پاسبان و پلیس دینی!*(۱) / عبدالعلی بازرگان

پاسبان و پلیس دینی!*(۱)

عبدالعلی بازرگان

۸ آذر , ۱۳۹۳ 

عنوان غریبی به نظر می رسد، این طورنیست؟

بله؛ ما پلیس راهنمائی رانندگی، پلیس قضائی، پلیس جنائی و امثالهم داریم، ولی پلیس دینی اصلا مصطلح و معمول نیست.

خوب، این را هم به حساب بقیه “اسمشو نیار، خودشو بیار”ها بگذاریم! مگرعملا غیر از این است؟ مگر رودربایستی داریم؟ اصلا مچ گیری های پلیس دینی و کیفرهای ارتداد و الحاد و افساد و انواع آن کجا و کیفر پلیس های مدنی کجا!؟

شما سخت گیری گشت ها یا گروه های خودسر “امربه معروف و نهی از منکر” و بسیجی ها برای مبارزه با بدحجابی درنظام ولایت فقیه را به حساب پاسبانی دینی می گذارید و مسئله را به کل دین یا اسلام تعمیم می دهید.

خیر، من این مسئله را به کل دین تعمیم نمی دهم، بلکه مربوط به عملکرد مسلمانان در طول تاریخ، یعنی دین تاریخی می دانم، حساب اصل و اساس دین را، که در کتاب و سنت پیامبرش متبلوراست، با تاریخ دین که مجموعه اقوال و عملکرد دینداران است، نباید قاطی کرد. من معتقدم پیشینیه پلیس دینی ریشه در اسلام تاریخی، نه اسلام قرآنی، و سابقه ازهمان قرن اول اسلام دارد، بنابراین پاسبان و پلیس دینی با تاریخ اسلام، همچون تاریخ سایرادیان، عجین شده است.

چه فرق می کند؛ مگر کار پلیس اجرای قانون نیست؟ شریعت هم یک قانون است، آنهم قانون خدائی، کدام اهمیتش بیشتر است؟ مگر نمی گویند احترام امامزاده را متولی نگه می دارد؟ خوب، متولیان دینی هم مسئول حرمت نگه داری آن هستند.

پس اصل محکم قرآنی “لااکراه فی الدین” چه می شود؟

بله، آزادی در دین موقعی است که کسی انتخاب دین نکرده باشد، منظورم این است که کسی را با زور نمی توان مسلمان کرد، ولی وقتی مسلمان شد، یک سلسله تکالیف بر او واجب می شود که نمی تواند از آن شانه خالی کند، آزادی درون دینی که معنا نمی دهد، استاد مصباح یزدی این مسئله را کاملا روشن کرده اند!

پس بفرمائید، جایزه دیندار شدن، از دست دادن آزادی است!

اگردر دین آزادی باشد، مردم بی بند و باری می کنند و حتی ممکن است کسی تغییر دین دهد و اسرار اسلام  را در اختیار بیگانگان قرار دهد، بی دلیل نیست که فقیهان ما حکم اعدام مرتد را صادر کرده اند.

اولا، آزادی انتخاب و اختیار را خدا داده، به کسی چه مربوط است که آزادی خداداد را سلب کند؟ ثانیا اسلام چه اسراری دارد که در کتاب و سنتش نیامده باشد؟ غیر مسلمانان که در این دوران بیش از خود ما در شئون مختلف اسلامی تحقیق و تفحص و تالیفات متعدد منتشر کرده اند، ثالثا مگر اسلام سازمان جاسوسی است که با تغییر دین اسرارش افشا گردد؟

خیراسلام سازمان جاسوسی نیست، ولی مردم باید از نهاد دین مراقبت کنند یا نه؟ حالا شما بگوئید ما کِی، کجا و به کدام دلیل درتاریخ گذشته خود پاسبان دینی داشته ایم؟ نظام ولایت مطلقه فقیه یک استثنای نادر در تاریخ ۱۴ قرن گذشته است. چرا آن را تعمیم می دهید؟

کی و کجا؟… بیش از هزار سال در همه کشورمان، شاهدش؟… هزاران بیتی که ادیبان و عارفان ما از گذشته درشکایت از “مُحتسَب”های روزگار خود و “دارالحِسبه” و “محتسب الممالک” و امثال این سازمانها ونهادهای عریض و طویل دین دولتی گفته اند؛ از حافظ و سعدی و مولوی گرفته تا پروین اعتصامی و جامی و جلال الدین بلخی و دهها شاعر ریز و درشت دیگر. آیا نخوانده اید که این پاسبانان دینی، که خود اغلب مست و خمار و خراب و رشوه گیرهم بودند! چه بلائی سر این ملت به بهانه پاسداری از شریعت آورده اند؟ اگر دوست داشته باشید برای نمک بحث هم که شده، چند بیتی را به عنوان نمونه برای شما بخوانم:

  • ای دل طریق رندی از محتسب بیاموز    /     مست است ودرحق او کس این گمان ندارد
  • باده با محتسب شهر ننوشی زنهار    /     بخورد باده ات و سنگ به جام اندازد
  • محتسب شیخ شد و فسق خود از یاد برد    /     قصه ماست که در هر سر بازار بماند
  • می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب    /    چون نیک بنگری همه تزویر می کنند
  • تو نیک و بد خود هم ا ز خود بپرس    /     چرا بایدت دیگری محتسب(حافظ)
  • محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت    /     مست گفت ای دوست، این پیراهن است، افسار نیست
  • گفت: نزدیک است والی را سرای، آنجا شویم    /     گفت: والی از کجا در خانه خمار نیست
  • گفت: دیناری بده و خود را وارهان    /    گفت: کار شرع، کار درهم و دینار نیست
  • گفت: باید حد زند هشیارمردم، مست را    /    گفت: هشیاری بیار، اینجا کسی هشیار نیست ( پروین اعتصامی).
  • طفل، بی پروا ز دین و پیر، فارغ از نماز    /    محتسب همچون عسس پیوسته در پیش دراست (عمادالدین نسیمی)
  • محتسب گر فاسقان را نهی منکر می کند    /    گو بیا کز روی مستوری نقاب افکنده ایم (سعدی).
  • خنده بدمستی است، در ایام او هشیار باش    /    محتسب بو می کند اینجا دهان بسته را (کلیم همدانی).
  • بر صف دُردکشان محتسب شهر گذشت    /     سلک جمعیت ارباب صفا برهم زد
  • محتسب در منع می از حد تجاوز می کند    /    می برد زین فعل منکر رونق اسلام را
  • می ده به بانگ نی که ندارم به فر عشق    /    پروای ریش محتسب وسبلت فقیه (جامی)
  • اجتناب افتاد اهل دیر را از وحشتش    /    اهل دین نبود عجب گشتن ز شیطان محتسب (امیر علیشیر نوائی).
  • زاغ گوئی محتسب شد کز نهیب زخم او    /    بلبل رامشگر اندر بوستان مانده است لال (امیر معزی).
  • رشوت گرفت محتسب و نرخ را فزود    /    از لقمه حرام درِ عیش باز کرد (ملامحسن فیض کاشانی).

وجود داروغه، عسس، شحنه و محتسب و امثالهم که در هردوره ای از تاریخ ما نام ویژه ای داشته، مثل نیروهای شهربانی و انتظامی امروز، برای ایجاد امنیت در شهرها و نظارت بر داد و ستد و عملکرد اصناف و مشاغل بوده است، این چه ربطی به پاسبان دینی دارد؟

پس این اشارات فقط شعربوده است؟ بلی گرچه در نیم قرن اول اسلام، شخص خلیفه یا ماموران ویژه او بر نرخ ارزاق در بازارها برای حمایت ازمصرف کننده و جلوگیری از احتکار و گران فروشی نظارت و متخلفین را تنبیه می کردند، و حتی نقل شده که خلیفه دوم هر روز با تازیانه دربازارها می گشت وبا هیبتی که داشت خود حدود را جاری می کرد، و امام علی نیزدرمنشور حکومتی خود به مالک اشتر فرمود:” از احتکار منع کن، خرید و فروش باید به آسانی و بر موازین عدالت باشد تا نه فروشنده ضرر کند و نه به خریدار اجحاف شود، اگر با وجود نهی کردنت باز هم کسی دست به احتکار زد، به کیفرش رسان، اما نه زیاد”، اما همه این “حساب” و کتاب ها، که واژه “حِسبه” و “محتسب” هم از آن مشتق شده، حضور محتسب برای بررسی حساب مقادیر و اندازه ها و نظارت براجرای عدالت در معاملات بوده است که به “حقوق” مردم ارتباط پیدا می کند نه به “تکالیف” شرعی آنان در قبال خداوند.

پس قبول می کنید که در صدراسلام هم خلفای بعد از پیامبر، متخلفین را در بازارها تنبیه می کردند، اگردولت با احتکار و تقلب در معاملات باید مبارزه کند، چرا با خلاف شرع مبارزه نکند؟ مگر ما در اسلام فریضه “امربمعروف و نهی از منکر” نداریم؟ این مسئله را که نمی توانید انکار کنید.

مسلما که نه! اما درموضوع و مخاطبش با شما تفاوت نظر دارم؛ موضوع امربمعروف و نهی از منکر قرآنی (نه تاریخی)، نظارت بر عملکرد حاکمان برای دفاع از “حقوق” مردم است ( نه تکالیف شرعی)  و مخاطبش نیز هیئت حاکمه جباراست  (نه ملت مظلوم)، اما این فریضه امروز کاملا مسخ و مخدوش شده و به نظارت حاکمان بر نحوه دینداری مردم یا نظارت خود مردم برمردم در حجاب و نماز و روزه و… که اموری خصوصی درارتباط با خالـق هستند، تبدیل شده است. در ضمن آیا هیچ فکر کرده اید امر به معروفی که امام حسین برای آن قیام کرد برای چه بود؟ آیا نگرانی امام حسین از بی حجابی و میگساری مردم بود؟ خوب بفرمائید، اگر حتی یک کلمه از ایشان در نهضت کربلا در این موارد شنیده اید؟

۲۹ نوامبر۲۰۱۴، هشتم آذر ۱۳۹۳

*  گپ و گفتگوئی دوستانه.

 ادامه دارد