به چه گناهی کشته شد؟ / عبدالعلی بازرگان

به چه گناهی کشته شد؟

۴ مهر , ۱۳۹۳

عبدالعلی بازرگان

آنگاه که از به گورشده پرسیده شود به کدامین گناه کشته شده است؟ (تکویر۸).

در خبرها آمده بود: ” محسن امیراصلانی به اتهام تفسیر متفاوتی از قرآن اعدام شد”!!  با این که در این زمینه تعلق خاطری دارم و کم و بیش از قرآن پژوهان خبری و اثری شنیده و خوانده ام، اسمش را اصلا نشنیده بودم، کنجکاو شدم بشناسمش، هرچند دیرهنگام و نوشداروئی پس از مرگ سهراب بود؛ سری به اینترنت زدم و به اصطلاح گوگل کردم و کلیاتی دستگیرم شد. روانشناس بود ودر کلاس های روان درمانی از قرآن و معارف دینی هم سود می برد، علاوه برآن، جمعیتی به نام “طریقت جوهری” تاسیس کرده، تعبیر خواب، رویا شناسی و قرآن شناسی می کرد و تفاسیر خود را به شکل جزوه و کتاب دراختیار شاگردانشقرار می داد.

بیشتر کنجکاو شدم و سراغ نوشته هایش رفتم؛ شگفتا! این همه کتاب از یک جوان متولد ۱۳۵۶ که در سال ۱۳۸۵ یعنی ۲۹ سالگی دستگیر و زندانی شده است!؟ چگونه راضی شده اند چنین استعدادی را اعدام کنند؟ اسامی ده تا از کتاب هائی که دیدم از این قرار بود: رسولان، رستگاران، یاسین، یوسفیه، ملکوت، موسی و خضر، یاران کهف، طارق- مزامیر، رویا شناسی، داستان پروانه.

نگاهی اجمالی به سرفصل کتابها و برخی مطالب و محتویاتش کردم؛ برخی برداشت هایش جای اما و اگر و چون و چرا داشت، ولی به من و ما چه؟ مگر می شود جلوی نظر و نگاه تازه به متن را گرفت؟ چه کسی چنین حقی را به حاکمان حرمت شکن و فقیهان فقیردرفهم فرزانگی ودرک قرآن داده است؟

رونق جلسات، گردآمدن جوانان و توزیع جزوات دگرگونه با تعالیم حوزوی، متولیان نظام ولائی و مقامات اطلاعاتی را حساس و نگران کرده بود و با یورشی به جلسات در سال ۱۳۸۵، همه را دستگیر کردند، شاگردان به تدریج آزاد شدند، ولی امیراصلانی پس از تحمل ۹ ماه در بند انفرادی ۲۰۹ اوین، به اتهام بدعت دراصول و فروع دین، توهین به حضرت یونس!، تفسیر جدید از قرآن و … در دادگاه اول به چهار سال و در تجدید نظر به دوسال و چهار ماه محکوم شد، اما مگراین حداقل! آتش حقد وهراس متولیان را خاموش می کرد؟

کشمکش های قضائی آغاز گردید و دست هائی بیرون از دستگاه داوری در مسیر دادرسی دراز شد و اراده ای فوق قانون حاکم گردید و اتهاماتی تازه همچون فساد فی الارض و زنای به عنف، آنهم چند سال پس از دستگیری! به پرونده اضافه گردید! در ابتدا پرونده از دادگستری به دادگاه انقلاب، به دست جلاد قسی القلب قاضی صلواتی سپرده شده بود تا حکم اعدام دیکته شده را صادر کند، اما سه بار حکم اعدام توسط قاضی شعبه ۳۱ دیوان عالی کشور نقض و پرونده به دلیل فقدان مدارک مرجوع  شده بود و ۲ تن از قاضیان به بی گناهی متهم حکم داده بودند. سرانجام پس از ۸ سال کشمکش میان قدرت های فوق قانون و قاضیان مسئول، حکمی که چند بار لغو شده بود، با تایید مستقیم رئیس قوه قضائیه اجرا شد.

با خواندن این ماجرا به یاد دوست اندیشمند، مهندس حسین برازنده، از قربانیان قتل های زنجیره ای و روشنفکران مذهبی مصم افتادم که او نیز جلساتی قرآنی متعددی در مشهد دائر کرده و کتاب های توحیدی متعددی در نقد خرافات مذهبی نوشته و دکان های زیادی را به کسادی تهدید کرده بود، جسارتی که به جرم آن  درساعت ۱۱ شب نیمه دیماه ۱۳۷۳ دربازگشت ازیکی از جلسات قرآنی ربوده شد و صبح روز بعد در حالی که آثار دستبند و ضرب و شتم بردست و پشت وپهلو و آثار خفگی در گردنش مشهود بود، جنازه اش را در کنار اتومبیلش یافتند.

در این هشت سال محسن امیراصلانی تنها زندانی عقیدتی در زندان های ولایت فقیه نبود، صرفنظر از زندانیان عقیدتی فراوان از اهل تسنن کشور، اقلیت های مذهبی، دراویش گنابادی و پیروان طریقه های عرفانی اینک زندانها را پر کرده اند. اگر سلطه مغولان در قرن هشتم شمسی و تنگ نظری های طالبانی، توجه مردم به ابعاد لطیف دین، ادیبان و عارفانی چون  سعدی و حافظ و مولوی را پدید آورده بود، داعش مسلکان امروز موجب رشد روزافزون محافل عرفانی ومجالس قرآنی مستقلی شده اند. در این سالها استقبال مردم از قرائت های انسانی و غیر خشن، سلطه گران را به سختی نگران کرده و دها صاحب اندیشه همچون مهندس محمد علی طاهری بنیانگزار نظریه “عرفان حلقه” و فرادرمانی را به زندان کشیده است. سخن از بی عیب و نقص بودن نظریات عنوان شده نیست، اعتراض به ولایت مطلقه و خدائی کردن کسانی است که آزادی اندیشه و موهبت خداداد حق انتخاب و اختیار را از مردم سلب کرده ومی کنند.

از دگراندیشانی که دراین ثلث قرن قربانی تنگ نظری قبیله قدرت وپاسداران جهل و جور و جمود شده اند، کم و بیش همگان خبر دارند، آنچه کمترخبری از آن شنیده شده ، خصومت بیشتراین طائفه با کسانی است که به دلیل آشنائی عمیق تربا متون دینی، بهتر می توانند فریب مدعیان را برملا سازند و چه بسیارند موحدان پاکباخته ای که در این سال های ستم جانشان را در دریدن این ماسک های فریب فدا کرده اند.

هرچند در هزاره سوم و قرن بیست و یکم زیست می کنیم، اما فقیهان برقدرت تکیه کرده همچنان در قرون وسطای مسیحی واپس مانده اند و به تقلید از اسلاف کلیسائی خود، دادگاه های تفتیش عقاید وچوبه های اعدام برپا می کنند، اگر چنان جهل و جنایتی توانست دوام بیاورد، چنین جانشینانی هم می توانند در بلند مدت بمانند. اما به مصداق آیه ۲۶ سوره نحل:

“پیش از این ها نیز مستکبرانی مکرها کردند ولی بازتاب مکرشان در نظام الهی بربنیادشان فرود آمد و سقف (فریب و فتنه شان) از فرازشان برآنها فرو ریخت و از جائی که به شعورشان نمی رسید، به عذاب اعمالشان گرفتار آمدند”.

قَدْ مَکَرَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَأَتَى اللَّهُ بُنْیَانَهُمْ مِنَ الْقَوَاعِدِ فَخَرَّ عَلَیْهِمُ السَّقْفُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَأَتَاهُمُ الْعَذَابُ مِنْ حَیْثُ لَا یَشْعُرُونَ

عبدالعلی بازرگان

سوم مهرماه ۱۳۹۳، ۲۵ سپتامبر ۲۰۱۴