پاسبان و پلیس دینی*(۳)/ عبدالعلی بازرگان

پاسبان و پلیس دینی*(۳)

عبدالعلی بازرگان

کد خبر

۱۴ آذر , ۱۳۹۳ 

نویسنده

کیفرهای خلاف کتاب خدا

در قرآن گفته شده : “می و قمار و قرعه و…از کارهای شیطانی است، از آن دوری کنید تا رستگار شوید”، پس وقتی خدا دستور می دهد از آن دوری کنید، باید دوری کرد، دنباله اش هم می گوید: “شیطان می خواهد با شراب و قمار میان شما دشمنی و عداوت برانگیزد و از یاد خدا بازتان دارد”. خوب، حالا اگرمحتسب یا هر نهاد دولتی جلوی این کار را گرفتند، آیا این کار به نفع خود فرد یا جامعه نیست؟

ببینید مشکل کسانی که چنین نتیجه گیری و اجرای حکم می کنند، این است که به یک آیه قرآن می چسبند و قبل و بعد آنرا نمی بینند، بله آیه ای که خواندید درست است، این ارشادی است در آیات ۹۰ و ۹۱ سوره مائده ، اما دنباله اش در آیه ۹۲ را هم باید خواند که می گوید:  ” از خدا و رسولش اطاعت و از این کار حذر کنید، اما اگر پشت کردید ( دستور مارا نادیده گرفتید) این را بدانید که بر عهده پیامبر ما فقط ابلاغ آشکار است”، یعنی او مامور اجرا نیست، وظیفه اش فقط آگاه کردن شماست، ترک این کارها از ترس او پشیزی نمی ارزد.

یعنی شما می خواهید بگوئید شرابخواری در اسلام مباح است و به استناد این آیه کسی نباید جلوی آنها را بگیرد؟

من که در مذمت شراب از نظر قرآن کوچکترین شکی ندارم، همه حرف من این است که در قرآن هیچگونه کیفری در دنیا برای شراب خواران مقرر نشده  و حساب  آنها به خدا و آخرت، که هرکسی به دستاورد خودش می رسد، حواله داده شده است. سئوال من این است که وقتی خدا به میگساران و قمار بازان اطمینان می بخشد که تنها وظیفه رسول گفتن است و او مامور اجرا نیست، اینهمه فتاوی واحکام شداد و غلاظی که توسط فقیهان در طول تاریخ صادر و اعمال شده مستند به چه پایه ای است؟

شما فقط به این آیه چسبیده اید، قرآن آیات دیگری هم درباره شراب دارد که باید همه آنها را با هم خواند. اگربا دیدی جامع نگاه کنید مطمئنا نتیجه دیگری می گیرید. من مطمئنم این آیه مربوط به دوران مکه است که مسلمانان دراقلیت و ضعف بودند و چاره ای نداشتند دراین امور کوتاه بیایند، دردوران مدینه که حکومتی مستقر شد، حتما جلو این کارها گرفته می شد.

بسم الله، این شما و این هم قرآن، بفرمائید کجای قرآن کیفری دنیائی دراینمورد مقرر کرده است؟ دقت کنید منظور من کیفردنیائی است، نه کیفر اخروی که به من و شما و هیچکس دیگر مربوط نیست.  آیه ای که خواندید، اتفاقا تندترین آیه قرآن در مذمت این منهیات است، آنهم نه در دوران ضعف مسلمانان در مکه، بلکه در آخرین سال رسالت پیامبر که در اوج قدرت بود و شبه جزیره عربستان همگی مسلمان شده بودند و می توانست با اقتدار کامل جلو خلاف شرع را به زور بگیرد ونگرفت، چون خدا به عهده اش نگذاشته بود. اما آیات دیگری که در سال های پیش از آن نازل شده، به مراتب ملایم تراز آن است که خواندید؛ گویا اولین منع شراب و مستی در آیه ۴۳ نساء آمده است که جنبه نسبتا ملایم دارد و محدود به مست نبودن هنگام نماز است، در آیه ۲۱۹ سوره بقره هم، در عین آن که بر گناه بزرگ بودن آن تاکید شده، به منافعی، که البته از گناهش کمتر است، منصفانه اشاره شده است.

اگرمعتقداید که در قرآن برای شراب و قمار و این قبیل خلاف شرع ها کیفری دنیائی مقرر نشده، پس برای چه چیزی کیفر تعیین شده و اصلا حدود و دیات چه جایگاهی در این کتاب دارند؟

در قرآن شما هیچ کیفری دنیائی در ارتباط بنده با خالقش مطلقا نمی بینید، تاکید میکنم کیفر دنیائی، نه اخروی که به خدا مربوط می شود، کیفرهای مقرر شده در قرآن منحصرا در ارباط با حقوق انسانها با یکدیگر است که از چهار مورد هم تجاوز نمی کند: ۱- سرقت- ۲- زنای علنی (قابل مشاهده حداقل چهارنفر)، ۳- قصاص (قتل یا جراحت)، ۴- سلب امنیت مسلحانه جامعه. به غیر از این چهارمورد، که برای امنیت در جوامع بشری است، شما هیچ کیفر دیگری در قرآن نمی یابید. بگذارید خیال شما را راحت کنم؛ ما در قرآن مطلقا، تکرار میکنم مطلقا، نه حکم سنگسار داریم، نه حکم ارتداد و نه سب نبی.

دوست عزیز، تکفیری فکر و عمل کردن منحصر به “داعش” نیست، مدارک حوزوی شیعه و سنی پراست از داعشیات، خشونت گرایان برای هرکاری که می کنند دهها سند برای شما از کتابهای فقهی رو می کنند، شما با کوهی از جعلیات تاریخی مواجه هستید که تا عالمان روشن بین ما برای پاکسازی دروس حوزوی از آن ها کمرهمت نبندند، ما با این احکام نه تنها در برابر افکار عمومی دنیای امروز نمی توانیم سربلند کنیم، بلکه در پیشگاه الهی نیز از این که در برابراحکام ساخته شده به نام خدا سکوت کرده بودیم سرافکنده تر خواهیم شد.

یعنی شما معتقدید که فرضا اگر کسی به پیامبر و امام هم توهین کرد مجازاتی ندارد؟ پس مجازات اعدام، که در کتاب های فقهی برای “سب النبی” (دشنام به پیامبر) مقرر شده، از کجا آمده؟

این سئوال را چرا از من می کنید؟ از کسانی که چنین احکامی صادر می کنند بپرسید  که هم اکنون “سهیل عربی” را به جرم سب النبی محکوم به اعدام کرده اند! بله همه این احکام برگرفته شده از کتابهای فقهی متعلق به قرون گذشته است، متعلق به قرون وسطای اسلامی است که هنوز از آن آزاد نشده ایم. اگر قرار است احکام اسلامی مغایرتی با قرآن نداشته باشد، مسلما اینگونه احکام با دهها آیه قرآن مغایرت آشکار دارد، از جمله آیه ۱۴۰سوره نساء که در بخشنامه مانندی به مسلمانان اعلام می کند: “اگر در مجلسی شنیدید به آیات خدا کفرگوئی می کنند و به استهزایش می کشند، در آن مجلس منشینید تا هنگامی که در مبحث دیگری وارد شوند”، یعنی نه تنها دستوری برای تعرض به گویندگان، برهم زدن جلسه و جوابگوئی به آنها نشده، بلکه توصیه ای به قهر و قطع رابطه هم نکرده است، همینقدر گفته شده مدتی جلسه را ترک کنید تا بحث عوض شود. این یعنی رعایت آزادی مخالفین و ظرفیت خود را برای شنیدن مخالفین بالا بردن، که بارها در قرآن به پیامبر و مسلمانان توصیه موکد شده است.

شما یکسره به قرآن استناد می کنید و سنت را فراموش می کنید، ما ده ها هزارحدیث و روایت داریم که فقیهان ما به آنها استناد می کنند، این که نمی شود شما یک کفه ترازو را بچسبید!

اولا، مگرخود آقایان دهها حدیث از عفو و گذشت پیامبر نسبت به دشنام کافران ازمنابر نقل نکرده اند؟ مگر وقتی یکی از خوارج به امام علی در زمان خلافتش  دشنام داد و یاران خواستند به حسابش برسند، نفرمود: دست نگه دارید، فحشی داده که جوابش یا فحش است یا عفو؟ مگر معنای شیعه بودن غیر از پیروی از اوست؟ این تنگ نظری و تعصب ها چه ربطی به آن بزرگواران دارد؟ ثانیا زمان پیامبر که هنوز ضبط صوت اختراع نشده بوده تا سخن ایشان عینا به ما رسیده باشد، شما که می دانید صدها جاعل حدیث در تاریخ اسلام وجود داشته که هزاران سخن جعلی، به خصوص در دوران بنی امیه ، وارد کتابهای حدیث کرده اند، از آن گذشته، مگر خود پیامبر نفرمود، هرچه از من برای شما نقل کردند به قرآن عرضه کنید؛ اگر موافق آن بود قبول کنید وگرنه به دیوارش بزنید، پس ملاک احادیث و روایات هم قرآن است ، نه برعکس!

این آقایانی که سنک ولایت امام علی را به سینه می زنند، خوب است به داوری و دسته بندی آن امام از احادیث نگاهی بکنند و ببینند چه درصد مختصری از آنها قابل اعتماد است ( نهج البلاغه خطبه ۲۰۱، در بعضی نسخ ۲۱۰)، همنیطور این نکوهش ایشان از علما، در اختلاف فتواهاشان، را نیز بخوانند که چرا با وجود کامل بودن قرآن و ابلاغ تمام آن توسط امین وحی، فکر می کنند نواقص دین را باید با فتاوی خودشان تکمیل کنند (خطبه ۱۸)!! به توصیه آن بزرگوار:”خدا فرایضی برشما مقرر کرده، ضایعش نکنید، حدودی معین کرده، از آن نگذرید، از چیزهائی نهیتان کرده، پرده اش ندرید، در چیزهائی هم سکوت کرده، بدون آنکه فراموش کرده باشد، خودتان را به زحمت نیندازید (حکمت۱۰۲ یا ۱۰۵)، آیا این زحمتی که آقایان با فتاوی مفصلشان به خود و به مقلدینشان داده اند، زحمت زیادی در “منطقه الفراغ” نبوده و نیست؟

عجیب است! ما با هزاران کتاب فقهی در میان اهل تسنن و تشیع مواجه هستیم که صدها حکم تعزیز و تنبیه در آنها مقرر شده است، آیا بنظر شما همه اینها بدعت و انحراف از کتاب و سنت بوده است؟

مگر غیر از این است که هرحکمی به نام اسلام باید با کتاب خدا و سنت پیامبرش که الگوی عمل به کتاب بوده باید منطبق باشد؟ احکام صادر شده توسط فقیهان برای نظم بخشیدن به نهاد مذهب، استنباط آنان در طول ۱۴ قرن گذشته از کتاب و سنت و عقل و اجماع، و انشاءالله با حسن نیت و قصد خدمت بوده است. نظریات آنان، همچون نظریات پاپ ها و کشیش ها در قرون وسطای مسیحیت، به نوعی بازتاب دهنده تمایلات اکثریت توده های دیندارمردم محسوب می شده، از این منظر شاید بتوان فتاوی آنها را داوری ها و دستاوردهای مردمان عصر خودشان، یعنی دین تاریخی دانست که معرف همان عصر است.

ببینید در طول حدود هزار سال قرون وسطی به نام خدا و مسیح چه دادگاه های تفتیش عقاید و چه جنایاتی انجام شده است، اما مسیحیان امروز از همان انجیل و از همان عیسی مسیح برداشت های متفاوتی می کنند و به گونه دیگری می اندیشند و کم و بیش یکدیگر را تحمل می کنند. آیا دین عوض شده است یا آدمها و افکارشان؟

بنابراین نادیده گرفتن رشد و آگاهی بشر، مطلق انگاری سخنان گذشتگان، نسبت دادن فتاوی تاریخی به خدا و دینی شمردن احکامی که آدمیان به دست خود در طول تاریخ نوشته اند، بدترین خیانت به خدا و خلق اوست، این را من نمی گویم، خداوند می گوید و سه بار جمله؛ “وای برآنها” را، که بی نظیر در قرآن است، در یک آیه تکرار کرده است: ” وای برکسانی که به دست خودشان مطلبی می نویسند، سپس ادعا می کنند از جانب خداست، پس وای برآنها از آنچه به دست خود نوشته اند و وای برآنها از آنچه (ولایت وجاه و مقامی) که به دست آورده اند”. بقره۷۹

عبدالعلی بازرگان – اول دسامبر۲۰۱۴، دهم آذر ۱۳۹۳

 *  گپ و گفتگوئی دوستانه.

پاسبان و پلیس دینی!(۱

پاسبان و پلیس دینی!(۲)