فهرست مطالب
زحمتکشان خلق ما و فشار کمرشکن زندگی
اعلامیه نظامی درباره: عملیات انفجاری مجاهدین خلق به پشتیبانی از: اعتصابات خشمآلود کارگران
تشدید فشار بر زندانیان
گرمی بازار اسلحه
نقل از «جنگل» نشریه سازمان مجاهدین خلق ایران
سرگذشت مبارزه خلق
اخبار
گزارشی کوتاه از مجمع سوسیالیستها
دستگیری میثمی ـ صالحی
خواهر مجاهد سیمین صالحی
وظیفه ملت غیورایران است که از منافع امریکا و اسرائیل در ایران جلوگیری کرده و آن را مورد هجوم قرار دهند هرچند به نابودی آن بیانجامد.
آیها… خمینی در اعلامیه ۱۶ رمضان ۹۳
زحمتکشان خلق ما و فشار کمرشکن زندگی
رژیم عاری از مهر شاه ادعا میکند که زندگی مردم ایران رو به بهبودی است و به زودی به برکت انقلاب سفید شاه و تحت تسلط نظامی که از هر سوسیالیستی سوسیالیستتر و از هر چپی چپتر است بهشت موعودی را که همه انتظارش را دارند در ایران محقق خواهد شد. شاه در هر مصاحبهای و با استفاده از هر فرصتی مکررا اشاره میکند که سطح زندگی مردم میهن ما بسیار جلو رفته است و گویا مردم ما دیگر حق اظهار گله و یا شکایت و اعتراض را ندارند. اما گزارشات وسیع و متعددی که حتی صفحات روزنامههای وابسته به رژیم را پوشانیده است از فشار اقتصادی عظیم بر مردم زحمتکش ما حکایت مینماید.
کشاورزان ایرانی از چغندرکار شاهآباد غرب (کیهان ۲۱/۱/۵۳) تا چایکار شمال (اطلاعات ۳۱/۱/۵۲) تا هنداونهکار شریفآباد قزوین (اطلاعات ۲۴/۵/۵۲) تا گوجهکار بهمن شیر (کیهان ۱۳/۹/۵۲) یا سیبزمینیکار فیروزکوهی (کیهان ۶/۱۱/۵۲) یا مرکبات شمال (کیهان ۲۵/۱۱/۵۲) هر کدام به نوعی و به دلیلی تحت فشار اقتصادی رژیم در معرض خطر ورشکستگی نابودی قحطی و انواع دیگر بدبختیها قرار دارند. و به این لیست سرنوشت دهقانان بلوچی و کرمانی، خراسانی و آذربایجانی و غیره را اضافه کنید. و این تنها وضع کشاورزان نیست که به صورت فلاکتباری درآمده است. دامداران ایران نیز فریادشان به هوا بلند است. خواه دامدار ایلام پشتکوه (کیهان ۲۱/۱/۵۳) و یا دامدار فارس (کیهان ۲۵/۱۱/۵۲) همه در معرض نابودی قرار دارند. بیاعتنایی و بیتفاوتی و یا بیلیاقتی رژیم شاه به مقدرات دهقانان و دامداران کشور آنچنان هرج و مرجی به وجود آورده است که مردم را با کمبود مواد غذایی، قحطی و گرانی بیسابقهای روبهرو ساخته است احتیاجات اولیه مردم یا وجود ندارد و یا قیمتها بهطور سرسامآوری بالا رفته است. مثلا نان پیدا نمیشود. بهطوری که بیش از ۱۰۰۰ نانوایی را فقط در تهران تعطیل کردهاند به دلیل نبودن گندم و آرد. برای تهیه نان باید ساعتها در صف ایستاد. در اکثر موارد میزان سهمیه آرد و پخت نان تا ساعت ۹ صبح تمام میشود. و از آن پس دیگر نان نیست. در تبریز و سایر ایالات اگرکسی تا ظهر موفق به خرید نان نشود دیگر نان پیدا نخواهد کرد. علاوه بر کمیابی بهای نان نیز حداقل دوبرابر شده است. پنیر ماده دیگری از غذای مردم عادی ما با قیمتی برابر کیلویی ۲۸۰ ریال. کدام کارگر ایرانی است که با درآمد روزانه ۱۰۰ تا ۱۵۰ ریال در روز هوس پنیر را بنماید. اما آنها که جرات بیشتری به خود بدهند و بخواهند راجعبه گوشت فکر کنند قضیه کمی بغرنج میشود. در زمان عادی فراوانی گوشت شهریها دوسوم و دهقانان یکسوم کل تولید و یا واردات گوشت را مصرف مینمایند. (در حالی که تعداد دهقانان و مردم روستانشین دوبرابر تعداد مردم شهرنشین است) بنا به آمار دولتی متوسط مصرف سالانه گوشت توسط دهقانان ایرانی ۱۲ کیلوگرم است. یا واضحتر روزانه ۲۳ گرم. و البته این مال زمانی است که گوشت باشد. این روزها گوشت برای مردم زحمتکش ما جزو اشیاء قیمتی شده است. برای طبقات متوسط شهری هم اگر گاهی امکان استفاده دست بدهد گوشتهایی است یخزده و متعفن و غیرقابل خوردن. مقداری لثه و چربی به نام گوشت کیلویی ۲۲۰ ریال. بنا به اعتراف مقامات دولتی: «اینک مردم عادت کردهاند که برای خرید چند سیر گوشت ساعتها ژتون به دست منتظر بمانند و آخر سر هم گوشت یخزده با نرخ خیلی گران به دست بیاورند. گوشتی که به قول خانمها در دیزی سیاه میشود.» برخی از این گوشتها ۱۲ سال قبل از یک کشور خارجی خریده شده بوده است (کیهان ۱۵/۳/۵۳). و این در موقعی است که به علت سیاست غلط و خائنانه رژیم شاه دامداری کشور در حال نابودی است. و دولت به جای آنکه راهحل اساسی بیابد کمبود گوشت را با ازدیاد واردات میخواهد جبران نماید. واردات گوشت نسبت به سال ۱۳۳۷ به ۵۰ برابر بالا رفته است.
یکی دیگر از غذاهای روزانه مردم ما برنج است. کشوری که خود از صادرکنندگان برنج بوده است حالا از صدقه سر انقلاب سفید شاه باید از خارجه برنج وارد کند. و مصرفکننده مجبور است آن را به قیمت کیلویی ۱۰۰ ریال ـ یعنی یک روز حقوق کارگر (کیهان ۱۵/۴/۵۳). در همین ردیف است لپه کیلوی ۶ تومان، سبزی کیلویی ۵ تومان و یا تخممرغ دوجینی ۲۰۰ ریال (کیهان بهار ۵۲).
یکی دیگراز مایحتاج مردم زحمتکش ما قند و شکر است که نه تنها قیمت آنها بالا رفته است (کیلویی ۳۸ ریال) بلکه عموماً در بسیاری از نقاط کشور به سختی به دست میآید (کیهان ۱۹/۱/۵۳). و این در وقتی است که فریاد چغندرکاران ما بلند است که محصول را نمیتوانند به کارخانه برسانند و در معرض فنا و ورشکستگی هستند (کیهان ۲۱/۱/۵۳).
وضع فلاکتبار مردم زحمتکش ما تنها به مسئله غذا محدود و منحصر نیست. وضع مسکن اسفانگیز و دردناک است. در حالی که درآمد متوسط روزانه کارگر شهری ۱۰۰ تا ۵۰۰ تومان در ماه است (کیهان ۷/۳/۵۳). اجاره مسکن بهطور کلی ۷۰ درصد درآمد مردم را میبلعد. گرانی مسکن و سایر مشکلات کارگران و سایر زحمتکشان ما را مجبور ساخته است به بیغولههایی به نام اطاق که فاقد هرگونه وسایل اولیه زندگی است قناعت کنند. گروه انبوهی در گودالها و دخمههای جنوب شهر به سرمیبرند. آنها که کمی خوشبختتر هستند و توانستهاند در جایی به نام «خانه» اطاقی اجاره کنند مجبورند در یک خانه ۲۴ خانوار یانزدیک به ۲۰۰ نفر با هم زندگی کنند. ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ منطقهای در قلب تهران با یک جمعیت ۱۵۰ هزار نفری که ۸۰ درصد آنها کارگر هستند زندگی میکنند. (کیهان ۱۵/۹/۵۳).
تصور نشود که تنها وضع غذا و مسکن این چنین است. وضع بهداشت از اینها دردناکتر است. طبق آمار دولتی در ایران برای هر ۶۰۰۰۰ نفر یک بیمارستان و برای هر ۳۰۰۰ نفر یک طبیب وجود دارد. اما این بازی با آمار است و اگر تعداد طبیب و بیمارستان را بر نواحی مختلف کشور بررسی کنیم حقایق دردناکی را خواهیم یافت. مثلا در یک منطقه کشاورزی با ۶۰۰۰۰۰ جمعیت (نظیر شاهآباد غرب) تنها یک جراح و یک دندانپزشک وجود دارد (کیهان ۲۱/۱/۵۳). در مناطقی هم که بیمارستان و یا درمانگاهی وجود دارد مشکلات فراوانی بر سر راه استفاده از آنها قرار دارد. در بیمارستانهای دولتی جا برای بیماران نیست (کیهان ۹/۱۲/۵۲). و دولت حتی از تهیه عادیترین وسایل بهداشتی که تهیه واکسن باشد عاجز است. تهیه یک واکسن ساده سرخک بیش از ۷ ماه طول میکشد (کیهان ۱۱/۱۲/۵۲). در چنین شرایطی: «بیمارستان و درمانگاههای خصوصی مردم را غارت میکنند. بهطوری که در بیمارستانهای خصوصی جا برای کمپولها نیست. و آنها هم که دستشان به دهانشان میرسد زیر بار خرج کمرشکن بیمارستانها کمر خم کردهاند.» (کیهان ۹/۱۲/۵۲).
هزینه تخت بیمارستانها شبی ۲۰۰۰ تا ۲۵۰۰ ریال در شمال شهر و در بیمارستانهای جنوب شهر شبی ۶۰۰ تا ۸۰۰ ریال است. حق درمان و ویزیت بیماران سرپایی در درمانگاههای خصوصی ۴۰۰ ریال (۴ برابر حقوق یک روز کارگر). بیماریهای عفونی و جلدی که در بسیاری از نقاط جهان جزو تاریخ طب شدهاند در مناطقی از کشور ما نظیر بندر شاه و پهلوی دژ هنوز جزو بیماریهای عادی و همهگیر هستند (اطلاعات ۱۱/۱۱/۵۲).
این است چهره مختصری از جهنمی که رژیم شاه بهوجود آورده است.
چه کسی مسئول است؟
مقاماتی که کنترل رژیم را در دست دارند میکوشند تا با ایجاد جنجال و بلوا میان موسساتی نظیر اطاق اصناف و کمیته حمایت مصرفکننده و غیره و اینکه هرکدام دیگری را به اهمال و تجاوز متهم نماید توجه مردم را از شناخت عامل و یا عوامل اصلی به دور بدارند. مثلا کمیته حمایت از مصرفکننده متهم میکند که: «کمبود را تولیدکنندگان و کارخانهداران بهوجود آوردهاند و قصدشان ایجاد بازار سیاه و گران کردن کالاهای خود میباشد.» (کیهان ۱۵/۴/۵۳). و آن دیگری اطاق اصناف را متهم میسازد که: «بعد از ماههای متوالی اطاق اصناف فقط اعلامیه صادر کرده است» (کیهان ۲۴/۵/۵۳) و خبرنگار کیهان نتیجهگیری میکند که: «هیچیک از مسئولین وزارت کشور و اطاق اصناف و غیره خود را مسئول نمیدانند.»
اما واقعیت این است که نظام حاکم بر سرنوشت و مقدرات ما نظامی است ضدخلقی و ضداسلامی و ضد هرگونه ارزشهای انسانی، نظامی است در خدمت امپریالیسم و استعمار و استثمار و استحمار که در آن سرمایهداران خارجی به کمک رژیم شاه به چپاول منابع ملی و غارت مردم ما پرداختهاند.
چه کسی سود میبرد؟
کافی است روزنامههای ایران را باز کنید. هر روز یک گروه اقتصادی، یک گروه بانکی، از این یا آن کشور غربی یا شرقی به ایران میآیند. یک گروه ۲۰ نفری سرمایهگذار از ایتالیا (۲۵/۲/۵۳) ـ ۲۹ سرمایهدار بزرگ فرانسوی (۸/۳/۵۳) ـ ۱۵ سرمایهدار انگلیسی و و و همه اینها برای سرمایهگذاری در ایران؟ آن هم در حالی که خود این کشورها دچار بحران مالی هستند؟ علت را از زبان خود این سرمایهگذاران باید شنید: «سرمایهگذاران ایتالیایی با شور و شعف پس از بررسی وضع ایران اقرار میکنند که ایران از نظر موقعیت سیاسی، اقتصادی از هر چهت برای سرمایهگذاری مناسب میباشد. از همین رو بهعنوان اولین کشور برگزیده شده و ویلی برانت اعتراف میکند که: «آلمان فدرال سالهای سال از وجود ایران غافل بود بیآنکه بداند ایران متضمن چه منافع عظیمی برای آلمان و سایر کشورهای جهان است» (کیهان ۱۰/۹/۵۲). و در جریان سفر شاه به فرانسه و عقد قراردادهای جدید، وزیر مالی فرانسه با یک دنیا شادی فاش ساخت که: «قرارداد هزار میلیون دلاری بینهایت به نفع فرانسه و به نفع تعادل پرداختهای ماست… طرحهایی که در این قرارداد آمده است منافع سرشار و گزافی برای صنایع فرانسه خواهد داشت (آسوشیتدپرس ۲۸ جون ۷۴). و این حاتمبخشی شاه از کیسه ملت ایران در وقتی است که شکاف صادرات و واردات ایران از کشورهای بازار مشترک متن جمله فرانسه به یک هزار میلیون دلار در سال رسیده است. و این تنها فرانسه نیست که از این خوان یغمای ایران بهرهمند است علاوه بر غارتهای نامرئی رژیم شاه هزار میلیون دلار به انگیس، ۵ هزار میلیون دلار به فرانسه، ۳۰۰ میلیون دلار به هند، ۳۵۰۰ میلیون دلار بابت سلاحهای نظامی به امریکا و ایتالیا، ۲۰۰۰ میلیون دلار به بانک امپریالیسم بینالمللی کمک کرده است. اخیرا هم قرارداد محرمانه جدیدی با امریکا بسته شده است که اگرچه ما از مفاد آن مطلع نیستیم اما شاه در مصاحبه خود بدان اشاره کرده و میگوید که حجم این قرارداد «باورنکردنی است ـ بیسابقه است». این بذل و بخششها در دنباله سیاستی است که شاه چندی قبل اعلام کرد مبنی بر اینکه «درآمد اضافی نفت در داخل کشور مصرف نخواهد شد.» درآمدی که هماکنون به ۷۰۰۰ میلیون دلار در سال رسیده است.
این بررسی اجمالی از دستاوردهای استعمار نو و امپریالیسم در کشور ما در تحت رژیم پوسیده سلطنتی شاه نشان میدهد که تا چه حد دکتر مصدق ـ این ابرمرد خردمند قرن ما مسائل سیاسی و اجتماعی را با واقعبینی میدیده است. آنجا که در دادگاه سلطنتآباد گفت: «میلیاردها دلار اگر عاید هیئت حاکمه غیرمبعوث مردم گردد نه تنها دردی را چاره نخواهد کرد بلکه فقر و قرض و بحران اقتصادی روز به روز بیشتر خواهد شد.»
درک و بیشبینی هم این عاقبت دردناک تسلط سرمایهداری خارجی بر اقتصاد ما بود که شهید عالیقدر آیتا… حاج سیدمحمدرضا سعیدی خراسانی ـ امام مسجد قیاثی را وادار کرد که یک تنه سکوت را بشکند و در برابر تشکیل شرکتهای سرمایهگذاران امریکایی و اسرائیلی در ایران بهپا خیزد و با نشر اعلامیهای علیه طرح استعماری سرمایهگذاری بیگانگان در ایران به افشاگری پردازد و جان خود را بعد از تحمل ۱۵ روز شکنجههای ضدانسانی فدا سازد (شهادت ۲۲/۳/۴۹).
هموطن تو در هر کجا که هستی و به هر کاری که مشغولی نمیتوانی نسبت به سرنوشت ملت خود بیاعتنا و بیتفاوت باشی. تو اگر در کنار ملت و در خدمت خلق نباشی لاجرم در خدمت ضدخلقی و به نفع او کار میکنی. تو اگر به جنبش ضداستعماری و ضداستبدادی خلق نپیوندی براساس هرکس به اندازه وسعش و قدرتش ـ کمک مالی و فکری و قدمی و قلمی نکنی عملا در خدمت دشمن قرار داری. زیرا که در معرکه حق و باطل نمیتوان تماشاچی بود.
اعلامیه نظامی درباره:
عملیات انفجاری مجاهدین خلق به پشتیبانی از: اعتصابات خشمآلود کارگران
چند واحد چریکی از سازمان مجاهدین خلق ایران در چند عمل بمبگذاری علیه مراکز کارخانجات وابسته به سرمایهداران آمریکایی ـ اسرائیلی و وابستگان ایرانی آنها. شاه خائن و طبقه حاکمه. پشتیبانی مجاهدین خلق را از مبارزات اوجگیرنده کارگران ایران اعلام داشتند. بهخصوص این عملیات در رابطه با اعتصابات خشمآلود و مقاومت خونین کارگران مبارز کارخانجات جیپ لندرور و ایرانا و اعتراض آنان علیه غارت و استثمار سرمایهداران صورت گرفت. این عملیات عبارتند از:
۱- انفجار پاسگاه ژاندارمری کاروانسرا سنگ در ساعت سه و پانزده دقیقه ۲۹ خرداد. این پاسگاه نقش فعالی در سرکوب کارگران داشت. این انفجار، هرچه بیشتر ماهیت ضدکارگری رژیم شاهِ جنایتکار را آشکار ساخت.
۲- انفجار همزمان سه بمب در نمایشگاه و اداره مرکزی شرکت اسرائیلی ایرانا واقع در خیابان نادرشاه در ساعت ۳۰/۱۲ سهشنبه ۴ تیرماه. دو بمب اول هشداردهنده بوده و برای جلوگیری از وارد شدن خطرات جانی به مردم کار گذاشته شده بود و بمب نیرومند سوم که بهخصوص در ساختمان هیئت مدیره قرار داده شده بود، خسارات فراوانی به بار آورد.
۳- انفجار تأسیسات برق کارخانجات اسرائیلی ایرانا واقع در جاده کرج در ساعت ۳۰/۴ صبح.
۴- انفجار و انهدام کامل تأسیسات برق کارخانه جیپ لندرور واقع در جاده کرج در همان ساعت.
در کلیه این عملیات به واسطه رعایتهای مجاهدین به خصوص رعایت زمان و مکان انفجار هیچ صدمهای به کارگران وارد نیامد و مجاهدین نیز سالم به پایگاه مراجعت نمودند.
شکوفان باد مبارزات حقطلبانه کارگران
نابود باد رژیم ضدخلقی ـ ضدکارگری شاه جنایتکار
پیروز باد مبارزه مسلحانه، تنها راه رهایی خلق
سازمان مجاهدین خلق ایران
شهریورماه ۱۳۵۳
تشدید فشار بر زندانیان
باز هم ستم تازهای بر برادران اسیر مجاهد.
پلیس جلاد بار دیگر جنایت تازهای آغاز میکند. این بار هم مانند همیشه چون حیوان تیرخوردهای که گیج و عصبی میشود حرکات ابلهانه و بینتیجهای میکند.
مدت دو هفته است رژیم ضدخلقی با حمایت پلیس و تکیه بر متدهای گوناگون آزار و شکنجه از اقامه نماز در زندانهای سیاسی جلوگیری میکند. برادران مجاهد ما که تسلیم در برابر خدا را به تسلیم در برابر ظالم جبار برتری دادهاند همچون عمار، یاسر و دیگر انقلابیهای بزرگ اسلام مردانه زیر شکنجههای قرون وسطایی مقاومت میکنند. پلیس بیوجدان هر روز بر فشار خود افزوده و کسانی را که هنوز مقاومت میکنند از پا به صورت وارونه ساعتها آویزان میکند. راستی انسانها در دو قطب شقاوت و ایثار و فداکاری چقدر قابلیت سقوط و تکامل دارند. چه زشت و پست است آن شرارت و چه باشکوه است این مردانگی.
چرا رژیم تا این حد به رعایت حقوق اولیه زندانیان بیاعتناست؟ چگونه نماز که رابطه معنوی بنده با خالق است این چنین رژیم را مضطرب ساخته و چرا در ایران هرگونه فکری که مستقل از شاهپرستی باشد در نطفه باید خفه شود؟… جواب این سئوالات را خلق ایران از سال ۴۲ زمان قیام طرفداران امام خمینی با فدا کردن خون هزاران فرزند خود دریافته و تجربه کرده است.
آیا پلیس گمان میکند با جلوگیری از نماز و سایر عبادات میتواند ریشه اعتقادات را بخشکاند. پلیس که جز دیدن منافع آنی خویش از مشاهده حقایق کور و غافل است گمان میکند اعتقادات را نیز همچون پول و رشوه میتوان به زور گرفت. به یاری خالق خلق هرچه بیشتر استبداد بالا میگیرد اسلام واقعی آشکارتر شده و اقبال جوانان به طرز فکر نجاتبخش انقلابی اسلام فزونی مییابد. در سالهای اخیر سطح و کیفیت اعتقادی مردم و توجه آنها به مکتب خلاق و مبارز اسلام دگرگون شده ـ مردم بیدار شده و آماده فداکاری شدهاند. یریدون لیطفئوا نورالله بافواههم والله متم نوره ولو کره المشرکون. اکنون ملت ایران و خانوادههای ستمکشیده زندانیان از سرنوشت فرزندان خود، برادران و همسران خویش بیاطلاعاند و نمیدانند زیر شکنجههای پلیس چه وضعی دارند. پلیس بیوجدان شاه بعد از واقعه پنجم تیرماه سال گذشته با حمله به صفوف باشکوه نماز جماعت درصدد متلاشی کردن کلیه عوامل ارتباطدهنده و متشکلکننده زندانها برآمده است. برادران با ایمان ما که اکثریت جمعیت زندانیان را تشکیل میدهند ناچاراً این عبادت اجتماعی را به صورت انفرادی انجام میدادند. این بار پلیس که از ارتباط معنوی بیشتر نگران است بیاعتنا به حقوق اولیه زندانیان متوسل به زور میشود و برای اینکه این جنایتاش در خارج از زندان انتشار پیدا نکند و مشت حیلهگرانهاش بیشتر باز نشود حق ملاقات را هم از خانوادهها سلب کرده و ارتباط زندان را با خارج به کلی قطع کرده است. اما مادران و خواهران و همسران آگاه و تجربه کرده زندانیان برای آشکار ساختن ستمی که بر فرزندان آنها میگذرد زینبوارپیام حسینی آنان را تبلیغ کرده و با حرکت دسته جمعی در بازار تهران و تحصن در صحن حضرت معصومه قم خلق را نسبت به حیله دشمن آگاه ساختهاند.
اکنون وظیفه هر ایرانی آگاه و متعهد است که با قلبی آکنده از کینه و اراده با تمام وسایلی که در اختیار دارند در برملا کردن و جلوگیری از این ستم بکوشند.
و ما تنقم منا الا ان امنا برب العالمین ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین.
جز این نیست که (تو ای شاه) ما را به علت ایمان به پروردگار جهانیان به شکنجه میکشی. پروردگارا بر ما مقاومت و پایداری فرو ریز. قدمهای ما را (در این جهاد) استوار دار و ما را بر گروه ناسپاسان پیروزی ده.
گرمی بازار اسلحه
به موازات توسعه احتیاجات نفتی آمریکا، که به دنبال آن آمریکا خود را مجبور میبیند که علیرغم ناچیزی بهای نفت در خلیج فارس هر سال میلیاردها دلار بابت صدور نفت، به کشورهای تولیدکننده نفت در خاورمیانه بپردازد و این البته عدم توازن پرداختهای آمریکا را که دچار کمبود خطرناکی میباشد شدیدتر خواهد ساخت. آمریکا دست به فعالیتهای وسیعی زده است تا دلارهایی را که با یک دست میپردازد، با دست دیگر جمعآوری کند. و در این معاملات تولید و فروش اسلحه پرفروشترین و سودمندترین تجارتهاست. ما در شمارههای گذشته مسئله فروش محصولات نظامی و جنگی را مورد بحث و تحلیل قرار دادهایم. اینک در همین زمینه اخبار بیشتری را که فاش شدهاند منتشر میسازیم تا خوانندگان ما خود در مسند قضاوت نشینند و ابعاد خیانت شاه پهلوی را برآورد نمایند.
در سال گذشته کل فروش صنایع جنگی آمریکا سه برابر بالا رفت و به ۵/۴ بلیون دلار در سال رسید. بیش از نیمی از این فروش را یعنی نزدیک به ۶/۳ بلیون دلار، ایران خریده است. علاوه بر این مقامات آمریکایی فاش کردند که ایران به زودی سفارش دیگری به مبلغ یک بلیون دلار به آمریکا خواهد داد (آسوشیتدپرس ۲۹ جولای).
وزارت دفاع آمریکا امیدوار است که مشکلات مالی کمرشکنی را که هواپیماهای اف ۱۴ برای نیروی دریایی بهوجود آورده است با فروش این هواپیماها به ایران تخفیف دهند. معاون وزارت دفاع آمریکا ویلیام کلمنتس گفت که: «شاه بهطور قطع به خرید این هواپیماها علاقمند است و فروش این هواپیماها به ایران یکی از مواد مورد گفتگو میان نیکسون و شاه میباشد.» (هرالد تریبون ۲۳ جولای).
ایران در میان کشورهای خاورمیانه از نظر میزان تولید نفت مقام دوم را دارد و این به تنهایی کافی است که دلیل استقبال گرم نیکسون را از شاهنشاه روشن کند. به علاوه ایران یکی از بزرگترین خریداران اسلحه از آمریکاست. (آسوشیتدپرس و کیهان هوایی ۱۲ مرداد ۵۲).
بعد از ایران اکنون نوبت فروش این سلاحها به کشورهای عربی تولیدکننده نفت است. یک مقام مطلع آمرکایی گفت (آسوشیتدپرس ۲۶ جولای) که: «شیخنشینهای اطراف خلیج فارس بهترین مشتریان ما خواهند بود. چرا که آنها هم پول دارند و هم علاقه به داشتن اسلحه.»
عربستان سعودی یک بلیون دلار از محصولات صنایع جنگی از آمریکا خریداری کرده است. قسمت عمده این محصولات را ناوهای جنگی تشکیل میدهد.
عربستان سعودی و کویت جمعاً ۵۰۰ میلیون دلار دیگر هواپیما، تانک به آمریکا سفارش دادهاند. علاوه بر این ۱۲۰ میلیون دلار هم به فرانسه و انگلیس سفارش دادهاند.
فرانسه تعداد ۲۸ فروند میراژ به امارات خلیج فروخته است. برحسب محاسبات محافل آمریکایی، فرانسه بیش از ۴۵۰ جت میراژ به کشورهای در حال رشد فروخته است.
آمریکا ۴۸ هواپیمای مستعمل جت ۴ موتوره از نوع ای ۴ را که از جنگ ویتنام جان نیمهسالم به در برده است به سنگاپور فروخته است. نخستوزیر سنگاپور در برابر انتقادات مخالفین گفته است که: «این هواپیماها برای مکانیکهای ما تمرین خوبی است که آنها را اوراق نموده و چیز یاد بگیرند.» (کریسچین ساینس مونیتور ۴/۶/۷۳).
در سفر شاه به آمریکا خبرنگاران از او درباره خرید این سلاحها سئوالاتی کردند. شاه که ابتدا با خونسردی به سئوالات خبرنگاران جواب میداد، وقتی از او درباره حجم نامتناسب خرید ۶/۳ بلیون دلار اسلحه سئوال کردند، سخت ناراحت شد. ابتدا نمیخواست جواب بدهد و باصدای برافروختهای گفت: «به کسی مربوط نیست، ما پولش را داریم و میخریم» و در جواب سئوال خبرنگار دیگری گفت که: «بودجه گزاف برای خرید اسلحه به معنای عدم توجه به مدرسه و بیمارستان برای مردم نیست.»
خبرنگاران سپس شاه را درباره «خطر احتمالی» که متوجه ایران است سئوالپیچ کردند. شاه با ناراحتی جواب داد که: «چرا کسی از آمریکا یا انگلیس و فرانسه سئوال نمیکند که چرا این قدر بودجه نظامی دارند…»
پیام مجاهد: در حالی که شاه به تبعیت از دستور ارباب و برای ادامه کار کارخانجات نظامی آمریکا، درآمد نفت را به امپریالیسم آمریکا تقدیم میکند، ابتداییترین درخواست اضافه حقوق کارگران و زحمتکشان خلق ما را که از فقر و ندای به ستوه آمدهاند با گلوله جواب میدهد و هزاران نفر از جوانان میهن ما به علت نبودن مدرسه و دانشگاه از ادامه تحصیل محروم هستند.
این مسئله یعنی فروش هواپیماهایی که هنوز حتی خود آمریکا از آنها استفاده و بهرهبرداری ننموده است، به یک کشور خارجی، امری است بسیار غیرعادی. هواپیماهای اف ۱۴ گرانترین و پیچیدهترین سلاحی است که آمریکا به یک کشور دیگری میفروشد. این هواپیماها به حدی گران است که حتی نیروی دریایی آمریکا مجبور شده است سفارشات خود را معلق بنماید. بهای هر فروند هواپیمای اف ۱۴ برابر با ۱۵ میلیون دلار میباشد. هواپیمای دیگری که قرار است به ایران فروخته شود، اف ۱۵ است. فروش این هواپیماها به ایران باعث خواهد شد که نیروی دریایی آمریکا بتواند این هواپیماها را به قیمت نازلتری برای خود سفارش دهد. کمپانیهای (گرومن) دلانگ آیلند نیویورک و (مک دانل داگلاس) که ساختن این هواپیماها را برعهده دارند هرکدام بیش از ۲۰۰ میلیون دلار کسر بودجه دارند. فروش این هواپیماها به ایران باعث خواهد شد که این کمپانیها بتوانند به کار خود ادامه دهند… (هرالد تریبون ۲۳ جولای)
… به زودی ۴۰ درصد نفت مورد نیاز آمریکا از خلیج فارس و ایران تأمین خواهد شد… و اینها دلایلی است که رئیس جمهور و اعضای کنگره با خوشحالی «شاه دوستداشتنی» را میپذیرند و حاضرند که هواپیماهای اف ۱۴ را که یکی دیگر از «اسباببازیهای عجیب و غریب» (عنوانی که خود شاه برای آنها به کار برده است) را به او نشان دهند. و حاضرند وقتی شاه در صحبتهایش بهعنوان رهبریت قدرت بزرگ تظاهر میکند از او با لبخندی استقبال کنند… (کریسچین ساینس مونیتور ۲۸ جولای ۷۳).
«… هیئت مستشاران نظامی آمریکا در ایران حدود دو هفته قبل (یعنی ۱۴ جولای) تعداد مورد نیاز ایران به هواپیماهای اف ۱۴ و اف ۱۵ را رسماً به دولت آمریکا اطلاع داده است. به موجب این اطلاعیه شاه غریب به هشتاد فروند هواپیمای اف ۱۴ و اف ۱۵ درخواست کرده است. (جمع بهای آنها از قرار هر فروند ۱۵ میلیون دلاربرابر با ۱۲۰۰ میلیون دلار خواهد شد. پیام مجاهد). فروش این هواپیماها به ایران باعث بالا رفتن سطح تولید آن شده و در نتیجه قیمت تمام شده برای نیروی آمریکا به میزان قابل توجهی تقلیل پیدا خواهد کرد. و این به نوبه خود موجب تقلیل اعتراضات سنای آمریکا به بهای این هوپیماهای گرانقیمت خواهد شد. به موجب اطلاعات همین مقامات، شاه اظهار علاقه کرده است که این هواپیماها را با وسایل جانبی آن که انواع موشکهاست دریافت نماید که آن نیز مستلزم بهای بیشتری خواهد بود.» (کریسچین ساینس مونیتور ۲۸ جولای ۷۳).
«شاه در سفر اخیر خود به آمریکا اعلام کرد که به طور قطع هواپیماهای اف ۱۴ را هریک به بهای ۱۵ میلیون دلار خواهد خرید.»
نقل از «جنگل» نشریه سازمان مجاهدین خلق ایران
کارخانه «اتاکو»
این کارخانه حدود ۱۵ سال پیش با تولید محصولات غذایی از قبیل انواع مربا، کمپوت، کنسرو ماهی، رب گوجهفرنگی و غیره شروع به کار کرد. محل کارخانه در اوایل کار در منزل صاحب کارخاه بود (برادران عظیمی) در ابتدا کارخانه دارای یک ماشین باری از نوع وانت و حدود ۳۰ نفر کارگر داشت که اکثراً زن بودند صبحها مدیر کارخانه (رضایی) با وانت میآمده و کارگران را که اکثرا از محله رباط کریم، راهآهن و عباسی بودند به کارخانه میبرده شبها هم آنها را به خانه برمیگرداند.
حقوق اولیه زنها ۵ تومان مردها ۶ تومان بود که البته مزایای دیگری هم داشتند. مثلاً هر وقت که به کارخانه میوه میآوردند، به هر کارگری یک کیلو میوه میدادند و خوردن میوه در کارخانه آزاد بود. به علاوه هر هفته یک شیشه یک کیلویی مربا به کارگران کارخانه داده میشد.
بعد از گذشت سه، چهار سال کارخانهدار با استفاده از دسترنج کارگران کارخانه را وسعت بخشید آن را از خانه خود به سه راه انتقال داد. در محل جدید به علت اینکه تعداد کارگران زیاد شده و مقدار تولید نیز بالا رفته بود وانت باری دیگر نمیتوانست هم محصولات کارخانه و هم کارگران را حمل کند. لذا کاگران که اکثرا از محلههای جنوب شهر بودند برای رفتن به کارخانه سوار خط واحد شده و از خانه خود تا کارخانه سه خط عوض میکردند که برایشان ناراحتکننده بود ولی به هر حال چارهای جز جان کندن نداشتند.
بعد از مدتی صاحب کارخانه از میلیونها پولی که از زحمت کارگران به جیب زده بود در جاده قدیم کرج روبهروی ایران گاز محل جدیدی خریده و چهار سرویس اتوبوس بین کارخانه و شهر دائر کرده. در طی این مدت ماشینهای تولیدی هر روز وسعت یافته و کاملتر میشوند. اکنون ۱۵ سال از شورع کار میگذرد کارخانه حدود ۳۰۰ کارگر دائمی دارد که ۶۰ نفر آنها زن و بقیه مرد هستند. کارخانه هر روز وسعت مییابد و انبارهای جدیدی ساخته میشود. در طی این ۱۵ سال که قیمتها رشد برابر کرده، حقوق اولیه کارگرها تنها یک تومان بالا رفته است. یعنی زنها ۶ تومان و مردها ۷ تومان میگیرند. (کارگران اضافه کار هم دارند).
وضع بیمه در کارخانه:
این کارخانهدار حدود سه سال از مزد کارگران حق بیمه کسر میکرده است پس از اینکه همه آنها را بیمه کرده… کارگری که حدود ۱ تا ۱۴ سال در کارخانه کار کرده بود ۹ تا ۵/۹ تومان در روز دریافت نموده است در صورتیکه حق بیمه آنها بر مبنای حقوق روزانه ۱۲ تومان تعیین و کسر میشده و تنها در همین سال آخر بود که حقوق آنها به ۳۰۰ تومان در ماه رسید… کارگری در حین کار در کارخانه (به علت یخبندان بودن زمین) به زمین میخورد و استخوان… میشکند تنها کاری که میکنند او را به بیمارستان بیمه میبرند و به دست دکتران بیمارستان میسپارند و آنها هم مدت کمی برایش استراحت مینویسند کارگر مزبور بعد از تمام شدن مدت استراحت به بیمارستان مراجعه کرده و ابراز میکند که… به استراحت بیشتری نیاز دارد ولی دکترها توجه نکرده و مدیر کارخانه نیز او را به اخراج تهدید میکند لذا مجبور میشود با همان حال به کار مشغول شود البته این مدتی که او کار نکرده از سود ویژه سالیانهاش کم کرده بودند. در این ده سال انقلاب آریامهری بازرسهای مختلفی از وزارت کار به کارخانه آمدهاند ولی به علت تهدیدهای قبلی کارخانهدار هیچ کارگری حق شکایت نداشت مخصوصاً کارگرانی که تازه از ده آمده و از فرهنگ شهری خبری ندارند و همچنین بیوهزنها.
البته در این بین خواهی نخواهی بازرسی از وضع کارگران مطلع میشده ولی همیشه در بازگشت، خود را مواجه با رشوه صاحب کارخانه و جعبههای مربا و رب وکنسرو میدیده و همین باعث میشده که وی سکوت کند.
همچنانکه گفتیم اوائل کار خوردن میوه مجاز بود ولی حالا کارگران حق خوردن کمترین میوهای را هم ندارند. در موقع خروج هم بازرسی میشوند. مدتی پیش پیرزنی که شاید اشتباهاً سیبی را به دهان برده بود مورد توبیخ رسمی مدیران کارخانه واقع میشود و حتی توبیخنامهای هم به در کارگاه میآویزند که فلان خانم فلان میوه را خورده و به سایر کارگران اخطار میکند که دیگر از این کارها دیده نشود.
بعد از گذشت ده سال از قانون سهیم شدن کارگران در سود کارخانهها تنها سه سال است که هر سال حقوق دو ماه را بهعنوان سود کارخانه به کارگران میدهند. (یعنی روزانه یکششم مزد که حداکثر ۲۰ ریال است).
کارگران در مواقعی که کار کارخانه زیاد میشود مجبورند هر روز حداقل ۴ ساعت اضافه کار کنند در مرداد امسال صاحب کارخانه کارگران را به دو دسته تقسیم کرده، یک دسته از ۵/۷ شب تا ۵/۷ صبح و دسته دیگر از ۵/۷ صبح تا ۵/۷ شب کارکنند، یعنی سه شیفت را به دو شیفت تبدیل کرده است که مزایای زیادی برای کارخانهدار حاصل میشد. به علاوه تعدیل [جمعهها] را هم از بین برده و برنامه را طوری تنظیم کرده است که کارگران در هفته ؟؟؟؟؟ ۳۶ ساعت یعنی هر روز ۶ ساعت اضافه کار کنند.
در کارخانه در ازاء هر ساعت اضافه کار به کارگران قدیمی ۱۵ ریال و جدید، ۱۰ ریال میپردازند. در حالی که آنها باید مزد هر ساعت اضافه کار ۳۵ درصد مزد روزانه آنها باشد.
طبق قانون بیمههای اجتماعی کارگران کارفرما موظف است نسبت درصدی بابت بیمه از حقوق کارگر کسر نموده و سپس معادل ۲ برابر آن را به آن اضافه کرده و به صندوق بیمههای اجتماعی کارگران واریز نماید. اما بسیاری از کارخانجات ایران سهم بیمه کارگر را از حقوق او کسر میکنند ولی به صندوق بیمه نمیپردازند. کارخانجاتی که میلیونها تومان به صندوق بیمههای اجتماعی کارگران بدهکار هستند و به علت نفوذ سیاسی که دارند بیمه قادر نیست طلب خود را وصول نماید و تنها کاری که میکند آن است که از قبول کارگران بیمار آن کارخانه خودداری مینماید و به این ترتیب کارگران از هر دو سو مورد استثمار قرار میگیرند. (پیام مجاهد)
سرگذشت مبارزه خلق
الحاج امین الحسینی (۱۸۹۷-۱۹۷۴)
در ۴ ژوئیه ۱۹۷۴ الحاج امین الحسینی یکی از برجستهترین رهبران ضداستعمار خلق فلسطین به رحمت ایزدی پیوست. ما در شماره قبل تلگراف همدردی را که به این مناسبت از طرف روحانیون مبارز خارج از کشور برای الفتح ارسال شده بود منتشر ساختیم. در این شماره شرح مختصری از زندگی این مبارز ضداستعمار را که از فلسطین الثوره (شماره ۱۰۰) ترجمه شده است میخوانید. پیام مجاهد.
الحاج امین الحسینی در شهر بیتالمقدس در فلسطین اشغال شده به سال ۱۸۹۷ به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی خود را در همانجا به پایان رسانید و علاوه بر آموزش دو زبان و ادبیات عربی و فرانسه، علوم اسلامی را نیز در خدمت اساتید متهد آن آموخت. سپس به دانشگاه الازهر مصر پیوست. و در آنجا به موسسه خانه دعوت و ارشاد که محمد رشید رضا ـ صاحب المنار ـ آن را بنا نهاده بود پیوست. در طی دوران آموزش خود در مصر پیوسته با شخصیتها و رهبران عرب و مسلمانان در تماس بود. گفتههایشان را میشنید و از آن استفاده میکرد. و با آنان در مورد امور امت عرب و جهان اسلام و چگونگی راههای به حرکت درآوردن خلق و رهایی آنان از آلودگیهای استعمار بیگانه به مبادله آراء و نظریات مینشست.
مبارزهای جوان و دستوراتش سخت
پس از پایان جنگ دوم جهانی به فلسطین بازگشت تا به رسالت ملی خود علیه استعمار بیدادگر و متجاوز اروپایی جامه عمل بپوشاند. و برای تاسیس انجمنهای علمی و فرهنگی و سیاسی و مقاومت و سرکشی در مقابل وعده بالفورد به پا خیزد. تا آنکه جنبش ملی فلسطین را در میان جبهههای سیاسی خطرناک رهبری کند. و در مقابل خیزش صهیونیسم جهانی و یاورانش به مقابله برخیزد. هنگامی که انقلاب ملی فلسطین در بیتالمقدس در آوریل ۱۹۲۰ زبانه کشید الحاج امین ریاست گروهی از جوانان قدس و توده ملت فلسطین را برعهده داشت.
به دنبال همین انقلاب بود که دادگاه نظامی بریتانیا برای محاکمه نمودن متهمین آن تشکیل شد و غیاباً به ده سال زندان با اعمال شاقه محکوم شد. ولی او توانست از جنگ استعمارگران بگریزد و به عایر بنی صخر و بنی عطیه ـ فایز و الطراونه ـ المجالی و غیره پناه ببرد و آنها به یکپارچگی و کوشش در راه دفاع از فلسطین بخواند.
پس از آن به سوریه رفت ـ سوریه که دوران مبارزات استقلالطلبانه خود را طی میکرد و راه برای ادامه مبارزات مردم فلسطین باز بود. در آنجا با گروهی از رهبران فلسطین در کنفرانس معروف سوری ـ فلسطینی حرکت کرد و استقلال سوریه را اعلام نمودند. هنگامی که فرانسویان به اشغال سوریه دست زدند محمد امین الحسینی به میان قبائل عرب پناه برد. در سال ۱۹۲۱ مفتی فلسطین گردید. از این پس تمامی تلاش او در این راه متوجه بود که مسئله فلسطین را از محیط تنگ منطقهای درآورد. در آن زمان ـ و در این زمان ـ سیاست بریتانیا و صهیونیسم میکوشید تا مسئله فلسطین را در چارچوب محلی آن محصور نگه دارد. و امین الحاج با کوشش خود توانست مسئله را در سطح وسیع اسلامی مطرح سازد. و بدینگونه مسئله فلسطین قضیهای محلی و منطقهای باقی نماند و به صورت یک مسئله عربی و اسلامی درآمد.
در ۱۹۲۹ بار دیگر آتش انقلاب شعلهور شد. و دولت انگلیس شورای بازرسی به ریاست سروانر او را برای رسیدگی اعزام نمود. حاج امین با ارائه اسناد نشان داد که صهیونیستها توطئه کرده بودند که حقوق فلسطینیان را در منطقه براق ـ نزدیک مسجد الاقصی ـ غصب نمایند. از آن پس هدف حملات مداوم یهودیان واقع شد. و او را مسئول انقلابات مردم فلسطین معرفی نموده و خواستار محاکمه او شدند. در سال ۱۹۳۰ همراه هیئتی فلسطینی برای دفاع از حقوق مردم فلسطین به انگلستان رفت و پس از آن با سران کشورهای اروپایی در مورد مسئله فلسطین مذاکره نمود. در ۱۹۳۶ انقلاب دیگری بهوقوع پیوست. در همین سال بود که برپاست شورای عالی عرب ـ مجموعه احزاب فلسطینی ـ انتخاب شد. این شورا مامور کمک رساندن و حمایت از انقلاب در آن دوران دشوار و خطرناک بود. انقلاب ۶ ماه ادامه یافت و با مداخله شاهان و سران عربی ـ همچنانکه مشهور است ت خاتمه یافت. لیکن پس از این چه رخ داد ۲ شورای انگلیسی برپاست لرد بیل تقسیم فلسطین را میان اعراب و یهود پیشنهاد داد. در سال ۱۹۳۷ انقلاب مجددا آغاز شد. و این بار ارتش انگلیسی شورای عالی عرب را در قدس محاصره کرد و کوشش برای دستگیری او آغاز شد. حاج امین توانست فرار کند و به لبنان بگریزد. اما دولت انگلیس جمعی از اعضای شورای عالی عرب را دستگیر نموده و به جزیره سیسیل تبعید نمود.
پناهندگی به عراق ـ تشکیل ارتش جهاد مقدس
در سال ۱۹۳۹ جنگ جهانی آغاز شد. بریتانیا به فرانسه فشار آورد که امین الحسینی را دستگیر و [به آنها] تحویل دهند. لذا امین الحاج لبنان را به سوی عراق ترک نمود. و گروه دیگری از مبارزین فلسطینی که در آنجا اجتماع نموده بودند پیوست. در ۱۹۴۱ عراق علیه مداخله نظامی بریتانیا انقلاب کرد. در ۱۹۴۷ پس از صدور حکم سازمان ملل درباره تقسیم فلسطین جنگ میان فلسطینیها و صهیونیستهای تجاوزگر آغاز شد. در این سال امین الحاج ارتش جهاد مقدس را به زعامت شهید عبدالقادر الحسینی تشکیل داد. و برای کمک نظامی به جنبش با کشورهای عربی تماس گرفت. در طی این جنگها ارتش جهاد مقدس ـ طی ۶ ماه ـ علیرغم کمی تعداد و سلاحهای جنگی و اینکه ارتش انگلیس از صهیونیستها پشتیبانی مینمود ـ پیروزیهای بزرگی کسب نمود. در ۱۵ ماه می ۱۹۴۸ ارتشهای عربی به سرزمین فلسطین وارد شد. این مداخله به علت رابطه کشورهای عربی با استعمارگران به فاجعه دردناکی منجر شد. و نکبت فلسطین روی داد. و وجود صهیونیسم در قلب وطن عربی ـ اسلامی به پا گردید. از آن پس امین الحاج ریاست اداره امور مؤتمرهای اسلامی را در دست داشت.
سرمشقهایی از یک تجربه درازمدت
این زنجیر پی در پی گویای مبارزه سرسختانه همه روزه ملت فلسطین است که بر امتداد دوران دراز کشیده شده که آن مرحوم در آن هنگام در تشریک مساعی آن سهیم بوده است. و به سرپرستی و رهبری مجددانه در طول زندگیاش ـ یک چهارم قرن ـ از هنگام تحمیل واقعیت اجباری آوارگی بر ملت فلسطین و پس از تاسیس وجود نظامی صهیونیسم بر سرزمین فلسطین آغاز میگردد. و علیرغم تمام پیروزیها و شکستها و نکبتهای موقتی که آوارگی به همراه خود آورد در عین حال حاکی از آن است که ملت فلسطین سرشار از روح انقلاب و مبارزه به خاطر آزادی ملی است. یک بررسی کوتاه از تاریخ مبارزات ملت فلسطین که آن مرحوم بنیانگذاران بوده است نکات زیر را به ما میآموزد:
۱- احساس درک مسئولیت ملی و آنچه که بخاطر قبول این مسئولیت بر آن مترتب است ـ از قبیل قربانیدادنها و نبردها ـ همچنان تازه و شکوفا در روحیه ملت فلسطین پابرجا مانده است.
۲- ملت فلسطین از همان آغاز مبارزه به وحدت ملی خود علاقمند بوده است. وحدتی که در طول مبارزهاش از ۱۹۱۹ تا به امروز همچون سنتی بزرگ و گرانبهای انقلابی در تمام وجودش ریشه دوانیده و متمرکز شده است. ملت فلسطین علیرغم اختلاف نظر بین احزاب و نیروها و سازمانهای ملی و مترقیاش هیچگاه دست به دامن تشدید این اختلافات نزده است بلکه آنها را با شیوه دموکراتیک به بحث گذاشته است. شواهد فراوانی بر اثبات این مدعا در تاریخ مبارزات ملت فلسطین وجود دارد. چه در دوران سالهای ۳۰ که شورای عالی عربی بود و چه در دوران انجمن عالی عربی و چه پس از آغاز مبارزه و انقلاب مسلحانه سال ۱۹۶۵ که تمامی نیروها به سازمان آزادیبخش فلسطین پیوست.
۳- ملت فلسطین از خلال تجربیات انقلابیاش آموخته است که صلاح ملی او اقتضا میکند که تصمیم مستقل فلسطینی خود را هماهنگ با خطمشی ملی عربی بگیرد. سیاستی که از آن متاثر است و بر آن موثر. به شکلی که زیربنا و روبنای ساختمان وحدت همه جانبه جنبش آزادیبخش ملی عرب و سازمان های حاکم بر آن را تعیین نماید.
۴- ساخت فلسطین دارای مزایا و سنن پرارزش انقلابی است که وحدت ـ در عین رقابتهای انقلابی ـ که دور از محرکات شخصی هستند ـ آن را مشخص و مجسم میسازد.
و امروز فرماندهی انقلاب فلسطین وفات رهبر کبیر فلسطین ـ الحاج امین الحسینی ـ را به تودههای فلسطینی و خلق عرب تسلیت میگوید. و به شکلی سرسختانه وفاداری خود را و ملت فلسطین را به فرزندانش و بهویژه نخستین مبارزین آن تاکید میکند. و باز هم با قاطعیت تمام اطمینان میدهد که ملت فلسطین از تمام ارزشهای بزرگ تجارب انقلابی بیش از نیم قرن برخوردار است و با استفاده از این تجارب مجدانه خواستار پیگیری مبارزه خویش تا تحقق پیروزی و تاسیس کشور دموکراتیک فلسطین بر سرزمین اشغالی میباشد.
اخبار
نگهبانی شدید از تاسیسات
مقامات انتظامی نگهبانی شدیدی را از تأسیسات نفتی آغاز کردهاند.
گشتیهای نظامی متعددی نزدیک درهای ورودی کارخانجات اتومبیلسازی رامبلر و آریا و شاهین به مراقبت گذاشته شده است. این کار برای ایجاد رعب و وحشت در کارگرانی است که قبلا دست به اعتصاباتی زده بودند. گفته میشود که مامورین سازمان امنیت کارگران را همه روزه به زور بازرسی بدنی مینمایند.
شهادت در زیر شکنجه
یکی از دانشجویان مبارز که متاسفانه ما فقط اسم اول او را به نام جعفر میدانیم در زیر شکنجههای رژیم درگذشته است. رژیم مزدور شهادت این دانشجو را کتمان کرده است. درود به روان او باد.
حمله به پاسگاه
پس از اینکه در پاسگاه نزدیک شهر الیگودرز یک انقلابی به دست مامورین به شهادت میرسد مردم دلیر آنجا به برخی از ادارات دولتی حملهور شده و آنها را به آتش میکشند.
درگیری مسلحانه در نقده
در ۲۴ اردیبهشتماه در یک درگیری مسلحانه بین انقلابیون و نیروهای ژاندارمری در شهر نقده آذربایجان دو نفر از نیروهای مزدور دشمن به نامهای سروان محمدصادق صادقی و گروهبان کوششی به هلاکت رسیدند.
جوانان افغانی و پاکستانی در زندان ایران
برادری همرزم از پاکستان نوشته است. این نامه را هنگامی مینویسم که رژیم جلاد پهلوی با خرجهای هنگفت میزبان جام آسیایی میباشد. در حالی که مردمان ما، آری مردم رنجدیده و زحمتکش ما از فرط تورم در سختترین شرایط زندگی میکنند. خبری که میخواستم برایتان بنویسم این است که اخیرا که دولت عراق اتباع خارجی را از آن کشور بیرون میکنند و آنها برای رسیدن به پاکستان و افغانستان از ایران عبور میکنند و جوانان آن مورد مهر آریامهری قرار میگیرند و به محض ورود در خسروی این جوانان توسط ساواک بازداشت میشوند.و سپس مورد پذیرایی به وسیله شکنجههای ابتکاری اسرائیلی ـ امریکایی قرار میگیرند. آنها بعد از یک دوره شکنجه مورد بازجویی قرار میگیرند. که چند مرتبه با اسرائیل جنگیدهاید؟ و عضو کدام سازمان فلسطینی هستید؟ هماکنون در حدود ۳۰ نفر از جوانان پاکستانی و افغانی در زندانهای شاه به سر میبرند. و از سرنوشت آنها هیچ اطلاعی در دست نیست. بازماندگان آنها نامه اعتراضآمیز به سفارت و کنسولگری ایران تحویل دادهاند و خواستار رهایی فوری زندانیان شدهاند. ولی هنوز جوابی به آنها داده نشده است. یک عده از این جوانها واقعاً عضو بعضی از سازمانهای فلسطینی بودهاند ولی فقط به قصد عبور از ایران وارد ایران شده بودند. در پایان دوباره سلام ـ خدا با شماست.
اعدام یک افسر ضدخلقی
در نیمه خردادماه صانعی یکی از افسران ساواکی همراه با اکیپ خود برای دست یافتن به یکی از خانههای امن واقع در زعفرانیه ماموریت مییابد. او که خود را در راه ضدخلق شجاعتر مییافته است در پیشاپیش گروه از چند خانه گذشته در حالی که میخواسته است تا از بام خانه مورد نظر پایین برود ترور میشود. سایر افراد گروه که این منظره را مشاهده میکنند پا به فرار گذارده و خود را نجات میدهند. مبارزین نیز بدون گذاردن ردپایی محل سکونت خود را تغییر میدهند.
کارگر ذوبآهن
در ذوبآهن ۱۲۰۰۰ نفر کارگر عادی که فقط روزی ۸ تومان حقوق دارند و تازه ۱۰ درصد آن را هم برای بیمه و غیره کم میکنند. بنابراین اگر اینها اضافه و یا درآمد دیگری نداشته باشند فقط با ماهی ۲۴۰ منهای ۲۴ تومان یعنی ۲۱۶ تومان باید زندگی کنند.
تظاهرات زارعین ابریشمکار
تخم کرم ابریشم در قوطیهای مخصوصی از ژاپن و کره و فیلیپین وارد میشود که بدان نوغان میگویند. در شمال ایران اداره نوغان مسئول پخش آن بین زارعین است. امسال در پخش آن بازار سیاه بهوجود آوردند و نوغان ۴۰ تومان را به ۲۰۰ تومان میفروختند. زارعین که قرار بود برای روز معینی به رشت بیایند و نوغان بگیرند آمدند ولی به آنها گفتند فردا. و همین جور تا حدود ۲۰ روز آنها را سردواندند. بالاخره ۲۰۰۰ زارع در جلوی اداره نوغان شروع به طغیان کردند. پلیس دخالت کرد و آنها را زده و با ماشین آبپاش رویشان آب ریخته و متفرق میسازد. درآمد این زارعین از راه پرورش کرم ابریشم در حدود سالی ۴۰۰ تا ۵۰۰ تومان میباشد.
تهران مرکز توطئه علیه اعراب
به موجب خبرهای موثق منابع خبری مسئولین و سران سازمانهای جاسوسی امریکا (سیا) در خاورمیانه در تهران اجتماع نموده و هماهنگ با تهدیدات پرزیدنت فورد و کیسینجر برنامهی عملیات جنگ روانی و سیاسی را (؟؟؟؟ از نوع سیاسی) علیه کشورهای نفتخیز عربی مورد مطالعه و بررسی قرار دادهاند. (یونایتدپرس)
گزارشی کوتاه از مجمع سوسیالیستها
در لندن و فقط برای یک روز تنها رهبران سوسیالیسم جهانی کنفرانس تازهای تشکیل دادند. فرودگاه لندن به هنگام استقبال این رهبران شبیه پایگاهی شده بود. تانکها، سگهای شکاری، مامورین جاسوسی و امنیتی، ماشینهای آتشنشانی، گاردهای نگهبانی همه آماده استقبال بودند. در حالی که هیچ دستهگلی مهیا نشده بود. زیرا ترس آن میرفت که از گلها برای بردن بعضی چیزها و یا ورود افراد غیرسوسیالیست سوءاستفاده شود. در بین رهبران جهانی سوسیالیسم، رهبران کشورها و نخستوزیران بودند. از جمله ایشان اسحاق رابین بود. در مجمع بهطور معمول حاضرین به مسائل جاری پرداختند. بحران خاورمیانه را مورد بررسی قرار دادند و مسئله بحران انرژی، تروریسم بینالمللی را نیز، ضمن محکوم ساختن نظام فاشیستی شیلی، از یاد نبردند. در پایان کنفرانس هم عکس یادگاری از این به اصطلاح رهبران سوسیالیسم برداشته شد. که البته در وسط ایشان یکی از برجستهترین سوسیالیستها، رابین نخستوزیر صهیونیست و نژادپرست اسرائیل بود. در این روزهای سخت به نظر میرسد که همه چیز مفهوم واقعی خود را از دست میدهد. و کثیف و ناپاک میگردد. (از البلاغ ـ لبنان ـ ش ۱۳۶)
خرید سهام کارخانه کروپ
چند هفتهای است که رژیم ایران پس از خرید ۴/۲۵ درصد سهام کارخانه فولادسازی کروپ مسئله را با بوق و کرنای تبلیغاتیاش آنچنان جلوه میدهد که گویی فتح بزرگی نصیب ملت ایران شده است و با کمال وقاحت مسئله را تا حدی وارونه جلوه میدهد که گویی در این معامله آلمان متضرر شده است. کیهان هوایی (شماره ۸۳ مردادماه ۵۳) پس از اعلام خرید ۲۳ درصد از سهام کارخانه بایر آلمان غربی به مبلغ متجاوز از ۸۰۰ میلیون دلار و اشاره به خرید سهام کروپ مینویسد: «اما پارهای از محافل و روزنامههای غربی که هنوز از واقعیتها بسیار به دور هستند این اقدام ایران را زنگ خطری برای منافع کشورهای غربی دانستهاند…» ولی کیست که از نقش رژیم ایران بهعنوان یک عنصر حافظ منافع امپریالیسم آگاه نباشد. خرید سهام کارخانجات غربی تنها وسیلهای است که میتواند صنایع غرب را از ورشکستگی نجات دهد و ثبات اقتصادی این کشورها را حفظ نماید. در این رابطه آقای مانیاز اشمیت عضو هیئت مدیره شرکت بزرگ AEG میگوید… «این تنها خرید نخواهد بود زیرا صنایع آلمان نیازمند سرمایه است و اقتصاد خودی قادر به تامین این سرمایه در حد لازم نیست…» (اشپیکل ش ۳۰/ ۱۹۷۴)
علاوه بر این بازگرداندن به بهای نفتی که کشورهای غربی بابت تامین احتیاجات نفتی خود به کشورهای تولیدکننده نفت میپردازند تنها راه جلوگیری از ورشکستگی اقتصادی کشورهای سرمایهداری میباشد. مجله اشپیکل در همین باره مینویسد که: «… این یک راه مناسبی است برای مهار میلیاردها دلار بهای نفت که در غیر این صورت پراکندگیاش ساحت سیستم ارزی را به بینظمی میکشاند…»
و بالاخره درست در زمانی که سرمایهداران صنایع غربی سرمایههای خود را از بخشهای قدیمی (مثل فولادسازی در آلمان) خارج میکند و آن را در زمینه صنایع ظریف (الکترونیک) که از صنایع بهرهساز آینده است شاه ایران تصمیم به خرید سهام کارخانه فولادسازی کروپ بگیرد. آقای دیتریش ویلهلم فن منگز رئیس هیئت مدیره بزرگترین شرکت ماشینسازی قاره ـ (شرکت گوته هترتگز عوته) ـ این مسئله را بدینگونه بیان کرده است: «… صنایع آلمان میبایست تولید کالاهایی را که به دقت فنی زیاد نیازمند نیستند به خارج (از آلمان) منتقل کند و خود به تولید کالاهایی که به دقت و تحقیق بیشتر نیازمند است بپردازد…»
و میبینیم که امروز این سیاست اعمال میگردد و آلمان در کنار سایر کشورهای سرمایهداری علاوه بر آنکه برکشورهای زیر سلطه امپریالیسم سرمایه گذاری نموده است در صدد فروش مقداری از سهام کارخانههای خاص میباشد. با کمی دقت روشن میشود که در این معاملات کدام کشور سود میبرد و کدام متضرر میشود. و آشکار میشود که سروصدای تبلیغاتی رژیم ایران این بار نیز همچون گذشته برای تحمیق مردم میباشد. این معامله در زمانی صورت میگیرد که ملت ما برای تهیه نان و گوشت و شکر و سایر مایحتاج اولیهاش باید ساعتها در صف به نوبت بایستد و انتظار دریافت چند صد گرم گوشت و شکر و نان را بکشد.
دستگیری میثمی ـ صالحی
ساعت ۹ بعدازظهر یکشنبه ۲۷ مردادماه در انفجاری که در یکی از خانههای پایگاهی مجاهدین در خیابان شیخ هادی رخ میدهد دو رزمنده سیمین صالحی و لطفالله میثمی زخمی و دستگیر میشوند. انفجار به احتمال زاید ناشی از اتصال مدار یک بمب در پایگاه بهوقوع میپیوندد. بنا به گزارش یکی از برادران مجاهد که خود بر صحنه نظارت داشته است بلافاصله پس از انفجار برادر مجاهد لطفالله میثمی که زخمهای سطحی برداشته بود به دلیل ضربه ناشی از انفجار به حالت بیهوشی میافتد. خواهر مجاهد سیمین صالحی با اینکه زخمی گردیده بود چند دقیقهای را صرف بهوش آوردن لطفالله از یک طرف و عادی کردن وضع منزل از طرف دیگر میکند. مردم که تصور میکردند گاز منفجر شده است با دیدن شعلههای آتش که ناشی از سوزانده شدن مدارک در خانه تیمی بود به آتشنشانی تلفن میکنند یکی دو پاسبان پست سعی میکنند از روی دیوار خود را به داخل منزل برسانند، که با تهدید اسلحه خواهر مجاهد سیمین مواجه شده عقبگرد میکنند. خواهر مجاهد سیمین صالحی که وضع را برای ماندن مناسب تشخیص نمیدهد اقدام به فرار نموده و با مصادره یک اتومبیل از منطقه میگریزد. لیکن مورد تعقیب قرار گرفته و طی دو مرحله درگیری و پس از زخمی نمودن ۵ نفر از تعقیبکنندگان از جمله دو پاسبان دستگیر میشود. در طی این عملیات جنگ و گریز این خواهر قهرمان حماسهآفرین و با کمال رشادت آنطور که شایسته یک مجاهد است از خلق خویش دفاع کرد. خواهر مجاهد در این شرایط هفت ماه و نیم حامله بوده است. رژیم از افشای این واقعه که جریانش در نقاط مختلف تهران بین مردم شایع شده خودداری کرده است تا به اصطلاح ثبات و امنیت خویش را نشان دهد و برای اینکه وانمود کند که هیچگونه اتفاقی دیگر در ایران بهوقوع نمیپیوندد، و هم اینکه بتواند بدون به گردن گرفتن مسئولیت، وحشیانه به شکنجه این رزمندگان قهرمان بپردازد. ما اکنون اعلام میکنیم که دو مجاهد قهرمان لطفالله میثمی و سیمین صالحی هر دو زنده و با جراحت غیرخطرناک در دست دشمن اسیر شدهاند. لذا مسئولیت بعدی زندگی، مرگ آنها مستقیما به گردن رژیم مزدور پهلوی و شاه جنایتکار خواهد بود.
شرحی از زندگی و مبارزه مجاهد لطفالله میثمی
لطفالله میثمی در سال ۱۳۲۱ در اصفهان متولد شد. در سال ۱۳۴۱ از دانشکده فنی دانشگاه تهران رشته معدن فارغالتحصیل شد. او در دوران دانشگاه که مصادف با فعالیتهای نهضت آزادی بود فعالانه در مبارزه شرکت نمود.
در سال ۴۲ دستگیر و پس از مدتی شکنجه به ۸ ماه زندان محکوم شد. پس از آزاد شدن از زندان و درک این مسئله که راههای رفورمیستی و پارلمانی هیچ دردی را از این ملت دوا نمیکند به این نتیجه رسید که بدون داشتن یک تشکیلات منظم و منضبط سیاسی ـ نظامی ادامه مبارزه به شکلی دیر یا زود به بنبست خواهد رسید. او این تشکیلات را در درون سازمان مجاهدین خلق ایران تبلور یافته دید. در سال ۴۹ با شور و شوق فراوان به سازمان پیوست، منشأ خدمات ارزندهای شد. او که تخصص خود را در رشته نفت از امریکا و اروپا گرفته بود و در شرکت امریکایی لادان که یکی از غارتگران ثروتهای نفتی خلق ماست استخدام شده بود اولاً حقوق چند هزار تومان خود را خالصانه در اختیار سازمان میگذاشت. ثانیاً اطلاعات مفید و مناسبی را در زمینه کار خویش برای سازمان جمعآوری میکرد. ثالثاً امکان مسافرتهای پی در پی به نقاط مختلف اروپا در شرایطی که چند تن از برادران سازمان در زندان استعمارگران انگلیسی در دبی اسیر بودند و عدهای نیز در پایگاههای انقلاب فلسطین دوره میدیدند دارا بود و این همه علاوه بر وظائف تشکیلاتی بود که طبعاً به عهده یک عضو گذارده میشود. لطفالله در ابتدای شهریور ۱۳۵۰ که مصادف با یورش پلیس به چند خانه تیمی سازمان بود دستگیر و تا شهریور ۵۲ در زندان به سر برد و در این مدت توانست عملا بینش انقلابی خویش را افزایش دهد. او پس از آزاد شدن دوباره خانه و همسر و شغل پردرآمد خود را رها کرد و به زندگی تماموقت مخفی پیوست. تا بتواند فعالانهتر در خدمت انقلاب و سازمان درآید. یکبار در یک درگیری در نزدیکی سفارت اسرائیل که منجر به دستگیری برادر مجاهد کریم رستگار شد موفق به فرار گردید ولی این بار به دلیل ضربه ناشی از انفجار بدون آنکه بتواند مقاومتی از خود نشان دهد به دست دشمن وحشی اسیر شد.
خواهر مجاهد سیمین صالحی
خواهر مجاهد سیمین صالحی در سال ۱۳۲۵ در تهران متولد شد. شش ساله بود که پدرش به دلیل عضویت در سازمان افسران حزب توده بازداشت و مدت چند سال زندانی شد و این جریان در روح حساس خواهر مجاهد اثرات عمیق گذاشت. پس از آن پدرش را از ارتش اخراج نمودهاند. او که مهندس شیمی بود به دنبال استخدام در کارخانجات قند از جمله کرمان و خراسان و … خانواده را نیز به همراه میبرد. زندگی در میان مردم فقیر روستاهای کشور عشق عمیقی به خلق در این خواهر مجاهد ایجاد کرد. دوران تحصیلات عالیه خویش را در رشته پزشکی دانشگاه مشهد به اتمام رسانید و سپس برای گرفتن تخصص در بیمارستان سینای تهران مشغول به کار شد. در بیمارستان سینا بود که او بیش از پیش با ریشههای اصلی فقر و مریضی و رنج تودهها آشنا شد و کینهاش علیه دشمنان خلق محتوای عینی و عمیق بیشتری یافت. او که همیشه برای بهبود وضع مردم تلاش مینمود با توجه به ظهور و رشد جنبش مسلحانه بیش از پیش به این اعتقاد دست یافت که جز نابودی رژیم در یک نبرد تودهای هیچ راه دیگری برای رهایی خلق باقی نمانده است.
او دریافته بود که اگر آزادی خلق کاری بس عظیم است ولیکن از میان خون و گلوله و آتش میتوان راه به سوی آن گشود. به همین دلیل بود که از روی اخلاص با صداقتی درخور یک انقلابی به سازمان مجاهدین خلق ایران پیوست. اگرچه مدت زمان اندکی بود که در این راه گام گذارده بود لیکن با برخورد قاطع خویش در فعالیتهای مختلف و به خصوص در شب حادثه انفجار نشان داد که عشق او نسبت به خلق و ایمانش به مبارزه مسلحانه خللناپذیر است.
پیروز باد نبرد مسلحانه خلق ایران
نابود باد رژیم سپاه پهلوی و اربابان انگلیس و امریکایی و اسرائیلی آن
درود بر تمام زندانیان اسیری که قهرمانانه در زیر شکنجههای رژیم شاه مقاومت میکنند.