تاثیر تنش غرب و روسیه بر روی مذاکرات هستهای ایران
۸ فروردین , ۱۳۹۳
مهدی نوربخش
این روزها سوالاتی زیادی پیرامون تاثیر تنش جدید بین غرب و روسیه در رابطه با تحولات جدید در اکراین بر روی مناقشه و مذاکرات هسته یی بین ایران و غرب مطرح گردیده است. گروهی بر این باورند که روسیه میتواند با تخریب مذاکرات برای حفظ منافع خود از غرب انتقام بگیرد. اما سوال دیگری که در این رابطه مطرح است اینست که یک کشور مستقل مثل ایران که برای خود منافع تعریف شدهای دارد چگونه میتواند به روسیه اجازه دهد که منافع ایران را بخاطر منافع خود در انتقام از غرب نادیده بگیرد. بدون شک ایران منافع کاملا جدایی در مقایسه با روسیه در مورد غرب، خاورمیانه، سوریه و اصولا دنیا دارد. آنچه توسط دولت پیشین و رهبری در حیطه سیاست خارجی شکل گرفته بود تبیین سیاستی بود که با منافع ملی و اخلاقی کشور رابطهای نداشت. این سیاست خارجی نه تنها به منافع ملی و امنیتی کشور ضربات پیوستهای وارد نمود، که حمایت از سوریه و استبداد خاندان اسد در این سیاست، حیثیت اخلاقی کشور و سیاست خارجی ایران را با چالشهای فراوانی در منطقه و بیرون آن روبرو نمود.
روابط خارجی روسیه و اتّحاد جماهیر شوروی سابق با غرب و بطور مشخص آمریکا با تحولات مختلفی بعد از جنگ جهانی دوم و در طول شش دهه گذشته روبرو بوده است. جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۵ میلادی پایان گرفت و بلافاصله جنگ سرد بعلت عدم عقب نشینی اتّحاد جماهیر شوروی از خاک کشورهای اروپای شرقی شروع گردید. برای ۴ سال تا سال ۱۹۴۹، آمریکا بطور انحصاری از داشتن اسلحههای اتمی برخوردار بود. با دسترسی اتّحاد جماهیر شوروی به اسلحههای اتمی، رقابت تسلیحاتی بین غرب و شرق شروع گردید. برای مهار حیطه نفوذ اتحاد جماهیر شوروی و گسترش آن دنیای غرب و بطور مشخص آمریکا به تبیین پایههای سیاست خارجی محدود نگاه داشتن(tnemniatnoC) روی آوردند. سیاست محدود نگاه داشتن با سیاست بازداری (ecnerreteD) از حمله اتمی شوروی به امریکا بهره گرفته تا این کشور را از حملات احتمالی اتمی اتحاد جماهیر شوروی مصون دارد. این دو سیاست در مورد شوروی تا سالهای ۷۰ میلادی ادامه پیدا نمود تا اینکه دولت نیکسون در آمریکا سیاست جدیدی را به نام تشنج زدایی (etneteD) با این کشور را پایه گذاری نمود. این سیاست نه تنها به اتحاد جماهیر شوروی بلکه در مورد چین نیز اعمال گردید. از این تاریخ به بعد غرب و شرق برای کاهش اسلحههای اتمی وارد مذاکره گردیدند. با وروود شوروی به خاک افغانستان، رابطه غرب و شرق شکل رقابتی جدیدی بهخود گرفت و برای چندین سال تنشهای زیادی بین این دو بلاک بسیاری از نهادهای بین المللی را تحت الشعاع خود قرار داد. با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و سیاستهای جدید گربچف، غرب و روسیه وارد فاز جدیدی از روابط خارجی خود با یک دیگر گردیدند. در این فاز جدید همکاریهای مشترک در عرصه بین المللی بین غرب و روسیه در دستور کار سیاست خارجی این کشورها قرار گرفت.
با شروع بحران اکراین، غرب سیاست خارجی جدیدی را برای محکوم نمودن روسیه و تنها گذاری (noitalosI) آن کشور در صحنه بین المللی آغاز نموده است. تحریمهای جدید، محکوم نمودن روسیه توسط مجمع عمومی سازمان ملل برای زیر پا گذاشتن قوانین بین المللی همراه با متحد شدن اتحادیه اروپا با آمریکا برای تنها گذاری بین المللی روسیه، نه تنها دوران جدیدی را در رابطه بین غرب و شرق بوجود آورده است، که بیم آن میرود تا با آغاز احتمالی جنگ سرد جدیدی بین این دو بلوک، نهادهای بین المللی و اصولا صحنه سیاست جهانی با چالشهای جدیدی روبرو گردد. بدون آنکه بحران اکراین را چگونه به تجزیه و تحلیل بگذاریم، دخالت و تجاوز روسیه به خاک اکراین با قوانین بین المللی و جهانی شدن روابط برای توسعه اقتصادی و سیاسی هیچ توجیهی ندارد. بیاد داشته باشیم که با توجیهی نظیر آنکه روسیه امروز به آن متوصل شده است، صدام حسین وارد خاک ایران گردید و مورد حمایت مستقیم بسیاری از کشورهای عربی قرار گرفت. دولت چین از حمایت روسیه برای تجاوز به خاک اکراین امتناع ورزیده و سوریه و ونزولا تنها دو کشوری هستند که از این تجاوز و نقض قوانین بین المللی دفاع نموده اند. اصولا این نوع دخالت نه تنها جایی در قوانین بین المللی نداشته که با تعهد روسیه در پیمان بوداپست که در سال ۱۹۹۴ توسط آمریکا، انگلیس و روسیه برای احترام گذاشتن به تمامیت ارزی اکراین امضا گردید در تعرض آشکار میباشد.
در ایران دو نوع برخورد با بحران اکراین مشاهده میگردد. نگرش اول به محافظه کاران و نیروهای نظامی تعلق دارد. فیروز آبادی، رئیس کل نیروهای مسلّح نظام در مورد اکراین چنین گفته است. “درسی که آمریکا و غربیهای معتقد به لیبرال دموکراسی در اکراین به ملت این کشور دادند، عبرتی تاریخی برای همه ملتهای مستقل است که مراقب لبخندها و ایدههای شیطانی ابر سرمایه داری باشند و فریب استکبار و عوامل آنرا نخورند.” خارج از آنکه این استدلال چقدر تهی از یک منطق سیاسیست، حتما ایشان و طیف محافظه کار باید خبر داشته باشند که دو نهاد قانونی این کشور، قوّه مقننه و قضائیه نه تنها موافق با این تغییر و تبدیل بوده اند که بطور فعال در آن شرکت نموده اند. اکثریت مردم اکراین و حد اقل، اقلیت چهل درصدی مردم کریمه نیز با این تغییر موافق بوده و خواسته اند با پشت سر گذاردن دودهه فساد سیاسی که از حمایت کامل روسیه برخوردار بوده است دوران جدیدی را با نزدیکی به اروپا شروع نمایند. اگر مردمی تصمیم میگیرند که در سیاست خارجی خود تغییرات اصولی ایجاد نموده و به فساد آلیگرشی طرفداران روسیه خاتمه دهند، این حق بلحاظ دموکراتیک میبایست برای آنها محفوظ باشد. ما نمیتوانیم با ارزشهای سیاسی خود به تجزیه و تحلیل این رویداد پرداخته و یک کشور اروپایی که با ارزشها و فرهنگ اروپایی عجین بوده است را مورد سرزنش قرار دهیم، چیزیکه محافظه کاران ایران و آقای فیروز آبادی کاملا نسبت به آن جاهل میباشند.
اما نگرش دوم متعلق به آقای روحانی و دستگاه دیپلماتیک کشور میباشد. در این نگرش اعتقاد بر اینست که مساله اکراین مساله ایران نیست و کشور میبایست از کنار این بحران بدون دخالت و اظهار نظر بگذرد. در این منطق سیاسی درست، ایران منافعی دارد که با دخالت در این بحران به آن آسیب وارد میشود. دستگاه دیپلماتیک کشور باید به این نتیجه رسیده باشد که منافع ایران و روسیه در سطح بین المللی، منطقهای و سوریه کاملا از یکدیگر جدا میباشند. دستاندرکاران سیاست خارجی هرگز نباید اجازه دهند که روسیه منافع سیاسی و اقتصادی کشور را فدای منافع رقابتی خود با غرب نماید. منافع ایران در ادامه مذاکره با غرب بوده و هرگز نباید دست اندرکاران دیپلماتیک کشور اجازه دهند که دولت روسیه فکر کند که میتواند از ایران و حل مناقشه هسته این کشور برای حل مشکلات خود در حل بحران اکراین از ایران استفاده نماید. در طول چند روز گذشته دولت روسیه مواضعی را در رابطه با اکراین و مذاکرات هسته ایران اعلام نموده است که از سیاست نادرست آن دولت حکایت مینماید. سخنگوی دولت و وزارت خارجه اعلام نموده اند “…که در صورت فشار غرب بر روسیه، این کشور همکاری خودرا برای حل مناقشه هسته ایران ادامه نخواهد داد.” معاون وزارت خارجه این کشور گفته است که”…الحاق کریمه به روسیه با همکاری ما بدنبال آنچیزیکه در مذاکرات با ایران انجام میدهیم قابل مقایسه نمیباشد.” روسیه ظاهراً نقشی برای خود در این مذاکرات قائل است که بیشتر شبیه با برخورد با یک کشور اروپای شرقی در زمان تسلط کمونیسم بر این کشور هاست تا یک کشور مستقل مانند ایران که بطور تاکتیکی میخواهد از حمایت روسیه برای حل مشکل برنامه هستهای خود با غرب از آن کشور بهره گیرد.
روسیه برای ایران یک رای در شورای امنیت سازمان ملل متحد بوده است. بغیر از این نفوذ، روسیه کوشش نموده است به ایران تسلیحات نظامی بفروشد. یک مورد این فروش موشک های اس ۳۰۰ میباشد که روسیه با ایران قرارداد آنرا در سال ۲۰۱۰ به امضا رسانید. روسیه این قرارداد نظامی را بعدها با فشار آمریکا لغو نمود. در مورد نفوذ یک رای در شورای امنیت، روسیه به تمامی تحریمهای بین المللی سازمان ملل در مورد ایران رای مثبت داده است. در طول سالهای گذشته، روسیه به تعهدات اتمام نیروگاه های اتمی ایران با تاخیرهای ممتد پشت پا زده است. هر کجا که منافع ملی روسیه اقتضا نموده است، از کشورهای غربی برای تحریم و فشار بر ایران حمایت کامل نموده است. روسیه میتواند به تحریمهای بین المللی ایران، آنجائیکه به این کشور مربوط میگردد خاتمه دهد، اما مرتفع نمودن این تحریمها به ایران کمکی نخواهد نمود بخاطر اینکه نظام مالی روسیه به نظام بانگی جهانی کاملا مرتبط میباشد. این نهادهای مالی و بانگی کلا در زیر نفوذ غرب میباشند.
تحریمهای بر روی ایران به سه دسته تقسیم میگردند. یک دسته از تحریمها توسط سازمان ملل وضع گردیده که روسیه در تمامی آنها شریک میباشد. دسته دوم مربوط به آمریکاست که از طریق رئیس جمهور این کشور و یا کنگره وضع گردیده اند. دسته سوم مربوط به آمریکا و کشورهای اروپا ایست. نزدیکی ایران به روسیه در این بحران هیچکدام از این تحریمها را تقلیل نخواهد داد. اگرچه روسیه میتواند از طریق یک رای خود از تحریمهای بیشتر سازمان ملل بکاهد، اما تحریمهای کلیدی آمریکا و اروپا که میتوانند ضربات مهلک ترای را نصیب اقتصاد ایران نمایند بیشتر خواهند گردید. بغیر از این سناریو، در صورت تخریب روسیه در مذاکرات هسته ای، احتمال حمله به ایران از طرف غرب و آمریکا افزون تر خواهد گردید.
ایران میبایست از شرایط فعلی بیشترین استفاده را بنماید. نه تنها ایران میبایست استقلال کامل خودرا در مذاکرات و حل مناقشه هستهای خود با غرب حفظ نماید، که از این فرصت استفاده نماید و به دنیای غرب نشان دهد که با استقلال کامل در سیاست خارجی خود از تنشهای بین المللی پرهیز مینماید. منافع زدورس و دیررس ایران در برقراری رابطه با دنیای غرب برای دسترسی به منابع اقتصاد جهانی، تکنولوژی و مرودات سیاسی میباشد. دولتهای منطقه بخوبی میدانند که پایان وابستگی غرب و خصوصاً آمریکا به انرژی خاور میانه بسیار نزدیک میباشد. کشورهایی میتوانند در آینده سیاسی این منطقه نفوذ داشته باشند که با ایجاد اقتصادی پرتوان و نیروی فکری و تحصیل کرده به قدرتهای مهم و کلیدی منطقه تبدیل گردند. عربستان سعودی و کشورهای استبدادی منطقه بسیار نگران بهبودی رابطه بین غرب و ایران میباشند. دولت اسرائیل و کشورهای مستبد منطقه در کوششی هماهنگ و آشکار تمام تلاش خودرا معطوف شکست مذاکرات هستهای ایران با غرب نموده اند. در صورتیکه دستگاه دیپلماتیک کشور اجازه دهد که روسیه با بحران اکراین و استفاده از ایران برای انتقام از غرب بدنبال بهره گیری و حفظ منافع جاه طلبانه خود باشد، بدون شک منافع ملی و سیاسی ما قربانی این توطئه خواهد گردید. ایران همچنین میتواند با همکاریهای اقتصادی قطر که در صنعت مایع سازی(GNL) گازهای طبیعی بسیار پیشرفته میباشد، به رشد این صنعت و تولید برای صادر این محصول به اروپا تلاش نماید. کشورهای اروپایی بدون شک حاضر خواهند بود که در این صنعت در کشور سرمایه گذاری نموده تا از وابستگی خود به روسیه برای استفاده گاز طبیعی بکاهند.