سیر تحول جنبش دانشجویى تا سال ۴۲
محمد توسلى
ماهنامه ایران فردا
مورخ آذر ماه ۱۳۹۷
بحرانهای جنبش دانشجویی و چالش های پیش روی فعالیت انجمن های اسلامی دانشجویان دانشگاه های کشور در سالهای اخیر و آسیبهای وارد شده بر آن این جنبش را در یک نقطه چرخش تاریخی قرار داده است،ارزیابی عملکرد گذشته و تجربه آموزی از آن برای انتخاب راه آینده می تواند مفید و راهگشا باشد. در آستانه سالروز ۱۶ آذر، روز جهانی دانشجو، ضمن گرامیداشت یاد و خاطره سه تن از شهدای ۱۶ آذر، سعی میکند در این یادداشت تجربیات تاریخی شکل گیری و سیر تحول فعالیت نهاد های دانشجویی به ویژه انجمن های اسلامی دانشجویان و نحوه تعامل با جنبش دانشجویی و جنبش اجتماعی را در دو دهه ۲۰ و ۳۰ تا سال ۴۲ مورد بررسی قرار دهد. امید است مجموعه این تلاش ها برای ادامه حیات و ایفای نقش سالم و اثربخش فعالیت نهاد های دانشجویی و انجمن های اسلامی دانشجویان برای آینده جنبش اجتماعی ایران مفید باشد.
۱– ماهیت و رسالت جنبش دانشجویی
جنبش دانشجویی ایران از ویژگیهای یک جنبش اجتماعی، از دو بعد یا دو منظر، بر خوردار است؛ از یک منظر، جنبشی است صنفی و محدود به قشر خاصی از جمعیت کشور، یعنی دانشجویان و از منظر دیگر، جنبشی است با پیوندهای عمیق با کل جامعه ایرانی و جنبشهای اجتماعی در سطح ملی. اقتصادی و فرهنگی جامعه هستند. این امر دانشجویان را در ارتباط تنگاتنگ با کل جامعه و مطالبات آن قرار میدهد. در غیاب احزاب سیاسی فراگیر، دانشجویان می توانند مطالبات پنهان و آشکار مردم را مطرح و نمایندگی کنند. در واقع، مواضع و مطالبات دانشجویان به نوعی مطالبات و مواضع کل جامعه محسوب میشود. دانشگاهها، تنها مراکزی هستند که در آنها جمع زیادی از شهروندان با ویژگیهای سنی، عاطفی و حرفهای مشترک، در تماس و تعامل دائم با یکدیگرند. نقش حضور جمعی این گروه سنی در محیط دانشگاهی، آثار و برکاتی دارد که در شکلگیری جنبش دانشجویی می تواند کارساز باشد. نقش اصلی دانشگاهها، به عنوان نهادهای علمی، طرح سوال و ارائه پاسخها و یا کمک دادن به دانشجویان برای یافتن پاسخها است. دانشجوی بدون سوال، دانشآموز است، نه دانشجو و محیط چنین دانشجویی دانشگاه نیست، بلکه حداکثر یک دبیرستان به شمار میرود. هنگامی که دانشجو یاد میگیرد که پرسشها را مطرح کند و پاسخ بیابد، روحیه پرسشگری او به مسایل و موضوعات ویژه حرفهایاش محدود نمیماند. بلکه با همان احساس به جامعه بزرگتر بیرون از دانشگاه نگاه میکند و پرسشها و چراهای خود را مطرح میسازد و به دنبال یافتن پاسخهای قانع کننده حرکت میکند. چنین رویکردی انگیزه و نیروی محرک اولیه جنبش دانشجویی است. دانشجویان، به دلیل جوان بودن، عواطف و احساسات پاک و پر شوری که دارند آنان را از هر گروه جمعیتی دیگرپر تحرکتر در پیگیری مطالباتشان و مقاومتر در برابر استبداد میسازد. دانشجویان عموما لختی و سنگینی زمین گیرکنندهی سایر قشرها را ندارند. این ویژگیها موجب آن بوده است که دانشگاههای ایران در طول تاریخ معاصر، پیشتاز مبارزات ضد استبدادی و علیه استیلای بیگانه باشند. هر زمان که استبداد و یا سلطه بیگانه توانسته است سایر نیروهای اجتماعی را با سرکوب و فشار خاموش و آرام سازد، دانشگاهها، به رغم دوران کوتاهی از رکود، ناآرام و مهار نشدنی باقی ماندهاند.
۲ـ بررسی عملکرد گذشتــه
بعد از شهریور ۱۳۲۰ و باز شدن نسبی فضای سیاسی ایران، اولین اتحادیه دانشجویان دانشکده پزشکی و داروسازی و دندانپزشکی با آرای مستقیم و مخفی دانشجویان، که دانشجویان وابسته به نیروهای سیاسی مختلف در آن حضور داشتند، تشکیل گردید. بعدها، «سازمان دانشجویان دانشگاه تهران» که ابتدا به وسیله حزب توده، کنترل میشد و رویکردی مارکسیستی داشت و بتدریج نیروهای ملی آن را کنترل می کردند؛ سازمان سراسری دانشجویی محسوب میشد. این حرکت با انتشار نشریه «دانشجو» که تا مردادماه ۱۳۳۸ ادامه داشت، آثار طولانی و عمیقی بر جنبش دانشجویی بر جای گذاشت. با گذشت زمان، دو حرکت دیگر برای رویارویی با استبداد، از یک سو و در برابر گسترش افکار و حرکتهای مارکسیستی، از سوی دیگر در سطح دانشگاه شکل گرفت. در حرکت اول، که نام حرکت ملی گرفت، همگام با نهضت ملی ایران، «سازمان صنفی دانشجویان دانشگاه تهران» با همکاری احزاب ایران، پان ایرانیست، جمعیت مردم ایران و زحمتکشان ملت ایران تشکیل شد. این حرکت با انتشار نشریه «دانشجویان» و حمایت از دولت ملی دکتر مصدق و مبارزات دوران نهضت ملی ایران، از جمله در توزیع اوراق قرضه ملی و سازماندهی تظاهرات ۳۰ تیر ۱۳۳۱، نقش موثری ایفا کرد. حرکت دوم، که نام حرکت اسلامی به خود گرفت، در پاسخ به فضای ضد اسلامی افکار مارکسیستی حزب توده در دانشگاه از یک سو و خنثی کردن جو باورهای خرافی و ارتجاعی در سطح جامعه و دانشگاه از سوی دیگر، با تاسیس اولین انجمن اسلامی دانشجویان در دانشکده پزشکی دانشگاه تهرانِ، در سال ۱۳۲۱ ـ با هدف اصلاح جامعه، ایجاد وحدت و دوستی میان جوانان مسلمان و روشنفکر، آگاهی بخشی و مبارزه با خرافات ـ شکل گرفت. این حرکت با انتشار مجله دانش آموز از سوی آیت الله طالقانی در سال ۱۳۱۹ و شرکت دانشجویان در جلسات تفسیر قرآن ایشان در کانون اسلام و سپس در مسجد هدایت آغاز شد و با اقبال روز افزون دانشجویان، استادان و علمای مترقی مواجه گردید و سپس، با انتشار سخنرانی های مهندس بازرگان چون کتابهایی مانند «مذهب در اروپا»، «کار در اسلام»، راه طی شده و همچنین انتشار مجلات «فروغ علم»، «گنج شایگان» و «پیکار اندیشه»، که یکی پس از دیگری به همت اعضای انجمنهای اسلامی دانشجویان منتشر شد، حرکت اسلامی را در سطح دانشگاههای ایران گسترش داد.
پس از کودتای ۲۸ مرداد و حاکم شدن فضای استبدادی، انحلال احزاب، تعطیل مطبوعات و زندانی شدن مبارزان، دانشگاه تهران همچنان به عنوان مرکز مقاومت باقی ماند. با تشکیل نهضت مقاومت ملی (با همکاری عدهای از روحانیان، دانشگاهیان و فعالان سیاسی، از جمله مرحومان آیتالله سیدرضا زنجانی، دکتر محمد نخشب، مهندس مهدی بازرگان، دکتر یدالله سحابی، حسین شاه حسینی، عباس رادنیا، مهندس عزت الله سحابی، دکتر ابراهیم یزدی، دکتر مصطفی چمران و…)، جنبش دانشجویی هماهنگ با آن؛ اعتراضات خود را با راهپیمایی، اعتصابات دانشگاهی و انتشار اعلامیههای آگاهی بخش ادامه داد. رژیم کودتا، در مقابله با جنبش دانشجویی همزمان با سفر نیکسون به ایران، فاجعه ۱۶ آذر ۱۳۳۲ را ـ که طی آن سه نفر از دانشجویان دانشکده فنی (بزرگنیا، قندچی و شریعت رضوی) به شهادت رسیدندـ به وجود آورد. بازتاب جهانی این واقعه دلخراش به حدی بود که بعدها «سازمان جهانی دانشجویان» (کوسک) ۱۶ آذر را روز جهانی دانشجو اعلام کرد. جنبش دانشجویی ایران به تدریج، پس از سال ۱۳۳۹ و باز شدن فضای سیاسی و تشکیل جبهه ملی دوم با پیگیری کادرهای نهضت مقاومت ملی و در اردیبهشت سال ۱۳۴۰ با تشکیل نهضت آزادی ایران، و تعامل جنبش دانشجویی با احزاب سیاسی، دانشگاه های ایران شاهد یکی از پر شور ترین و تاثیرگذارترین دوران فعالیت های خود را در عرصه داخلی و همچنین در عرصه بین المللی به نمایش گذارد. در این دوره جنبش دانشجویی با سازمان بینالمللی دانشجویان (ISC) و دبیرخانه آن (COSEC) ارتباط پیدا کرد و گروههای تحقیقاتی آنها مسایل جنبش دانشجویی و شرایط انسداد سیاسی ایران را طی پروژههای تحقیقاتی بررسی کردند و گزارش آن را طی چند نشریه به چند زبان زنده دنیا منتشر ساختند. در این دوره جنبش دانشجویی در شرایط استقلال نسبی مدیریت دانشگاه ها توسعه پیدا کرد. برای نمونه می توان به رخداد اول بهمن سال ۱۳۴۰ اشاره داشت که در فضای سیاسی ملتهب آن روز شاه به دنبال حذف دکتر امینی نخست وزیر مورد حمایت آمریکا بود تا خود مجری برنامهها باشد، اجتماع و تظاهرات گسترده دانشجویان در داخل دانشگاه با یورش گارد ویژه و کاماندوهای رژیم شاه روبرو شد و فاجعهای رخ داد که چکیده آن در اعلامیه تاریخی دکتر فرهاد رئیس دانشگاه تهران که خود در ساختمان دبیرخانه ، شاهد صحنههای خون آلود و دلخراش دانشگاه بودند، استقلال مدیریت دانشگاه را به تصویر کشیده است: امروز یکشنبه اول بهمن ماه ساعت یازده و ربع عده نظامی بدون آن که اتفاقی مداخله آنان را ایجاب نماید به محوطه دانشگاه وارد شده و جمعی از دانشجویان را مضروب و مجروح نمودهاند. دانشگاه نسبت به این عمل رسماً اعتراض و تقاضای رسیدگی و تعقیب مرتکبین و مجازات آنان را از دولت نموده است و مادامی که نتیجه رسیدگی به دانشگاه اعلام نشود اینجانب و روسای دانشکدهها از ادامه خدمت در دانشگاه معذور خواهیم بود.
۳- جنبش دانشجویی خارج از کشور
همزمان با توسعه جنبش دانشجویی در ایران، دانشجویان ایرانی خارج از کشور نیز ابتدا در سال ۱۳۳۹ کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در اروپا را تاسیس کردند (CISE) و پس از برگزاری کنگرههای لندن و پاریس نهایتاً در ژانویه ۱۹۶۳ (آذر ماه ۱۳۴۱) با پیوستن فدراسیون آمریکا، کنگره کنفدراسیون جهانی دانشجویان ایرانی در شهر لوزان سویس برگزار شد. در این کنگره، زنده یاد دکتر علی شریعتی، از سوی فدراسیون پاریس جریان ملی و اسلامی دانشجویی را نمایندگی میکرد و پرویز نیکخواه از فدراسیون انگلیس جریان چپ مارکیست را. من نیز که مهر ماه سال ۱۳۴۱ برای ادامه تحصیل با پذیرش دکترا در رشته حمل و نقل و ترافیک به آلمان رفته بودم با معرفی رسمی سازمان دانشجویان دانشگاه تهران به عنوان نماینده آن سازمان در این کنگره حضور پیدا کردم و پیام دانشجویان دانشگاه تهران را قرائت کردم. مطرح کردن شعار «اتحاد، مبارزه، پیروزی» دانشگاه تهران در این کنگره تا حدی التهاب دو جریان دانشجویی را برای تمرکز بر وجوه اشتراک و منافع ملی کاهش داد؛ بطوریکه بعدا کنگره لوزان را کنگره وحدت ارزیابی کردند.. اگر چه به دلائلی که قبلا توضیح داده ام فعالیت تشکل کنفدراسیون در سال ۱۳۵۳ متوقف می شود اما فعالیت فدراسیون ها و انجمن های دانشجویی تا پیروزی انقلاب ادامه داشته است. همچنین در سال ۱۳۴۱، که برای ادامه تحصیل به آلمان رفتم، زمینههای شکلگیری و تشکیل گروه فارسی زبان اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا فراهم شد که بتدریج با پیگیری و همکاری دانشجویان علاقمند در سال ۱۳۴۴ به ثمر نشست و تا پیروزی انقلاب نقش موثری در توسعه جنبش دانشجویی و جنبش اجتماعی ایران در آن دوره داشت. در آمریکا نیز به همت اعضای انجمن اسلامی دانشجو یان دانشگاه تهران که برای ادامه تحصیل به آمریکا رفته بودند چون دکتر مهدی بهادری نژاد، دکتر حسن مرشد، دکتر مصطفی چمران، دکتر ابراهیم یزدی و … با همکاری دانشجویان سایر کشور های اسلامی «انجمن اسلامی دانشجویان در آمریکا و کانادا» را پایه گذاری کردند که تا پیروزی انقلاب نقش مهمی در توسعه جنبش دانشجویی خارج از کشور و جنبش اجتماعی ایران و سایر کشور های اسلامی داشت. تفصیل آن را می توان در اسناد تاریخی این دوره از جمله جلد دوم خاطرات مرحوم دکتر یزدی ملاحظه کرد.
۴– تحلیل و نقد عملکرد
انتظار میرود که جنبش دانشجویی ـ و به ویژهانجمنهای اسلامی دانشجویی، که منتقد صریح حکومت و گروههای سیاسی هستند، خود تحمل نقد شفاف و صریح بر عملکرد و جهتگیریهای خود را داشته باشند و با تدبیر و خردورزی بیشتر ، ضمن حفظ وحدت و یکپارچگی جنبش دانشجویی اجازه ندهند که این جنبش با چند دهه سابقه تاریخی به انفعال، بیتفاوتی و افراط و تفریط دچار شود و یا آن که واکنشهای احساسی و رادیکالیسم سیاسی آن را با ناکامی و شکست مواجه کند. جنبش دانشجویی میتواند با خردورزی و استقلال رأی و با عملکرد سنجیده و مدبرانه در دفاع از ارزشها، آرمانها و حقوق صنفی دانشجویان به تلاش خود ادامه دهد و از فروافتادن در دامان مشی افراطی و ترویج بیاعتقادی به نام مخالفت با استبداد دینی بپرهیزد.
به طور خلاصه، انجمنها و سازمانهای دانشجوییـ که در میان طوفانها و بحرانهای سیاسی از دهه بیست به بعد شکل گرفتند ـ با ویژگیهای نواندیشی، دموکراسی و آزادیخواهی و عدالتطلبی همواره از پشتیبانان اصلی مبارزه علیه استبداد داخلی و استیلای بیگانه بودهاند. اما در مقاطعی، غلبه احساسات و حرکات تند وافراطی از یک سو و استفاده ابزاری پارهای از گروهها و جناحهای حاکم از جنبش دانشجویی برای دستیابی به اهداف سیاسی، از سوی دیگر موجب وارد شدن لطمات و آسیبهای شدید به جنبش دانشجویی و مصالح ملی شده است.
۵– پیشنهاد برای آینده : ضمن گرامیداشت مجدد خاطره حماسه ۱۶ آذر و تجلیل از تلاشها و فداکاریهای جنبش دانشجویی کشور خواستار استقلال و وحدت جنبش دانشجویی و گسترشفعالیتهای صنفی و اجتماعی دانشجویان در چارچوب حفظ و حراست از آزادیهای قانونی، اصول و ارزشهای اسلامی و اخلاقی و منافع ملی است و برای پیشرفت مؤثر و پایدار در راستای کمک به تحقق رسالت اصولی جنبش ، پیشنهادها و توصیههای زیر را به دانشجویان عزیز عرضه میکند.
۱ـ وظیفه اصلی دانشجو در دوره دانشجویی کسب آگاهی و دانش و مهارتهای تخصصی است. در کنار فعالیت های دانشگاهی، در یک جامعه سالم و آزاد ، احزاب سیاسی حضور فعال دارند. رسالت احزاب مشارکت در فرآیند سیاسی جامعه و تربیت مدیران و رهبران شایسته برای اداره و پیشبرد جامعه است.
۲ـ جنبش دانشجویی یک جریان صنفی – فرهنگی مستقل است و باید مطالبات عام اجتماعی ـ سیاسی خود را که مربوط به حقوق شهروندی، آزادی و عدالت اجتماعی و مطالبات عمومی مردم و سایر اصول اساسی میشود به طور مستقل و بدون وابستگی جناحی دنبال کند و آگاهانه از فراکسیون سازی و جانبداری جناحی و حزبی دورینماید.
۳ـ سازمانها و انجمنهای دانشجویی میتوانند با برپاکردن همایشهای فرهنگی، اقتصادی، تاریخی و سیاسی، سطح آگاهی و بینش دانشجویان هر چه بیشتر بالاتر ببرند تا آنان خود بتوانند به طور مستقل در مسایل فرهنگی،سیاسی و… اظهار نظر نمایند و موضعگیری کنند.
۴ـ اگر چه انجمنها و سازمانهای دانشجویی علیالاطلاق باید مستقل و بدون وابستگی به احزاب سیاسی باشند، دانشجویان میتوانند (و مفید خواهد بود که) با احزاب سیاسی مورد اعتماد و تمایل خود همکاری کنند و اهداف سیاسی خاص خود را از طریق آنها پیگیری نمایند. تعامل و همکاری شاخههای دانشجویی احزاب، مستقل از سازمانها و انجمنهای دانشجویی، میتواند به نیاز مشارکت آنان در مسائل و فعالیتهای سیاسی، با گرایشهای مختلف، پاسخ دهد. تعامل جنبش دانشجویی و احزاب سیاسی، به صورتی که در بالا اشاره شد، مفید و ضروری است. کوتاهی دوران تحصیلات دانشگاهی و جابهجایی سریع نسلهای متوالی دانشجویان موجب آن میشود که جنبش دانشجویی به طور مستمر با کادرهای تازه وارد و جوان ـ و بعضاً از نظر سیاسی و فعالیتهای جمعی، بیتجربه یا با تجربه کم ـ سر و کار داشته باشد. این امر جنبش دانشجویی را با مشکلات جدی روبرو میسازد. در شرایطی که فضای سیاسی جامعه برای فعالیت بهینه احزاب سیاسی باز و مساعد باشد، تعامل احزاب و گروههای دانشجویی به جبران این نقیصه کمک موثر میکند. همکنشی احزاب با جنبشهای دانشجویی اگر چه در زمینههایی لازم است، در مواردی، هژمونی یک حزب سیاسی بر سازمانها و انجمنهای دانشجویی موجب مخدوش شدن استقلال این انجمنها و وارد آمدن ضربات سنگین به جنبش دانشجویی بوده است. سازمانهای دانشجویی بایستی ضمن تعامل با احزاب سیاسی، استقلال فکری و عملی خود را حفظ کنند.
۵ـ جنبش دانشجویی، برای ایفای رسالت خود، نیازمند سازمانها و انجمنهایی متعدد و متنوع است که هر یک از آنها بتواند بخشی از وظایف جنبش و نیازهای دانشجویان را برآورده سازد. جنبش دانشجویی هم نیازمند سازمانهای عام صنفی ـ که دانشجویان دانشگاههای کشور را نمایندگی کنند ـ میباشد و هم به سازمانها، انجمنها و نهادهای خاص با اهداف و برنامههای ویژه ـ که به صورت انجمنهای کوچک مدنی در هر دانشکده و دانشگاه به منظور فعالیتهای دینی، هنری، ورزشی، ادبی، زیست محیطی و … تشکیل شوند، نیاز دارد.
۶- با توجه به تجربه تاریخی توصیه بنده در سالهای گذشته همواره به اعضای انجمنهای اسلامی دانشجویان این بوده است که در برنامهریزیهای خود توسعه فرهنگی و اجتماعی دانشجویان را به لحاظ تقویت مبانی اعتقادی، آشنایی با تاریخ معاصر و تقویت روحیه کار جمعی در اولویت قرار دهند. طبیعی است حضور در عرصه سیاسی متناسب با شرایط و امکانات دانشجویی و آشنایی با تحلیل مسائل و اظهار نظر و نقد قانونمند عملکرد مسئولان میتواند به موقع بخشی از برنامه تقویت شخصیت اجتماعی آنان در دوران دانشجویی باشد. تجربه نشان داده است دانشجویانی که قبل از شکلگیری شخصیت فرهنگی ـ اجتماعی خود وارد عرصه سیاسی به ویژه رادیکال آن، خارج از ظرفیت دوران دانشجویی، شدهاند فعالیت آنان در این عرصه پایدار نبوده و عموماً بعد از مواجهه با شرایط سخت از فعالیت سیاسی فاصله گرفته اند.