مطالبه تشکیل پارلمان اصلاحات باید جدی و علنی میشد
گفت و گو با عماد بهاور از امضا کنندگان نامه به خاتمی
روزنامه سازندگی
مورخ ۲۴ خرداد ماه ۱۳۹۷
ویدا ربانی – سازندگی: عماد بهاور، مسئول شاخه جوانان نهضت آزادی ایران و از امضا کنندگان نامه صد نفره به خاتمی معتقد است «اصلاح طلبان سفید» که نقش کارگزاری دارند، باید در دولت و ساختار حاکمیت ارتقا پیدا کنند تا بتوانند اصلاحات را در حاکمیت به پیش ببرند و باید ملاحظات قدرت، روابط قدرت و ادبیات قدرت را رعایت کنند. اما اگر این افراد وارد ساختار سیاسی و گفتمانی اصلاح طلبان شوند که کارکردهایی مانند بسیج عمومی، پاسخ به مطالبات مردم و حفظ گفتمان اصلاح طلبی را بر عهده دارند، این نهادها را تبدیل به حامیان وضع موجود کرده و جذابیت اصلاح طلبی را از بین می برند. بهاور همچنین بر ایجاد ساختاری در نهادهای بالادستی اصلاحات تاکید دارد که کاملا انتخابی و دارای مکانیسم باشد و از شیوه هایی مانند آنچه در جمنا دیده شد پرهیز شود.
شورای عالی سیاستگذاری را چگونه می بینید و به نظر شما ساختار و ترکیب این شورا نیاز به چه بازنگری هایی دارد؟
شورای عالی سیاستگذاری که در گذشته در قالب شورای هماهنگی و شواری مشورتی کار میکرد، اساسا برای یک دوره گذار طراحی و برای شرایط پس از ۸۸ ایجادشده بود. این شورا انسجام لازم را داشت و برای گذار از آن دوره بسیار مناسب بود و در چند انتخابات نیز خوب عمل کرد. اما این ساختاری موقت بود و نمی توانست برای همیشه بدون تغییر بماند. طبیعتا این شورا باید دموکراتیک و برخاسته از از بدنه اجتماعی اصلاحات باشد.این شورایی که امروز به عنوان نهاد توزیع کننده قدرت است، یعنی پست تعیین میکند، کرسی نمایندگی به افراد اختصاص میدهد و به ورود افراد به قدرت کمک میکند، نباید انتصابی باشد. ما میگوییم نهادهایی که توزیعکننده قدرت هستند نباید انتصابی باشند باشند بلکه باید انتخابی و دموکراتیک باشند. جناح اصلاح طلب که مدعی دموکراسیخواهی و توسعه سیاسی است نمیشود که ساختاری انتصابی داشته باشد و نهاد توزیعکننده قدرت آن نیز انتصابی باشد. طبیعتا وقتی به تدریج به سمت شرایط عادی و نرمال پیش می رویم این ساختار باید به مرور دموکراتیکتر شود و برخاسته و انتخاب شده از سوی بدنه اجتماعی این جریان سیاسی باشد.
جایگاه افرادی که در نامه به آقای خاتمی «اصلاح طلبان سفید»نامیده شدهاند چیست؟
در جناح اصلاحات دو تیپ نیرو وجود دارد: یکی تیپ «کارگزار» و و دیگری تیپ «کنشگر». وجود هر دوی این نیروها نیز برای جریان اصلاح طلبی مفید و ضروری است. این دو تیپ هر کدام کارکردهایی دارند و نباید نقشهای آنها جابجا شود. این که تمام ساختار اصلاح طلبی به تملک نیروهای کارگزاری درآید و تمام نیروهای اصلاح طلب هم به تیپ کارگزار تبدیل شوند، ایرادی بزرگ دارد. ایراد این است که این افراد که که تیپ کارگزار هستند باید در دولت و ساختار حاکمیت ارتقا پیدا کنندتا بتوانند کار کنند و اصلاحات را در حاکمیت به پیش ببرند. این افراد برای ارتقا در این سیستم باید ملاحظات قدرت، روابط قدرت و ادبیات قدرت را رعایت کنند. در این صورت است که میتوانند در آن سیستم ارتقاء پیدا کرده و موثر واقع شوند. اما اگر این تیپ افراد وارد ساختار سیاسی و گفتمانی اصلاح طلبان شوند که کارکردهای دیگری دارد، آسیب های بزرگ به بار میآورند.
کارکرد نهادها و ساختارهای گفتمانی، بسیج عمومی، پاسخ به مطالبات مردم و حفظ گفتمان اصلاحطلبی است. تصور کنید تیپ افراد کارگزار، وارد ساختار سیاسی، حزبی و مدنی اصلاح طلبان شده، ارتقا پیدا کرده و در راس امور قرار گیرند و تمام ادبیات و ملاحظات خود را در این نهادها اعمال کنند. اتفاقی که رخ می دهد این است که دیگر از گفتمان اصلاح طلبی اثری باقی نمیماند. چون این افراد می خواهند خود را در قدرت حفظ کنند و به همین دلیل نمیتوانند شعار دموکراسیخواهی و توسعه سیاسی سردهند. بنابراین دست به توجیه میزنند. مثلا بهبودخواهی را به جای اصلاح طلبی توجیه میکنند و میگویند الان زمان دموکراسیخواهی و توسعه سیاسی نیست و مثلا باید اقتصاد را اصلاح کنیم یا بروکراسی را کارآمد کنیم. این درست است اما دیگر اصلاح طلبی نیست. اصلاح طلبی با توسعه سیاسی گره خورده و آنچه آن ها مطرح می کنند بهبودخواهی است. وقتی جای این افراد عوض می شود نتیجه این میشود که گفتمان اصلاح طلبی که گفتمان تغییر است و امید به تغییر در میان مردم بوده به گفتمانی تبدیل میشود که حافظ وضع موجود است، دولتی و بروکراتیک است و دیگر جذابیتی برای مردم ندارد. بنابراین همانطور که میبینیم اصلاحطلبی افول میکند و ممکن است مردم از آن عبور کنند و تغییر را در آن نبینند. اتفاقی که میافتد و ما پیش بینی میکنیم این است که مردم دیگر ضررتی نمیبینند در انتخابات شرکت کنند و به این جناح و گفتمان رای بدهند.
همانطور که اشاره کردید تیپ کارگزاری اصلاحات نهادهای بالادستی این جناح را نیز تصرف کردهاند. به نظر شما نقش آقای خاتمی در شرایطی که ایجاد شده چیست؟ آیا همه انتقادها را باید متوجه افرادی چون عارف بدانیم یا دیگرانی نیز در این شرایط نقش داشتهاند؟
نسبت به شرایطی که ایجاد شده انتقاد وجود داشته است اما انتقادها همیشه علنی نیست. خصوصا پس از انتخابات اخیر و اختلافاتی که در بستن لیست اصلاح طلبان به وجود آمد، جلسات متعدد برگزار شد و طرحهای مختلفی مانند پارلمان اصلاحات طرح شد و انتقادات نیز بسیار شدید بود. هرچند این انتقادها به صورت علنی مطرح نشده است. این انتقادها همیشه در جریان بوده اما ما تصور میکنیم تا کنون به ثمر نرسیده است و باید خیلی جدیتر و از سوی مردم و به صورت مطالبه عمومی مطرح شودتا تغییر را به دنبال داشته باشد.
از سویی آقای خاتمی ایثار بزرگی کرده است؛ از اعتبار خود خرج کرده و هم و غم خود را بر این مسئله گذاشته و این تشکیلات را ایجاد کرده است. تمام مسئولیت این تشکیلات به گردن آقای خاتمی افتاده است. تمام اعضای حقیقی از سوی ایشان منصوب میشوند و این افراد هر عملکردی داشته باشند در نهایت به آقای خاتمی برمیگردد و ایشان باید پاسخگو باشد. نمیشود دست این افراد را بازگذاشت که هر کسی را انتخاب کنند و هرگونه که مایل هستند رفتار کنند و آقای خاتمی هم پاسخگوی رفتار آنها باشد. به همین دلیل ما میگوییم چه اعضای حقیقی و چه اعضای حقوقی همه باید در یک فرایند انتخابی در این شورا حضور داشته باشند. وقتی انتخابی باشد و این افراد از سوی بدنه اجتماعی اصلاح طلبان باشند، مشروعیت دارند و مسئولیت اقدامات و عملکردشان نیز به پای خودشان نوشته می شود.
پیش بینی شما از واکنش آقای خاتمی به نامه ای که به ایشان نوشته شده است، چیست؟ فکر میکنید اقدام جدی انجام دهند؟
من نمی توانم پیش بینی خاصی داشته باشم چون نمی دانم ایشان و اطرافیانشان در این موضوع چه نظری دارند. اما واقعا امیدوار هستیم که آقای خاتمی صدای انتقادات را بشنود، چون افرادی که نامه نوشتنهاند افرادی هستند که سالها و دههها زندگی خود را صرف اصلاحات کردهاند. افرادی که برای اصلاحات هزینه کردهاند و همه زندگی و قت خود را برای پیشبرد اصلاحات صرف کردهاند. نیروهای ستادی اصلاح طلب در انتخابات این افراد بودهاند. اگر قرار باشد صدایشان شنیده نشود، واقعیت این است که نمیتوان پیش بینی کرد چه اتفاقی رخ خواهد داد. این افراد خطری را هشدار میدهند و واقعیتی را به آقای خاتمی نشان میدهند که اگر دیده نشوند در نهایت منجر به از بین رفتن کلیت اصلاح طلبی و عبور مردم از اصلاحات میشود. تبعات این مسئله تنها دامنگیر جناح اصلاحات و احزاب اصلاح طلب نمی شود بلکه تبعات ملی دارد و دامنگیر کل کشور می شود؛ رادیکالها و تندروها را را به جلو میراند که از ایران زمینی سوخته بر جای خواهند گذاشت. من نمیتوانم پیش بینی کنم که آقای خاتمی میخواهند چه اقدامی انجام دهند اما میتوانم توصیه کنم و امیدوار باشم که ایشان این انتقادها را بشنوند و کارگروهی برای بررسی موضوع تشکیل دهند. افراد نظرات خود را منتقل کنند تا ان شاء الله تغییری جدی در ساختار اصلاح طلبی ایجاد شود.
به ترکیب امضا کننده های نامه اشاره کردید؛ چرا ترکیب امضا کننده های نامه گسترده نیست و از همه احزاب در آن حضور ندارند؟
البته افرادی از گروه های مختلف این نامه را امضا کردهاند اما نامه عمومی نبود که به امضای عموم گذاشته شود و محدود بود. با این حال، همچنان دارای تنوع امضاکنندگان است، یعنی از فعالان اجتماعی، روزنامه نگاران، فعالان سابق دانشجویی، ادوار تحکیم و از چند حزب هم جزء امضاکنندگان هستند. اما یک ملاحظه هم وجود داشت و برخی از احزاب برنامه های دیگری برای مواجهه با شورای عالی به تصویب رسانده بودند. طبیعتا اعضای این احزاب باید در چارچوب تصمیمات حزب خود عمل کنند. چند حزب بودند که به این دلیل و نه به دلیل مخالفت با محتوا، نامه را امضا نکردند. این افراد که باید در چارچوب تصمیمات حزب خود عمل میکردند، عذرخواستند و امضا نکردند وگرنه با محتوا مخالفتی نداشتند.
به نظر شما جای چه افرادی در شورای عالی خالی است و باید زمینه های حضور آن ها در این نهاد فراهم شود؟
نظر شخصی من این است که چه بگوییم چهره ملی یا بگوییم شخصیت های حزبی تفاوتی ندارد. سخن من اینست که هرکسی که بدنه اجتماعی اصلاح طلبان انتخاب کنند، چهره ملی باشد یا نباشد، مشروعیت لازم را دارد که در این شورا حضور داشته باشد. هرکسی که مردم انتخاب کنند؛ هر کسی که در یک فرآیند انتخابی رای بیاورد و بالا بیاید، شایستگی حضور در این شورا را دارد. چهره های ملی نیز باید از طریق مکانیزم انتخابی بالا بیایند. هرچند که ممکن است خیلی افراد برجستهای باشند و سابقه روشن و درخشان داشته باشند، اما همین افراد هم باید از طریق مکانیسم های انتخابی وارد شورا شوند.
تصور می کنید آنچه از آن سخن می گویید می تواند در قالب پارلمان اصلاحات تحقق پیدا کند؟
اگر پارلمان اصلاحات به این معنا باشد که ۳۰ نفر آن بشود ۳۰۰ نفر، خیر. اگر این ۳۰۰ نفر با مکانیسم های انتصابی و گعدهای گرد هم بیایند، تفاوتی ایجاد نخواهند شد. ۳۰ نفر، ۳۰۰ نفر یا سه هزار نفر (مانند ترکیبی که در جمنا بود،) تغییری ایجاد نمی کند. پارلمان اصلاحات به شرطی می تواند نظر ما را پوشش دهد که مکانیزم هایی برای آن در نظر گرفته شود که انتخابی باشد و افراد پارلمان از طرف بدنه اجتماعی اصلاح طلبان انتخاب شوند.