روایت نادرست مجتبی طالقانی
توضیح ابراهیم یزدی در حاشیه مقاله ای درباره آیت الله طالقانی
۹ اسفند , ۱۳۹۲
ندای آزادی: در شماره ۱۲ مجله اندیشهءپویا(اندشه پویا، سال دوم – شماره سیزدهم- بهمن و اسفند ۱۳۹۲) آقای دکتر جلال توکلیان در مقاله ای با عنوان :” طالقانی در عصر یخبندان ” ، در بند ۷ نوشته اند: ” آیا طالقانی وزیر خارجه بازرگان را از خانه اش بیرون نکرده بود؟”
به گزارش ندای آزادی، دکتر ابراهیم یزدی ضمن ارسال یادداشتی توضیحاتی در این مورد نوشته اند که بشرح زیر است:
پاسخ این پرسش بطور قطع منفی است. خیر جنین نبوده است. راوی این خبر نارست آقای مجتبی طالقانی است که بنا به نوشته آقای دکتر توکلیان :” به یکی از بی رحم ترین و تند ترین کروه ها یعنی سازمان پیکار ” وابسته بود.” ایشان در آن شب درمنزل پدرشان نبودند.
توضیح آن که در روز ۲۵ فروردین ۵۸ من هنوز در نخست وزیری بود. آقای طالقانی به من تلفن کردند و ربوده شدن فرزندشان آقای مجتبی طالقانی را خبر دادند و از من خواستند فوری به دفتر ایشان بروم. در دیدار حضوری با ایشان که آقای غرضی هم بودند با خبر شدم که آقای غرضی و دوستانش، از سپاه پاسداران مرتکب این عمل شده اند. آقای طالقانی ابتدا به تصور این که سپاه پاسداران همچنان زیر نظر من به عنوان معاون نخست وزیر در امور انقلاب قراردارد. برای ایشان توضیح دادم که در اسفند ۱۳۵۷شورای انقلاب( که ایشان رئیس آن بودند) مدیریت سپاه را از دولت گرفته و به یکی از روحانیان عضو شورای انقلاب واگذار کرده است و از آن پس من مسئولیتی ندارم. البته به عنوان معاون نخست وزیر از آقای غرضی خواستم که با آزاد کردن آقای مجتبی طالقانی غائله را ختم کند. اما ایشان پاسخ درستی نمی داد و وقت کشی می کرد. سرتیپ رحیمی فرمانده دژبان مرکز که حضور داشت با اجازه آقای طالقانی آقای غرضی را با خود به پادگان برد. من هم چون کار دیگری نمی توانستیم انجام بدهیم خداحافظی کردم . اما از همان لحظات اولیه عناصر ضد انقلاب که از هر فرصتی برای ایجاد آشوب و نا امنی استفاده می کردند شایع ساختند که مسئول این ماجرا من هستم و آقای طالقانی هم به منیب کرد. ایراد گرفته است. روز بعد به دستور خود ایشان دفترشان طی بیانیه ای مراتب را تکذیب کرد و توضیح داد که:” دکتر یزدی معاون نخست وزیر صرفاً بمنظور وسا طت در ماجرای فرزندان آیت الله طالقانی به منزل ایشان آمده بود و ارتباطی با بازداشت کنندگان فرزندان آیت الله طالقانی ندارد.” ( اطلاعات ۲۶ فروردین ۱۳۵۸)
ضمناً اضافه کنم که آقای مجتبی طالقانی در مصاحبه ای با مجله یادآور( سال پنجم ، شماره نهم، دهم، یازدهم و دوازدهم- تابستان ۱۳۹۱) مطالبی گفته است که بی اساس است. او مدعی است که پدر ما را برای دیدار با هانی حسن فرستاد تا پیام یاسر عرفات را بگیریم. پیام عرفات این بود: ” یاسر عرفات گفته سا زمان آزادیبخش دفتر در اهواز درست کرده بود. آن دفتر بسته شده و این برای ما قابل توجیه نیست. اگر وزارت خارجه بخواهد این کار را بکند ما دفترمان در تهران را می بندیم!” این در واقع اولتیماتومی بود به دولت موقت و مشخصاً وزارت امورخارجه و آقای یزدی بود.بعد ایشان گفت :” ما یک سری اسناد از افراد مشکوکی در وزارت خارجه داریم که تحت عنوان طرفداران انقلاب نفوذ کرده اندو به همراه آقای دکتر چمران و گروه امل لبنان وارد شده اند. این ها دارند تمام تلاششان را می کنند که مانع نزدیکی انقلاب ایران و فلسطین شوند و همان وضعیتی را که در لبنان ایجاد کرده اند به ایران هم منتقل کنند. ما از این آدم ها یک لیست داریم که با سازمان های جاسوسی غربی تماس دارند و می خواهیم این لیست را خدمت آقا بدهیم.”
آقای مجتبی طالقانی در ادامه می گوید:” صبح روز بعد از آزادی ما، اولین اقدامی که پدر مان کرد این بود که گفت دکتر یزدی را بگویید بیاید تا ببینیم قضیه فلسطین چیست. فردا صبح دکتر یزدی با چند تن از همراهانش آمد. پدرمان پرسید داستان چیست؟ ایشان گفت در سازمان آزادیبخش جریانان مختلفی هستند و ما از جزئیات آن خبر نداریم! جورج حبش و این ها هستند که می خواهند ایران را تجزیه کنندو..” خیلی کم پیش می آمد که آمپر پدر ما بالا برود و من فقط در برابر بعضی از عناصر ساواک دیده بودم که خیلی عصبانی بشود. بیکباره بسیاربر افروخته شد و با پرخاش شدیدی یزدی و همراهانش را از خانه بیرون کرد”
به نظر می رسد آقای مجتبی طالفانی، همانطور که خود در این مصاحبه گفته است به علت گذشت ۳۰ سال موضوعات با هم قاطی شده اند.
اولاً آقای طالقانی صبح روز بعد از تهران خارج شدند و چنین دیداری هرگز صورت نپذیرفت.
ثانیاًً درآن تاریخ من در وزارت امورخارجه نبودم. داستان باز کردن دفتر سازمان آزادیبخش فلسطین و سایر گروه های فلسطینی در اهواز بدون موافقت دولت ایران و در زمان مسئولیت من در وزارت خارجه صورت گرفت. دولت موقت سازمان آزادیبخش فلسطین را در سطح یک دولت پذیرفته بودو هانی الحسن به عنوان سفیر دولت فلسطین از تمام امتیازات دیپلماتیک برخوردار بود. دستور بستن دفتر فلسطینی ها در اهوانظر دولت وقت و به دستور وزارت امور خارجه بود. فلسطینی ها حق نداشتند بدون موافقت و همآنگی با دولت در اهواز دفتر باز کنند. بنابراین در زمان مسئولیت من هانی الحسن به وزارت خارجه احضار ودستور بستن این دفتر به او ابلاغ شد. سفارت خانه های خارجی در هر کشوری که باشند تنها با موافقت دولت میزبان می توانند در شهر های دیگر کشور میزبان دفاتر یا کنسولگری داشته باشند. مسئله اساسی برای دولت موقت این بود که چرا سازمان های فلسطینی در اهواز دفتر باز کرده اند؟ و رابطه آن ها با گروه های جدا یی طلب و دولت های عربی که از این گروه ها حمایت می کنند و بازکردن دفتر در اهواز چیست؟ آقای هانی الحسن هم دفتر خود را بستند. ما به آن ها پیشنهاد کردیم به جای اهواز در قم دفتر باز کنند. ما حتی به دانشجویان فلسطینی بورس تحصیلی دادیم. با معرفی ساف چند دانشجوی فلسطینی در دانشگاه اهواز با بورس دولت ایران به تحصیل پر داختند.
آقای طالقانی هم هیچ گاه در مورد بستن این دفاتر به من یا به دولت اعتراضی نکرد.
اگر چه توضیحات من از حد توضیح در باره نوشتار آقای دکتر جلال توکلیان فراتر رفته است از چاپ این جوابیه تشکر می نماید.
با احترام – ابراهیم یزدی- ۱۳۹۲/۱۰/۴