مسؤولیت زن در اسلام / سخنرانی دکتر سید علی اصغر غروی

مسؤولیت زن در اسلام

۱۰ دی , ۱۳۹۲

دکتر سید علی اصغر غروی

ندای آزادی : آنچه در ادامه میخوانید بخشی از مجموعۀ سخنرانی دکتر سید علی اصغر غروی تحت عنوان “مسؤولیت زن در اسلام” است.

این سخنرنی ها می تواند پاسخ بخشی از اظهارات اخیر امام جمعۀ نایین باشد. این سخنرانی در تاریخ ۲۶/۴/۱۳۸۳ ایراد گشته است.

شایان ذکر است حجت الاسلام روح الله امینی امام جمعه شهر نایین در مراسم نماز جمعه این شهر در۲۲ آذر به دلیل انتشار مقالۀ «امام؛ پیشوای سیاسی یا الگوی ایمانی؟» از دکتر سید علی اصغر غروی در روزنامۀ بهار، اظهارات توهین آمیز و اتهامات ناروا و ناشایستی را به ایشان نسبت داد و ایشان را فردی وهابی، بی سواد، مفسد، اجیرشده اجانب و مزدور خطاب کرد و مریدان ایشان را ویروس، میکروب و لجن خواند و خواهان برخورد شدید و منزوی کردن مریدان و دوستداران ایشان در شهرنایین شد.

یادآور میشود دکتر سید علی اصغر غروی بعد از انتشار مقاله یاد شده بازداشت و اکنون در زندان اوین محبوس است.

 دیدگاه دکتر غروی در مورد چگونگی وفات فاطمه زهرا(س) و مسألۀ فدک(بخش اول)

در پاسخ به بخشی از اظهارات اخیر امام جمعۀ نایین

کتاب «منتهی الآمال» حاج شیخ عباس قمی، من مخصوصاً این را آوردم. چون مورد تأیید همه است. در این کتاب چیزی به اسم شهادت حضرت زهرا وجود ندارد. وفات می نویسد. تا چند سال پیش هم در تقویم های ما وفات حضرت زهرا می نوشتند. یک دفعه من نمی دانم اخیراً چه اتفاقی افتاد که وفات، شهادت شد. یعنی یک گروهی کوشش می کند هر چه می تواند میان سنت و شیعه را اختلاف بیندازد و به ما تفهیم کند که حتماً عمر، حضرت زهرا را کشته است. فصل سوم در بیان وفات آن حضرت است، نه شهادت.

شیخ طوسی(شیخ عباس قمی از شیخ طوسی روایت می کند)به سند معتبر از ابن عباس روایت کرده است که چون هنگام وفات حضرت رسول(ص)شد، آنقدر گریست که آب دیده اش بر محاسن مبارکش جاری شد. از او پرسیدند که سبب گریه شما چیست؟ فرمود گریه می کنم برای فرزندان خود وآنچه نسبت به ایشان خواهند کرد بَدان امت من بعد از من. گویا می بینم فاطمه دخترخود را که بر او ستم کرده باشند بعد از من و او ندا کند که یا اَبَتا! ای پدرم، فریاد می زند و احدی از امت من او را اعانت نکند. این فقط مخصوص آن زمان نیست! آیا ندای فاطمه برای یاری خواستن، امروز نیست؟!

حضرت رسول(ص)فرمود گریه مکن ای دختر من. فاطمه گفت گریه نمی کنم برای آنچه بعد از تو با من خواهند کرد، ولکن می گریم از مفارقت تو ای رسول خدا. حضرت فرمود که بشارت باد تو را ای دختر من که زود به من ملحق خواهی شد و تو اول کسی خواهی بود از اهل بیت من که به من ملحق می شوی. و این روایت درست است.

می خواهم سند بیاورم که دقیقاً متوجه بشوید که جریان وفات فاطمه زهرا چگونه بوده است؟ در کتاب «روضهُ الواعظین» و غیر آن روایت کرده اند که حضرت فاطمه(س)را مرض شدیدی عارض شد و تا چهل روز ممتد شد. چون دانست موت خود را، اُم اَیمَن و اَسماء بنت اُمَیس را طلبید و فرستاد ایشان را که حضرت امیرالمؤمنین(ع) را حاضر سازند.

چون حضرت امیرالمؤمنین(ع)حاضر شد، فاطمه گفت ای پسرعَمّ، از آسمان خبر فوت من به من رسید و من در جَناح سفرآخرتم. تو را وصیت می کنم به چیزی چند که در خاطر دارم. حضرت فرمود آنچه خواهی وصیت کن ای دختر رسول خدا. پس بر بالین آن حضرت نشست و هرکه را که در آن خانه بود بیرون کردند. پس فاطمه فرمود که ای پسرعَمّ، هرگز مرا دروغگو و خائن نیافتی و از روزی که با من معاشرت نموده ای، مخالفت تو را نکرده ام.

حضرت فرمود که معاذ الله، تو داناتری به خدا و نیکوکارتر و پرهیزگارتر وکریمتر و از خدا ترسانتری از آنکه تو را سرزنش کنم به مخالفت خود و بر من بسیار گران است مفارقت تو، ولکن مرگ امری است که چاره ای از آن نیست. به خدا سوگند که تازه کردی بر من مصیبت رسول خدا را و عظیم شد وفات تو بر من. پس می گویم انا لله و انا الیه راجعون. برای مصیبتی که بسیار دردآورنده است مرا و چه بسیار سوزنده و به حزن آورنده است مرا. به خدا سوگند که این مصیبتی است که تسلی دهنده ندارد و رَضیه ای است که هیچ چیز عِوَض آن نمی تواند باشد. پس ساعتی هر دو گریستند. پس امیرالمؤمنین(ع) سر حضرت فاطمه را ساعتی به دامن گرفت و آن حضرت را به سینۀ خود چسبانید و فرمود که هر چه می خواهی وصیت کن که آنچه فرمایی به عمل آورم و امر تو را بر امر خود اختیار کنم.

پس فاطمه(ع)گفت که خدا تو را جزای خیر دهاد ای پسرعَمّ رسول خدا. وصیت می کنم تو را اول که بعد از من اُمامه را به عقد خود درآوری.(کسی بود که در خانه شان کار می کرد.) زیرا که مردان را چاره از زن گرفتن نیست. او برای فرزندان من مثل من است. پس گفت که برای من نَعشی قرار ده، زیرا که ملائکه را دیدم که صورت نعش برای من ساختند. حضرت فرمود که وصف آن را برای من بیان کن. پس وصف آن را بیان کرد و حضرت از برای او درست کرد و اول نعشی که در زمین ساختند، آن بود. پس گفت که باز وصیت می کنم تو را که نگذاری بر جنازه من حاضر شوند یکی از آنهایی که بر من ستم کردند وحق مرا گرفتند. چه ایشان دشمن من و دشمن رسول خدا بوده اند. و نگذاری که احدی از ایشان و اتباع ایشان بر من نماز کنند و مرا در شب دفن کنید در وقتی که دیده ها در خواب باشد.

الگو اینهاست! که حالا چقدر ما به سنگ قبر اهمیت می دهیم و به جای قبر و … باید از اینها یاد بگیریم. چه فرقی می کند. حالا  قبرحضرت زهرا پیدا نیست. مقام او از بین رفت؟ منزلت او از بین رفت؟ نام او از یادها رفت؟ بلکه بیشتر هم به یادها مانده است.

پس می بینیم که در تاریخها اصلاً  این جریانهایی که روی منبرها گفته می شود که در به پهلوی حضرت فاطمه خورد و اینها… نبود. اگر بود حاج شیخ عباس قمی می نوشت و به تفصیل هم می نوشت. این یک جریانی است که برای ایجاد اختلاف بین شیعه و سنی ساخته شده است.

ببینید اصلاً آیا درهای چوبی سنگینی در آن زمان بوده وآن هم خانه امیرالمؤمنین که باید مطابق با خانه ضعیف ترین مردم باشد؟! یعنی اینها خانه شان طوری بود که در چوبی سنگینی داشته باشد که وقتی فشار می دهند (می خواهم عقلتان را به کار بیندازید) فاطمه زهرا پشت آن در له بشود؟!

درهای آن روز چگونه بود؟ اگر خانه ها در داشت، از برگ خرما بود. می بافتند، در می شد. یعنی حصیر. حصیر کسی را نمی کشد. آیا امیرالمؤمنینی که به خاطر فاطمه زهرا ابوتراب شد که نمی خواست چهره ناراحتش را فاطمه زهرا ببیند که از دست او ناراحت شده، اجازه می دهد وقتی که عمر پشت در فریاد می زند،(عمر آمد! این جریان در تاریخ وجود دارد. ابن ابی الحدید هم نوشته که ای علی! اگر نیایی بیعت کنی، خانه ات را آتش می زنم. پشت در داشت داد می زد.) در یک چنین شرایطی امیرالمؤمنین آیا می ترسد پشت در بیاید؟ این شأن امیرالمؤمنین را پایین نمی آورد؟ که امیرالمؤمنین نشست و به فاطمه زهرا که اگر باردار هم بود،(در آن هم شک است، تاریخها ننوشتند) فاطمه زهرا را پشت در بفرستد، تو برو ببین عمر چه می گوید؟!

و اگر عمر یا هرکس دیگری(فرض می گیریم که در چوبی بود که نبوده، اینقدر هم سنگین بود) که وقتی لگد به آن می زنند، مثلاً حضرت فاطمه را پشت در له کند و حضرت له بشود، بچه از بار او برود و فوت کند. امیرالمؤمنین کسی نبود بنشیند که دختر پیامبرکشته بشود و او هم ساکت باشد. بیرون می آمد، حتی اگر عمر بود، اگر ابی بکر بود، هر که بود، آنها را به پای مَهمیز محاکمه می کشاند.

اینها را ساختند. چرا؟ برای اینکه ما را به یک قضایای جانبی سرگرم کنند و آن قضیه اصلی امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا مخدوش بشود و ما به آن توجه نکنیم.

برای شنیدن فایل صوتی این سخنرانی اینجا کلیک نمایید.

 

دیدگاه دکتر غروی در مورد چگونگی وفات فاطمه زهرا(س) و مسألۀ فدک(بخش دوم)

در پاسخ به بخشی از اظهارات اخیر امام جمعۀ نایین

برای حفظ قرآن نیرو نیاز است، تشکیلات درست بشود، اداره تشکیلات نیاز به پول دارد. ماده. فاطمه زهرا این را در اختیار داشت. یعنی پیامبر دهکده فَدَک را که یهودی ها به او بخشیدند، به فاطمه زهرا بخشید. این منبع مالی فاطمه زهرا و امیرالمؤمنین می شد برای ایجاد تشکیلات موازی در صدر اسلام که مکتب خودشان را و قرآن را پیش ببرند.

اولین کاری که آنها کردند، فدک را گرفتند، مصادره کردند. مسلمانهای دیگر هم که می گفتند فرق نمی کند. یکی از صحابه امیرالمؤمنین است. یکی ابی بکر است، یکی عمر است. خیلی فرقی قائل نبودند و امتیاز شیعه این است که بیاید تفاوت ها را در شخصیتها بشناسد که به همه یک چشم نگاه نکنیم. هرکه از قم و مشهد و نجف در آمد، عالم نیست. هرکه درکنار پیامبر است، صحابی نیست. این تفاوت شیعه است! همه ایمان آوردند، خیلی هم بزرگ بودند. واقعاً خدمتی را که ابی بکر در فراهم کردن مقدمات مهاجرت پیامبر از مکه به مدینه فراهم کرد، هیچ کس دیگر نکرد. ولی آیا همین کافیست؟ می گویند خدا عاقبت به خیرت کند. یعنی کاری نکنی که در پایان راه نیکی هایی را که قبلاً کردی، «کَأن لَمْ یکُنْ  شَیئًا مَذْکُورًا» بشود، «هَبَاءً مَنْثُورًا» بشود، «حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ» بشود. چرا شما دست عترت پیامبر را از مال خالی کردید؟چون وحشت داشتید. اینجا پس عاقبت به خیر نشدید. بعد جریان را می بینید به عثمان که می رسد، تمام خویشان خود را در رأس امور می گذارد و تمام اموال را به اینها اختصاص می دهد.

ما نقاط اختلافمان با اهل سنت سر در به پهلو زدن و اینها نیست. سر مکتب است. سر این است که حق با که بود؟ حالا امیرالمؤمنین هم خلافت می کرد یا نمی کرد. اگر۵۰ سال هم کرده بود، حالا دیگر فوت کرده بود. نبود. پس این نیست که امیرالمؤمنین بیاید چهار سال خلیفه باشد، ۱۰سال،۲۰سال خلیفه باشد. این نیست. سر این است که آیا اصحاب پیامبر باید بر سر حکومت دنیایی با عترت پیامبر این کار را می کردند یا نه؟ حق با کیست؟ روی حق داریم حرف می زنیم. نه روی اینکه چه کسی باید حکومت کند.

حالا که می خواهیم حق را معرفی کنیم، باید حق را بشناسیم. باید شخصیت فاطمه زهرا را بشناسیم. باید ایده های او را بشناسیم. اگرکسی ایده سیاسی نداشته باشد که پا به عرصه سیاست بگذارد و با حاکمیت روز بخواهد در بیفتد، اگر این اراده را نداشته باشد که مخالف ندارد. فاطمه زهرا چرا مخالف پیدا کرد؟ برای اینکه گفت این حکومتی که تشکیل شده است، حکومت کاملاً مردمی نیست. همه آراء را با خود ندارد. زبیر نبوده است. زبیر در خانه امیرالمؤمنین بود. خود امیرالمؤمنین نبوده است، فاطمه زهرا نبوده است. ببینید فاطمه زهرا برای خود حق رأی قائل است. تاریخ را بخوانید. می گوید من باید در سقیفه حضور می داشتم. آن زمانی که آقایان ما می گفتند زنان حق رأی ندارند، زنان چه ندارند و… اینها، این فاطمه زهرا است!

و بعد فاطمه زهرا چرا مریض شد؟ برای اینکه در واقع کاملاً مأیوس شد. یعنی در طول ۶ ماه، (که من معتقدم ۶ ماه بعد از وفات پیامبر، حضرت فاطمه در قید حیات بود.) درطول ۵ ماه از آن، چون یک ماه آخر را در بستر بیماری افتاده بود، دیگر از خانه بیرون نیامد. ۵ ماه را با تمام اصحاب پیامبر ملاقات و مذاکره کرد که بیایید دوباره اجتماع کنید تا ما هم حضور داشته باشیم و مردم بیایند ببینیم به چه کسی رأی می دهند. نپذیرفتند.

ای پیروان حضرت زهرا! دق مرگ شدن حضرت زهرا به این سبب بود که نتوانست اصحاب پیامبر را متقاعد بکند که ای اصحاب! به شخص شایسته باید رأی بدهید. من هم نمی گویم به امیرالمؤمنین رأی بدهید. می گویم اجتماع را دوباره برگزار کنید. هر که شد قبول. ما نبودیم. آنوقت اینکه پا به صحنه می گذارد، برای اینکه بگوید نتیجه رأی دادن سقیفۀ بنی ساعده غلط است، مخالف پیدا می کند. اگر فاطمه زهرا در خانه نشسته بود و زن امیرالمؤمنین بود و دختر پیامبر بود و دعا می خواند و زیارت می رفت و… خیلی هم او را دوست داشتند. تاج سرشان بود. چرا فدک را از او می گیرند؟ به صحنه آمده است، مبارزه می کند. می گوید اشتباه کردید.

این الگو است. الگوی زن شیعه فاطمه زهرا است. برای اینکه در مقام و منزلتی که داشت و دختر پیامبر بود، مسؤولیتهای سیاسی و اجتماعی خود را فراموش نکرد و جانش را روی این گذاشت. غصه خیلی زودتر از درد و از تیر و از بمباران، آدم را می کشد. شما بروید غصه این طوری پیدا بکنید، پدری مثل پیامبر را از دست بدهید، شوهری مثل امیرالمؤمنین را خانه نشین ببینید، اصحاب پیامبر را، کسانی که آنها همه سابقه داشتند، (خیلی سابقه مهم بود) زیر سؤال و علامت سؤال فاطمه زهرا قرار بگیرند که حالا عرصه، عرصه آزمون الهی است. حالا باید بیایید جواب بدهید. شما فدک را از من می گیرید که پول نداشته باشم خرج دین کنم؟ این قضیه بسیار مهم است.

حالا ما نمی خواهیم با این قضایا اختلاف بین شیعه و سنی بیندازیم! نه. می خواهیم خود را الگو کنیم که الگو بودن زن در چیست؟ معطل این چیزها نشویم. قضیه اسلام و قرآن، وحی و خدا بسیار جدی است. یعنی به عنوان مسلمان با این مسائل به طور جدی و یقینی برخورد کنید. شوخی اش نگیرید. سرسری نگیرید. برای اینکه اگر سرسری گرفتیم، تمام حیات خود و نسلهای آینده را سرسری گرفتیم. جامعه همیشه متزلزل است، همیشه مضطرب است، همیشه دچار این آسیب هاست. همیشه ما نگرانیم از اینکه بچه هایمان بیرون باشند، دخترمان بیرون باشد، پسرمان بیرون باشد، این با آن حرف بزند، این به آن تلفن کند، نگرانیم! نباید جامعه اسلامی این طور نگرانی و اضطراب داشته باشد. نباید این طور اعتیاد در تار و پود جوامع ما رسوخ کرده باشد.

اگر می خواهیم اینها از بین برود، (بعضی از مسؤولین هم از من پرسیدند که راهکار چیست؟ الآن امنیت ملی در خطر است. گفتم من سال ۷۷ که شما مرا بازداشت کردید، زندان کردید، آنجا در بازجویی هایم نوشتم که امروز جلسات مرا تعطیل می کنید، چند سال دیگر این جوانهایی که در جلسات من می آمدند حالا دیگر نتوانستند بیایند، آنوقت دسته دسته دستگیرشان می کنید به عنوان اعتیاد و فحشاء و می بریدشان در این زندانها، آن موقع می آیید سراغ من و می گویید حالا باید چه کنیم و حالا امروز آمدید. امروز به شما می گویم هیچ کاری از دست من ساخته نیست. آنجا نوشتم که آخر می آیید سراغ من.) قضیه جدی است. قضیه تعلیم و تربیت، قضیه ایجاد ایمان در جوان. هیچ چیز جز ایمان نمی تواند جلوی فساد را بگیرد. شما زمینه رشد ایمان را فراهم بکنید. ایمان باید رشد کند.

بناءبراین این مسأله را به عنوان پیروان فاطمه زهرا بدانید و می بینید که واقعاً بیش از خود امیرالمؤمنین در احقاق حق امیرالمؤمنین قیام کرد. خیلی کوشش می کرد. نه اینکه چون دختر پیامبر است، نه اینکه چون پیامبر پدرش بوده و حالا صاحب قرآن بوده… نه. اصل مطلب را فهمیده بود. ما فریب دو رکعت نماز و دولا و راست شدن و لباس و… اینها را نخوریم. حق در عمل است و علی بود که عامل تمام عیار  به احکام خدا و قرآن بود. حرف سر این بود.

برای شنیدن فایل صوتی این سخنرانی اینجا کلیک نمایید.