مذاكرات مخفيانه با آمريكا «ماجرای كلت و كيك» تاريخ: ٢٧/٨/٦٥

title

مذاكرات مخفيانه با آمريكا

«ماجراي كلت و كيك»

ان‌الله يأمركم ان تودوا الامانات الي اهلها (نساء 58)

  در هفته هاي اخير حواث مهمي در كشورمان اتفاق افتاده و مردم هر روز اخبار جديدي مي‌شوند. اما متأسفانه به دليل جو سانسور و اختناق و عدم انعكاس واقعيات در رسانه‌هاي گروهي از ماهيت جريانات پشت پرده و آنچه در سطوح بالاي مملكت مي‌گذرد، بجز آنچه دولتمردان اظهار مي‌دارند يا خود فاش مي‌ شود خبردار نمي‌شوند. از جمله اخباري كه در اين روزها در محافل داخلي و خارجي مورد بحث مي‌باشد انتشار خبر ملاقات و مذاكره مقامات ايراني با دولتمردان آمريكا و ماجراي سفر مشاور امنيتي رئيس جمهور آمريكا “روبرت مك‌فارلين” به ايران است كه بحث‌ها و سئوالات متعددي را در ميان مردم برانگيخته است. توضيحات دست‌اندركاران ازجمله سخنان آقاي هاشمي‌رفسنجاني در 13 آبان ماه 65 نه تنها رفع ابهامي نكرد بلكه بر سئوالات مردم افزود.

 

مسائل مورد بحث

  در اين قضايا سه مسئله مهم مورد بحث است:

  مسئله اول ـ ملاقات و مذاكره مقامات ايراني با دولتمردان آمريكايي است كه بنابه گفته مقامات و منابع آمريكايي مقدمات آن از حدود 18 ماه قبل و طبق اعتراف مقامات ايراني بيش از يك سالي است آغاز شده است. ريگان در سخنراني اخير خود گفته است :

” از سال 1983 كشورهاي مختلفي در تلاش براي برانگيختن تماسهاي مستقيم بين ايران و آمريكا برآمده‌اند. كشورهاي اروپايي و خاور نزديك و خاور دور تلاش كردند تا به عنوان ميانجي عمل نمايند و عليرغم خواست و تمايل آمريكا براي گام نهادن در اين زمينه هيچ يك از اين تلاشها ثمري نداشت ” (كيهان 24/8/65)

  در سفري كه آقاي هاشمي رفسنجاني در اوائل تيرماه 1364 به ژاپن كردند درمورد برقراري مجدد روابط ديپلماسي ميان ايران و آمريكا پاسخ دادند :

“ما قرار نداشتيم با آمريكا قطع رابطه كنيم و حتي بعد از انقلاب هم اجازه داديم آنها سفارت باز كنند. اما آنها خيلي با ما بد كردند … بنظر من خود آنها بايد از گذشته توبه كنند و جبران كنند و اين آمريكاييها هستند كه بايد خودشان را اصلاح كنند ” (كيهان 12/4/64)

  روزنامه‌هاي كثيرالانتشار يوميه در آمريكا اين سخن رئيس مجلس ايران را چراغ سبزي به آمريكا توسط “مرد قدرتمند شماره 2 ايران” تلقي كردند.

 

  ريگان در نطق خود، بعداز شرح تلاش‌هاي غيرمستقيم مي‌گويد :

” با داشتن چنين تاريخچه‌اي در ذهن خود بود كه ما سال گذشته هنگامي كه نسبت به امكانات تثبيت يك سري مذاكرات مستقيم با مقامات ايراني مطلع شديم آن را قبول كرديم ” (كيهان 24/8/65)

  رابرت مك‌فارلين در 24/8/65 از امكانات موردنظر ريگان چنين ياد كرده است :

” سال گذشته در لندن با يك واسطه ملاقات كرد و آنچه را كه مي‌خواست در گفتگو با ايرانيها مطرح سازد در ميان گذاشت ” (كيهان 24/8/65)

  مروري بر اخبار سفر آقاي هاشمي به ژاپن در تيرماه سال گذشته و متن نامه هاي مبادله شده بين نخست‌وزير ژاپن و رئيس مجلس شوراي اسلامي نشان مي‌دهد كه روابط ايران با آمريكا يكي از موضوعات مورد مذاكره با ژاپن در آن سفر و بعداز آن بوده است.

  ريگان در ادامه سخنان خود آورده است :

” مذاكرات ما در بهار سال جاري (يعني ارديبهشت و خرداد) ادامه يافت و اين مبتني بر پيشرفتي بود كه ما احساس مي‌‌كرديم بدست آمده است.

  در اين رابطه سخن مك‌فارلين قابل توجه است :

” ما تلاش‌هاي مجدانه‌اي به خرج داديم تا موقعيت و صداقت گفتار آنهايي را كه طرف معامله بودند تأييد كنيم زيرا اگر وعده و وعيد مناسبي نمي‌رسيد ورود و گفتگوها بي‌ثمر مي‌بود. ما به نتيجه رسيديم كه تغيير لحن مقاماتي كه در ايران هستند و حتي نماينده آنها در سازمان ملل متحد به معناي آن است كه تاكنون اوضاع به خوبي پيشرفته است ” (كيهان 24/8/65)

  در 21 خرداد 65 آقاي هاشمي رفسنجاني در پاسخ به سئوال خبرنگاري درباره بهتر كردن روابط جمهوري اسلامي ايران با غرب به ويژه با فرانسه و آمريكا گفت :

” ما هيچوقت مصمم نبوديم كه با غرب قطع رابطه كنيم با ادله زيادي ما ترجيح مي‌دهيم كه روابط‌مان را داشته باشيم. ولي آنچه نمي‌خواهيم سلطه غرب است. در رژيم گذشته غرب در ايران سلطه داشت و آمريكا در امور داخلي دخالت مي‌كرد و استقلال ما آن زمان مخدوش بود. ما مي‌خواهيم روابط حسنه و دوستانه باشد و تلاش مي‌كنيم كه روابط بهتري برقرار كنيم ” (كيهان 21/3/65)

  چند روز بعد انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه تهران كه متوجه لحن ملايم آقاي هاشمي رفسنجاني نسبت به روابط با غرب و آمريكا و موضع معتدل درباره برقراري روابط با آمريكا شده بود طي نامه‌اي كه در كيهان به چاپ رسيد به اين روش و نگرش اعتراض جدي و مؤدبانه‌اي كرد.

  اما ظاهراً اين تماسها و مذاكرات ادامه يافته است. آقاي هاشمي‌رفسنجاني بار ديگر اعلام موضع

مي‌نمايد كه :

“من بطور جدي معتقدم كه آمريكايي‌ها مي‌خواهند از گروگان‌هاي لبنان به عنوان وسيله اصلاح اشتباهات گذشته خود استفاده كنند و تنها مسئله آزادي چند نفر نيست”.

  مك‌فارلين مي‌گويد :

“نشانه‌هايي كه ازسوي دولت ايران در سازمان ملل متحد در نيويورك و بطور رسمي بيان شد بيانگر اين امر است كه آنها از گفتگوهاي سياسي با ما كه وعده‌هايي درمورد آن داده شده استقبال مي‌كنند و ما مي‌توانيم اميدوار باشيم كه اين روابط كامل شده و به توقف تروريسم و حمايت ايران از آن منجر گردد” (كيهان 24/8/65).

  احتمالاً براساس اين اميدواري‌ها بود كه ريگان مي‌گويد:

“ما در صدد ارتقاء سطح سياسي تماسها برآمديم. ديداري در تهران ترتيب يافت” (كيهان 24/8/65).

  مك‌فارلين در سخن خود به “وعده‌هايي” كه در گفتگوهاي سياسي به ايران داده شده است اشاره كرده است. ريگان ضمن اينكه اخبار ارسال اسلحه با كشتي و غيره را به ايران تكذيب مي‌كند مي‌افزايد:

“جريان مذاكرات محرمانه‌اي كه ما داشتيم من اجازه انتقال مقدار كوچكي از تسليحات دفاعي ايران را دادم. هدف من متقاعد كردن تهران به اين بود كه مقامات مذاكره كننده آمريكايي با اجازه من عمل مي‌كنند” (كيهان 24/8/65).

  ريگان اضافه مي‌كند كه:

“اين تحويل اندك تسليحات در مجموع مي‌تواند در يك فروند هواپيماي باري جاي بگيرد”.

  ريگان علت اين تصميم و ارسال اسلحه به ايران را چنين توصيف كرده است :

“ريسك‌هاي قابل ملاحظه‌اي متوجه كساني بود كه ما با آنها در تماس بوديم و اگر قرار بود كه آنها ادامه داده و مذاكرات را بپذيرند نشانه‌اي از قصد جدي ما مي‌بايست آشكار شود “. (كيهان 24/8/65).

  مقامات دست‌اندركار در ايران دريافت چنين تجهيزاتي را از جانب آمريكا تأييد كرده‌اند. آقاي هاشمي‌رفسنجاني در ضمن توضيحاتي كه درباره سفر مك‌فارلين به تهران دادند گفتند :

” يكي از هواپيماهايي كه براي ما از يكي از كشورهاي اروپايي اسلحه مي‌آورد اجازه گرفت كه وارد شود اسلحه‌اش را در فرودگاه مهرآباد تخليه كند كه البته اسلحه‌اش برخي از نيازهاي نظامي پيچيده ما بود ” (كيهان 14/8/65)

  مجموعه اين اخبار و سخنان آقاي هاشمي در 13 آبان 65 همه حكايت از وجود تماس و مذاكره با آمريكا، حداقل براي دريافت سلاح‌هاي مورد نياز ايران، مي‌نمايند.

  بنظر ما تماس و مذاكره با مقامات خارجي اگر قصد خيانت و تسليم در كار نباشد في‌نفسه جرم و حرام نيست. چراكه اگر بخواهيم مطالبات خود را از ساير كشورها، ازجمله آمريكا، وصول نموده و با استفاده از امكانات و مناسبات بين‌المللي در جهت حفظ مصالح و منافع كشور، حقوق حقه خود را مطالبه نمائيم ناچار بايد از تمايل مقامات رسمي آن كشورها در جهت تماس و مذاكره با ايران استقبال نمائيم و از تمامي امكانات سياسي و ديپلماسي خود در جهت تأمين منافع ايران بهره گيريم اما شرط موفقيت در تماسها و مذاكرات خارجي احتراز از هر نوع پرده‌پوشي و استتار و بي‌خبر نگهداشتن مردم است.

  آنچه در رويدادهاي اخير موجب نگراني است طرز كار و عمل مقامات ايراني است. ملت ايران و حتي دانشجوياني كه مخلص و مسلمان بودند از حل نهايي گروگانگيري در تهران كه منجربه امضاي بيانيه الجزاير گرديد خاطره بسيار تلخي دارند. دولتمرداني كه گروگانها را آزاد كرده و بيانيه الجزاير را قبول يا امضاء كرده بودند، مردم را از متن قرارداد با آمريكا بكلي بي‌خبر نگهداشتند ولي در تبليغات خود با شعارهاي بسيار محكم فرياد زدند كه پوزه امپرياليسم جهاني را به خاك ماليدند. بعداز گذشت 2-3 سال معلوم شد كه چه قرارداد اسارت‌باري را به امضاء رسانيده‌اند. اگر مقامات مسئول ايران ضرورت اين تماس‌ها و مذاكرات را تشخيص داده‌اند بهتر است از گذشته عبرت بگيرند و مردم را بطور كامل در جريان همه مسائل قرار دهند. آنچه موجب نگراني مي‌گردد اين است كه اگر اينگونه اقدامات و تماسها و مذاكرات از مردم ايران مخفي نگه داشته شود تضميني وجود ندارد كه توافق‌ها را به اطلاع مردم و به تصويب نهادهاي مسئول قانوني _ ازجمله مجلس شورا_ برسانند.

  اگر خبر سفر مك‌فارلين به ايران و ديدار او با مقامات ايراني به خارج از حلقه دست‌اندركاران درز نكرده و توسط آنها به روزنامه لبناني ” الشرع ” داده نمي‌شد و در رسانه‌هاي گروهي خارجي منعكس نمي‌شد و در داخل عكس‌العمل‌هايي بوجود نمي‌آورد(1) آيا آقاي هاشمي رفسنجاني خود را در چنان تنگنايي مي‌ديدند كه حتي همان توضيحات ناقصي را كه تا به حال داده‌اند براي مردم بدهند؟ يا درغيرآن صورت ملت همچنين در بي‌خبري مي‌ماند؟ نه تنها ملت، كه صاحبان اصلي مملكت هستند، بلكه بسياري از مقامات مسئول كشور بي‌خبر مي‌ماندند. وزارت امورخارجه كه مي‌بايستي مسئول و مركز ديپلماسي كشور باشد بي‌خبر بوده است بطوري‌كه وزير امورخارجه به قرار مسموع، گفته است كه وي چند هفته بعد از ماجرا مطلع گرديده است.

  موضع دولت و نخست وزير كه مسئوليت قانوني اجرايي دارد نيز در اين ماجرا جالب توجه است. نخست‌وزير در پايان جلسه هيئت دولت در 14/8/65 اعلام كرد كه دولت وي “با هرگونه تماس و مذاكره با دولت آمريكا خارج از چهارچوب بيانيه الجزاير و داوري لاهه مخالف است و آن را محكوم مي‌كند” اما وقتي از وي سئوال مي‌شود كه چرا خبر ورود هيأت آمريكايي به جمهوري اسلامي با تأخير اعلام شده است مي‌گويد :

“ما در ارتباط با مسائلي نظير آمريكا و جهان استكباري سياست‌هاي پيچيده‌اي داريم لذا براي دستيابي به اهداف اصولي خود از روش‌هاي يك نظام به غايت پيچيده و پيشرفته و صادق استفاده مي‌نمائيم”.

  بكار بردن چنين كلماتي آيا چيزي جز توجيه روش‌هاي استتار و پرده‌پوشي و بي‌خبر نگهداشتن مردم از حقايق مي‌باشد؟ وقتي قدرتهاي خارجي طرف مذاكره و معامله از ماجراها خبر دارند چرا نبايد مردم كشورمان از اين مسائل سرنوشت‌ساز با خبر شوند؟ آيا مردم ما نامحرم هستند، يا ارزششان را فقط درحد رفتن روي مين و گرم نگهداشتن جبهه هاي جنگ و پشت جبهه بايد دانست؟

  مقامات مسئول مملكت توضيح ندادند كه اين تماسها و مذاكرات از چه زماني آغاز شده و مصوب چه مقام و نهادي بوده است و چه كساني و در چه سطحي مشاركت داشته و دستآورد آن چه بوده است. از مجموع اظهارات مقامات رسمي كشورمان برمي‌آيد كه دريافت نيازهاي نظامي پيچيده، تغيير وزير نفت عربستان سعودي و موافقت آن دولت، و همچنين شوراي ملي نفت آمريكا با ازدياد بهاي نفت اوپك، اعتراف آمريكا به عدم دخالت ايران در تروريسم بين‌المللي، موافقت فرانسه با باز پس دادن بدهي‌اش به ايران، سخنان اخير اوزال نخست‌وزير تركيه و تغيير و تعديلاتي كه ساير كشورهاي منطقه در روابط خود با جمهوري اسلامي ايران به عمل آورده‌اند، به رسميت شناختن قدرت جمهوري اسلامي ايران در منطقه و در ميان كشورهاي اسلامي جهان، همه پيروزي‌هايي است كه در نتيجه ديپلماسي جديد ايران نصيب كشورمان شده است. اخيراً هم اعلام شده است (خبرگزاري فرانسه 20/8/65) ايالات متحده آمريكا گويا به ايران قول داده بود كه در ازاي آزادي گروگان‌هاي آمريكايي در لبنان، پشتيباني از هواپيماهاي عراقي را توسط هواپيماهاي آواكس مستقر در عربستان متوقف نمايد. بدون پشتيباني آواكس‌ها امكان تأمين امر سوخت‌رساني در فضا براي هواپيماهايي كه با گذشتن از شعاع عملياتي معمولي خويش به حمله عليه اهداف دوردست همچون ترمينال نفتي ” سيري ” در جنوب خليج‌فارس و ساير تأسيسات ايران مبادرت مي‌ورزند امكان نخواهد داشت.

  اگر اين ادعاها درست بوده و في‌الواقع اين تحولات حاصل ديپلماسي جديد ايران باشد اولاً معلوم مي‌شود كه تصميم‌گيرندگان ايراني اين تماسها بالاخره پذيرفته‌اند كه برخلاف سياست انزواطلبي حتي در چهارچوب مناسبات بين‌المللي كنوني مي‌توان ازطريق ديپلماسي منافع و مصالح مملكت را حفظ كرد.

  ما بارها گفته‌ايم جنگ را نمي‌توان تنها از طريق عمليات نظامي به سرانجام موردنظر رسانيد. در كنار تداركات و تحركات نظامي، فعاليت ديپلماسي نيز ضروري است ولي كسي از ترس جوسازي‌ها و تهمت و تبليغات شديدي كه خلاف آن در ظرف شش سال اعمال شده است جرأت نكرده است قضيه را صادقانه با مردم و حتي با مسئولين دست اول حاكميت و يا مجلس در ميان بگذارند.

  جوي كه عمدتاً با القائات گروههاي چپ و ماركسيست بعداز پيروزي انقلاب حاكم شده موجب گشته است كه حاكميت اجباراً روشي منافقانه در پيش گيرد. از يك سو شعار مرگ بر آمريكا مي‌دهد و هرگونه مذاكره با آمريكاي جنايتكار را محكوم مي‌كند و ازسوي ديگر براي حل مشكلات خود اجباراً تن به مذاكره مخفيانه مي‌دهد و پس از برملا شدن تماسها ناچار به توجيه و پراكنده‌گويي مي‌شود.

  ثانياً به علت جو سانسور و اختناق و انحصار و سياست استتار و پرده‌پوشي مردم نمي‌دانند دولت ايران به ازاء آنچه مدعي است بدست آورده چه چيزي داده است؟

  ريگان در سخنان خود گفته است:

“روشن ساختيم كه ايران مي‌بايست با تمامي اشكال تروريسم بين‌المللي، به عنوان شرطي در پيشرفت روابط ما، مخالفت كند”.

  وي سپس اضافه مي‌كند:

“از زماني كه دولت آمريكا با ايران در تماس قرار گرفته، هيچگونه شواهدي دال براينكه دولت ايران در اقدامات تروريستي عليه آمريكا همدستي كرده باشد وجود ندارد ” (كيهان 24/8/65).

  اما آنگاه با قاطعيت مي‌گويد:

” گروگانها به كشور بازگشته‌اند و ما از تلاش‌هايي كه دولت ايران در گذشته اتخاذ كرده و درحال حاضر مدنظر قرار مي‌دهد استقبال مي‌كنيم”.

  واقع امر هم اين است كه برخي از گروگانهاي آمريكايي در لبنان آزاد شده‌اند. در تيرماه سال 64، همزمان با سفر آقاي هاشمي به ژاپن، 37 گروگان آمريكايي نيز آزاد شدند. اگرچه در ابتداي انتشار خبر آزادي آنها، درباره نقش ايران چيزي گفته نشد، اما در مصاحبه آقاي هاشمي در ژاپن نقش ايران در آزادي آن گروگانها مشخص گرديد.

  درباره عدم مداخله ايران در تروريسم منطقه نيز مسئولين مملكت، ازجمله آقاي خامنه‌اي در خطبه نماز جمعه در 23/8/65 با صراحت سخن گفته‌اند. سئوالي كه در اينجا مطرح است اين است كه آيا امتيازات داده شده به ايران، صرفاً به ازاء آزادي چند گروگان آمريكايي و يا فرانسوي در لبنان بوده است؟ يا معاملات ديگري نيز در جريان بوده كه مردم از آن مطلع نشده‌اند؟

 

ماجراي كيك و كلت

  مسأله دوم در رويدادهاي اخير چگونگي انتشار خبر سفر آقاي مك‌فارلين مشاور امنيتي رئيس جمهور آمريكا، همتاي برژينسكي (در كابينه كارتر) به ايران و ديدار و مذاكراتش با مقامات ايراني مي‌باشد. خبر چنين سفر و ديداري همانطور كه گفته شد ظاهراً توسط روزنامه لبناني ” الشرع ” منتشر گرديد، سردبير اين روزنامه در مصاحبه‌اي به يكي از تلويزيون‌هاي آمريكايي (كه پخش شده است) اظهار داشته برخي از ايرانيان وي را از اين امر مطلع ساختند. بعد از انتشار خبر در لبنان، همزمان با دستگيري‌هايي كه در قم و تهران و اصفهان و احتمالاً ساير شهرها صورت گرفت، آيت‌الله منتظري ديدارهاي خود را تعطيل كردند و اعلاميه‌هايي در تهران و قم منتشر گرديد. يكي از اين اعلاميه‌ها سفر مشاور امنيتي رئيس جمهوري آمريكا به ايران و ديدار و مذاكره‌اش با يكي از نمايندگان فعلي مجلس كه از نزديكان و معتمدين رئيس مجلس مي‌باشد، عنوان نموده و دستگيري‌ها را با اين مسائل مرتبط دانسته است. اعلاميه گروهي از دانشجويان دانشگاه تهران به مناسبت سالروز 13 آبان كه در جرايد يوميه چاپ شد، بعد از اشاره به حضور و فعاليت يك خط سازشكار در حاكميت كنوني محور شعارهاي 13 آبان را حمله به ارتجاع منطقه (عربستان و كويت) به عنوان تجلي شعار مرگ بر آمريكا مطرح مي‌سازد آنگاه يكي از تلويزيون‌هاي سرتاسري آمريكا (اي ـ بي‌ـ سي) خبر و تفسيري در رابطه با اين رويداد منتشر مي‌نمايد.

  به دنبال اين جريانات بود كه در ميان بهت وحيرت بسياري از ايرانيان، آقاي هاشمي‌رفسنجاني رئيس مجلس شوراي اسلامي، در گردهمايي پاياني تظاهرات و راه‌پيمايي 13 آبان در مقابل ساختمان مجلس توضيحاتي در اين باره دادند. توضيحاتي كه نه تنها ابهامات را از بين نبرد و به سئوالات جواب نداد بلكه بر پيچيدگي مسئله اضافه نمود.

  آقاي هاشمي‌رفسنجاني در توضيحات خود در يك جا گفته‌اند كه آنها به عنوان خدمه هواپيما اجازه ورود گرفته بودند. اما درجاي ديگر در همان سخنراني گفته‌اند كه ما به آنها گفتيم ” كه شما بايد توضيح بدهيد كه چطور قاچاقي وارد ايران شده‌ايد؟” در يك جا گفته‌اند كه آنها در بدو ورود گذرنامه يا اسامي ايرلندي به ما داده بودند. و درجاي ديگر در همان سخنراني آمده است كه: “ما به آنها گفتيم شما الان در كشور ما غيرقانوني هستيد”. گفته‌اند كه: “به ما اطلاع دادند كه اين آقاياني كه در فرودگاه از هواپيما پياده شده‌اند مي‌گويند ما آمريكايي هستيم و براي مسئولان كشور ايران از آقاي ريگان و مسئولان آمريكا پيام آورده‌ايم” و سپس اضافه شده است كه: “ما با رؤساي قوا جلسه تشكيل داديم و گفتيم اين آقايان را در فرودگاه فعلاً توقيف كنيد تا ببينيم مسأله آنها چيست؟”

  اگر واقعاً هيأت آمريكايي بدون اطلاع و توافق قبلي به ايران آمده و مشاور امنيتي ريگان و همراهانش بطور قاچاقي وارد ايران شده بودند، تشكيل جلسه رؤساي قوا براي چه بوده است؟ آيا هر بيگانه‌اي، يا هر گروه آمريكايي كه بدون خبر قبلي وارد فرودگاه مي‌شود و مدعي پيام از جانب دولت آمريكا براي مقامات ايراني است فوراً رؤساي قوا جلسه تشكيل مي‌دهند و رسيدگي مي‌كنند؟ يا برطبق موازين و مقررات قانوني كشور با آنها برخورد مي‌شود؟ آيا آنها را به هتل مي‌برند و از آنها به خوبي پذيرايي مي‌كنند؟ اگر اين سخن آقاي هاشمي‌رفسنجاني در توجيه سفر مك‌فارلين به ايران پذيرفته شود مفهوم ديگر آن اين است كه اگر آنها بعداز ورود به فرودگاه مهرآباد نمي‌گفتند آمريكايي هستند مسأله‌اي پيش نمي‌آمد. آيا فرودگاه مهرآباد تا اين اندازه بي در و پيكر است ؟

  البته مك‌فارلين مدعي شده است كه :

” ديدارش از تهران به دقت و طبق برنامه‌ريزي انجام شد … با پاسپورت آمريكايي و با عنوان نماينده دولت آمريكا به تهران رفت و با گرمي از وي استقبال شده … يك مقام تشريفاتي از آنها استقبال كرد و آنها را به يك هتل هدايت كرد. پس از آن در طول چهار روز صبحها و بعدازظهرها گفتگو ادامه يافت ” (كيهان 24/8/65).

  در سخنان آقاي هاشمي آمده است كه :

” آنها در هتل ادعا كردند آقاي مك‌فارلين و يكي دو نفر از مشاورين ريگان در بين اين افراد هستند كه براي مقامات ايراني پيام آورده‌اند و آقاي ريگان براي مسئولان كشور شما هديه فرستاده‌اند. هديه براي هريك از ما يك اسلحه كمري بود … و يك عدد كيك هم آورده بودند ” (كيهان 14/8/65).

  معناي ديگر اين سخن اين است كه اولاً آنها در فرودگاه نگفته بودند كي هستند تنها اكتفا كرده بودند كه بگويند آمريكايي هستند و اگر اين مطلب پذيرفته شود مجدداً همان سئوال قبلي مطرح مي‌گردد كه چه لزومي داشت رؤساي قوا با هم جلسه تشكيل بدهند و 30/2 ساعت درباره اين موضوع بحث كنند؟ و نهايتاً تصميم‌ بگيرند آنها را به هتل ببرند. ثانياً استفاده مي‌‌شود كه اين افراد نه تنها قاچاقي وارد فرودگاه مهرآباد شده بودند بلكه مأمورين فرودگاه برطبق معمول تمام فرودگاههاي جهان، از جمله فرودگاه مهرآباد لوازم آنان را نظير هر خارجي و يا هر ايراني كه وارد مي‌شود، بازرسي نكرده بودند و بعداً در هتل معلوم شده يعني خود آنها گفتند كه اسلحه كمري به همراه داشته‌اند كه هديه براي مقامات مسئول ايران بوده است؟

  درمورد هواپيماي خاص اسلحه نيز ابهاماتي وجود دارد در سخنان آقاي هاشمي آمده است كه :

“يكي از هواپيماهايي كه براي ما از يكي از كشورهاي اروپايي اسلحه مي‌آورد اجازه عبور گرفت كه وارد شود و اسلحه‌اش را در فرودگاه مهرآباد تخليه كند كه البته اسلحه‌اش برخي از نيازهاي نظامي پيچيده ما بود.”

  و در جاي ديگر آمده است كه : “هواپيماي آنان را به پايگاه نظامي منتقل كرديم”  و يا اينكه :

“در داخل هواپيمايشان يك وسيله هم داشتند براي ارتباط مستقيم با آمريكا كه با تلفن عمومي نمي‌خواستند استفاده كنند” (كيهان 14/8/65).

  اما اين توضيحات روشن نمي‌كند كه هواپيماي حامل اسلحه و نيازهاي پيچيده نظامي براي ايران چگونه مي‌توانسته است بدون اطلاع قبلي و تعيين هويت خود و مبدأ پرواز و محموله‌اش و اينكه به كدام كشور متعلق است وارد فضاي ايران بشود.

  مقررات بين‌المللي درمورد حمل اسلحه ازطريق مسيرهاي هوايي داراي مقررات ويژه‌اي است چگونه اين هواپيماي حامل اسلحه توانسته است بدون تعيين هويت از فضاي كشورهاي ديگر عبور كرده وارد فضاي ايران بشود؟

  بنابه نقل آقاي هاشمي واسطه خريد اين اسلحه يك ايراني طاغوتي فراري بوده است، كه مك‌فارلين گول او را خورده است و به همراه او به ايران آمده است. معلوم نيست اين ايراني طاغوتي يا فراري به پشتيباني چه كسي توانسته است مجدداً بي‌دردسر به فرار خود ادامه دهد.

 

در جستجوي قدرت

  اما نكته سوم در اين جريانات نقش و دخالت آقاي هاشمي رفسنجاني است. صرف‌نظر از ابهامها و پرسشها و اشكالات فوق، ايراد مهمتر و سئوال ديگر اين است كه وقتي مملكت رئيس‌جمهور و نخست‌وزير و وزيرامورخارجه دارد و همه هم از اعضاء برجسته حزب حاكم و مورد وثوق رهبر انقلاب و مجلس هستند به چه مجوزي رئيس مجلس شوراي اسلامي در اين امر دخالت داشته و دارد و اخبار و توضيحات آن را به مردم اعلام مي‌كند؟ چرا رئيس مجلس در اموري كه در قلمرو اختيارات قوه مقننه و رئيس آن نمي‌باشد، دخالت‌هاي متعدد نموده و مي‌نمايد؟ آيا اين گونه رويه و عملكرد تخلف آشكار از قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران نيست؟ آقاي هاشمي يك بار به عنوان نماينده مجلس برطبق اصل 67 قانون اساسي سوگند خورده و امضاء نموده‌اند كه: ” … در انجام وظايف وكالت، امانت و تقوي را رعايت نمايم و همواره به استقلال و اعتلاي كشور و حفظ حقوق ملت و خدمت به مردم پاي‌بند باشم و از قانون اساسي دفاع كنم ” و هر بار هم كه به عنوان رئيس و عضو هيئت رئيسه مجلس انتخاب شده‌اند برطبق قانون مصوبه مجلس، سوگند مشابهي ياد كرده‌اند. آيا ايشان خود را متعهد و ملزم به رعايت سوگندهاي خود نمي‌دانند يا آنكه در اداي سوگند قصد “انشاء” نداشته‌اند؟

  قانون اساسي جمهوري اسلامي حق حاكميت ملت را به عنوان يك وديعه الهي شناخته است كه هيچ كس نمي‌تواند آن را از انسان سلب نمايد يا در خدمت منافع فرد و گروه خاصي قرار دهد (اصل 56) و ملت اين حق را از طريق اصولي كه در فصل پنجم تصريح شده است اعمال مي‌كند. قانون اساسي براي جلوگيري از تمركز قدرت و بروز استبداد، قواي مملكت را در سه قوه مستقل از هم قرار داده است كه ارتباط ميان آنان تنها بوسيله رئيس جمهوري برقرار مي‌گردد (اصل 57). اعمال قوه مقننه فقط ازطريق مجلس شوراي ملي است كه مصوبات آن پس‌از اظهارنظر موافق شوراي نگهبان براي اجرا به قوه مجريه و قوه قضائيه ابلاغ مي‌گردد (اصل 58). اعمال قوه مجريه بجز در موارد معيني كه توسط رهبر پيش‌بيني شده است، تنها از طريق رئيس‌جمهور، نخست‌وزير و وزرا است (اصل 60). مسئولان اعضاي هريك از اين سه قوه حق دخالت در قلمرو قواي ديگر را جز به موجب قانون ندارند.

  مردم مي‌پرسند حال به چه مجوزي رئيس مجلس در اموري كه در قلمرو اختيارات و مسئوليت‌هاي قانوني او نيست دخالت نموده و مي‌نمايد ؟

  درست است كه روزنامه‌ها و رسانه‌هاي گروهي خارجي از آقاي هاشمي بعنوان مرد شماره 2 قدرتمند ايران ياد مي‌كنند و دولت ژاپن از ايشان در سطح رئيس مملكت استقبال و پذيرايي نموده و براي بهبود مناسبات و يا آزادي گروگان‌هاي آمريكايي در لبنان با ايشان به مذاكره پرداخته و نخست‌وزير آن كشور نيز به ايشان نامه نوشته است، اما آقاي هاشمي زيركتر از آن هستند كه مفهوم و معناي اين‌گونه برنامه‌ها را ندانند و نفهمند.

  قدرت‌هاي خارجي در تأمين منافع كوتاه و درازمدت خود به آرامش سياسي در ايران و ثبات جمهوري اسلامي و جلوگيري از جنگ قدرت نه تنها اهميتي نمي‌دهند بلكه از وجود زمينه‌هاي مساعد خصلتي در مسئولان ايران به نفع خود بهره‌برداري مي‌نمايند.

  نخست وزير ژاپن قطعاً با مقررات بين‌المللي و مناسبات ديپلماسي آشنايي كافي دارد و مي‌داند كه به موجب قانون اساسي ايران در جمهوري اسلامي تفكيك قوا وجود دارد و رئيس مجلس شوراي اسلامي مسئوليت و اختيارات اجرايي ندارد و بنابراين نامه‌اش را بايستي خطاب به همتاي خود در ايران بنويسد و اگر لازم دانست به مذاكراتي كه با رئيس مجلس در سفرش به ژاپن داشته است اشاره كرده و عطف نمايد اما او چنين نكرده است كه خود سئوال‌انگيز است. آيا بدون نظر سوئي صرفاً با توجه به وضع موجود در حاكميت ايران چنين كرده است؟ كه به هرحال با شيوه‌اي زيركانه به جنگ قدرت در داخل حاكميت دامن زده شده است. البته منظور ما بحث روي عمل و رفتار نخست‌وزير ژاپن نيست. بلكه سئوال اين است كه آيا بهتر نبود كه آقاي هاشمي رفسنجاني نامه نخست‌وزير ژاپن را به همراه نظرات پيشنهادي خود جهت پاسخگويي به نخست‌وزير ايران ارجاع مي‌دادند؟ كه درآن صورت معنا و مفهوم پيام سياسي چنان عملي اين بوده كه نخست‌وزير يك كشور خارجي بايد به مقررات و قوانين جمهوري اسلامي احترام بگذارد و از ضوابط و موازين شناخته شده بين‌المللي در مكاتبه با دولتمردان ايران تبعيت نمايد. چنان اقدامي قطعاً به نفع كشور و شخص آقاي هاشمي بوده و شائبه تحريك عوامل خارجي در جنگ قدرت در ايران را از بين مي‌برد و اين نه علامت ضعف بلكه قدرت واقعي جمهوري اسلامي محسوب مي‌گرديد.

     

    

  آقاي هاشمي در سخنان خود سفر مك‌فارلين را با ديدار برژينسكي با نخست‌وزير، وزير دفاع و وزير امورخارجه دولت موقت كه آنهمه جنجال، وا اسلاما، وا انقلابا، وا استقلالاي آقايان را بلند كرد و شديدترين حملات، افترائات و تهمت‌هاي ناروا در رسانه‌هاي گروهي و سخنراني‌ها و خطبه‌ها عليه دولت موقت به راه انداخت، مقايسه كرده‌اند اما اين يك قياس مع‌الفارق است. اولاً در شرايط كنوني، روابط ديپلماسي ميان ايران و آمريكا قطع است. در حالي‌كه در آن شرايط نظر رهبر انقلاب و تصميم دولت و شوراي انقلاب در حفظ رابطه با دولت آمريكا بود. تداوم رابطه با ابرقدرتها براساس مصالح ملت ايران و احترام متقابل و سياست بي‌طرفي مثبت در منازعات ابرقدرتها كه در برنامه كلي سياست خارجي توسط وزير امورخارجه دولت موقت تهيه شده بود قبلاً در دولت و در شوراي انقلاب مطرح گرديده و به اتفاق آراء تأييد شده بود. بعد از آنكه وزارت امورخارجه پذيرش سفير جديد آمريكا را پس گرفت و گزارش آن به رهبر انقلاب داده شد در پاسخ سئوال وزير امورخارجه و نخست وزير دولت موقت درمورد قطع رابطه با آمريكا گفتند رابطه را قطع نكنيد با آنها كجدار و مريز رفتار كنيد. ثانياً ديداركنندگان در آنزمان مقامات رسمي و قانوني و مسئول جمهوري اسلامي بوده‌اند (نخست وزير ـ وزير امورخارجه و وزير دفاع) كه براي تأمين منافع كشور و وصول مطالبات ايران از دولت آمريكا خصوصاً لوازم يدكي و تجهيزات نظامي كه قبل از انقلاب سفارش و بهاي آن پرداخت شده بود مذاكره كرده بودند درحالي‌كه در تماس و مذاكره اخير با مقامات آمريكايي و با مك‌فارلين اعلام نشده است چه كساني در مذاكرات شركت داشته‌اند. در اعلاميه‌اي كه به امضاي گروهي از دانشجويان منتشر شده است نام يكي از نمايندگان كنوني مجلس كه قبلاً معمم بوده و تغيير لباس داده، برده شده است. آقاي هاشمي در سخنان خود نام كسي را نبردند اما گفتند كه ما يكي از دوستان را كه زبان خوب مي‌داند و در بين مقامات مسئول نيست و اهل فهم هم هست به فرودگاه فرستاديم تا با مك‌فارلين صحبت كند.

  آقاي خامنه‌اي در خطبه نماز جمعه در 23 آبان ماه گفت كه يك گروه از مأمورين امنيتي ايران به منظور “تخليه اطلاعات” با آنها به مذاكره پرداختند.

  ثالثاً در آن زمان، هيچگونه تلاشي براي پنهان كردن ديدار برژينسكي با مقامات رسمي و قانوني دولت موقت به عمل نيامد. ملت ايران خبر آن را از منابع خارجي آنهم بعداز گذشت چند ماه نشنيد. نخست وزير دولت موقت هم با بكار بردن واژه‌هايي از قبيل “نظام به غايت پيچيده و پيشرفته و صادق ” (سخنان آقاي موسوي ـ كيهان 15/8/65) عمل را توجيه نكرد، بلكه خبرگزاري رسمي جمهوري اسلامي ايران بلافاصله در جريان قرار گرفت و خبرش را به تهران مخابره كرد.

 

  مردم خوش ذوق و نكته‌سنج از زبان حافظ مي‌گويند :

     زاهدان كاين جلوه در محراب و منبر مي‌كنند

    چون به خلوت مي‌روند آنكار ديگر مي‌كنند

     نكته‌اي دارم ز دانشمند مجلس بـازپــــرس

    توبه‌فرمايان چرا خود توبه كمتــر مي‌كنند

    

برخي بازتاب‌ها و دستگيري‌ها

  در ميان مردم شايع است كه دستگيري‌هاي اخير، خصوصاً بازداشت مسئول دفتر نهضت‌هاي آزادي‌بخش و همكارانش در تهران و قم و اصفهان با اين مذاكرات در ارتباط است. اگر چه ارسال مواد منفجره قاچاق به عربستان سعودي در زمان حج را به اين گروه نسبت داده‌اند اما همه مي‌دانند كنترل لوازم حجاج در موقع خروج از ايران بسيار دقيق و سخت است و بنظر مي‌رسد جاسازي مواد منفجره در كيف‌هاي دستي بيش از يكصد نفر حجاج اصفهان و خارج ساختن آنها از فرودگاههاي ايران بدون همكاري و موافقت مقامات امنيتي كنترل كننده فرودگاهها كه مسئوليت آن به سپاه سپرده شده است، ميسر نباشد. اين سئوال مطرح است كه آيا دستگيري اين افراد به علت برملا كردن و افشاي اين تماس‌ها و مذاكرات بوده است يا براي نشان دادن قدرت مذاكره‌كنندگان ايراني و تأمين شرايط موردنظر طرفهاي ديگر مذاكره كننده و براي قانع كردن آمريكا در تمايل ايران به مقابله با تروريسم؟

  سئوال ديگر اين است كه دستگيري مسئولان مدارس علميه قم و كتابخانه سياسي كه زيرنظر آيت‌الله منتظري اداره مي‌شود ارتباطي به اين مسائل دارد يا خير؟ و آيا دستگيري‌هاي گسترده اخير و برخي از مسائلي كه مطرح گرديده و منجر به اعتراض و تعطيل ديدارهاي آيت‌الله منتظري شده در رابطه با اين تماس‌ها و مذاكرات بوده است يا خير؟

     

  نهضت آزادي ايران كمترين غرض و نظري از اين تذكرات و هشدارها نداشته بنابه وظيفه ملي و ديني هميشگي و درجهت خدمت به ايران و اسلام و حتي به خود شما متوليان و متصديان، قلم اعتراض و ارشاد به دست گرفته از مقامات دولتي مي‌خواهد كه مردم را در جريان وقايع و اقدامات خود قرار بدهند. به مردم اعتماد داشته و حقايق را بي‌پرده با آنها در ميان بگذارند، زيرا در برخورد با سياست‌هاي سلطه‌طلب بيگانه، شيوه‌هاي پنهاني و فعاليت‌هاي پشت پرده مي‌تواند استقلال كشور را بطور جدي مورد تهديد قرار بدهد.

  دخالت‌هاي ناروا و غيرقانوني مقامات مملكتي در اموري كه به آنها مربوط نيست از موجبات جنگ قدرت در حاكميت است. اين اعمال و رويه‌ها نشانه‌هاي آشكار مبني ‌بر تمركز عملي قواي مملكت در يك فرد بوده و روندي است در جهت تكاثر زيانبخش قدرت كه نهايتاً به قدرت مطلقه استبدادي ختم مي‌شود و آيت‌الله‌العظمي منتظري به حق نسبت به چنين پديده خطرناكي در جمهوري اسلامي حساسيت و واكنش بجا نشان داده‌اند.

  اگر اينگونه روشها خاتمه نيابد ادامه آنها موجب تشديد رقابت‌ها مي‌گردد و به فرض موفقيت يك فرد در تكاثر قدرت و احراز سلطه، بايد بداند كه سودي در اين جريان نبرده مملكت را به پرتگاهي سوق خواهد داد كه در نتيجه آن جنگ داخلي كشورمان را همانند لبنان گرفتار خون و خرابي و تجزيه خواهد كرد.

  تكاثر و تمركز قدرت لامحاله به استبداد منتهي مي‌گردد. چنان استبدادي، در هرشكل و فرم و نامي كه باشد سبب مي‌شود حاكميت به تدريج تمامي پايگاههاي مردمي خود را از دست بدهد. درآن صورت يا نظام سقوط مي‌كند يا آنكه حاكميت براي جلوگيري از واژگوني بتدريج به موازات از دست دادن پايگاههاي داخلي به بيگانگان متوسل مي‌شود. خصوصاً وقتي استبداد، انحصار و اختناق حاكم گردد و مردم از حقوق و آزادي‌هاي سياسي اساسي خود محروم باشند، حاكميت براي حل بحران‌هاي انتقادي و جلب نظر مردم، حداقل از حيث معيشت، مجبور به سازش و تسليم در برابر قدرت‌هاي خارجي مي‌گردد. درحالي‌كه ظاهر نظام، جمهوري اسلامي است و از درون يك انقلاب عظيم تاريخي برخاسته است عملاً و در محتوا وابسته‌تر از گذشته باقي مي‌ماند.

  تنها در چنين زمان و اوضاعي نيست كه نهضت آزادي مبادرت به چنين تذكر و اعتراضي مي‌نمايد. دبيركل نهضت در يك نطق قبل از دستور خود در سال 1359 در مجلس‌ شوراي اسلامي صريحاً به رئيس جمهور و رئيس شوراي قضايي وقت اعلام و اعتراض نمود كه از حدود صلاحيت و وظايف قانوني مربوطه تجاوز ننموده، از جانشيني و كنار زدن مسئولين دولتي و از مصاحبه‌هاي تبليغاتي داخلي و ملاقات‌هاي ديپلماسي خودداري نمايند. ما هميشه عقيده و اصرار داشته و داريم كه چاره و راه‌حلي براي نجات از معضلات و رسيدن به آرمان‌هاي انقلاب و سعادت جز چنگ زدن دسته‌جمعي به ريسمان الهي و احترام به اجراي قانون اساسي جمهوري اسلامي كه به تصويب آراء عمومي مردم ايران رسيده و دست‌آورد اصلي و نهايي انقلاب مي‌باشد نداريم و هرگونه خروج از آنها ما را به استبداد و گرفتاري و نابودي خواهد كشاند.

  تنها راه نجات مملكت و حفظ و تثبيت جمهوري اسلامي دست برداشتن از خودكامگي‌ها و انحصارطلبي‌ها و تمكين از قانون اساسي و كوشش صادقانه در جهت تأمين حقوق و آزادي‌هاي سياسي ملت مصرحه در قانون اساسي و جلب مشاركت مردم از طريق برگزاري انتخابات آزاد مي‌باشد.

  امانت مردم، يعني وظايف و امكانات و قدرتي كه براي خدمت به آنها در اختيار شما گذارده شده است را به ملت برگردانيد. قانون اساسي و حدود اسلامي را رعايت كنيد، روزنامه ها را آزاد كنيد، امنيت و آزادي فعاليت‌هاي سياسي احزاب و گروههاي مخالف حاكميت را در چهارچوب قانون اساسي تضمين كنيد. اگر توازن و تعادل سياسي به وجود بيايد راه براي حل بحران‌هاي سياسي، اقتصادي و اجتماعي باز خواهد شد و ثبات جمهوري اسلامي تحقق واقعي پيدا خواهد كرد.

  و بالاخره ؛

  و من يتق‌الله يجعل له مخرجا.

نهضت آزادي ايران

27 آبان ماه 1365

(1) ازجمله اينكه گفته مي‌شود اولين اعتراض و افشاگري خصوصي از ناحيه افراد وابسته به بيت آيت‌الله العظمي منتظري بعمل آمده و به دنبال آن جنجال‌هاي داخلي به پا شده است.