فهرست مطالب
اینهمه هیاهوی بسیار برای چیست؟
اطلاعیه مطبوعاتی سازمان بینالمللی عفو ـ بخش فرانسه
گزارشی درباره تأسیس بزرگترین شبکه جاسوسی امریکا در ایران
سازمان امنیت ملی آمریکا
فعالیتهای دفاعی برای حفظ جان دکتر شیبانی
۱۸ ژوئیه ۱۹۷۵ اطلاعیه مطبوعاتی نهضت آزادی ایران
پاریس ۱۸ ژوئیه ۱۹۷۵ اطلاعیه مطبوعاتی سازمانهای بینالمللی
اقدامات رژیم در مورد تظاهرات ۱۵ خرداد و اعلامیههای علمای بزرگ قم
انفجار در پایگاه نظامی شیعیان لبنان
اطلاعیه مطبوعاتی نهضت آزادی ایران
اخبـــار
اخبار خارجی
تعرض رژیم عراق
حجتالاسلام کروبی در حوادث خونین ۱۷ خرداد
اعزام وکلای فرانسوی به ایران برای رسیدگی به شهادت ۹ نفر از انقلابیون
اینهمه هیاهوی بسیار برای چیست؟
بار دیگر گویا شاه خوابنما شد. در نتیجه: با صدور یک «امریه» مبارزه با گرانی در صدر مسائل روز قرار گرفت. و حل مسئله آنقدر «ضرورت حیاتی» پیدا کرد که فقط یک ماه برای حل آن «فرصت» داده شد؟! و ناگهان تمام نیروهای دولتی، از مطبوعات ـ وزارتخانهها ـ حزب دولتی ـ رادیوها و تلویزیون …. همه با جنجال و هیاهوی بسیار برای مبارزه با «گرانفروشی و عوامل آن» بسیج شدند. و آنچنان جنجالی بپا کردند که دامنه آن به مطبوعات بینالمللی هم کشیده شد. و گزارشات رسیده حاکی است که نزدیک به ده هزار نفر از کسبه و پیشهوران ـ از نانوا و قصاب و میوهفروش و دستفروش …. و غیره را به جرم گرانفروشی بازداشت کرده و به اردوگاههای موقت فرستادهاند و نزدیک به هزار مغازه را هم بسته و تعطیل کردهاند.
مردم از خود میپرسند: باز چه خبر است؟ و چه کلکی درکار است؟ و زیر این کاسه چه نیمکاسهای؟
بخصوص که گرانی قیمتها ـ تورم اقتصادی در حد سرسامآورش، یک بیماری مزمن «اقتصاد وابسته» ایران میباشد. و این مسئله تازهای نیست. آنچه تازه است همین نحوه برخورد رژیم با مسئله و ایجاد جنجال است. ولذا مردم حق دارند که نسبت به عملیات رژیم به درستی باید بینی برخورد کرده و آنرا محکوم سازند.
واقعیت اینست که رژیم ایران، در حل مسائل و مشکلات اقتصادی سیاسی کشور، مدتهاست که با بنبست مواجه میباشد و مسیر حرکت و گسترش وضع اقتصادی به سرعت رو به بدترشدن و فشار بیشتر و رشد بیشتر تضادها و تناقضات میباشد. و هرقدر این تناقضات و تضادها بیشتر بروز میکند، احتیاج رژیم به پیاده کردن طرحهای انحرافی که بر روی مشکلات سرپوشی موقتی بگذارد، بیشتر میگردد.
برنامههای کنونی رژیم در برخورد با مشکلات عموما استفاده از سیاست «از این ستون به آن ستون فرجی است» میباشد.
شکست برنامه حزب واحد:
در تحلیل برنامه حزبسازی شاه (شماره ۲۹ پیام مجاهد) ما به تفصیل طرح جدید رژیم را هم به لحاظ تاریخی و هم به لحاظ شرایط زمان حال مورد بررسی قرار دادیم و مسیر حرکت تبلیغاتی رژیم را مشخص کردیم، و پیشبینی کردیم که این برنامه هم نظیر برنامههای گذشته رژیم ضدخلقی شاه، محکوم به شکست است. اما تصور نمیکردیم که شکست برنامههای ضدانگیزهای رژیم به این سرعت انجام گیرد.
عوامل و بلندگوهای رژیم از مدتها قبل جار میزدند که: «هدف نخست حزب شرکت دادن وسیع توده مردم در انتخابات و خارج کردن حالت بیتفاوتی در آنها بوده است». و در رابطه با همین هدف شاه عاری از مهر، موقع اعلام تشکیل حزب، رسما و با کمال وقاحت و بیشرمی اعلام کرد که همه باید عضو حزب او بشوند وگرنه یا به زندان انداخته شده و یا از کشور اخراج میشوند. اما دستگاه عملا نتوانست این «امریه» را پیاده کند!
انتشار وسیع اعلامیه حضرت آیتاله خمینی علیه حزب شهساخته در تهران و شهرستانها، علیرغم فشار سازمان امنیت و دستگیریهای فراوان، ایجاد یک موج وسیع از مقاومت را در مردم بوجود آورد. و روح قهر و پرخاشگری خلق را توسعه داد. به طوری که سالگرد قیام خونین ۱۵ خرداد، امسال با شکوه و جلال دیگری برگزار شد. گسترش مقاومت مردم در آستانه باصطلاح انتخابات دستوری شاه چیزی نبود که بتوان آن را ندیده گرفت. لازم میبود هم علیه مقاومت مردم و هم علیه اعلامیه خمینی زهرچشمی از مردم گرفته شود. و به خصوص که گسترش مقاومت مردم درست در جهت خلاف هدفهای حزب، به میدان کشیدن مردم بوده است. لذا دیدیم که نیروهای انتظامی رژیم چگونه و با چه سبعیتی به مردم بیپناه در تهران و قم حمله کردند و یک بار دیگر قم را به یک اردوگاه بزرگ نظامی که به تسخیر دشمن درآمده باشد تبدیل ساختند. و جماعت کثیری از مردم را کشتند و زخمی ساختند. اما این تشبثات هیچکدام نتوانست اراده خلق را درهمبکوبد. عملیات مسلحانه انقلابیون نیز، با مقاومت یکپارچه مردم… شکست برنامه سیاسی حزب واحد شاه را قطعی ساخته بود. اما رژیم که حاضر نبود به شکست خود اعتراف کند و عقبنشینی نماید، نیروهای خود را بسیج نمود تا از جریان باصطلاح انتخابات مجلسین که ظاهرا فرصت خوبی بود استفاده برده و با اعمال فشار بیشتر بر مردم آنها را از بیتفاوتی بیرون بیاورد.
ولی علیرغم جاروجنجال تبلیغاتی انتخابات که تصنع از سرتاپای آن میبارید و شکل تهوعآوری به خود گرفته بود، مردم همچنان به مقاومت خود ادامه میدادند و عجز رژیم در ایجاد حرکت در مردم و کشیدن آنها به جنجال انتخابات کاملا واضح بود. به همین دلیل بتدریج که روز انتخابات نزدیکتر میشد، لحن سخن و طرزکار عوامل رژیم نیز خشنتر شده و اعمال زور برای حرکت مردم بیشتر گردید. و مقامات دولتی به انواع واقسام وسایل ـ و فشارهای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و اداری متوسل شدند تا مردم را به هر صورت که ممکن بود به شرکت در انتخابات وادار سازند.
ابتدا گفتند که: «بدستور حزب کارمندان دولت و خانوادهشان کارت الکترال گرفتند» (کیهان هوائی ۳۱ خرداد).
و سپس «وزارت کشور به کلیه کارمندان خود دستور داد که برای شرکت در انتخابات ثبتنام نمایند و به قرار اطلاع سایر وزارتخانهها نیز چنین دستوری را صادر کردهاند» کیهان هوائی (۳۱ خرداد).
علاوه بر صدور این بخشنامهها و دستورات اداری تدابیر دیگری نیز اتخاذ میگردد. .. از جمله این تدابیر خواستن شناسنامه از رأیدهندگان به همراه برگ انتخاباتی است… با خواستن شناسنامه در حوزه رأیگیری هرکس ناگزیر است رأی خودش را به صندوق بیاندازد…». و «…. علاوه بر این در نظر است انگشت رأیدهندگان با محلول ویژهای رنگ شود که تا سه روز پاکشدنی نیست.» و رژیم انتظار داشت که با این فشارها ـ «حدود ۴۰ تا ۵۰ درصد کسانی که حق رأیدادن دارند پای صندوقها بروند» (کیهان هوائی ۳۱ خرداد).
نامهای از تهران وضع را اینگونه شرح میدهد:
«تا روزهای آخر حوزههای ثبتنام خیلی خلوت بود.
به قول معروف مگس میپراندند. «با وجود تمام تبلیغاتی که میشد مردم بیتفاوت بودند. ولی در روزهای آخر شگرد خاصی بکار بردند ـ شگرد این بود که توسط مأمورین خودشان شایع کردند که کسانی که در شناسنامه آنها مهر شرکت در انتخابات نخورده باشد در زمینههای مختلف محروم خواهند شد. روزنامه کیهان با خط درشت در صفحه اول نوشت که با رنگ کردن انگشت رأیدهندگان کسانی که رأی ندهند شناخته خواهند شد. شایعات دیگر این بود که از مسافرت خارج و مسافرت به عتبات و حج ممانعت بعمل میآید. قند و شکر و آب و برق آنها قطع خواهد شد. کارمندان دولت حقوق و مزایایشان قطع میشود و امثال اینها خلاصه هرکس بخاطر وابستگی که داشت برای گرفتن کارت الکترال هجوم آورد. عدهای که اهل مسافرت به خارج برای تفریح و یا برای ادامه تحصیل عازم خارج بودند از یک طرف و آن عده از مسلمانان شیفته زیارت عتبات (که هنوز هم راه آن باز نشده است) از طرف دیگر و بالاخره کسانی هم که گرفتار وابستگیهای زندگی هستند بطور دیگر در این جریان کشانده شدند. در اجرای این برنامههای ضدانگیزهای رژیم خیلی علاقمند بود و اصرار داشت که روی جوانها بخصوص خیلی کار شود.
شاه از اینکه جوانها به افکار افراطی ـ که بقول او از کمونیستها خطرناکترند ـ متوسل و بدینوسیله منحرف میشوند خیلی حساسیت نشان میدهد. شاه از اینکه جوانان داغ باطله بر پیشانی او زدهاند و همهجا پیشاپیش خلق ما حرکت میکنند سخت عقدهدار شده است… روزنامههای رژیم ابتدا نوشتند که یک میلیون محصل ایرانی عضو حزب شدهاند… و البته دروغگو کمحافظه هم میشود. احتیاجی به بحث ندارد که دروغ بودن این امر ثابت بشود. مگر ما در تمام کشور چند محصل داریم؟ از اختلاف آمارهای موجود که (شاه و مقامات دولتی ایران آمار کل محصلین ایران را در موارد مختلف بسته به موضوع و محل ـ متفاوت گزارش دادهاند که بحث آنها خود جالب است) بگذریم ـ تعداد کل محصلین ایرانی از دبستان تا دانشگاه بالغ بر یک میلیون نفر نیست. حالا رژیم عاری از مهر شاه مدعی است که حتی بچههای دبستانی هم از تصدق سر رژیم، آگاهی سیاسی پیدا کردهاند و به حزب او ملحق شدهاند!! جلل الخالق!!
حاصل همه این تلاشها چه بود؟: ابتدا مقامات دولتی در مورد انتخابات به گزافهگوئی پرداختند… و روزنامه کیهان نوشت که «بیش از ۱۰ میلیون نفر در انتخابات شرکت کردند… اما بعد که دیدند خیلی بد شد آمدند آن را کمی درست کنند و گفتند: «اینها (ده میلیون نفر) رقم کسانی است که کارت الکترال دریافت کردهاند. بازهم واضح است که رقم ده میلیون نفر چه تعداد رأیدهندگان باشد و چه تعداد افرادی که کارت الکترال گرفتهاند، فرقی نمیکند رقمی است ساخته مغزهای پوک تبلیغاتچیهای رژیم. چه آنکه از کل جمعیت ۳۲ میلیونی ایران بهخاطر وضع بد زندگی و نبودن بهداشت و پائین بودن میانگین سنی طبق آمار رسمی دولتی ۵۴ درصد افراد سنین کمتر از ۲۰ و ۶ درصد افراد بالای ۶۵ سال هستند بنابراین بر روی هم ۶۰ درصد از کل جمعیت یعنی بیش از ۱۹ میلیون نفر عملا در انتخابات نمیتوانند شرکت کنند. و با این حساب کمتر از ۱۳ میلیون نفر واجد شرایط رأیدادن هستند واگر فرض کنیم که برطبق ادعای رژیم ۱۰ میلیون نفر یعنی در حدود ۸۰ درصد از افراد واجد شرایط در انتخابات شرکت کردهاند و یا کارت الکترال دریافت کردهاند. و این چیزی است که حتی در پیشرفتهترین کشورهای دموکراسی شرقی و یا غربی نیز بندرت ممکن است اتفاق بیفتد. و تنها دروغپردازان شاه که دست گوبلز (تبلیغاتچی هیتلر) را از پشت بستهاند، قادر به چنین ادعائی هستند!
اما واقعیت را حتی خودشان هم نتوانستند پنهان کنند. مثلا در تهران اول اعلام شد که ۲/۱ میلیون نفر کارت الکترال گرفتهاند. بعد گفتند که ۷۰۰ هزار نفر در رأیدادن شرکت کردهاند و این یعنی: ۵۰۰ هزار نفر در رأی دادن شرکت نکردهاند. اما وقتی اسامی «نمایندگان» و تعداد آراء آنها را اعلام کردند جمع کل آراء از ۲۰۰ هزار نفر تجاوز نمیکرد! به عبارت دیگر از کسانی که در انتخابات شرکت کردهاند و یا آنها را به پای صندوق کشاندهاند (با تهدیدات) ۵۰۰ هزار نفر ورقه سفید دادهاند. و این یعنی اینکه از ۲/۱ میلیون نفری که به زور «دموکراسی عاری از مهر شاهانه» کارت الکترال گرفتهاند، یک میلیون نفر به رژیم شاه و برنامه رسوایش ورقه منفی دادهاند!! و این یعنی رسوائی، بیآبروئی و فضاحت عریان رژیم یعنی تجسم مقاومت وسیع و منفی مردم. که البته برای رژیم قابل تحمل نمیباشد. و میبایستی به هر قیمت فوری فکری کرد و طرحی ریخت و نگذاشت که مردم به این رسوائی و شکست پی ببرند. باید افکار را سرگرم ساخت! واین است که میبینیم با یک امریه، ناگهان مسئله مبارزه با گرانفروشی مطرح میگردد و هنوز انتخابات تمام نشده بود که اعلام شد: «نرخها در سراسر کشور و بهویژه در تهران و شهرهای بزرگ سرسامآور و روبه افزایش است» (کیهان هوائی ۱ مرداد). در حالی که تا چندی قبل شاه وجود تورم غیرعادی را در ایران انکار میکرد.
در همین زمان بانک مرکزی آمار ضریب افزایش قیمتها را در ماه خرداد امسال در مقایسه با خرداد سال قبل به شرح زیر اعلام کرد:
مواد غذائی ۷/۱۴ درصد ـ پوشاک ۱۷ درصد ـ اثاث خانه ۳/۲۶ درصد ـ کالای خدمات ۱۳ درصد ـ رفتوآمد ۶/۹ درصد ـ درمان و بهداشت ۳/۱۷ درصد ـ هزینههای شخصی ۹/۱۰ درصد .
همگام با این تدارکات، قرار شد که «حزب» را هم برای مبارزه بسیج کنند! اما چون «قرار» است حزب دو جناح داشته باشد. گفتند فقط یک جناح شرکت کند. و جناح دیگر سکوت… تا بالاخره بین آنها فرقی مشاهده شود! لذا جناح باصطلاح لیبرال سازنده به رهبری یکی از وزراء هوشنگ انصاری اعلام کرد که: ما افزایش قیمتها در کلیه سطوح را شدیداً محکوم کرده و با توجه به این نکته و اهمیت و فوریت موضوع، جناح لیبرال سازنده به تجهیز امکانات خود و در جهت آغاز یک جنبش ملی برای کاهش سریع قیمتها دست زده است» و در جای دیگر: اولین جناح لیبرال سازنده براه انداختن یک جنبش ملی در سراسر کشور خواهد بود… (کیهان هوائی ۱ مرداد ۵۴). این بیان وزیر رژیم شاه چند موضوع را افشا میکند.
یکی آنکه رژیم قصد این را ندارد که با همه انواع گرانیها مبارزه کند و نباید گذاشت امر بر مردم مشتبه گردد. و نباید کاری را شروع کرد که نتوان جلوی آن را گرفت!
دیگر آنکه رژیم هنوز امیدوار است که با اجرای این برنامه بتواند به هدف سیاسی خود که آن را تحت عنوان «به راه انداختن جنبش ملی» مطرح کرده است برسد. و بالاخره این بیان، اهمیت و فوریت این برنامه را نیز برای رژیم مطرح میسازد.
اما مگر میتوان با گرانی مبارزه کرد بدون آنکه به عناصر اصلی مسئول و عوامل واقعی گرانی و فلاکت اقتصادی اشاره نکرد؟ چنین امری ممکن نیست. در همان ابتدای جنجال مبارزه با گرانی، برخی از عناصر وابسته به رژیم که قادر به فهم برنامههای سیاسی رژیم نبودند هشدار دادند که گرانی تابع عواملی است که مبارزه با آن موضوع چند روز و افراد معدود نیستند و عواملی که امروز بسیج شدهاند قادر نیستند جلوی آن را بگیرند» (رئیس اطاق صنایع و معادن ـ کیهان هوائی ۸ مرداد ۵۴). و همین روزنامه از قول یکی دیگر از «مقامات مسئول» گفت که: در مبارزه با گرانی به این نتیجه رسیدهاند که مبارزه قانونی با واحدهای صنعتی گرانفروش به نتیجه نخواهد رسید و در مسیر صحیح پیش نخواهد رفت».
کمیته ملی حمایت از مصرفکننده نیز هشدار داد که:
این افزایش (قیمتها) ناشی از عمل انحصاری گروههای تولیدکننده و همچنین از توزیع نادرست تولیدات صنعتی و محصولات کشاورزی است (کیهان هوائی ۱ مرداد ۵۴). همین کمیته بعد از اشاره به قیمت شیشه ـ لاستیک ـ کالاهای الکتریکی ـ نوشابههای غیرالکلی و شورلت ساخت ایران نتیجهگیری میکند که: گرانی این اجناس نتیجه انحصارطلبی و توافق کارخانههای تولیدی است».
در اینکه گرانی و بالابودن قیمتها در ایران سرسامآور شده است شکی نیست. و اینکه امروز زحمتکشان خلق ما در زیر شدیدترین فشارهای کمرشکن اقتصادی قرار دارند خود نشانه شکست برنامههای رژیم میباشد. ما مسئله ترقی قیمتها را بخصوص در رابطه با سطح درآمد زحمتکشان خلق در گذشته به تفصیل بررسی کردهایم (پیام مجاهد شماره ۲۳). از آن زمان تاکنون تغییری در جهت بهبود اوضاع حاصل نشده است. بلکه وضع بدتر گشته است. مثلاً: «مزد یک کارگر ساده که شغل ثابت دارد و حداقل مزد قانونی او ۷۵۰ تومان در ماه است…»اما اجاره یک اطاق در تهران در محلات جنوبی ـ جنوب باختری و خاوری شهر حدود ۵۰۰ تومان است ـ کیهان هوائی ۲۵ تیرماه ۵۴». و یا «خانههائی که چهار سال پیش در تهران در کوچههای فرعی با سه اطاق ۴۵۰ تومان در ماه اجاره رفته الان کمتر از ۱۲۰۰ تومان پیدا نمیشود» آیندگان.
وضع شهرستانها هم بهتر ازاین نیست. درخرمشهر اجارهخانه دو یا سه اطاق از سه تا چهار هزار تومان یکهو رسیده است به سیهزار تومان (بله ۳۰ هزار تومان، پیام مجاهد). کیهان هوائی ۸ مرداد ۵۴، «در زنجان اجارهها از ۴۰۰ الی ۵۰۰ تومان ماهیانه به ۳۰۰۰ تا ۴۰۰۰ تومان رسیده است».
مسئله اصلی اینست که رژیم نمیتواند با گرانی و تورم مبارزه کند… چه آنکه خود او عامل اصلی و عمده وضع نابهسامان اقتصادی موجود است. حتی درهمین تظاهرات توخالی مبارزه با گرانفروشی، علیرغم جنجالهائی که با توقیف چند نفر سرمایهدار معروف بوجود آورده است هدف اصلی، فریب مردم و انحراف آنها از توجه به مسائل اساسی شکستن کاسه و کوزهها برسر یک مشت پیشهور جزء و کاسبکار بیچاره بدبخت و یا متهم کردن سازمانهای غیرمسئول و بیاراده میباشد.
مثلا هویدا میگوید که: متأسفانه اقدامات این اطاقها (اطاق اصناف) در زمینه کنترل قیمتها درخشان نبوده است». اما اطاق اصناف میگوید: من قیمتگذاری نمیکنم! قیمت را مرکز بررسی قیمتها تعیین میکند». از آن طرف مرکز بررسی قیمتها میگوید «نظارت بر اجرای قیمتها بعهده اطاق اصناف است» . اطاق بازرگانی هم میگوید: که او در زمینه قیمتهای عمدهفروشی فقط نظارت میکند».
شاه و رژیماش بعنوان مبارزه با گرانی و رفع مسئولیت از خود… و انداختن گناه نابسامانی اقتصادی بر گردن دیگران!! میکوشند تا عوامل اصلی جرم را تبرئه و مخفی سازند، مثلا در طی ۱۲ سال گذشته دولت تا آنجا که در حد توانائی داشته فداکاری کرده (!!) تا صنایع کشور را رشد پیدا کند. اما قیمتها تابع محاسبات اقتصادی نبوده بلکه در اکثر موارد براساس نفعپرستی سوداگرانه ترقی کرده است» (کیهان ۲۵ تیرماه). اما این سوداگران نفعپرست چه کسانی هستند و کجا میباشند؟
جواب هویدا: نانوا «نانواها با کمفروشی و گرانفروشی قیمت نان را کیلوئی ۴ تا ۵/۶ ریال بالا بردهاند. (کیهان ۱ مرداد). بعد هم قصابها و ۸۰۰۰ پیشهور جزئی که دستگیر و به زندان انداخته شدهاند!
در حالی که مطبوعات و آمارهای خود رژیم نشان میدهد که گرانفروشان و سوداگران اصلی چه کسانی هستند! مگر این شاه و خانوادهشان و جمعی سرمایهداران بزرگ نیستند که به کمک و همکاری و با وابستگی به سرمایهداری غرب، در چپاول ملت ما مشغولند؟ برای مثال از یک نمونه آن یاد میکنیم:
در همان زمان که مطبوعات به دنبال امریه عاری از مهر شاه سرتاسر ستونهای خود را با شعارهای توخالی و تهوعآور پرکردند، همین روزنامهها خبر دادند که «شورلت ایران گران شد. مرکز بررسی قیمتها بار دیگر با گرانشدن یک کالای پرمشتری موافقت کرد… (۲۰ درصد افزایش) (کیهان هوائی ۲۵ تیرماه) و همچنین: قیمت یک اتوبوس نسبت به سال گذشته ۵۰۰ هزار ریال بیشتر شده است. این افزایش برای مینیبوس در همین مدت ۲۰۰ هزار ریال است. اتوبوس عادی ساخت ایران ناسیونال دستگاهی ۲ میلیون و ۸۸۰ هزار ریال و مینیبوس ۱۸ نفره ساخت ایران ناسیونال دستگاهی یک میلیون و ۹۹۲ هزار و ۵۰۰ ریال است.
(کیهان اول مرداد)
مجله اکونوسیست (تهران) در همین زمینه مینویسد «قیمت اتوموبیلهای ساخت کشور به مراتب بیش از قیمت آن در مبدأ است. به طوری که اگر آماری از لحاظ تعداد اتومبیل ساخت ایران در پنج ساله اخیر تهیه گردد ملاحظه میشود که با درنظر گرفتن قیمت انواع آن در مبدأ چه مبالغ هنگفتی که از ثروت مردم در این راه مصرف شده است که بیشک در بالابردن هزینه زندگی نیز مؤثر بوده است. و باید توجه کرد که ماشینهای ساخت ایران از هزینههای حملونقل، سود بازرگانی و عوارض گمرکی و غیره معاف هستند.
تازه ترقی قیمت ماشینهای ایران زمانی صورت گرفت که بنا به خبر کیهان (۱۰ تیرماه ۵۴) بهای آهن در بازارهای دنیا تنزل پیدا کرده است.
و این تنها شرکتهای اتوموبیلسازی ایران نیستند که مردم را میچاپند. بقیه تولیدات مصرفی نیز همین وضعیت را دارند!
مثلا: فلان کارخانه آلمانی در کشورش با پرداخت دستمزدی معادل ۱۱ تا ۱۵ مارک در ساعت به کارگران و تامین هزینههای کلان بابت سوخت و پرداخت مالیاتهای سنگین کالائی میسازد که از نظر کمی و کیفی قادر به رقابت در بازارهای جهان است اما در ایران همان کالا که سرهمبندی (مونتاژ) شده است و یک مارک ساخت ایران روی آن خورده است و برای تهیه آن از سوخت ارزان ـ کارگر ارزان و انواع وامها و حمایتهای مادی و معنوی دولت هم بهرهمند بوده است گاهی تا حدود سه برابر نوع آلمانی آن عرضه میگردد!
به موجب گزارش خود مقامات دولتی:
«از میان شرکتهائی که اظهارنامه مالیاتی عملکرد سال ۱۳۵۲ را تسلیم داشتهاند طبق یک نمونهگیری از ۴۱۷ شرکت، حدود ۴۳ درصد آنها زیان و ۵۳ درصد آنها سود نشان دادهاند. که آنهم به طور متوسط کمتر از ۳ درصد میزان فروش آنها تجاوز نمیکند… یک گروه صنعتی با سرمایهای حدود ۴ میلیارد ریال و فروش ۱۲ میلیارد در سال ۱۲۴۰ میلیون ریال ضرر نشان داده است(!؟) جالب این است که هم این شرکت ۱۷ سال پیش حدود ۴۰ میلیون ریال سرمایه داشته است و همهساله کم و بیش زیان نشان داده است و یا سود مختصری داشته است اما سرمایهاش را بطور معجزهآسائی در طول این مدت به یکصد برابر رسانیده است… !! (کیهان هوائی ۱۷ خرداد ۵۴).
این شرکتها ـ و شرکتهائی نظیر ایران ناسیونال و شورلت ایران به چه کسانی تعلق دارد؟ مگر نه اینست که بنیاد پهلوی و کمپانیهای آمریکائی سرمایهگذاران اصلی این شرکتها هستند؟ که ملت ما را میچاپند!
کارگران ما را استثمار میکنند و بهای کار آنها را به ارزانترین قیمت میپردازند ولی حاصل کار و زحمت آنان را به بالابردن قیمتها عرضه میکنند! و برای فریب خلق و سرپوش گذاشتن سر جنایات خودشان، جمعی مردم بیگناه را از نانوا و قصاب و بزار و عطار، دستفروش دورهگرد و خوردهپا، سبزیفروش، میوهفروش و غیره را از کار و زندگی بازداشته و به اردگاهها فرستادهاند!
این یک فریب و دغلکاری بیش نیست. و این تنها رژیم عاری از مهر شاه است که قادر به ایفای چنین نقشی میباشد.
طرح مبارزه با گرانی و جنجال بزرگی که راه انداختهاند چیزی نیست جز اعتراف ضمنی به شکست برنامه «حزب واحد» و شکست مفتضحانه انتخابات آزاد!! شاه و کوشش برای انحراف اذهان و افکار مردم ما از جهت اصلی مبارزات خلق.
مردم زحمتکش ما تنها یک قدرت و یک مرکز و یک عامل را مسئول بدبختیهای خود میداند و آن امپریالیسم جهانی و استعمار خارجی ـ و دربار و رژیم شاه به عنوان پایگاه آنان و طبقه سرمایهدار و غارتگر داخلی است که با وابستگی خود به سرمایهداران خارجی و امپریالیسم تجاوزگر جهانی به چپاول منابع ملی و حیاتی ما و استثمار خلق ما مشغولند.
و اذا قیل لهم لا تفسدوا فی الارض قالوا انما نحن مصلحون. الا انهم هم المفسدون و لکن لا یشعوون (قرآن سوره بقره آیه ۱۲). و زمانی که به آنها گفته شود که در زمین فساد برپا نکنید میگویند ما مصلحین هستیم.
اما بهوش باشید که آنها خود مفسدین هستند و محکوم به فنا. اما شعورشان نمیرسد!
خلق ما بیدار است، هشیار است و فریب این رسوایان را نمیخورد. مقاومت وسیع همه مردم ما در برابر حزب واحد ـ تظاهرات خونین ۱۷ خرداد دانشجویان و بازاریان و گسترش عملیات مسلحانه گسترش اعتصابات کارگری ـ اوجگیری نارضائیها در دهقانان ما ـ همه نشانه رشد روزافزون جنبش رهائیبخش خلق است.
صبح پیروزی نزدیک است.
ننگ و رسوائی بر رژیم فرتوت و پوسیده پهلوی باد.
پیروز باد مبارزات حقطلبانه خلق مسلمان ما.
اطلاعیه مطبوعاتی
سازمان بینالمللی عفو ـ بخش فرانسه
پاریس ـ ۲۹ آوریل ۱۹۷۵
سازمان بینالمللی عفو اعلام میکند که ۹ نفر زندانی که «در حال فرار کشته شدهاند» در حقیقت به احتمال زیاد زیر شکنجه به قتل رسیدهاند.
در تلگرافی خطاب به شاه ایران، سازمان بینالمللی عفو عمومی خواسته است که یک کمیسیون پزشکی مستقل درباره مرگ ۹ نفر زندانی که به گفته روزنامههای ایران «در حال اقدام به فرار کشته شدهاند» تحقیق کند.
از بین این ۹ نفر ۷ نفر از آنها زندانیان انتخابشده سازمان عفو بودهاند. این بدان معنی است که سازمان بینالمللی عفو با توجه به معیارهائی که اساس کار خود قرار داده است و هم کنترل دقیقی که نسبت به این ۷ نفر نموده آنها را در زمره زندانیانی دانسته است که بعلت عقاید سیاسی خود زندانی شدهاند. این مطلب بیانگر آنست که این افراد نه رأساً در اعمال قهرآمیز شرکت داشتهاند و نه بههیچوجه محرک چنین افعالی بودهاند. این اشخاص در ژانویه ۱۹۶۹ به اتهام «عضویت در یک گروه مخرب کمونیستی و توطئه برضد امنیت کشور» به هفت تا ۱۵ سال زندان محکوم شده بودند. نام این افراد عبارت است از: احمد جلیل افشار، محمد چوپانزاده، بیژن جزنی، مشعوف کلانتری، عزیز سرمدی، عباس سورکی، و حسن ضیاء ظریفی.
ناظر سازمان بینالمللی عفو حاضر در محاکمه چنین گزارش داده است:
«اتهام دادستان نظامی بیپایه و مسخره بوده است دادستان اساسی جرم را وابستگی به یک گروه قرار داده است که این وابستگی ثابت نشده است جرم عقیدتی آن گروه نیز بر شهادت یک نفر استوار بوده که مدافع آن شاهد اعلام کرده که این شهادت در زیر شکنجه اخذ شده است».
در مدت سه ماه، خانوادههای زندانیان از ایشان بیخبر بودهاند، از ترس وضعیت بدتر برای این زندانیان خانوادهها، شروع به بیداری افکار عمومی میکنند و تقاضای ملاقات با زندانیان مینمایند. در این مدت، این عده به زندان اوین منتقل شدند تا شکنجههای جدیدی را تحمل کنند. بنابراین،این ۷ نفر زندانی به دفعات چه قبل از محاکمه و چه در طول توقیفشان بوسیله سازمان امنیت بطرز بسیار خشنی شکنجه شدهاند. این اعمال اهمیت نظام خفقانآور حاکم بر ایران را روشن میکند. جائی که شکنجه بعد از بازرسی متوقف نمیشود و حتی در مدت توقیف نیز دائماً ادامه دارد.
سازمان بینالمللی عفو رسما تردید جدی خود را نسبت به اعتبار گزارش رسمی ایران درباره مرگ ۹ نفر زندانی که اجساد آنان علیرغم تقاضای خانوادههایشان به آنان واگذار نشده، اعلام کرد: ما تمام دلایل را داریم که باور کنیم این زندانیان در حقیقت به علت شکنجه به قتل رسیدهاند و این موضوع بوسیله خانوادههای دیگر زندانیان و منابع موثق سازمان بینالمللی عفو نیز تأیید شده است» و احتمالا حدود سه ماه از مرگ آنها میگذرد و داستان اقدام به فرار برای پوشاندن حقیقت و آرام کردن خانوادهها و افکار عمومی جعل شده است.
بدنبال این، مرگهای زیر شکنجه ۴ هزار زندانی زندان قصر در حال اعتصاب غذا هستند و سازمان خواسته است که صلیب سرخ بینالمللی بیدرنگ تحقیقی درباره این زندان انجام بدهد.
گزارشی درباره تأسیس بزرگترین شبکه جاسوسی امریکا در ایران
مقدمه: در شماره گذشته پیام مجاهد ما خبر قرارداد جدیدی را که رژیم خودفروخته شاه با کمپانی روک ویل امریکائی منعقد ساخته است منتشر ساختیم. به موجب اسناد منتشرشده، این کمپانی، از کنتراتچیهای آژانس امنیت ملی آمریکاست که مسئول و مأمور ایجاد بزرگترین شبکه ارتباطات الکترونیکی به منظور جاسوسی میباشد. همین اسناد فاش ساخته است که این کمپانی هماکنون در ایران کار خود را آغاز کرده است. اداره این شبکه ارتباطی به دست کارمندان فعلی و یا سابق (انتقالیافته) آژانس امنیت ملی آمریکا خواهد بود. برای آنکه خوانندگان پیام مجاهد به عمق خیانت شاه در بازگذاشتن دست امپریالیستها در کشور ما آگاهی بیشتری پیدا کنند و ضمنا به ماهیت عملیات شبکه ارتباطات مزبور آگاه گردند. گزارش مقدماتی زیرا را تهیه و منتشر ساختهایم.
سازمان امنیت ملی آمریکا
معرفی
اقدامات جاسوسی فنی اولینبار از طریق گرفتن رمزها توسط امواج رادیوئی و کشف آنها شروع شد و اصطلاحا آن را جاسوسی ارتباطات میگویند. گرچه در سال ۱۹۲۹ وزیر کشور امریکا با این عمل تحت عنوان اینکه «گشودن نامه دیگران» کار شرافتمندانهای نیست مخالفت نمود و بخش تجزیه و تحلیل و کشف رمز وزارت کشور راتعطیل نمود، با اینهمه جاسوسی ارتباطات برجای خود باقی ماند و یکی از ارکان مهم فعالیتهای جاسوسی آمریکا در زمان جنگ جهانی دوم گردید. بلافاصله بعد از جنگ اینگونه فعالیتهای جاسوسی کاهش یافت ولی مجددا وقتی جنگ سرد شدت یافت. جاسوسی ارتباطات نیز توسعه یافت. در سال ۱۹۵۲ رئیس جمهور وقت فرمان تأسیس آژانس امنیت ملی National Security Agency (NSA) را بطور مخفی صادر کرد تا ارتباط کشورهای دوست و دشمن آمریکا را دریافت و رمزگشائی کند. و نیز ارتباطات رمزی آمریکا را از خطر رمزگشائی سایر کشورها مصون نگهدارد. در حال حاضر آژانس مزبور یکی از ارکان مهم جاسوسی دولت آمریکا است که زیر نظر مستقیم ستاد مشترک ارتش امریکا و وزیر دفاع و معاون وزیر دفاع در امور جاسوسی قرار دارد. همه این شبکهها (منجمله سیا) بدست آسیستان مخصوص پرزیدنت برای امور جاسوسی، و زیر نظر مستقیم پرزیدنت اداره میشوند. این سازمان که از مخفیترین سازمانهای جاسوسی آمریکاست دارای ۲۴ هزار کارمند و هزینه سالیانهای معادل با ۲/۱ میلیارد دلار میباشد. مرکز این سازمان در شهر فورت مید واقع در مریلند است. سازمان مزبور در سراسر دنیا پستهای گیرنده دارد و ارتباطات بیشتر کشورهای دنیا اعم از دوست و دشمن را کنترل میکند. فعالیت اصلی و عمده NSA خواندن ارتباطات رمزی کشورهای دوست و دشمن است. ایستگاههای گیرنده آن توسط واحدهای مخصوص رمزشناسی نیروی نظامی اداره میشود و واحدهای مزبور زیر نظر رئیس سازمان امنیت ملی فعالیت میکنند.
سازمان امنیت ملی که در آغاز بصورت یک سازمان مستقل در وزارت دفاع آمریکا تشکیل شد دارای دو مأموریت عمده است یکی مأموریت امنیتی و دیگری کسب اطلاعات جاسوسی. به منظور انجام این دو مأموریت مسئولیتهای زیر بر عهده رئیس این سازمان محول شده است:
۱ـ ارائه روشها، اصول، و تزهای امنیتی برای دولت آمریکا.
۲ـ تنظیم، اجرا و اداره بعضی فعالیتها و تأسیسات برای تهیه اطلاعات جاسوسی.
۳ـ تنظیم و هماهنگ نمودن تحقیقات و فعالیتهای دولت آمریکا، در رابطه با حمایت از مسئولیت محوله به سازمان امنیت ملی.
۴ـ تنظیم ارتباطات خاص در حمایت از مأموریتهای سازمان مزبور.
در جلسه تأمین بودجه سازمان امنیت برای سال مالی ۱۹۶۸ ژنرال کارتر در مقابل کمیته تأمین بودجه ساختمانی ارتش در مورد وظائف این سازمان اظهار میدارد که «این سازمان وظیفهاش کنترل اجرائی و فنی تمام مراکزی است که در آمریکا مأموریتهای جاسوسی برعهده دارند. بعلاوه این سازمان کنترل فنی دارد بر روی نوع واستفاده از کلیه سیستمهای امنیتی ارتباطات موجود برای دولت آمریکا.
در جلسه تأمین بودجه برای سال مالی ۱۹۷۳ ژنرال وود رئیس سازمان مزبور اظهار میدارد که: «مأموریت سازمان امنیت ملی سازمان دادن، اداره و رهبری کلیه فعالیتها و تأسیسات برای تهیه اطلاعات جاسوسی است. لازمه اجرای موفقیتآمیز این مأموریتهای حیاتی داشتن یک بخش تکمیلی نظامی حرفهای است. «با توجه به لزوم این چنین بخشی برای این سازمان، در سال ۱۹۷۳ برنامههای وسیعی برای گسترش تسهیلات و تأسیسات پیشبینی میگردد.
نحوه فعالیت
سازمان امنیت ملی معمولا قبل از اینکه بتواند علائم و رمزهای کشورهای موردنظر را بخواند ابتدا باید پیامهای رمزشده را که معمولا بوسیله بیسیمهای قوی مخابره میشوند بگیرد. و برای گرفتن این پیامها پستهای گیرنده قوی در مسیری که امواج رادیوئی از آن مسیر عبور میکنند نیاز میباشد. این امواج رادیوئی وقتی بین پایتخت کشورهای مختلف دنیا و سفارتخانه آنها در واشنگتن رد وبدل میگردند به آسانی توسط گیرندههایی که در حومه مریلند ویرجینیا قرار دارند گرفته میشوند. اما ارتباطات سایر نقاط دنیا به این آسانی قابل دریافت نیست. به همین جهت سازمان امنیت ملی صدها ایستگاه گیرنده در سراسر جهان در اختیار دارد که توسط سازمانهای دولتی در مناطق مزبور اداره میشوند. از این قبیل است، پایگاههای امریکا در مراکش، اسپانیا، حبشه، یونان، ترکیه (که اخیرا ارتش ترکیه آنها را اشغال کرده است) و همچنین در صفیآباد بهشهر مازندران. سازمانهائی که تأسیسات گیرنده سازمان امنیت ملی را اداره می کنند، معمولا ادارات رمزشناسی خدمات نظامی هستند که عبارتند از اداره امنیت نیروی زمینی، اداره امنیت نیروی دریائی، و سازمان امنیت نیروی هوائی. این سه سازمان نظامی تحت نظر اداره هماهنگی سازمان امنیت ملی فعالیت میکنند. پیامهائی را که میگیرند ضبط میکنند و به مراکز فرماندهی واقع در فورتمید مریلند،نزدیک واشنگتن میفرستند.
دولت امریکا برای کسب امتیاز و اجازه تأسیس این پایگاهها به انواع و اقسام وسایل و حیله منجمله خریدن رهبران کشورهای موردنظر متوسل میشود. مثلا یکی از حساسترین پایگاههای سازمان امنیت ملی که توسط نیروی نظامی اداره میشود درمنطقهای سری واقع در حبشه قرار دارد. در سال ۱۹۷۰ یک کمیته فرعی سنا که به تعهدات امریکا در خارج از کشور رسیدگی میکرد فاش ساخت که پایگاه مزبور در ازای دریافت صدها میلیون دلار رشوه بصورت کمک نظامی و اقتصادی از طرف رژیم هیلاسلاسی تأمین میشده است، بدون اینکه بیشتر اعضای کنگره امریکا از وجود آن مطلع بوده باشند. این کمیته فرعی همچنین بوجود پایگاه مشابهی در منطقه دیگری (که نام آن سانسور شده است) پی برد که توسط نیروی نظامی اداره میشد و از کنگره امریکا مخفی نگهداشته شده بود. هر دو پایگاه برای گرفتن ارتباطات خاورمیانه و آفریقا مورد استفاده قرار میگرفتند و لازمه وجود آنها تعهداتی که از طرف دولت آمریکا بوده است.
گرچه سازمان امنیت ملی در اوایل، موفقیتهائی در زمینه رمزگشائی کشورهای اروپای شرقی و چین کمونیست بدست میآورد ولی در ۱۵ ساله اخیر بطور مطلق قادر به گشودن سیستم رمزی پیچیده کشورهای مزبور نبوده است و تنها موفق شده است ارتباطات غیرمهم و ساده نظامی اینگونه کشورها را که در سطوح پائین صورت گرفته است رمزگشائی کند، و رمزگشائی در این سطح به هیچ وجه اسرار حیاتی چین و اتحاد جماهیر شوروی را نمیتواند فاش سازد.
اصولا فن رمزنگاری مخصوص در دهه اخیر آنچنان پیشرفت کرده که اگر مطلقا غیرقابل رمزگشائی نباشد اینچنین است این فن امروزه بصورت برنامههای ریاضی در دست ماشینهای شبهکامپیوتر رمز میباشد. به همین جهت امروزه دیگر سازمان امنیت نمیتواند پیامهای رمزی سطوح بالای ابر قدرتها را بخواند. با اینکه این سازمان انبوهی از پیامهای رمزی را که توسط گیرندههای خود گرفته است و در پایگاه خود در فورتمید نگهداری میکند ولی فقط موفق شده است پیامهای گرفته شده از جهان سوم را رمزگشائی کند. و البته پیامهای اینگونه کشورها بندرت برای امریکا جنبه حیاتی دارند.
سازمان امنیت با وجود عدم موفقیت در رمزگشائی پیامهای سطوح بالای ابرقدرتها، چندان ناامید نیست زیرا بقول یکی از معاونین سازمان مزبور «شاید روزی بتوانیم دستبردی نظیر Pueblo بزنیم» منظور وی اشاره به توقیف کشتی جاسوسی سازمان امنیت ملی در سال ۱۹۶۸ توسط کره شمالی بود که در جریان آن دستگاههای رمزنویسی آمریکا بدست کره افتاد و آن را به روسیه فرستادند. با وجود اینکه دستگاههای مزبور مربوط به ارتباطات رمزی سطح خیلی بالای نظامی و دیپلماسی آمریکا نبود دستبرد مزبور روسیه را قادر ساخت که بعضی پیامهائی را که قبلا فرستندههای نظامی آمریکا فرستاده بودند و روسیه آنها را گرفته و نگهداری نموده بود مورد استفاده قرار دهد. همانطور که قبلا ذکر شد سالهاست که سازمان امنیت ملی پیامهای چین و روسیه را گرفته و نگهداری میکند بدون آنکه قادر به رمزگشائی آنها باشد. سازمان مزبور نیز همچون سایر ارگانهای جاسوسی آمریکا به طور قابل ملاحظهای فعالیتهایش در زمینه کشورهای جهان سوم موفقیتآمیز بوده است. این سازمان به قولی با داشتن بزرگترین مرکز کامپیوتر دنیا و هزاران متخصص در تجزیه و تحلیل رمز در مورد رمزگشائی پیام کشورهای جهان سوم خیلی کم مواجه با زحمت بوده است. ویلیام مارتین و برنون میچل، دو تن از مقامات امنیتی درجه یک این سازمان که در سال ۱۹۶۰ موفق به کشف رمز روسیه شوروی گردیدند از ۳۰ تا ۴۰ کشور نام بردهاند که سازمان امنیت ملی قادر است سیستم رمزی آنها را بخواند. بعلاوه مارتین و میچل از برنامههائی نام بردهاند که در طی آن سازمان امنیت خودش دستگاههای رمزگشائی برای کشورهای دیگر تهیه میکند و بدینترتیب از اطلاعاتی که در مورد دستگاههای مزبور دارد استفاده میکند تا پیامهای رمزی کشورهای مزبور را بخواند. این برنامهها هنوز هم ادامه دارد و حتی در حال توسعه است. از کشورهائی که مارتین و میچل رمزگشائی آنها را توسط سازمان امنیت تصریح کردهاند مصر و سوریه بوده است.
یکی از طرق رمزگشائی که مورد توجه خاص سازمان امنیت ملی است «درزکردن» است. «درزکردن» در اصطلاح رمزیابی عبارتست از موفقیتی که از طریق مهارت در رمزگشائی بدست نیامده باشد، بلکه ناشی از اشتباه کارمندان یکی از دو کشور طرف ارتباط بوده باشد و یا در مواردی از بدکارکردن دستگاه ارسال رمز ناشی شده باشد.
چند سال قبل یک کارمند تازهکار مامور رمز به یکی از سفارتخانههای خارجی در واشنگتن منتقل شد و بلافاصله پیامی را به زبان ساده و غیررمز برای وزارت خارجه خویش فرستاد ولی خیلی زود متوجه شد که نمیبایست آن پیام را به غیررمز میفرستاده است و بلافاصله مجددا همان پیام را به زبان رمز ارسال نمود. با مقایسه این دو پیام سازمان امنیت ملی به آسانی توانست از آن پس سیستم رمزی کشور مزبور را بخواند. بدکارکردن یا فرسودگی دستگاههای ارسال رمز نیز در خواندن سیستم ارتباطات مغزی بعضی کشورها به سازمان امنیت ملی کمک شایانی میکند.
یکی دیگر از انواع «درز کردن» ناشی از حمله فیزیکی به سیستم ارتباطی کشور دیگر است حمله مزبور ممکن است یک عمل مخفیانه (دستبرد) باشد که فرضا در طی آن یک کتاب علائم رمز یا سیستم رمزی بدست بیاید یا یک گیرنده صوتی در اطاق رادیوئی سفارتخانه موردنظر نصب گردد و یا با تطمیع کارمند ارتباطات، اطلاعاتی بدست آید. در برنامه خدمات مخفی سازمان CIA واحدی تحت عنوان اداره اطلاعات خارجی که متخصص اینگونه حملات است وجود دارد. این واحد هرگاه موفقیتی کسب کند اطلاعات حاصله را برای سازمان امنیت ملی میفرستد.
در سال ۱۹۷۰ رئیس سازمان امنیت ملی نوئل گیلر و معاونین او بطور خصوصی تصدیق کردند که بخش عمدهای از موفقیت آنها از طریق «درزکردن» بدست میآید. آنها تأکید میکردند که این سازمان مهارت خاصی دراینگونه فعالیتها دارد. ناگفته نماند که هیچگاه مقامات رسمی دولت آمریکا در خبرهائی که گاه و بیگاه به روزنامهها رخنه میکند از طریق «درزکردن» نام نمیبرند. در اخبار کنترلشدهای که برای اطلاع مردم پخش میشود، سازمان امنیت ملی ماهرانه سعی میکند در مردم این احساس را بوجود بیاورد که موفقیتهایش صرفا ناشی از مهارت فوقالعادهاش در گرفتن ارتباطات رمزی کشورهای خارجی و مهارت فنی او درخواندن آنهاست.
لازم به تذکر است که سازمان امنیت ملی علاوه بر کنترل ارتباطات جاسوسی سایر کشورها، در داخل آمریکا نیز فعالیتهایی در زمینه کسب اطلاعات در مورد مردم امریکا، نمایندگان، و سایر مقامات رسمی دولت فدرال دارد. این سازمان فعالیتهای مربوط به کسب اطلاعات داخلی در آمریکا را با دقتی بیش از سایر فعالیتهای خویش انجام میدهد. از جمله فعالیتهای داخلی سازمان بطور مثال کنترل نمودن مکالمات بین مقامات امریکائی با سفرای خارجی است که در واشنگتن صورت گرفته و توسط سفرای مزبور بصورت رمز به وزارت خارجه کشور خود گزارش میشود، گاه اینگونه اطلاعات کسبشده شدیداً موجب دستپاچگی بعضی مقامات میگردد از آنجمله جریانی است که در سال ۱۹۷۰ در مذاکرات صلح خاورمیانه صورت گرفت. در این جریان یکی از مقامات دولتی آمریکا با یک دیپلمات عرب درباره صلح خاورمیانه مشغول مذاکره بودند. نتیجه مذاکره فورا بصورت رمز به کشورهای عربی گزارش شد. سازمان امنیت ملی گزارش مزبور را توسط ایستگاه گیرنده خود گرفته آن را رمزگشائی میکند. نتیجه نشان میدهد که نماینده امریکا مطلب مورد مذاکره را بسیار بد طرح کرده و یا دیپلمات عرب مطلب را عوضی فهمیده بوده است. این امر سبب ناراحتی شدید مقامات دولتی امریکا گردید و نیز موجب عدم رضایت از صلاحیت مقامی که در این جریان رابط بوده است. جالب آنکه حتی CIA از جاسوسی سازمان امنیت ملی در امان نیست، بطور مثال در یک مورد پیامی را به رئیس CIA درباره یکی از معاونینش گزارش میدهند. پیام مزبور نشان میداد که معاون مذکور در میهمانی شامی که توسط سفیر یکی از کشورهای اروپای غربی برپا شده بود در مورد چندین مسئله حساس سیاست امریکا اظهارنظر کرده و سفیر مزبور از صحبتهای این دومین شخصیت CIA برداشت ناصحیحی کرده بود.
گاه بعضی از اطلاعاتی که سازمان امنیت ملی بدست میآورد اگر در دست منابع نامناسب قرار گیرد موجب مشکلاتی برای دولت امریکا میشود. هرگاه مذاکرات بسیار حساسی مربوط به سیاست خارجی امریکا درجریان باشد، کاخ سفید دستور مخصوص صادر میکند که سازمان امنیت ملی مذاکرات مذکور را فقط در اختیار کیسینجر و مقام اول زیردست او قرار دهد.
ارزشیابی
بررسیها و ارزشیابیهائی در مورد راندمان فعالیتها و سازمان امنیت ملی صورت گرفته است که در اینجا دو نمونه از آنها ذکر میگردد.
در سال ۱۹۶۷ هلمز فردریک اتیون که یک حقوقدان برجسته نیویورکی بود درخواست نمود که از فعالیتهای سازمان امنیت ملی یک بررسی به عمل آورد زیرا مدتها بود که هزینهای که صرف سازمان مزبور میگردید در مقابل کمکی که این سازمان به فعالیتهای ملی جاسوسی میکرد مورد بحث و گفتگو بود. این بحث و گفتگو بخصوص، بیشتر در زمینه فعالیتهای رمزگشائی این سازمان بود که مرتب نیاز به افزایش بودجه داشت و بودجه آن تدریجا به بیش از یک میلیارد دلار رسیده بود. تعدادی از کارمندان جاسوسی ادارات مختلف جاسوسی از جمله CIA، وزارت کشور، و پنتاگون در اختیار اتیون قرار داده شد. نتیجه بررسی اتیون نشان دادکه اطلاعات جمعآوری شده توسط سازمان امنیت ملی به میزان بسیار کم و یا بصورت حاشیهای برای بخشهای مختلف جاسوسی، قابل استفاده بوده است. اما مسئله قابل توجه اینست که اتیون بعد از مشاوره فراوان با پنتاگون علیرغم تعجب کلیه کسانی که در این بررسی دست داشتند نهتنها نسبت به کاهش بودجه «سازمان امنیت ملی» توصیهای ننمود بلکه فعالیتهای آن را مفید و باارزش اعلام کرد. این عمل باعث عکس العمل شدید کسانی شد که در تحقیق بالا دست داشتند. بطوری که اتیون مجبور شد بخش نتیجهگیری از بررسی و تحقیق مزبور را خودش شخصا بنویسد.
داستان بررسی اتیون بین خود سازمانهای جاسوسی روشن بود. بدیهی بود که سازمان امنیت ملی به عنوان یک سازمان از سازمانهای جاسوسی نیاز فراوان به اصلاح و تغییر برنامه دارد. با این همه، فعالیت هلمز، از طریق مطالعه اتیون، برای پیشرفت دادن این سازمان فوق جاسوسی به ثمر نرسید و همانطور که یکی از صاحبنظران اظهار داشت اگر رئیس CIA نتوانست در این زمینه کاری انجام دهد خیلی بعید به نظر میرسد که قادر باشد برنامههای در حال گسترش سایر سازمانهای جاسوسی پنتاگون را تحت نفوذ خویش قرار دهد.
در سال ۱۹۶۸ هلمز گروه دیگری را تحت عنوان هیأت منابع اطلاعات ملی برگزید تا از طریق مطالعه و بررسی برنامههای جاسوسی، پیشنهاد کاهش بودجه برای برنامههای حاشیهای و اضافی بدهد تا از آن طریق به اقتصاد و فعالیتهای جاسوسی کمکی شده باشد. بلافاصله توجه گروه مزبور به برنامههای سازمان امنیت ملی جلب گردید و پس از بررسی، پیشنهاد کرد که یکی از برنامههای مخصوص کنترل ارتباطات حذف گردد. برنامه مزبور سالیانه میلیونها دلار هزینه دربر داشت. و بیمصرف بود. گروه تحقیق دریافته بود که تقریبا کلیه صاحبنظران جاسوسی که دسترسی به نتایج مزبور داشتند معتقد بودند اطلاعات مزبور بسیار کمفایده و یا بیفایده بوده است. نتیجه تحقیق در اختیار پال نیتز معاون وزیر دفاع گذاشته شد. نیتز تا چندینماه در این مورد هیچگونه اقدامی نکرد، زمانی نیز که میخواست پست خویش را ترک کند نامهای به هلمز نوشت و ضمن تشکر از پیشنهاد هلمز، وی را مطلع ساخت که پنتاگون با حذف برنامه مزبور موافقت نکرده است. (از آنجا که سازمان امنیت ملی یک سازمان جاسوسی نظامی است تصمیم در مورد حذف هر برنامه در اختیار پنتاگون است). لازم به تذکر است که نیتز حتی این زحمت را به خویش نداد که دلایل رد پیشنهاد هلمز را از طرف پنتاگون برای او بنویسد. در مقابل این گونه شکستها بود که هلمز از کوشش برای اداره نمودن کل مجموعه جاسوسی و اطلاعاتی آمریکا دست برداشت. طبق اظهار وی گرچه اسما رئیس CIA مسئول کلیه فعالیتهای جاسوسی کشور است ولی در عمل تنها بر روی کمتر از ۱۵% درصد از اینگونه برنامهها کنترل دارد و ۸۵ درصد دیگر قدرت در اختیار وزیر دفاع و ستاد مشترک ارتش است. هلمز سپس اظهار کرده بود که خیلی دور از واقعیت است اگر کسی تصور کند که رئیس CIA نفوذ چندانی در تصمیمات و نیز فرم دادن فعالیتهای جاسوسی دارد.
نتیجهگیری
هموطن عزیز به طوری که از مجموعه این گزارش برمیآید، طرح شبکههای ارتباطات جاسوسی که بدست کمپانی رکول و برای سازمان امنیت ملی امریکا در ایران پیاده میشود، یک طرح خائنانه و ضدملی است. دولت آمریکا که در بحران شدید اقتصادی غوطهور است با تمام قوا میکوشد تا به هر اسم و به هر وسیهای منابع ملی ما را غارت کند. و از طریق درآمد نفت ما، مقاصد جاسوسی و سلطهگرانه خود را تعقیب نماید. پیاده کردن طرح مزبور در ایران به قیمت صدها میلیوندلار چیزی نیست جز ایجاد یک شبکه وسیع جاسوسی در ایران علیه تمامی کشورهای آسیائی و افریقائی، به نفع امپریالیسم آمریکا، اما از محل درآمدهای نفت کشور ما، امپریالیسم آمریکا که خود را در تأمین بودجه اینگونه فعالیتهای جاسوسی ضعیف یافته است میکوشد تا بدست شاه خائن و با غارت منابع ما شبکههای جاسوسی و برنامههای تجاوزگرانه خود را توسعه دهد.
هموطن در هر کجا که هستی صدای اعتراض خود را علیه خیانتهای شاه بلند کن.
سرنگون باد رژیم خائن نوکر امپریالیستهای جهانی
پیروز باد مبارزات حقطلبانه مردم مسلمان ایران
فعالیتهای دفاعی برای حفظ جان دکتر شیبانی
جان دکتر عباس شیبانی، که از بنیانگذاران جنبش دانشجوئی از بعد از کودتای ۲۸ مرداد و از فعالین نهضت مقاومت ملی و نهضت آزادی ایران میباشد، و بیش از دوسوم از ۳۲ سال گذشته را در زندانهای رژیم شاه گذرانیده است درخطر است. دکتر شیبانی که در آخرین بار به سه سال زندان محکوم شد، مدت محکومیتش در شهریورماه به پایان میرسد. وی بایستی آزاد گردد. همراه با دکتر عباس شیبانی نزدیک به ۵۰۰ نفر دیگر از زندانیان سیاسی نیز هستند که مدت محکومیتهای آنان به سر رسیده و یا نزدیک به اتمام است. ولی رژیم میترسد آنها را آزاد سازد. و در عوض میکوشد تا با توسل به انواع صحنهسازیها و توطئهها آنها را از بین ببرد. و این همان برنامهای است که در مورد ۷ نفر از گروه جزنی و دو نفر از سازمان مجاهدین اجرا کرد و اکنون دکتر شیبانی را نیز به زندان کمیته منتقل و تحت شکنجه قرار دادهاند و حال او بسیار وخیم است. دکتر عباس شیبانی در طی دوران زندان خود نیز دست از مقاومت و مبارزه برنداشته است. نهضت آزادی ایران بعد از دریافت خبر مزبور بلافاصله طی صدور یک اطلاعیه مطبوعاتی توطئه رژیم را فاش ساخته و سپس به اقدامات دفاعی وسیعی دست زد. منجمله تماس با سازمانهای بینالمللی دفاع از حقوق بشر و سازمانهای پزشکی.
متن اطلاعیه مطبوعاتی نهضت و اعلامیه مشترک سازمانهای بینالمللی جداگانه در همین شماره چاپ شدهاند. سازمان بینالمللی عفو نیز ــ هم دفتر مرکزی آنها در لندن ــ هم واحدهای کشوری در اروپا و امریکا با ارسال تلگرافاتی برای مقامات ایرانی، ضمن اظهار نگرانی خود از جان شیبانی، آزادی او را خواستار شدهاند، متن این تلگرافات همراه باگزارش سایر فعالیتهای دفاعی در شماره بعد خواهد آمد.
۱۸ ژوئیه ۱۹۷۵
اطلاعیه مطبوعاتی نهضت آزادی ایران
دکتر عباس شیبانی یکی از رهبران معروف مخالفین رژیم در ایران در حال حاضر در زیر شکنجه شدیدی بسر میبرد. از کودتای ۱۹۵۳ تاکنون این رهبر مخالفین رژیم بارها به زندان افتاده که جمعا حدود ۱۲ سال میشود. آخرین زندان او میباید در اواخر سپتامبر به پایان رسد.
شکنجههائی که بر او در حال حاضر وارد میشود برای آنست که او را مجبور کنند تا به رژیم تسلیم گردد. این طرزکار حالت روزمرهای را در ایران پیدا کرده است. هدف اصلی آنست که شخصیت ومقاومت زندانیان را حتی بعد از پایان محکومیت آنها خرد کنند، آنها را به زور وادار کنند تا به رژیم فعلی تسلیم گردند.
زندانیانی که مقاومت میکنند یا در زیر شکنجه کشته میشوند و یا رژیم با خونسردی آنها را به قتل میرساند. آخرین موردی که روشن شده و توسط ناظرین حقوقی نیز تأیید گردیده است جریان شهادت ۹ نفری است که به قتل رسیدهاند و این خود دلیلی دیگر است.
ما شدیدا درباره سرنوشت دکتر شیبانی نگرانیم و زندگی او در خطر قرار گرفته است. مضافا آنکه دکتر مهدی ممکن نیز که اخیرا دستگیر شده شدیدا زیر شکنجه قرار گرفته است.
یک بار دیگر توجه افکار عمومی را به شرایط وحشتناکی که در ایران حاکم است جلب میکنیم. ما از اطباء سازمانهای بینالمللی و شخصیتها میخواهیم که علیه جنایات و شکنجههائی که بطور روزمره به مخالفین رژیم در ایران تحمیل میشود اعتراض نمایند.
ما میخواهیم که فعالیتی همگانی برای نجات جان این دو طبیب انجام گیرد. اینها دو نمونهای هستند از یکصد هزار زندانی سیاسی[۱] در ایران.
نهضت آزادی ایران (خارج از کشور)
پاریس ۱۸ ژوئیه ۱۹۷۵
اطلاعیه مطبوعاتی سازمانهای بینالمللی
دکتر عباس شیبانی در سال ۱۹۷۲ به خاطر مخالفتش با رژیم ایران به سه سال زندان محکوم شده بود و بنابراین دوران زندانش در حدود اواخر سپتامبر به پایان میرسد.
تجربیانی که براساس جریانات مختلف تحصیل شده، نگرانی شدیدی را درباره سرنوشت او ایجاد کردهاند.
چند ماه قبل از آزادی دکتر شیبانی، او را به زندان کمیته منتقل کردهاند. بنظر نمیرسد که دلیلی درباره این تغییر زندان وجود داشته باشد.
درست در همین زندان بود که اخیرا ۹ نفر زندانی بنا بر آنچه فاش شده است ظاهرا به خاطر «تلاش برای فرار» کشته شدند. مدت زندانی چند تن از این زندانیان نزدیک به اتمام بوده است.
اخباری که از زندان رسیده حاکی از آنست که دکتر شیبانی همانند آن ۹ نفر زیر شکنجه بسر میبرد.
سازمانهای بینالمللی غیردولتی، امضاءکنندگان این اطلاعیه، در مقابل اینچنین وضعیتی، افکار عمومی جهان و همچنین سازمان ملل متحد را متوجه مینمایند که مراقبت کنند تا آزادی واقعی دکتر شیبانی در موعد اتمام دوران زندانش تحقق پذیرد.
این سازمانها به دولت ایران اخطار رسمی میدهند که:
هرگونه تأخیری در این آزادی، هرگونه واقعهای که از حال تا آن تاریخ اتفاق بیفتد، در این شرایط مفهومی جز تخطی دیگر و جدیدی از اصول حقوق بشر در ایران نمیتواند داشته باشد. این سازمانها در برابر این تخطی پاسخی قطعی و جدی درخور قدرت وامکانات حقوقی و بینالمللی خود خواهند داد.
۱ـ سازمان بینالمللی حقوقدانان دموکرات
۲ـ سازمان بینالمللی پروتستانها در دفاع از حقوق بشر
۳ـ فدراسیون بینالمللی حقوق بشر
۴ـ سازمان بینالمللی حقوقدانان کاتولیک
اقدامات رژیم در مورد تظاهرات ۱۵ خرداد و اعلامیههای علمای بزرگ قم
۱۵ خرداد ۴۲ در اوج شکوفائی و عظمت خویش در بستر زمان جاری شد و بحق نقطه تحولی در تاریخ مبارزات تودههای رنجدیده ما بود. از همان زمان بود که فرزندان عزیز خلق یعنی پیشگامان نبرد مسلحانه در ایران بضرورت جهاد خویش و نقش گلوله در پیشبرد تاریخ ملتها پی بردند و به دنبال آن، تکاملی در امر مبارزه ملی صورت گرفت. دستگاه فاشیستی و ضدمردمی شاه که پیوسته میکوشید حادثه خونین ۱۵ خرداد را در افکار مردم میهن ما وارونه جلوه دهد، از به یادآوردن آن روز و آن حادثه که در حقیقت لکه ننگی بود بر دودمان کثیف پهلوی، پیوسته وحشت داشت. به همین سبب به دنبال شعارهای انقلابی دانشگاههای ایران در روز ۱۵ خرداد ۵۴ و همچنین پس از اطلاع از تظاهرات پرشور طلاب و محصلین حوزه علمیه قم که در شب ۱۶ و ۱۷ خرداد ماه صورت گرفت، شاه بیوطن این مرتجع مزدور، صبح روز ۱۷ خرداد در حالی که از خشم و عصبانیت میلرزید، در یک سخنرانی گفت: باز همان عناصر بیوطن سرخ با مرتجعین سیاه هر دو گفتند (گرامی باد سالروز ۱۵ خرداد) شاه میکوشد تا انقلابیون مسلح خلق را بیوطن سرخ و روحانیت مترقی و بیدار شیعه را مرتجع سیاه بنامد ولی غافلست که تودههای ما فریب این دغلکاریها و نقشههای اهریمنی را نخواهند خورد.
شاه کوشید تا ۱۵ خرداد را از خاطرهها محو کند در حالی که پس از ۱۲ سال، هفدهم خرداد هم بر آن اضافه گشت.
در حمله خرداد ۵۴ که گاردیهای مسلح شاه بیرحمانه به مدرسه فیضیه و دارالشفاء ریختند، طلاب را مجروح و مصدوم نمودند و عدهای را هم که متأسفانه هنوز آمارشان بدست نیامده کشته و جنازههایشان را بلافاصله مخفی ساختهاند.
پلیس و مزدوران مسلح رژیم از غروب شب ۱۶ تا عصر ۱۷ خرداد، دو مدرسه فیضیه و دارالشفاء را در اشغال نظامی خود درآورده، آب و برق را قطع نموده و از رسیدن آذوقه به طلاب جلوگیری کردند. روز هفدهم هلیکوپتر نظامی و اعزامی شخص شاه، منطقه را زیر نظر گرفت و حتی عکسبرداریهائی از محوطه داخلی دو مدرسه نیز بعمل آورد و سپس صدها تن از افراد گارد که از تهران فرستاده شده بودند، به اتفاق چندصد رأس ژاندارم و پلیس به مدرسه ریختند، طلاب بیپناه را به شدت مجروح و مصدوم نموده و دهها نفرشان را از بالای بام بزیر انداختند. سر و دست گروهی از آنان شکسته و حتی عدهای از آنها در این حادثه جان دادند. کتابهای مذهبی و درسی و اثاثیههای آنان را پارهپاره و لگدمال کردند، این جانیان آدمخوار حتی قرآنها را زیر لگد پارهپاره کرده و در و پنجرهها را شکستند. روزنامههای خودفروخته دربار پهلوی به نشر تهمتها و دروغهائی بزرگ جسارت کرده و آنان را با خود موافق قلمداد کردند که مراجع هم با مشت محکم به دهانشان کوبیده و دروغهایشان را برملا ساخته و مندرجات روزنامهها را تکذیب و تأسف و تأثر عمیق خود را از این سرکوبی وحشیانه شاه و عمالش و هم از دستگیری طلاب و محصلین محترم ابراز فرمودند.
روزنامه کیهان مورخ ۲۸ خرداد ماه باصطلاح خود «اطلاعات تازهای از نقابداران شورشی قم» فاش ساخت و عکسهائی از تظاهرات پرشور دانشجویان حوزه علمیه قم را که ماسک زده و تغییر قیافه داده بودند منتشر ساخت و بدون اینکه نامی از ۱۵ خرداد و انگیزه اصلی تظاهرکنندگان به میان آورد ایشان را متهم ساخت که شعارهای کمونیستی میدادهاند، به منظور مخالفت با حزب رستاخیز دست به این تظاهرات زدهاند. روزنامه کیهان نوشت که:
«…. دستگیرشدگان شورش قم اعتراف کردهاند که نشریات مربوط به گروههای تروریست خارجی را بین محصلین حوزه علمیه قم توزیع میکردهاند و برای مارکسیستهای اسلامی تبلیغ میکردهاند. آنها مخالف اصول بنیادی حزب رستاخیز ملت ایران هستند. افراد دستگیرشده در روزهای ۱۵ و ۱۷ خرداد ماه در جمع طلاب مدرسه فیضیه و دارالشفاء قم به کسوت روحانی درآمده و به منظور ایجاد تحریکات، مبادرت به دادن شعارهای ضدملی و میهنی نموده و در مدارس علمیه قم ایجاد اغتشاش و بینظمی نمودند. افراد مزبور که ماسک به چهره زده بودند، ابتدا مبادرت به شکستن در و پنجره مدارس نموده و هنگامی که، مأموران انتظامی درصدد متفرق کردن آنان برآمدند در خیابانهای قم با چوب و چماق و سنگ به مأموران حمله کردند. آنها شعارهای کمونیستی میدادند و پرچم قرمز در دست داشتند….
رژیم خائن شاه، از انواع حیلههای خود استفاده کرده است تا از رشد و گسترش مبارزه مسلحانه خلق ما، جلوگیری کند و به همین منظور سعی کرده است که پایگاه تودهای پیشتازان مبارزه مسلحانه را خراب سازد. اتهام مارکسیسم اسلامی به پاکترین فرزندان خلق ما یعنی «مجاهدین خلق» به همین منظور است تا از این راه رابطه ناگسستنی ایشان را با خلق مسلمان ایران که با داشتن ایدئولوژی اسلامی نیاز و سروکاری با مرام کمونیسم ندارد، قطع کند و شکاف عمیقی بین توده و پیشتازان خود بوجود آورد. ولی خلق ما فرزندان پاک خود را خوب میشناسد و به یاوهگوئیهای رژیم وقعی نمیگذارد.
اینبار اتهام مارکسیسم اسلامی به طلاب حوزه علمیه قم و اینکه ایشان شعارهای کمونیستی میدادهاند و کتب کمونیستی در اختیار داشتهاند و مارکسیسم اسلامی را تبلیغ میکردهاند، تهمتی است که با یک من سریشم هم نمیچسبد و این اتهام باعث رسوائی خود رژیم شده است. رژیم با این اتهامات سعی کرده است که تظاهرکنندگان را دستهای اشرار معرفی کرده آنها را جدا از روحانیون و مراجع قلمداد کند و باصطلاح، ساحت مراجع را از اینگونه تظاهرات و مخالفتها بری جلوه دهد!!
مراجع و علمای بزرگ در برابر این جنایات رژیم و اتهامات ناروای او ساکت ننشسته و با دادن اعلامیه پشتیبانی خود را از طلاب حوزه علمیه قم و کسانی که در تظاهرات شرکت کردهاند اعلام داشته و از روی جنایات رژیم پرده برداشتهاند. ما در زیر برخی از این اعلامیهها را میآوریم:
بسمهتعالی
حادثه مولمه و گرفتاری طلاب مدرسه فیضیه و دارالشفاء موجب کمال تأسف و تأثر است. روحانیت شیعه و حوزه علمیه قم با مرام کمونیستی و مادیگری به هیچوجه و قسمی امکان سازش ندارد و طلاب بازداشتشده از مدرسه فیضیه و دارالشفاء هیچکدام وارد این مرام نیستند و آنچه در جرائد نوشته شده است صحیح نیست و تکذیب میشود.
از خداوند متعال مسئلت مینمایم. آقایان طلابی که گرفتار شدهاند بزودی مستخلص شوند.
۳ جمادیالثانیه ۱۳۹۵
سیدکاظم شریعتمداری
بسمه تعالی و الیه المشتکی
حضرت آیتاله میلانی دامت برکاته با یک دنیا تأثر و ناراحتی به عرض مبارک میرساند در چند روز قبل عدهای از طلاب و محصلین جوان و متدین در مدرسه فیضیه و دارالشفاء به بهانه آنکه دو شب قبل از آن مجلس ختمی حسبالمعمول برای شهداء گرفته بودند، مورد حمله مسلحانه ناجوانمردانه کماندوهای دولتی اعزامشده از تهران قرار میگیرند و در حدود یک ساعت آنها را مورد ضربات شدید قرار میدهند که تا حال نمیدانم چند نفر مردهاند و چند نفر جراحات خطرناک دارند چون نتوانستیم از نزدیک شاهد اوضاع باشیم و در تمام این مدت از عزیزان ما غیر از «الله اکبر» و «ان تنصرو الله ینصرکم» و دعوت یکدیگر به استقامت و مواسات، چیزی نقل نشده و پس از آن آنها را به شهربانی بردهاند و در مسیر راه هم آنها را کتک میزدهاند و پس از ۲۴ ساعت آنها را با وضع دلخراشی منتقل به تهران نمودهاند و از همان وقت تا حال هر دو مدرسه با اثاثیه طلاب در تحت اختیار دولتیهاست و بعد از آن روزنامهها آنچه ممکن بوده است نسبتهای دروغ و بیاساس و ناروا به آنها داده و وقاحت را به جائی رساندهاند که راستی روی تاریخ را سیاه و موجب خشم و نفرت عمومی قرار گرفتهاند. بهرحال خواستههای خود را به عرض میرساند و تقاضا میشود با مصادر امر تماس گرفته و انجام فوری آنها را بخواهید.
۱ـ رسیدگی فوری به وضع طلاب زندانی و مداوای آنان و بالاخره آزادی از زندان.
۲ـ عدم تعرض دولتیها به طلاب چون مرتب ایجاد ناراحتی برای آنها مینمایند.
۳ـ پس دادن اثاثیه.
۴ـ تحویل دادن فیضیه و دارالشفاء به زعمای حوزه بدون قید وشرط ـ توبیخ روزنامهنویسها و جلوگیری از اهانت بیشتر به مقدسات دینی.
۵ـ رسیدگی جدی در اصل قضیه و مجازات مأمورینی که مرتکب خلاف شدهاند. در خاتمه منتظر اقدام فوری و اعلام نتیجه میباشم. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.
۳ جمادی الثانیه ۱۳۹۵
محمدصادق الحسینی الروحانی
بسمه تعالی
حضرت آیتالله آقای آشتیانی دامت برکاته
به عرض محترم عالی میرساند از ساحت قدس ربوبی دوام توفیق و تأییدات سرکار را مسئلت مینماید.
غرض از تصدیح چنانچه خاطر شریف مستحضر شده حادثه ناگوار حمله ناجوانمردانه به مدرسه فیضیه که منجر به خسارات زیاد و ضربوشتم و هتک و دستگیری جماعتی از طلاب و محصلین محترم علوم دینیه گردید موجب تأثر و تأسف عمیق داعی و کلیه اهل علم حوزه مقدسه علمیه قم و سایر طبقات مومنین و جریحهدارشدن قلوب شده چنانچه این مطلب را در نوشته سابق متذکر شدم. و مزید بر علت، مفتریات و اکاذیب و اضحه بعضی از جراید در مورد دستگیرشدگان میباشد. جای بسی تأسف است که این استنادهای ناروا از حیث افعال و مرام به طلاب علوم دینیه که از سربازان مذهب و ولیعصر(ع) میباشند داده شود. لذا مصدع شده امید است در ترمیم این خصوص و استخلاص محبوسین بیگناه معجلا اقدام فرموده تا رفع نگرانی عموم خاصه روحانیون شود.
بدیهی است نتیجه را هر چه زودتر اعلام خواهید فرمود.
در خاتمه مستدعی دعاء به جهت رفع این گرفتاریها میباشم. والسلام خیرختام.
شهابالدین الحسینی المرعشی النجفی
۳ جمادی الثانیه ۱۳۹۵
بسمالله الرحمن الرحیم
حضرت مستطاب آیتالله آقای حاج سیداحمد خوانساری دامت برکاته
با ابلاغ سلام و استفسار از سلامت وجود محترم، به طوری که استحضار دارید،چند روز پیش عدهای از مأمورین به مدرسه فیضیه و دارالشفاء حمله کردند و درب و پنجرهها را شکستند و جمعی از طلاب و محصلین علوم دینی را مضروب و مجروح و بازداشت نمودند. این فاجعه ناگوار موجب تأثر عمیق حقیر و جامعه روحانیت گردید. تهمتهای ناروائی که در مطبوعات نسبت به روحانیت درج شده، تکذیب میشود و ساحت مقدس روحانیت شیعه از تأیید مرام کمونیسم منزه و مبرا است. مستدعی است بهر نحو، مقتضی میدانید، عاجلا برای رفع منع از مدرسه فیضیه و دارالشفاء و آزادی طلاب و زندانیان بیگناه اقدام فرمائید تا رفع نگرانی شود و تذکر دهید، جرائد را از توهین به مقدسات اسلامی بازدارند و بیش از این موجبات نگرانی مسلمانان را فراهم ننمایند.
سلامت و دوام تأییدات وجود مبارک را از خداوند متعال مسئلت دارم.
محمدرضا الموسی الگلپایگانی
۱ جمادیالثانیه ۱۴۹۵
انفجار در پایگاه نظامی شیعیان لبنان
در شماره قبل، به مناسبت وقایع اخیر لبنان، ذکری از شیعیان لبنان شد و اینکه روح تشیع سرخ و تشیع انقلابی در جنوب لبنان رشد و گسترش یافته و میرود که قدرت زیادی را در سرنوشت لبنان و انقلاب فلسطین اکتساب کند.
شیعیان لبنانی که از سالهای بسیار دور در لبنان سکونت داشتهاند، اکثرا از طبقه محروم و زارعین نواحی جنوب لبنان و ناحیه بعلبک بوده و از نظر سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در طول سالهای پیش، از قدرت زیادی برخوردار نبودهاند.
در دورانی که آیتاله سیدمحسن جبل آملی رهبری شیعیان لبنان را عهدهدار بودند در سازمان دادن به وضع شیعیان و کسب قدرت اجتماعی برای ایشان نقش به سزائی داشت. در همین دوره بود که برای شیعیان نیز در حکومت لبنان نقشی در نظر گرفته شد و قرار شد که از آن پس، همواره رئیس مجلس لبنان از شیعیان باشد و اینچنین بوده است.
در دوران اخیر یعنی دوران زعامت امام موسی صدر، جامعه شیعیان لبنان از شکل یک گروه صرفا مذهبی درآمده و درجهت تشکل سازمانی و سیاسی تکامل یافته است. شیعه لبنانی امروز تجسم تشیع سرخ و علوی است و روح انقلابی در تمام اقشار آن اعم از کارگر، دهقان، روحانی، زنان و کودکان نسبت به گذشته رشد یافته است. مجلس شیعیان لبنان که به مجلس محرومین معروف است نه تنها باعث گردآوری شیعیان گشته و قدرت سیاسی و اجتماعی آنها را در حکومت لبنان افزایش داده است بلکه سایر اقشار محروم لبنانی را نیز به خود جذب نموده است.
شیعیان لبنان تحت رهبری امام موسی صدر به کار سیاسی اکتفا نکرده، در جهت مبارزه مسلحانه، برای دفاع از خود و از میهن خود در مقابل عمال استعمار و حکومت توسعهطلب اسرائیل، گامهای بزرگی برداشتهاند.
اینک یک نیروی نظامی از شیعیان لبنانی تشکیل شده و در پایگاههای خود بوسیله افراد سازمان مقاومت فلسطین دورههای دفاعی میبینند. در یکی از همین پایگاههای تعلیماتی بود که در روز ششم ژولای، یک انفجار رخ داد و طی آن ۲۶ نفر (به موجب خبر دیگری ۴۲ نفر) شهید و حدود ۵۰ نفر به سختی مجروح شدند. در این دوره آموزش ۱۳۰ نفر شرکت داشتند و فرد آموزشدهنده که خود از فدائیان فلسطینی بود، در چینی که طرز کارکردن با مینهای ضدشخص را تعلیم میداد، در اثر انفجار ناگهانی یکی از مینها شهید شد. این انفجار به سایر مواد منفجره موجود در پایگاه سرایت کرد و تلفات سنگینی را ببارآورد.
افراد شیعه، اسلحه کلاشینکف و خمپارهانداز حمل میکنند و مانند سایر گروههای نظامی و دفاعی غیردولتی، از کلیه سلاحها و مهمات سنگین بجز هواپیما و تانک برخوردار هستند. امام موسی صدر، روابط صمیمانهای با فدائیان فلسطینی برقرار کرده است و در زدوخوردهای شهری اخیر لبنان، بین افراد حزب دستراستی کتائب و فدائیان فلسطینی که از ماه آوریل آغاز گردید و در طول آن بیش از ۷۰۰ نفر از طرفین کشته شدهاند، گروههای مسلح شیعه به برادران فدائی خود پیوسته و علیه حزب کتائب جنگیدند. این زدوخوردهای شهری با روی کار آمدن کابینه شش نفری رشید کرامی تا حدی فرونشسته است. در زورآزمائیهای سیاسی اخیر لبنان، شیعیان بعنوان یک قدرت سیاسی در سرنوشت لبنان شناخته شده و در تغییرات اجتماعی و سیاسی اخیر لبنان، در جهت کسب قدرت بیشتر برای مسلمانان و بخصوص تودههای محروم شیعه، و تخصیص بودجه آبادانی بیشتری برای نواحی فقیرنشین جنوب، نقش بسزائی داشته است به طوری که امروز جامعه شیعیان لبنانی بعنوان یک قدرت سیاسی و انقلابی در لبنان شناخته میشود.
اطلاعیه مطبوعاتی نهضت آزادی ایران
پس از اعدام انقلابی دو مستشار نظامی آمریکا در ایران، مقامات آمریکائی، از رئیسجمهور گرفته تا سفیرشان در ایران، وزارت خارجه آمریکا ضمن بررسی خبر قتل دو مستشار مزبور، عمل انقلابی فرزندان خلق ما را محکوم ساخته، اعلامیه وزارت امور خارجه آمریکا (لوموند ۲۳ ماه می) آن را «یک خونریزی بیرحمانه وحشیانهای» خوانده و بخود اجازه داده است که از جانب ملت ایران نیز سخن گفته و درباره احساسات ملت ما قضاوت کند.
آیا این خود وقیحانه نیست که وزارت امور خارجه یک دولت بیگانه بخواهد بنام ملت ایران عملیات اعدام انقلابی را محکوم کند!
این حضرات ظاهرا فراموش کردهاند که خود آنان صدها تن بمب ناپالم و آتشزا برسر مردم بیگناه و بیپناه شهر و ده و در ویتنام و منطقه هندوچین میریختهاند!! و هنوز هم نوکران سرسپرده آنها در فیلیپین، مسلمانان آزادیخواه و استقلالطلب را که ضدرژیم فاسد و سرسپرده مارکوس قیام کردهاند با سلاحهای آمریکائی درو میکنند؟
همچنین در ظفار و عمان… اریتریه و چاد چه کسانی در برابر جنبش خلق ایستادهاند؟
مگر همین آقای هلمز نبود که چندی قبل ضمن سفر به عمان و ظفار عملیات ضدانقلابی را شخصا بررسی و هدایت کرده است؟
چه کسی سازمانهای ارتجاعی خالدشریف (کتائب) رادر لبنان مسلح کرده و به جان مردم انداخته است؟
این «آقایان متمدن و بشردوست» گویا فراموش کردهاند که چه کسی طراح و اجراکننده عملیات فینیکس و سربهنیست کردن مبارزین و آزادیخواهان میباشد؟ و مستشاران مأموران کدام دولت است که با کمک سازمانهای پلیسی ایران صدها فرزند انقلابی خلق ما را در زیر شکنجههای ضدانسانی شهید ساخته است؟ حالا چه شده است که ناگهان این پیشقراولان کفر والحاد و وحشیگری و آدمکشی صحبت از تمدن و آدمیت میکنند؟
در مقابله با اطلاعیه وزرات امور خارجه آمریکا (لوموند ـ ۲۳ ماه می ۷۵) و در جهت روشن ساختن افکار جهانی نهضت آزادی ایران اطلاعیه مطبوعاتی زیر را صادر و برای مراکز خبرگزاریها و مطبوعات معتبر جهانی فرستاده است.
ترجمه متن اطلاعیه مطبوعاتی:
«مردم ایران نظر خود را اعلام داشتند: دو افسر آمریکائی به قتل رسیدند. با این نوع مقاومت مردم ایران که خود را دوست مردم آمریکا میدانند، احساس واقعی خود را در قبال پلیس مخفی و هم مشاوران نظامی آمریکا در ایران بیان داشتند. آدمکشان آمریکائی ثروت مملکت ما را غارت میکنند و به تقویت رژیم اختناق «امپراطوری محمدرضا پهلوی» که جوانان میهن ما را هزارهزار به زندان افکنده و میکشد، مشغولند.
در حالی که هیچگونه آزادی بیان و عقیده وجود ندارد و مردم ایران چارهای ندارد جز آنکه با بدست گرفتن اسلحه بعنوان تنها وسیله، موجودیت خود را اعلام کنند. نیازی نیست که وزارت خارجه آمریکا احساس مردم ما را تفسیر و تعبیر و تعیین نماید. مردم ایران خود با اعمال قهرمانی نظر و احساس خود را بیان مینماید. آنچه را که ایالات متحده آمریکا و رژیم دستنشاندهاش تروریسم مینامد ما آن را عملیات قهرمانی میخوانیم. این درست اختلافی است بین ما و آنها که ما بدان افتخار میکنیم. در مملکتی که هم اکنون در حدود یکهزار زندانی سیاسی وجود دارد و برنامه شکار آزادیخواهان و سایر «اعمال جدی» رژیم شاه هزاران نفر دیگر را به زندانها روانه کرده است.
برای مقابله با سلطه اقتصادی و استعماری آمریکا مردم ویتنام و کامبوج تنها روش ممکنه را بهکار بردهاند. مردم ما نیز از آنها درس آموختهاند».
نهضت آزادی ایران
۲۳ ماه می ۷۵
اخبـــار
� اخراج دانشجویان خارجی حوزه علمیه قم:
همهساله دهها دانشجوی مسلمان از کشورهای پاکستان، هند ـ افغانستان و غیره در حوزه علمیه قم به تحصیل مشغول میباشند. این دانشجویان با الهام از جهانبینی انقلابی اسلامی همراه و همگام با سایر دانشجویان حوزه علمیه در جنبشها و تظاهرات ضداستبدادی و ضدامپریالیستی شرکت میکنند. در تظاهرات اخیر مربوط به سالگرد ۱۵ خرداد تنی چند از این دانشجویان که در مراسم مزبور فعالانه شرکت داشتهاند دستگیر و بعد از شتم و ضرب از ایران اخراج شدهاند. درود به دانشجویان مبارز حوزه علمیه قم.
� افزایش تعداد آمریکائیان در خلیج فارس:
وزارت دفاع آمریکا اعلان کرده است که تعداد امریکائیان در منطقه خلیج فارس تا پنج سال آینده به ۱۵۰ هزار نفر افزایش خواهد یافت. این رقم که سه برابر تعداد فعلی آنها میباشد. بعلت برنامههای اقتصادی و نظامی آمریکا به این منطقه فرستاده خواهد شد. افزایش تعداد امریکائیان در منطقه خلیج موجب نگرانی اعضای کنگره امریکا شده است زیرا نشانهای از درگیری امریکا در یک جنگ احتمالی آینده در این منطقه میباشد.
� اخراج ایران از برنامه هنری مهرجان:
گروه باله ایران از برنامه مهرجان که در ایتالیا برگزار میگردد اخراج گردید. رئیس هیات مهرجان «کارلو ریبادی» علت آن را ساواکی بودن سرپرست این گروه اعلان کرده و گفته که وی شعبانعلی جعفری نام دارد یک مأمور سازمان امنیت ایران با رتبه سرهنگی میباشد و دانشجویان ایرانی دلائل قانعکنندهای ارائه دادهاند که حاکی از جنایات فرد نامبرده بوده و مهرجان نمیتواند عضویت ایران را با سرپرستی چنین فردی بپذیرد.
� سرمایهگذاری شاه:
اخیرا در رادیو آلمان تحت عنوان همکاری کروپ و ایران اعلام داشت که پس از سهیم شدن ایران در قسمتی از کروپ این دو موفق شدهاند که در کارخانه اینوسمنت زوریخ سرمایهگذاری کنند. همچنین اضافه کرد که پس از ملاقات شاه ایران از برزیل، شاه و کروپ برای سرمایهگذاری در برزیل به توافق رسیدهاند.
� فیلمسازی شاه:
شاه برای روی پرده آمدن فیلم جدید خانم آنگلیکو بوی کمک میکند! او که در سالهای قبل با ساختن فیلمهای سکسی خود بهترین درآمد را داشته است، اینک با کمک شاه فیلم سکسی جدیدی را خواهد ساخت!! قرار است که شاه با همکاری ایلزه کوبا شوشکی، این فیلم جدید را در مونیخ بسازد.
� اسرائیل و روابط شاه با اعراب:
اخیرا روابط شاه با حکومتهای عربی توسعه یافته است. آیا رشد قدرت نظامی ایران درمنطقه، همراه با نزدیکی شاه با اعراب در تناقض با برنامههای امپریالیسم آمریکا درحفظ پایگاهاش اسرائیل نمیباشد؟ و آیا اسرائیل از این بابت نگرانیهائی ندارد؟
مقامات اسرائیلی جواب دادهاند که: خیر.
«ما شاه را خوب میشناسیم». «ما به آنچه شاه میگوید اهمیتی نمیدهیم بلکه این اعمال اوست که مهم هستند. و اعمال او موردی برای نگرانی ما بوجود نمیآورد….»
تایمز ۲۰ ژانویه ۷۵
� فوت حاج آقا عطائی:
به هنگام تشییع جنازه مرحوم عطایی که از آزادیخواهان و مردان خیر بازار بوده است، یکی از مشایعتکنندگان روی یک ماشین رفته و فوت نامبرده را به آیتاله خمینی تسلیت میگوید و برای مجاهدین آرزوی صبر میکند. وی پس از ایراد بیانات رسا و انقلابی خود رادر جمعیت گم میکند.
اخبار خارجی
� حمله کماندوهای فلسطینی به اسرائیل:
در ۱۵ ژوئن یک کماندوی ۴ نفری فلسطینی وارد دهکده کازیوال در اسرائیل شدند در حین ورود برخوردی بین کماندوها و افراد مسلح ده به عمل آمد، در این لحظه کماندوها یک خانه مسکونی با افراد خانه را در تصرف خود درآوردند و اعلام داشتند که تقاضای آنها آزادی کاردینال کاپوچی و ۱۲ نفر دیگر از عربهائی است که در اسرائیل زندانند. حکومت اسرائیل بدون توجه به جان ساکنین خانه ـ خانه مسکونی را به گلوله بست در نتیجه ۶ نفر کشته و ۶ نفر مجروح شدند.
� بازدید رابین از آمریکا:
رابین نخستوزیر اسرائیل از آمریکا دیدن کرد و اعلام داشت نتوانسته با آمریکا به توافق کامل برسد. رابین در مراجعت خود از آمریکا در فرودگاه اسرائیل اظهار داشت که وی در مذاکراتش با رئیس جمهور آمریکا درباره مشکل خاورمیانه نتوانستهاند به نظر مشترکی برسند و در نتیجه پیشنهاد معینی برای حل مسئله بوجود نیامده است. وی اضافه کرد که در دیدارش از آمریکا او امکان یافت نظر کلی اسرائیل را در مورد یک قرارداد موقت با مصر و یک قرارداد کلی روشن سازد. وی اضافه نمود که مذاکرات بایستی ادامه یابند تا اینکه در مورد ۹۵ درصد نظرات قبل از اینکه تصمیمات دیگری اتخاذ کرد توافق گردد.
� وساطت ارتجاعی سادات:
سادات رئیسجمهوری مصر به فلسطینیها اخطار کرد که یک حکومت موقت تشکیل دهند بخاطر اینکه به کوششهای امریکا برای صلح کمک کند وی اضافه کرد که مقامات امریکائی به کرات اطلاع دادهاند که حاضر نیستند با یک سازمان آزادیبخش تماس بگیرند در مقابل میتوانند با یک دولت موقت در ارتباط قرار گیرند.
� مرزهای آینده اسرائیل:
در یک اجتماع سوسیال دموکراتهای اسرائیل (حزب کارگر) در ۱۹ ژوئن ۱۹۷۵ مایر سارمی دبیرکل حزب کارگر اسرائیل اظهار بر این داشت که احزاب تشکیلدهنده کابینه برسر موضوع نقشه جغرافیائی (توسعه مرزها) به توافق رسیدهاند و بر آن باقی خواهند ماند. او اضافه میکند چنانچه نقشه تعیینشده اسرائیل مورد توافق اعراب قرار نگیرد به معنی شکست مذاکره با اعراب خواهد بود. نقشه جغرافیائی پیشنهادی بدین شرح است:
۱ـ قلههای جولان که در سال ۱۹۶۷ بدست اسرائیل افتاده بایستی ضمیمه اسرائیل گردد.
۲ـ منطقه گازا بایستی جزئی از اسرائیل شناخته شود.
۳ـ اردن بایستی مرز آینده اسرائیل در شرق باشد.
۴ـ استقلال غرب اردن و موقعیت شرمالشیخ با شرط امتیاز یک کرویدور از طرف مصر به اسرائیل میتوانند مورد مذاکره قرار گیرند. مایر سارمی درباره قدس (بیتالمقدس) اظهار داشت که جزئی از اسرائیل است و در آن هیچ مذاکرهای نمیتواند مطرح شود
� شکایت انقلابیون اریتره از رژیم حبشه:
جبهه آزادیبخش اریتره روز دوشنبه ۱۶ ژوئن طی اطلاعیهای که در پاریس داد رژیم جدید حبشه را قاتل خلق معرفی کرده و از افکار عمومی دنیا خواست که با تمام نیرو جنگ رژیم حبشه را جهت نابودی کامل خلق اریتره محکوم کنند. طی این جنگها بیش از ۷۰۰۰ نفر کشته و ۴۷ منطقه به آتش کشیده شدهاند. این ترور توسط کمکهای نظامی امپریالیسم آمریکا که به رژیم حبشه میشود صورت میگیرد.
تعرض رژیم عراق
نسبت به حوزه علمیه نجف اشرف:
اخیرا رژیم عراق برای بار دیگر بر فشار خود بر دانشجویان حوزه علمیه نجف افزوده و از آنها خواسته است که خاک عراق را بسوی ایران ترک کنند. سیاست جدید رژیم عراق که دست دوستی به رژیم ایران داده است و تمام ادعاهای انقلابی خود را در مقابل سازش با رژیم منفور پهلوی فراموش کرده است. ایجاب میکند که از هرگونه فعالیت سیاسی در خاک عراق علیه دولت ایران جلوگیری نماید. بر همین اساس بود که بلافاصله پس از آشتی ایران وعراق سه رادیوی سروش، میهنپرستان و روحانیت مبارز که از خاک عراق برنامه خود را پخش میکردند تعطیل شد. علاوه بر این دولت عراق در رابطه با همین سیاست به دستگیری مبارزین ایرانی که در خاک عراق اقامت دارند و یا به آنجا سفر میکنند، دست زده است و طبق اخبار رسیده برخی از ایشان را دستگیر ساخته و حتی احتمال این خطر میرود که ایشان را به پلیس مزدور آریامهری تحویل دهد.
فشار بر دانشجویان حوزه علمیه نجف نیز بیرابطه با این سیاست جدید رژیم عراق نیست و رژیم عراق همچون رژیم ایران به خوبی میداند که علمای اصیل شیعه عوامل مزاحمی برای رژیمهای سرسپرده و ضدخلقی چون ایران و عراق خواهند بود و به خوبی میداند که جنبش اصیل روحانیت به رهبری امام خمینی روزبروز گسترش مییابد و حوزه علمیه نجف در جهت تکامل سیاسی نسبت به گذشته پیشرفت چشمگیری کرده است بالمآل امروز یا فردا در مقابل رژیم عراق نیز ساکت نخواهد نشست.
بدین ترتیب رژیم عراق نیز همان سیاست ایران را در برابر حوزههای علمیه پیش گرفته و همانطور که رژیم ایران به قلعوقمع حرکتهای روحانیون اصیل در حوزههای ایرانی میپردازد، رژیم عراق نیز برای همکاری با رژیم منفور پهلوی و برای پیشگیری از خطرات احتمالی، به برچیدن دانشگاه هزارساله نجف اقدام میکند و مزاحم روحانیون و علمای شیعه میگردد.
در رابطه با تعرضات پیاپی رژیم عراق به روحانیون، دنشجویان حوزه نجف، امام خمینی که هیچگاه نمیتوانند در برابر حکومتهای ضدخلقی ساکت بنشینند تلگرافی به حسن البکر مخابره فرمودهاند که ترجمه قسمتهائی از آن را به نظر خوانندگان گرامی میرسانیم:
امام خمینی در ضمن تلگراف خود اشاره فرمودهاند که:
…. با آنکه مأمورین دولت وعده تجدید اقامت علماء و محصلین حوزه علمیه را کرارا دادهاند… اخیرا بطور ناگهانی و به شکل تأسفآوری در خیابانها و بازارها متعرض ایشان شده و با وضع اسفناکی آنها را دستگیر ساخته و به ایشان ابلاغ کردهاند که تا تاریخ ۱/۷/۷۵ از خاک عراق خارج شوند.
من براساس وظیفه تذکر میدهم که مصلحت نیست حوزه بیش از یکهزارساله نجف اشرف که برای فقه اسلام تشکیل شده و در از بین بردن فشارهای اخلاقی و اجتماعی اثراتی بسزا داشته است، بدست آن دولت برچیده شود. و بیش از یکهزار نفر از علماء و دانشجویان از این مملکت رانده شوند…. من احتمال میدهم که در این امر دستی از مخالفین دوستنما در کار باشد و گمان ندارم که فکر خیرخواهانهای به این امر منتهی شده باشد… من از دیدن رویدادهایی که به شکاف صفوف مسلمین منتهی شود بیم دارم و نظر شما را به مفاسد حاصله از این عمل جلب میکنم و مقتضی میدانم دستور دهید متعرض حوزه نشوند… تا محصلین با دلگرمی به تحصیل و خدمت به اسلام و ممالک اسلامی مشغول باشند.
حجتالاسلام کروبی در حوادث خونین ۱۷ خرداد
مقامات امنیتی رژیم شاه که نمیتوانستند مراسم سالگرد باشکوه قیام خونین ۱۵ خرداد ۴۲ و جنایات جدید خود را در ۱۷ خرداد ـ حمله به مدرسه فیضیه و قتل بیش از ۳۵۰ نفر همین سال را از خلق ما پنهان نگهدارند به روزنامههای منتشره از طرف سازمانهای امنیتی کشور دستور دادهاند تا ضمن انتشار خبر مزبور به جعل اخبار و اتهامات بپردازند و بار دیگر اعلام کردند که این حوادث گویا به تحریک «مارکسیستهای اسلامی» بوده است. ما در گذشته (پیام مجاهد شماره ۱۳) با ارائه اسناد و مدارک نشان دادهایم که چرا رژیم از قبول و اعتراف وجود فرزندان مبارز و مجاهد خلق که براساس جهانبینی توحیدی علیه ستمهای استبداد و استعمار قیام کردهاند وحشت دارد و از این اتهامات چه بهرهبرداریهائی را انتظار دارد.
در اخبار تظاهرات ۱۵ تا ۱۷ خرداد امسال مقامات امنیتی ایران از نقش «احمد کروبی» در حوادث قم یاد کرده و او را بعنوان سررشته و محرک آشوبگران!! نام بردهاند. در رابطه با این اتهام رژیم، ضروری است که حجتالاسلام کروبی را بشناسیم و از خدمات و مبارزات وی آگاه شویم.
حجتالاسلام کروبی که نزدیک به ۸۲ سال دارند از روحانیون بانفوذ و ائمه جماعت الیگودرز میباشند که بین اهالی لرستان محبوبیتی فوقالعاده دارند و به همین دلیل هیچگاه رژیم نتوانسته است در محل اقامت وی او را مورد اهانت و بازداشت قرار دهد. وی همواره پشتیبان مبارزات خلق ایران بوده و بارها در منابر و پس از نماز جماعت بیانیههای مجاهدین و مدافعات ایشان را برای مردم خوانده است. او هربار که قصد خروج از الیگودرز را میداشت در بین راه بازداشت (حتی یک مرتبه مسموم) و زندانی میشد. ولی با وجود سن زیاد هیچگاه، در مقابل جنایات رژیم و فشار پلیس سکوت نکرده و به مبارزه خود ادامه میداد.
حجتالاسلام کروبی تمام اموال و دارائی خود را بدون هیچ منت و ملاحظهای به فقرای لرستان بخشیده بود و در تقسیم وجوهات اسلامی بین نیازمندان محلی و مبارزین و در عینحال کمک به شهریهای که از طرف آیتالله خمینی در قم بین طلاب توزیع میشد، زبانزد همه است. جالب است که روزی مسئول پاسگاه ژاندارمری الیگودرز با احترام از وی پرسیده بود که نظرتان درباره اصلاحات ارضی چیست؟ وی گفته بود که: «من سالها قبل از اینکه صحبت از اصلاحات ارضی باشد، املاکم را و حتی خانه شخصیام را واقعا نه در ادعا، بین نیازمندان تقسیم کردم و حتی بعدا سهم خود را هم به فقرا بخشیدم.»
فرزند برومند او یعنی شیخ مهدی کروبی که در روزنامههای رژیم بعنوان یکی از عناصر مارکسیست اسلامی نامبرده شده است، نمونه فداکاری و جسارت در بین طلاب و فضلای همردیف خود میباشد و ماههاست به جرم ارتباط و خدمت به مجاهدین بازداشت است. وی فارغالتحصیل دانشکده الهیات دانشگاه تهران میباشد.
درود به فرزندان مبارز و مجاهدین خلق
سلام بر روحانیت مبارز و متعهد
پیروز باد مبارزات ضدامپریالیستی خلق ایران
اعزام وکلای فرانسوی به ایران برای رسیدگی به شهادت ۹ نفر از انقلابیون
پس از انتشار خبر شهادت ۹ نفر از زندانیان سیاسی، آقایان «برنارد گوته» وکیل دادگاه عالی و مشاور دولتی فرانسه و «برتراند والت» وکیل دادگستری پاریس از طرف سازمانهای بینالمللی به ایران اعزام شدند تا در مورد این خبر تحقیق کنند. ایشان از پنجشنبه اول می تا جمعه نهم می در تهران بودند.
ابتدا، نامبردگان به سفارت فرانسه رفته و سرکنسول فرانسه را درجریان مأموریت خود قرار دادند ولی هیچگونه کمکی از طرف سفارت به آنها نشد. در روز شنبه ایشان موفق شدند با جلالی، رئیس کانون وکلا ملاقات کنند. گرچه ابتدا باگرمی پذیرفته شدند ولی موقعی که جلالی از هدف مسافرت آنها مطلع شد، با بیاعتنائی و ترشروئی به ایشان گفت که: «نامه بنویسید، جوابش را خواهیم داد».
در روز یکشنبه ایشان طبق قرار قبلی با دکتر عبده، رئیس سابق هیأت نمایندگی ایران در سازمان ملل و رئیس فعلی سازمان مرکزی بانکها، ملاقات کردند. ولی او با وجود اینکه همکاران قدیمی خود را با محبت پذیرفت، اظهار داشت که او به هنگام این واقعه در ایران نبوده است، ولی کشتهشدن ۹ نفر به هنگام فرار به نظر او غیرعادی نمیآید و نمیتواند یک خبر ساختگی باشد!! زیرا دولت میتوانست به سادگی آنها را به اعدام محکوم کند و اصولا قتلعام عادت رژیم نیست!! ضمنا وی اظهار کرد که توبه کردن زندانیان در تلویزیون، بدون هیچگونه فشار و از روی خواست خود آنها بوده است.
همانروز وکلای اعزامی سعی کردند که با دکتر عالیخانی، دبیرکل دفتر حقوق بشر در ایران ملاقات کنند ولی به ایشان گفته شد که نامبرده در تهران نیست و لذا ایشان با دکتر حداد قائم مقام دبیرکل تماس گرفتند. وی در پاسخ ایشان گفت که در هنگام این واقعه در تهران نبوده است ولی حادثه به نظرش خیلی طبیعی است. او گفت که دفتر حقوق بشر دخالتی در این امر نکرده زیرا در این مورد شکایتی به آنجا نرسیده است. البته خود او توضیح داد که علیه دولت شکایت کردن گناه بزرگ و کار خطرناکی است!!
روز دوشنبه آنها طبق قرار قبلی به دیدار دکتر یگانه رئیس دیوان کشور رفتند، ولی نامبرده با اینکه قرار ملاقات داشت، حاضر به ملاقات نشد و توسط دیگران پیغام داد که باید با دادستان کل نظامی تماس بگیرند. وکلای اعزامی چندینبار بیهوده سعی کردند تا با دادستان کل نظامی، وزیر دادگستری و وزیر کشور تماس بگیرند ولی هربار به اداره دیگری پاس داده شدند.
ایشان از دادگستری به دادستان نظامی و از آنجا به وزارت اطلاعات و سپس به وزارت امور خارجه فرستاده شدند تا اینکه بتوانند با سرلشگر بهزادی، دادستان کل نظامی ملاقات کنند. در وزارت امور خارجه، به ایشان گفتند که ما شما را به وزارت اطلاعات معرفی خواهیم کرد ولی این کار حداقل ده روز طول خواهد کشید!!
نامبردگان سه بار سعی کردند که از نخستوزیر وعده ملاقات بگیرند ولی نخستوزیر هر بار بهانهای از ملاقات شانه خالی کرد. به ایشان گفته شد که نخستوزیر با گرفتاریهای زیادی که دارد قادر نخواهد بود که با آنها ملاقات کند!
آنها سرانجام به این نتیجه رسیدند که برای آنها غیرممکن است که مقام مسئولی را برای پاسخدادن به سؤالات خود، در مورد اعدام ۹ نفر از انقلابیون، پیدا کنند، و لذا با وجود شرایط خفقانآور پلیسی با بعضی از افراد مطلع در بین مردم تماس گرفته و اطلاعاتی جمعآوری ساختند.
آنها به این نتیجه رسیدند که برخلاف ادعاهای رسمی رژیم، شکنجه همچنان در زندانهای ایران به خصوص در زندان کمیته رایج است و این شکنجه بطور مداوم، حتی پس از محکومیت، ادامه دارد، تا اطلاعات جدیدی از فرد زندانی کسب کنند یا او را وادار به توبه نمایند.
آنها تأیید کردند که پلیس برای تعقیب انقلابیون، حتی خانوادههای آنها را نیز تحت فشار قرار میدهد، و در یک مورد حتی یک کودک سهساله را نیز زندانی ساخته است.
وکلای اعزامی گزارش دادهاند که ۹ نفر از زندانیان شهید تا روز ۵ مارچ ۷۵، یعنی آخرین روزی که خانوادهای آنها امکان دیدار آنها را داشتهاند، در زندان قصر بودهاند و پس از آن تاریخ از سرنوشت آنها اطلاعی در دست نبوده است. در روز ۲۱ مارچ، به خانوادههای این زندانیان گفته شده بود که بعد از تعطیلات نوروز ملاقات امکانپذیر خواهد بود. ولی پس از تعطیلات نوروز نیز آنها نتوانستند فرزندان خود را ملاقات کنند و لذا سرانجام دست به تظاهرات زدند و از رژیم خواستند که به آنها حق ملاقات بدهد. در همین روزها بود که در پاسخ به خواست قانونی خانوادهها، روزنامههای رژیم اعلام کردند که ۹ نفر از زندانیان در هنگام فرار کشته شدهاند.
طبق گزارش وکلای اعزامی، پس از اعلام خبر شهادت ۹ نفر از انقلابیون، در زندان قصر یک اعتصاب غذائی سه تا چهار روزه با شرکت سه تا چهار هزار نفر وجود داشته است که توسط هیچیک از مقامات رسمی و یاروزنامههای رژیم خبری درباره آن منتشر نشده است.
ترجمه متن کامل گزارش وکلای اعزامی در آینده نزدیک از طرف نهضت آزادی ایران منتشر خواهد شد. در رابطه با همین گزارش سازمان بینالمللی عفو اطلاعیهای صادر کرده است که در همین شماره از نظر خوانندگان میگذرد.