بار دیگر خون و خرابی در غزه
۱۰ شهریور , ۱۳۹۳
دکتر ابراهیم یزدی
اوضاع سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی خاور میانه، بخصوص سوریه، فلسطین و عراق ، در طی یک قرن گذشته هرگز این چنین بهم تابیده ، پیچیده و انفجاری نبوده است.
۱- از زمان تأسیس دولت اسرایئل در سرزمین فلسطین، جنگ و گریز میان صاحبان این سرزمین و صیهونیست های مهاجم و مهاجراشغالگران سرزمین های فلسطین بطور مستمر ادامه اشته است. برنامه راهبردی اشغالگران از همان ابتدا استفاده از نظریه النصر بالرعب ، ایجاد ترس و وحشت و وادار ساختن صاحبان این سرزمین به ترک زمین های خود بوده است. و پدیده ملیون ها آواره فلسطینی فرآورده این سیاست راهبردی اسرائیل است.
اما این بارمعادله و موازنه به گونه دیگری است.
۲- آنچه اکنون درغزه ، در برابر چشمان دنیای مدعی تمدن در دهه اول قرن بیست و یکم، می گذرد نسل کشی واز بین بردن سیستماتیک ساکنین نوارغزه است.
این فاجعه تنها بعد عربی، فلسطینی واسلامی ندارد بلکه مهمتر از همه بعد انسانی آن است. هیچ انسانی نمی تواند نسبت به این خشونت برهنه بی تفاوت باشد، اعتراض نکند و عاملین و آمرین آن را ملعون نداند. اماچرا دولت اسرائیل دسا به این خشونت برهنه زده است؟ برتراند راسل کتابی دارد به نام” قدرت” که به فارسی هم برگردان شده است. او در فرازی از این اثر تحلیلی خود می نویسد اگر قدرتی مبتنی برمذهب یا شبه مذهب باشد و احساس تزلزل کند دست به خشونت برهنه می زند. نظریه صیهونیست های حاکم براسرائیل مبتنی بربرداشت های خود ساخته و بی پایه از تورات است. یهودیت حاکم براسرائیل مذهب نیست بلکه شبه مذهب است. جنایات ارتکابی حاکمان اسرائیل با هیچ یک از آیات تورات کنونی هم قابل توجیه نیستند.
۳- اساس سیاست یا نظریه النصر بالرعب، که بعضی ها هم در ایران، که نه یهودی هستند و نه صیهونیست، آن را مطرح و تبلیغ کرده و می کنند، برپایه استفاده از حق قدرت است. مائو تسه دنگ، رهبر انقلاب چین، زمانی می گفت حرف حق از لوله تفنگ بیرون می آید. یک اصطلاح عربی هم می گوید حق زیر سایه شمشیر هاست.
در برابر مشی استفاده ازحق قدرت، مشی استفاده از قدرت حق قراردارد.
استفاده از حق قدرت آولاًممکن است در کوتاه مدت و در بعضی موارد کار ساز باشد اما نه در دراز مدت و تمام موارد. کارسازی راهبرد استفاده از قدرت حق نه در کوتاه مدت بلکه در دراز مدت است. ثانیاً هدف اصلی از راهبرد النصر بالرعب ایجاد ترس و وحشت است. اما اگرمخا طبین این سیاست مرعوب نشوند این سیاست کار هایی نخواهد داشت.نه فلسطینیان امروز فلسطینیان دهه ۱۹۴۰ یا ۱۹۵ هستند و نه دنیای امروز دنیای آن دهه ها.
۴- اکنون معادله نزاع میان مردم فلسطین و اسرائیل به تقابل میان دو خط مشی حق قدرت و قدرت حق تبدیل شده است. زمانی بود فلسطینیان برای احقاق حق خود مجبو ر به استفاده از قدرت بودند. اما امروز معادله تعییر پیدا کرده است. دنیا حق مردم فلسطین را در داشتن یک دولت مستقل پذیرفته است. دولت فلسطین، نه سازمان آزادیبخش فلسطین، اکنون به عضو یت درسازمان ملل پذیرفته شده است. برای پایان درگیری و صلح نظریه دو کشورمستقل، فلسطین و اسرائیل، پذیرفته شده است. امااسرائیل صلح نمی خواهد. هنگامی که فشار بر اسرائیل برای شرکت در مذاکرات صلح با مسئولان دولت فلسطین بالا گرفت، فلسطینیان شرکت در مذاکرات را توقف خانه سازی در بیت المقدس و در کرانه غربی مشروط کردند. بسیاری از سازمان های بین المللی، از جمله سازمان ملل و نیز کشور های اروپایی از اسرائیل خواستند خانه سازی را متوقف کند. اسرائیل این شرط را نپذیرفت و علاوه بر این بهانه گرفت که این دولت نماینده همه ی فلسطینیان نیست، فلسطینی ها در بین خود با هم اختلاف دارند. توافق ما با محمود عباس فایده ای برای صلح ندارد. اما وفتی حماس به دولت فلسطین برگشت، اسرائیل به بهانه اینکه یک گروه تروریستی( منظورشان حماس بود)در این دولت است و ما حاضر نیستیم با آن ها مذاکره کنیم درحالکه دولت محمود عباس وجود اسرائیل را به رسمیت شناخته بود و پیوستن حماس به این دولت به منزله قبول مواضع دولت عباس بود. اما اسرا ئیل دنبال بهانه بود که عدم عضور خود را در مذاکرات توجیه کند.
تشکیل دولت مستقل فلسطین و برقراری صلح در دراز مدت موجب افول تدریجی و بلا موضوع شدن وجود اسرائیل خواهد شد. بنابراین در رویداد اخیر و حملات کسترده نظامی به غزه، اسرائیل به دنبال تحریک فلسطینیان به استفاده از حق قدرت است. در آنصورت واضح است که تناسبی میان قدرت نظامی اسرائیل و حماس وجود ندارد و فلسطین بازنده خواهد بود.
اما محاسبات حاکمان اسرائیل نادرست است. اسرائیل قدرت دارد که نوار غزه را با خاک یکسان کند، اما پیروز جنگ نخواهد بود. مردم غزه تلفات سنگینی داده اند و بیشتر هم خواهند داد، اما بیهوده نخواهد بود. فشار افکار عمومی مردم جهان، حتی در آمریکا، علیه اسرائیل رو به افزایش است.
مهم این است که فلسطینیان و یا حامیان آنان تسلیم تحریکات اسرائیل و توسل به قدرت نظامی و توسعه در گیری های مسلحانه و یا پذیرفتن شرایط نامساعد آتش بس نشوند. پایان دادن به محاصره غزه یک شرط انسانی و دنیا پسند برای پذیرفتن آتش بس توسط حماس است.
۵- سیاست دولت های حامی فلسطین ، از جمله ایران در برابر این تهاجم جدید این است که اولاً اجرای تمام و کمال قطعنامه های سازمان ملل شود. اسرائیل یکی از اعضای سازمان ملل است که تقریباً از هیچیک از قطعنامه های سازمان تبعیت نکرده است. برغم نفوذی که صیهونیست ها در رسانه ها و محافل بین المللی، از جمله سازمان ملل ، دارند قطعنامه های متعددی علیه سیاست ها و اقدامات اسرائیل یکطرفه اسرائیل به تصویب رسیده است. یکی از راه هایی که دولت های حامی فلسطین می توانند به احقاق حق مردم فلسطین کمک کنند، فشار برای اجرای این قطعنامه هاست. قطعنامه ۲۴۲ اسرائیل را موظف می کند به مرزهای قبل از جنگ ۱۹۶۷ برگردد و این رمین به فلسطینیان واگذار شود؛ قطعنامه علیه خانه سازی در سرزمین های اشغالی؛ قطعنامه علیه محاصره نوار غزه و نظایر این. آخرین قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل توقف فوری تهاجمات نظامی کنونی است. ثا نیاً باید از شکایت های دولت فلسطین در مجامع بین المللی علیه اسرائیل پشتیبانی شود.پیامد شناسایی دولت فلسطین در سازمان ملل به این دولت این امکان را داده است که به عنوان عضو سازمان ملل از اسرائیل در دادگاه های بین المللی شکایت کند.
۶- اما مسئله فلسطین و بمباران غزه یکی از مسائل خاور میانه است. وضعیت سوریه هم چنان لا ینحل باقی مانده است. اکنون رویداد بزرگی در عراق شکل گرفته است. ریشه های این رویداد را در کجا باید جستجو کرد؟ ادامه آن چه تاثیری بر امنیت ملی ایران برجای می گذارد. رابطه بحران عراق با مسئله فلسطین از یک طرف و با مذاکرات هسته ای ایران با گروه ۱+۵و مذاکرات مستقیم ایران وآمریکا از طرف دیگر،چیست؟ این که طرفین مذاکره کننده توافق کرده اند که گفتگو ها قطع نشودو در چند ماه آینده مجدداً مذاکرات از سر گرفته شود، از یک نظر خوب و مثبت است اما آیا روند حوادث در عراق و خاور میانه موجب تقویت موضع ایران در مذاکرات آینده خواهد شد یا برعکس ایران را در موقعیت ضعیف تری قرار خواهد داد. آیا ایران در راستای امنیت ملی کشورمان و برای حفظ تمامیت ارضی و جلوگیری از فروپاشی جغرافیایی عراق باید همکاری با آمریکا در مقابله با داعش را به پذیرد یا برعکس تماشاگر صحنه باشد یا علیه آمریکا وارد صحنه شود؟
به این پرسش ها در یادداشت بعدی پاسخ خواهم داد.
* این تحلیل حدود ۱۰ روز پیش، قبل از آتش بس در غزه، نگاشته شده بود.