فهرست مطالب
پیام آیتالله خمینی به علماء، وعاظ و ملت شریف ایران
خرید اسلحه
اطلاعیه سیاسیـ نظامی
غرش بمبها شکست ضدانقلاب را نوید میدهد
اعتراضات مردم به جشنهای سیاه (انقلاب سفید)
۵ دانشجوی ایرانی توسط افبیآی بازداشت شدند
اطلاعیه فدراسیون بینالمللی حقوق بشر
سپاس آخر
پاداشی برای جنایت
زندگینامه مجاهد شهید محمود شامخی
نکاتی درباره وضع زندانها و زندانیان
اخبار
پیام آیتالله خمینی به علماء، وعاظ و ملت شریف ایران
بسمه تعالی
خدمت حضرات علماء اعلام، خطباء محترم و ملت بزرگ ایران ایدهم الله تعالی، پس از سلام و تحیات، ما در عصر حاضر، با ضربات سنگین و روزافزون وارده بر اسلام و گرفتاریها و نابسامانیهای بیش از پیش ملتهای اسلامی مواجه هستیم. از طرفی قضیه فلسطین و مسجداقصی و آوارگی مردم بیگناه آن سرزمین و پشتیبانی دول بزرگ اسلامی از یهود اشغالگر، که با دوام این جرئومه فساد خطر بزرگی، خدای نخواسته برای عموم کشورهای اسلامی خصوص دول عربی در پیش است. و از طرف دیگر، اسارت ملت ایران در چنگال عمال استعمار و نوکرهای آن جامعه اسلامی را با فشارها و گرفتاریهای شدید و همهجانبهای دستبگریبان ساخته است، برای محو اساس قرآن کریم و تعالیم رهائیبخش اسلام نقشههائی از طرف استعمارگران در کار است که در هر زمان بنحوی در دست اجرا قرار میگیرد.
آن روزی که رضاخان با دستیاری اجانب رویکار آمد، مأموریت یافت که با سرنیزه و قلدری، تمام مراسم اسلامی را تعطیل کرده، احکام نورانی قرآن و آثار رسالت را محو و نابود سازد ولی از آنجا که دیدند با سرنیزه نمیتوان مردم را از اسلام و مبانی قرآن دور ساخت و به اغراض شوم و غارتگرانه خود دست یافت، تغییر نقشه داده با طرحهای استعماری جدید و با تظاهر به اسلام، در مقام محو اساس قرآن و اسارت ملتهای مسلمان و شکستن سد عظیم روحانیت برآمدند و با نغمههای فریبنده، به اسم سپاه دین و غیره میخواهند این سد عظیم را درهم شکسته، به مقاصد پلید خود دست یابند. و امروز نقشههای وسیعتر و دامنهدارتری در جریان است که چهره واقعی مأمورین استعماری و کیفیت آنان را مینمایاند. نقشههائی که با اجرای آن میخواهند سنگرهای مخالف با استعمار را درهمکوبیده، به سنگرهائی در خدمت استعمار و صهیونیسم و عمال آنان مبدل سازند. علماء اعلام، خطباء محترم و خدمتگزاران به اسلام را عقبزده، معممین ساختگی و مأمورین سازمانهای فاسد را بجای آنان به محراب و منبر اسلام و رسول معظم صلیاله علیه و آله برسانند و بجای بیان احکام قرآن و حقایق اسلام، بلندگوهائی برای اجرای مقاصد شوم ضداسلامی دستگاه خودفروخته و دستنشانده درست کنند.
نقشههائی که با اجرای آن میخواهند به گمان فاسد خود، تمام مراجع بزرگ، علماء اعلام و خطباء محترم را به صورت کارمند دولت آنهم کارمندانی بسیار خفیف و بیارزش درآورند و تمام حیثیات اسلام و روحانیت را درهمشکسته راه را برای استعمارگران هر چه بیشتر بازنمایند و بالاخره نقشههائی که با اجرای آن میخواهند بجای این سد بزرگ مخالف با ظلم و استبداد، سدی در خدمت ظلمه و مستبدین بنا کنند و اینک چنانکه کراراً خبر رسیده در راه اجرای این نقشههای استعماری خطرناک دست بکارشدهاند که مساجد، تکایا، مدارس و دیگر مراکز اسلامی و شئون روحانیت را تحت نظارت سازمان ضداسلامی اوقاف قرار داده، علماء، وعاظ و ائمه جماعت را مجری اغراض نامشروع دستگاه جبار و عمال کثیف استعمار سازند و یا به کنارهگیری، انزوا و تسلیم سنگرهای اسلام به مخالفین و عمال اجانب وادارند.
اینها ثمره شوم انقلاب خونین و استعماری است که با تبلیغات و عوامفریبیها میخواهند آنرا به انقلاب سفید ملقب سازند و آنرا انقلاب شاه و ملت بنامند و در این دهه سیاهی که گذشت جز فقر و ذلت و اختناق، قتلهای دستهجمعی، تیربارانها و اعدامهای غیرقانونی و انباشتن زندانها از علما، روحانیون و جوانان ملت اسلام چیزی عائد مردم ستمدیده ایران نگردید. هتک مقدسات اسلام، کشتن علما و مردم مسلمان در زیر شکنجه، هجوم به مدرسه فیضیه و دانشگاهها و کشتار فجیع ۱۵ خرداد که ــ بطور معروف ــ ۱۵ هزار قربانی داشت از ثمرات این انقلاب ننگین است، مصونیتبخشیدن به نظامیان آمریکائی و بستگان آنها، خرد کردن حیثیت کشور و برباد دادن استقلال قضائی و مسلطساختن غارتگران آمریکا و صهیونیسم بر کلیه شئون نظامی، سیاسی، تجاری صنعتی، زراعی و بازارها، از دیگر نتایج شوم این انقلاب پرافتخار دستگاه جبار میباشد که آنهمه جشنها، پایکوبیها و تبلیغات پرسروصدا براه انداخته، مبالغ هنگفتی از دسترنج مردم محروم و گرسنه را صرف این جشنهای ننگین کرده است. و اکنون نیز خواب تازهای برای ملت ایران دیده و با خرید اسلحه و مهمات سرسامآور از آمریکا به مبلغ ۲ میلیارد دلار که حدود صد و پنجاه هزار ملیون ریال میباشد، ملت ایران را به خطر نابودی و سقوط اقتصادی تهدید میکند و با کمال وقاحت اعلام داشته که کسری بودجه کشور در امر پرداخت آن از طریق وامهای خارجی و افزایش مالیاتها تأمین میگردد. من نمیدانم منظور از خرید اینهمه اسلحه برای بیرون راندن اربابان و استعمارگرانی است که خود، رژیم دستنشانده آنها بوده و ایران را بصورت پایگاه نظامی آنان درآورده و دست آنها را بر تمام شئون نظامی، سیاسی و اقتصادی کشور بازگذاشته است؟ یا در حقیقت در راه اجرای نقشههای غارتگرانه آمریکاست که بر اثر ضعف بودجه اقتصادی و تغییر سیاست مبنی بر نابودی ملل بوسیله نیرو و ثروت خود آنان، میخواهد پایگاه خود را در ایران مستحکمتر کرده ملت بیپناه ایران و دیگر ملل آزادیخواه منطقه را که علیه اشغالگران فلسطین و دیگر اجانب غارتگر مبارزه میکنند، سرکوب سازد و اکنون ملت محروم ایران که بسیارشان از لوازم اولیه زندگی محروم بوده و بنا بنوشته بعضی از روزنامههای وابسته به دستگاه فقط در تهران یک میلیون نفر فاقد برق و آب و بهداشت و دیگر ضروریات اولیه زندگی میباشند، ملتی که بسیارشان از فقر و تهیدستی نمیتوانند فرزندان خود را به مدرسه بفرستند و اطفال معصوم را از گرسنگی به چرا میبرند و یا سر راهها به امید خدا رها میسازند.
ملتی که بسیارشان برای مراجعه به دکتر و خریدن دارو تمکن مالی ندارند و از بیدکتری و بیداروئی تلف میشوند و بنا بنوشته بعضی روزنامههای ایران در بسیاری از شهرستانهای ایران و استانداریهای بزرگ، برای هر ۲۵ هزار نفر فقط یک دکتر وجود دارد. ملتی که در همین سال گذشته از قحطی و گرسنگی خانه و کاشانه خود را رها ساخته برای بدستآوردن لقمه نان بههرسو آواره شدند، باید چنین مبلغ سرسامآوری از بودجه صرف همچو امر سفیهانهای شود؟
و تازه این معامله کمرشکن دو میلیارد دلاری غیر از معامله اسلحهایست که اخیراً با انگلیس استمعارگر و تجاوزکار انجام داده و آن همه اسلحه و مهمات خریداری کرده است. من بیم آن دارم که این انحرافات و اعمال سفیهانه، اثر عارضهای باشد که بعضی سلاطین سفاک در اواخر عمر به آن مبتلا میشدند و ملت را به خاک و خون میکشیدند. من از اواخر عمر این سفاکها که نوید مرگ، آنها را به جنون میکشد، برای این ملت ستمدیده بیمناکم، من ازامراض عصبی که در پیری عارض این قلدرها میشود، برای اسلام و مسلمین خوف دارم. اکنون سکوت در مقابل این نقشهها و فجایع در حکم انتحار است و استقبال از مرگ سیاه و سقوط یک ملت بزرگ میباشد تا فرصت از دست نرفته، لازم است که سکوت شکسته شود و استنکار و اعتراض آغاز گردد.
بر علما و خطباء اسلام است که در مساجد و محافل، نقشههای پشت پرده دستگاه را به ملت برسانند و در این مصیبت بزرگ که برای اسلام و مسلمین و خصوص علماء اعلام و خطباء محترم پیش آمده است از هیچگونه اقدامی فروگذار نکنند. مراجع عظام نظر مبارک خود را با طبع و نشر اعلام نمایند و کسانی را که در این امر کمرشکن با دستگاه همکاری و روابط حسنه دارند و یا به نقشهها و فعالیتهای سازمان اوقاف و دیگر سازمانهای فاسد صحه میگذارند و به پیشرفت آن کمک میکنند و یا جیرهخوار سازمان اوقاف و دستگاه جبار قرار گرفتهاند، طرد و مفتضح سازند و به ملت معرفی نمایند و بر ملت اسلام است که با این نوع افراد که از طرف سازمانهای فاسد برای منبر و محراب تعیین و نصب شدهاند معامله عدالت نکنند و در جماعت آنها حاضر نشوند و پای منبر آنها ننشینند و آنها را به یکدیگر نشان داده و از جامعه اسلامی طرد نمایند و به مساجد و محافل که تحتنظر سازمان اوقاف بوده و بدست آن اداره میشود نروند، علماء اعلام، خطباء محترم و ائمه جماعت بعنوان اعتراض و استنکار، در صورت مقتضی، اعتصاب نمایند و تا مدت محدودی از رفتن به مساجد و منابر خودداری ورزند و مطمئن باشند که اعتراض دستهجمعی و اعتصاب عمومی نتیجه دارد و دستگاه جبار را عقب میراند و لازم است که مردم مسلمان در صورت اعتصاب علماء اسلام که برای حفظ احکام قرآن است از آنان پشتیبانی کنند و در اعتصاب تبعیت نمایند.
از خداوند متعال رفع شر اشرار و قطع ایادی استعمار را خواستار است.
والسلام علیکم و رحمتالله
۸ صفر ۱۲۹۳
روح الله الموسوی الخمینی
خرید اسلحه
ایران و آمریکا بیسروصدا دست به یک معامله ۲ میلیارد دلاری زدهاند.
در ماههای اخیر ایران قراردادی جهت خریدن بیش از ۲ میلیارد دلار تجهیزات نظامی از ایالات متحده بسته است. مقامات وزارت دفاع این قرارداد را بزرگترین قرارداد یک جای فروش اسلحه که تا بحال با پنتاگون بسته شده است میدانند.
مقامات وزارت دفاع در تأکید این معامله اسلحه که تا بحال تعمداً درباره آن تبلیغاتی نشده بود اضافه میکنند که ایران وسائلی از قبیل هلیکوپتر توپدار، هواپیمای شکاری مافوق صوت (اف ۵)، بمبافکنهای شکاری (اف ـ ۴) و هواپیماهای باربری (سی ۱۳۰) از آمریکا خریداری کرده است.
اما مقامات رسمی آمریکا بعلت گزارش حساسیت شاه به سروصدای این معامله، مایل نیستند که درباره جزئیات و خصوصیات آن صحبت کنند.
مقامات سنای آمریکا که درباره این معامله به آنها توضیحاتی داده شده، گفتند که آنها اینطور استنباط میکنند که ایران همچنین سلاحهائی از قبیل بمبهای «لایزر» (بمبهائی که با اشعه لایزر هدایت میشوند و با دقت زیاد جهت تخریب علیه شمال ویتنام در مراحل آخر جنگ ویتنام بکار میرفت) خواهد خرید.
برای منابع سنای آمریکا اینطور مفهوم بود که براساس تقاضای شاه ایران، ایالات متحده ۳۰۰ کارمند نظامی را به ایران گسیل خواهد داشت تا نیروهای ایران را برای استفاده از این سلاحها تربیت کنند.
انتخاب توسط شخص شاه:
سلاحهائی که باید خریداری شود بطور عمده توسط خود شاه تعیین شدهاند. شاهی که در طول سالیان دراز پیشرفتهترین سلاحهای آمریکائی را ترجیح داده است و از محل درآمد نفت امکان خرید آن وجود دارد. علاوه بر هواپیماهای (اف ـ ۴) که در طول ده سال گذشته خریداری شده، گفته میشود که شاه تمایلش را برای بدستآوردن هواپیماهای (اف ـ ۵) (هواپیماهای شکاری نیروی هوائی آمریکا که هنوز به مرحله تولید نرسیده است) ابراز داشته است.
مقامات وزارت دفاع و کشور گفتند که ارسال این میزان فراوان اسلحه در طول چند سال آینده آنچه را که بعنوان (نقطه ثبات) در خاورمیانه از آن یاد کردهاند، تقویت خواهد کرد. در عینحال مقامات وزارت دفاع و کشور تأکید کردند که علاوه بر ملاحظات سیاسی و نظامی، این معامله برای ایالات متحده بسیار سودمند خواهد بود، به این ترتیب که از طرفی تولیدکنندگان اسلحه را که در حال رکود سفارشات بعد از خاموشی جنگ ویتنام میباشد کمک خواهد کرد و از طرف دیگر کمبود توازن ارزی را کاهش خواهد داد.
پرداخت نقدی
به موجب خبری از طرف منابع صنایع جنگی، شاه پول سلاحها را نقداً خواهد پرداخت.
یکی از نمایندگان کارخانجات هواپیماسازی که سهم بزرگی از این معامله را دریافت خواهد کرد گفت «مسلماً این مسئله خلاء خطوط تولید ما را پر خواهد کرد».
آنطوری که توسط مقامات وزارت کشور آمریکا تشریح شده، خرید این سلاحها بخشی از برنامه پنجساله شاه برای مدرنیزه کردن ارتش میباشد که از دو سال پیش شروع شده از هنگام خروج نیروهای انگلیس از خلیجفارس در سال ۱۹۷۱ که موجب بجای گذاشتن آنچه که شاه آن را خلاء قدرت نامیده است گردیده، ایران تصمیم به تسریع مدرنیزهکردن ارتش گرفت.
برای مدت بیش از بیست سال، آمریکا و انگلیس تنها منبع رسمی سلاحهای نظامی ایران بودند. اما شاه در بعضی مواقع آنها را تهدید کرده است که اگر غرب اسلحه نفروشد او برای دریافت آن به روسها مراجعه خواهد کرد.
از سال ۱۹۵۰ آمریکا نزدیک به ۸۰۰ میلیون دلار به ایران کمک نظامی کرده است. اما بتدریج که درآمد نفت ایران ازدیاد پیدا کرده است، آمریکا بجای کمک به فروش سلاحهای نظامی براساس تجارتی اقدام نموده است.
با روشن شدن این مسئله که نیروهای نظامی انگلیس خلیجفارس را ترک خواهند کرد، شاه شروع به ازدیاد خرید سلاحهای نظامی جدید نمود. هواپیما از آمریکا و کشتی و تانک از انگلیس. مقامات وزارت جنگ و امور خارجه آمریکا اعتراف کردهاند که سلاحهای جنگی سفارششده بالاتر از حد احتیاج شاه به حفظ امنیت داخلی در کشورش میباشد. اما اینطور گفته میشود که فکر اصلی شاه اینست که او به آنچنان نیروی نظامی احتیاج دارد که فکر هر نوع تجاوزی را از جانب شوروی منحرف سازد و یا جلوی هر نوع تجاوزی را از عراق که مقادیر معتنابهی سلاحهای نظامی از شوروی دریافت کرده است بگیرد.
اختفای میزان دقیق سفارش
ابعاد دقیق این معامله اسلحه هنوز روشن نیست. منابع سنای آمریکا اینطور درک کردهاند که مجموع آن به سه میلیارد دلار میرسد ولی مقامات وزارت دفاع گفتهاند که این رقم به دو میلیارد دلار نزدیکتر است. معامله اخیر ایران، انعکاس توجه و تکیه جدید دولت نیکسون به ازدیاد فروش خارجی سلاحهای جنگی میباشد. مقامات دولتی میگویند که دولت نیکسون به سیاست وزارت جنگ آمریکا در ده سال قبل بازمیگردد. در آن زمان سیاست آمریکا در فروش سلاحهای جنگی طوری بود که ویلسون نخستوزیر انگلیس علناً به «فشار فروشندگی» آمریکا اعتراض کرد. در اوائل سالهای ۱۹۶۰، فشار وزارت جنگ آمریکا برای فروش سلاحهای نظامی، منجر به تصویب مقررات محدودکنندهای توسط سنای آمریکا گردید. کمیته روابط خارجی سنای آمریکا نگران آن بود که فروش سلاحهای نظامی و ایجاد مسابقه تسلیحات نظامی، باعث میشود که فشار اقتصادی و مالی غیرموجهی را به دوش کشورهای در حال توسعه بوجود آورد. (لایحه معروف به سیمینگتون Symington پیام مجاهد) اما فروش سلاحهای نظامی آمریکا رو به ازدیاد است. از ۹۲۵ میلیون دلار در سال ۷۰ به ۱/۲ میلیارد دلار در سال ۷۱ و ۴۵/۳ میلیارد دلار در سال ۷۲ رسید. برای سال ۷۳ پیشبینی میشود که به ۸/۳ میلیارد دلار برسد.
(در متن مقاله تکیهها از ماست)
جزئیات دیگری مربوط به خرید اسلحه:
علاوه بر نیویورکتایمز، خبرگزاریهای دیگر جهان نیز برخی از جزئیات این معامله را منتشر ساختهاند که مضمون آنها بشرح زیر است:
۱ـ کلیه خبرگزاریها تأکید کردهاند که بهای سلاحهای سفارششده نقداً پرداخت میگردد.
۲ـ انتشار بعضی از جزئیات این معامله حاکی از آنست که در لیست وسائل فروشی، برخی از کشتیهای فرسوده و وسایل نظامی قدیمی آمریکاست که بعد از تجدیدنظر در آنها و تعمیر به ایران فروخته خواهد شد.
۳ـ رئوس کلی این معامله و اهداف و ابعاد آن که در مرحله اول کمک به پرداختهای آمریکاست، در سفر اخیر نیکسون به ایران طرح و توافق شده است. جزئیات آن بعداً در جریان سفر کانالی وزیر دارائی آمریکا به تنظیم میگردد. بدنبال سفر کانالی، کمیتهای از پنتاگون به ایران سفر میکند و لیست سلاحهائی را که ایران باید بخرد به شاه میدهند.
۴ـ علاوه بر خرید سلاحهای مورد بحث از آمریکا، به موجب اعتراف هویدا و سایر منابع خبری، ایران سفارشاتی نیز به روسیه شوروی داده است. حجم این سفارشات هنوز افشا نشده است.
۵ ـ همچنین سفارشاتی که به انگلیس داده شده در حدود ۸۰۰ میلیون دلار برآورد شده است که بیش از کل فروش سالیانه انگلیس میباشد (فروش سالیانه انگلیس به کشورهای پیمان ناتو، ایران، کویت، عربستان سعودی، لبنان، آفریقای جنوبی، استرالیا، هند، اکوادور و برزیل در سال ۷۲ برابر با ۷۰۰ میلیون دلار میباشد).
اطلاعیه سیاسیـ نظامی
«یریدون لیطفئوا نورالله بافواههم والله متّم نوره ولو کره الکافرون» سوره صف آیه ۸
دشمنان خدا و خلق تلاش میکنند که نور خدا را با دهانهایشان خاموش کنند در حالی که خداوند نورش را در همهجا خواهد گسترد اگرچه این برای دشمنان ناخوشایند باشد.
غرش بمبها شکست ضدانقلاب را نوید میدهد
شامگاه روز چهارشنبه ۴/۱۱/۵۱ بمبهای ساعتی نیرومند مجاهدین تأسیسات غارتگران خارجی و داخلی را به لرزه درآورد و خسارات قابل توجهی وارد آورد:
اولین بمب در ساعت ۴۵/۸ همین شب ساختمان سازمان برنامه را در حوالی سهراه ژاله بلرزه درآورد که منجر به شکستن پنجرهها و درهای ورودی تمامشیشهای آن شد.
دومین بمب یکربع بعد یعنی در ساعت ۹ همین شب ساختمان کمپانی کالای تجارتی فیروز را در خیابان جیحون ـ که متعلق به ثابت پاسال سرمایهدار غارتگر صهیونیست و وابسته به اسرائیل است، بلرزه درآورد که در و پنجرههای آنرا درهمشکست.
سومین بمب با پنج دقیقه اختلاف یعنی در ساعت ۹ و ۵ دقیقه ساختمان کمپانی را در تلویزیون (آرـ تی ـ آی) آمریکا را که متعلق به همان ثابت پاسال است در خیابان جیحون به لرزه درآورد که خسارات مالی قابل توجهی وارد آورد.
چهارمین بمب در ساعت ۹ و ربع همین شب در دفتر شرکت هواپیمائی آمریکائی (پان آمریکن) واقع در خیابان ویلا منفجر شد که منجر به خردشدن در و پنجرهها و اشیاء داخل آن گردید.
صبحگاه روز جمعه ۶ بهمن نیز بمبهای ساعتی نیرومند دیگری در تأسیسات دشمنان خلق کارگذاری شد که خسارات دیگری را درپی داشت:
پنجمین بمب نیرومند در ساعت ۸ صبح همین روز که در ساختمان محل شرکتهای بازرگانی کمپانیهای نفتی (شل ـ لاوان ـ فلات قاره و …) در خیابان بلوار کارگذاری شده بود، منفجر شده و خسارات قابل توجهی به ساختمان آن وارد آورد.
ششمین بمب در ساعت ۸ و ۱۰ دقیقه صبح همین روز که در ساختمان محل کمپانی مس سرچشمه که متعلق به غارتگران انگلیسی است کار گذاشته شده بود، موجب درهمشکستن و سوراخ شدن دیوار ساختمان و فروریختن یکی از دیوارهای ساختمان کمپانی شد و علاوه بر این کلیه شیشهها و در و پنجرههای آنرا درهمشکست. شدت انفجار به حدی بود که منجر به خردشدن در و پنجرههای تمام شیشهای ساختمان شهرداری ناحیه بلوار که در فاصله ۸۰ متری محل انفجار قرار داشت، شد.
هفتمین بمب ساعتی که در ساعت ۵/۸ صبح همین روز در قسمت جلوی ساختمان کلانتری ۹ واقع در میدان بهارستان کارگذاری شده بود منفجر شد و خساراتی وارد آورد.
هشتمین و نهمین بمبهای ساعتی که از نوع آتشزا بودند در ساعت شش صبح همین روز در سینما پولیدور سینما رادیوسیتی کارگذاری شده بود و منجر به آتشسوزی در این سینماها شد که بعلت عدم توسعه کامل آتش فقط منجر به سوختن تعدادی از صندلیهای سالن شد و با تلاش مأمورین آتشنشانی خاموش شد. هدف اصلی ما از آتشزدن این دو سینما که برای اولینبار (بعنوان سینما) هدف حملات ما قرار میگرفتند، برهمزدن تظاهرات و اجتماعات اوباشان «سازمان امنیت برای دشمنان خلق» بود که در همین روز قرار بود تحت عنوان اطاق اصناف در این محل برگزار شود.
شامگاه روز شنبه ۷/۱۱/۵۱ دهمین بمب که یک بمب صدادار غیرکشنده بود کافهتریای هتل انترناسیونال را به لرزه درآورد. هدف از این انفجار متوجهساختن اتباع خارجی نسبت به جنایاتی بود که رژیم خونریز آریامهری در ایران نسبت به خلق و انقلابیون مرتکب میشود و با توطئه سکوت دستگاههای خبرگزاری جیرهخوار و روزنامههای خائن درباری و رشوهدادن به خبرگزاریهای خارجی سعی در جلوگیری از افشای آنها دارد. کلیه هدفهای پیشبینی شده با موفقیت کامل مورد حمله قرار گرفت و از آنجا که در انتخاب زمان و مکان و نحوه عمل پیشبینیهای لازم صورت گرفته بود، در هیچیک از این حوادث تلفات جانی به کسی وارد نیامد.
صدای پرطنین بمبهائی که در روزهای جشنهای خیانتبار محمدرضا شاه قاتل، تهران را به لرزه درآورد، فریاد رزمآوری خلقی بود که در زیر سیاهترین دیکتاتوریهای تاریخ میسوزد اما هرگز با آن سازش نمیکند و لحظهای از پیکار تا پیروزی نهائی دست برنمیدارد. انفجارهای پرطنینی که تهران را به لرزه درآورده بود و آنهم در زیر شدیدترین کنترلهای پلیسی ممکن، نشانه حضور فعال انقلابیون هوشیار و دلاوری است که بعد از دو سال پیکار خونین و دادن قربانیهای انبوه امروز مصممتر از پیش و سرشار از روحیه رزمندگی، پرامید و توانا میخروشد و به پیش میتازد. در این میان پرمعنیتر از هر چیز تلاش رژیم در جلوگیری از پخش اخبار مربوط به عملیات انقلابیون است و این نشانه آشکار و وحشت رژیم خونریز آریامهری از تأثیرات امیددهنده، آگاهکننده، تشکلدهنده عملیات انقلابی بر نیروهای مبارز است.
با اینکه انقلابیون نمیتوانند به سرعت و وسیعاً اخبار عملیات انقلابی را به گوش خلق خود برسانند. علاقمندی و پیگیری خلق مبارز ما در پخش این خبرها عامل شکست توطئه سکوت دستگاههای جیرهخوار پخش خبر دولتی بوده است که طبق دستور شاه وظیفه دارند از انتشار هرگونه خبر مربوط به پیروزی پیشاهنگان مسلح خلق خودداری کنند و در عوض با صحنهسازیها و دروغپردازیها و توطئههای شیطانی از هر حادثه و یا شکست، به منظور ایجاد یأس و بدبینی در مردم استفاده کنند. در چنین شرایطی تلاش در پخش اخبار مربوط به جنبش مسلحانه بهر طریق ممکن چه از طریق پخش دهان به دهان و چه از طریق تکثیر و پخش بیانیههای انقلابی یک وظیفه انقلابی است. خصوصاً تلاش در افشای توطئههای خونین آدمکشان شاه نقش مهمی در ناکامگذاشتن این توطئههای خونین خواهد داشت. همچنانکه انقلابیون با افشای خبر مربوط به نقشه جنایتکارانهای که آدمکشان شاه به منظور کشتن اطفال دانشآموزان و کارگران زحمتکش تدارک دیده بودند توانستند دستهای توطئهگران جنایتکار شاه را از پیش ببندند و نقشههای شیطانی و خونین آنها را ناکام بگذارند تا آدمکشان نتوانند با انجام این جنایتها انقلابیون دلاوری که همهچیز خود را در راه خلق خود فدا کردند مورد تهمت و بدنامی قرار دهند و آنها را در پیشگاه خلق خود بیاعتبار سازند.
گرامی باد خاطره شهیدان قهرمان راه آزادی و سعادت خلق
ننگ و نفرت بر شاه مزدور و بیگانهپرست
جنبش مسلحانه خلق ایران شکوفا باد
«مجاهدین خلق ایران» ـ ۸/۱۱/۵۱
اعتراضات مردم به جشنهای سیاه (انقلاب سفید)
شاه باز مضحکه جدیدی بنام جشنهای دهه انقلاب براه انداخته است. باز کیسههائی پر و ملتی فقیرتر میگردد. هنوز ملت از هزینههای طاقتفرسای جشنهای منحوس ۲۵۰۰ ساله کمر راست نکرده که مسخرهبازی جدیدی براه انداخته و پولهای بیحساب دیگری را از کیسه ملت حیف و میل میکنند.
در روزهای اول تا ششم بهمن، مردم، دانشجویان و مبارزین و مجاهدین بشدت در تمام ایران به این جشنها اعتراض کردند. ذیلا قسمتی از عملیات اعتراضی مردم بنظر میرسد عملیات مجاهدین و اعلامیه آنها جداگانه در همین شماره آمده. در روزهای آخر دی و اول بهمن دانشجویان دانشگاه دست به تظاهرات پرشوری زدند که در آن حمایت خودشان را از جنبش مسلحانه ابراز داشتند و در ضمن به رفتار وحشیانه رژیم علیه انقلابیون و دانشجویان اعتراض کردند. این تظاهرات که در زیر خفقانآورترین فشارهای پلیسی انجام شد نشانه خوی رزمندگی دانشجویان قهرمان ایران است که امیدهای انقلاب فردای ما هستند. شعارهائی که دانشجویان میدادند اینها بود: خوک آمریکائی برو گمشو ــ مزدور بیشرافت برو گمشو ــ این انقلاب نیست ضد انقلاب است ــ برپا برپا این هموطن، شد یارانت گلگون کفن، در زندانها از شکنجهها، سرها گردد از بدن جدا ــ اتحاد مبارزه پیروزی ــ و شعارهای دیگر برای شهدای جنبش و گروههای مسلح.
دانشجویان دانشکدههای علوم، فنی، حقوق، ادبیات، و داروسازی بطور مشخص در این تظاهرات شرکت داشتند و دانشجویان دانشکدههای دیگر نیز خارج از دانشکده خودشان در صف دانشجویان تظاهرکننده بودند. دانشجویان در این روز با سنگ به پلیس حمله میکردند و با لوله آب به پلیس میپاشیدند. در این روز پلیس با ماشینهای آتشنشانی آماده خیسکردن دانشجویان بود و کلیه تجهیزات سرکوب مثل گاز اشکآور و غیره را همراه داشتند. پلیس گاهگاهی به دانشجویان حمله میبرد ولی دانشجویان با سنگ جواب میدادند و حتی در کتابخانه دانشکده فنی و کتابخانه مرکزی دانشگاه با صندلی به جنگ تن به تن با پلیس پرداختند و باطومهای عدهای از افراد پلیس را گرفته و تعداد زیادی از سپرهای طلقی آنها را شکستند. این روش دانشجویان در تظاهرات قبلی کمسابقه بود و این بار برخلاف گذشته صورت تهاجمی به خود گرفته بود. به مجسمه شاه در دانشگاه کثافت پاشیدند و سپس به ماشین متعلق به سرویس سیاسی سنتو حمله کرده و آنرا آتش زدند.
پلیس به مناسبت دهمین سال انقلاب سفید نمیخواست زیاد سروصدا بلند شود و سعی داشت، بهر ترتیب که شده جلوی اعتصاب و تظاهرات را بگیرد، لذا دانشگاه را تا ۶ بهمن تعطیل کردند. روز اول تظاهرات حدود ۵۰ نفر از دانشجویان دستگیر شدند.
● نجفآباد: در روزهای جشن بدنبال اعتراض مردم، مأمورین شاه به مدرسه علمیه نجفآباد یورش برده و عدهای از روحانیون مبارز را دستگیر و حتی کتابهای آنان را با خود بردند.
● در قم: بعضی از تزئینات چراغانی به مناسبت پیشواز جشنهای ۶ بهمن توسط مردم و طلاب آتش زده شد و پرچمهائی را که نصب شده بود آتش زده و پاره کردند. تزئینات دولتی اطراف اداره آمار به کلی آتش زده شد.
● در اصفهان: در میدان شاه اصفهان میتینگی به اسم دانشگاه اصفهان تشکیل شده بود مبنی بر پشتیبانی از جشنهای دهه انقلاب، دانشجویان اصفهانی در میتینگ شرکت کرده و ناگهان با فریادهای مرگ بر شاه و مرده باد شاه تظاهرات میکنند و عملیات مذبوحانه دستگاه را برای فریب مردم نقش بر آب میکنند. میتینگ به زدوخورد تبدیل شده و عده زیادی دستگیر میشوند.
● در خراسان: در یکی از دهات خراسان مأمورین جمعآوری پول برای جشنها، با امتناع مردم مواجه و زدوخورد بین مأمورین و مردم ده درمیگیرد که منجر به تیراندازی شده و عدهای زخمی و دستگیر میشوند.
● در تبریز: روزهای اول بهمن تظاهراتی در دانشگاه تبریز صورت گرفته و اعتراضات شدیدی به جشنها شد ه است.
روزنامه لوموند فرانسه از قول خبرنگار خود در ایران (جواد علامیر) وقایع دانشگاه تبریز و دیگر نقاط را چنین بیان میکند:
لوموند ۸ مارس ۷۳ ـ بدنبال زدوخورد میان قوای دولتی و دانشجویان در دانشگاه تبریز حداقل چهار دانشجو به قتل رسیدهاند.
تهران ـ موج اعتراض دانشجوئی که از ۱۰ روز پیش در مراکز دانشجوئی ایران در جوش و خروش بود. در دانشگاه تبریز به نبرد رودررو میان نیروهای پلیس و دانشجویان منجر گردیده است. بنا به اخباری که در پایتخت پخش است، این درگیری حداقل چهار کشته ببار آورده است.
بنظر میرسد که تلاطم فعلی از نارضایتی دانشجویان نسبت به سیاست داخلی و خارجی رژیم، طرد روحانیون، سرکوب پلیسی، سیاست نفتی و بالاخره خرید مبلغ دو میلیارد دلار اسلحه که اخیراً از ایالات متحده آمریکا خریداری شده است، ریشه میگیرد. این تلاطم از روز ۲۰ فوریه یعنی روز اعتصاب دانشکده فنی دانشگاه تهران شروع میشود. کوماندوهای «ویژه» پلیس در این روز اعتصابکنندگان را سرکوب کرده و سردمداران آنها را بازداشت ساختند. بدنبال امتناع دانشجویان از حضور در کلاسهای درس چند دانشکده تعطیل شدند. در پایان ماه گذشته دانشکده جندیشاپور خوزستان به نوبه خود دست به اعتصاب زد. پلیس در اینحال به سرکوب اعتصابکنندگان پرداخت و بنا به شایعاتی که در تهران جریان دارد گویا یک دختر دانشجو به قتل رسیده است.
در روز اول مارس وقتی که دانشجویان دانشگاه ملی تهران که خواستار لغو شهریه برای نامنویسی کنکور عمومی ورود به دانشگاهها بودند، به نوبه خود کلاسهای درس را تحریم کردند. اعتصاب دانشجوئی حالت عمومی به خود گرفت. بدنبال پدیدارشدن چند تابلوی مقوایی با شعارهای ضدرژیم کوماندوهای پلیس صحن دانشگاه را اشغال کردند. در این موقع در تبریز نیز دانشجویان چند روز بعد از اعلان خبر خرید مقادیر بسیار زیادی اسلحه توسط ایران، از حضور سر کلاس درس امتناع کردند.
وقتی که دانشجویان در امتناع خود پافشاری نمودند پلیس به آنان حملهور گشت. لیکن دانشجویان در مقابل یورشهای پلیس سرسختانه مقاومت کردند. آنها همچنین رئیس دانشگاه را به گروگان گرفتند و در جریان گروگیری رئیس دانشگاه پلیس به تیراندازی پرداخت و بنا به قولی ۴ دانشجو و به قولی دیگر شش دانشجو به قتل رسیدند. سرکوب پلیسی در تبریز به نوبه خود اثر گذارده، در دانشکدههای پزشکی و پلیتکنیک و در دانشگاه آریامهر اعتصاب برپا گردید. تعداد افراد دستگیرشده زیاد است.
جواد علامیر
چپاول و اخاذی از مردم بعنوان جشن باصطلاح انقلاب شاهانه برای مخارج جشن باصطلاح جشن شاهانه مبالغ زیر بزور از مردم گرفته شده است:
از رانندههای تاکسیها: سی ـ چهل ـ صدتومان
از هر دانشآموز دبستانی و دبیرستانی از پنج تومان به بالا
از هر صنفی حداقل ششهزار تومان در شهرستانهای کوچک و در تهران و شهرهای بزرگ ده هزار تومان
از نانوائیها صد تومان
از بسیاری مغازههای دهات ۵۰ ـ ۱۰۰ ـ ۲۰۰ تومان
در ازاء اخذ این مبالغ، شهرداریها به هر مغازه فقط دو پرچم داده و صاحبان مغازهها مجبور بودند با قالی و وسایل تزئینی مغازههای خود را برای جشن تزئین کنند.
۵ دانشجوی ایرانی توسط افبیآی بازداشت شدند
کنسولگری ایران در سانفرانسیسکو در هشتم ماه مارس در جلسهای که بنام «شورای مسائل جهانی» تشکیل داده بود از هریک یانگ «رئیس» بنیاد شرق نزدیک دعوت مینماید تا درباره سفر اخیرش به ایران و پیشرفتهای ایران تحت رهبری شاه صحبت نماید. بیش از ۱۵۰ نفر از سرمایهداران و عناصر دیپلماسی و غیره شرکت داشتند. در همین جلسه ۵۰ نفر از دانشجویان ایرانی به ابتکار انجمن دانشجویان ایرانی در شمال کالیفرنیا شرکت مینمایند.
دانشجویان پس ازختم سخنان یانگ، طی سئوالات و توضیحاتی پرده از جنایات رژیم شاه برمیدارند. به ترور و خفقان حاکم بر ایران، اعدامهای انقلابیون، تعداد بیشمار زندانیان سیاسی (در حدود چهل هزار نفر) فقر عمومی حاکم بر اجتماع، کشتار کارگران و غارت منابع ملی توسط امپریالیسم جهانی و رژیم شاه و شرکائش اشاره میکنند. حضار نیز با دقت به سخنان دانشجویان گوش میدادند، اما ناگهان جعفر فقیه، معاون سرکنسولگری ایران آغاز به خوشرقصی کرده و شروع به توهین و اهانت به دانشجویان مینماید. دانشجویان اینبار ساکت ننشسته و جعفر فقیه و چهار نفر دیگر از کارکنان کنسولگری را گوشمالی میدهند بهطوریکه جلسه کنفرانس برهمخورده و مهمانان هر کدام به یکسو فرار میکنند و اعضاء کنسولگری نیز به اطاقی فرار کرده و خود را مخفی میکنند.
به این ترتیب دانشجویان شمال کالیفرنیا موفق میشوند که کنسولگری را در اجرای برنامهاش شکست دهند. فقیه بعداً به پلیس تلفن کرده و میگوید که عدهای «کمونیست» و «دشمن ایالات متحده آمریکا» برای خرابکاری به کنفرانس آمدهاند.
طبق اطلاعات رسیده، مقامات افبیآی (اداره آگاهی آمریکا) پنج نفر از دانشجویان را توقیف کرده است. ما از کلیه دانشجویان دعوت میکنیم که به این عمل ارتجاعی، با فرستادن نامه و تلگراف به کنسولگری ایران در سانفرانسیسکو اعتراض کرده و آزادی بدون شرط دانشجویان بازداشتی را درخواست کنند.
اطلاعیه فدراسیون بینالمللی حقوق بشر
فدراسیون بینالمللی حقوق بشر که یک سازمان غیردولتی است و از طرف سازمان ملل و شورای اروپا معتبر شناخته شده است، بدنبال بازگشت آقای Jean Noel Derreonni وکیل دعاوی در دادگاه تجدیدنظر پاریس، که از طرف این سازمان بعنوان ناظر حقوقی در تهران (ایران) بوده است به اطلاع میرساند که:
۱ـ مقامات رسمی ایرانی از دادن هرگونه اطلاعی به ناظر حقوقی بینالمللی در مورد دکتر عباس شیبانی و دستگیریهائی بدنبال جریانات اخیر دانشگاه بعمل آمده است خودداری کردهاند.
۲ـ با این وصف از تماس همین ناظر با منابع موثق در تهران به این نتیجه میرسد که:
● در مورد دکتر شیبانی، محاکمهاش در محیطی دربسته انجام شده و فقط یک روز طول کشیده است و اقوامش از تاریخ آن مطلع نبودهاند. آقای شیبانی از دادگاه تجدیدنظر نظامی تهران خواستار تجدیدنظر در محکومیتش را کرده است که احتمالاً بعد از جشنهای سال نو ایرانی (نوروز) یعنی حدود نیمه اول آوریل نتیجهاش معلوم خواهد شد.
دکتر شیبانی که بدنبال دستگیری برادرزنش آقای محمد مفیدی که ۶ ژانویه ۱۹۷۳ توسط دادگاه تجدیدنظر نظامی محکوم و روز ۱۱ ژانویه اعلام شد، دستگیر شده بود، در دادگاه نظامی تهران در نیمه آخر ماه فوریه بخاطر فعالیتهای مخالف امنیت داخلی مملکت به ۲ سال زندان محکوم میشود در حالی که هیچ دلیل جرمی برعلیه او موجود نبوده است.
درمورد جریانات دانشگاه که مقامات رسمی ایرانی وجودش را منکر میشوند، شلوغی دانشگاههای ایران از دو ماه قبل به این طرف تقریباً دائمی است. دانشکدههای تهران و شهرستانها که در آنها تظاهرات صورت گرفته است موقتاً تعطیل شدهاند. بخصوص در همین مدت عده زیادی دستگیر و کشته شدهاند. تعداد دستگیریها و کشتهها برطبق منابع مختلف متغیر است. تنها در دانشگاه تبریز از ۲ تا ۱۶ نفر کشته شدهاند.
بعلاوه ناظر حقوقی بینالمللی گزارش میدهد که اخیراً چند محاکمه سیاسی در تهران انجام گرفته است:
۱ـ آقای مصطفی خوشدل محکوم به اعدام
۲ـ آقای مهدی افتخاری حبس ابد
۳ـ آقای جلال صمصامی حبس ابد
۴ـ آقای حمید جلالیزاده حبس ابد
۵ ـ آقای کاظم ذوالانوار حبس ابد
عدهای دیگر در ارتباط با یک انفجار بمب که در ماههای اخیر در تهران و در شب در مغازههای صورت گرفته و در طی آن هیچکس از بین نرفته است، در طول این دادگاه افراد زیر محکوم به اعدام شدهاند:
۱ـ آقای فریدون مهرابی
۲ـ آقای مشارزاده (۱)
محل امضای میشل بلوم Michel Blum
معاون دبیرکل فدراسیون بینالملل
معاون دبیرکل فدراسیون بینالمللی حقوق بشر
(۱): این دو اسم گویا در اصل مال یک نفر است بنام فریدون مشارزاده مهرابی «پیام مجاهد»
سپاس آخر
شعر زیر بوسیله یکی از مجاهدین در زندان و در روز شهادت مهدی رضائی سروده شده است و در واقع زبان حال مهدی شهید است به مادر خود.
مادر به این امید که گردم دوباره باز
بر راه کوچه دیده گریان خود مدوز
خورشید زندگانی پرالتهاب من
خواهد کند غروب بهنگام نیمروز
ایام کودکی که بلبهای خرد من
اول سخن زآیه قرآن گذاشتی
آنروز بذر مهر ضعیفان خلق را
در جان من به فروغ اندیشه کاشتی
گفتی بمن که راه خدا راه مردم است
در راه او به مایه جانت جهاد کن
مردان حق طلیعه آزادمردیاند
خود را رها ز سلطه هر انقیاد کن
دیدم چگونه کودک بیمار یک فقیر
بر روی دست مادر خود جان سپرد و مرد
غلطید اشک مادر و دندان خویش را
از فرط اضطرار به لبهای خود فشرد
دیدم که اهرمن زره آوردِ مردمان
پر میکند دهان به غارت گشوده را
از خون روستائی صحرای دوردست
لبریز میکند همه شب جام باده را
دیدم چگونه مردم محروم بیامید
چشمان بیفروغ به آینده بستهاند
دزد از میان خانه به تاراج میبرد
یاران به گوشهای به تماشا نشستهاند
شب سرد بود و تیره و صحرا خموش و رام
ابر سیه گرفته فروغ ستاره را
اندیشههای مردم آزاده وطن
گم کرده در طریق هدف راه چاره را
آن نغمههای پاک که خواندی هزار بار
در گوش جان خستهام آغاز راز کرد
با آیههای سوره فجر و حدید و صف
بر روی من دریچه امید باز کرد
ناگاه در سپیده صبحدمی زهم گسست
بانگ گلولههای مجاهد سکوت را
طوفان یک اراده پرشور همرهان
ازهم درید لانه عنکبوت را
مادر ببین که بذر نخستین که کاشتی
در جان من شکفت و زهرسو جوانه زد
وان شعلهای که در دل من برفروختی
از لوله سلاح من اکنون زبانه زد
مادر سپاس آخرم اکنون قبول کن
پاداش آن سرود نخستین که خواندهای
آن آیههای پاک که با رازهای آن
در جانم اشتیاق شهادت نشاندهای
ای هموطن طریق تاریک بود و من
با خون خود چراغ رهت برفروختم
دیدی تو راه، میروی امروز باشتاب
من نیز مفتخر که در این راه سوختم
امروز شعلههای تفنگ و صدای بمب
افکنده ارتعاش بر اندام دشمنان
فردای انقلاب به دست مجاهدین
نابود میشود ز جهان نام دشمنان
امشب که جذبههای پر از شور وصل دوست
میخواندم به صبح شهادت، پرالتهاب
پیمان آشنای من، آن آشنای راز
از دیدگان منتظرم درربوده خواب
پاداشی برای جنایت
فاقتلوالمشرکین حیث وجدتموهم و خذوهم و احصروهم و اقعدوا لهم کل مرصد. (دشمنان خلق را هر کجا که یافتید بگیریدشان، حبس کنید و بکشید و همهجا در کمین آنها باشید ۹-۵) سروان اسماعیل افراسیابی دادستان مسلوبالاراده بیدادگاهی که برادر مجاهد مهدی رضائی را محاکمه و محکوم به اعدام کرد، اکنون بعنوان «ادامه تحصیل» از ایران خارج شده و در دانشکده حقوق پاریس به «تحصیل» مشغول شده است.
گفته میشود که سفر نامبرده از یکطرف برای فرار از انتقام قهرآمیز مجاهدین میباشد و از طرف دیگر بعنوان پاداشی برای جنایتی است که مرتکب شده.
هموطن: آیا میتوان به چنین جنایتکارانی اجازه و فرصت فرار از انتقام قهرآمیز مردم را داد؟
زندگینامه مجاهد شهید محمود شامخی
تهیه از سازمان مجاهدین خلق ایران
محمود شامخی در سال ۱۳۲۵ در خانوادهای اهل کاشان در تهران متولد شد. در همان منطقه جنوب تهران که خانهشان بود به مدرسه رفت و بعد دوره دبیرستان خود را در دبیرستان علوی تهران گذرانید و از شاگردان ممتاز آنجا بود. وضع خوب درسی او ممکن بود آینده خوبی را برایش دستوپا کند اما خود او اینچنین نخواست. آیندهای که او برای خود ساخت پر از رنجها و مشقتها بود. او تمام این راه را با اراده و تصمیم طی کرد و تمام مشکلاتش را پذیرا شد. محمود به دانشکده حسابداری شرکت نفت رفت اما دلش جای دیگر بود. او از سال دوم دیگر به دانشکده دل نبست و تمام وقت و فکر خویش را در راه سازمانش به کار گرفت. محمود شامخی، مجاهد شهید، این ضرورت انقلابی در جوامعی نظیر جامعه ما، را درک کرده بود که در راه انقلاب برای پیشبرد امر مبارزه، و برای موفقیت در انجام مبارزهای متناسب با شرائط پلیسی، باید بطور موقت روی عواطف خانوادگی پاگذاشت. او علیرغم عاطفه شدید خود، از خانواده جدا شد و به بهانه سفر و گردش طولانی از خانواده دور ماند تا بتواند تمام وقت خود را صرف مبارزه کند و در راه تدارک مبارزه مسلحانه علیه رژیم مزدور و بیگانهپرست محمدرضا شاه خونخوار، بکوشد. او به دستور سازمان انقلابیش همراه با عدهای دیگر از همرزمانش برای کسب تعلیمات نظامی راهی فلسطین شد. پس از چند ماه درگیری با مشکلات، وقتی که آماده سفر از دبی به طرف فلسطین بود همراه با چند تن دیگر از همرزمانش، در دبی به زندان عمال انگلیس افتاد. تابستان گرم و شرایط غیرانسانی زندان آنجا را بیش از سه ماه تحمل کرد و هنگامی که جمع شش نفری آنها را برای تحویل به پلیس ایران، با هواپیما به ایران میبردند دستجمعی هواپیما را منحرف کرده و در بغداد پیاده شدند. این کارها همراه با مخفیکاری انجام گرفت. بوقوکرناهای رژیم کوشیدند اقدام مجاهدین در نجات جان خود را عملی تروریستی معرفی کنند. همانگونه که اقدام آزادیخواهان و انقلابیون سایر مناطق جهان را تروریسم مینامند. رژیم کوشید آنها را دزد و قاچاقچی معرفی کند ولی حوادث بعدی نشان داد که دزد و قاچاقچی واقعی کیست، مجاهدین هستند یا خود شاه و اشرف و دربار پهلوی که کوس رسوائیشان را در چهار سوق دنیا، در سوئیس، بارها بصدا درآوردهاند؟
مجاهدین برای تجربه آموختن از انقلاب فلسطین و به دلیل هدفهای مشترک و وحدت در سلاح به فلسطین میرفتند. آری علیرغم رژیم شاه، مردم ایران پیوند عمیق خود را با انقلاب فلسطین هرچه بیشتر نشان داده و میدهند، بگذار رژیم شاه، انقلابیون، فدائیان و مجاهدین را خرابکار معرفی کند. در راه حق هر تهمتی را باید تحمل کرد. مردم ما هم خوب معنی حرفهای رژیم را میدانند. رژیم وقتی میگوید خرابکار، مردم میدانند یعنی یک انقلابی، یعنی یک فدائی خلق، یعنی یک چریک، یعنی یک مجاهد، مگر بوقهای تبلیغاتی شاه رزمندگان فلسطین و ظفار و انقلابیون ایرلند و ویتنام و هزاران جای دیگر را خرابکار، تروریست، شورشی و آشوبگر معرفی نمیکنند؟ چه افتخاری بالاتر از اینکه انسان خرابکار رژیم محمدرضا شاه باشد. انسان آرامش جهنمی چپاولگران و دزدان بینالمللی و نوکران آنها را برآشوبد. دروغهای هیتلری و گوبلزی رژیم محمدرضا شاه و اربابان او واقعیت را قلب نمیکند.
محمود شامخی، مجاهد و انقلابی، همراه با بقیه همرزمانش بالاخره به انقلاب فلسطین پیوست و از تجارب خوبی بهرهمند گشت. او که خود از لحاظ کار تشکیلاتی، جوانی کارکرده و باتجربه بود خیلی خوب میتوانست مشکلات و مزایای یک انقلاب در حال عمل را مشاهده کند و خود را برای آینده انقلاب ایران مجربتر سازد. و سرانجام هنگامی که چندینماه پیش از شهادتش به ایران مراجعت کرد، دستاوردهای بسیار باارزشی را برای برادران مبارز خود بههمراه داشت.
صداقت و خلوص محمود کمنظیر بود. او وقف هدفش بود، وقف راه نجات خلق. هر کاری ولو بسیار کوچک را اگر بنفع جنبش نبود کنار میگذاشت. او تجسم خوب حلشدن در امر نبرد بود. برای او اصل این بود که کارش در خدمت به انقلاب تمام شود. مشکل بودن و کیفیت کار برای او جنبه فرعی داشت. به همین دلیل از بسیاری کارها که معمولاً خیلی از افراد در پذیرفتن یا انجام آن از خود تردید و تأمل نشان میدهند او استقبال میکرد و بسادگی انجام میداد. عمل او در این مورد نمونه بود. دمدست محمود خیلی خوب اهل فکر کردن بود. فکر کردن برای او عادت بود. همیشه موضوع فکری برای سخن داشت. بسیار کم میشد که با او همنشین شوی و از او مسئلهای را در مورد امر مبارزه و تکامل آن نشنوی.
محمود شامخی مجاهد شهید که در پایگاه الفتح بنام ابوعامر معروف بود، خوب مشکلات را ارزیابی میکرد و آگاهانه خود را آماده خطرات مبارزه مینمود. یکبار به یکی از دوستانش گفته بود «کسی که امروز مبارزه میکند باید خود را برای کشتهشدن آماده کند» و او خود را به خوبی آماده کرده بود.
محمود کمفکر کردن روی مسائل را نمیتوانست بپذیرد. او همواره دوستانش را به فکر و تأمل روی قضایا توصیه میکرد و خود نمونه تأمل و ریزبینی بود.
محمود شامخی مجاهد شهید در تماس با مردم بسیار پرحوصله و دلسوز بود. جامعهگردیهای او در مناطق مختلف تهران و شهرستانها ثمرات خوبی برای سازمان به بار آورد. او از ساعتها پای گپ و درددل مردم عادی نشستن خسته نمیشد و بسیار خوب از توده میآموخت. بیان خوب و ساده او با دوستان باارزشی را بین طبقات محروم برای او ایجاد کرده بود که به موقع میتوانست از آنها استفاده کند. برای محمود، مسلمانی و انسانیت در عمل مخلصانه در راه رهائی توده خلاصه میشد. به همین دلیل هیچگونه سوءاستفاده و نیرنگ را نمیتوانست قبول کند.
محمود هرگز امور جزئی و کوچک را که غالباً از پیش چشم انسان میگذرد دستکم نمیگرفت. با حوصله تمام، اخبار و تجارب عملی یا فکری هرچند کوچک را بخاطر میسپرد. کار او در استفاده از امور جزئی گاه به کار کسی شباهت داشت که میگویند از آب کره میگیرد. اما او عملاً در راه مبارزه گاه از هیچ، چیز میساخت. آری یک انقلابی باید از همین امور موجود در محیط خودش تجربه بیاموزد و از همانجا استفاده کند، از همان اموری که غالباً بیفایده به نظر میرسند. محمود میدانست که مبارزه هنر است. هم هنر، هم فن و هم در عینحال علم. هنر استفاده از آنچه هست، برای ایجاد آنچه نیست ولی حتماً میتواند باشد.
محمود شامخی مجاهد شهید تجربه خوبی در تربیت خود داشت برای رفع نقائص فکری و جسمی خود که لازمه یک انسان انقلابی نظیر او بود به کوششهای زیادی دست میزد و سرانجام خود را به مرحله بهتری تکامل میداد. او از طریق تربیت خویش و اجرای خوب برنامه «خودسازی» که جزء برنامه سازمان مجاهدین است، به خوبی توانست تکامل فکری و جسمی خود را افزایش دهد. بازگشت او به ایران برای سازمان مجاهدین مغتنم بود و او در مدتی که در داخل کشور بود همراه با برادران مجاهدش خوب کار کرد و بر تجارب سازمان افزود. شهادت او درعینحال که خسارتی است خود معرکه جدیدی است که یاران و نیز جوانان خلق ایران را توان تازهای بخشید. در این مدت محمود عملیات متعددی را علیه دستگاههای نظامی و پلیسی رژیم و یغماگران منافع رنجبران انجام داد یا رهبری کرد. شهادت و پایداری مجاهد شهید محمود شامخی، همرزمان او و همه خلق ایران را برای مبارزه بیامان علیه رژیم جنایتپیشهای که کشور و ملت ما را به بیگانه فروخته است و با به اسارت انداختن خلق ایران و کشتن جوانانش، یغماگری امپریالیستها را تأمین میکند، مصممتر خواهد نمود.
محمود شامخی دلیر و مجاهد، اولین یا آخرین کسی نیست که در این راه مقدس و شریف جان میسپارد. هستند دستان مصمم و توانائی که سلاح او را برگیرند و دشمنان خلق را بسزای جنایاتشان برسانند. «از تلفات نباید ترسید» این گفته یکی از انقلابیون بزرگ معاصر است. راه انقلاب راهی است زاینده عابر، عابری بر خاک میافتد، عابران دیگری جای او را میگیرند و به راه او ادامه میدهند.
وجود جوانانی که به تمام نیرنگهای دلخوشکنک رژیم پشتپا زده و در راه تحقق آرمان خلق خویش در راه برپاداشتن حکومتی حافظ منافع مردم، در راه ایجاد جامعهای که در آن رنگی از ستم و استثمار نیست و به تعبیر دیگر در راه ایجاد جامعهای که در آن خدا حکومت میکند نه محمدرضا شاه، تا پای جان مقاومت میکنند، بزرگترین دلیل علیه کسانی است که میکوشند جوانان خلق ما را به بیهدفی و ماجراجوئی متهم کنند. همین پایمردیها و شهامتها و فداکاریها، رژیم سیاه محمدرضا شاه و اربابان آمریکائی او را هرچه بیشتر رسوا میکند که میخواهند به مردم بقبولانند که باصطلاح انقلاب آنها برای مردم کاری کرده است.
وجود جوانان روشنفکر انقلابی که بعنوان بخشی از خلق و پیشآهنگ خلق پرچم مبارزه مسلحانه را علیه یغماگران منافع ملت برافراشتهاند و هدفشان نجات کارگران، دهقانان و همه استثمارشدگان و ستمدیدگان اجتماع ماست. آری وجود این جوانان هشداردهنده به کسانی است که هنوز به مسئولیت خویش در قبال ملت پی نبرده و یا بدان عمل نکردهاند.
وجود جوانانی رزمنده و فداکار مانند شامخی، بیدارباشی است برای کسانی که در مبارزه بیامان علیه رژیم ستمکار و سیاه محمدرضا شاه از تمام امکانات و قدرت استفاده نمیکنند. وجود جوانانی مانند محمود شامخی سندی است برای آنان که میخواهند قدرت خلق ما را برای فداکاری در راه آزادی بسنجند وجود شامخیها گواه تاریخی نسلی است که برای درهمشکستن قدرت استبدادی رژیم مزدور پهلوی از هیچگونه فداکاری دریغ نکرده است.
جوانانی مانند شامخی افتخاراتی هستند که بر پیشانی خانوادههای داغدار ما میدرخشند. گواه اراده آهنین خلقی هستند که عزیزترین جوانانشان را در راه رهائی از ستم، در راه خدا قربانی میدهد و حاضر نیست در برابر دشمنان قسمخوردهای چون محمدرضا شاه سر تسلیم فرود آورد.
مادر مجاهد شهید محمود شامخی هم به صف مادر رضائیها، احمدزادهها و مفتاحیها پیوست. مادرانی که در صفی طولانی و پایدار با آغوش باز عزیزان خود را وداع میکنند و آنان را در راه رهائی خلق به میدان میفرستند. و در مرگ آنها هم نمیگریند بلکه به مردم تبریک میگویند و افتخار میکنند که چنین فرزندانی داشتهاند، افتخار به چنان خلق و چنان پدران و مادرانی. آری خلقی که بداند چگونه و در چه راهی باید بمیرد هرگز نمیمیرد.
محمود شامخی مجاهد شهید، در روزهای آخر شهریور ماه ۵۱ پس از یک درگیری مسلحانه به اسارت افتاد و در زیر شکنجه شهید شد. آری در جاده خونین و سرخرنگی که به آزادی خلق ایران منتهی خواهد گشت، عابری دیگر دلاورانه به خاک افتاد. جان در راه رهائی خلق خود گذاشت. ستارهای دیگر در آسمان قهرمانیها و فداکاریهای خلق دردمند و مبارز ایران درخشید و سوخت تا مشعلی باشد فراراه آنان که چشمی به آینده دارند.
راه نبرد مسلحانه خلق ایران علیه ستمکاران و برای آزادی رنجبران و ستمدیدگان هرگز بدون عابر نخواهد ماند. سلاح محمود شامخی بر زمین نخواهد ماند.
نکاتی درباره وضع زندانها و زندانیان
تعداد زندانیان سیاسی ایران بطور بیسابقهای رو به ازدیاد است. کمتر روزی و یا هفتهای است که جمعی را در مساجد، خیابان، کارخانه یا مزرعه به بهانههای مختلف نگیرند و روانه زندانها نسازند. از دانشجویان دانشگاه هر روز یک یا دو نفر (حداقل) کم میشوند. گفته میشود که ۹ نفر از دانشجویان را بعنوان قاچاقچی نابود کردهاند.
کثرت زندانیان و فقدان وسایل بهداشتی و بدی وضع غذائی زندانیان، عده زیادی از آنان را به بیماریهای گوناگون مبتلا ساخته است اما جنبش مقاومت در درون زندانها ادامه دارد. اخبار زیر وضع زندانها و قسمتی از جنبش مقاومت زندانیان را بیان میکند:
چند ماه قبل افراد مجاهدین خلق در زندان به شرایط زندان و محدودیتهای آن در امر ملاقات و کتاب و رادیو اعتراض کردند. کلیه کسانی که اعتراض کرده بودند تبعید شدند. به این صورت که در یکروز بدون اطلاع قبلی آنها را سوار ماشینهای ارتشی کرده عدهای را به شیراز و عدهای را به مشهد تبعید میکنند. در زندان مشهد ملاقات تنها برای پدر و مادر آزاد است و کسان دیگر از قبیل برادر و خواهر حق ملاقات ندارند.
وضع زندان مشهد بسیار بد و ناگوار است کوچکترین رعایتی از لحاظ بهداشت در آنجا نمیشود. سلولهای مرطوب و تاریک و دالانهای مخوف آن با کثافت بسیار که رژیم در ایجاد آن عمد بسیار دارد شهره خاص و عام است. مثلاً محمد اسماعیلزاده در همین زندان روزی چند بار غش میکند و عمله ظلم کوچکترین توجهی به حال او نمینمایند و اصرار دارند و با صراحت اعلام میکنند که بهتر است بمیرد.
در تمامی زندانها بخصوص زندان مشهد وضع غذائی زندانیان بسیار خراب است. برنامه رژیم آنست که آنهائی را هم که به اعدام محکوم نشدهاند و یا در انتظار «محاکمه» بسر میبرند با برنامه اسفناک غذائی و عدم رعایت بدیهیترین امور بهداشتی ضعیف نمایند که یا تسلیم رژیم شوند و یا در زندان بمیرند و اسم آنرا هم مرگ طبیعی بگذارند.
رژیم از قبول غذا و پوشاک برای زندانیان بشدت امتناع میکند و اگر هم گهگاهی براثر خواهش خانوادهها غذا یا پوشاکی را قبول کند هرگز آنرا به زندانی نمیرساند و مسئولین زندان با غذائی که خانوادهها برای عزیزان خود فراهم کردهاند در جلوی زندانی مهمانی میدهند و پوشاک را هم به دلالها میفروشند.
نهضت آزادی ایران در خارج از کشور دست به اقدامات لازم از قبیل تشریح وضع زندانها و غیره برای سازمانهای مسئول بینالمللی کرده است و از تمام دستجات مصرانه میخواهد که به سهم خود و به هر وسیلهای که ممکن است مسئله زندانیان و وضع زندانها را به اطلاع افکار عمومی و مراکز مسئول بینالمللی برسانند.
اخبار
در ماههای گذشته، خلق ما شاهد دلاوریهای مجاهدین و رزمندگان فدائی خلق علیه مراکز نظامی و تبلیغاتی دشمن بود. قسمت اعظم این عملیات طی بیانیه اخیر مجاهدین خلق که در همین شماره آمده است ذکر شدهاند.
برخی دیگر از عملیات بشرح زیر میباشند:
حمله به بانک صادرات اصفهان
عدهای از انقلابیون به بانک صادرات واقع در خیابان بزرگمهر اصفهان حمله بردند و همه موجودی بانک مزبور را مصادره کردند. این پیروزی هیچگونه تلفات نداشته و پلیس اصفهان نتوانست کسی را دستگیر کند.
� در همایونشهر اصفهان یک اتومبیل متعلق به انقلابیون مسلمان مورد سوءظن مأمورین قرار میگیرد. در این ماشین یک زن در حالی که روی خود را گرفته بود و سه مرد بودهاند.
مأمورین ناگهان شروع به تیراندازی کرده که براثر آن یک محصل که در نزدیکی ماشین بود کشته میشود و هر چهار نفر انقلابی، دستگیر میشوند. مأمورین با دادن هزار تومان به بازماندگان دانشآموز مقتول و تهدید و ارعاب اهالی نزدیک محل حادثه سفارش میکنند که از تشریح حادثه برای هر کس دیگر خودداری کنند تا قضیه فاش نگردد. غافل از اینکه رژیم با این کارها نمیتواند همکاری و همبستگی ملت را با انقلابیون از بین ببرد.
* در شمال تهران انقلابیون یک دستگاه ماشین تحریر و پلیکپی یک دبیرستان دولتی را مصادره و با خود بردهاند تا بتوانند به وظیفه خود که روشنگری و افشای رژیم است عمل کنند.
� حدود یک ماه پیش انقلابیون تیمسار احسانی را ربودند و پس از سه روز کتکزدن او را آزاد نمودند و اکنون در بیمارستان بستری و حالش وخیم است.
� پنج نفر از مستشاران نظامی آمریکائی که به خوزستان میرفتند اتومبیلشان توسط انقلابیون که به لباس بازرسان اداره راه درآمده بودند، متوقف میشود. انقلابیون ماشین را بازرسی و یک بمب ساعتی در آن کار گذاشتند که پس از انفجار هر پنج نفر کشته شدهاند.
� شهادت حجتالاسلام سبحانی دزفولی در زیر شکنجه قطعی است. ایشان مبارزین دزفولی را رهبری میکردهاند. آقایان محمدی و نراقی از رفقای همپرونده ایشان هریک به سه سال زندان محکوم شدهاند.
دستگیری یک مجاهد
برادر مجاهد کاظم ذوالانوار از افراد برجسته سازمان مجاهدین خلق برسر یکی از قرارها در کوچه معزالسلطان خیابان عینالدوله مورد حمله پلیس قرار میگیرد که با مسلسل به او حمله کرده و او را بشدت زخمی میکنند. پس از دستگیری تحت عمل جراحی قرار میگیرد و پس از بهبودی مختصر، بشدت او را مورد شکنجه قرار دادند ولی بههیچوجه نتوانستند اطلاعاتی بدست بیاورند. پرخاشجوئی کاظم قهرمان موجب شده که او دائماً به طرف ساواکیها در زندان حمله برد، لذا دست و پای او را به تخت زنجیر کردهاند.
زندانیان دیگر همگی از قهرمانی کاظم صحبت میکنند و میگویند که ساواک را عاجز کرده است. هماکنون این مجاهد قهرمان تحت شدیدترین شکنجههاست و از دادگاه و سرنوشت او اطلاعی در دست نیست. خبر دیگری که درباره کاظم رسیده حاکی است که کاظم را ابتدا در دادگاه به شش سال زندان محکوم کردند و سپس برای شکستن مقاومت مجاهدین، کوشیدند که از او و مجاهد دیگری بنام خوشدل که او را هم به پنج سال محکوم کرده بودند، توبهنامهای دریافت کنند. اما مکر و حیله آنها و شکنجههایشان سودمند واقع نشد و این دو مجاهد حاضر به تسلیم نشدند. لذا هردوی آنها در دادگاه فرمایشی دیگری به اعدام محکوم شدند.
چگونگی دستگیری مجاهد مهدی محسن
حدود دوماه پیش یکی از افراد که لو رفته بود، زیر شکنجه قبول میکند که به شماره تلفنی که در دست داشت تلفن زده و با دوستش قرار بگذارد، تلفن که میزند تصادفاً مهدی گوشی را برداشته و با او قرار میگذارد. قرار ملاقات گوشهای از میدان اعدام بود، وقتی مهدی به وعدهگاه میرود کسی را نمیبیند. مهدی به طرف بازارچه شاهپور حرکت میکند، در کوچه مسعود ناگهان ۶ مأمور از پشت به او حمله میکنند و او را به زمین میاندازند. مهدی بلافاصله دو قرص میخورد و بحال اغما میافتد و تا ۶ روز در بیمارستان شهربانی بیهوش بوده و بالاخره بهوش میآید. ۶ روز دیگر هم او را در بیمارستان نگه میدارند تا بحال طبیعی برگردد. آنچه نگرانکننده است اینکه کلیه مقامات مربوطه دستگیری او را انکار میکنند.
� شهادت در حین عملیات
برادر مجاهد غلامحسین عالمزاده از مجاهدین خلق چند ماه پیش در جریان زدوخورد پلیس در خیابانهای تهران به شهادت میرسد.
� ۱۷ دختر لیسانسیه به اتهام شرکت در تظاهرات چند ماه پیش حسینیه ارشاد در زندان کمیته تهران زیر شکنجه بسر میبرند و روی سینههایشان شمع آب میکنند. این ۱۷ نفر معروف به گروه شاهچراغی مرحوم میباشند.
� برادران مجاهد احمد احمد و احمد فاتح از مجاهدین خلق در زندان قزلحصار بسر میبرند. اولی به دوسال و دومی به ۶ سال زندان محکوم شدهاند. عدهای دیگر از مجاهدین نیز در همین زندان بسر میبرند.
� شهادت در زیر شکنجه
مجاهد سیدرضا دیباج همدانی داماد حجتالاسلام سیدابوالقاسم همدانی امام جماعت شهرری، و سه نفر دیگر از رفقای وی زیر شکنجه شهید شده و هر چهار نفر در زمینهای بایر جنب زندان عادلآباد شیراز مدفون شدند. هر چهار نفر شهدا دانشجو بودند. روانشان شاد.
� حمله پلیس به مدارس علمیه
پلیس قم به همراه سازمان امنیت به مدرسه علمیه رضویه یورش برده و پس از بازرسی حجرهها و جمعآوری اعلامیهها و عکسهای آقای خمینی، دو نفر از روحانیون مبارز جوان را دستگیر کردند.
� سه روز پس از شهادت مجاهد سعید محسن، در زنجان مجلس یادبودی از طرف روحانیون و مردم زنجان در مسجد سید تشکیل میشود. اعلامیه دعوت را ۹ نفر از علمای زنجان امضاء میکنند. شهربانی و سازمان امنیت از حضور روحانیون در مراسم جلوگیری کرده و آخرالامر فقط به سه نفر از امضاکنندگان اجازه ورود میدهد. همچنین از حضور مردم نیز در مراسم جلوگیری میکند، ولی مردم زنجان که همیشه سعید و خاطره او را گرامی میدارند به اعتراض برخاسته و بیش از دوهزار نفر در اطراف مسجد جمع میشوند، پس از یک ساعت و نیم رئیس شهربانی مجلس را مختومه اعلام میکند.
� مجاهد شهید مهدی رضائی که پیش از اجرای حکم در زیر شکنجه به شهادت رسید در دادگاه مفصلاً از هدف و عمل خود و سازمان خود دفاع کرده و عوامل بدبختی و فقر اقتصادی مردم را به تفصیل بیان کرد و ضمن آن گفت: «من در زمستان گذشته که سختترین زمستانها بود و سرما به ۱۴ درجه زیر صفر رسید با اینکه ۲۰ هزار تومان پول همراه داشتم، چون متعلق به بیتالمال بود، غیر از لباسی که با آن بیرون میرفتم و یک پتو چیز دیگری نداشتم و به خود اجازه نمیدادم که از آن پول چیزی خرج خود کنم.» بعد مهدی سئوال میکند «آیا اموال عمومی را ما تلف میکنیم یا شما؟ مهدی هنگام دستگیری با خود ده هزار تومان پول داشت.
دستگیریهای جدید:
� ثقهالاسلام آقای موحدی پورساوهای که برای اعتراض به اعدام گروه مجاهدین خلق با جمعی حدود صد نفر به مسجد آقای خوانساری رفته و سخنرانی کرده بود، دستگیر و هماکنون در قزلقلعه میباشند و اخیراً برای محاکمه احضار شدهاند. وی با دیگر زندانیان بکلی ممنوعالملاقات است.
� ثقهالاسلام آقای غزالی خراسانی و ثقهالاسلام گنجهای لاهیجانی به اتهام تحریک مردم در منابر دستگیر و روانه قزلقلعه شدهاند. ثقهالاسلام آقای سیداحمد خراسانی واعظ که یکسال و نیم پیش در رفسنجان به اتهام روشنگری دستگیر شده بودند به ایرانشهر تبعید شدند. حجتالاسلام سیدمحمدتقی آیتالهزاده اصفهانی که یکسال و نیم پیش در بروجرد بر اثر مبارزه با مأمورین سازمان امنیت دستگیر شده بودند به سه سال تبعید در گنبد قابوس محکوم شدند. فرزند ایشان هم به ۱۸ ماه زندان محکوم شده و در زندان شهربانی اصفهان بسرمیبرند.
� گروهی از مهندسین ذوبآهن اصفهان را چندی پیش دستگیر و روانه زندان نمودند، اسامی این افراد در دست نیست.
� آقای زهتاب دبیر و رئیس انجمنهای اسلامی دبیرستانهای اصفهان شدیداً مورد اهانت و عتاب قرار گرفته است و با تهدید از ادامه کار ایشان جلوگیری شده است.
� بدنبال شهادت اسداله بشردوست در اصفهان، ۲۰ نفر در اهواز به اتهام رفاقت با او دستگیر میشوند. شایع است که در حادثه شهادت وی چهار مأمور پلیس کشته شدهاند.
آقای آیتاله کلانتر را که پس از سخنرانی در مجلس ترحیم آیتاله سعیدی دستگیر کرده بودند نخست به زابل سپس به ایرانشهر و بعداً به کردستان تبعید کرده بودند. اخیراً به دو سال زندان محکوم شدهاند. ایشان با آقای شیخ حسن یزدانی در زندان کرمانشاه بسر میبرند.
� آقای حجتالاسلام یکتائی امام جماعت خلخال را به اتفاق ۲۰ نفر دیگر از رفقایشان از جمله آقای معصومی رئیس اصلاحات ارضی خلخال شبانه دستگیر و چشمبسته وارد تبریز و از آنجا به تهران اعزام و زندانی میشوند.
� در قم روحانیون میخواستند برای مجاهدان شهید محمد مفیدی و محمدباقر عباسی که اخیراً اعدام شدند، در مسجد فاطمیه مجلس یادبود برگزار کنند اما مأمورین در مسجد را میبندند و نماز جماعت آنجا را هم تعطیل میکنند. مردم بلافاصله در مدرسه فیضیه جمع میشوند و مجلس یادبود تشکیل میگردد.
در این مراسم عدهای از جمله آقایان طباطبائی، صادق حجتی، نجفآبادی، نوری، باقری و نادری دستگیر میشوند.
� تعداد دستگیریها روزبروز زیادتر میشود. اسامی برخی از آنان بدینقرار است: حجتالاسلام سید محمدصادق لواسانی، حجتالاسلام محلاتی، روحانی جوان بهمن زیاری، حجتالاسلام تقوی شیرازی، صادق کاتوزیان، بیگلری دبیر دبیرستانهای زنجان، مظاهری دانشجو، سیدعباسی مهندس، مفیدی مهندس بهرهوری و فن، سید ملک میرهاشمی.
� بدنبال خبری که در شماره گذشته راجع به کشف یک گروه انقلابی در اهواز و بهبهان دادیم، اسامی دو تن از آنها بنام شفیعی و صادقی بدست ما رسیده است. از سرنوشت آنها [……..]
غارت اموال عمومی
� متجاوز از سه هزار ده که تمام وقف بودهاند از طرف دولت به فروش رسیده و پول فراوانی از این راه به جیب مأمورین رفته است. فروش اراضی وقفی (که در مالکیت عموم است) و تبدیل آنها به اراضی خصوصی یک عمل ارتجاعی و ضداسلامی است ولی فروش وقف در اسلام آریامهری اشکالی ندارد.
� قریه الج نزدیک تهران و ده دیگری بنام حصارک را با اینکه وقف بوده مقدار کمی را مجزا و به اهالی دادهاند و قسمت اعظم آن را با قنواتش به مالکیت شاه و اشرف و خانواده علم درآوردهاند.
� رئیس دفتر شاه دهی را نزدیک تهران تصاحب و با بندوبستهای اداری مردم آنجا را متواری ساخته است و آنان را از آب قنات محروم کرده. برادران معروف به شکاری بعلت مقاومت و روشنکردن مردم نسبت به این غارتگریها دستگیر و تحویل قرلقلعه داده شدهاند.
� شاه اکثر زمینهای معدنی را بعنوان شکارگاه سلطنتی به خود اختصاص داده، همچنین زمینهای بایر خارج تهران، طرف شمال را به اسم پارک شاهنشاهی تصاحب کرده است.
� دربار شاه مروارید و میگوی خلیجفارس را به خود اختصاص داده و مرتب با کشتیهای سلطنتی به آمریکا صادر میکند.
� اخیراً دانشگاه تهران میخواسته مقداری زمین برای ساختمان منازل و آپارتمان جهت کار خود تهیه کند. علم که مالک صدها هکتار زمین بایر بین تهران و کرج میباشد، به دانشگاه تحمیل کرده که باید زمین منظور از زمینهای او خریداری شود و قیمت آن هم متری شصت تومان باید باشد. در حالیکه این زمینها بعلت دوری از شهر، فعلاً به درد دانشگاه نمیخورد.