بی انصافها، چند نفر به یک نفر!؟
۲۶ خرداد , ۱۳۹۳
عبدالعلی بازرگان
در خبرها خواندم که چهار نفر دیگر از زندانیان اهل تسنن را که به اتهام قتل روحانی ملامحمد شیخ الاسلام نماینده سنی کردستان در مجلس خبرگان رهبری به اعدام محکوم شده بودند، از سایر زندایان جدا کرده و برای اجرای حکم به قرنطینه فرستاده اند و چه بسا این نوشته هنگام رویت نوشداروئی بعد از مرگ سهراب باشد! حکم اعدام چهار نفر دیگر به تایید دیوان عالی کشور رسیده و فعلا درصف اعدامند! البته در دیماه ۱۳۹۱ نیز شش نفراز این پرونده پس از سه سال و نیم زندان و شکنجه اعدام شده بودند و در حال حاضر۲۵ نفر دیگراز زندانیان عقیدتی اهل تسنن در دادگاه های چند دقیقه ای قاضی مقیسه و همردیفانش به اتهام “محاربه و افساد فی الارض” در ردیف های بعدی اعدام قرار دارند!
دستگاه قضائی برای تسویه مخالفین سیاسی البته دستاویزهائی مثل: اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی، تبلیغ علیه نظام، محاربه و فساد فی الارض و امثالهم دارد، اما برای شرعی جلوه دادن بسیاری از احکام اعدام ، مسئله “قصاص” را مطرح می کند، در حالی که قانون قصاص برای متوقف ساختن چرخه انتقام گیریهای فزاینده، که در دوران جاهلیت میان قبایل عرب معمول بوده، مقرر گشته تا با عفو و گذشت، واگرنه، اکتفا به یک جان در برابریک جان، صرفنظر ازمقام و موقعیت او، مقرر شده است و در این حکم، جان ِ رهبر، چه رسد به نماینده مجلس، با جان پائین ترین شهروندان مساوی است و زیاده روی در کشتن به بهانه تشکل مخالفین و به منظورایجاد رعب و وحشت میان ناراضیان و معترضین به تبعیض از اهل تسنن، دقیقا بازگشت به دوران جاهلیت پیش از اسلام و نقض آشکار قصاص و نادیده گرفتن روح لطیف وجان پرور آن است که قرآن قصاص را نه اعدام، بلکه حیات شمرده است (بقره ۱۷۹).
مدعیان امامت و عدل علوی گویا وصیت آن امام را که نقل مجالس عزا و سوگواری همیشگی شان در ایام شهادت بود، اینک در نشئه قدرت از یاد برده اند که پس از عفو ضارب خود، به باز ماندگان صاحب حق قصاص فرمود:
” مبادا که پس از کشته شدن من به جان مردم بیفتید و مرتب بگوئید رهبر کشته شد، رهبر کشته شد! بدانید جز قاتل من کسی نباید کشته شود، اگر من از ضربه او کشته شدم. فقط یک ضربه به او بزنید و مبادا مثله اش کنید (شکنجه دهید) که من از رسول خدا شنیدم که فرمود: از مثله کردن بپرهیزید حتی نسبت به سگ درنده” ( نامه ۴۸ نهج البلاغه).
امامی که ادعای پیروی از او را می کنند، می گفت: قصاص برای ممانعت از خونریزی مقرر شده است (القصاص حقنا للدماء- حکمت ۲۵۲) نه تشدید آن، می گفت دستگاه قضا اسیر دست اشرار(چماق سرکوب مخالفین) است و درآن به هوای نفس ( نه حکم قانون) عمل و دنیا را به آن طلب می کنند ( عهدنامه مالک اشتر)، و دراعتراض به مدعیانی (همچون قاضی مقیسه ها) که بی هیچ صلاحیت داوری بر کرسی قضا نشسته اند فرمود: ” خونهای به ناحق ریخته شده از جور او فریاد می زنند و میراث های به ناحق مصادره شده از ظلم او می نالند. نزد خدا شکوه می کنم از مردمی که در جهالت زندگی می کنند و در ضلالت می میرند( خطبه ۱۷).
این هشدار آن الگوی عدالت را نیز برای مدعیان امامتش یادآوری میکنم:
بپرهیز از خون! و خونریزی به ناحق. که هیچ عاملی در کیفرالهی، تبعات اجتماعی، زوال نعمت و کوتاهی عمرحکومت، موثرتر از خونریزی به ناحق نیست و خداوند سبحان داوری میان بندگانش را از خون هائی که به ناحق از یکدیگرریخته اند آغاز می کند، پس (پایه های) سلطه خویش با ریختن خون به ناحق تقویت مکن که چنین شیوه ای نه تنها موجب تضعیف و سستی حکومت، بلکه عامل زوال و انتقال آن (به نظامی دیگر) می شود (عهدنامه مالک اشتر).
عبدالعلی بازرگان
۲۵ خرداد ۱۳۹۳- ۱۵ ژوئن ۲۰۱۴