نظری بر «گذار انديشه» كيهان (مصاحبه چاپ نشده مهندس بازرگان) تاريخ: مرداد ٦٥

title

نظري بر (گذار انديشه) كيهان

مصاحبه چاپ نشده مهندس بازرگان

پيرامون

(آزادي بيان و نشر افكار)

آن يكي پرسيد اشتر را كه همي

از كجا مي‌آئي اي فرخنده پي؟

گـفـت از حـمـام گـرم كوي تو

گـفـت اين پيداست از زانوي تو

  مي‌گويند در شهري دو نفر دوست زندگي مي‌كردند از قضا يكي از آن دو مجبور شد به شهر ديگري كه به ادعاي حكمرانانش بهشت آزادي و رفاه و تنعم و به قول دشمنانش جهنم استبداد و تنگدستي بود سفر كرد و در هنگام خداحافظي دوست حاضر از دوست مسافر خواست كه چون به مقصد رسيد از اوضاع و احوال آنجا برايش بنويسد و براي آنكه ترديدي در آزادي نويسنده و صحت و مطالبش نباشد به عنوان رمز، مطالب خود را با جوهر سبز مرقوم دارد و در صورتيكه براي نوشتن مطالب آزادي نداشت نامه را با جوهر قرمز بنگارد.

  پس از مدتي نامه اي از دوست مسافر رسيد كه با جوهر سبز نوشته شده و در چند صفحه، شهر مورد اقامت خود را همچون بهشتي برين ترسيم نموده بود به حدي كه شگفتي دوستش برانگيخته شد. اما نامه با اين جمله پايان مي‌يافت ”در اين سرزمين كليه نعمت‌هاي الهي از آزادي، رفاه و امنيت به طور وفور به چشم مي‌خورد تنها چيزي كه در اينجا يافت نمي‌شود جوهر قرمز است.“

   ٭٭٭

  به نظر مي‌رسد شوراي سردبيري كيهان براي شرح آزادي قلم و بيان در جمهوري اسلامي ايران قراري داشتند كه كليد رمز و جوهر قرمز آن، چاپ مصاحبه آقاي مهندس بازرگان بود كه متأسفانه در شهر ما يافت نگشت.

   ٭٭٭

  عجبا هنگامي كه سخن از آزادي بيان و قلم در ميان است و كيهان پيرامون محاسن آزادي قلمفرسائي مي‌كند چاپ مصاحبه دبيركل نهضت آزادي كه از مدافعين سابقه‌دار آزادي هستند در حالي كه حروفچيني شده و آماده زير چاپ رفتن است از طرف مقامات بالاي كشور متوقف مي‌گردد و عجيب‌تر آنكه اين مقامات هنوز هم علاقه‌مندند آزاديخواه معرفي شوند!

  سؤالي كه در اينجا مطرح مي‌شود اين است كه چرا مقامات بالا اگر هم ناچار شوند به طرح مسأله آزادي در روزنامه‌ها تن در دهند، حداكثر به مطرح شدن صوري و نظري مسأله ”آزادي“ تمكين مي‌كنند و از طرح واقعيات و بررسي عمقي مسأله و بررسي نظريات مخالفين در صحنه از جمله آمدن نام و نظرات مهندس بازرگان در روزنامه‌ها و انعكاس جرياني فكري كه ايشان سمبل آن هستند وحشت دارند.(1)

  به نظر ما دليل وحشت و نگراني حاكميت آشكار شدن حقانيت و مقبوليت اين جريان فكري و اقبال مردم به آن مي‌باشد. از طرف ديگر مطرح شدن نام بازرگان و نظرات وي در روزنامه‌هاي رسمي كشور موجب مي‌شود كه حاكميت به مشروعيت نهضت آزادي ايران، يعني تنها حزب مخالف حاكميت در داخل كشور كه در بسياري مسائل سرنوشت‌ساز كشور از جمله جنگ با سياست‌هاي جاري مخالفت نموده اعتراف كند.

  بايد پرسيد آيا وقت آن نرسيده كه جوانان صديق و علاقه‌مند به اسلام و ايران، كساني را كه به تحقق شعارهاي انقلاب وفادار مانده‌اند از سياست بازان قدرت‌پرست باز شناسند و راهي به سوي برقراري آزادي و ساير آرمانهاي انقلاب بگشايند؟

  در هر حال آنچه در اينجا مطالعه مي‌فرمائيد نامه آقاي مهندس بازرگان به سرپرست مؤسسة كيهان و متن كامل مصاحبه ايشان با آن مؤسسه است.

٭٭٭

 

بسمه تعالي

جناب آقاي اصغري

سرپرست محترم مؤسسة كيهان

  به طوري كه اطلاع داريد آيه ا… العظمي منتظري در تاريخ 3 تيرماه در طي مصاحبه‌اي با بعضي از ارباب جرائد سفارش كردند، مطبوعات از انعكاس و انتشار نظريات و افكار مردم و مخصوصاً مخالفين كه موافق و متعهد نسبت به انقلاب و نظام باشند، خودداري ننمايند.

  به دنبال ملاقات و تأكيدات فوق چند نفر از آقايان روزنامه كيهان براي گرفتن مصاحبه به اينجانب مراجعه كردند. بنده بنا به تجربيات گذشته و با احتمال اينكه مقاله و مصاحبه‌ام را آن روزنامه درج نخواهد كرد از قبول آن استنكاف ورزيدم و گفتم بهتر است قبلاً از مسئولين، گرداننده اصلي، دريافت اجازه و كسب اطمينان و تعهد نمائيد. به همين ترتيب عمل كردند و اصرار و عجله داشته گفتند مصاحبه اينجانب به عنوان اولين مصاحبه در تاريخ 19 تير ماه 65 منتشر خواهد شد.

  اينك كه برخلاف مذاكرات و وعده‌ها مصاحبه مورخ 10 تير ماه65 اينجانب در روزنامه كيهان درج نشده است مراتب اعتراض خود را از اتلاف وقت و اهانتي كه شده ابراز مي‌دارم و انتظار توضيح و جبران دارم. ضمناً ناگزير از ذكر اين نكته و بيان قضاوت افكار عمومي هستم كه روزنامه كيهان ظاهراً صداقت در پذيرش و نشر آزاد افكار و نظريات مردم را آن طور كه مورد توصيه و تأكيد بوده از خود نشان داده است اما با وجود حسن نيت فاقد شهامت لازم و آزادي و اختيار بوده در برابر دخالت مقامات بالاتري كه با باز شدن جامعه و آزادي مطبوعات مخالف مي‌باشند نتوانسته است مقاومت نمايد و نتيجه اين شده است كه مردم بگويند تمام اين مسائل صحنه‌سازي و احياناً به قصد اغفال افكار عمومي بوده است.

با سلام و احترام

مهدي بازرگان

دبير كل نهضت آزادي ايران

 

متن كامل مصاحبه

  سؤال:

  نظر شما در مورد سخنان اخير آيت‌الله‌العظمي منتظري مبني بر ارائه و انتشار افكار گوناگون و بيان مطالب توسط افراد و گروههائي كه به نظام جمهوري اسلامي ايران معتقدند چيست؟

  ضمناً بفرمائيد اين مسأله (نشر افكار گوناگون) در روند انقلاب اسلامي و شرايط كنوني چه تأثيري مي‌تواند داشته باشد و در نظر داشتن گرايشات مردم و احترام به اعتقادات آنان چه تأثيري در تسريع نشر افكار عمومي مي‌تواند داشته باشد؟

  جواب:

  بسم الله الرحمن الرحيم

  اينكه به اينجانب و نهضت آزادي ايران مراجعه كرده‌ايد تا درباره سخنان اخير آيت‌الله‌العظمي منتظري اظهارنظر نمائيم موجب اميدواري و امتنان است و خودآزمايشي از تلقي آن روزنامه نسبت به توصيه و تأكيدهاي ايشان خواهد بود.

  شهامت و صراحت آيت‌الله‌العظمي منتظري نيز قابل تقدير و تشكر مي‌باشد، خواه به آن ترتيب اثر داده شود يا نشود.

  آقاي منتظري، به طوري كه در صفحات آن روزنامه آمده است، در سمينار ائمه جمعه به تاريخ 26 خرداد 65 در ديدار با عده اي از مسئولين و سردبيران مطبوعات به تاريخ 3 تير ماه جاري از جمله چنين فرموده‌اند:

”اگر فرضاً جناحي فكر من و شما را قبول ندارند ولي به اسلام و انقلاب اعتقاد دارند بگذاريد حرفشان را بگويند و در روزنامه‌ها بنويسيد، مزاحمت برايشان درست نكنيد.“

”روزنامه‌ها وسعت نظر پيدا كنند. اجازه دهند افكار و انديشه‌هاي مختلف پخش شود“

”اجازه دهيد افكار و انديشه‌هاي مختلف پخش شود تا احساس انحصارطلبي و تحميل عقيده در كار نباشد.“

٭٭٭

  البته اظهارات آيت‌الله‌منتظري، در مقايسه با قانون اساسي محتوي مسائل تازه‌اي نبوده، خواسته‌هاي ملت ايران را بازگو كرده‌اند كه در مبارزات دوران انقلاب و در شعار سه جملة اصلي ”آزادي، استقلال، جمهوري اسلامي“ ابراز شده است. قبل از آن نيز در انقلاب مشروطيت و در مبارزات نيم قرن معاصر ممكن بوده است. ولي در طي شش سال بعد از استعفاي دولت موقت در اثر جوسازي عناصر و افكار انحرافي چپ و راست و به دليل اختناق و انحصارجوئي جناح حاكميت، در معرض فراموشي يا انكار قرار گرفته است.

  طرفداران آزادي و آزاديخواهي، در جريانهاي تداوم انقلاب و در منطق و مقاصد جناحي از [ناخوانا] انحصارگر و روحانيت،متهم به جانبداري از بي بند و باري و فحشاء و غرب زدگي كردند.در [ناخوانا] خود آزادي و آزاديخواهي را مخالف استقلال و جمهوريت قلمداد مي‌نمايند و گاهي برچسب ضداسلام و ضد انقلاب روي آن مي‌زنند. در حاليكه منظور ما آزادي در عقيده و بيان و مطبوعات و در اجتماعات و انتخابات آنطور كه در اصول 2 (بند 6)- 12 بندهاي 6 و 7 و 8- 9- 11- 12- 22- 25- 26- 27- 38 و 56 قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران آمده است. حتي اصل نهم تصريح مي‌نمايد كه “آزادي و استقلال و وحدت و تماميت ارضي كشور از يكديگر تفكيك‌ناپذيرند… و هيچ مقامي حق ندارد به نام حفظ استقلال و تماميت ارضي كشور آزاديهاي مشروع را هرچند با وضع قوانين و مقرات، سلب كند.”

  از نظر اسلام و قرآن نيز منشور آزادي يا اختيار و فرمان حاكميت ملي يا خليفه الهي از روز اول به نام فرزندان آدم، عليرغم استعجاب ملائك و اغواي ابليس، به منظور ابتلا و تلاش و ارتقاء صادر گرديده است انبياء عظام تنها مأموريت ابلاغ و ارشاد خلائق را داشته به حكم ”لا اكراه في الدين“ معاف و بلكه ممنوع از تحميل و اجبار عقيده و عمل بوده‌اند. كتاب و ميزان به دستمان داده‌اند تا به مسئوليت و سود خودمان قيام به قسط نماييم.

  اما چرا بعد از پيروزي انقلاب اسلامي جوسازيها و جبهه‌گيريها عليه ارائه و انتشار افكار گوناگون و بيان مطالب گروههاي طرفدار انقلاب و نظام جمهوري اسلامي آنطور كه آقاي منتظري اشاره كرده‌اند، به عمل مي‌آيد. به نظر بنده دو علت دارد، يكي همان روحيه انحصارگري و سياست اختناق و استبداد است كه شيوه هر شخص، مكتب، نظام يا دولتي است كه مايل و عامل فعال مايشائي در حكومت و سياست و ديانت باشد. تصور كند كه آنچه او مي‌فهمد و مي‌خواهد، هم حق است هم صحيح و كامل و هم حق دارد آن را بر ديگران تحميل نمايد و در هر حال احترام و اعتقاد براي شخصيت و تشخص ديگران نداشته باشد.

  علت يا نكته ديگر آنكه درك و درخواست آزادي و دموكراسي با حكومت مردمي شورايي موضوع ساده بديهي و پيش پا افتاده‌اي نيست كه همه كس آن را پذيرفته باشند و صادقانه بخواهند. بعضي‌ها در همه طبقات و درجات، مخالف آزادي و حاكميت ملت بوده مانند محمدرضا شاه و همه مستبدها و ديكتاتورها يا فاشيستها استدلال مي‌كنند، مي‌گويند مردم عامي و بيسواد كه فاقد رشد و شعور و اطلاعات كافي بوده حقوق و وظايف خود را نمي‌شناسند و تشخيص درستي در سياست و اداره مملكت نمي‌دهند، شايستگي براي اظهارنظر و رأي و انتقاد يا انتخاب نماينده را ندارند و آلت دست شيادان و پولداران و زورمندان مي‌شوند. بر اين استدلال اضافه مي‌كنند كه ما ديديم هر وقت در مملكت آزادي داده شده است احزاب كمونيستي، افراد نابكار و ضد دين يا بيگانگان استفاده كرده و افكار و نقشه‌هاي شوم خود را به اجرا درآورده‌اند، يا هرج و مرج ايجاد كرده زمينه‌ساز ديكتاتوري يا استيلاي خارجي شده‌اند. همانطور كه بعد از مشروطيت زمينه‌سازي براي استبداد رضاخاني به عمل آمد.

  صاحبان چنين طرز تفكر، علاوه بر اينكه غالباً در تبليغاتشان به ستايش طبقات متوسط و مستضعف پرداخته دم از بالا رفتن سطح آگاهي و بينش مردم مي‌زنند. از دادن جواب و از ذكر چند نكته ذيل طفره مي‌روند. اولاً اگر مردم و ملت در يك جامعه، صاحبان رأي و تصميم‌گيرنده در امور خود نباشند آيا مدينه فاضله يا مدينه‌النبي درست شده امثال افلاطون و امام جعفر صادق (ع) مي‌آيند و زمامدارشان مي‌شوند؟ يا آنكه فرد و افرادي از ميان قلدران، حقه‌بازان، زورگويان يا دست‌نشاندگان بيگانگان سوار بر ملك و ملت مي‌گردند؟

  دست آخر رضاخانها، قوام‌السلطنه‌ها، شاه‌عباس‌ها و هيتلرها به كرسي مي‌نشينند يا عارفان اخلاصگر، كارشناسان با ايمان و صلاحيت و فقيهان با تقوا و بصيرت؟

  ثانياً مگر نه اين است كه هر زمان مردم از صحنه اجتماع و حكومت كناره‌گيري كرده‌اند، متشكل و مصمم نشده‌اند و نخواسته‌اند كه حق به حقدار ـ يعني به خودشان ـ برسد ناچار يك شياد زبردست خود را جا زده است يا گروههاي سياسي دست‌پروردة بيگانه مياندار معركه گشته‌اند؟ ثالثاً احزاب غيرملي و افراد نابكار، كه مي‌گوييد يگانه بهره‌مندان از آزادي بوده‌اند هميشه از فقدان قدرت و قانون و از تشتت و تعطيل مركزيت استفاده كرده‌اند نه از وجود آزادي و عدالت و انصاف و از حاكميت صحيح مملكت، كه بايد حامي آزادي و امنيت باشد واز خودكامگي و اخلالگري جلوگيري نمايد.

  آزادي و دموكراسي به معناي حكومت شورائي مردمي يا ملي را نبايد با هرج و مرج يكسان گرفت و با تعدد مراكز تصميم‌گيري، هوچيگري و به طور كلي با فقدان نظم و مديريت و قدرت اشتباه كرد. مسلماً براي تحقق جامعه آزاد و دموكراتيك لازم است تشكل، ترتيب، تربيت و حضور قانون و قدرت وجود داشته باشد. قدرت و قانوني كه منبعث و متكي به آراء اكثريت مردم و مسئول در برابر نمايندگان ملت باشد. ما در ايران خودمان، هنوز تجربه آزادي و حاكميت ملي را نداشته نوبت به نوبت در ميان استبداد و انقلاب يا اختناق و هرج و مرج نوسان كرده‌ايم. كساني كه به قدرت رسيده‌اند اولين اقدامشان غالباً خيانت در امانت و بستن زبانها و قلم‌ها و قدمهائي بوده است كه چنين نظام و نسقي را به دست آنها سپرده‌اند. بهانه‌شان نيز جلوگيري از اخلال داخلي و دخالت خارجي بوده در حقيقت خواسته‌اند اختيار و اقتدار را در انحصار خود و اياديشان بگيرند تا بدون مانع و رادع خواسته‌ها و تشخيص‌هاي شخصي يا صنفي را به كرسي بنشانند.

  نكته چهارم كه اين حضرات ناديده مي‌گيرند و در بيانات آقاي منتظري توجه به آن شده است. نقش آزادي و امنيت و بيان آزاد و انتقاد ـ يا امر به معروف و نهي از منكر ـ در ارائه قضايا و راهنمايي مسئولين از يك‌طرف و در افشا و جلوگيري از خطا و خيانت‌ها از طرف ديگر است. نظر به اينكه رهبران و متصديان از افراد بشر بوده عصمت و بصيرت مطلق ندارند و خواه ناخواه گرايش به غفلت و به خودخواهي و ستم مي‌نمايند. غير از حضور واقعي مردم و آزادي و حاكميت ملت آيا تضمين ديگري براي هدايت و امانت و عدالت وجود دارد؟ به فرض كه عوام ملت تشخيص و تذكر لازم را بدهند خواص جامعه اين كار را با پشتيباني و مراقبت عموم، خواهند كرد. اين حديث نبوي كه فرموده‌اند غيرممكن است امت و جامعه‌اي پاك و پسنديده شود مگر آنكه ضعيف و مظلوم بتواند به دور از ترس و تزلزل و بدون لكنت زبان حق خود را از قوي و ظالم ـ يعني از دولت و دستگاهي كه بر آنها حكومت داشته و احياناً تعدي و ستم مي‌نمايند ـ بگيرد، بسيار قابل توجه و تأمل بوده نشانگر عمل آزادي زبان و مطبوعات مي‌باشد.

  خامساً آزادي انتقاد و نشر افكار و نظريات نه تنها سبب هرج و مرج يا تضعيف نظام و دولت نمي‌شود بلكه تجربه نشان داده است كه در اثر شخصيت و رشد افراد و جلب همكاري و مشاركت يا قبول مسئوليت از طرف آنان بر اعتبار و اقتدار و استحكام دولت افزوده مي‌شود. هنوز فراموش نكرده‌ايم كه سلطنت با زرق و برق و با زور و اختناق رضاشاه كه كمترين تزلزل از ناحيه افكار و آراء ملت در آن وارد نمي‌شد چگونه با وزيدن اولين طوفان حوادث همچون آدمك برفي فرو ريخت زيرا كه همكاري و پشتيباني وهمفكري از ناحيه ملت نداشت.

  افراد و گروههايي نيز معتقد بوده‌اند كه عدالت اجتماعي و رفع اختلافات طبقاتي و اقتصادي مقدم بر آزادي و دموكراسي يا حكومت ملي مي‌باشد. بدون آنكه وارد بحث و بررسي اين مطلب شوم كافي است عرض كنم كه خوشبختانه در عمل و در تجربه انقلاب خودمان بسياري از مدافعين نظرية فوق متوجه شده‌اند كه تا آزادي و حاكميت ملي شورائي نباشد و قانون عدالت حكومت بكند هيچگونه تضمين و توجيه براي استقرار عدالت اجتماعي نبوده و هيچ گونه شرايط و برنامه‌هاي ضد ستمگري و ضد استثمار و ضد استعمار تأمين نخواهد گشت.

  در واقع ميان نظامهاي استبدادي سلطنتي يا ديني و انحصارگري و ديكتاتوري، در چهره‌هاي مختلف آن از يك سو و حكومتهاي ملي متكي به قانون و آزادي از سوي ديگر، حد وسط وجود ندارد. اگر در جامعه‌اي ملت و مردم كه كلاً تشكيل‌دهندگان و صاحبه‌خانه‌هاي آن جامعه هستند حاضر و حاكم نباشند ـ به روي نظم و اصول و قواعد مربوطه ـ تالي مانند يا نظام جانشين و راه حل آلترناتيو چيزي جز حكومت فردي يا گروهي خاص نمي‌تواند باشد، كه به فرض حسن نيت و سلامت اوليه، ولو حالت دشمني يا مريد و مرادي داشته باشد، بزودي بنا به طبع و طبيعت بشري و به مصداق كلام الهي “ان الانسان ليطغي ان راه استغني” راه خودمحوري و سوء استفاده يا جبايت و خيانت را در پيش خواهد گرفت و به دنبال آن نيز خونريزي و ويراني و سلب استقلال را خواهيم داشت. همانطور كه سلسله صفويه را با اقتدار و استبداد شاه عباس، سفاكي شاه‌صفي و افتضاح شاه سلطان حسين را ديديم آنچه راجع به نظامهاي ارشادي يا مدينه افاضل براي رهبري و قيموميت عوام و مستضعفين، در لباس دفاع از مستكبرين، مي‌گويند نه پايه ديني دارد و نه پايه اجتماعي و فلسفي صحيح.

  طبيعي است كه نبايد به فرمايشات آيت‌الله منتظري مغرور و متوقف شد. توصيه ايشان به اينكه روزنامه‌ها وسعت نظر پيدا كنند و اجازه دهند حرف مخالفين وفادار به نظام و انقلاب پخش شود، مخاطب كلامشان روزنامه‌هاي دولتي است كه زير نظر سرپرستان يا مديران منصوب شده از طرف مقامات و دستگاه كار مي‌كنند و كاملاً طبيعي است كه سرپرستان و مديران نگذارند مطالب مخالف سياست و خط مشي حاكميت درج شود يا پاسخ حملات آنها داده شود. تكميل اين كلام و پيام وقتي درست خواهد شد كه به خود مقامات و مسئولان قضائي و اجرائي توصيه و تأكيد فرمايند كه روزنامه‌هاي مخالف را از توقيف‌هاي غيرقانوني درآورند و سانسور يا ممانعت و مزاحمت‌ها را از روي مطبوعات و انتشارات تا آنجا كه قانون مجاز ساخته است بردارند يعني در كشور روزنامه‌ها و نشريات موافق و مخالف از حقوق مساوي البته در حدود قانون اساسي، برخوردار بوده اگر خطا و تخلفي شود مقامات قضايي بر طبق عدالت و موازين قانوني رسيدگي و تعقيب نمايند. صرف اينكه به عده‌اي از مسئولان و سردبيران از مطبوعات بفرمايند كه افكار و انديشه‌هاي مختلف پخش شود ـ چرا خود صاحبان افكار و انديشه‌ها، نظريات و مقالاتشان را رأساً چاپ و پخش نكنند؟ چرا عمل عاريتي و اكل از قفا صورت گيرد؟ آنچه بايد از مطبوعات موجود و رسانه‌هاي گروهي دولتي خواسته شود اين است كه بر طبق قانون و شرع و انصاف پاسخ اشخاص به مقالات و اظهاراتي را كه عليه آنها منتشر مي‌شود ملزم باشند منعكس سازند.

  مطلب ديگر كه توجه به آن مفيد مي‌باشد اين است كه منظور و محرك آقاي منتظري يك تذكر منصفانه و مشفقانه صرف نبوده مسلماً در اين توصيه و تأكيد احساس ضرورت مي‌نموده، تبعات حال و آينده، وضع اختناق و فشارهاي موجود كشور را در نظر داشته‌اند. خواسته‌اند هشداري به متصديان و مسئولان داده آنان را از سرگرمي به مشاغل مربوطه و سرمستي از قدرت و حاكميت بيرون بياورند تا شايد با رو شدن عقده‌ها و ابراز ناله‌ها و دردها از شدت ناراحتيها و عصبانيتها كاسته شود. عمل ايشان عملي بوده است هم اصولي و هم روي مصلحت‌انديشي.

  اما اينكه نشر افكار گوناگون در روند انقلاب اسلامي ايران وشرايط كنوني چه تأثيري خواهد داشت، سئوال به جائي است كه عنوان مي‌كنيد. فرض بر اين است كه صداقت و قصد بهبود اوضاع در كار است و آن اظهارات به قصد تسكين و تبليغ بيان نشده است بلكه احتمالاً مقامات و يقيناً آيت‌‌الله‌ منتظري به اين نتيجه رسيده‌اند كه فضاي باز سياسي علاوه بر اصالت قانوني و حقانيت، شرط لازم جهت تفاهم و همكاري طبقات ملت براي خروج از بن‌بست‌هاي موجود و چاره‌جويي بحران‌ها مي‌باشد. در اين صورت بديهي است كه هم پذيرش اين دگرگوني از جانب متوليان و مأمورين نبايد مواجه با اشكال و اكراه شده به راحتي تن به آن بدهند و هم از جانب ملت و مردم با ناباوري و عدم آمادگي مواجه نشود. لازم است در دو طرف حسن نيت و حسن تفاهم وجود داشته باشد نه تنها در برابر يكديگر به مقابله و مجادله نپردازند بلكه هر طرف يعني دولتيان و مردم در داخله خود و در جناحهاي مربوطة اعتقاد و علاقه به آزادي و تساهل يا تحمل عقيده ديگران نشان دهند و افكار غيرخود را يكباره رد نكنند نه آنكه آزادي و تنوع افكار وسيله براي نزاع و نابساماني بيشتر و بهانه براي بازگشت مجدد به اختناق گردد. هم تفاهم و توجه به اصل فوق لازم است كه مملكت و حكومت تعلق به همه ملت دارد و هم انضباط يا ديسيپلين ضرورت دارد. به طور كلي مسئله تمايل به وحدت و اشتراك در مساعي، همراه يا گذشته از نظريات و خواسته‌هاي اختصاصي گروهي يا به قول آقاي منتظري دست برداشتن از تنگ‌نظريها و سختگيريها بر ديده‌ها و دلها فرمانروايي كند.

  بازگشت به آزادي نبايد به‌هم‌ريختگي و فروپاشي نظام و قرارها باشد و نه مقدمه براي عقده خالي كردنها و تصفيه حسابها گردد. كه بر سر و كول يكديگر بزنند. بنابراين بهتر است با مدارا و متانت صورت گيرد. تا اعتماد و آمادگي پيدا شود. دولت و نهادها و مقامات انتظامي و قضايي بايد علاوه بر آنكه درباز كردن فضا و گشايش گره‌ها منصفانه پيشقدم شوند امنيت مردم و حمايت از آزاديخواهان را كه در معرض ضربات و خسارات از ناحيه بعضي گروهها و افراد هستند تأمين نمايند، تا رفع دغدغه خاطرها به عمل آمده تا همه بتوانند حرف خود را بزنند.

  امر مسلم اين است كه با برداشته شدن بندهاي اختناق و اجازه و امكان نفس كشيدن دادن به مردم اولين اثر آن تخفيف عصبانيت‌ها و يأس و ترسها بوده روح اميد و حركت ايجاد خواهد گرديد و انشاء ا… زمينه براي چاره‌جوئي و حل مسائل و مشكلات به دست ملت شهيد پرور فراهم خواهد شد.

مهدي بازرگان

(1) همانگونه كه در سالهاي 1340 كه مرحوم دكتر مصدق سمبل مبارزات ملت ايران بود شاه نيز با سياست ”نهضت منهاي مصدق“ موافقت داشت.