فهرست مطالب
درباره: تغییر دولت در ایران
درگذشت یکی از پیشگامان نهضت آزادیخواهی رحیم عطایی از مؤسسین نهضت آزادی ایران
نامه علی اصغر حاج سید جوادی
اربعین شریعتی در بیروت
سفر شاه به لهستان و چکسلواکی
اعلامیه جوانان مبارز اهواز
اخباری از زندانهای شاه
اطلاعیه
«فزت و رب الکعبه»!
سازمان شیعیان راستین
بیگاری خلق!
تضییقات جدید در مورد زنان مسلمان
نامه وارده
اخبار
جنبش میلاد امام زمان(ع) در روز ۱۵ شعبان
خاموشی برق در تهران و شهرستانها
یادبود شهید علی شریعتی برگزاری چهلمین روز شهادت در مشهد
محکومیت آیت الله طالقانی
یادبود ۱۵ خرداد
در میان همان شب دیجور طغیان که استعدادها خفته و پوشیده میشود، دلهایی میطپد و نالههایی از رنج و آرزو و امید و حرمان بلند است… از نالههای نهانی و آهسته فریاد و آتش برآید و از قطرات خونی که در راه خیر و حق ریخته شده نهرهای حیات جاری شود و از اشکهایی که بر دامن زمین ریخته شکوفههای زندگی بردمد، چنانکه از درون ظلمت فجر رخ مینماید و در پی سوز زمستان نسیم بهار میوزد و پس از خفتگی و پژمردگی بوتهها و سبزهها شکوفان میشوند.
آیت الله طالقانی ـ تفسیر سوره فجر
درباره: تغییر دولت در ایران
هموطنان عزیز:
اطلاعیه زیر پس از تغییر دولت در ایران از طرف نهضت آزادی ایران به زبانهای انگلیسی و فرانسه صادر و برای مراکز خبری جهان، سازمانهای بینالمللی، احزاب و سازمانهای سیاسی ـ انقلابی دنیای سوم ارسال شده است. (پیام مجاهد)
اوت ۱۹۷۷
تغییر دولت ایران و استعفای هویدا این شایعه را بوجود آورده است که احتمالاً شاه میخواهد سیاست داخلی ایران را که بعد از کودتای نظامی اوت ۱۹۵۳ بر این کشور اعمال کرده است تغییر دهد.
با در نظر داشتن این حقیقت که نخستوزیر جدید یکی از مهرههای رژیم فعلی است و شخص ایشان و بسیاری از هیئت وزراء که با تغییر دولت بر روی کار آمدهاند همکاران و دوستان نزدیک نخست وزیر سابق میباشند و نیز سه چهارم وزرایی که پستهای حساس را در دولت قدیم اشغال کرده بودند در دولت جدید وظایف مهمی را به عهده خواهندداشت، ما یعقین داریم که هیچ زمینهای برای تغییر سیاست رژیم وجود ندارد علیالخصوص که هویدا وزیر دربار شده است و در حقیقت دربار در ایران همه کاره است.
بعد از کودتای ۱۹۵۳ مخصوصاً در عرض ۱۲ سال گذشته، سیاست کشور در اختناق داخلی و وابستگی اقتصادی خلاصه میشود و اکنون به خوبی آشکار است که تحت تأثیر این سیاست رژیم مستمرا در کلیه شئون با مشکلات فراوانی دست به گریبان است. اقتصاد کشور سریعاً رو به انحطاط میرود، ولی با وجود اختناق حاکم رژیم نتوانسته است مانع رشد مخالفین شود.
ما یقین داریم که این به اصطلاح «تغییر» دولت جز فریب دادن نیروهای مخالف که به مبارزه خود علیه سیاست اختناق ادامه میدهند هدفی ندارد.
<![if !vml]><![endif]>
اگر چه تمام کسانی که پستهای مهم دولتی را اشغال کردهاند در بوجود آوردن اختناق دردآور مسلط بر کشور شریکاند، اما مسلماً آنها چیزی جز آلت دست شاه نیستند و به همین خاطر شاه بیشترین مسئولیت را در به وجود آوردن این شرایط انفجاری به عهده دارد.
تبلیغاتی که در مورد بهبود وضع حقوق بشر در ایران میشود چیزی جز ظاهرسازی نبوده و هیچگونه تحولی در این مورد بوجود نیامده است. هدف اصلی این قبیل تظاهرات راضی نمودن دولت کارتر میباشد. علیرغم تمام اینها، محاکمات محرمانه همانند گذشته ادامه دارند، و محکومیتهای سنگین بدون داشتن هیچگونه مجوزی همچنان ادامه دارند. برای نمونه آیتالله محمود طالقانی، یکی از بزرگترین مفسرین قرآن کریم را بدون کوچکترین جرمی و بدون در نظر گرفتن سلامت بدنی و کبر سن به ده سال زندان محکوم کردهاند و خانواده ایشان حق شرکت در دادگاه و گرفتن هرگونه اطلاعی از وضع ایشان را ندارند.
در مورد آیتالله منتظری که یکی از بزرگترین مراجع اسلامی است و تحت همان شرایط زندانی شدهاند، وقتی نمایندگان صلیب سرخ بینالمللی از سلول ایشان بازدید کردند، ایشان بدون در نظر گرفتن اخطارهای ساواک مفصلا درباره شکنجهها و بیحرمتیهائی که نسبت به زندانیان انجام میدهند صحبت نموده و اضافه کردند که کلیه زندانیانی که آثار شکنجه بر بدنهایشان مانده بود به زندانهای مخفی فرستاده شدهاند. بعد از عزیمت نمایندگان صلیب سرخ، آیتالله منتظری را به خاطر این جسارت شدیداً شکنجه نمودند.
بهبود اوضاع ایران و ارج نهادن به حقوق انسانی در کشور ما مادامی که رژیم ایران کلاً تغییر نکند امری غیرممکن خواهد بود.
نهضت آزادی ایران (خارج از کشور)
درگذشت یکی از پیشگامان نهضت آزادیخواهی رحیم عطایی از مؤسسین نهضت آزادی ایران
ملت مسلمان ایران یکی از مبارزین صادق و فداکار راه آزادی خود را از دست داد.
رحیم عطایی در تاریخ ۹/۵/۵۶ بعد از گذراندن عمل جراحی در بیمارستان میوکلینیک شهر روچستر به علت اختلال در غده مغزی و حمله قلبی درگذشت.
رحیم عطایی که بود و چه نقشی در حیات مبارزاتی ملت ما و تاریخ نهضت ملی ایران داشت؟
تجلیل و یادآوری مجاهدات و فداکاری دلاورانی که در هر یک از مراحل جنبش حق طلبی ملت ما نقش ارزندهای داشتهاند نه تنها واجب است بلکه دینی است و حقی بر گردن همه رهروان حقشناس این راه و عاملی برای تکوین شخصیت تاریخی جنبش و شکوفا شدن هر چه بیشتر آن برای آگاه شدن نسل تازه به میدان آمده و جوانان دور نگه داشته از تاریخ واقعی خود.
در پهنه مبارزات آزادیخواهی ملت ما مردانی قد علم کردهاند که هر یک به تناسب زمان و موقعیت کاروان استقلال را به پیش برده و مسیر حرکت را به تناسب ایمان و عمل خود کوبیده و هموار کردهاند و شرایط را برای رهروان بعدی مهیا نمودهاند. گفتن ندارد که جنبش در هر مرحلهای از رشد و تکامل خود اتخاذ تاکتیکها و شیوههای مبارزاتی متناسب با همان مرحله را ایجاب مینماید. تشخیص وضعیت جنبش در هر مرحله و اتخاذ شیوههای مناسب با همان مرحله تنها راهی است که مانع از آن میگردد که جنبش بیراهههای راستگرایی و یا چپگرایی بیمارگونه منحرف گردد. اگر کیفیت عمل و تاکتیک مبارزه دگرگون شده و روشهای پیشرفتهتری شکل گرفته و نسل امروز و جنبش ما دیگر به شیوه مبارزاتی مراحل گذشته اکتفا نمیکند هرگز نباید از این دیدگاه به رهبران جنبش در آن مراحل به قضاوت نشست و فداکاریهای آنان را ناچیز شمرد، چرا که این خلاف انصاف و صداقت انقلابی و نوعی خودبینی محسوب میشود.
رحیم عطایی یکی از دلاورمردانی بود که نقش عمده و تعیین کنندهای در یکی از سرفصلهای تاریخی جنبش ملی ما داشت و در سالهای خونین و خفقان بعد از کودتای ننگین و خائنانه ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در شرایطی که کلیه مبارزین و احزاب چپ وراست سرکوب و خاموش شده بودند شجاعانه با مبارزین راستین دیگری جمعیت زیرزمینی «نهضت مقاومت ملی» را بنیان گذاشت و به عنوان حلقههای در زنجیر مبارزه حرکت را استمرار بخشید و در این راه تحمل اسارت و محرومیت نمود و با ایمان و عمل خود پرچم استقلال را سرسختانه برافراشته نگه داشت.
نهضت مقاومت ملی در سال ۱۳۳۹ با ادغام در نهضت آزادی ایران رسالت خود را به شکل تازهای آغاز کرد و بار امانت را با همکای پیشگامان دیگر به دوش کشید.
رحیم عطایی در نهضت آزادی ایران نیز بهعنوان مسئول کادر سیاسی، دانش سیاسی و بینش دقیقی از مسایل سیاسی روز را به جوانان تعلیم میداد و شاگردان بسیاری تربیت کرد. از جمله شاگردان صادق او شهدای بزرگ قرن ما چون محمد حنیفنژادها، سعید محسنها و بدیعزادگانها و ناصر صادقها بودند که بینش سیاسی و راه تحلیل درست وقایع را از او آموخته بودند و همانها بودند که بار امانت را از امثال عطاییها تحویل گرفتند و به منزلگاه رفیعی رساندند.
رحیم عطایی در اسفند ۱۲۹۸ هجری شمسی در تهران متولد شد. یک سال بعد یعنی در اسفند ۱۲۹۹ کودتای ننگین رضاخان به دستور اربابان انگلیسیاش به مرحله اجرا درآمد.
رحیم تعطیلات ابتدایی را در مدرسه دقیقی تهران در سال ۱۳۱۳ بیابان برد. یعنی در همان اوانی که استبداد رضاخانی در ایران در اوج قدرت خود بود و به دستور انگلیسها و به کمک آلتفعلهایی چون تقیزاده، قرارداد امتیاز نفت جنوب برای مدت ۶۰ سال تمدید میگردید. رحیم عطایی دوران دبیرستان را در دارالفنون میگذراند. و در سال ۱۳۱۹ فارغالتحصیل میگردد. یعنی در آستانه سقوط و فرار رضاخان جلاد بزرگ ایران. رحیم سپس وارد دانشگاه تهران ـ دانشکده حقوق و علوم سیاسی میشود. در این دوران است که در اولین انتخابات بعد از شهریور ۲۰، مردم تهران دکتر مصدق را به پاس مقاومتهایش در دوران سیاه ۲۰ ساله از تهران به وکالت مجلس شورای ملی انتخاب میکنند. دانشجویان دانشگاه و در پیشاپیش آنان، دانشجویان دانشکده حقوق، بیش از همه برای انتخاب دکتر مصدق کوشش و تلاش میکردند. و همینها بودند که بعدها از انتخاب دکتر مصدق، به خانه وی رفتند و اورا به مجلس شورای ملی بردند. تظاهرات دانشجویان در میدان بهارستان که تودههای عظیم مردم را به خود جلب کرده بود با حمله نظامیان روبرو و در اثر تیراندازی خواجه نوری دانشجوی دانشکده حقوق کشته شد. رحیم عطایی در این دوران از فعالین دانشگاه بود. رحیم در سال ۱۳۲۲ از دانشگاه تهران فارغ التحصیل میگردد. و در همین سال همراه با عدهای دیگر از آزادیخواهان حزب ایران را تأسیس مینمایند.
اما بعد از چندی، در زمانی که حزب ایران با حزب توده ایران ائتلاف میکند، رحیم عطایی نیز همراه بسیاری دیگر از حزب ایران جدا میشوند و مبارزات ملی خود را در چارچوب دیگری ادامه میدهند. بعدها رحیم به استخدام راهآهن ایران درمیآید. و به تدریج به ریاست حسابداری آن میرسد. رحیم بهعنوان رییس حسابداری کل راهآهن و با کمک جمعی از دوستان مبارزش، جنگ سختی را علیه رشوه، دزدی و حیف و میل در راهآهن شروع میکند. بهطوری که در مدت کوتاهی، بیلان سالیانه راه آهن ایران که همیشه ضرر نشان میداده است برای اولین بار بهره نشان میدهد. در این دوران که مصادف با اوجگیری مبارزات نهضت ملی ایران به رهبری دکتر مصدق و جنبش ملی شدن صنایع نفت بود، رحیم عطایی با گروه دوستانش با تمام قوا از جنبش ملی پشتیبانی میکردند و به همین دلیل آنها از دو طرف مورد حملات شدید قرار داشتند. از یک طرف توسط عناصر وابسته به حزب خائن توده ایران تحت فشار بودند و از طرف دیگر از جانب نیروهای ارتجاعی وابسته به دربار، حزب دموکرات قوامالسلطنه. در زمان ائتلاف حزب توده با حزب دموکرات ایران به رهبری قوامالسلطنه جنگ میان نیروهای اصیل ملی با جبهه واحد حزب توده و ارتجاع داخلی به اوج خود رسیده بود. راهآهن ایران هم، به علت تعداد نسبتاً قابل توجه نیروهای کارگری بیش از هر سازمان اداری دیگری در متن این تظاهرات و تشنجات قرار داشت. و نیروهای اصیل ملی ـ طرفداران دکتر مصدق میبایستی هم در برابر اتحادیههای کارگری وابسته به حزب توده مقاومت کنند و هم در برابر سندیکاهای قلابی که به دست حزب دموکرات علم شده بودند.
بعد از کودتای ننگین ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ، رحیم عطایی به نهضت مقاومت ملی که در شهریور همان سال به دسترادمردان مجاهدی چون علامه طالقانی، مهندس بازرگان دکتر سحابی، مرحوم نخشب و… بوجود آمده بود پیوست. و به زودی به عضویت شورای مرکزی و کمیته اجرایی آن درآمد. و مسئول کمیته سیاسی نهضت شد. رحیم در این دوران در تعلیم سیاسی بسیاری از کادرهای جوان نهضت نقش عمده را داشته است.
پس از ۲۸ مرداد، رحیم عطایی به جرم پشتیبانی از دکتر مصدق و فعالیتهای میهنیاش از سمت اداریاش معزول و منتظر خدمت میگردد.
رحیم عطایی در سال ۱۳۳۶، در زمانی که نهضت مقاومت ملی مورد یورش و حمله دشمن قرار گرفت، همراه با مهندس بازرگان، سحابی، طالقانی، زنجانی، شیبانی، عزت سحابی، شریعتی (محمدتقی) و شهید جاوید علی شریعتی و جمع کثیر دیگری به زندان افتاد. مدت اسارت رحیم در این دوره ۸ ماه بود.
در جریان سالهای ۳۹ و ۴۰ رحیم عطایی، همراه با سایر همرزمانش به «تأسیس جبهه ملی دوم» همت میگمارد. به طوری که بالاخره جبهه ملی در ۳۰ تیر ماه ۱۳۳۹ موجودیت خود را اعلام میکند. اما عناصر ضعیف کجسلیقه و برخی هم بیمارگونه و برخی هم مشکوک و وابسته به محافل و مقاماتی که رشد و قدرت جبهه ملی به نفع آنها نبود، دست به دست هم داده و مانع شدند که جبهه ملی بتواند رسالت و نقش تاریخی خود را بازی کند. بهطوری که در شهریور ۱۳۳۹ جمعی از کادرهای نهضت مقاومت ملی، به دور هم گرد آمدند و بعد از تحلیل و بررسی اوضاع و احوال آن زمان نظریات خود را به صورت نامه سرگشادهای برای شورای جبهه ملی ایران فرستادند. این نامه که بسیار مفصل میباشد تحلیل روشن و عینی از شرایط آن زمان داده است و نیازهای مشخصی را بیان میکند و سپس راهحلهای مناسب ارایه میدهد. این نامه به امضای سه نفر منجمله رحیم عطایی برای شورای جبهه فرستاده میشود. ابتکار تهیه این نامه و تحلیل مطالب عمدتاً از رحیم عطایی بوده است. انتشار این نامه هر قدر موجب ناراحتی برخی از عناصر عضو شورای جبهه میگردد، با استقبال بسیار خوب جوانان مبارز در همه جا روبرو میشود.
در اردیبهشت ۱۳۴۰ رحیم عطایی همراه با سایر فعالین و رهبران نهضت مقاومت ملی، تأسیس و موجودیت نهضت آزادی ایران را اعلام مینمایند. نهضت آزادی ایران که خود را ادامهدهنده «راه مصدق» میدانسته است و میداند، از هر فرصتی برای اعتلای نام دکتر مصدق استفاده میبرده است. خصوصاً برای در هم شکستن توطئه ایجاد نهضت کاذب ملی ـ با نهضت ملی منهای مصدق ـ لذا در ۲۹ اردیبهشت ۱۳۴۰، جمعی از فعالین و سران نهضت آزادی، منجمله رحیم عطایی برای دیدار دکتر مصدق به احمدآباد میروند.
این ابتکار سیاسی نهضت نه تنها به منظور بزرگداشت دکتر مصدق، که خواست مردم ماست، بود بلکه برای نشان دادن بطلان افسانه آزادی صورت گرفت. نشریه نهضت آزادی ایران (مورخ ۳۱/۳/۴۰) خبر این دیدار را به شرح زیر داده است:
آقای دکتر امینی
لطفاً جواب بدهید
آنجا که دکتر مصدق اقامت دارد.
احمدآباد است و خانه دکتر مصدق ـ یا سلطنتآباد و زندان لشکر زرهی؟
چون از مدتها پیش گفته میشد که دولت هرگونه مضیقه و محدودیت را در احمدآباد از بین برده است لذا روز جمعه (۲۹ اردیبهشت) آقایان مهندس منصور عطایی (وزیر کشاورزی کابینه آقای دکتر مصدق) حسن نزیه و مهندس عباس روافیان و رحیم عطایی اعضاء موسس نهضت آزادی ایران که قصد دیدن جناب آقای دکتر مصدق را داشته به احمدآباد رفتند ولی بلافاصله وسیله مأمورین نظامی بازداشت گردیده و مورد تفتیش قرار گرفتند و با یک جوخه سرباز (یک سرگرد چند درجهدار و هشت سرباز مسلح) تحتالحفظ به تهران اعزام و به سازمان امنیت تحویل داده شدند.
در وقایع قبل از ۱۵ خرداد ۴۲، رحیم عطایی را نظیر سایر فعالین و سران نهضت دستگیر میسازند. اما در زندان ناراحتی قلبی رحیم که مدتها او را زجر میداده است شدت پیدا میکند بهطوری که در تمامی مدت زندان وی در بیمارستان بستری بوده است و بالاخره به خاطر بیماری و کسالت قلبیاش او را آزاد میسازند. پس از قیام تاریخی ۱۲ محرم ۱۵ خرداد و قتل عام هزاران مردم بیگناه و بیسلاح ما، ناراحتیهای قلبی رحیم شدت مییابد و معالجات مکرر سودی نمیدهد به طوری که بالاخره در سال ۱۳۵۰ حمله قلبی شدیدی به وی دست میدهد. و به دستور پزشکان از شرکت در فعالیتهای هیجانآور سیاسی محروم میگردد و به تدریج دچار ضعف و تحلیل قوای بدنی شده با این حال تا آنجا که میتوانست وظیفه خود را انجام میداد. معالجات مکرر در داخل ایران و خارج سوی نبخشید و بالاخره پس از یک عمل جراحی؛ در راه بازگشت به ایران در شهر کانزاس سیتی ـ ایالت کانزاس به رحمت ایزدی پیوست.
از رحیم عطایی آثار زیادی چه در کادر «نهضت مقاومت ملی» و چه در کادر «نهضت آزادی ایران» منتشر گردیده است. و همچنین آثار منتشر نشدهای از آن مرحوم در دست است که نماینده بینش سیاسی و جهانبینی او میباشند.
اکنون او از میان ما رفته است ولی راه او که راه نجات و استقلال ما است مقابلمان گشوده است و همت ما و مسافتی که در این راه طی خواهیم کرد در معرض قضاوت و عبرت آیندگان و ملاک سعادت یا شقاوتمان در پیشگاه حق تعالی خواهد بود.
ربنا اغفرلنا ولاخواننا الذین سبقو نابالایمان
نامه علی اصغر حاج سید جوادی
مقدمه:
نسخه خطی نامه زیر را که علی اصغر حاج سیدجوادی خطاب به سردبیر ننگیننامه کیهان و در پاسخ به مقاله سپهبد آزموده مندرج در همین روزنامه مورخ ۲۶ مرداد ماه ۱۳۵۶ نگاشته، به دست ما رسیده است. طبیعی است که این نامه در رنگین و ننگیننامههای رژیم چاپ نمیشود اما به هر حال این نامه در داخل ایران به طور وسیعی پخش گردیده و با استقبال مردم ما روبرو شده است.
این نامه اگر چه خطاب به آزموده و روزنامه کیهان است اما خود قدمی است در راه رسوا کردن رژیم و برملا ساختن اهداف عوام فریبانه تغییر دولت و مهر باطله زدن بر ادعاهای توخالی و مسخره دولت به اصطلاح جدید!
سؤال اساسی دیگری که در رابطه با مطالب آزموده مطرح میباشد و باید بدان توجه داشت این است که چرا اخیراً حملات به مرحوم دکتر مصدق و «مصدقیها» شدت یافته است و چرا در شرایط کنونی، که گویا صحبت از آزادیهایی میباشد، از یک طرف آزمودههای خائن و فاسد و نوکرصفت ناگهان به یاد مصدق افتاده و نسبت به وی این چنین فحاشی میکنند؟ و از طرف دیگر گروهها و یا گروهکهایی به ظاهر «مترقی» و بعضا مدعی مارکسیستی نیز تحت عنوان مصدق نماینده بورژوازی ملی و یا لیبرالیسم….. و غیره سعی در تخطئه خدمات والای این رهبر عالیقدر نهضت ملی ایران مینمایند؟ این سؤالی است که البته باید در جای دیگر به بحث و بررسی گذاشته شود.
با توجه به جو خفقان درون کشور، نامه حاج سید جوادی و مشابه آن در رسوا نمودن سیاست دولت و نشان دادن پابند نبودن رژیم به آزادیهای سیاسی و حقوق بشر و همچنین تبلیغات پوچ درباره وضع اقتصاد مملکت بسیار مفید و مؤثر میباشد.
تهران ـ ۲۸ مرداد ۱۳۵۶
و شما آقای آزموده….؟
آقای سردبیر روزنامه کیهان:
در صفحه ۱۷ شماره چهارشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۵۶ روزنامه کیهان نوشتهای از سپهبد بازنشسته حسین آزموده زیر عنوان «شما آقای نخستوزیر و…» چاپ شده بود و اکنون اگر طبق ادعاهای آقای نخستوزیر سابق و وزیر دربار کنونی و گفتههای آقای آموزگار نخستوزیر جدید: «آزادی قلم وجود دارد و دولت در کار سانسور دخالت ندارد و حقایق باید به مردم گفته شود» از شما تقاضا میکنم به نام آزادی و بنام شرافت و حیثیت ملت ایران و تاریخ ایران اگر روزنامه شما زیر نظر سانسور قرار ندارد و به خاطر عدالت و دفاع از حقوق مردی که در مقام نخستوزیری ایران جز خدمت به وطن هدفی نداشت و عمر خود را در زندان استبداد و به خاطر دفاع از حق مردم ایران در برابر منافع استعماری بیگانه و مصالح طبقه حاکمه ایران به سر آورد جواب مرا نیز به سپهبد بازنشسته آزموده برای اطلاع مردم ایران و برای حفظ آبروی ملتی که نسل جوان آن در آینده او را به خاطر این همه سکوت و خاموشی لبریز از تحقیر و شرمساری مورد سرزنش قرار ندهد منتشر نمایید.
انتشار و یا عدم انتشار این جواب از طرف روزنامه کیهان بدون حذف مطالب و یا دست بردن در آنچه که من نوشتهام صدق و یا کذب ادعاهای مقامات دولتی ایران را در وجود آزادی قلم و حق بیان عقیده در پیشگاه افکار عمومی ایران و جهان ثابت خواهد کرد. آقای آزموده سپهبد بازنشسته یک بار در مقام مدعی و یا به نمایندگی از طرف مدعیان خارجی و داخلی که سالهای دراز حق ملت ایران را بر آزادی و پیشرفت سلب کردهاند با سمت دادستانی در دادگاهی که آقای دکتر محمد مصدق نخست وزیر قانونی ایران را به خاطر خودداری از واگذاری ثروتهای نفتی ایران به بیگانگان محاکمه کرد به نحو احسن انجام وظیفه نمود. و امروز بار دیگر به قول خود به بهانه تقارن این ایام با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و در حالیکه خواهرزاده ایشان یعنی آقای آموزگار به مقام نخست وزیری منصوب شده است به صورت یک مورخ مدعی! و یا یک مدعی مورخ!! قلمفرسایی میکند و با اتکاء به این مسئله که آنچه که میگوید و مینویسد به خاطر وجود خفقان و سانسور از سوی ملت ایران بدون جواب میماند و یا به عبارت صحیحتر جواب ملت ایران به فحشها و ناسزاهایی که او به نام تاریخ نثار یکی از بزرگترین سیاستمداران وطندوست ایران یعنی دکتر محمدمصدق میکند بهعلت وجود سانسور و خفقان افکار و عقاید چیزی جز سکوت و خاموشی نخواهد بود در آن دادگاه نیز آقای آزموده با اتکا به قدرتهایی که دولت ملی دکتر مصدق را ساقط کردند و حق هرگونه آزادی قلم و زبان را از ملت ایران گرفتند چیزی جز فحش و ناسزا به پیشگاه رهبر نهضت ملی ایران تقدیم نکرد، زیرا همانطور که همه اسناد و مدارک سازمان اطلاعاتی آمریکا و مطبوعات غربی شهادت میدهند در منطق قضایی و حقوقی دادگاه رژیم دیکتاتوری ایران و دادستان آن که شما بودید چیزی جز فحش و ناسزا برای دکتر مصدق نخست وزیر قانونی ایران وجود نداشت. آقای آزموده به عنوان دادستان دادگاه دکتر مصدق و مأمور دست نشانده رژیم دیکتاتوری و دادگاه فرمایشی نظامی و جراید و مطبوعات آن روز زیر سانسور مطلق فرمانداری نظامی آقای تیمور بختیار، هرگز مدافعات دکتر مصدق را مورد توجه قرار ندادند و آن را منتشر نکردند. اتهام واقعی دکتر مصدق جز فحش و اتهامات جعلی آقای آزموده دادستان ارتش چه بود؟ جرم واقعی دکتر مصدق دو چیز بیشتر نبود:
ـ گناه اول دکتر مصدق این بود که با تمام اعتقادی که به نظام مشروطه سلطنتی داشت و برخلاف دروغهای آقای آزموده در مقاله کذایی خود به خاطر همین اعتقاد هم با کمال شهامت و جرأتی که در آن روزگار در دو سه نفر بیشتر نبود با تفویض سلطنت به سردار سپه بهعنوان نماینده مجلس علنا در مجلس شورای ملی مخالفت کرد و علناً گفت که «شاه باید طبق قانون اساسی سلطنت کند نه حکومت» و حکومت باید طبق اصول صریح قانون اساسی به دولتی واگذار شود که در مقابل ملت و نمایندگان واقعی آن مسئولیت داشته باشد.
ـ گناه دوم دکتر مصدق این بودکه در برابر امپریالیسم انگلیس و منافع استعماری آن دولت در منابع نفتی ملت ایران قیام کرد و تا جایی که میتوانست و قدرت انسانی او اجازه میداد، یعنی تا آنجایی که به قیمت سقوط غیرقانونی او و زندانی شدن غیرقانونی او و محکومیت غیرقانونی او و سپس تبعید غیرقانونی او تمام شد از این اعتقاد دفاع کرد و جان خود و آزادی خود را در راه ایمان خود به آزادی و پیشرفت ملت ایران از کف داد ولی هرگز نظیر صدها چاپلوس و فرصت طلب و وطن فروش استقلال و آزادی ملت ایران را فدای جاه و مقام دنیوی نکرد.
آقای آزموده وقتی خواهرزاده شما آقای آموزگار حرف از آزادی و حقیقت میزند من از شما میخواهم که از او بخواهید اجازه دهد تا مدافعات دکتر مصدق در دادگاه نظامی که شما دادستان آن بودید چاپ و منتشر شود و اگر بیشتر طالب حقیقت هستید از آقای آموزگار بخواهید که نطق دکتر مصدق را در مخالفت با تفویض سلطنت به سردار سپه و علل این مخالفت از رادیو و تلویزیون به اطلاع ملت ایران برسانند تا آشکار شود که دکتر مصدق در سالهای سلطنت شاه فقید چرا مطرود شد و چرا به زندان افتاد و چرا به تبعید رفت و تا آشکار شود که دکتر مصدق در مقام نخست وزیری ایران به چه دلیل با کودتا ساقط شد و به چه علت به محاکمه و زندان و مرگ در عزلت و تنهایی محکوم گردید؟
نوشته آقای آزموده همانگونه که لایق منطق نویسنده آن است درباره دکتر مصدق سراسر فحش و تهمت است و ما هرگز قادر نیستیم جواب آقای آزموده را با همان منطق بدهیم ولی از آنجا که نوشته را همه نخواندهاند نمونههایی از منطق آقای آزموده را درباره دکتر مصدق در اینجا بازگو میکنیم تا میزان جوانمردی و شهامت و عدالت و قدرت منطق دادستان دادگاه دکتر مصدق یک بار دیگر به ملت ایران آشکار شود:
«… مردی به نام دکتر محمد مصدق پرورشیافته در خانوادهای سخت پایبند به حقانیت رژیم ارباب رعیتی با اندیشه کهنه استبدادی براساس مبارزه با استعمار در حالی که خود متجاوز از پنجاه سال به استعمار خدمت کرده بود…»
«…. دکتر محمد مصدق چون فارغ از هرگونه قیدی بر اساس معنویت بود…»
«… چنانچه آن دستور شرف صدور نیافته بود دادگاهی تشکیل نمیشد که مصدق در آن دادگاه برای دفاع از خود در نقشی مثل هنرپیشهها هذیان بگوید. گاه خنده سر دهد ـ گاه گریه کند، گاهی غش کند…»
یک بار دیگر و چند بار دیگر و هزاران بار دیگر این جملات آقای آزموده را بخوانیم… بخوانیم… برای فرزندان خود… بخوانیم تا هرگز فراموش نشود:
دکتر مصدق طرفدار رژیم ارباب ـ رعیتی و کسی که پنجاه سال به استعمار خدمت کرده بود… دکتر مصدق فارغ از هرگونه قید معنوی…!! دکتر مصدق هنرپیشه و هذیانگو و کسی که در دادگاه گاه میخندید و گاه میگریید و گاه غش میکرد…
بخوانیم تا فراموش نکنیم که این سخنان کسی است که در دادگاه دکتر مصدق آگاهانه جز ناحق نگفت و اکنون نیز آگاهانه جز به ناحق سخن نمیگوید.
مصدقی که در تمام عمر با استعمار و دیکتاتوری و نفوذ بیگانه و قلدری مبارزه کرد و راهی جز راه معنویت و انسان دوستی و عدالت نپیمود. مصدقی که برای اولین بار به شهادت همه مفسرین سیاسی غربی بر استعمار غرب شورش کرده و راه بر استعمار انگلیس و استثمار منابع طبیعی ایران بر بیگانه بست و به عنوان قهرمان ملی شدن نفت در سراسر جهان هنوز مورد تحسین نیروهای مترقی دنیاست…. و ما باز به حرف اول خود باز میگردیم که اگر آزادی بیان به ادعای آقای آ»وزگار وجود دارد نه همه گواهیها و شهادتها و اسناد و مدارک مربوط به دوران نخست وزیری دکتر مصدق و نه همه اسناد و مدارک مربوط به کودتای ۲۸ مرداد بلکه فقط همان دفاعیان دکتر مصدق را در دادگاه نظامی و در مقابل آقای آزموده و دادستان آن دادگاه در روزنامهها منتشر کنند و در رادیو و تلویزیون بخوانند و اگر طالب حقیقت بیشتر هستید بگذارید سخنان مصدق را در شورای امنیت در دفاع از حقوق ملت ایران و بیحقی استعمار انگلستان در مطبوعات منتشر کنند و اگر باز طالب بیشترین حقیقت هستید بگذارید همه اسناد و مدارک مربوط به دوران حکومت مصدق و همه گواهیها و نوشتههایی که بعد از حکومت او در کتابها و مقالهها و تفسیرهای نویسندگان آمریکایی و اروپایی در مورد نحوه کار مصدق و روشهای سیاسی او و عقاید و افکار او منتشر شده است در مطبوعات ایران منتشر شود. گرچه تاریخ در بررسی حقایق دیدی بسیار والاتر و فراتر از دروغها و تهمتها و افتراهای کسانی دارد که پیوسته با اتکاء به قدرت و استفاده از خفقان و سانسور برای دروغ گفتن زبانی باز و وجدانی خفته دارند، و گرچه ملت ایران در سلطه خاموشی و سکوت طولانی کنونی نیز حقایق تاریخی زمان خود را به خوبی میداند اما به قول ملای روم:
«کی توان حق گفت جز زیر لحاف
با تو ای خشمآور آتش سجاف»
شما مطمئن هستید که در برابر زور و خشم زورمندان حقیقت را جز در زیر لحاف نمیتوان گفت، اما به این واقعیت اعتراف کنید که سخن ناحق را نیز فقط میتوان در زیر لحاف گفت. کسی که در برابر خاموشی و سکوت ناشی از خفقان از مصون ماندن از عواقب تهمتها و دروغهایی که میگوید مطمئن است در واقع در زیر لحاف حرف میزند. میدانید آقای آزموده لحافی که شما برای قلب حقیقت بر سر خود کشیدهاید و در زیر آن در برابر این همه تجاوز به حقیقت برای خود احساس امنیت میکنید چیست؟ لحاف دیکتاتوری و اختناق.
و چون شما در مقاله خود به سخن سعدی استناد کرده بودید من نیز در اینجا زبان حال دکتر مصدق را در جهت علت این همه دشمنی و نفرت شما و امثال شما به او به سخن سعدی حواله میدهم آنجا که میگوید:
که ای نیکبخت این نه شکل منست
ولیکن قلم در کف دشمن است
برانداختم بیخشان از بهشت
کنونم به کین مینگارند زشت
مرا هم چنین نام نیک است لیک
زعلت نگوید بداندیش لیک
وزیری که جاه من آبش بریخت
به فرسنگ باید زمکرش گریخت
ولیکن نیندیشم از خشم شاه
دلاور بود در سخن بیگناه
اگر محتسب گیرد آن را غم است
که سنگ ترازوی بارش کم است
چو حرفم برآید درست از قلم
مرا از همه حرف گیران چه غم
آری آقای آزموده گناه دکتر مصدق این بود که میخواست بیخ استعمارگر و استعمارگرا و نظم استبداد را از بهشتی که آنها برای خود در ایران ساخته بودند برکند، و البته که در وجود چنین آدمی که بهشت زورگویی و غارتگری را در زیر پایشان به لرزه درآورده بود چیزی جز زشتی وجود ندارد. و اگر شما دادستانی دادگاهی که دکتر مصدق را به جرم وطن دوستی و اعتقاد به اصول قانون اساسی و پایمردی برای دستیابی ملت ایران به حقوق قانونی خود محکوم کرد برای خود موجب افتخار و مباهات میدانید این افتخار ارزانی شما باد. اما این حقیقت را هرگز فراموش نکنید که ارزش بعضی افراد در همین حد است که در برابر مردمی که در زیر سلطه زور و خشونت محکوم به خاموشی و سکوت هستند سخن ناحق را به قول ملای روم باید از زیر لحاف بگویند.
آیا تعهد و مسئولیت یک ملت در برابر حقیقت و سیلاب دروغی که در هجوم مداوم خود به سوی حقیقت هر دم وقیحانهتر و بیشرمانهتر میشود همین سکوت و خاموشی است؟ آیا حق یک انسان با تمام حیثیت تاریخی خود در برابر تاریخ و ملت خود باید چنین بیرحمانه به تاراج رود و نسلهای آینده ما از دیدن صفحاتی چنین حقیر و نکبتبار از سوک و ذلت و ترس از تاریخ گذشته خود به شرمساری بنشیند؟
بگذارید این صدای حقیقت از درون ابرهای مظلم و تاریک استبداد بگوش فردا و به گوش فرزندان ما، و به گوش تاریخ آینده وطن ما برسد تا نگویند سایه بلند مردی بزرگ در درون فاجعه ترس و سکوت یک نسل ناپدید شد. و تا نگویند که انسانهای یک دوره از تاریخ وطن ما همه فضایل مردمی و فضایل مردانگی را در پای معبد سکوت و ترس جان و بیم نام قربانی کردند.
و شما آقای آزموده:
با بیحرمتیها و هتاکیهای خود به ساحت پاک دکتر مصدق ثابت کردید که گفتههای آقای آموزگار در معرفی برنامه دولت خود در مجلس شورای ملی نظیر همه حرفهایی که در نظامهای استبدادی بدون ترس از مسئولیت زده میشود جملاتی توخالی و پوچ بیش نیست، بیایید آن حرفها را دوباره بخوانیم و با فحشها و بیحرمتیهای شما نسبت به دکتر مصدق مقابله کنیم:
«… دولت به آزادی بیان و قلم و تحکیم و تقویت نیروهای سازنده ناشی از آن در جامعه ایران ارج و حرمت مینهد و به نوبه خود از مطبوعات و وسایل ارتباط جمعی انتظار دارد که ضمن انعکاس مسایل و نظرات مردم حقایق مربوط به پیشرفتهای جامعه و اقتصاد ایران را نیز بازگو نمایند و حرمت و حیثیت افراد و ارزشهای اخلاقی و بنیادهای نظام اجتماعی را رعایت کنند».
<![if !vml]><![endif]>اگر آزادی بیان و قلم در منطق آقای آموزگار این است که آقای آزموده دایی ایشان و دادستان دادگاه دکتر مصدق با چنین بیان مبتذل و مستهجنی حرمت و حیثیت مردی را که برای ملت ایران در نزد مردم جهان حرمت و حیثیت به بار آورد پایمال کند و به ارزشهای اخلاقی و انسانی جامعه ما با چنین نفرت و کینه به مردی که تحسم ارزشهای اخلاقی بود پوزخند بزند، این آزادی ارزانی دولت آقای آموزگار و قلم نبردان او باد.
تهران ۲۸ مرداد ماه ۱۳۵۶
علیاصغر حاج سید جوادی
اربعین شریعتی در بیروت
در روز ۱۴ اوت ۱۹۷۷ مطابق با ۲۹ شعبان ۱۳۹۷ مراسم پرشکوهی به مناسبت چهلمین روز شهادت علی شریعتی توسط سازمانهای انقلابی و اسلامی که در انتهای خبر نام برده شدهاند، در لبنان برپا شد.
شریعتی که حیاتش منشأ اثر، حرکت و جهش مستضعفین خلق مسلمان ایران بود، شهادتش موجب همبستگی بیشتر در میان خلقهای انقلابی دنیای سوم گردید. به این ترتیب که به مناسبت بزرگداشت شهادت وی و برگزاری مراسم اربعین این شهید جاوید مردم مسلمان ایران، سازمانهای انقلابی و نهضتهای ملی و اسلامی جهان سوم در کنار هم و یکصدا یکبار دیگر، همبستگی خود را با مردم مسلمان و مبارز ایران علیه رژیم شاه و قاتلین شریعتی نشان دادند. در این روز بزرگ شیعیان لبنان هم صدا با شیعیان ایران و به نمایندگی آنها توطئه سکوتی را که میخواست علیه شریعتی ایجاد گردد در هم شکستند. در این مراسم آقای موسی صدر میزبان سازمانهای انقلابی و اسلامی و ملی دنیای سوم بوده و در طی سخنرانی خود به افشای ماهیت رژیمی که شریعتی را شهید کرد و علمای بزرگی چون طالقانی و منتظری را محکوم کرده و به زندان افکنده است پرداخت.
به دنبال وی ابوعمار به نمایندگی سازمان الفتح سخن خود را چنین آغاز نمود که:
«…. دکتر شریعتی نه تنها یک مبارز ایرانی و نه یک مجاهد این منطقه بود، که او مبارزی فلسطینی، لبنانی و جهانی بود.» پس از آن نمایندگان جبهه آزادیبخش اریتره و نهضت آزادی ایران نیز سخنانی به یادبود شریعتی ایراد کردند و هر یک به نوبه خود در افشای ماهیت مسلمان کش شاه پرداختند.
در طول این مراسم علیرغم تلاشهای مأمورین ساواک و عمال رژیم در عقیم گذاشتن آن، هزاران نفر شرکت جستند، و روزنامههای مهم عربی به شرح وقایع آن مبادرت ورزیدند.
رژیم زخمخورده ایران که میکوشیدند از فاجعه شهادت شهید به بهترین وجه برای مقاصد پلید خویش بهرهبرداری نماید، پس از شکست در تمامی برنامههای خود، دست به توطئه دیگری زد. قبل از آغاز مراسم منصور قدر ـ سفیر سازمان امنیت ایران در بیروت ـ آنچه میتوانست با پول و فشار بیحد و حصر، سعی نمود که از برگزاری این مراسم جلوگیری به عمل آورد. به وزیر تعلیم و تربیت لبنان پول هنگفتی پرداختند که از برگزاری مراسم در سالن یونسکو که قرار بود مراسم در آن انجام یابد و اعلام نیز شده بود جلوگیری نماید. در فاصله بین تدوین برنامه و مراسم چهلم عناصر شناخته شده رژیم ایران و عراق ناگهان به یاد «فاجعه لبنان» افتادند و «اسنادی» سراسر دروغ و تهمت و افترا علیه نهضت آزادی و پیام مجاهد و شیعیان لبنان منتشر کردند تا اذهان را مشوب کنند و به هر قیمت از همبستگی شیعیان مبارز لبنان و ایران جلوگیری به عمل آورند. تمامی تمهیدات رژیم ایران نتوانست از تشکیل مجلس تاریخی یادبود شریعتی جلوگیری کند و این مجلس با ابهت و اهمیت تمام برگزار شد.
روزنامههای مارونی و رهبران آن چون شمعون و همکاران آنها چون قدر و کامل الاسعد به حمله و تهمت و افترا پرداختند. روزنامه الحرار از قول جمیل نوشت که «شریعتی مارکسیست بوده است.
روز بعد از جلسه قدر کامل الا اسعد به حمله و نهمت و افترا پرداختند، روزنامه الاحرار از قول جمیل نوشت که شریعتی مارکسیست بوده است روز بعد از جلسه قدر کامل الاسعد را برای ۱۵ سپتامبر به ایران دعوت کرد تا همبستگی شاه با کامل الا اسعد را به نام نماینده شیعیان لبنان اعلام دارد. روز بعد نیز قدر به ملاقات وزیر خارجه لبنان رفت تا «مراتب اعتراض دولت ایران را به حملاتی که به آن شده،» اعلام دارد و تقاضای استرداد نماینده نهضت آزادی ایران را بنماید. و که در صورت عدم استرداد، روابط سیاسی قطع خواهد شد!! که این بار نیز تیرشان به سنگ خورد.
سازمانهای ایرانی شرکتکننده در این مراسم متعهد شدند که تمام سخنرانیها را به عربی و فارسی و خلاصهای از آن را به زبانهای انگلیسی و فرانسه ترجمه و منتشر نمایند. بدین لحاظ، پیام مجاهد تنها به اعلام خبری مختصر از مجلس عظیم اربعین شریعتی همراه با نام سازمانهای دعوتکننده اقدام مینماید.
سازمانهای دعوتکننده این مراسم (لجنه التکریم) به ترتیبی که در اصل دعوتنامه آمدهاند:
حرکت المحرومین لبنان
الفتح
امل
نیروهای عاصفه
نهضت آزادی ایران
مرکز برنامهریزی فلسطین
مرکز تحقیقات فلسطین
اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا
انجمن اسلامی دانشجویان در آمریکا و کانادا (گروه فارسیزبان)
اتحادیه معلمین فلسطینی
روحانیون مبارز ایران
اتحادیه عمومی کارگران فلسطینی
جبهه آزادیبخش اریتره
جبهه خلق برای آزادی اریتره
نهضت آزادیبخش ملی زنگبار
نهضت ملی برای آزادی جنوب فیلیپین
نهضت آزادیبخش ملی خلق زیمبابوه
و
دوستداران دکتر علی شریعتی.
متن عربی این دعوت نامه در زیر به نظر خوانندگان عزیز میرسد.
لجسنه التکریم
حرکه المحرومین فی لبنان
حرکه التحریر الوطنی الفلسطینی (فتح)
افواج المقاومه اللبنانیه (امل)
فوات العاصفه
حرکه التحرر الایرانیه
مرکز التخطیط (الفلسطینی)
مرکز الدراسات الفلسطینیه
الاتحاد العام للطبه المسلمین فی اوریا (القسم الفارسی)
اتحاد الطلبه المسلمین فی آمریکا و کندا (القسم الفارسی)
اتحاد المعلمین الفلسطینین
رجال الدین المنافصلین الایرانین
الاتحاد العام للعمال الفلسطینین
الجبهه الشیعیه لتحریر اریتریا
جبهه التحریر الاریتریه
حرکه التحریر الوطنیه الزنجباریه
الحرکه الوطنیه لتحریر جنوب الفلسطین
حرکه التحریر الوطنیه لشعب زیمبابوی
اصدقاء الدکتور علی شریعتی
سفر شاه به لهستان و چکسلواکی
سفر شاه به کشورهای بلوک کمونیست هنگامی که ملت ایران زیربار بیرحمانهترین رژیمهای پلیسی قرار دارد زنده کننده خاطرات تلخی از گذشته روابط با این کشورها است. «پیش از هر چیز بگوییم که این یادآوری مستقیما متوجه حکومتهایی است که زیر نام کمونیست با استفاده از شرایط سیاسی جهان سهم خود را از غارتگری ملتهایی چون ایران به جیب میزنند. این فاجعهای است که تمامی امیدهای زحمتکشان جهان را بر آب داد. و نشان داد که چگونه «ستاد زحمتشکان جهان»! از یک سوی و پایگاه انقلاب خلقهای جهان! از سوی دیگر برای منافع خود و به خاطر ربودن توشهای از این خوان گسترده کشورهای جهان سوم دست به هرگونه خیانتی به خلقهای زجر کشیده و تحت سلطه میزنند و حتی عبارتی نیز به عنوان اعتراض به اوضاع غیرانسانی این کشورها بر زبان نمیآورند. حال ایکاش فقط زبان در کام ساکت مینشستند و دست در دست ارتجاع و امپریالیسم جهان، جنبشهای مردمی را نمیکوبیدند. رفتار بلشویکها را قائد بزرگ و وطندوست انقلاب جنگل، میرزا کوچکخان از یاد نبردهایم و رفتار دولت انقلابی شوروی را با دکتر مصدق در بحبوحه مبارزه علیه امپریالیسم غرب در راه ملی کردن نفت فراموش نکردهایم. پیروزی مبارزه ضدامپریالیستی ایران در گرو مختصر کمک شوروی بود و دولت شوروی تمام تلاشهای دکتر مصدق را نقش بر آب کرد و حتی مطالبات ایران را نداد و طلاهایی که میبایست بایت مخارج زمان جنگ به ما بپردازد نگهداشت. ولی بلافاصله پس از کودتای ۲۸ مرداد به دولت سپهبد زاهدی پرداخت.
استالین رفت خروشف آمد. جنگ سرد میان شرق و غرب فرونشست. شوروی احزاب طرفدار خود را در جهان رها کرد و به معامله با دولتها پرداخت. سیل دلارهای نفتی به ایران سرازیر شد. رژیم دیکتاتوری ایران نه تنها غرب را از دلار سیراب کرد بلکه به دادن حق السکوت به دولتهای کمونیست پرداخت. روابط صمیمانه شد. شوروی و رومانی و یوگسلاوی و مجارستان و بلغارستان به این خوان یغما دست گشودند. رابطه سیاسی با چین کمونیست چنان گرم شد که چین از سیاست تسلیحاتی ایران و خرید اسلحه از آمریکا پشتیبانی کرد و به پذیراییهای مجلل از خاندان سلطنت ایران پرداخت. اکنون شوروی براساس همین سیاست باجگیری میلیاردها مکعب گاز ایران را ارزان میخرد و گران به اروپا میفروشد. اجناس مصرفی مانند کفش و بافتنی و غیره که با مزد ارزان کارگران ایران و به قیمت استثمار آنها تهیه میشود از واردات مطلوب شوروی و سایر کشورهای کمونیستی است. گاهی حمایت بلوک کمونیست از رژیم ایران منظرهای مضحک و در عین حال غمانگیز پیدا میکند. خیمه شببازی جشنهای ۲۵۰۰ ساله که در تختجمشید بپا شد، سران دول سرمایهداری چون نیکسون، پمپیدو، هاینه مان و ملکه الیزابت از بیم افکار عمومی مردم و ملتهای خود در آن شرکت نکردند و مطبوعات غربی به رژیم پلیسی و اصراف میلیاردها پول در آن جشنها شدیداً اعتراض کردند، ولی آقای پادگورنی صدر هیئت رییسه اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی! و مارشال تیتو چریک معروف ضدفاشیست یوگسلاوی، چائوسشکو رییس جمهوری کمونیست رومانی و سایر سران کمونیست در آن مراسم مضحک که خیمههای میلیون تومانی آن از فرانسه و غذهای گرم آن از رستوران ماکسیم پاری با طیاره وارد میشد، شرکت کردند.
اکنون ملت ایران حق دارد سؤال کند: چرا امروز که خاندان سلطنتی ایران از بیم فشار افکار عمومی غرب به کشورهای غربی دعوت نمیشوند، درست در همین موقع کشورهای کمونیست در محیطی گرم از آنان پذیرایی شاهانه میکنند؟ و مسخرهترین صحنهها را مردم ستمکش ایران از این پذیرایی بر صفحه تلویزیون میبینند، که نان و نمک خواران و آشتی کنان فاشیسم و کمونیسم است. استاندار پزنان در سینی طلایی نان و نمک به حضور شاه میآورد و شاه در مقابل، کلید قلب خود را به استاندار کمونیست هدیه میکند. چرا وقتی دنیا علیه وضعیت حقوق بشر در ایران اعتراض میکند، رژیم ایران همصدا با برژنف کمونیست و دیکتاتورهای فاشیست برزیل و اوروگوئه و پاراگوئه و کره جنوبی و شیلی و برزیل فریاد اعتراضشان بلند میشود؟ آیا حمایت آشکار بلوک شوروی از رژیم ایران و دعوت شاه ایران به لهستان و چکسلواکی دلیل بر این نیست که بلوک شوروی میخواهد بار دیگر رژیم ایران را از لبه پرتگاه سقوط نجات دهد و هرگز حاضر به برقراری یک نظام مستقل ملی و مترقی سیاسی در کنار مرزهای جنوبی جمهوریهای مسلماننشین خود نیست؟
این روش ما را به یاد گفته خروشچف به والتر لیپمن مفسر آمریکایی میاندازد که: «رژیم ایران یک میوه فاسد است که هر وقت رسید و افتاد به دامن ما میافتد ما عجلهای برای درگیری با آن نداریم». آیا همین منطق شوروی را وادار نکرده است که در مقابل باج و حقالسکوت در مورد سالها زندان و شکنجه و کشتار حتی طرفداری خود وسایر آزادیخواهان ایران بیاعتنا باشد و از رژیم دیکتاتوری پلیسی ایران دفاع کند.
اینها درس عبرت برای کسانی است که کورکورانه یک قدرت را نماینده صادق یک ایدئولوژی میدانند و ادامه رابطه رژیم شوروی با رژیم فاسد لون نول در کامبوج و رابطه صمیمانه چین با رژیم جبارپینوشه در شیلی و حمایت چین را از رژیمهای دیکتاتوری جهان به بهانه رقابت با شوروی و حتی تحویل فراریان سیاسی چون سروان قبادی را به پلیس ایران که پیش پای اشرف در راه سفرش به شوروی به منزله گوسفند قربانی کردند، فراموش میکنند.
البته تعجب ندارد که چین و شوروی همچون کشورهای سرمایهداری بدین راه کشیده شوند. مگر آنها کالای نوی به ارمغان آوردند؟ هر چه باشد مبنای فکری هر دو یکی است، عامل کلیه تحولات مادی است؛ و باید این ماشین مصرفکننده عظیم به هر نحوی بگردد، خواه به نام پرولتر و خواه به نام بورژوا. یا توسط پطر کبیر و چیان کای چک و بهرهکشی راکفلر، هیوز… و یا به وسیله امپراطوری مائو و هووبرژنف.
اکنون خلقهای زحمتکش ناظر تمسخر و پوزخند رهبران جهانی پرولتاریا!! میباشند که به نام آنها با شعار احقاق حقوق آنها به فجیعترین وضعی به غارتشان پرداخته و بار دیگر چشم به سوی اسلام آزادیبخش برای نجاتشان از این توطئه دوختهاند.
اعلامیه جوانان مبارز اهواز
برادر مسلمان ـ برای مبارزه با دستگاه دیکتاتوری و نوکرانه پهلوی، در زمانی که با دستیاری مستشاران آمریکایی و اسراییلی منابع مادی ما را از قبیل «نفت، مس، اورانیوم درآمد اراضی زیر سدها مانند سد دز و سد مسجد سلیمان و دشت قزوین و….» به یغما میبرند و میکوشند منابع معنوی ما را «دین انقلابی اسلام و شیعه و علمای روشنفکر و مجاهدین و بهترین فرزندان خلق را و…» هر چه زودتر نابود سازند و از اسلام انقلابی هیچ چیز باقی نگذارند، در چنین لحظاتی اتحاد و «همبستگی» بین کلیه تحصیل کردهها و دانش آموزان و دانشجویان آگاه و متعهد از ضروریات است.
بدین منظور چند دستور العمل کوتاه برای یک جنبش مردمی…
۱ـ خودسازی، تقویت ایمان و اراده، مطالعه و شناخت تعالیم انقلابی اسلام و قران و نهج البلاغه و تاکتیکهای شیعه در مقابله با ظلم و خفقان و شناخت دیگر مفاهیم اصیل قرانی…
۲ـ شناسایی افرادخائن و مزدور و یا کسانی که به نفع رژیم سلطنتی و استبدادی پهلوی تبلیغ میکنند..
۳ـ عدم همکاری در برنامههای تبلیغی رژیم (مانند عدم شرکت یا عدم ثبت نام در حزب سیاه استبدادی خودکامه رستاخیز و غیره…)
۴ـ عدم سازش و عدم همکاری با جبهه طاغوت و دستگاه معاویهای پهلوی و عدم همکاری با سازمانها و کمپانیها و مراکز تبلیغی رژیم و مبارزه و ضربه وارد کردن بر سازمانهای امپریالیستی و صهیونیستی و یا افراد و یا ادارههایی که به نفع رژیم و امپریالیسم آمریکا کار و فعالیت میکنند (یعنی ضربه وارد کردن بر سازمانهای امپریالیستی طبق دستور قران و خدا)….
۵ـ نوشتن شعار بر در و دیوار کلاس و کوچه و بازار و یا معابر عمومی و یا پخش اعلامیههای انقلابی اسلامی در محیط کار و مدرسه و کتابخانه و مساجد و محل اجتماعات…
۶ـ رازداری شدید و مخفیکاری و تقیه و احتیاط لازم و دوری از هرگونه بی احتیاطی و لو رفتن و خالصانه برای خدا و دوری از هرگونه تظاهر و خودنمایی و…
۷ـ تهیه و مطالعه و پخش کتب انقلابی سازنده و اسلامی.
۸ـ همکاری با دانشجویان و گروههای مبارز و انقلابی و کمک مادی و معنوی به مبارزین و مجاهدین و خانوادههای زندانیان و شهدا (حمایت از اولیا حق)
۹ـ رسوا کردن منافقین و مبلغین و مأمورین دستگاه فرعون پهلوی…
۱۰ـ و سرانجام مبارزه مسلحانه که تنها راه نجات تودهها از یوغ اجنبی و امپریالیسم و نوکران آنها یعنی شاه خائن و دارودستهاش است…
و کارهای دیگر به ابتکار خودتان و با استفاده از آیات و روایات انقلابی در راه بیداری و نجات توده محروم ما و برای برقراری نظام الهی و نابودی امپریالیسم و صهیونیسم و نوکرانش و استبداد و فساد و ترس و ذلت و جهل و کفر و طاغوت و هرگونه بندگی ظالمانه و…
طرزتهیه اعلامیه: میتواند به وسیله تهیه چند کاغذ معمولی و چند کاغذ کپی (کاربن) و نوشتن تعلیم اسلام و یا شعارهای بیدارکننده و دستوراتی سازنده و بیزاری خود را از این رژیم ضدانسانی و ضدمردمی اعلام کنید. و در مساجد و یا معابر عمومی و یا محل کار و تحصیل و… پخش کنید.
با رعایت احتیاط لازم.
نابود باد رژیم سرسپرده پهلوی خائن
برقرار باد پرچم عدل و آزادی و تساوی و برادری به دست خلق مسلمان ما
پرتوان باد دستهایی که برای خدا در راه رهایی خلق کار میکنند و نیروی طاغوت را به زانو درمیآورند.
پیروز باد «اتحاد جوانان مبارز اهواز»
متن زیر همراه اعلامیه جوانان مبارز اهواز پخش شده است:
قائد بزرگ اسلام امام خمینی در فتوای تاریخی تحریم «حزب رستاخیز» (۲۸ صفر ۱۳۹۵ هـ ـ ق) به نارساییهای اقتصادی ایران به وسیله خیانتهای رژیم منفور پهلوی به خوبی اشاره فرموده و مینویسند:
«… ملت ایران مجبور است به کسی رأی بدهد که وضع کشاورزی و دامپروری ایران را چنان به عقب رانده که اکنون باید گندم، برنج، گوشت، روغن و سایر ارزاق را با قیمتهای هنگفت وارد کند. شاه که در آغاز طرح به اصطلاح «انقلاب سفید» به دهقانان نوید میدهد که در سایه اصلاحات ارضی، غله موردنیاز کشور در داخل تأمین میشود اکنون به جای خجلتزدگی، افتخار میکند که دو میلیون و نیم تن گندم و چهارصدهزار تن برنج وارد کرده است. در صورتی که مطلعین میدانند که یک استان ایران مثل خراسان قدرت تهیه گندم برای تمام کشور را داشت و این قدرت را «انقلاب سفید» سلب کرد.
امام خمینی در پیام نامبرده به عدم وجود یک صنعت مستقل اشاره میکند «… وضع کشاورزان و کارگران روزبروز وخیمتر شده از صنعتی شدن مستقل و غیروابسته جز اسمی نیست و نخواهد بود… ملت شریف ایران که نه زراعت دارد و نه صنعت، باید با فقر و فلاکت دست به گریبان باشد و یا به عملگی برای سرمایه داران تن در دهند…
امام خمینی در اعلامیه نامبرده به این خیانت و هوس بازی رژیم یا به عبارت دیگر یکی از مسایل حاد اقتصادی روز یعنی «خارج شدن پولهای نفت» اشاره کرده و میفرمایند:
«… آمریکا از ذخایر هنگفت نفت خود استفاده نمیکند و از دیگران میخرد که برای مصالح کشورش محفوظ باشد ولی شاه ایران این طلای سیاه را میفروشد و خزانه ایران و ملت را تهی میکند و درآمدن آنرا به جای اینکه صرف این ملت پا برهنه و گرسنه نماید به اربابان استعمارگرش وام میدهد و یا اسلحههای خانمان سوز و مخرب میخرد تا از منافع و مطامع استعمارگران در ایران و منطقه نگهبانی کند و به خونریزی و سرکوبی جنبشهای ضداستعماری ادامه دهد. تا دیروز با وامهای کمرشکن از خارج اقتصاد ایران را به ورشکستگی میکشانید و امروز با دادن وامها و خرید اسلحه ملت را به افلاس کشانیده از رشد باز میدارد. معاملات اسارت بار به خصوص معامله ۲۵ میلیون دلاری اخیر با استعمار آمریکا ضربه نابودکننده دیگری است که شاه به اقتصاد ایران وارد ساخته و چوب حراج تازهای است که بر ثروت و ذخایر ملت محروم ایران میزنند…»
به نقل از جزوه باارزش «ایدئولوژی اسلامی و مسئله اقتصاد»
اخباری از زندانهای شاه
علیرغم ادعاهای پوشالی رژیم در مورد رعایت حقوق انسانی در ایران و رفتار صحیح با زندانیان سیاسی نامهای از ایران و از درون زندان به ما رسیده که ما عیناً آن را همانطور که به دست ما رسیده است نقل میکنیم:
* ناراحتیهایی که برای زندانیان بوجود میآورند:
۱ـ بیجهت به کمیته بردن، شکنجه جسمی وروحی
۲ـ جلوگیری از ملاقات با خانواده
۳ـ سرگردان کردن خانوادهها با انتقال بیجهت از قصر به کمیته و اوین و برعکس
۴ـ تبعید برخلاف قانون به زندان شهرستانها به اسم انتقال به زندان دیگر. در حالی که اگر دادگاه محکوم کننده لازم میدانست در حکم قید میکرد که به فلان زندان در فلان شهرستان منتقل شود.
۵ـ ندادن کتاب و امکانات مطالعه به جز آنچه خود دستگاه میخواهد.
۶ـ عدم امکان ارسال ترجمهها و نوشتههای علمی زندانیان به خارج برای نشر که این خود میتواند کمکی مالی برای مترجم باشد (به خاطر تنبلی مأموری که باید آنها را مطالعه کند.)
۷ـ جلوگیری از صحبت زندانیان با هم و حتی تنبیه و به سلول انفرادی فرستادن افراد بدین علت.
۸ـ فراهم کردن تضییقات برای نماز مخصوصاً دسته جمعی و حتی فردی، تراشیدن ریش افراد مذهبی و کتک زدن و لخت مادرزاد نگه داشتن و به زندان مجرد فرستادن آنها.
۹ـ عدم تأمین جانی ـ کشتن زندانیان به اسم فرار ـ داستان کشته (مصطفی خوشدل و زوالانوار و بیژن جزنی و….) شدن ۹ نفر به اسم فرار را همه میدانند.
۱۰ـ نامناسب بودن وضع بهداشتی و درمانی ـ نبودن دندانپزشک که برای زندانیان دندان بگذارد تا دچار عوارض بعدی از نداشتن دندان نشوند.
* زندگی یک مجاهد در زندان:
مجاهد باقر بیگدلی که از مدتها قبل ناپدید و مجهول المکان شده بود و پدر و مادرش سخت در تکاپوی یافتن او بودند بالاخره از زندان قصر سردرمیآورد.
نامبرده که محصل «مدرسه عالی ارتباطات» بوده در تیر ماه گذشته (سال ۵۵) پس از یکسال زندگی مخفی به دام پلیس میافتد. به قرار اخبار واصله نامبرده در یکی از گروههای اسلامی فعالیت داشته و دوران محکومیتش فعلا مشخص نیست.
روحیه مجاهد بیگدلی در زندان باعث تحسین همگان است و حتی در دیداری که یکسال بعد از دستگیریش با پدر و مادرش داشته در جواب سؤال «حالت چطور است؟» میگوید «مگر خدا غیر از خوبی چیز دیگری برای من خواسته که ناراحت باشم.» درود بر استقامت و پایداری او همه مجاهدین راه خدا.
خبری تازه از زندان
اخیراً رژیم که تحت فشارهای خارجی برای آزاد کردن زندانیان قرار گرفته است به عناوین مختلف به آنهایی که محکومیت سبکتری دارند رجوع کرده و از آنها درخواست التزام کتبی مینماید تا آزادشان کند. وقتی با بیاعتنایی زندانیان روبرو میشود اعلام میکند که حتی باالتزام شفاهی نیز موافقت کرده و مبارزین در بند پاسخ میدهند که زمانی که ما را اسیر کردید هیچ التزامی به ما ندادید. ما هم تنها آزادی بدون قید و شرط را میپذیریم والا همین جا خواهیم ماند.
به دنبال این ماجرا به مناسبت سالگرد مشروطیت نام تعدادی از زندانیان را که به این مناسبت آزاد شدهاند اعلام میکنند. مبارزین آزاد شده پاسخ میدهند در صورتی زندان را ترک خواهند کرد که زندانیان دیگری که نامشان برده نشده است نیز همراه آنها آزاد شوند.
اینگونه مقاومتها توسط مبارزین دربند عامل بزرگی در تقویت روحی زندانیان میباشد.
گزارش زندانها:
۱ـ در زندان قصر از طرف زندانیان سیاسی به مناسبت شهادت دکتر شریعتی مراسم یادبود اعلام میشود. این خبر موجب میشود که مأمورین کثیف ساواک و دژخیمان پلید رژیم به جان زندانیان سیاسی افتاده آنها را به شدت مورد ضرب و شتم قرار دهند، به طوری که در حال حاضر وضع عده زیادی از آنها وخیم است.
در همین رابطه زندانیان سیاسی اعلام اعتصاب غذا میکنند. مأمورین ساواک آنهایی را که در این اعتصاب شرکت داشتهاند به زندان عادی که محل مجرمین و جنایت کاران حرفهای است منتقل نموده و از ملاقات آنها با خانوادههایشان جلوگیری میکنند.
* حدود یک ماه قبل در زندان قصر در مورد غذا و اوضاع زندان از طرف زندانیها اعتراضاتی میشود به دنبال این اعتراضات یک روز صبح تمام معترضین را به حیاط زندان آورده تا غروب در زیر آفتاب طاقتفرسا نگه میدارند.
اطلاعیه
در جریان برگزاری مراسم یادبود علی شریعتی و به مناسبت شهادت وی اعلامیههای متعدد در داخل و خارج کشور صادر شده است که تعدادی از آنها همراه با مقالات پیام مجاهد جداگانه در یک مجموعه به نام «یادنامه شهید جاوید علی شریعتی» از طرف نهضت آزادی ایران منتشر شده است علاقمندان میتوانند آن را از دفتر پیام مجاهد درخواست نمایند.
«فزت و رب الکعبه»!
«به خداوند کعبه، رها شدم!»
تهنیت
تهنیت مرد مبارز
تهنیت بهر پیامی که رساندی
تا به صحرای شهادت جان بخشی
و موحد کنی امروز،
آنچه با نام احد،
در هاون تاریخ،
در حصار فرو بسته ظالم، مانده دست به جا
استمرار کلامت بود
«خوب مردن هنر است»
«هر شهیدی پیامی دارد»
آسوده بیارام
که ما در ره خون بناحق ریخته خلق میجنگیم
تا آخرین قطره خون.
و ما،
با تمامیت نیرو پیمان بستیم
ننشینیم زپا،
تا بنشانیم بر جا
خلقت سبیل الله
کز محمد مانده و،
ز خون پاک حسین است بجا
و اینک توده رزمنده خلق دست،…
… و رهانیده سگان حربی،
اما،
لاله زاری ست سنگرها
که بجنگیم و بجنگیم و بجنگیم و…
و به آیندگان یاد دهیم
گر اسلحه نیست، ناخن و چنگ
با بن دندان، با تارچهها
با مردمک چشم.
برسانیم پیام،
در جاری زمان،
در رگهای حیات،
در نفسهای طبیعت،
که بهار از همه سو میآید
لاله ها میرویند
گلهای سرخ شهیدان
همچنان بارورند
۲۹ خرداد ۱۳۵۶
سازمان شیعیان راستین
بر طبق گزارشات رسیده در سال ۱۳۵۴ گروهی از جوانان مسلمان گرد هم آمده و در همدان به تشکیل سازمانی به نام «شیعیان راستین» دست زدند و بر طبق موازین و ایدئولوژی اسلامی شروع به کار کردند که فعالیتهای آنها را در چند سال اخیر به اطلاع شما میرسانیم:
۱ـ آتش زدن سه سینما که در نتیجه منجر به خرابی کامل یکی از آنها شده و تعطیل آن به مدت یکسالونیم. دیگری که کمتر آسیب دیده بود ۳ ماه تعطیل شد و سومی که آتشنشانی زود به دادش رسید کمتر آسیب دید و این گروه مسئولیت انفجار سینمای قم را هم به عهده گرفتند.
۲ـ آتش زدن سه ماشین که یکی مربوط به عمال رژیم، ماشین گشت شهربانی و یک ماشین غارتگران آمریکایی و یک ماشین متعلق به یک یهودی جنایتکار.
۳ـ آتش زدن دو مشروب فروشی و یک کاباره.
۴ـ به قتل رساندن ۴ نفر از عناصر کثیف ساواک
در ضمن در شهر مذکور گروهی دیگر در طی سه ماه متوالی موفق به مصادره مقدار هنگفتی پول از بانک سپه (یکبار از مرکز و بار دوم از شعبه آن) شدند و با مهارت و زرنگی خاصی بدون دادن تلفات جان سالم بدر بردند.
بیگاری خلق!
در شماره ۲۸ خرداد ۵۶ روزنامه «مردم» آمده است که «هم اکنون در حدود ۵۲ هزار نفر کارگر در پکن سرگرم ساختن آرامگاه رهبر فقید چین مائوتسه تونگ میباشند.»
خبرگزاری فرانسه در این زمینه خاطرنشان میسازد که اخیراً در پکن نشست مهمی برگزار شد که در آن اعلام گردید به کارگردانی که در ساختمان آرامگاه مائو شرکت کردهاند، عنوان قهرمان کار یا کارگر نمونه داده شده است. در ساختمان این بنای یادبود ۴۴ واحد تولیدی به طور شبانه روز فعالیت دارند.
نموداری از حکومت دهقان ـ پرولتاریا در چین!! و خاطره جدیدی از بنای دیوار معروف چین که در طول ۱۰۸ سال و به قیمت از دست دادن ۲۰ میلیون کارگر چینی به پایان رسید و دهها میلیون نفر به بیگاری کشیده شدند. رهبر فقید چین به هرگونه استثمار و بهرهکشی انسان از انسان پایان داد! و نوع جدیدی از شخصیتپرستی و بتپرستی را بنیان نهاد که براساس آن هرگونه بهرهکشی قابل توجیه است و این است مذهب جدید چین، مائوئیسم!!
شنیدم گوسفندی را بزرگی ـ رهانید از دهان و چنگ گرگی
شبانگه کارد بر حلقش بمالید ـ روان گوسفند از وی بنالید
که از چنگال گرگم در ربودی ـ چه دیدم عاقبت گرگم تو بودی
<![if !vml]>
<![endif]>
تضییقات جدید در مورد زنان مسلمان
بنابر اخبار رسیده رژیم کوشش خود را در جهت بیحجاب کردن زنان مسلمان ادامه میدهد. اخیرا رژیم نگهبانان مخصوصی در دانشگاه مستقر کرده است تا اسم دانشجویان دختر باحجاب را یادداشت کنند. ولی در برابر این عمل تجاوزکارانه خود، با عکسالعمل شدید دانشجویان روبرو شده است. بدین معنی که در روز چهارشنبه ۲۱ اردیبهشت ماه ۵۶ دانشجویان دانشکدههای علوم، ادبیات، فنی و پزشکی دست به اعتصاب زدند و رژیم را وادار به عقبنشینی کردند.
یکی از چهرههای کثیفی که در ماجرای کشف حجاب نقش مؤثری داشته است، مهری شاپور راسخ (همسر شاپور راسخ بهایی و عضو ساواک) است. این زن که رییس گروه روانشناسی دانشگاه تهران و ندیمه فرح است، سال گذشته به وسیله یکی از دانشجویان متعهد دختر کتک مفصلی خورده و گوشمالی میشود به طوری که نامبرده برای معالجه به سوییس رهسپار میگردد. این زن فاسد پس از مراجعت هم به خاطر خوش رقصی و هم به علت عقدهای که از زنان مسلمان دارد در اردوی مبارزه با زنان مسلمان قرار میگیرد. ننگ و نفرین به این همه فضاحت.
حمله مأمورین ساواک به خبرنگار اشترن:
دراوایل تیر ماه امسال فرانتس نارتارونی خبرنگار اشترن مجله آلمانی (آلمان غربی) که بعد از چندین سال مأموریت در ایران از راه زمینی عازم آلمان بود در نزدیکی زنجان در تاریکی شب، وقتی که در ماشین خود مشغول استراحت بوده است مورد حمله سه نفر نقابدار قرار میگیرد. حملهکنندگان پس از آنکه وی را مجروح میسازند، با دستبرد زدن به اشیاء ماشین، فرار میکنند. مقامات دولتی ایران که گویا از برنامه حمله و سپس مجروح شدن وی اطلاع داشته بودند، بلافاصله در محل حاضر شده وی را به بیمارستان میبرند. و ……. پس از مداوای اولیه در بیمارستان شفیعیه زنجان با هلیکوپتر به تهران منتقل مینمایند. (کیهان ۱۵ تیر ماه ۵۶) و در بیمارستان پارس تهران بستری و ممنوعالملاقات مینمایند و حتی هویت او را نیز مخفی نگهداشته بودند تا مبادا کسی مطلع شود و یا با او تماسی بگیرد.
گفته میشود که حمله به این خبرنگار توسط مأمورین ساواک ترتیب داده شده بود. «دزدان» پولهای او را نبرده بودند. بلکه کلیه وسایل عکاسی و یادداشتهای او را ربودهاند. فرانتس مدتها در ایران بوده است و اسناد ذیقیمتی از فساد و دزدی رژیم و همچنین مبارزات خلق و به خصوص طرز برخورد رژیم با مخالفین خود داشته است. دزدان ساواکی با حمله به ماشین وی در صدد بودند که مانع خروج اسناد وی از ایران بشوند. به همین دلیل فقط وسایل عکاسی وی و یادداشتهایش را ربودند. اما گویا ظاهرا فرانتس قبلا همه یادداشتهای اصلی خود را توسط همسرش به خارج فرستاده بود. و به این ترتیب تیر ساواک به سنگ میخورد و رسوا میشود. و برای سرپوش گذاشتن بر توطئه خود، فوری او را با هلیکوپتر به تهران میفرستند. آخر کی و کجا چنین سابقهای وجود داشته است که به ماشینی حمله کنند و بلافاصله مأمورینی باشند و هلیکوپتر هم حاضر و فوری مجروح را به تهران برسانند؟!!
نامه وارده
خواننده محترمی به ما نوشتهاند که نقل قولی که ما در شماره ۴۸ در بالای صفحه اول از نامه دکتر شریعتی به احسان درج کردهایم کلمه «آخوندبازی» اشتباه چاپ شده و در نسخهای که ایشان داشتهاند «رهبانیت» نقل شده است.
پیام مجاهد: چون نویسنده نامه بالا آدرس خود را ندادهاند، ما ضمن عرض تشکر از دقت ایشان جواب را اجباراً در نشریه چاپ میکنیم:
نقل قولی که ما کردیم عینا از صفحه ۵۱ جزوه «نامهای به پسرم» تکثیر از اتحادیه انجمن اسلامی دانشجویان در اروپا و انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا و کانادا میباشد و در آنجا همان کلمه آخوندبازی به کار رفته است.
ما ضمن تشکر مجدد از نویسنده خواهش داریم که اگر ایشان نسخهای دارند که در ایران چاپ شده در صورت امکان برای دفتر پیام مجاهد ارسال دارند.
اخبار
تظاهرات و درگیری خیابانی
۱ـ همزمان با جشن روز کارگر عدهای در خیابان دروازه غار تهران تظاهراتی به راه انداخته و شعارهای ضدرژیمی میدادهاند و با ورود پلیس به صحنه همگی فرار نمودهاند.
* در بروجرد کارمندهای ساده (سپور) شهرداری برای دریافت اضافه حقوق دست به یک اعتصاب میزنند و در جلوی شهرداری بست مینشینند و بعد از تقریباً یک روز اعتصاب شهرداری را وادار به دادن اضافه حقوق میکنند.
* ماه گذشته در دولت آباد (جنوب تهران) بین مردم منطقه و مأمورین شهرداری درگیری شدیدی رخ داد. دولت آباد محلی است که عدهای از مردم در زاغههای بسیار متروک و حتی زیرزمین زندگی میکنند. به بهانه اینکه این محل خارج از محدوده است از طرف شهرداری ۵۰۰ مأمور به بولدوزر برای خراب کردن زاغهها به آنجا میروند. این مردم فقیر که جایی جهت زندگی کردن جز همین منطقه نداشتهاند برای دفاع از حریم خود به جان مأمورین افتاده با چوب و سنگ فراریشان میدهند، سرانجام شهرداری مجبور به واگذاری آن محل به صاحبانش میشود.
* در روز ۱۵ خرداد (۵ جون) در خیابان ۳۰ متری نارمک از یک ماشین لندورور که شمارهاش با ۲۳ شروع میشود مردی ۳۰ یا ۴۰ ساله بر روی سر موتورسواری (موتورگازی) که در آن حوالی بود میپرد و او را تحت بازرسی قرار میدهد. سپس او را سوار لندرور کرده و میبرند لازم به تذکر است که شماره اکثر ماشینهای ساواک با ۲۳ شروع میشود و ماشینهای ارتش با شماره ۷۹.
شدت کنترل مردم توسط ساواک
* در خیابان شاه تهران کنترل بیحد است و روزانه تعداد زیادی عابر را بازرسی بدنی میکنند.
* خانم اولادزاده یکی از معلمین متعهد و مسلمان دبستان بهشتی در محله نیروی هوایی بود. او براساس تعهد اعتقادیاش سعی در آگاه کردن شاگردان خود داشت و روی مسئله حجاب و مبارزه با فحشا که رژیم روزبه روز آن را بیشتر دامن میزند بسیار تکیه میکرد. افشاگریهای این بانوی متعهد سبب شده بود که محبوبیت زیادی بین شاگردانش به دست آورد. لذا به دستور ساواک او را از حق تدریس محکوم کرده و از ادامه کارش در آن مدرسه جلوگیری به عمل آوردهاند.
* مأمورین ساواک در خیابان به یک دختر چادری مشکوک شده او را تعقیب میکنند. دختر به خیال اینکه این عده از جوانان مزاحم هستند سرعتش را بیشتر میکند تا از دست آنها بگریزد. اما مأمورین مزدور دختر را در یکی از کوچهها دستگیر و به داخل ماشین میاندازند. دختر از ترس زبانش بند میآید به طوری که بعد از سه ساعت که او را آزاد میکنند هنوز قادر به صحبت کردن نبوده است.
کشتار مردم توسط رژیم
* «رژیم که برای شکنجه نمودن انقلابیون و گرفتن اقرار از آنها سعی در زنده به دام انداختن آنها داشت اکنون تحت تأثیر فشارهای خارجی در مورد زندانیان سیاسی و مسئله شکنجه در ایران نمیتواند همان برنامهها را دنبال نماید. از طرف دیگر دستگیری و نگهداری انقلابیون در زندان نیز اشکالات فراوان دیگری به همراه دارد. بنابر این مدتی است که علناً سعی در بدام انداختن و کشتن انقلابیون در کوچه و خیابان دارد. بدیهی است که در این جریان عده زیادی از مردم عادی نیز که مورد سوءظن قرار بگیرند توسط مأمورین رژیم جلاد کشته میشوند. اخبار زیر نمونههایی است از این کشتار بیرحمانه.
*در کیوسک تلفنی (حوالی چهارراه مرادی)دو جوان مشغول تلفن کردن بودند که دو نفر مسلح جلو آمده بدون هیچ مقدمهای آنها را به ضرب گلوله از پای در میآورند. بعد از ۲۰ دقیقه به وسیله ماشینی که به آنجا میرسد دو جوان مقتول را میبرند.
در بازار تهران دو نفر با اسلحه جلو فرد جوانی آمده و بدون دلیل چند گلوله در بدن او خالی کرده وی را در جا میکشند. زن و مردی با دیدن این صحنه حالشان به هم میخورد و بیهوش میشوند.
درگیری انقلابیون
* طبق گزارش روزنامههای رژیم بین کاظم عنبرانی و پلیس رژیم یک درگیری نامساوی در مشهد روی میدهد که نامبرده برای خنثی کردن اقدامات پلیس جهت دستگیری وی مجبور به خوردن سیانور شده و در راه بیمارستان در میگذرد.
* در خیابان ژآله طی یک درگیری میان پلیس و انقلابیون پاسبان و پیرمردی (به دست پلیس) کشته میشوند و هر سه انقلابی موفق به فرار میگردند. این جریان در روزنامهها درج نشده است.
* در دو شماره گذشته پیام مجاهد خبری که حاکی از حمله مجاهدین به یک مؤسسه وابسته به رژیم واقع در خیابان آشیخ هادی بود درج شد طبق اخبار واصله این حمله توسط گروه مهدویون صورت گرفته است.
جنبش میلاد امام زمان(ع) در روز ۱۵ شعبان
امسال جشن میلاد امام منتظر و منتظر مهدی باشکوه و جلال بیشتری انجام گرفت و تودههای ملت مسلمان ما که در شرایط ظلم و جول استبداد طاغوتی اسیر هستند این بار با آرزو و انتظار بیشتر به ظهور حکومت حق و عدل امام قائم اجتماعات پرشکوهی کردند، تنها در یکی از این اجتماعات که از طرف انجمن ضدبهاییت ترتیب یافته بود حداقل سی هزار نفر شرکت کرده بوند و قبل از شروع برنامه ظرفیت محل پر شده بود و جمعیت باقیمانده پیاده روهای خیابان پهلوی و تخت جمشید را اشغال کردند.
امسال با آنکه نبودن برق به صورت فاجعهای درآمده است، مردم در شب میلاد حضرت ولی عصر با استفاده از موتورهای شخصی برق تولید کرده و به طور بیسابقهای مساجد را چراغانی کرده و جشن گرفتند. همه جا آیههای
ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم و نرید انمن علی الذین استضعفوا فی الارض….
زینت بخش مجالس بود.
شب تولد حضرت امام حسین در مسجد صاحب الزمان واقع در بخش نیروی هوایی (کوکاکولا)، بیست متری رضا پهلوی، مراسم باشکوهی برگزار بود. سخنران به مناسبت این روز به تفسیر کلمه شهید با استناد به قران و نهج البلاغه پرداخت و با اشارهای به شهدای تمام زمانها از شهید علی شریعتی یاد میکند و از وی نقل قول میآورد که: «استعمار و استبداد از کلمه شهید بیش از هر چیز هراس دارد.»
خاموشی برق در تهران و شهرستانها
* با اینکه دولت ایران سروصدا به راه انداخته و میگفت برق اضافی را به ترکیه و پاکستان صادر میکنیم، خود در تأمین برق برای ملت ناتوان مانده است و نه تنها بلکه آب موردنیاز مردم را هم نمیتواند تأمین کند. و اکنون همه جا صحبت از بیآبی و بیبرقی است و مردم نه یخچال و پنکه به دردشان میخورد و نه حمام.
* خاموشی برق همچنان ادامه دارد و مردم میگویند یک اصل به اصول ضدانقلابی اضافه شده است.
به علت خاموشیهای ممتد اخیر موقعیت مناسبی فراهم شده است تا شعارهای انقلابی بر دیوارها نوشته شود.
شایع است که توربینهای سدهای سفید رود و چند سد دیگر در ماههای گذشته توسط گروههای انقلابی منفجر شده است و علت کمبود ناگهانی برق ایران و خصوصاً تهران معلول این انفجارها است.
اخبار دانشگاهها در رابطه با شهادت مجاهد علی شریعتی
* ۱ـ در روز ۳۱ خرداد نماز جماعت در مسجد دانشگاه تهران برپا شده پس از آن دانشجویان پیادهروی را شروع کرده از درب شمالی دانشگاه خارج شدند و با دادن شعارها تا بلوار الیزابت رفتند. قبل از اینکه پلیس حملهور شود دانشجویان متفرق گشتند.
۲ـ روز اول تیر ماه دانشجویان در تریای دانشکده علوم اجتماعی جمع شده پس از بهم زدن و شکستن شیشههای تریا و دانشکده از درب دانشگاه (جنب مشروبفروشی خیابان الیزابت) خارج میشوند و با دادن شعارهای «شریعتی قاتل ترا میکشیم» تا چندین خیابان رفته و سپس شیشههای دو بانک را میشکنند و متفرق میگردند.
۳ـ روز جمعه سوم تیر مصادف با روز کنکور تظاهرات شدیدی توأم با شعارهای الله اکبر ـ شریعتی نمرده شریعتی را کشتهاند ـ شریعتی قاتلت را میکشیم در جلوی محوطه دانشگاه تهران برگزار شد. در روزهای کنکور اعلامیههای متعددی پخش گردید.
۴ـ روز یکشنبه ۵/۴/۵۱ دانشجویان با قرار قبلی در بازار شروع به تظاهرات نموده و پس از طی فاصله چهارسوق بزرگ تا چهار سوق کوچک با رسیدن پلیس متفرق میشوند. شعارهایشان «الله اکبر ـ درود بر خمینی ـ درود بر شریعتی ـ مرگ بر شاه جلاد» بود. مردم همه متأثر شده بودند و حمایت خوبی کردند. در همین روز یک اعلامیه یک صفحهای در درون پاکت بین بازاریها پخش شد. که نمونههایی از آن را به دیوارهای بازار چسبانده بودند. در این جریان مجموعاً ۴ نوع اعلامیه پخش گردید. (چه در تهران و چه در شهرستانها). این اعلامیهها در مجموعهای به نام یادبود شهید جاوید توسط نهضت آزادی ایران منتشر شدهاند.
۵ـ بعد از خبر شهادت علی شریعتی تظاهراتی در خیابان آیزنهاور از مقابل دانشگاه صنعتی شروع میشود. تظاهرکنندگان به یک شرکت تجاری آمریکایی حمله کرده و شیشههای آن را خرد میکنند و سپس همه فرار میکنند.
۶ـ دانشجویان دانشکده علم و صنعت به خاطر شهادت مجاهد علی شریعتی در مسجد دانشکده به بست مینشینند در آنجا یکی از دانشجویان به ایراد سخنرانی میپردازد.
۷ـ روز سه شنبه ۷/۴/۵۶ تظاهراتی در دانشگاه ملی برپا گردید.
۸ـ به مناسبت شهادت دکتر شریعتی بر روی دیوارهای دانشگاه شعارهایی از قبیل «ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیلالله….
شریعتی زنده و جاوید است، دشمنش شاه جلاد مرده است و… نوشته شده بود.
* مشهد ـ بعد از پایان کنکور جزوههایی تحت عنوان به «شهر خون خوش آمدید» و «دکتر علی شریعتی شهید شد» در حوزههای مختلف دبیرستانها و هنرستان رضا شاه کبیر پخش گردید. دو روز بعد از کنکور نیز در جلوی مسجد شاه همین جزوه مجدداً پخش میشود و سپس جمعیتی متشکل از ۳۰۰ نفر با دادن شعارهای مذکور مسیری را که از پهلوی مسجد شاه شروع و به بازار سرشور ادامه مییافت طی میکنند. در جلو جمعیت یک نفر نقابدار که حامل پرچمی بود حرکت میکرد. در پایان پرچم را بر روی نانوایی سرشور گذاشته و میروند.
ماشینی با بلندگو در خیابانها شهادت مجاهد علی شریعتی را اعلام مینمود که مزدوران ماشین را متوقف و سرنشینان را بازداشت میکنند.
* تبریز ـ روز دوم تیر در دانشگاه تبریز تظاهراتی برای مجاهد کبیر دکتر علی شریعتی برپا شده دانشجویان به کوچه و بازار میریزند. در همین روز دانشجویان فنی تهران نیز دست به تظاهرات زده و تعدادی شیشه را در خیابان شاهرضا میشکنند.
* بعد از انتشار خبر شهادت دکتر علی شریعتی ساواک برای جولگیری از عکسالعمل مردم به خصوص در شهرستانهای خراسان به تکاپو میافتد، ولی باز هم از خاموش کردن مردم عاجز میماند. ساواک سبزوار برای کنترل مردم از مشهد نیروی کمکی میگیرد و با این حال شبانه عدهای از مجسمه شاه بالا رفته پوست هندوانهای بر سر او میگذارند و تمام اندامش را با نجاست میپوشانند. در همان شب به فاصله هر ۲۰ متر اعلامیههایی در اطراف میدان و خیابانها میچسبانند. لازم به ذکر است که این عملیات با چنان مهارتی انجام میشود که هیچکس گرفتار نمیشود.
یادبود شهید علی شریعتی
برگزاری چهلمین روز شهادت در مشهد
چهل روز از شهاد یادآور بزرگ و معمار توانای تجدیدبنای اسلامی گذشت. اما دریغ که در این مدت امکان برگزاری مجلس یادبودی در ایران میسر نگشت تا دوستان و دوستدارانش و جوانان تشنه از تعلیماتش گرد هم آیند و خاطره عزیزش را گرامی دارند و تجدید عهد و پیمانی کنند. افسوس و درد که دوستدارانش چه غم زده ودلمرده این بار بزرگ غم تنهایی را در این مدت تحمل کردند.
حداقل کار ممکن در شرایط خفقان حاکم بر ایران عزیمت به مشهد بود و در شهر امام غریب برگزاری مراسم غریب وار چهلم. از تهران و شهرستانها جمعیت کثیری در عصر چهلم در خانه دکتر در پیشگاه پدر بزرگوارش جمع شدند و اطاقها و حیاط و کوچه را پر کردند و تجدید پیمان و خاطرهای کردند. در این مراسم آقایان سید غلامرضا سعیدی، سید مهدی جعفری، استاد مهندس بازرگان و قدسی سخنرانیهای ارزندهای کردند و جمعیت از خانه دکتر دل نمیکند تا پاسی از شب خارج نمیشد، بالاخره در ساعت ۵/۱ نیمه شب با سخنرانی دکتر سامی مجلس خاتمه یافت. متن این سخنرانی ها چاپ و منتشر خواهند شد.
متن زیر گزارشی است که از آن مجلس یادبود رسیده است و ما عینا در اینجا میآوریم:
«چهلم رمزی است از به کمال رسیدن، یا بهتر بگوییم پخته شدن انسان. موسی چهل روز در میقات پروردگارش به سر برد و محمد(ص) در سن چهل سالگی به نبوت و رسالت مبعوث گردید و بشر چون چهل سال تجربه و خطا را پشت سر گذاشت به پروردگارش رو میآورد و از او میخواهد اکنون وی را در مسیر ثابت و مستقیمی قرار دهد که بتواند از نعمتها و امکاناتی که پروردگارش به او ارزانی داشته به جا استفاده کند و به عمل صالح مرضی خدایش موفق گرداند و دنباله شایستهای به وی عطا فرماید. در این حال به طور کامل به او رو میآورد و از مسلمین تسلیم شده به پروردگار میگردد. (احقاف / ۱۵)
روز پنجشنبه ۶ مرداد ۱۳۵۶ چهل روز بود که ما شریعتی را از دست داده بودیم. نوری از میان ما رفته بود. مشعل فروزانی که در پرتوش راه پروردگار را میپویئدیم دیگر محفل ما را نور و حرارت نمیداد. عدهای از پروانههای بال سوخته از تهران و مشهد و برخی از شهرستانهای دیگر ایران در جوار مشهد الرضا در خانه پدرش پیرامون این پیرمرد بزرگ سوخته دل گرد آمده بودند تا یاد دکتر شریعتی بزرگ را گرامی دارند.
پس از تلاوت آیاتی چند از کلام الله مجید، مقالهای تحت عنوان «خورشید خاور» خوانده شد به یاد خورشید خاوری که از خراسان سر برزد و در اوج نیمروزی … غرب فرو نشست و یادآوری نور و حرارتهایی که این خورشید به روشناییان ارزانی داشت به مدت بیست دقیقه. سپس آقای مهندس بازرگان خطابهای یا سخنرانیای ایراد کردند در جهت پرده برداشتن از معماهایی که وجود شریعتی را در برگرفته بود با یک تحلیل علمی فیزیکی و در پایان هم القا و امید و حرکت برای ادامه راهی که شریعتی آغاز کرد پس از سخنرانی چهل و پنج دقیقهای آقای مهندس بازگان، آقای قدسی شاعر و ادیب مشهدی خطابهای با استفاده از آثار خود دکتر بیان کرد و پس از وی هم پیرمرد بزرگ و دلسوخته دیگر خراسان جناب آقای سید غلامرضا سعیدی چند کلمهای از داغ دلهایشان را به گوش حاضران رسانیدند. حاضران پس از پایان این سخنان متفرق نشدند و تا پاسی از شب در آن منزل میگردیدند. گویی هنوز امیدوار بودند از مکان پربرکتی که روزگاری منبع روشنیبخش بود جرعه آبی برگیرند یا … نور به دست آرند بالاخره نزدیک به نیمه شب یعنی هنگام به پرواز درآمدن روح بود و باریدن سلام تا مطلع فجر که یکی از دیگر از پروانگان و یا مرغ حق به صدا درآمد و زندگینامه علی شریعتی یا بهتر بگوییم اندیشه نامه و وجود نامه او را خواند و شور و حالی ایجاد کرد. و بعد از نیمههای شب بود که باقیماندگان در آنجا با دلی سرشار از درد به زحمت از آنجا کنده شدند و هر یک راهی منزل خود گردیدند و چهلم یا اربعین علی هم سپری شد و روزها و شبها هر یک در پی یک دیگر میآیند و میروند و همچنان یاد علی شریعتی یادآور ماست و از دل ما بیرون نمیرود.
در اغلب خیابانهای تهران به مناسبت چهلمین روز شهادت دکتر شریعتی شعار «شریعتی را شهید کردند ملت عاقبت آگاه خواهد شد و قیام خواهد کرد» به چشم میخورد.
شب ۱۵ شعبان در حسینیه بنیفاطمه بعد از جشن اعلامیهای به مناسبت چهلم شریعتی پخش شد که امضای آن «منتقمین» بود.
<![if !vml]>
<![endif]>محکومیت آیت الله طالقانی
مجاهد کبیر آیتالله طالقانی یکی از مؤسسین نهضت آزادی ایران که بیش از نیمی از عمر خود را در سیاهچالهای شاه گذرانیدهاند، بار دیگر توسط توسط این دژخیمان به ده سال زندان محکوم شدهاند.
گزارشات زندان بسیار نگران کنندهاند. ما نسبت به سلامت این مجاهد شهیر بیمناک هستیم.
متن زیر نسخه خطی اطلاعیه آقای مهندس بازرگان است که به مناسبت محکومیت ایشان در ایران منتشر شده است. نسخه ماشین شده آن در پیام مجاهد شماره ۴۹ به چاپ رسید.
<![if !vml]><![endif]>
یادبود ۱۵ خرداد
در قم پلیس از دو سه روز پیش از ۱۵ خرداد مدارس علمیه خان، حجتیه و حقانی را محاصره نموده و کاملا مراقب اوضاع بوده است و برای ایجاد رعب از یک هفته جلوتر گاه و بیگاه به مدرسه خان و حجتیه هجوم میبرده و کارت شناسایی میخواسته است. در یکی از این یورشها آقای ملازاده داماد آیتالله غفاری شهید را دستگیر میکنند. ایشان مدتی فراری بوده است.
به مناسبت سالروز قیام ۱۵ خرداد ۴۲ اعتصابات و تظاهراتی در دانشکدهها و دانشگاهها صورت گرفت که از آن جمله:
… تظاهرات در دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران ـ در روز ۱۶ خرداد دانشجویان پس از تجمع به طرف درب ورودی دانشکده حمله میکنند و پس از شکستن شیشههای ساختمانها به خیابان ریخته و با دادن شعارهای اللهاکبر ـ درود بر خمینی ـ درود بر شهدای ۱۵ خرداد، توجه مردم را به خود جلب میکنند.
…. تظاهرات در کوی امیرآباد (کوی دانشگاه تهران) در بعد از ظهر روز ۱۵ خرداد عدهای از دانشجویان مسلمان به سبکی بسیار حساب شده تظاهراتی در کوی دانشگاه راه میاندازند. به این صورت که افراد را از قبل برای محلهایی که قبلا شناسایی کرده بودند مأمور میکنند تا موعد اعتصاب برسد. آنگاه هر گروهی به دنبال مأموریت خویش رفته و پس از شکستن شیشههای سرپرستی کوی و اطاق نگهبانان، با شعارهای اللهاکبر در مرکز کوی جمع میشوند و پس از تجمع و حرکت و شعار دادن متفرق میشوند.
با توجه به رشد اختناق و سلطه پلیسی، اینگونه کارهای حساب شده و برنامهریزی شده نمایانگر رشد دانش مبارزاتی و تکامل عملی مبارزین است.
در دانشکده علم و صنعت نیز در روز ۱۶ خرداد ماه (شنبه) تظاهراتی صورت گرفت.