نهضت آزادی ایران و جنگ تحمیلی
قسمت اول
و قاتلوا فی سبیلالله الذین یقاتلونکم ولاتعتدوا انالله لایحبالمعتدین (۱)
و جنگ کنید، در راه خدا، با کسانیکه با شما جنگ میکنند و تعدی و تجاوز از حد نکنید، بدانید که خدا تجاوزکاران را دوست ندارد.(۲)
مقدمه:
نهضت آزادی ایران از ابتدای جنگ تحمیلی ۸ ساله با عراق تا سال ۱۳۶۷ بیش از ۱۱۰ بیانیه و مقاله در خصوص جنگ به صورت مستقیم و غیر مستقیم صادر کرده است که بیش از ۶۰ تای از آنها مربوط به دوران جنگ یعنی بین سالهای ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۷ است.(۳)
نهضت آزادی پس از فتح خرمشهر مخالف ادامه جنگ بوده و همواره با استدلال های قرآنی سعی داشته مسئولین را از ادامه جنگ منصرف کند
یادداشت “نهضت آزادی و جنگ تحمیلی” مروری است بر مواضع نهضت آزادی ایران نسبت به جنگ ۸ ساله ایران و عراق که در ۴ قسمت ارائه میشود.
قسمت اول : علل وقوع جنگ ایران و عراق و مواضع نهضت در طول ۸ سال جنگ تحمیلی را بررسی میکنیم
قسمت دوم: از بعد اعتقادی و قرآنی مسئله جنگ را بررسی میکنیم.
قسمت سوم: به زندگی و راه و منش شهید بزرگوار مصطفی چمران را بررسی پرداختیم
قسمت چهارم: و در نهایت ابهامات و شبهات در مورد اتهاماتی که به نهضت و مواضعش در مورد جنگ زده شده است را پاسخ می دهیم
۱– پیروزی انقلاب و بروز جنگ
بسیاری از انقلابات جهان بعد از پیروزی با خطر حمله نظامی از خارج مرزها و جنگ خارجی توسط همسایگان دور و نزدیک خود روبرو شدهاند. در برخی از موارد رهبران انقلاب با دوراندیشی خطر را پیشبینی کرده و به چارهجوئی پرداختهاند و با بکارگیری شیوههای مناسب مانع بروز جنگ شدهاند و یا حداقل وقوع آن را به زمانی که نظام جدید آمادهتر بوده است به عقب انداختهاند. اما در مواردی هم این امر امکانپذیر نبوده و یا رهبران نتوانستهاند پیشگیری نمایند و جنگ با نتایجی وحشتناک و به ضرر نظام نوپا به وقوع پیوسته است.(۴)
مثلاً به عنوان نمونه در الجزائر، پس از پیروزی جنبش آزادیبخش، ترس و نگرانی دولت مراکش از جهتگیری رو به رشد انقلاب الجزائر و تحریکات فرانسویانی که هنوز نتوانسته بودند واقعیت یک الجزائر مستقل از فرانسه را بپذیرند، موجب شد که نیروهای مراکش در مرزهای الجزائر مستقر و متمرکز شدند و خطر یک حمله و جنگ سرتاسری دولت جدید الجزائر را تهدید نمود و حتی درگیریهای پراکندهای نیز در مرز دو کشور به وقوع پیوست. اما فعالیتهای دیپلماسی و واقعگرائی رهبران الجزائر و کمکهای ذیقیمت جمال عبدالناصر رئیسجمهوری فقید مصر، مانع گسترش آن شد و بعد از مدتی منتفی گردید.(۴)
در کوبا، بعد از پیروزی گروه کاسترو و سرنگونی رژیم باتیستا، خطر حمله مستقیم از جانب امریکا و از جانب همسایگان وحشتزده کوبا در امریکای جنوبی و مرکزی بطور جدی بروز نمود. روشهای بکار گرفته شده از طرف کاسترو و یارانش در منطقه و در صحنه روابط جهانی اگرچه نتوانست به کلی مانع آن بشود بهطوری که وقوع حمله احتمالی را به تعویق بیاندازد توانست در دوران ریاست جمهوری کندی، نیروهای ضدکاسترو که توسط امریکا بسیج و مجهز شده بودند به حمایت همه جانبه امریکا در خلیج خوکها به کوبا حمله کردند. اما این حمله زمانی صورت گرفت که نظام جدید به رهبری کاسترو توانسته بود خود را کاملاً تثبیت نماید بطوریکه مهاجمین شکست سختی خوردند و به اعتبار دولت امریکا در داخل و در خارج آن کشور چنان ضربه بزرگی وارد شد که فکر حمله به کوبا به منظور سرنگونی رژیم کاسترو عملاً شکست خورد و کناره گذارده شد. در حالیکه اگر این حمله در اوائل بعد از پیروزی کاسترو صورت میگرفت، به دلیل اینکه نظام جدید هنوز تثبیت نشده بود، احتمالاً سقوط میکرد.(۴)
در حبشه، بعد از کودتایی که منجر به سقوط هیلاسلاسی و روی کار آمدن نظامیان گردید، رهبران جدید شدیداً چهره ضدغربی، خصوصاً ضدامریکائی و مارکسیستی به خود گرفتند. بطوریکه حبشه به عنوان یک پایگاه قوی کمونیستی در شرق آفریقا شناخته شد. برای مقابله با این وضعیت بود که جنگهای شاخ آفریقا شروع شد.
در روسیه شوروی نیز بعد از حوادث اکتبر ۱۹۱۷ و روی کار آمدن بلشویکها نیروهای خارجی، انگلیسیها و غربیها، به کمک نیروهای ضدبلشویک، به حکومت جدید حمله کردند.
در ایران، بعد از پیروزی نهضت ضداستعماری ملی شدن نفت و روی کار آمدن دولت ملی و مردمی مرحوم دکتر مصدق، قبل از آنکه تحریکات داخلی علنی از ناحیه دربار و مرتجعین و حزب توده و ایادی شرکت نفت انگلیس شروع گردد، ناوگان دریائی بریتانیا در سواحل آبهای ایران در خلیج فارس موضع گرفتند و صریحاً غرض خود را در حمله نظامی به خوزستان ابراز داشتند.(۴)
بنابراین مسئله خطر حمله و تهاجم از جانب نیروها و عوامل و دولتهای خارجی، به دولت جدید بعد از یک نهضت یا انقلاب، غالباً صورت گرفته و در انقلاب ما نیز مطرح بوده و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، نیز این خطر مطرح و مورد توجه و قابل پیشبینی دولتمردان آن روز بوده است.(۴)
۲– پیشبینی حمله عراق:
شواهدی وجود داشته است که پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران این قرعه به نام رژیم بعثی عراق زده خواهد شد.
به عبارت دیگر پس از پیروزی انقلاب اطلاعات و حرکات اولیه نشان داد که چنین خوابی برای ایران دیده شده است و عراق کاندیدا برای این حرکت میباشد. برای اینکه روشن شود چرا عراق برای این منظور در نظر گرفته شد وضع کشورهای همسایه ایران را یک به یک بررسی میکنیم.
دولت روسیه شوروی، قطعاً نمیتوانست چنین برنامهای را داشته باشد. روسها از یک طرف از اینکه ملت ایران رژیم شاه را که وابسته مستقیم به رقیب سرسخت آنان آمریکا بود از صحنه خارج کرده است خوشحال بودند و بهیچوجه نمیخواستند علناً در برابر ما بایستند و از طرف دیگر برای احراز قدرت و سلطه در ایران نیازی به رو در روئی مستقیم نداشتند. حزب توده به عنوان یک گروه مطیع و وابسته به آنها با برنامهای درازمدت، این مأموریت را بر عهده گرفته بود و زیرکانه اجرا میکرد.(۴)
همسایه دیگرمان افغانستان، اولاً فاقد امکانات انسانی و نظامی برای چنین مأموریتی میباشد و ثانیاً خود سرگرم یک جنگ فرسایشی است.
پاکستان همسایه شرقیمان، اولاً از نظر اقتصادی قادر به تحمل مخارج یک جنگ کسترده نیست، زیرا جنگ هند و پاکستان و مشکلات داخلی لطمات شدیدی به اقتصاد از هم پاشیده این کشور وارد ساخته است. ثانیاً هنگام پیروزی انقلاب نظام ضیاءالحق، تازه به قدرت رسیده و شدیداً متزلزل بود و نمیتوانست در جبههای خارجی درگیر شود. ثالثاً انقلاب ایران چنان تأثیر گستردهای بر مسلمانان پاکستان گذاشته بود که در صورت بروز جنگ میان ایران و پاکستان، از حکومت خود پشتیبانی نمینمودند و بالاخره در روابط میان دو کشور اختلافات سابقهداری که زمینه برای کشمکش باشد وجود ندارد و علائق و وابستگیهای فرهنگی میان دو ملت گسترده و ریشهدار است.(۴)
عوامل فوق باعث آن میشدند که در حمله پاکستان به ایران، به احتمال بسیار زیاد رژیم آن کشور سقوط کند. بر این پایه پاکستان کاندیدای نامناسبی برای برنامه حمله به ایران بود.
همسایگان ما در خلیجفارس قدرتی نیستند که حتی بتوانند در چنین برنامهای مستقیماً وارد شوند.
همسایه غربی ما ترکیه، از جهت امکانات نیروی انسانی و تدارکات نظامی میتوانست چنین نقشی را بر عهده بگیرد، ولی این کشور پس از پیروزی انقلاب ایران خود دچار تشنجات و بحرانهای سیاسی ـ اقتصادی شدیدی بود. عدم دسترسی ترکیه به منابع مالی تأمینکننده مخارج سنگین جنگ مانع طبیعی برای ایفای چنین نقشی محسوب میگردید. علاوه بر این ترکیه عضو پیمان نظامی ناتو میباشد. به علت پیچیدگی و پیامدهای آن به احتمال زیاد اعضای این پیمان نظامی، خصوصاً برخی از کشورهای اروپائی، با آن مخالفت میکردهاند.(۴)
برخلاف سایر همسایگان عراق، تنها کشوری بود که میتوانست این نقش را ایفا نماید. رژیم بعث عراق، علیرغم مشکلات داخلی، از ثبات بیشتری برخوردار بوده و توانسته بود شورش کردها را مهار کند. روابط نزدیکی با برخی از همسایگان خود، خصوصاً عربستان و اردن به وجود آورد. همچنین عراق از کشورهای تولیدکننده نفت و صاحب یکی از ذخائر عمده ارزی بود.
علاوه بر این عراق، به دلیل قومیت، میتوانست روی کمکهای سایر دولتهای عربی، خصوصاً عربستان در مسئله جنگ با ایران حساب کند. و از این طریق به منابع ارزی فراوانی دست یابد. پیوند عراق به عربستان به مراتب سادهتر و طبیعیتر از پیوند ترکیه و یا پاکستان با عربستان میباشد.(۴)
علاوه بر آنچه گفته شد، در عراق زمینههای داخلی برای ترس رژیم بعث از اثرات انقلاب ایران و تحریک آنان به این تهاجم نیز فراهم بود. بیش از ۶۰ درصد جمعیت عراق را شیعیان تشکیل میدهند که به دلایل علائق مذهبی به ایران وابسته میباشند و چشم امید به انقلاب ایران دوخته بودند. اگرچه برای عراقیها، حتی شیعیان عراقی، مسئله قومیت عربی مطرح میباشد. تحولات ایران مستقیماً این گروه را متأثر میساخت و دولت عراق بطور طبیعی از این واقعیت وحشت داشته و برای مقابله با آن به تحریکاتی در خوزستان پرداخته بود. عراق در تحریک اعراب خوزستان سابقه درازمدتی دارد.
از طرف دیگر ارتش عراق از مجهزترین ارتشهای عربی منطقه محسوب میگردد و به انواع ابزارهای جنگی پیشرفته شرقی و غربی دسترسی داشته و دارد. اختلاف مرزی سابقهداری میان ایران و عراق وجود داشت که زمینه را برای بحران آماده میساخت. عراق از مدتها قبل نارضایتیها و رقابتهای زیاد علیه ایران داشت و در فرصتهای مختلف به تحریکاتی دست میزد(۴)
متاسفانه کسانی رفته بودند در صدا و سیما مثل آقای محتشمیپور، محمدعلی هادی و موسوی خوئینیها که در برنامههایی که به زبان عربی از رادیو و تلویزیون ایران پخش میشد، تبلیغات مخربی داشتند، به نحوی که آقای دعایی، سفیر ایران در عراق چند بار در جلسات شورای انقلاب به این برنامهها اعتراض کرد و گفت مگر شما قصد راهاندازی جنگ دارید که این برنامهها را اجرا میکنند؟ صدا و سیمای ایران خبری پخش کرد که «امروز در کربلا هزاران نفر به خیابانها ریختهاند و تظاهرات کردند و شورش شده است.» آقای دعایی زنگ زد و گفت والله هیچ خبری نبوده، من خودم آنجا بودم. علاوه بر آن، آقای غرضی استاندار خوزستان بود، عدهای از معارضان عراقی وابسته به حزب الدعوه از عراق به اهواز رفتند و با استفاده از امکانات استانداری، برنامههای رادیویی اجرا میکردند که مضمون همۀ آنها تبلیغ علیه دولت عراق و شخص صدام بود. (۵)
یکسال قبل از جنگ دکتر ابراهیم یزدی به عنوان وزیر امور خارجه دولت موقت نشستی تقریبا دوستانه با صدام رئیس جمهور عراق داشت(۶)
صدام در این گفتوگو مساله سه جزیره ایرانی در خلیج فارس را مطرح کرد و گفت که این جزایر در زمان شاه ایران اشغال شدهاند و شما باید آنها را تخلیه کنید و به امارات برگردانید(۷) دکتر ابراهیم یزدی نیز در پاسخ به صدام گفت:
” در پاسخ به این سخنان صدام گفتم در مورد سه جزیره ایرانی در خلیج فارس حاضر نیستیم با شما صحبت کنیم، چون به عراق ربطی ندارد. در واکنش به سخن من صدام گفت مگر شما با باورهای حزب بعث آشنا نیستید؟ ما معتقدیم هر مساله عربی، مساله حزب بعث است. از او پرسیدم: حزب بعث چند سال است تاسیس شده است؟ صدام (با نوعی از تبختر و غرور) گفت نزدیک به ۵۰ سال است. در پاسخ او گفتم: حزب بعث با یک سابقه ۵۰ ساله هر مساله عربی را مساله خود میداند. حوزه علمیه نجف بیش از ۹۰۰ سال سابقه دارد و با منطقی که حزب بعث دارد، امام خمینی هم میگوید هر مساله اسلامی، مساله ماست. حال اگر میخواهید وارد این چالش بشوید، فکر عواقب آن را هم بکنید.” (۸)
روز بعد صلاح عمرالعلی (از اعضای حزب بعث عراق) به صدام می گوید خیلی خوب است که مشکل کشورم با ایران حل شد.صدام گفت صلاح ، دیپلماسی مغزت را خراب کرده است.چه صلحی؟چه مشکلی میان ما و ایران حل شده است؟این یک فرصت تاریخی است که هر قرن یکبار اتفاق می افتد. آنها شط العرب و الاحواز را از ما گرفتهاند و حالا کشورشان هم از هم پاشیده است. ارتششان هم که از هم گسیخته است. بین خودشان جنگ و دعواست. خودت را به عنوان نماینده عراق در سازمان ملل متحد آماده کن. من میروم ضربه ای به آنها بزنم که صدایش در تمام کره زمین شنیده شود (۹)
ملاحظات فوق نشان میدهند قابل پیشبینی بود که دیر یا زود رژیم عراق به تهاجمی علیه ایران دست میزند.
۳– پیشگیری حمله عراق
سئوالی که در اینجا مطرح میشود این است که آیا این جنگ قابل اجتناب بوده یا خیر؟ ما( نهضت آزادی) براساس تحلیل ذیل معتقدیم پاسخ این سئوال مثبت و جنگ عراق با ایران قابل اجتناب بوده است.
یکی از وظائف دیپلماسی هر کشوری، از جمله جمهوری اسلامی، این است که حرکات و فعل و انفعالات دولتها و قدرتهای خارجی را مرتباً بررسی نموده و وضعیت کشورهای دیگر را مطالعه کند و گرایشات و دیدگاهها و سیاستهای آنان را نسبت به خود ارزیابی نماید و از طریق عملیات سیاسی ـ دیپلماسی بکوشد تا دشمنان بالفعل لااقل به دشمنان بالقوه تبدیل شوند و برعکس دشمنان بالقوه به مخالفین بالفعل یا دشمنان ما تبدیل نگردند. بر عهده دیپلماسی کشور است که اگر نیروئی درصدد اقدام خصمانه جدی علیه جمهوری است برای خنثی نمودن آن اقدامات و پیشگیریهای لازم را بنماید.(۱۰)
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در مورد روابط خارجی دو نوع تفکر وجود داشت. یک تفکر بر این باور بود که باید تمامی امکانات را برای سازندگی داخلی متمرکز ساخت و نیروی عظیم ملت را که به حرکت درآمده بود به جای تشویق در جهت ادامه فاز یک یا مرحله اول انقلاب یعنی تخریب و ویرانگری، به سازندگی در زمینههای سیاسی ـ اجتماعی ـ اقتصادی هدایت نماید، ایران انقلابی را به یک نمونه موفق و یک الگو در دنیا بدل ساخت. این تفکر بر این باور بود که صدور واقعی و سالم انقلاب تنها از این راه میسر است. معتقد بود که جهان پرآشوب کنونی، دنیای خسته و فرسوده از ظلم و ستم، از ریا و تزویر و از بازیهای سیاسی تشنه یک مدینه و نمونه و الگوی راستین و واقعی است و مسلماً اگر انقلاب ما میتوانست در ایران چنین مدینهای بسازد، کشورهای دیگر دنیا به ملت ایران تأسی نموده، ولو به شیوههای ویژه جامعه خود، از این تجربه پیروی میکردند و این به معنای صدور واقعی انقلاب و ارزشهای والای اسلامی بود.(۱۰)
این تفکر همچنین بر این باور بود که تمرکز نیروها در سازندگی داخلی به ما امکان خواهد داد تا آرمانهای انقلاب، در زمینههای اقتصادی، عدالت اجتماعی، خودکفائی و قطع وابستگی به قدرتهای سلطهگر خارجی تحقق واقعی پیدا کنند.
تفکر دیگری که در میان رهبران و فعالین در انقلاب حاکم بود چنین باور داشت که اگر انقلاب ایران قدرت تهاجمی خود را در منطقه بکار نیاندازد دشمن فرصت پیدا کرده ما را مورد حمله قرار داده و انقلاب را منکوب خواهد ساخت. معتقدین به این تفکر همچنین مدعی بودند که باید منافع امریکا را در هر کجا که ممکن و میسر است مورد حمله قرار داد و به آنها ضربه زد و تمام منطقه را به آشوب کشید. علاوه بر این مدعی بودند اگر اینکارها انجام نگیرد، به تدریج شور و هیجان انقلابی مردم فروکش خواهد نمود و مردم سرد خواهند شد. واضح است که این تفکر در اساس نمیتوانست درست باشد زیرا در نقاط دیگری از جهان و همچنین در منطقه خاورمیانه این مسئله تجربه شده و اگرچه در کوتاهمدت هیجانات مردم را برانگیخته و ضرباتی هم به دشمن زده است اما در درازمدت ناموفق بوده و نتایج معکوس داشته است.(۱۰) اما به هر حال این تفکر قدرت و نفوذ فراوان و طرفداران جدی در میان رهبران و مسئولان انقلاب داشت. شاید عدم قدرت یا عدم اعتقاد یا توانائی رهبران در هدایت نیروی پرخاشجوی مردم به جهت سازندگی موجب رشد این تفکر گردید. تفکر حاکم بر دولت موقت از نوع اول، یعنی ارتقاء از مرحله سلبی تخریب به مرحله ایجابی سازندگی بود و بر همان اساس تلاش مینمود تا از طریق بکارگیری شیوههای درست دیپلماسی، بدون کمترین سازشی، مانع اجرای برنامههای دشمنان بالفعل و بالقوه گردد و در این زمینه موفقیتهای چشمگیری نیز به دست آورد.
دولت عراق از همان آغاز پیروزی انقلاب در خرمشهر و اهواز دست به تحریکات زد. در غرب هواپیماهای عراقی، با بمباران دهات مرزی، اولین قدمها را برای تحریک افکار عمومی در ایران و شروع جنگ گسترده فراهم ساختند.
وقتی هواپیماهای عراقی دهات مرزی ایران را بمباران کردند، دولت موقت از همه طرف تحت فشار قرار گرفت که مقابله به مثل نماید و ارتش را برای سرکوبی عراق اعزام نماید. ولی اگر چنین میکرد در شرایطی بسیار نامطلوب برای ایران جنگ گسترده میان دو کشور آغاز میشد.(۱۰)
تحلیل دولت موقت وارد شدن در چنین معرکهای را به مصلحت کشور و انقلاب نمیدانست. اعزام ارتش به منطقه و مقابله با عراق در حالیکه هنوز ارتش جمع و جور نشده، تجدید حیات نکرده، تصفیههای ضروری از عوامل درباری و یا مارکسیستی به عمل نیامده بود و نیروهای انقلاب به درستی کنترل ارتش را به دست نگرفته بود، خطری بسیار جدی و مهلک برای انقلاب محسوب میشد. اگر عراق تحریک میکند و اگر دشمنان انقلاب طبل جنگ را مینوازند، به همان دلائلی که در صفحات قبلی ذکر آنها رفت این جنگ هرگز نمیتوانست به نفع دو ملت مسلمان ایران و عراق باشد. علاوه بر این دولت موقت معتقد بود که گرهای را که با دست میتوان باز کرد نباید با دندان باز کرد. لذا با تکیه بر روشهای دیپلماسی و شناخت عینی از منطقه و روابط دولتهای عربی منطقه با یکدیگر موفق شد دولت عراق را وادار سازد تا طی یک یادداشت رسمی به اشتباه خود در حادثه بمباران دهکدههای مرزی ایران اعتراف نموده و ضمن عذرخواهی از ملت و دولت ایران آمادگی خود را برای پرداخت غرامت و جبران خسارات وارده اعلام نماید. متعاقب این یادداشت رسمی دولت عراق، استاندار آذربایجان غربی از طرف دولت ایران و استاندار سلیمانیه از طرف دولت عراق مأموریت یافتند تا برای حل اختلاف وارد مذاکره شوند و از دهات مرزی بمباران شده به منظور برآورد خسارات بازدید کنند. هر انسان منصف و هر ایرانی وطنخواه و هر مسلمان باتقوا و شعور سیاسی میتواند به خوبی درک کند که این راه به مصلحت و نفع ملت بوده است. متأسفانه اقدامات دولت موقت مرتباً توسط گروه دیگر خنثی میشد.(۱۰)
۴– حمله و تجاوز عراق به ایران ( ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۱ آزادسازی خرمشهر)
درحالیکه دیپلماسی بعد از انقلاب توانسته بود با استفاده از اختلافات موجود میان عراق با سایر کشورهای عربی، موجبات انزوای عراق را به عنوان مهاجمی بالقوه فراهم ساخته و مانع تهاجم بالفعل ارتش بعثی گردد عدهای با تبلیغات و تحریکات ناشیانه و ابتدائی خود علیه تمام کشورهای منطقه از جمله عراق، بهترین زمینه را برای تهاجم بالفعل عراق فراهم ساختند و عراق که منتظر فرصت بود، در شرایطی که انقلاب هنوز در فاز اول بود و جناحبندیها و صفبندیهای داخلی به تدریج بروز مینمود، تهاجم خود را در تاریخ ۳۱ شهریور ۵۹ یعنی ۱۰ ماه بعد از استعفای دولت موقت آغاز کرد و توانست به سرعت بخش قابل توجهی از میهن ما را اشغال نماید و تا دروازههای اهواز پیش برود.(۱۰)
اولین بیانیه نهضت آزادی ایران نسبت به جنگ در تاریخ ۱۴ مهر ۱۳۵۹ منتشر شد که در بخشی از آن آمده است:
زندهباد سربازان دلیر و پاسدران جان برکف و ژاندارمهای شجاع و مردم رزمنده و فداکار که در مرزهای غرب کشور با متجاوزین سرسپرده ابرقدرتها مردانه میجگند و از اسلام و از ایران پاسداری میکنند.(۱۱)
البته محاسبات عراق و یارانش درست از آب درنیامد، و نیروی پرخاشجوی انقلاب راه تازهای برای صرف انرژی خود پیدا کرد. با خونسردی و توکل و استقبال مشتاقانه از این آزمایش الهی که از ناحیه مقامات مسئول ابراز گردید هم ارتش به حرکت درآمد و هم جنگ مردمی و شهادتطلبی آغاز شد. اثرات آن به شکل ایثارگریها و فداکاریهای بیسابقه و تحول بنیادی در این زمینه بروز نمود. درست است که ایران، زمین را از دست داده بود اما زمان به نفع ایران بود و عراق علیرغم اطمینانی که به پیروزی فوری خود داشت پس از ۲۰ ماه مقاومت دلاورانه و حملات متقابله سپاهیان و ارتشیان ایران، شکست خورد، و با هزیمت ارتش متجاوز عراق از جنوب کشور، خرمشهر آزاد گردید.(۱۰)
۵– شروع جنگ بی پایان (۱۳۶۱ به بعد)
نهضت آزادی ایران آزادسازی خرمشهر با ادامه جنگ به مخالفت می پردازد و در بیانیه هایی مثل جنگ و صلح و یا نامه محرمانه مهندس بازرگان به رهبر انقلاب انتقادات خود را نسبت به ادامه جنگ بیان میکنند.در ادامه یادداشت به مواضع نهضت بعد از فتح خرمشهر می پردازیم :
الف- نامه محرمانه مهندس بازرگان به آیت الله خمینی در مورد جنگ :
یکی دیگر از موارد مهم و بارز انتقادی نهضت آزادی به ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر نامه محرمانه مهندس بازرگان به رهبر فقید انقلاب است که در اینجا بخشی از این نامه تاریخی را بازنشر میکنیم:
از خود میپرسیم جواب این همه کشته و شکسته چه داوطلب فعال و چه منفعل برکنار و ویرانیها و از دست رفتهها و محرومیتها را چگونه میتوان داد؟ مرگ و محرومیتها و ویرانیهایی که پایان آن معلوم نبوده هردم بر وسعت و شدتش افزوده میشود!
بدیهی است آن زمان که صدام دیکتاتور عراق در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۳۵۹ تجاوز آشکار به مرز و بوم و به جان و مال ما کرد، وظیفه انقلابی و قانونی همگی و بالاتر از آن حکم خدا این بود که با تمام نیرو تا آخرین نفر و نفس بجنگیم و دشمن غاصب غدار را از خاکمان بیرون کنیم، که خوشبختانه به همت جوانان و پیران غیور و ایثارگر و پیروی ملت شهیدپرور از رهبر متوکل و با تلاش مسئولین مصمم، موفق شدیم. آن کارزار، قتال فی سبیل الله بود، برای دفاع از آدمها از آب و خاکمان، و خداوند رحمان علیم قدیر، علیرغم قلت عدد و نابرابری نیروها، نصرتمان داد تا آنجا که دشمن با خواری و پشیمانی راه فرار اتخاذ کرد و زبان به تسلیم و تمنا گشود. اما مجوز ادامه جنگ و تجاوز به داخل عراق (که در ابتدا خود جنابعالی، آنطور که در ایام تخلیه خرمشهر از آقای هاشمی رفسنجانی شنیدم، آن را مصلحت و حق نمیدانستید) با شعار سقوط صدام و حزب بعث و تعرضهای دیگر، برای ما روشن نیست.
ما استدلالها و استنباطهایی را که از قرآن میکنیم عرضه میداریم و خوشحال و دعاگو میشویم که اگر تشخیصمان خطا باشد با روشن کردن موارد انحراف و اشتباه ارشادمان بفرمایید (۱۲)
ب- تحلیلی بر علل مخالفت نهضت با جنگ بعد از خرداد ۱۳۶۱
اگر دولتمردان و مسئولان ایران میتوانستند از «پیروزی» و «حل مسئله جنگ» تعریف درست و جامعی داشته باشند و در محور دیپلماسی، همگام با محور نبرد مسلحانه فعال بوده و در جهت تحقق هدفهای اصیل پیش بروند فتح خرمشهر میتوانست آغازی برای پایان موفقیتآمیز جنگ را به نفع ایران فراهم سازد.(۱۰)
اثرات سیاسی ـ روانی فتح خرمشهر و هزیمت ارتش عراق از ایران در دنیا و منطقه آنچنان بود که کشورهای عربی پیشنهاد صلح و پرداخت غرامت را دادند و ایران میتوانست با استفاده از اثرات این پیروزی مسئله را به نفع جمهوری اسلامی ایران و اسلام فیصله دهد.
اما دولتمردان ایران نه تنها این پیشنهاد را نپذیرفتند و درباره آن هم حاضر به مذاکره نشدند بلکه برنامه تعرض و توسعه جنگ را پیش گرفتند. اقدامات بعدی عراق توانست اثرات شکست را جبران کند، بطوریکه در مرحله بعد کشورهای عربی حاضر نشدند حتی همان شرایط پیشنهادی قبلی خود را تکرار نمایند.(۱۰)
ایران در بنبست قرار گرفته بود. اگر ایران اقدامی نمینمود و در مرزهای خود توقف میکرد، جنگ راکد میماند. این توقف به نفع عراق و به ضرر ایران بود زیرا اصولاً اگرچه عراق از خرمشهر بیرون رانده شده بود، ولی هنوز قسمتهائی از خاک ایران را در تصرف داشت. رکود جنگ شناسائی دو فاکتوری این تصرف محسوب میگردید. ثانیاً عراق به اوضاع داخلی خود رسیدگی کرده و اثرات شکست را جبران مینمود و بر آمادگی خود میافزود. ثالثاً رکود جنگ از طرفی روحیه رزمندگان ایران را تضعیف مینمود. از طرف دیگر تدارکات و آمادگی ایران را افزایش نمیداد. این وضع از جهات تبلیغاتی، دیپلماسی نیز برای ایران نفعی نداشت. در چنان شرایطی اعراب نه تنها حاضر به تجدید و تکرار پیشنهادات قبلی خود نبودند بلکه به احتمال زیاد عراق حتی حاضر به مذاکره هم نمیشد. ناچار ایران برای اعمال فشار بر عراق و تحقق شرایط خود، تدارکات وسیعی دید و به قصد تسخیر بصره و استفاده از آن بهعنوان اهرم فشار، حمله تهاجمی خود را آغاز کرد.(۱۰)
اما این حملات نتیجه مطلوب به بار نیاورد و ایران نتوانست به اهداف خود برسد. علاوه بر این نتایج اثرات روانی پیروزی خرمشهر و هزیمت ارتش عراق از بین رفت. چنین وضعی قابل پیشبینی بود و در همان زمان به مسئولان مربوطه تذکراتی در این باب داده شد. در تذکرات خصوصی با رئیس مجلس خصوصاً پیشبینیهائی نسبت به زیانهای گسترش جنگ بعد از فتح خرمشهر به ایشان ارائه دادیم ولی ایشان با اطمینانی که از تأیید امام در فتح بصره داشتند به ما پاسخ دادند.
اما چرا ایران نتوانست به هدف خود یعنی تسخیر بصره دست یابد؟ برای روشن شدن این مسئله باید به نکات زیر توجه نمود:
عراق با یک ارتش مجهز به سلاحهای سبک و سنگین و یا شیوه جنگ کلاسیک به ایران حمله کرد. ایران نمیتوانست با شیوه جنگ کلاسیک به مقابله با ارتش متجاوزی این چنین برخیزد. لذا ایران شیوه دیگری را برای مقابله با ارتش مهاجم انتخاب نمود که بهعنوان جنگ مردمی، جنگ غیرمنظم یا جنگ پارتیزانی شناخته شده است.
ماهیت جنگ مردمی با جنگ کلاسیک متفاوت است. در جنگ کلاسیک ارتشهای متخاصم در واحدهای ویژهای سازمان یافته و با افزارهای جنگی متناسب در برابر هم صفآرائی نموده و براساس استراتژی و تاکتیکهای کلاسیک جنگ میکنند. فرماندهی و رهبری جنگ کلاسیک بسیار دقیق است و نیاز مبرمی به هماهنگی فوقالعاده میان نیروهای مختلف دارد. توسعه و پیچیدگی تکنولوژی سلاحهای جنگی نه تنها آنها را بسیار گران بلکه بسیار مشکل نموده است. زیرا تهیه و تولید این افزارها انحصاراً توسط شرکتها و مؤسسات بزرگ نظامی جهان و در دست و کنترل دولتهای پیشرفته غربی یا شرقی قرار دارد و فروش آنها به کشورهای دنیای سوم مشروط و مقید و بدون شک با وابستگیهای اسارتبار همراه است.
علاوه بر اینها در جنگ کلاسیک تلفات بسیار زیاد است. حتی اگر زمان عملیات و جنگ کوتاه باشد.
اما جنگ مردمی، درازمدت و فرسایشی است اثراتش آنی نبوده و زود آشکار نمیشود. تلفات و هزینهاش برای واحدهای مردمی کمتر است. به وسائل و افزارهای جنگی خیلی پیچیده نیازی ندارد و تهیه وسائل مورد نیازش آسان است. هماهنگی میان نیروها و واحدهای رزمی خیلی ضروری نیست. چرا که هر واحد رزمنده تقریباً میتواند مستقل عمل نماید و برای انجام عملیات خود به سایر واحدهای رزمی خیلی وابسته نمیباشد. شیوهها و تکنیکها کاملاً متفاوت است. رزمندگان ارتش مردمی عموماً داوطلبانه در جنگ شرکت میکنند و لذا از روحیه سطح بالائی برخوردار هستند. درحالیکه در ارتش کلاسیک، رزمندگان به خدمت نظام وظیفه فرا خوانده شدهاند و الزاماً علاقهای به جنگ ندارند، و در نتیجه روحیه رزمی آنها ضعیفتر است.(۱۰)
باتوجه به نکات بالا ارتش عراق در تهاجم خود به ایران به سرعت پیشرفت کرد و منطقه وسیعی را اشغال نمود و به دلیل پشتیبانیهای شرق و غرب مشکلی هم در راه تأمین افزارهای پیچیده جنگی نداشت. این ارتش توسط روسها آموزش نظامی دیده است و آرایش نیروهای نظامی و برنامهریزی عملیات متأثر از این آموزشها بوده است. ولی ارتش ایران آموزشهای غربی دیده است. تفکرات و تئوریهای نظامی روسها و غربیها با هم متفاوت است. در جنگ کلاسیک و تقابل دو ارتش عادی، شناخت این تئوریها و چگونگی کاربرد آنها در صحنه نبرد توسط نیروهای دشمن بسیار ضروری و کارساز است. اما به دلائل عدیده دفاع ایران و مقابله با ارتش متجاوز به صورت جنگ کلاسیک نبود.
پس از حمله عراق به ایران شهید دکتر چمران رهبری ارتش مردمی را تحت عنوان «ستاد عملیات نامنظم» بر عهده گرفت و به دلیل تأثیر انقلاب اسلامی ایران بر بدنه اصلی ارتش، و شرکت واحدهای منظم ارتش در نبرد علیه نیروهای متجاوز، ایران توانست مخلوطی از شیوههای جنگ کلاسیک و مردمی را بکار ببرد. ماهیت انقلاب و جمهوری اسلامی با مردم و تودهها آنچنان بود که شرایط لازم برای ادامه جنگ فرسایشی درازمدت علیه ارتش متجاوز را فراهم ساخته بود.(۱۰)
علاوه بر این بدنه اصلی ارتش عراق توجیه کافی برای حمله به ایران و جنگ در سرزمین بیگانه را نداشت و لذا از روحیه پائینی برخوردار بود و نمیتوانست در برابر ضربات رزمندگان ایران مقاومت چندانی بنماید. معذلک ماهها طول کشید تا ما توانستیم ارتش مهاجم را بیرون رانده و خرمشهر را آزاد سازیم.
پس از فتح خرمشهر معادلات جنگی نمیتوانست به همین شکل باقی بماند. هدفهای زودرس جنگ، نظیر فتح بصره آنچنان بود که اجازه نمیداد ماهیت جنگ به همان صورت قبلی باقی بماند. یعنی ما نمیتوانستیم با شیوه جنگهای مردمی در داخلی مرزهای عراق علیه ارتش کلاسیک دست به عملیات سریعالسیری زده در کوتاهمدت به فتح بصره نائل شویم. برای فتح هدفی نظیر بصره در کوتاهمدت جنگ کلاسیک و مقابله دو ارتش ضروری بود، تا با استفاده از شیوههای جنگ کلاسیک بتوان به هدف رسید. این امر امکانپذیر بود، اما به افزارهای جنگی متناسب و فرماندهی و هماهنگی فوقالعاده نیروها نیاز داشت. تهیه سلاحهای پیچیده سنگین برای ایران به مراتب مشکلتر از عراق است و علیرغم تجدید سازمان ارتش و روحیه رزمی قوی نظامیان معذلک شرایط سیاسی و روابط نیروهای مسلح هنوز آنچنان نیست که ایران بتواند در یک جنگ تمام عیار کلاسیک شرکت کند.
بنابراین تنها ادامه شیوههای جنگ مردمی در آنسوی مرزها در داخل خاک عراق برای ایران امکانپذیر بود. اما به دلیل ماهیت فرسایشی این نوع جنگ احراز هدفها تنها در درازمدت ممکن و میسر است.
بطور خلاصه اینکه بعد از فتح خرمشهر امکان نداشت در کوتاهمدت با شیوههای جنگ مردمی به هدفهای مورد نظر تسخیر بصره رسید و از آنها برای اعمال فشار علیه عراق استفاده کرد. علاوه بر این اگر هم ایران در احراز چنان هدفی موفق میگردید، اگرچه از نظر سیاسی پیروزی فوقالعادهای محسوب میشد اما اولاً معلوم نبود که این موفقیت موجب سقوط صدام میشد و ثانیاً معلوم نبود که ایران میتوانست مواضع تسخیر شده را نگهداری کند. زیرا قدرت تسخیر یک هدف نظامی به معنای قدرت برای حفظ آن نیست خصوصاً که برخلاف تصورات و پیشفرضهای مسئولان ایران، مردم بصره عکسالعملهای مورد نظر و انتظار ایران را نشان ندادند. ثانیاً به دلیل ضعف مزمن دیپلماسی ایران، معلوم نبود فتح بصره میتوانست موجب تحقق شرایط ایران بشود.
سیر حوادث و سرنوشت عملیات ایران بعد از فتح خرمشهر تماماٌ گواه بر صحت این تحلیل میباشد.(۱۰)
۶– درخواست رفراندوم از طرف نهضت آزادی برای ادامه جنگ :
در خرداد ۱۳۶۴ نهضت آزادی در بیانیه ای خواستار نظرخواهی درباره ادامه جنگ در روز قدس میشود که باز جواب مثبتی از سوی مسئولین به این درخواست نهضت نیز داده نمیشود در بخشی از این بیانیه آمده است:
حال اگر تصمیمگیرندگان در باره جنگ صادقانه میخواهند مردم در باره جنگ اظهارنظر نمایند و این امر را ضروری تشخیص دادهاند، به نظر نهضت آزادی ایران،شیوه پیشنهاد شده کافی و وافی به مقصود نبوده و نمیتواند منتهی به حل مسئله و دستیابی به پاسخی درست، مفید و قابل استناد گردد. بنابراین پیشنهاد میکنیم به جای آن از راهحل دقیقتر و بیشائبهتر و مطمئنتر و حتی سهل و سادهتر همهپرسی کتبی و مخفی ـ یا رفراندوم ـ به صورت آزاد و قانونی همراه با نظارت مردم استفاده شود. البته در آن صورت موضوع رفراندوم و سؤالی که از مردم میشود باید با عباراتی ارائه گردد که با مقایسه جوابهای مثبت و منفی نظر اکثریت ملت در باره سیاست جنگی معلوم گردد تا حاکمیت در اتخاذ سیاستهای جنگی تکلیف خود را بداند.(۱۳)
۷– راهکارهای نهضت آزادی برای پایان جنگ :
تا زمانی که «جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم» شعار و خطمشی و برنامه باشد «جنگ بیپایان» خواهد بود تا اینکه نابودی و هلاکت دو ملت مسلمان ایران و عراق فرا رسد و به طور طبیعی نائره جنگ خاموش گردد.
هدف قرار دادن پایان جنگ و صلحی که عادلانه و شرافتمندانه بوده و تا دیر نشده است قابل قبول باشد. باز هم بدیهی است که تا تداوم عاشقانه و خصمانه جنگ را بیش از حدی که به عنوان دفاع شمرده شده است، محکوم نکنیم و لازم ندانیم که مسئله را از نظرگاههای دینی و عقلی و انسانی و مصلحتاندیشی صحیح مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم گامی در جهت رفع این بلیه عظمی برداشته نخواهد شد. اگر علیالاصول جنگ را هدف انقلاب و اسلام و خیر الهی دانسته هر نوع آتشبس و مذاکره و صلح را لجوجانه پس بزنیم و به طور کلی نپذیریم که تجربیات گذشته و حال یا وخیم شدن اوضاع، آینده هلاکتباری را خبر میدهد و اصلاً حاضر نشوند و اجازه ندهند که در باره نتایج و آثار جنگ و مقایسه مضار و منافع صلح یا حرمت و وجوب آن طرح موضوع به عمل آید راه همه امکانات و امیدها و آنچه حق قانونی و اسلامی و طبیعی ملت ایران است بسته خواهد ماند.
عجیب است و انسان نمیداند این درد را به کجا ببرد که کار مملکت ایران و ملت مسلمان به جائی کشیده شده است که اسم از صلح بردن ممنوع و خطرناک باشد! آنهم در مملکت و ملتی که در مقایسه با سایر کشورها و نژادها، به شهادت تاریخ طولانی و فرهنگ نیمه جهانی آن، همواره مهد و مظهر آرامش و انسانیت و آموزگار عرفان و آمیزش بوده است! و اسلامی که نام و نشانش سلامتی و صلح و مسالمت است و تسلیم شدن به حق و عدالت!
اسلامی که کتابش دستور عمومی یا ایهاالذین آمنوا ادخلوا فی السلم کافه ولاتتبعوا خطوات الشیطان(۱۴) را میدهد!
اسلامی که پیغمبرش وانک لعلی خلق عظیم و رحمه للعالمین بود(۱۵).
اسلامی که امامش سب و لعن را نهی کرده و یکبار هم شمشیر برای تجاوز و حمله اول نکشیده همهوقت گویای حجت و نصیحت بود و پذیرای صلح و مشورت.
پیشنهادهائی برای پایان جنگ تقدیم ملت و دولت ایران نمودیم که خلاصه آن به شرح زیر است:
۱ـ پایان جنگ هدف اصلی قرار گیرد.
۲ـ در سیاست خارجی و تبلیغات جنگی تجدید نظر به عمل آید و روی صلحطلبی و عدم مداخله ایران در امور داخلی سایر کشورها تأکید شود
۳ـ شرایط عادله ایران برای پایان جنگ و خصومتها به ترتیب زیر اعلام شود:
۱ـ عراق به عنوان آغازگر جنگ در سازمان ملل متحد و محکوم گردد.
۲ـ یک هیئت کارشناسی بینالمللی مورد قبول طرفین خسارات و ضایعات را تعیین نماید.
۳ـ عراق ملزم به پرداخت خسارات و ضایعات جنگ علیه ایران باشد.
۴ـ کلیه اسرای جنگی دو طرف آزاد گردند.
۵ـ یک حاشیه استحفاظی برای مدتی معین در داخل خاک عراق زیر نظارت نیروهای حافظ صلح سازمان ملل قرار گیرد.
۶ـ نیروهای ایران به پشت مرزهای بینالمللی قبل از آغاز جنگ و نیروهای عراق به پشت حاشیه استحفاظی فوق عقبنشینی کنند.
۷ـ دیپلماسی ایران در جهت شرایط فوق فعال گردد.
۸– نیروهای رزمنده ایران تا هنگام دستیابی به صلح عادلانه و پایدار در طول جبههها ابقاء و تقویت گردند و بطور کلی برای پیشگیری هرگونه تجاوزات بعدی و دور نگاه داشتن دشمنان، نیروی نظامی و خودکفائی ما در حداکثر توانمان مجهز و مسلط شود. (۱۶)
۸–قطعنامه ۵۹۸ و پایان جنگ :
بالاخره جنگ در سال۱۳۶۷ با قبول قطعنامه ۵۹۸ به پایان می رسد.نهضت آزادی نیر بیانیه ای در خصوص قبول قطعنامه میدهد که بخشی از آن بدین شرح است:
عده زیادی نظر نهضت را میپرسند و لازم شده است در این نقطه عطف تاریخ انقلاب و جنگ مختصر تحلیل و توضیحی برای هموطنان عزیز بدهیم :
البته ما در هیچ زمان تکلیف سازش خفتبار و تسلیم نکرده بودیم بلکه اصرار داشتیم در شرایط مساعدتری که ایران در مواضع معنوی و نظامی و اقتصادی برتر بود با ابتکار و انتخاب خود، جنگ تحمیلی طولانی را به پایان عادلانه و شرافتمندانه میرساند. اینک اگر چه پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از طرف ایران تأمینکننده تمامی منافع کشورمان نیست اما بنا به ضربالمثل ملی و همانطور که این روزها زبانزد شده است عقیده داریم “جلوی ضرر هر جا گرفته شود منفعت است“. (۱۷)
ما آنچه در باره جنگ گفتنی بوده است گفتهایم و نمیخواهیم در این موقعیت بگوئیم که اگر به منطق چند ساله نهضت عمل شده بود چه منافعی میداشت.
اما در هر حال جا دارد از جهات عدیده، ضمن تجلیل و طلب عفو و رحمت برای همه شهیدان به خون خفته و کسانشان و برای ناتوان شدگان و خسارت دیدهها، شکرگزار خداوند رحمن حکیم باشیم و در عالم واقعبینی و نسبینگری از دست اندرکاران نیز امتنان نموده نظریات خود را به شرح زیر به اطلاع برسانیم:
مقام رهبری و متولیان و مسئولین بالای جمهوری اسلامی ایران ـ به هر ترتیب و تقدیر که رخ داده باشد- حاضر گردیدند به ناچار و به حکم واقعیت و مصلحت، تجدیدنظر در سیاستها و شعارهای گذشته بنمایند و طریق مطالعه و مشورت ـ ولو محدود و مخصوص را پیش بگیرند. بنا به اظهار آقای هاشمی رفسنجانی “حضرت امام شخصیتهای سیاسی و علما را مامور کردند تا مسئله را مورد بررسی و تصمیمگیری قرارداده، قدمهای لازم را در راه پذیرش آتشبس بردارند که اولین گام آن قبول قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل متحد بود” و اضافه شده است که “هیچ شبههای از ضعف و ناتوانی در این تصمیمگیری وجود نداشته است“.(۱۸)
حقیقت آن است که خیلی دیر و ناقص به این تصمیمگیری رسیدند ولی باز هم دیر رسیدن به از نرسیدن است.
با توجه به تلخی و تندی و ضعف این تصمیم که خودشان اعتراف نمودهاند باید به این نکته توجه شود که اگر در سالهای استقرار نظام، فضای باز سیاسی حکمفرما میبود و آزادی کامل برای انتقاد و ارائه افکار، بر طبق قانون اساسی وجود میداشت مملکت با تبلیغات انحصاری و جوسازیهای جاهلانه و شعارهای توخالی دچار چنین فرجامی نمیشد.
نهضت آزادی ایران همانطور که در نشریات «جنگ و صلح»، «مذاکره ـ آتشبس ـ صلح»، «جنگ بیپایان» و «روزنههای امید» مواضع خود را اعلام نموده است، عامل اصلی آغاز و تداوم این جنگ را توطئههای ابرقدرتها بخصوص سیاست تجاوزگرانه امریکا و صهیونیزم بینالمللی علیه جمهوری اسلامی ایران دانسته(۱۹) و تاکید میکند که ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر فقط سودش به ابر قدرتها و زیانش به مسلمانان رسید.ای کاش گوش شنوایی بود …..
پایان قسمت اول
منابع:
۱– قرآن کریم – سوره بقره -آیه ۱۹۰
۲– قرآن مبین – سوره بقره- آیه ۱۹۰- ترجمه مهندس علی اکبر طاهری قزوینی – انتشارات قلم
۳– اسناد نهضت آزادی ایران از سال ۱۳۵۹ تا ۱۳۸۶
۴– مقاله جنگ و صلح – اسناد نهضت آزادی ایران ۱۳۶۳
۵– مصاحبه دکتر ابراهیم یزدی با سایت تاریخ ایرانی – مهر ۱۳۹۳
۶– تاریخ جنگ – جعفر شیر علی نیا
۷– تاریخ آنلاین – نوبت سوم – مصاحبه دکتر ابراهیم یزدی با حسین دهباشی
۸– متن مذاکرات صدام حسین رئیس جمهور عراق با ابراهیم یزدی وزیر امور خارجه دولت موقت ۱۳۵۸– سایت تاریخ ایرانی
۹– مصاحبه صلح عمرالعلی با شبکه تلویزیونی الجزیره ۱۳۸۳،ترجمه و منتشر شده در فصل نامه فرهنگ پایداری،بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس،شماره ۲،زمستان ۱۳۸۳ – و کتاب تاریخ جنگ -جعفر شیر علی نیا
۱۰– مقاله جنگ و صلح – اسناد نهضت آزادی ایران ۱۳۶۳
۱۱– بیانیه نهضت آزادی ایران در رابطه با جنگ ایران و عراق – مهر ۱۳۵۹
۱۲– نامه محرمانه مهندس مهدی بازرگان به آیت الله خمینی در مورد جنگ – اسفند ۱۳۶۲
۱۳– بیانیه پیرامون نظرخواهی درباره ادامه جنگ در راهپیمایی روز قدس – اسناد نهضت آزادی ایران ۱۳۶۴
۱۴– قرآن کریم – سوره بقره ۲۰۸/۲۰۴ـ ای کسانی که ایمان آوردهاید همگی داخل صلح و مسالمت شوید و از گامهای شیطان که دشمن آشکار شماست پیروی نکیند
۱۵– قرآن کریم -سوره قلم ۴/۴ـ بدرستی که تو برخوردار و استوار بر خلق و خوی بزرگی هستی (و صاحب سعه صدر و گوش مهربان برای دشمنان) و رحمت برای جهانیان هستی
۱۶– بیانیه پایان عادلانه جنگ بی پایان – اسناد نهضت آزادی ایران ۱۳۶۴
۱۷– بیانیه نهضت آزادی ایران در خصوص قبول قطعنامه ۵۹۸ – اسناد نهضت آزادی ایران ۱۳۶۷
۱۸– روزنامه کیهان -۲۸ تیر ۱۳۶۷
۱۹- قطعنامه کنگره هشتم – اسناد نهضت آزادی ایران ۱۳۶۴