ايران، عراق و آمريكا
مقاله دكتر ابراهيم يزدي وزير امور خارجه دولت موقت در اعتماد ملي
(3/ 4 / 85 )
1- چندي قبل سيدعبدالعزيز حكيم از رهبران برجسته شيعيان عراق در سفري به ايران از دولت ايران درخواست كرد تا در مورد عراق با دولت آمريكا به مذاكره بنشيند. دولت ايران ابتدا از اين پيشنهاد استقبال كرد و سفير آمريكا در بغداد نيز آمادگي خود و دولت متبوعش را براي مذاكره مستقيم با ايران اعلام نمود. اما به علل نهچندان روشني اين مذاكرات صورت نگرفت. اگر هم انجام شده باشد خبر يا نتيجه آن منعكس نگرديد.
برخي از فعالان سياسي و مقامات مسوول عراق اين مذاكرات را دخالت ايران در امور داخلي كشورشان تلقي كردند و با آن به مخالفت برخاستند. اما درخواست حكيم ظاهرا در راستاي حل يك تعارض جدي مواضع ايران به عنوان يك دولت اسلامي – شيعي در رابطه با آمريكا، با اولويتهاي راهبردي علما و فعالان و گروههاي شيعه عراق ميباشد.
اين تعارض از آنجا ناشي ميشود كه اولويتهاي راهبردي شيعيان عراق، براساس تجارب تاريخي و مصالح كلان تشيع در عراق، تعامل با آمريكا و انگليس است. اما يكي از محورهاي اساسي سياست خارجي هر دو كشور ايران و آمريكا تقابل و رويارويي با يكديگر است.
اين تعارض، در هر كجاي ديگري غير از عراق، چه در خاورميانه و چه در بيرون از منطقه و براي هر گروه ديگري به جز شيعيان عراق، شايد درخور توجه چنداني نبود، اما در مورد ايران و شيعيان عراق چنين نيست ولاجرم، تاثيرگذار و سرنوشتساز است.
علاوه بر مرز مشترك طولاني ميان دو كشور ايران و عراق، يك پيوند عميق فرهنگي – مذهبي هزارساله ميان شيعيان ايران و عراق وجود دارد. مزار امامان بزرگوار شيعه از يك طرف و حوزه علميه نجف با يك سابقه 900 ساله از طرف ديگر به اين پيوند ابعاد فرهنگي- مذهبي، اقتصادي و سياسي ويژه بخشيده است. علاوه بر اين در شمال عراق كردهاي عراق نيز، كه دومين گروه جمعيتي محسوب ميشوند، پيوندهاي تاريخي و فرهنگي- قومي ريشهداري با ايران دارند. در طول تاريخ منطقه وسيع كردستان اعم از كردستان تركيه، عراق و ايران، به طور مستمر بخشي از ايران و كردها، از قديمترين و اصيلترين اقوام ايراني محسوب ميشوند و ميان كردهاي منطقه، بهخصوص كردهاي ايران و عراق نيز نظير شيعيان، پيوندهاي گسترده و عميق وجود دارد.
سطح گسترده اين پيوندها آنچنان است كه در دهكده جهاني و تاثيرات متقابل اجتنابناپذير رويدادها در يك منطقه بر كشورهاي پيراموني، نه ايران و نه هيچ كشور ديگري نميتواند اين تاثيرات را ناديده بگيرد.
شايد به جرأت بتوان گفت كه هيچ كشوري در منطقه خاورميانه به اندازه ايران اين نوع پيوندها را با اكثريت بزرگي از مردم عراق ندارد. بعد از ايران، تركيه نيز به دليل جمعيت قابل توجه كردهاي تركيه و درگيريهاي قومي- فرهنگي ميان آنان با دولت مركزي نسبت به رويدادهاي عراق، بهخصوص در شمال عراق حساسيت نشان ميدهد و بهشدت آن را زيرنظر دارد و پيگيري ميكند. تثبيت يك دولت كرد خودمختار در شمال عراق خودبهخود بر طبق قانون ظروف مرتبط بر وضعيت سياسي و اجتماعي كردها در ايران و تركيه اثر ميگذارد و سطح انتظارات و مطالبات كردهاي ايران و تركيه را بالا ميبرد، بهطوري كه اين دولتها خود را مجبور ميبينند براي كاهش تنشهاي سياسي در اين مناطق به تامين برخي از مطالبات كردها روي خوش نشان بدهند.
توجه به مساله كردهاي عراق از آن جهت در اين بحث مهم است كه كردهاي عراق از زمان تاسيس دولت مستقل عراق و حكومت اقليت عرب – سني، به طور مستمر با حكومتهاي وقت درگير بودهاند و بهشدت به درجات سركوب شدهاند. در دوران غائله صدامحسين، كردهاي شمال و شيعيان جنوب بيش از هر زمان هزينههاي اين سركوبهاي قومي – مذهبي را متحمل شدهاند.
طي جنگ دوم خليج فارس و حمله نيروهاي نظامي آمريكا و متفقيناش به عراق، به دنبال حمله عراق به كويت، كردها نهايتا توانستند با حمايت نظامي آمريكا و متحدانش به نوعي خودمختاري برسند و به دوران طولاني سركوبها خاتمه داده شود.
2- تاريخ شيعيان عراق نيز بسيار خونين و در جهاتي خونبارتر از كردها در شمال عراق است. در تمام طول خلافت امويان و سپس عباسيان و بعد آن عثماني، شيعيان به عنوان رافضي، تحت فشار و پيگير در سركوب قرار داشتهاند. در دوران خلافت عثماني، نهتنها در عراق، در ساير كشورهاي منطقه، ازجمله شامات (لبنان و سوريه) شيعيان از ابتداييترين حقوق مدني خود محروم بودند.
سركوبهاي سياسي – مذهبي، فشارها و محروميتهاي اقتصادي آنچنان بود كه شيعيان عمدتا براي حفظ هويت خود، به درون خود و به نوعي انزوا از كل جامعه پناه ميبردند. از طرف ديگر شيعيان خلفا را غاصب و حكومت آنان را نامشروع و هر نوع رابطه را منع ميكردند، حتي از دريافت شناسنامه براي خود نيز امتناع ميورزيدند. به طوري كه در مساله لبنان، هيچ آمار رسمي از جمعيت شيعيان وجود نداشت و شيعيان در موقعيت بسيار بد انتقادي و فرهنگي قرار داشتند.
بعد از فروپاشي خلافت عثماني، در اواخر جنگ اول جهاني، قيموميت بخشهايي از سرزمين خلافت عثماني، ازجمله عراق به انگلستان واگذار شد. اما شيعيان عراق اين قيموميت را نپذيرفتند و با آن به نبردي نابرابر پرداختند. هنگامي كه در اوايل دهه 1930 انگلستان به قيموميت خود در عراق پايان داد و شيعيان خود را كنار كشيدند، درنتيجه، حكومت عراق به اقليت عرب – سني واگذار شد. دولت انگليس اگرچه رسما به قيموميت خود خاتمه داده بود، اما براي ادامه سلطه خود بر عراق، بهخصوص با توجه به كشف منابع زيرزميني نفت، متعهداً قدرت را به يك اقليت عرب – سني واگذاشت تا در برابر اكثريت جمعيت شيعه و كرد به حمايت انگلستان وابسته باشد.
3- اما اكنون وضعيت به كلي تغيير كرده است. شيعيان عراق، بر اين باورند كه مصالح استراتژيك آنان در ترك مواضع انزواطلبي گذشته و حضور فعال در صحنه سياسي و تاثيرگذاري بر روند تحولات ميباشد. اگر مقررات تماس ديپلماسي با قدرتهاي ذيربط و صاحب نفوذ را رعايت كنند و به نهادينه شدن دموكراسي در عراق كمك نمايند، از آنجا كه اكثريت جمعيت عراق را شيعيان تشكيل ميدهند، براي اولين بار در تاريخ چندين قرني خود، ميتوانند حاكم بر سرنوشت خود بشوند.
درست است كه حمله نظامي آمريكا و انگليس موجب سقوط صدام شد و اكنون نيز عراق در اشغال اين نيروهاست، اما اين نيروها، دير يا زود از عراق خواهند رفت، اما مردم عراق هستند و پيروزي دموكراسي در عراق يعني پيروزي مردم عراق و از جمله كردها و شيعيان بنابراين نقطه تعارض ميان سياستهاي راهبردي دولت شيعي ايران با شيعيان عراق در اين است كه شيعيان عراق مصالح و منافع درازمدت خود را در همراهي با كشورهاي آمريكا و انگليس در راستاي تثبيت دموكراسي در عراق ميبينند در حالي كه روابط ميان ايران و آمريكا و انگليس خصمانه، يا حداقل غيردوستانه است. و با توجه به آنچه درباره پيوندهاي عميق ميان شيعيان عراق و ايران اشاره شد روابط موجود ميان ايران با آمريكا بر سياستهاي راهبردي شيعيان عراق به طور مستمر اثرات منفي و بازدارندهاي را برجاي ميگذارد.
همچنين بايد توجه كرد كه اولا كشورهاي عرب همسايه، از تحولات دموكراتيك در عراق كه نهايتا منجر به تشكيل يك دولت متكي به اكثريت (شيعي) ميگردد به شدت ناراحت و نگران هستند. ثانياً امنيت عرب سني عراقي نيز، كه براي اولين بار موقعيت تاريخي خود را در بافت قدرت از دست داده به شدت ناراضي و نگران است. با توجه به مناسبات دوستانه و نزديك اكثر دولتهاي عربي با آمريكا و تعارضات موجود ميان ايران و آمريكا، دولت آمريكا از يك طرف خود را مجبور ميبيند كه نظر دولتهاي عربي را رعايت كند و اين در تعارض با برنامههاي راهبردي شيعيان عراق قرار ميگيرد.
در چنين شرايطي برخي ديگر از قدرتهاي منطقه، در تقابل با مواضع و سياستهاي خصمانه ايران عليه خود، از زمينههاي تاريخي ميان گروههاي افراطي سني، عليه شيعه استفاده كرده و به جنگ مذهبي در عراق آنچنان دامن ميزنند كه هر زمان نيروهاي نظامي خارجي، عراق را تخليه كنند، عراق يكپارچگي و تماميت ارضي خود را از دست بدهد.
4- با توجه به آنچه در بالا اشاره شد، مذاكرات ايران و آمريكا، در هر چارچوبي و به هر بهانهاي صورت پذيرد، خواه ناخواه دامنه مذاكرات گسترده شده و مسائل ديگر، ازجمله عراق را دربر ميگيرد. اميد و انگيزه علماي شيعه و ساير فعالان سياسي در اين است كه كاهش تنش ميان ايران و آمريكا، راه را براي حفظ تماميت ارضي عراق و نهادينه كردن دموكراسي هموار خواهد ساخت.