فهرست مطالب
کارنامه سیاه شاه و کودتای نظامی ۲۸ مرداد
فروش اسلحه به ایران
اخبـــــار
در پیرامون جشنواره طوس (بزرگداشت شاهنامه)
گزارشی از: سازمان مجاهدین خلق ایران
اخبــــار!
کارنامه سیاه شاه و کودتای نظامی ۲۸ مرداد
در تاریخ گذشته ملت ما روزهائی وجود دارند که آن روزها را باید بحق «روز عزای ملی» اعلام کرد. روزهائی که بدنبال خود مصیبتها ـ بدبختیها ـ بیچارگیها و اسارتهای فراوانی را برای ملت ما ببارآوردهاند. ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ یکی از این روزهاست.. روزی که با پیروزی طرح کودتای نظامی علیه حکومت ملی دکتر مصدق، بار دیگر استعمارگران خارجی ـ امپریالیسم آمریکا و انگلیس و نوکران داخلیاش ـ دربار کثیف و ننگین محمدرضا پهلوی همراه با ارتجاعیترین بخش هیئت حاکمه بر کلیه مقدرات و سرنوشت ملت ما مسلط گردیدند.
شاه این نوکر خودفروخته استعمار خارجی، این جرثومه فساد و تباهی، در سخنرانی اخیرش در باره ۲۸ مرداد گفته است که: «…. از اینروست که مسیر تاریخ کهن در آن روز (۲۸ مرداد) بکلی تغییر کرد. (کیهان هوائی ۵ شهریور ۵۴). اما چه تغییری؟ و بدست چه کسانی؟ و به نفع چه دولتها و مقاماتی؟ و حاصل این روز ننگین و سیاه، بعد از گذشت ۲۲ سال چیست؟
برای پاسخ یافتن به این سئوالات است که ما مسائلی را در رابطه با کودتای نظامی ۲۸ مرداد مطرح ساخته و به بررسی و تحلیل آنها میپردازیم تا نسل جوان بعد از ۲۸ مرداد و بوضوح و روشنی با جنایات امپریالیسم آمریکا و انگلیس و خیانتهای شاه نسبت به ملت ما بیشتر و عمیقتر آشنا گردد.
کودتای نظامی ۲۸ مرداد را چه کسانی و چگونه بوجود آوردند؟
اولین هدف آنی و فوری کودتای ۲۸ مرداد، ساقط ساختن حکومت ملی دکتر مصدق و محو کلیه آزادیهای دموکراتیک بود. چرا؟
استاد مهندس بازرگان ـ رهبر و موسس نهضت آزادی ایران ـ ضمن مدافعات خود در دادگاه غیرصالح تجدیدنظر نظامی در سال ۱۳۴۲ ـ درباره مسئله کودتای ۲۸ مرداد چنین میگوید:
«…. ۲۸ مرداد ۳۲ پیش آمد شهریور ۱۳۲۰ تکاندهنده مملکت و دگرگونی کلی بود… در شهریور ۲۰ وضع مملکت مانند قطار سنگینی بود که به لوکوموتیوی بسته شده و با سرعت پیش میرفت و ناگهان به مانعی برخورد و توقف و تکان شدید و واژگون شدن پیش آمد. پس از آنکه قطار بیلکوموتیو و بیراننده شد. (یا راننده عوض شد) مردم به خود آمده در محیط آزاد و تا حدودی مساعد که پیدا شد فعالیتها و ابتکارها و حرکات مختلف امکانپذیر گردید. از نوع بد و نوع خوب … در آن سالها اگر فعالیتهای احزاب غیرملی و تظاهرات و اغتشاشاتی وجود داشت کم و بیش از پس آن برمیآمدیم در مقابل و در سنوات آخر احزاب و افکار ملی هم پیدا شده بود… در هر حال شخصیت و احساس مسئولیت پیدا شده مردم خود را تا اندازهای موثر در سرنوشت خویش و مملکت میشناختند.
منتها الیه جریانهای بعد از تکان شهریور ۲۰ و مسیری که از میان انتخابات آزاد دورههای پانزدهم و شانزدهم آن جبهه ملی توانست وارد معرکه شود… بالاخره تصویب قانون ملی شدن نفت و روی کار آمدن حکومت ملی دکتر مصدق و خلعید از شرکت غاصب گردید.
تنها ده سال مختصر آزادی و مختصر احساس شخصیت و مسئولیت ملت ایران را به بزرگترین پیروزیهای تاریخ خود رساند. پیروزی که ایران را در دنیا مفتخر و معروف ساخت شهر لاهه افتخار میکرد که چند روزی دکتر مصدق در دیوان بینالمللی آن شهر اجلاس کرده است و صندلی او را به بازدیدکنندگان نشان میدادند… این پیروزی بزرگ ثمره همکاری عمومی و نیروی ملی بود که برای اولینبار در تاریخ ایران بمنصه ظهور رسیده بود و تمام ملت را همصدا و همقدم کرد…»
اگر شهریور ۲۰ مملکت را تکان داد پیروزی ملی کردن نفت و خلع ید استعمار را تکان داد. استعمار به وحشت افتاد. زیرا مزاج استعمار با آزادی و دموکراسی در کشورهای دیگر و با حکومتهای ملی و جنبوجوشهای ملی ابدا سازگار نیست. استعمار با استبداد سازگار است. با قطار پیوسته به لکوموتیو سازگار است که روی خط ترسیم شده محدود و به فرمان راننده واحد حرکت کند تا به فرض نافرمانی با مختصر سابوتاژ از خط خارجش کنند و هر وقت و هر طور مصلحت دانستند لکوموتیو دیگر و راننده دیگر بیاورند یا بگذارند قطار را بکشد…..
بنابراین تصمیم گرفتند که ورق برگردد. حکومت ملی دکتر مصدق ساقط شود و جریان کار مملکت عوض شود. به هر قیمت شده میبایستی حادثهای پیش آید و برای دفعه دوم و در جهت مطلوب مملکت ایران تکان بخورد…. این تکان و دگرگونی کودتای ۲۸ مرداد بود.
اما کودتای ۲۸ مرداد اولین تدارکات استعمار خارجی امپریالیسم خونخوار علیه حکومت ملی مصدق نبود. بلکه در طی مراحل مختلف و بصور متناوب کوشیدند تا حکومت ملی مصدق را ساقط کنند و نهضت ملی ما را متوقف و منهدم سازند.
دکتر مصدق، طی مدافعات خود در دادگاه غیرقانونی سلطنتآباد کوششهای دشمن را برای سقوط حکومتش در طی شش مرحله و نقشه بیان مینماید.
۱ـ نقشه اول این بود که دولت در مراجع بینالمللی یعنی شورای امنیت و دیوان بینالمللی دادگستری لاهه شکست بخورد، و شکست آن در آن مراجع سبب شود که مردم اعتماد خود را از دولت سلب کنند و دولت خود از کار کنارهگیری نماید. این نقشه دشمن به شکست برخورد نمود و دکتر مصدق از هر دو مرود پیروزمندانه به ایران بازگشت.
۲ـ نقشه دوم این بود که : دولت در امور اقتصادی شکست بخورد. و لذا محاصره اقتصادی بلافاصله پس از خلعید از طرف دولت انگلیس شروع شد. و در وهله اول نظر این بود که از فروش نفت ایران در هر کجا و به هر وسیله جلوگیری شود. و سپس پرداخت ودیعههای ارزی بانک ملی ایران در بانکهای انگلیس متوقف گردد. تا دولت ایران از پرداخت بودجه کشور و مخارج دستگاه نفت عاجز بماند. و استعفا دهد و شرکت سابق نفت بتواند با سهولت بر اوضاع دستگاه نفت مسلط شود. که این نقشه هم به نتیجه مطلوب نرسیدو. و تا روزی که دولت برسر کار بود توانست از عهده پرداخت مخارج کشور و دستگاه نفت برآید. و با زمینههائی که برای بهثمر رسانیدن اصلاحات اقتصادی فراهم شده بود میتوانست در مدت قلیلی خود را از عواید نفت بینیاز نشان دهد و با نمایان شدن استعداد و لیاقت ایرانی احترام دیگران را به خود جلب نماید.»
در اینجا باید اضافه کرد که استعمار خارجی همیشه میکوشد که کشورهای تحت سلطه دارای اقتصاد تکمحصولی باشد. نظیر شکر در کوبا و نفت در ایران و سایر کشورهای نفتخیز. به این ترتیب اقتصاد این کشورها همیشه وابسته به جریان تهید تولید و فروش کالای منحصربهفرد میباشد که آنهم در انحصار استعمار خارجی است… اما همانطور که در مورد ایران دیدیم… در مورد کوبا هم تجربه نشان داد، وقتی ملتی آزادی خود را بدست آورد. قادر است بسرعت زنجیرهای استعمار را درهمبشکند… و خود را از تاروپودهای استعمار نجات دهد.
آمارهای اقتصادی دوران حکومت ۲۸ ماهه دکتر مصدق گواه صادقی است از رشد سالم اقتصادی کشور ما در آن دوران. بررسی آمارهای بازرگانی مربوط به سالهای شهریور ۲۰ به امروز نشان میدهد که سال ۱۳۳۱ تنها سالی بوده است که صادرات کشور ما به وارداتش فزونی داشته است. و کافی است آن را با آمار بازرگانی رژیم شاه در این روزها مقایسه کنید. مثلا در سه ماه اول سال ۵۴ ارزش واردات ایران بالغ بر ۴/۱۷۸ میلیارد ریال و ارزش صادراتش تنها بالغ بر ۳/۹ میلیارد ریال بوده است. (کیهان هوائی ۱۵ مرداد ۵۴) یعنی اختلافی برابر با ۱۶۹ میلیارد ریال. و علیرغم درآمد عظیم نفت به موجب اقرار و اعتراف خود شاه ودولت، برابر ۴ میلیارد دلار کسر بودجه دارد….
این روزها، کشور ما در گرانی و تورم بیسابقهای دستوپا میزند… و اثرات نامطلوب آن آنچنانست که شاه پشتسرهم التیماتوم میدهد…. و فرمان صادر میکند…. (به سرمقاله شماره ۳۲ رجوع کنید). اما رژیم ضدملی شاه قادر به کنترل تورم نیست….
بررسی شاخص هزینه کل زندگی و تغییرات آن در طی ۲۸ ماه حکومت دکتر مصدق و مقایسه آن با چند سال اخیر حکومت کودتا خود افشاگر بسیاری از حقایق است.
در سال ۲۹ شاخص هزینه کل زندگی برابر با ۷۸۴ بوده است که در سال ۳۰ به ۸۴۹ و فروردین ۳۱ به ۹۲۲ میرسد و سپس در اسفند ۳۱ به ۹۱۰ تنزل مینماید. یعنی از زمان ملی شدن صنعت نفت (اسفند ۲۹) که درآمد نفت به خزانه دولت وارد میشده است و دولت در محاصره اقتصادی اجانب نبوده است، تا اسفند ۳۱ که دولت مصدق در محاصره اقتصادی بوده است و درآمد نفت به صفر تقلیل یافته بود، شاخص هزینههای زندگی فقط ۱۵ درصد ترقی داشته است. در حالی که در حکومت کودتائی شاه، علیرغم تمام درآمدهای هنگفت نفت به موجب گزارش بانک مرکزی ایران (کیهان ۵ شهریور ۵۴) متوسط تغییرات شاخص قیمتها از سال ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۳ مرتب با سرعت عجیبی رو به افزایش است. به طوری که هر سال نسبت به سال قبلاش از ۱۰ تا ۲۶ درصد افزایش داشته است. که اگر شاخص زندگی را در سال ۵۳ با سال ۴۹ مقایسه کنیم… این افزایش به بیش از ۱۰۰ درصد میرسد.
بررسی مقایسهای از رشد اقتصادی سالم در طی حکومت ۲۸ ماهه دکتر مصدق با کارنامه ۲۲ ساله رژیم کودتا خارج از بحث این مقاله است. اما این مقایسه اجمالی نشان میدهد که چرا و چگونه سیاست اقتصادی استعمارگران علیه حکومت ملی دکتر مصدق شکست خورده و چرا استعمار خارجی بالاجبار به فکر چارهای دیگر افتاد.
۳ـ نقشه سوم این بود که: «روز ۹ اسفند ۳۱ به این عنوان که مصدق میخواهد که شاه از کشور خارج شود… عدهای را تحریک کردند و آنها را به دور کاخ سلطنتی جمع کرده و مهیا ساختند تا وقتی که دکتر مصدق میخواهد از کاخ خارج شود، به او حمله کرده و او را از بین ببرند.»
دکتر مصدق طی پیامی به ملت ایران در شنبه ۱۷/۱/۳۲ از روی این توطئه پرده برمیدارد. (برای متن کامل این پیام به انتشارات مصدق جلد ۲ ـ دفتر سوم ص ۱۴۸ رجوع کنید). توطئه قتل دکتر مصدق در ۹ اسفند بدون تردید توسط بیگانگان تنظیم شده بود.
اسنادی که اخیرا از طرف کمیسیون راکفلر ـ معاون رئیس جمهوری آمریکا، درباره فعالیتهای سیا برای ازبینبردن رهبران ملی در کشورهای دنیای سوم، بخصوص آنها که حاضر به تمکین از سیاست آمریکا نبودهاند… طرحهائی برای ترور و از بین بردن آنها تنظیم میکرده است. اگرچه رئیسجمهور آمریکا اسناد مربوط به «طرحهای سیا برای ترور شخصیتهای بینالمللی» را به آن حد سرّی اعلام کرده است که حتی آنها را در اختیار سنای آمریکا نیز قرار نداده است. اما مطبوعات آمریکائی اسامی برخی از شخصیتهای بینالمللی دنیای سوم را که مبارزات ضدامپریالیستی کشور خودشان را رهبری میکردهاند منتشر ساختهاند.
از آن جمله است فیدل کاسترو (کوبا)، و پاتریس لومومبا (کنگو). توطئههای مکرر سیا برای قتل کاسترو نافرجام ماند. اما توطئه قتل لومومبا با موفقیت انجام میگیرد. با توجه به این اسناد، و همچنین با توجه به نگرانیهای امپریالیسم جهانی از رشد نهضت ملی ایران و موفقیت ملی شدن نفت ایران، فرض اینکه توطئه قتل دکتر مصدق در ۹ اسفند ۱۳۳۱ توسط مقامات سیاسی آمریکا تنظیم و طرح شده بوده باشد چندان دور از واقعیت نخواهد بود. در ایران وقتی توطئه قتل مصدق در ۹ اسفند در دربار شاه نافرجام ماند، گفتند که «مرغ از قفس پرید».
۴ـ نقشه چهارم: «ایجاد نفاق بین نمایندگان مجلس بود.» که از مدتها استعمار خارجی آن را دربرنامه خود قرار داده و روی آن کار میکرده است. فراهمساختن موجبات و مقدمات سقوط حکومت ملی دکتر مصدق توسط مجلس ـ و در زیر لفافههای قانونی قبلا هم یکبار در ۲۶ تیرماه ۱۳۳۱، مورد استفاده قرارگرفته بود. که با یک باصطلاح «کودتای پارلمانی» حکومت قوامالسلطنه را که بعدها بنام «حاکم دهندوز» معروف شد، روی کار آوردند، و خواستند با اعمال زور و فشار دهنها را بدوزند و افکار آزادیخواهانه ملت را خفه سازند و دستاوردهای نهضت ملی را از بین ببرند. اما نشد و خلق ما با قیام تاریخی خود در سیام تیرماه ۱۳۳۱ نیروهای ارتجاع و استبداد دربار محمدرضا شاهی راشکست داده و مجبور به عقبنشینی نمود. و حکومت ملی مجددا استقرار یافت.
اگر چه عوامل ارتجاع شکست خوردند اما نابود نشدند…. لذا تحریکات پارلمانی همچنان ادامه یافت. بحدی که توانستند مجددا عناصر ارتجاعی ـ درباری مجلس را علیه حکومت ملی مصدق بسیج کرده و طرحی تنظیم کنند تا به موجب آن از طریق استیضاح، دولت مصدق را ساقط نمایند. اما پیشبینی و پیشگیری مصدق توانست توطئهها را خنثی و نتیجه طرح را معکوس سازد. مجلس برای ملت منحل گردید.
شکست همه این برنامهها و نقشهها بالاخره دشمنان خلق و امپریالیسم جهانی را به طرح آخرین نقشه خود کودتای نظامی وادار و مجبور ساخت.
کودتای نظامی ـ بعنوان نقشه پنجم و ششم ـ در دو مرحله رخ داد. در واقع دو کودتای نظامی علیه دکتر مصدق برپا شد. کودتای اول در روز شنبه ۲۵ مرداد که به شکست انجامید.
دکتر مصدق در دادگاه این کودتا را به شرح زیر معرفی مینماید: «و آن عبارت از این بود که سرهنگ نصیری با یک عده افراد مسلح به شصت تیر و زرهپوش به خانه من بیاید و پس از ابلاغ دستخط عزل که رسمیت من به عقیده ترسیمکنندگان نقشه از بین میرفت و دارای سمتی نبودم مرا دستگیر و در باشگاه افسران بازداشت کنند که چون خود را مواجه با قوای بیشتری دید به ابلاغ آن که بسیار زننده بود قناعت کرد و کودتا ناقص ماند… چون عزل من در صلاح مملکت و موافق قانون اساسی و سنن مشروطیت نبود وکنارهجوئی به رضا و اختیار هم سبب میشد که هدف ملت ایران از بین برود ادامه کار را واجب شمردم و از وضعیتی که پیش آورده بودند تردید نداشتم. که به هر صورت مرا از کار برکنار خواهند نمود پس چه بهتر بود از اینکه من به رضا و رغبت از کار خارج نشوم و هدف ملت ایران هم با من از بین نرود».
در آن روز کودتاچیان که تصور میکردند نصیری با موفقیت برنامه خود را در مورد مصدق انجام داده است، بیخبر ار جریانات خانه مصدق و دستگیری نصیری، شبانه به خانه همکاران مصدق ریختند و دکتر فاطمی و برخی دیگر از اعضای هیئت وزیران را دستگیر ساختند… اما صبح با روشن شدن وضع و معلوم شدن شکست کودتا… وزیران دستگیرشده نیز آزاد شدند….
بعد از انتشار خبر شکست کودتای ۲۵ مرداد وانفجار خشم وکینه مردم در تهران و شهرستانها، شاه و ثریا که در کلاردشت، ظاهرا استراحت میکردند… از ترس خلق با هواپیما از آنجا فرار را بر قرار ترجیح داده و به بغداد فرار کردند.
اما امپریالیستها مصمم بودند به هر قیمتی که شده باشد آخرین تیر ترکش خود را رها کنند. لذا با بسیج کلیه امکانات و نیروهای خود به پیاده کردن طرح کودتای ۲۸ مرداد پرداختند که متأسفانه به پیروزی کودتاچیان و سقوط حکومت ملی دکتر مصدق منجر گردید.
شرکت و دخالت مستقیم سیای امریکا در کودتای نظامی ۲۸ مرداد آن قدر روشن و واضح بود که بلافاصله اخبار و اسناد آن در مطبوعات جهانی منتشر شد. بخشی از این اسناد در جریان محاکمه دکتر مصدق در دادگاه مطرح گردید.
مجله فرانسوی «ابسرواتور» در شماره ۱۷۵ سپتامبر ۵۳ نوشت: روز ۲۸ مرداد ۳۰۰ نفر از گودالهای جنوب شهر تهران جمعآوری کردند و به هر یک از انها وجهی معادل ۵۰۰ فرانک نقد دادند و همچنین اجازه غارت، که قوای نظامی و شهربانی در عقب و آنها در جلو مشغول بکار شدند»
روزنامه فرانسوی لوموند در شماره ۱۷ سپتامبر ۱۹۵۳ ضمن تأیید مطالب ابسرواتور اضافه میکند:
«برطبق چک شماره ۷۰۳۳۵۲ مبلغ ۳۲ میلیون ۶۰۰ هزار ریال و کسری «ادوارد نالی» از بانک ملی ایران گرفته و به مصرف روز رستاخیز!! رسانیده است….».
یک سال بعد، در نوامبر ۱۹۵۴ مجله «ستردی ایونینگ پست» جزئیات بیشتری ازدخالت مستقیم سیا را در کودتای ۲۸ منتشر ساخت، و ضمن آن افشا شد که چگونه اشرف خواهر شاه ولوئی هندرسن و آلن دالسن و شوارتسکف و زاهدی … طرح کودتا را پیاده کردند.
این اسناد در همان موقع بلافاصله توسط نهضت مقاومت ملی ایران ترجمه و تکثیر و بطور وسیعی توزیع گردید.
بعدها در سال ۱۳۳۸، دکتر جهانگیر عظیما در کتاب جنبش ملی ایران اطلاعات بیشتری که درباره کودتا و نقش مستقیم امپریالیستها در آن جمعآوری شده بود منتشر ساخت. که قسمتهائی از آن به شرح زیر است:
«در نوزدهم تیرماه ۱۳۳۲ کنفرانسی در واشنگتن میان نمایندگان امریکا و انگلیس و فرانسه برپا شد. (کیهان ۲/۴/۳۲). در این کنفرانس نمایندگان کشورهای بزرگ سرمایهداری درباره برانداختن دولت دکتر مصدق و خُردکردن جنبش ملی ایران هماهنگ شدند… پس از این کنفرانس در هفتم مرداد ۱۳۳۲ ژنرال امریکائی نورمن شوارتسکف برای انجام نقشه کودتا به ایران آمد. و با شاه پنهانی به گفتگو پرداخت. ایزنهاور رئیس جمهور آمریکا درکنفرانس فرمانداران کشورهای متحده گفت: لازم است که دولت آمریکا برای جلوگیری از توسعه نفوذ کمونیزم درکشورهای آسیائی و از جمله ایران اقدامات لازم را بعمل آورد و هماکنون تصمیماتی برای انجام این کار اتخاذ شده است (کیهان ۱۵/۵/۳۲). و تصمیم عبارت بود از کودتای ۲۵ مرداد. پس از شکست این کودتا و گریز شاه از ایران مستر گودوین عضو سفارت امریکا در ۲۶ مرداد جناب آقای محمدحسین قشقائی و خسرو قشقائی را ملاقات و چکی به مبلغ ۵ میلیون دلار به ایشان ارائه داد و پیشنهاد نمود که زاهدی را که از شاه فرمان نخستوزیری دارد با خود به فارس برند تا دولتش را در آنجا تشکیل دهد و نیز وعده دادند که تا هنگام استقرار دولت زاهدی در سراسر کشور ماهیانه ۵ میلیون دلار به ترتیب مزبور خواهند پرداخت. برادران قشقائی از پذیرش پیشنهاد گودوین خودداری نموده و جریان را به اطلاع جناب آقای دکتر مصدق رسانیدند. پس از کودتای ۲۸ مرداد آیزنهاور نگرانی خود را از سرکشی جنبش ملی ایران به این گونه برای زاهدی نوشت:
«… گو اینکه مخاطراتی که متوجه ایران بود تخفیف یافته است معذالک ابرهایی که ایران را تهدید میکرد به کلی متلاشی و پراکنده نشده است…»
بعدها … در آذرماه ۱۳۳۳ شاه هنگام مسافرت به واشنگتن و دستبوسی ارباب گفت: دولت و ملت امریکا در تاریکترین دقایق حیات تارخی ایران به کمک ما آمدند. و من هرگز این کمکهای گرانبها را فراموش نخواهم کرد…
در سالهای بعد، اسناد بیشتری ازدخالت سیا منتشر شد، و اسامی جاسوسان بیشتری افشا گردید.
درکتاب «سیا ـ داستان درونی آن» در فصل «پادشاهسازی در ایران» و در کتاب «حکومت نامرئی» و بعدها هنگامی که ریچاردز هلمز رئیس سیای امریکا به مقام سفیر کبیری امریکا درایران اعزام میگردد… و اخیرا بدنبال تحقیقات مربوط به فعالیتهای سیای امریکا… اسناد و مدارک بیشتری از این دخالتها منتشر شده است. اما اکنون شاه با کمال وقاحت و بیشرمی ـ شاید به گمان اینکه ۲۲ سال گذشت زمان قادر خواهد بود حقایق را به بوته فراموشی بسپارد، سخن از وحدت ملی و استقلال و قیام ملی مینماید… و بیهوده میکوشد تا حقایق را وارونه جلوه دهد… وابستگی خود را به امپریالیسم جهانی کتمان نماید….
اما امروز چه کسی است که نداند شاه عاملی در دست امپریالیسم امریکا و سرمایهداری غربی بیش نیست و حتی طرفداری این یا آن حکومت باصطلاح سوسیالیستی هم از رژیم شاه و ادعای آنها از اینکه شاه در برابر امپریالیستها سیاست مستقلی دارد… نمیتواند ملت ما را فریب دهد..
امروز بیش از هر موقع دیگری ملت ما و دنیا میداند که کودتای نظامی ۲۸ مرداد، به چه دلیلی در ایران رخ داد… چرا حکومت ملی دکتر مصدق را ساقط ساختند و از این نیروهای استعماری و امپریالیستی چه منافعی را بهرهمند شدهاند! و در برابر آن… برسر ملت ما چه آمده است و حاصل ۲۲ سال حکومت شاه و اربابان خارجیاش جز ننگ و ادبار و بدبختی و بیچارگی و فساد و تباهی ارمغانی برای ما نداشته است… ۲۲ سال غارت و چپاول اموال خلق ـ ۲۲ سال خونریزی و ۲۲ سال انبوه زندانیان سیاسی… و هزاران شهید با نام… بسیاری شهیدان بینام و نشان دیگر… و کمتر خانوادهای بدون عزیزی در زندات… یا شهیدی … این است کارنامه سیاه حکومت کودتائی شاه… و اینست نتیجه تسلط استعمارگران خارجی بر منابع و سرنوشت ما… و این است حاصل کودتای ۲۸ مرداد…
۲۸ مرداد بحق روز سیاه و ننگینی در تاریخ ملت ماست. روزی است که شاه عملا نشان داد که بدرستی فرزند رضاخان است و صریحا میگوید که:
پدرم روضه رضوان بد و گندم بفروخت
تا خلف باشم اگر من به جوی نفروشم
اما محمدرضا پهلوی ـ نظیر همه مفسدین و طاغوتهای تاریخ نمیتواند و نمیخواهد که از تاریخ پند بگیرد… او سرنوشت عبرتانگیز پدرش را فراموش میکند… و باز فراموش میکند که سرنوشت محتوم او عبرتانگیزتر از پایان کار پدرش خواهد بود…..
این درسی است که قرآن به ما میآموزد….
بررسی سرنوشت طاغوتها ـ فرعونها ـ هیتلرها ـ رضاخانها ـ هیلاسلاسیها همه به ما میآموزند…. و پشتیبانی آمریکا و سرمایهداری جهانی … با تمام قدرتهای جهنمیاش… از یک طرف و تأیید و طرفداری حکومتهای بهظاهر کارگر و خلقی و مدعی ضدامپریالیسم هیچکدام قادر نیستند و نخواهند بود مردم ما را فریب دهند قادر نخواهند بود… رشد جنبش و نهضت آزادیبخش خلق ما را متوقف سازند…
کلا لئن لم ینته لنسفعا بالناصیه… ناصیه کاذبه خاطئه فلیدع نادیه…
هرگز! بگذار او (طاغوت زمان) بداند و آگاه باشد که هرگز طغیانش استمرار نخواهد یافت. و ما او را از پیشانی و سر ـ همان پیشانی و سری که مرکز خطاکاری و دروغبافی اوست (به زبالهدانی تاریخ) سرنگون خواهیم ساخت… و در آن موقع بگذار تا او تمام اصحاب و یاران و یاوران و مشاورین و همه نیروهای خود را به یاری بطلبد! تا ببیند که کمترین راه نجاتی برای او در پیش نخواهد بود.
این است فرمان لایتغیر مشیت الهی و حکم محکم تاریخ دست خدا از آستین توده و مردم و خلق بیرون میآید و خلقها اجراکننده مشیت الهی
ننگ و نفرت بر کودتاچیان… بر رژیم منفور محمدرضا پهلوی
سلام و درود ما بر هزاران شهید با نامو بینام و نشان باد که در طی ۲۲ سال حکومت خودکامه پهلوی شربت شهادت نوشیدهاند.
سلام و درود ما به همه مردان حقی که به خاطر اعتلای کلمه حق … و دفاع از ملت … دربند رژیم شاه اسیر و زندانی هستند.
دست حق همراه آنهائی باد که علیرغم همه فشارها و مشکلات… به جهاد و مبارزه خود علیه استبداد و استعمار هم چنان ادامه میدهند….
فروش اسلحه به ایران
اخیرا پس از فروش بیلیونها دلار اسلحه به ایران، سروصدای عدهای از نمایندگان کنگره بلند شده و دولت را مورد استیضاح قرار دادهاند. که در طی آن اسناد و آمار جدیدی از حجم سلاحهای خریداریشده ایران منتشر شده است:
آقای کلرانس لانگ Clarence N Long دولت را متهم کرده است که با صدور سلاحهای پیچیده مدرن و متخصصین آنها، آمادگی دولت آمریکا برای جنگهای احتمالی در معرض خطر قرارگرفته است. آقای لانگ ضمنا نیکسون را متهم میکند که بدون درنظر گرفتن امنیت ملی و بدون گذراندن مراحل قانونی آن در سال ۷۴ در تهران با شاه در مورد فروش اسلحههای پیشرفته و سری توافق محرمانهای کرده است.
در نامهای که آقای لانگ به فورد نوشته است نکات زیر به چشم میخورد:
۱ـ تعداد متخصصانی که مهارتهای خیلی تخصصی دارند و در حال حاضر به ارتش ایران برای آموزش سلاحهای پیچیده مدرن کمک میکنند ۵۰۰ تا ۶۰۰ نفر است و اینها تنها افرادی هستند که در این زمینهها تخصص دارند و خود آمریکا به آنها احتیاج مبرم دارد.
۲ـ مبلغ کل اسلحه فروخته شده به ایران در سال ۷۳ ـ ۷۴ در این نامه بین ۸/۵ تا ۸/۶ میلیارد دلار ذکر شده است و با سالهای ۶۵ـ ۷۰ که تنها مبلغ ۹۰۰ میلیون دلار بوده است مقایسه شده است.
۳ـ در این نامه ذکر شده که در سال ۷۴ سلاحهای جدیدی از جمله فونکس، ماوریک و دو نوع موشک زیر تانک، نابودکننده وسیروس ـ کلاس، هواپیمای اف۱۴ و هلیکوپترهای مدرن هیوی و کبرا به ایران فروخته شده است. وی اضافه میکند که هنوز درخواست سلاحهای جدیدتری کرده است. از جمله هواپیمای وایـاف ۱۶ـ اس و وایاف ۱۷ اس که هنوز ساخته نشده است.
شاه در سال ۷۳ درخواست خرید ۷۰ فروند هواپیمای ایـ ۱۰ ـ ای کرده بود و حتی خواستار خرید موشکی بود که بدون کلاهک اتمی کاملا بدون ارزش است.
علاوه بر اطلاعات بالا در متن نامه لانگ به فورد، در گزارش اداره حسابداری کل به کنگره که همراه با نامه بالا انتشار یافته است مطالب زیر جلبنظر میکند،
۱ـ کمک بلاعوض به ایران در ۱۹۶۹ متوقف شد و کمک بلاعوض آموزشی نیز در سال ۱۹۷۳ تعطیل شد. (تکیه از ماست ـ این بدان معناست که ایران مخارج گزاف هیئت مستشاران نظامی آمریکا در ایران را نیز میپردازد.) فروش اسلحه براساس اعتبار از سال ۶۵ تا ۶۹ ادامه داشت و از آن به بعد همه معاملات به صورت نقد بوده است.
۲ـ کمک نظامی و فروش اسلحه به ایران تا اول ژولای ۱۹۷۴ بدین شرح بوده است.
کمک بلاعوض ۸۵۰ میلیون دلار
فروش اعتباری ۵۰۰ میلیون دلار
فروش نقد ۷ بیلیون دلار
انتقال از کشتی ۱۳ میلیون دلار
جمع ۴/۸ بیلیون دلار
انتقال از کشتی: (منظور سلاحها و وسائلی است که یا در جنگ کره یا ویتنام به کار برده شدهاند و به درد نمیخورند یا صرف نمیکند که به آمریکا برگردانند لذا به ایران فروختهاند.)
بنابراین تا اول ژولای ۷۴ جمعاً ۴/۸ بیلیون دلار اسلحه به ایران صادرشده است و این مبلغ شامل معاملاتی که از طرف کمپانیهای خصوصی به ایران شده است، نمیشود.
۳ـ در این گزارش ادعا شده است که آمریکا بابت فروش اسلحه به ایران مخارجی از جمله ۵/۱۰ میلیون دلار بابت مخارج اداری متحمل شده است که باید ایران بپردازد و همچنین ۲/۲۴ میلیون دلار بابت بهره که باید از ایران گرفت.
۴ـ علاوه بر اینها از ۳۶ میلیون دلار طلب قدیمی ایران بابت بجایگذاشتن ماشینآلات و قراضهجات زمان جنگ دوم در ایران و باصطلاح فروش آنها به ایران یادآوری شده است و از دولت خواسته شده است که نسبت به وصول آن اقدام کند. درباره این قلم از «فروش» ماشینآلات قراضه جنگی بحثهای مفصلی در مجلس ۱۴ و ۱۵ شده است و مرحوم دکتر مصدق افشاگریهای فراوانی کرده است که در فرصتی ما اسناد آنها را منتشر خواهیم ساخت.
اخبـــــار
� ممانعت از آزادشدن برادران در بند:
رژیم جلاد ایران از فروردین ماه سال جاری برخلاف تمام موازین قانونی و اخلاقی از آزادشدن مبارزینی که مدت محکومیت آنان به پایان رسیده است جلوگیری میکند. بهانه رژیم اینست که مبارزین بجای آنکه متنبه شده دست از مخالفت و مبارزه بردارند مجددا به صفوف انقلابیون پیوسته با سینهای مملوتر از کینه و دستی پر از تجربه و آموزش آماده جانبازی میشوند. بسیاری از انقلابیون و مبارزانی که در سالهای اخیر بازداشت یا به شهادت رسیدهاند دوره کارآموزی خود را در زندان دیده بودند اینک رژیم که از هر طرف دچار تضاد و تناقض است زندانیان را هنگام آزادی مجددا به شکنجهگاه اوین و کمیته شهربانی میفرستد و با فشار و تهدید مجبور به تعهد همکاری و وابستگی با سازمان امنیت مینماید هرگونه مقاومتی در برابر این اجبار به منزله عدم پشتیبانی و سرسختی تلقی میشود و شخص مقاوم مجددا به زیر شکنجه میرود. در این حال یا پرونده تازهای با محکومیت بیشتر ساخته میشود و یا بدون دلیل و بیخبر از خانواده به فراموشخانههای اوین سپرده میشود.
چاره دیگری که رژیم برای نابود کردن مبارزین اندیشیده است درازکردن تجدیدنظر و اصلاح قانونی کیفر دادرسی ارتش که به تازگی در کیهان به چاپ رسید مجددا مدت محکومیت مخالفین سلطنت افزایش یافت. طبق این قانون کلیه کسانی که در مقام مخالفت و مبارزه با رژیم سلطنتی باشند به حبس ابد محکوم میشوند و در صورت مسلح بودن (حتی اگر مرتکب قتل نشده باشند) به اعدام محکوم میشوند.
� اشیاء عتیقه از گمرک معاف شد:
اخیرا به فرمان شاه، اشیاء عتیقه و هنری از گمرک معاف شده است. و خروج آثار هنری و عتیقه ایران به سهولت انجام میگیرد. و راهی دیگر برای دزدان سرگردنه باز شده است تا هرچه بیشتر ذخائر ملی ایران را به تاراج برند. به همین منظور، یعنی فروش اشیاء عتیقه در بازارهای دنیا شهبانو نیز اخیرا خیر شده و به تعمیر مساجد قدیمی و امامزادهها میپردازد و چلچراغها و درها و کاشیکاریها و گچبریهای قدیمی را که کهنه و قدیمی و بدمنظره است با درهای نوچلچراغهای مدرن و کاشیکاری جدید عوض میکند تا هم مراجعین به این مساجد و امامزادهها دلشاد شوند و دعائی به جان شهبانو کنند و هم از لطف و کرم شاه خائن و از فروش بیحساب این اشیاء عتیقه، پول هنگفتی به جیب بیانتهای علیا مخدره سرازیر گردد. و این خاندان دزد و آدمکش از مکیدن خون خلق ایران، روزبروز فربهتر گردند.
� سرود شاهنشاهی:
اخیرا به دستور شاه جلاد، کلیه کارمندان دولت موظف شدهاند که سرود شاهنشاهی را ازبر کنند و بدون داشتن نت آنرا بخوانند. کلاسهائی نیز ترتیب داده شده است که این سرود را به آنها که از بر نیستند یاد دهد!
� کسری بودجه رژیم ایران:
شاه در مصاحبه خود با روزنامه کویتی گفته بود که ما چهار میلیارد دلار در سال کسر بودجه داریم و مجبوریم برای آن از خارج وام بگیریم. تعجب ندارد! از این رژیم خائن غیر از این نمیتوان توقع داشت که ثروتهای ملی ایران را به استعمارگران بفروشد و پول کلان آن را نیز دو دستی در اختیار آنها قرار دهد به طوری که با این همه درآمد و با اینکه مرتب به سایر کشورها، وامهای درازمدت با بهره بسیار ناچیز میدهد خودش مجبور شود از همان استعمارگران وام بگیرد و بهره سرسامآوری بپردازد، حقا که مأموریتی را که برای وطنش از طرف استعمارگران یافته است خوب انجام میدهد!
در پیرامون جشنواره طوس (بزرگداشت شاهنامه)
و کذالک ما ا رسلنا من قبلک فی قریه من نذیر الاقال مترفوها انا وجدنا آبائنا علی امه و انا علی آثارهم مقتدون.
و بدینسان پیش از تو هیچ بیمدهندهای را بر دیاری نفرستادیم مگر آنکه کامرانانشان گفتند ما پدران خود را بر آئین و عقایدی یافتیم و از روش و آئین آنها البته پیروی خواهیم نمود. (آیه ۲۳ سوره زخرف)
در ادامه برنامههای مزدورانه رژیم شاه، در تیرماه جاری، شاهد جشنوارهای بودیم که باصطلاح برای بزرگداشت شاهنامه در طوس برگزار میشد. این جشنواره که آمیزهای از سخنرانی یک عده جاسوس بنام مستشرق و فردوسیشناس و نیز پایکوبی مطربان و نقالی و قصهپردازی و کشتیگیری و نمایشگاه و چاپ کتاب و پوستر و غیره بود با خرج میلیونها ریال با بوق و کرنای چند هفتهای دستگاههای دروغپردازی رادیو و تلویزیون ایران به خورد ملت ایران داده شد به امید آنکه یادآوری ضحاکان مدتی بر ایستائی رژیم پوسیده بیافزاید. به نظر ما بررسی هدف دقیق برگزاری این جشنوارهها و نوع عملکرد و نتیجه آن به منظور هوشیاری در برابر دشمن و افشاکردن آنچه در ایران میگذرد مفید خواهد بود.
تاریخ به ما میگوید که در هر برههای از زمان، کامرانان و برتریجویان اجتماع که ادامه کاموری و سروری آنها در جهت تکامل بوده است در مقابل ایدههای سازنده و پویا سخت ایستاده و مقاومت کردهاند. هر تغییر در نهادهای اجتماعی و دگرگونی در ارزشهای رایج زمان خطر سقوط منافع آنها را در پی داشته است. مقاومت در مقابل ارزشهای نوین انقلابی دو شکل بارز داشته است.
۱ـ مقابله فرهنگی و روانی که از طریق بستن چشمها و گوشها از دیدن و شنیدن واقعیات و تحلیل انحرافی و وارونه جلوهدادن آنها بوده است. (با گسترش مذاهب ارتجاعی صوفیگری و درونگرائی، و با استفاده از رادیو و تلویزیون، روزنامه کتاب وو…. و تمام وسائل ارتباط جمعی).
۲ـ مقابله قهرآمیز با کسانی که پیامآوران ارزشهای نوین برای برقراری عدالت اجتماعی و بهروزی انسانها بودهاند و مقابله خونین با کسانی که دیگر آنان را سازگاری با عوامل و شرایط ضدتکاملی نمانده است.
هر دو روش فوق در طول تاریخ بوسیله انسانها تجربه شده است و اوج نمایان آنرا در نقاط عطف تاریخ یعنی زمان دگرگونی نظام موجود در جامعه و پاگرفتن و پیروزی نیروهای انقلابی میبینیم.
توضیح: (در قرآن به این مراحل تاریخی بهطور مکرر اشاره میشود و تحت عنوان استخلاف صالحین «شایستگان» بجای نیروهای ارتجاعی نحوه تقابل بین نیروهای خیر و شر شکافته میگردد و حتمی بودن زوال نیروهای ضدتکاملی و ارتجاعی و پیروزی صالحین تأکید میگردد ـ مراجعه شود به سورههای هود و اعراف و….).
اکنون نیز چنین فرآیندی در ایران با شکلی نمایان در جریان است و نیروهای شیطانی و ضدخلقی نبرد خود رادرهر دو جبهه، با تمام وجوه ممکنه شدت بخشیدهاند غافل از آنکه مسیر رشد و تکامل اضداد خود را همیشه به نفع خود جذب میکند و تلاش قساوتآمیز و پرتزویر رژیم مرتجع شاه بر تیزی اسلحه شورندگان راه حق بطور پرشتابی میافزاید.
در جبهه تقابل فرهنگی در تیرماه جاری در ایران شاهد جشنواره رسوای طوس بودیم. هدف این برنامه و برنامههای وسیع و متعدد دیگری که امروزه در ایران به قیمت اخاذی از مردم، شاهد آن هستیم. جاودانه و زوالناپذیر نشان دادن ارزشهای کهنه و پوسیدهایست که ادامه حکومت طاغوتی وابسته به پذیرفتهشدن آنها از طرف مردم میباشد.
اصلیترین هدف این قبیل برنامهها در سالهای اخیر تأکید و گسترش ایده کذائی سیاست مستقل ملی براساس هویت ملی بوده است که از سالهای پیش از ۳۲ (توسط نیروهای ضدانقلاب و استعماری دنبال میشده و از سال ۱۳۴۲ جنبه سازمانیافتهتری به خود گرفته است و در برنامه چهارم بهصورت ایدهای مدون درآمده و در برنامه پنجم سرلوحه تمام فعالیتهای باصطلاح عمرانی و فرهنگی و تبلیغاتی قرار گرفته است.
توضیح: (زمینه سیاست مدون فرهنگی ایران از سال ۱۳۴۶ با تصویب شورای عالی فرهنگ و هنر ریخته شد و در سال ۱۳۴۸ متنی توسط این شورا تهیه کردند و بدینسان از اوایل شروع برنامه چهارم ایران دارای یک سیاست فرهنگی اعلامشده و مکتوب است. برای آنکه به وسعت عملیات و حیطههای نفوذی شورای فرهنگی پی ببریم جالب خواهد بود که اعضای این شورا را که برای ایجاد هماهنگی در طرحها و برنامههای مسمومسازی و شعبدهبازی تأسیس شده است بشناسیم که عبارتند از: وزرای فرهنگ و هنر ـ آموزش و پرورش ـ تعاون و امور روستاها ـ اطلاعات ـ آموزش عالی و نیز مدیرعامل رادیو و تلویزیون ایران.
مهمترین بند فصل فرهنگی برنامه پنجم که بقیه مسائل مربوط به شعبدهبازیهای رژیم دور آن میچرخد بشرح ذیل است:
«پژوهش و کوشش در نگهداری میراث فرهنگی گرانقدر ایران و زنده نگاهداشتن آن توجه به این میراث باید چنان باشد که مردم ایران بتواند در جهانی که به سرعت دگرگون میشود و تحول مییابد در راه حفظ اصالت فرهنگی و هویت ملی خود بصورت تکیهگاهی مستحکم از آن بهره مند گردند».
و در بندی دیگر توضیح مطالب فوق چنین آمده:
«پژوهش درباره عناصر فرهنگی ایران، زبان، ادب، اندیشه، فرهنگ عامه، هنرهای ملی، مجموعه آثار مکتوب، اشیا و بناهای تاریخی و معرفی اصالت فرهنگی که عامل مهم تقویت و مبانی فرهنگ وحدت ملی است» ـ نقل از مجله فرهنگ و زندگی شماره ۱۵ نشریه دبیرخانه شورای عالی فرهنگ و هنر.ـ)
هدف از تبلیغ وحدت ملی براساس هویت ساختگی ملی (که این هویت هویت چاپلوسان و دغلان و چاکران خانهزاد شاه است) منزوی کردن خلق مسلمان ایران از پیوستگیهای منطقهای است تا هرچه بیشتر منافع اربابان شاه و نوکران آنها حفظ گردد.
رژیم سرسپرده شاه که پاسدار منافع امپریالیسم جهانی و نوکر آنست خوب متوجه شده است که روزبروز علاقه خلق مسلمان به سرنوشت همدیگر در صحنه پرآشوب جهان و بخصوص منطقه خاورمیانه روبه رشد است و نیز افکار مترقی و انقلابی خلق مبارز مسلمان از فراسوی مرزها به رغم سانسورهای شدید تا کوره دههای ایران نفوذ میکند و برای همین است که بر دامنه این تلاشهای مذبوحانه افزوده و شعار سیاست مستقل ملی، هویت ملی، فرهنگ ملی، و هنر ملی را در دستور روز تمام وسائل ارتباط جمعی ایران قرار داده است.
توضیح: (بد نیست بدانید که همزمان با فریادهای سیاست مستقل ملی، هویت ملی، فرهنگ ملی، هنر ملی و تبلیغات برای احیاء زبان فارسی و تجلیل از فردوسی بعنوان نجاتدهنده این زبان، برخی از ادارات و وزارتخانههای ایران برای مکاتبات رسمی خود از زبان اصیل انگلیسی استفاده میکنند. از جمله سازمان جدیدالتأسیس انرژی اتمی ایران به ریاست آقای اعتماد است که در مکاتبات خود با شرکت اتم نیروی ایران ـ با سرمایهگذاری دربار و به ریاست آقای ستوده زبان انگلیسی را به کار میبرد فتوکپی بعضی از این مکاتبات در دفتر پیام مجاهد موجود است و دیگر دانشگاه پهلوی که آگهی پذیرش دانشجوی فوقلیسانس را هر سال به زبان انگلیسی برای علاقمندان ایرانی پخش مینماید. این واقعیت نشاندهنده تضاد درونی رژیم و دروغ بودن تمام تبلیغات اوست).
در سالهای پیش از ۱۳۲۰ در هزاره فردوسی یک عده مردهخوار فرنگی تحتعنوان مستشرق و فردوسیشناس به کمک مومیائیهای ایران آمدند تا امضائی پای ۲۵۰۰ سال زورگوئی و چپاول بگذارند (و تشویق آخوندکهای زردشتی و پورداودها و تبلیغ زرتشتیگری بدنبال چنین برنامهای بود که هنوز هم هست)
و اینک نیز برسر مزار فردوسی در طوس تحت عنوان بزرگداشت او یاد ضحّاکان را گرامی میدارند و سعی میکنند لایزال بودن حکومت ضحاکان را بر ذهن خلق مسلمان و مبارز ایرانی بقبولانند، و در بلندگوهای وسائل ارتباط جمعی ایران بر شاهنامه بودن کتاب فردوسی تأکید ورزند[۱] و تبلیغ به راه اندزاند و هزاران پوستر چاپ کنند و مجالس سازوآواز و نمایش برپا کنند به امید آنکه مگر در مقابل تهاجم ارزشهای نافذ انقلابی بهترین فرزندان خلق دیواری برپا سازند که گذشتن از آستانه آن محال باشد ولی بقول عبدالوهاب البیاتی شاعر عرب زبان معاصر
«دیوار محال را
گوزنان با شاخ میزنند
شکافی بزرگ در آن افتاده
که نیمروز از خلال آن خواهد گذشت»
و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون
گزارشی از:
سازمان مجاهدین خلق ایران
ماشینسازی اراک[۲]
ماشینسازی اراک یکی از کارخانههائیست که زیر نظر سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران اداره میشود. و به قول خودشان این سازمان به منظور هدایت و بهتر کردن وضع تولید و ایجاد مدیریت علمی درکارخانهها بوجود آمده است. و حال کارخانهها و سازمانهای زیر را به غیر از ماشینسازی اراک اداره میکند: شرکت سهامی صنعتی و تولیدی ماشینسازی تبریز شرکت آلومینیمسازی اراک (ایرالکو) ـ کارخانه تراکتورسازی تبریز ـ سازمان مدیریت صنعتی (تهران) ـ کارخانه گونیبافی رشت. ماشینسازی اراک توسط شوروی در نزدیکی اراک ایجاد شده است. دولت شوروی برای ایجاد این کارخانه به مبلغ بیست میلیون روبل با ربح ۵/۲ درصد به دولت ایران وام داده است که ۲۵ میلیون دلار آن از پول گاز مستهلک میشود (از اظهارات رئیس کارخانه) این کارخانه سریساز نمیباشد.[۳] و تولیدات آن (در پروژه ایجاد کارخانه) واگنهای معدن، آسانسور، نقاله (کانویر) مخازن آب، مخازن تحت فشار و سفارشات روزانهای که دریافت میکند. مقداری که میتواند کارخانه روزانه تولید کند ۴۵ تن در روز میباشد. و مطابق پروژه باید ۳ هزار تن در این کارخانه مشغول به کار شوند که ۲۳۰۰ نفر آن کارگر میباشند[۴]. در حال حاضر کارخانه کار میکند که فقط بگویند کار میکند! و ماشینها نخوابند. کارخانه روزانه در حدود ۵ تن تولید دارد یعنی معادل یکدوم ظرفیت تولید کارخانه و این ۵ تن هم ایجاد ارزش چندانی برای کارخانه نمیکند[۵] و معمولا انبار میشود و گاهی سفارشاتی از کارخانهجات دیگر دریافت میکند که باز چندان ارزشی برای کارخانه ندارد. و کارخانه ماشینسازی اراک درست مثل ادارههای ایران تبدیل به محلی برای دریافت حقوق شده است (البته بیشتر برای ۷۰۰ کارمندی که در آنجا وجود دارد چون کارگران در هر حال مجبورند که ماشینها را برپا نگهدارند) میگفتند که میخواهند قراردادی با روسیه ببندند که با دریافت اجازهنامه آنها محصولاتی ساخته شود و شوروی خود عهدهدار فروش محصولات باشد شاید که کارخانه به یک کارخانه تولیدی تبدیل شود[۶].
کارخانه دارای یک مرکز آموزش است که در آنجا کارگران متخصص و تکنسینها تربیت میشوند. دوره آنها دو سال میباشد. کارگران با مدرک سیکل به این مرکز پذیرفته میشوند.
تابحال تعداد ۸۰۰ کارگر برای کارخانه تربیت کرده است و بقیه کارگران متخصص از کارخانجات دیگر به این کارخانه آمدهاند و کارخانه تعداد زیادی هم کارگر ساده (بدون تخصص) دارد. کارگرانی که به مرکز آموزش میآیند عموما در اثر شرایط اقتصادی بد خانواده میباشد. و تعداد کارگران جوان (۱۶ تا ۲۰ سال) در کارگاههای این کارخانه کاملا جلب توجه میکنند.
حقوق کارگران معمولی روزانه ۱۲ تومان میباشد و حقوق کارگران متخصص به ازای ۸ ساعت کار (کارگران درجه ۳ تا درجه ۱) ۷۵۰ تومان تا ۸۵۰ تومان میباشد. محیط کارگاهها از لحاظ روشنائی، هوا، درجه حرارت در شرایط مناسب میباشد و از آنجائی که این کارخانه یک طرح روسی است به مسائل ایمنی اهمیت زیادی میدهند، در و دیوار کارخانه پر از شعارهای ایمنی میباشد. بعضی از کارگران از کلاه و کفش مورد لزوم استفاده میکنند. کارمندان و کارگران از یک وعده غذای ارزان استفاده میکنند (برای کارگران قیمت غذا ۱۵ ریال و همان غذا برای کارمندان ۳۰ ریال میباشد. البته غذای دیگری فقط برای کارمندان به قیمت ۳۰ ریال نیز تهیه میبینند و طبق معمول سالن غذاخوری کارمندان و کارگران جدا میباشد) کارگران در دوره ۲ ساله آموزش، هیچ پولی دریافت نمیکنند.
شکایت عمده کارگران نظیر کارگران سایر کارخانجات ایران در مورد کمی دستمزد، زیادی هزینه مسکن، عدم تأمین آتی در مقابل بیکاری و بازنشستگی و تبعیضات و اجحافات مسئولین مافوق و… میباشد. بیکاری کارگران در کارخانه کاملا به چشم میخورد. کارخانه دارای یک شهر صنعتی میباشد که در آنجا تعداد زیادی آپارتمان ساختهاند و از این خانهها کارمندان و گاهی سرپرستان کارگران استفاده میکنند. قیمت اجاره این آپارتمانها (سه اطاقی) ۵۰۰ تومان بود که تازگیها ۲۵۰ تومان کاهش یافته است و تعدادی ساختمانهای ویلایی برای دمکلفتهای کارخانه ساختهاند.
کارخانه ماشینسازی اراک بازدیدکنندگان زیادی دارد و هر کارگاه شعار «به کارگاه… خوش آمدید» بالای درب آن نصب شده است بازدیدکننده از جمع آنهمه ماشین خوشحال میشود غافل از اینکه همه بیکار و بیحاصلند.
اخیرا کارخانه با یک کارخانه انگلیسی قراردادی بسته است که با اجازهنامه آنها یک بخار و مخازن تحتفشار بسازد. فعلا به دیگهای بخار ساخت انگلیس یک رنگ میزنند و مهر ماشینسازی اراک بر روی آن زده و روانه بازار میکنند. و قسمت کوچکی از کارهای مخازن تحت فشار را انجام میدهند.
اخبــــار!
خبرها دم به دم از شهر میآید:
خبرهای غمانگیز و شعفزای غرورآمیز،
خبر از «آرش» رزمنده،
جان در نیزه و سرشار از امید
که سوی قله البرز میتازد.
خبر از «بابک» و «افشین» و از «کاوه»
کارگر مرد فداکاری که،
همچون کوره از ظلم بزرگان در تبوتاب است،
که خون آتش به قلب دشمن هر خلق سوزان است.
خبرها از «محمدها»، «علیها» و «اباذرها»، ز «عمار» و «حسین» و «زینب» و
رزمنده هر شهر،
که بر وضع کنونی نارضایت و نه با تسلیم!
بگوش جمله افراد ما هر لحظه میآید.
***
خبرهای غمانگیز غرور آمیز اشکآلود
ز مادرهای چشماندر ره فرزند،
زمادرهای پرقدرت که فرزندان پر جرأت،
برای راه دشوار «شهادت» پرورش دادند، میآید.
خبرهای درخشانی،
ز زنهائی که شوهر را،
برای خاطر «آزادی توده» فدا کردند،
و مهرین سینههای خود
سپر بر هر بلا کردند، میآید.
***
خبرها از شجاعان، شیرمردان دلیری که
زن و فرزند و جان و هستی و هرگونه دلبندی،
که بر آن دلخوشیشان بود،
رها کرده، مسلسل بر کفی، جان بر کف دیگر
خوش از رؤیای وصل و،
گرم از نوش شهادت،
تا به قلب دشمن سرسخت «خلق» خویش میتازند، میآید.
***
شکنجهگاه دشمن پر از شیران شد،
حماقت را ببین چند است،
که دشمن راه تهدید و شکنجه پیش میگیرد،
بگوئیدش:
کسی کو جان به کف دارد،
نه از تهدید میترسد، نه از مردن هراسش است.
که او را مرگ در راه هدف،
هستی جاوید است
او را شهد شیرین است،
برو دشمن که نیرنگ تو بیرنگ است
برای شیرمردان «راهحل» جنگ است!!!
از: زینب
[۱]. در قرآن به این مراحل تاریخی بطور مکرر اشاره می شود تحت عنوان
(۱) بسیار پرمعنی است که دکتر مظاهری نامی در مجله معارف اسلامی (نشریه سازمان اوقاف) در شماره بهار ۱۳۵۴ در حمله به رژیم جمهوری یونان و اشک تمساح ریختن بر قدرناشناسی مردم نمکنشناس یونان که رأی به جمهوریت دادند مینویسد»
«گزاف نیست که کتاب اساسی ماها «شاهنامه» فردوسی و کتاب عمده آنها جمهوری افلاطون میباشد کتاب که اصولا سبک و شیوهاش چک و چانهزدن و دکانداری است».
[۲]. منظور از ماشینسازی تولید وسائل فنی میباشد که درکارخانجات بکار برده میشود نه اتومبیلسازی و یا مونتاژ آن.
[۳]. امروزه کارخانجات صنعتی را از نظر چگونگی تولید به دو نوع تقسیم میکنند:
نوع اول کارخانجاتی که محصولات معینی را به تعداد زیاد تولید میکنند. این روش تولید را تولید سری یا تولید زنجیری میگویند برای مثال کارخانه ماشینسازی تبریز را که ماشینهائی نظیر ماشین مته و پمپ آب و… را به تعداد زیاد تولید و وارد بازار میکنند از این نوع کارخانجات میتوان به حساب آورد.
نوع دوم کارخانجاتی هستند که تولیدات آنها به صورت مجموعه یا ماشین کامل نبوده و اختصاص به ساخت قطعات یدکی برای کارخانجات دیگر دارد. نوع و تعداد این قطعات بستگی به سفارشات دریافتشده دارد نظیر کارخانجات بخش خصوصی و دولتی نظیر کارخانجات سیمان، قند، ذوبآهن و غیره ایجاد شدهاند.
[۴]. در حال حاضر تعداد کارگران کارخانه نزدیک به این عده میباشد.
[۵]. کارخانجات دولتی مخصوصا ذوبآهن در مرحله توسعه میتوانست و میبایست بسیاری از قطعات را که طبق قرارداد باید در ایران تهیه شود به این کارخانه سفارش دهد. اما مسئولین امر برای دزدی و سوءاستفاده شخصی آنها راتماما به کارخانجات و کارگاههای خصوصی و باقیمتهای کلان سفارش دادهاند.
[۶]. در حال حاضر تعدادی مهندس روسی در آنجا مشغول به کار هستند.