یک صفحه از تاریخ مبارزات پیشوای ملت ایران
این سند همراه با پیام دکتر مصدق به نهضت آزادی ایران و نامه هیئت مؤسسین نهضت آزادی ایران به دکتر مصدق در اردیبهشت ماه۴۰ چاپ و توزیع شده است.
از پیام روز دوشنبه نهم اردیبهشت ۱۳۳۰ جناب آقای دکتر مصدق از رادیو تهران بمناسبت قبول زمامداری.
«هموطنان عزیز»
هیچ تصور نمیکردم با ضعف مزاجی که دارم مسوولیت چنین کار خطیری را قبول نمایم قضیه نفت سبب شد که من این بارگران را بدوش بکشم و اکنون تنها خدا میداند تا کی بتوانم آنرا تحمل کنم.
هموطنان عزیز. تردید ندارم که برای قبول این کار و بارگرانی که بدوش گرفتهام از بین میروم چون مزاج من متناسب با قبول چنین وظیفه مهمی نیست ولی در راه شما جان چیز قابلی نیست و از صمیم قلب راضی هستم که آنرا فدای آسایش شما بکنم.
از آخرین دفاع جناب آقای دکتر محمد مصدق در دادگاه نظامی
…. آری تنها گناه من و گناه بزرگ و بسیاربزرگ من اینست که صنعت نفت ایران را ملی کردهام و بساط استعمار و اعمال نفوذ سیاسی و اقتصادی عظیمترین امپراطوریهای جهان را از این مملکت برچیدهام و پنجه در پنجه مخوفترین سازمانهای استعماری و جاسوسی در افکنده ام… روز نهم اسفند سال قبل طنابی را که برای انداختن بگردن من آورده بودند همه دیدند.
آنروز هم اگر موفق میشدند میگفتند مردمان مسلمان وطن پرست شاه دوست سزای یک مرد خائن را کف دستش گذاشتند!… حیات و عرض و مال و موجودیت من و امثال من در برابر حیات و استقلال و عظمت و سرافرازی میلیونها ایرانی و نسلهای متوالی این ملت کوچکترین ارزش ندارد و از آنچه برایم پیش آورند هیچ تاسف ندارم و یقین دارم وظیفه تاریخی خود را تا سرحد امکان انجام داده ام. من به حس و عیان میبینم که این نهال برومند در خلال تمام مشقتهائی که امروز گریبان همه را گرفته به ثمر رسیده است و خواهد رسید. عمرمن و شما و هر کس چند صباحی دیر یا زود بپایان میرسد آنچه میماند حیات و سرافرازی یک ملت مظلوم و ستمدیده است…
چون از مقدمات کار و طرز تعقیب و جریان دادرسی معلوم است که در گوشه زندان خواهم ماند واین صدا و حرارت را که همیشه در خیر مردم بکاربردهام خاموش خواهند کرد و دیگر جز در این لحظه نمیتوانم با هموطنان عزیز صحبت کنم از مردم رشید و عزیز ایران مرد و زن تودیع میکنم و تأکید مینمایم که در راه پر افتخاری که قدم برداشتهاند از هیچ حادثهای نهراسند و یقین بدانند که خدا یار و مدد آنها خواهد بود.