ایران و قطعنامه جدید شورای امنیّت
ابراهیم یزدی، یادداشت روز، ۱۰/۱۰/۸۵
۱- شورایی امنیت سازمان ملل متحد در قطعنامه ۱۷۳۷ هفته گذشته (۲/۱۰/۸۵)، پیشنهاد سه کشور اروپایی (آلمان، انگلیس و فرانسه) را باتفاق آرا به تصویب رسانید و به آژانس بین المللی انرژی اتمی ۶۰ روز مهلت داده است تا گزارش دهد که آیا ایران: « تمامی فعالیتهای مربوط به غنی سازی و باز فرآوری از جمله تحقیق و توسعه و همچنین پروژه های مرتبط با آب سنگین را به گونه ای که مورد راستی آزمایی آژانس بین المللی انرژی اتمی قرار گیرد به حال تعلیق در آورده است یا خیر.»
۲- به این قطعنامه تمامی اعضای اصلی و دائمی شورای امنیت، حتی روسیه و چین نیز رای مثبت دادند. رای مثبت روسیه و چین، بر خلاف انتظار مقامات ایران بود. مقامات صاحب عزم در حکومت ایران، به کرات، چه در محافل خصوصی و چه در برخی اظهار نظرهای عمومی با خوشبینی غیر واقع بینانه ای اظهار نظر کرده بودند که روسیه و چین به قطعنامه شورای امنیت رأی نمی دهند، آمریکا شکست می خورد و ایران پیروز می شود. اما این خوشبینی واقع بینانه نبود. روابط سیاسی و اقتصادی در دهکده جهانی از حیث کمی و کیفی از یک طرف و وابستگی گسترده دو دولت روسیه و چین به نظام سیاسی – اقتصادی جهانی از طرف دیگر آن چنان است که پیش بینی رأی آنها در مورد فعالیت های هسته ای ایران چندان مشکل و پیچیده به نظر نمی رسید. بسیاری از صاحبنظران و تحلیل گران ایرانی بیهودگی دل بستن موضع گیری روسیه و چین علیه آمریکا به نفع ایران را متذکر شده بودند. اما ظاهراً دیپلمات ها و تصمیم گیران ایرانی چنین باوری را نداشتند.
۳- در این قطعنامه، مفاد قطعنامه ۱۶۹۶ شورای امنیت (مورخ ۲۱ جولای ۲۰۰۶ برابر با ۳۰/۴/۸۵) مبنا قرار گرفته و به کرات به آن استناد شده است. قطعنامه ۱۶۹۶ هنگامی صادر شد که ایران پیشنهادهای گروه ۱+۵ را نپذیرفت. ایران گرچه به کرات اعلام کرده بود که پیشنهادهای ۱+۵ را با دید مثبت ارزیابی می کند، اما پاسخ رسمی نهایی خود را بعد از پایان ضرب الاجل تعیین شده اعلام کرد در حالی که به تعبیر مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، به ایران این فرصت داده شده بود که قبل از ضرب الاجل شورای امنیت، نظر مثبت خود را به پیشنهادهای ۱+۵ اعلام نماید. دولت های اروپایی و روسیه و چین، به رغم سیاست آمریکا به راه حلهای دیپلماتیک دل بسته بودند و ابراز امیدواری می کردند.
در همان زمان ما نوشتیم که دولت ایران اولاً به شرط دریافت امتیازات اقتصادی راهبردی ایران، نظیر عدم مخالفت آمریکا با احداث خطوط لوله نفت و گاز طبیعی آسیای مرکزی از راه ایران به خلیج فارس و احداث خط نفت و گاز طبیعی ایران به هند و پاکستان و ثانیاً قبول ایران توسط آژانس بین المللی انرژی هسته ای به عنوان یک قدرت اتمی، بسته پیشنهادی ۱+۵ را بپذیرد.
اما سخنگویان و مذاکره کنندگان ایرانی با قاطعیت تمام هر گونه تعلیق غنی سازی اورانیوم و یا آب سنگین را مردود دانسته اند. بنابراین پیگیری راه حلهای دیپلماتیک را غیرممکن ساختند.
قطعنامه ۱۶۹۶ شورای امنیت علیه ایران بر طبق مفاد بند ۴۰ فصل هفتم منشور سازمان ملل متحد اتخاذ شده بود. و روشن بود که اگر ایران این قطعنامه را نپذیرد، حرکت بعدی شورای امنیت، صدور قطعنامه ای براساس بند ۴۱ این فصل خواهد بود. این امر آنقدر جدی و روشن بود که حتی نماینده روسیه در شواری امنیت (چورگین) بعد از تصویب آن اعلام کرد که: «در صورت پاسخ منفی ایران یا شکست مذاکرات، مطمئناً ما بند ۴۱ مندرج در فصل هفتم منشور را که ناظر بر مجازاتهای بین المللی و تحریم هاست، در نظر خواهیم گرفت.» (اعتماد ملی – ۸/۵/۸۵). از طرف دیگر وزارت امور خارجه روسیه طی بیانیه ای خاطرنشان ساخت که بر طبق اصل ۲۷ منشور سازمان ملل متحد، اعضای سازمان موظف به تبعیت از تصمیمات شورای امنیت هستند. در این بیانیه به ایران توصیه شده بود که درخواستهای مطرح شده را اجرا نماید تا به قطعنامه دیگری از سوی شورای امنیت سازمان ملل متحد نیاز نباشد (اطلاعات ۱۴/۵/۸۵). بند ۴۱ فصل هفتم منشور سازمان ملل ناظر بر مجازات ها و تحریم هاست. عدم اجرای مفاد قطعنامه ۱۶۹۶، همانطور که پیش بینی می شد، در نهایت منجر به تصویب قطعنامه ۱۷۳۷ باتفاق آرا گردیده است. در قطعنامه ۱۷۳۷، اگر چه محدودیتها و مجازات هایی برای ایران مقرر شده است، اما هنوز از مفاد ماده ۴۱ از فصل ۷ منشور سازمان ملل متحد فاصله وجود دارد. برای این که این قطعنامه باتفاق آراء تصویب شود، و روسیه و چین هم به آن رای بدهند، لحن قطعنامه ملایم تر از آن چیزی است که آمریکا می خواست. ظاهراً سعی دولت آمریکا در برخورد با ایران این است که موافقت کامل جامعه جهانی، بخصوص روسیه و چین را داشته باشد. روشن است که اگر ایران نتواند در طی ۶۰ روز آینده، به نوعی نظر موافق آژانس بین المللی را تامین نماید، اعضای دائم شورای امنیت، چاره ای جز توسل به تحریم ها و مجازات های بیشتر نخواهند داشت. در واقع سیاست ایران نتوانسته است از همسویی روسیه و چین و اروپا با آمریکا جلوگیری نماید. ادامه این سیاست بی تردید، جبهه جهانی علیه ایران را در راستای اهداف و برنامه های آمریکا تقویت و هدایت خواهد کرد.
۴- مواضع شدید آقای احمدی نژاد در مورد از بین بردن اسرائیل از روی زمین و انکار کامل هولوکاست و برگزاری همایش هولوکاست در ایران، مزید بر علت گردید و جبهه جهانی علیه ایران را به شدت تقویت نمود. این در حالی است که راست یا دروغ بودن هولوکاست هیچ ارتباطی با منافع و مصالح ملی ایران و بحرانهای کنونی ایران در روابط بین المللی ندارد. این مواضع نه تنها به ضرر ایران و حتی فلسطین تمام شده، بلکه موجب بهره برداری گسترده اسرائیل نیز گردیده است. علاوه بر این برگزاری همایش بین المللی هولوکاست و دعوت از برخی آمریکائیان به شدت نژادپرست و افراطی، از رهبران کوکلاکس کلان (KKK) و حضور رئیس جمهور کشورمان در میان آنان موجب تشدید تبلیغات علیه ایران شد. رهبر این گروه نژاد پرست نه تنها دارای مواضع ضد سیاه پوستان در آمریکاست بلکه به ضداسلام بودن نیز معروف است. او در برخی از مواضع خود با تعابیر بسیار زشت از روحانیان ایران نام برده است. دعوت از این گونه افراد نشان می دهد که مسئولان برگزاری همایش یا از سوابق زشت این افراد بی خبر بوده اند یا با زیرکی و با علم به این سوابق، معتمداً آنها را دعوت کرده بودند. این مواضع و اقدامات، آنهم در حالی که ایران همچنان با بحران جدی در روابط بین المللی در محور انرژی هسته ای دست به گریبان است، نه تنها خردمندانه نبوده است بلکه به شدت به موقعیت ایران در بحران انرژی هسته ای ضربه وارد ساخته است.
۵- در چنین شرایطی برخی از تصمیم گیرندگان حاکمیت خروج از اِنْ پی تی را مطرح می سازند. آیا خروج ایران از اِنْ پی تی، به حل بحران هسته ای به نفع ایران کمک خواهد کرد؟ خیر، چنین نیست، نه تنها کمکی به حل بحران به نفع ایران نخواهد کرد بلکه برعکس بر ابعاد بحران به ضرر ایران خواهد افزود. اولین پیامد زیانبار آن تشدید و تقویت جبهه یکپارچه جهانی علیه ایران می باشد. همه می دانند که اتحادیه اروپا و روسیه و چین، برغم روابط نزدیک و گسترده با آمریکا، به هیچوجه مایل به دنباله روی از سیاستهای استیلاجویانه جهانی امریکا نمی باشند. اما اگر ایران در دیپلماسی خود، مناسبات و روابط بین المللی جاری را در نظر نگیرد، این کشورها چاره ای جز همصدایی و همگامی با آمریکا در پرونده هسته ای ایران را ندارند. در چارچوب این مناسبات، نتیجه عملی خروج ایران از اِنْ پی تی، به نفع سیاستهای تهاجمی آمریکا علیه ایران تمام خواهد شد.
مشکل اساسی و کلیدی در بحران فعالیتهای هسته ای ایران، ظاهراً نبود اعتماد متقابل است. بنابر اظهار نظر دبیر سابق شورای امنیت ملی کشورمان، ایران فعالیت هسته ای خود را در نطنز، اراک و اصفهان در چارچوب مقررات پادمان در زمان مناسب به آژانس بین المللی گزارش نداده است. از طرف دیگر، ایران هنوز هیچ نیروگاه هسته ای فعال ندارد. نیروگاه هسته ای بوشهر، بعد از چهل سال و هزینه های سرسام آور، هنوز بکار نیافته است. در وضعیت کنونی، بخصوص بعد از تصویب قطعنامه جدید شورای امنیت، بی تردید، دولت روسیه، تحویل نیروگاه هسته ای بوشهر را هم چنان به تعویق خواهد انداخت. بنابراین سئوال اساسی جامعه بین المللی از ایران این است که با توجه به نداشتن نیروگاه هسته ای، اورانیوم غنی شده ایران به چه مصرفی خواهد رسید.
۶- دولت آمریکا، که علی الاطلاق با هر نوع فعالیت هسته ای ایران مخالف است، خطر ساخت احتمالی بمب هسته ای توسط ایران را مرتباً مطرح می سازد. اما یک نوع بزرگ نمایی غیر واقعی در این ادعای آمریکا وجود دارد. حتی اگر ایران موفق به ساخت بمب اتم هم بشود، تغییر عمده ای در معادلات قدرت در خاورمیانه بوجود نخواهد آمد. اسرائیل بزرگترین انبار سلاحهای هسته ای در خاورمیانه را دارد. اما شکست ارتشهای عربی از اسرائیل به دلیل وجود سلاحهای اتمی در اسرائیل و یا احتمال استفاده از آنها نبوده است.
۷- دیپلماسی ایران دربحران هسته ای تا کنون براساس «بدست آوردن وقت» و کش دادن مذاکرات بوده است. این سیاست در یک مرحله، موثر و کارساز بوده است. بطوری که ایران توانست در خلال مذاکرات، تجهیزات هسته ای در اصفهان و نظنز را راه اندازی نماید و فن آوری تغلیظ اورانیوم را پیاده نماید و موفقیت در غنی سازی اورانیوم تا میزان ۵% را کسب نماید. اما اکنون که قطعنامه صادر شده است، امکان مانورهای مشابه وجود ندارد یا بسیار ضعیف است.
۸- برخی از مقامات ایرانی، تحریم اقتصادی، از جمله صادرات نفت ایران را، حتمی می دانند اما دل به این بسته اند که چون قیمت نفت در صورت تحریم، به بشکه ای ۲۰۰ دلار خواهد رسید، کشورهای مصرف کننده عمده نفت خاورمیانه، اروپا و ژاپن از تصویب چنین قطعنامه ای جلوگیری خواهند کرد. بی تردید تصویب قطعنامه تحریم ها علیه ایران با ایجاد یک شوک روانی به بازار نفت موجب افزایش بهای نفت خواهد شد. اما این افزایش ثابت نخواهد ماند. کشورهای صادر کننده عمده نفت خاورمیانه یعنی عربستان سعودی و کویت هم امکان افزایش صادرات نفت خود، تا حد جبران قطع نفت ایران، را دارندو هم اراده انجام آن را. هر دو کشور صریحاً این اطمینان را به خریداران نفت داده اند. اما مهمتر از بالا رفتن قیمت نفت و تاثیرات آن بر اقتصاد اروپا و ژاپن، پیآمد قطع درآمد نفت برای خود ایران است. بالا رفتن قیمت نفت در صورت تحریم فروش نفت سودی برای ایران نخواهد داشت. کشوری که ۸۰ درصد بودجه آن از محل فروش نفت تامین می شود چگونه می خواهد بدون آنکه موجبات از هم گسیختگی گسترده اقتصادی فراهم شود، این ضربه را تحمل کند.
۹- بعضی از تحلیلگران و نظریه پردازان جناح معروف به اصول گرا، بر این باورند که چون آمریکا در سطح جهانی د رموضع ضعف قرارداد، اگر ایران مقاومت کند و زیر بار قبول قطعنامه های سازمان ملل و آژانس بین المللی انرژی هسته ای نرود آمریکا کوتاه می آید و تسلیم می شود. ممکن است چنین باشد. اما اتخاذ سیاست خارجی براساس چنین احتمالی خردمندانه نیست. در اتخاذ سیاستها باید برای احتمال نادرستی ارزیابی ها، راه گریزی پیش بینی کرد، تا اگر برخلاف انتظار و احتمال خوش بینانه این جریان، آمریکا تسلیم نشد و کوتاه نیامد گزینه های دیگری برای ایران وجود داشته باشد در غیر اینصورت، بر سر ایران چه خواهد آمد؟ در تقابلهای نظامی – سیاسی بین المللی از این راه کار، که به آن «حرکت تالبه –Brinksmanship» می گویند استفاده می شود. در دوران جنگ سرد هم آمریکا و هم شوروی، در بحران کوبا و برلن و چین و آمریکا نیز در بحران تایوان از این سیاست استفاده کردند. اما در آن تقابل ها، اولاً- دو ابرقدرت با تجهیزات و امکانات نظامی – جنگی کم و بیش یکسان برابر هم قرار گرفته بودند، ثانیاً- خطر جنگ هسته ای میان ابرقدرت ها و پیآمدهای جهانی آن، از عوامل بازدارنده و محدود کننده مهم در آن تقابلها بود. ثالثاً – جنگ سرد و استمرار تقابل ها، یک صلح مسلح را به شوروی سابق تحمیل کرد که در نهایت به فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق منجر گردید.
۱۰- خرد جمعی ایرانی می گوید علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد. برای ایران به مراتب بهتر آن بود که پاسخ پیشنهادات ۱+۵ را با نظر مساعد و ارائه پیشنهادات مناسب در زمان مناسب می داد و مانع تصویب قطعنامه قبلی و این قطعنامه می گردید. زیرا بنا به دلایلی که اجمالاً اشاره شده، امکان کسب امتیاز در مذاکره با گروه ۱+۵ برای ایران به مراتب بیشتر بود تا با شورای امنیت و بعد از تصویب قطعنامه. اما اکنون به نظر می رسد ایران به جهت روانشناسی سیاسی نتواند به راحتی به مفاد این قطعنامه تن در دهد. از طرف دیگر رد قطعنامه ۱۷۳۷ توسط ایران، احتمال تصویب اقدامات بعدی و مجازات ها در چارچوب بند ۴۱ فصل هفتم منشورسازان ملل متحد را بالا خواهد برد.