پاسخ نهضت آزادي ايران
به افترائات و اظهارات آقاي هاشمي رفسنجاني در خطبة جمعه 11/7/65
و ان عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به و لئن صبرتم فهو خير للصابرين(1)
آقاي هاشمي رفسنجاني در خطبة نماز جمعه يازدهم مهرماه جاري در دانشگاه تهران، عليرغم آنكه كتاب و سنت، ذكر خدا، دعوت به تقوي و توجه به مصالح ديني و دنيايي مسلمانان را وظيفه امام جمعه و جزئي از خطبهها قرار داده است، يكبار ديگر در ميدان تحريف حقايق پيشتاز شدهاند و مخالفان سياسي و مليون يا به تعبير خودشان ”دشمنان واقعي ما (ايشان) كه مدافق واقعي هستند و چهرة اسلامي و دلسوز انقلاب ميگيرند و در داخل حرف ميزنند“ را به باد دشنام و تهمت و افترا گرفتند و با تعابير ناروائي همچون ”ليبرال“ و ”چهرهبازان و دلسوزان دروغين انقلاب“، ”دشمن حزب اللهيان“، ”ظاهر الصلاحها“، ”خناسها“ و طرفداران رهايي جنگ بدون دريافت غرامت، خطبه نماز جمعه را به خطابه ناجوانمردانهاي عليه مخالفان سياسي خود تبديل نمودند و با زير پا نهادن دستور محكم الهي ”و لا يجرمنكم شنآن قوم علي ان لاتعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوي(2)عدالت خود را به نمازگزاران جمعه و كساني كه سخنان ايشان را از راديو و تلويزيون ميشنوند نشان دادند.
چه خوب بود آقاي رفسنجاني به جاي كليگويي و اشارات مبهم شهامت كافي و تقوي و صداقت لازم داشته مطالب خود را روشن بيان ميكردند و با تأسي به رهبر انقلاب، قرآن و برهان را مبناي برخورد با نظرات نهضت قرار ميدادند و راههاي ابهام و اعوجاج و اتهام را انتخاب نميكردند. در هر حال ايشانند كه در اين شرايط حساس، طرح دعوي و آغاز جدال نموده و برخلاف ميل باطني، ما را به پاسخگويي مجبور ساختهاند. ما علاقمند نيستيم به دفاع از خود يا معاقبه به مثل كه حق مشروعمان است، به جواب گفتن مبادرت ورزيم بلكه با در نظر گرفتن وضع بحراني كشور ترجيح ميدهيم از اين حق صرفنظر كرده در برابر اين حملات ناجوانمردانه صبر كنيم و در راه مقدسي كه در پيش گرفتهايم براي بالاتر از اين هم آماده باشيم. ولي نگران آن هستيم كه سكوتمان علامت رضا و دليلي بر صحت مطالب و اتهامات وارده تلقي گردد و انحرافات و القائات مربوط به جنگ كه بزرگترين ابتلا و مصيبت براي ايران و اسلام شده است جاي حقايق و واقعيات را بگيرند. درهر حال با پوزش توضيحاتي را به اطلاع مردم شريف ايران ميرسانيم تا پس از شندين مطالب ما و ايشان به قضاوت بنشينند و با دنبال كردن بهترين گفتارها مشمول بشارت الهي گردند.(3)
به اميد رسيدن و رساندن به اين بشارت و هدايت ذيلاً چهار قسمت از بيانات آقاي رفسنجاني در خطبه فوق را عيناً نقل نموده و سپس دربارة آنها توضيح ميدهيم:
1ـ ”يكي از اينها (در پاريس) پيش امام رفته بود و به امام گفته بود اصرار نكنيد كه شاه بايد برود“، ”اين نميشود امام فرموده بودند چارهاي نيست ما غير از اين نميتوانيم، اگر شاه بماند همه فسادها ميماند اين آقا به امام گفته بود كه معناي اين حرف شما اين است كه يعني امريكا برود. امام فرموده بودند بله، امريكا هم بايد برود كه پاشده و برگشته بود“.
جل الخالق…
هنوز ما زندهايم، رهبر انقلاب هم حي و حاضرند و اسناد مربوط به آن روزها چاپ و منتشر شده و در دست مردم است ولي آقاي هاشمي بدون اعتنا به آنچه همه ميدانند القاء شبهه ميكنند و تهمت ميزنند. دبيركل نهضت آزادي ايران علاوه بر آنكه در دادگاه نظامي سران نهضت در سال 42 مخالفت شديد خود را با شاه و استبدادش اعلام نمودند(4)خستين كسي بودند كه در داخل كشور علناً اعلام داشتند كه شاه بايد برود. ابتدا در مصاحبه ارديبهشت 57 (ماه مه 1978) با مخبر تلويزيون بلژيك كه در اروپا و امريكا پخش گرديد در پاسخ اين سئوال كه:
”بنظر شما بين رژيم فعلي و آزادي سازگاري وجود ندارد“، گفتند: كاملاً همينطور است بايستي يكي از اين دو فداي ديگري شود… تا هنگامي كه اعليحضرت در اين مملكت هست ايران روي آزادي نخواهد ديد.(5)
جالب اينجاست كه درآن روزها هم مانند امروز، كساني ميكوشيدند عليه نهضت جوسازي كنند. لذا هنگامي كه رهبر انقلاب در اعلاميه سيزدهم تيرماه 57 نست به ”آنان كه اخيراً براي جلب منافع شخصي يه جنب و جوش افتاده و ميخواهند نهضت اسلامي را آلوده كنند و شاه را مصون نگه دارند“ هشدار دادند، مخالفان نهضت تبليغ نمودند كه اشاره مقام رهبري به نهضت آزادي ايران است ولي امام در پيامي كه در تاريخ اول شهريور ماه 1357 به نهضت آزادي خارج از كشور ارسال داشتند با اشاره به مصاحبه نامبرده به اين لاطائلات چنين پاسخ گفتند“:
”صريحاً اعلام ميدارم كه اين بند مربوط به كساني است كه نهضت اصيل ايران را به امر سياسي غيراسلامي ترسيم مينمايند كه نتيجهاش حفظ شاه است نه كساني كه در نوشتهها و مصاحبات خود شاه را محكوم و ايران را بر سر دوراهي ”آزادي“ يا ”شاه“ قرار ميدهند و نه كساني كه در طول مبارزات در نوشتهها و سخنرانيهاي خود پيوستگي و همگامي خود را با اسلام و انزجار و تبري خود را از رژيم منحط پهلوي اعلام نمودهاند.“(6)
علاوه بر مصاحبه فوق نهضت آزادي ايران در بيانيه ”راه نجات از بنبست حاضر“ كه در تاريخ 6 شهريور ماه 1357 منتشر شده چنين نوشت:
در شرايط آشتيناپذير حاكم براي خروج از بنبست وحشتناك حاضر منطقاً دو راه حل بيشتر قابل تصور نيست:
1ـ ملت تا آخرين فرد ارزندهاش در زير ساطور سلطنت نابود شود.
2ـ شاه برود…
اما ملت چرا نابود شود…
با ماندن شاه هيچ كاري چاره نخواهد شد و راه حل مفيدي نخواهد يافت اما با استعفا و رفتن ايشان مملكت از بن بست بيرون آمده چارهجوئيهايي امكانپذير خواهد شد.(7)
2-“شاه حتي امريكا رفته بود اينها دنبالش نوشتند كه بيا برگرد اينجا با هم ميتوانيم چه بكنيم.(8)
با اينكه آقاي هاشمي رفسنجاني در نامهاي خصوصي در تاريخ 18/8/62 ضمن يك سلسله تهديد و توهين همين مطلب را به آقاي مهندس بازرگان نوشته بودند و در همان ايام پاسخ كتبي مستدل و مفصل به ايشان داده شده بود باز هم در خطبه نماز جمعه دچار وسوسه نفس گرديده كوشيدهاند مخالفان اصولي ادامه جنگ را با اين مطالب نادرست لكهدار سازند.
در اينجا لازم است قسمتهايي از پاسخ به نامه خصوصي مزبور را ذيلاً نقل كنيم.
”نامه به شاه، برخلاف تصور يا تهمت آقاي هاشمي اين نبود كه به ايران برگردد و در ميان ملت زندگي كند. چنين پيشنهاد اصولاً نامعقول و شوخي ميتواند باشد بلكه برگردد و خود را تسليم دادگاه عدل ملت ايران نمايد و هر رأيي كه از طرف دادگاه صادر شد بپذيرد. حاج احمد آقا (خميني) هم رابط بود كه نظر امام را جويا شود و ايشان هم نظر موافق امام را اطلاع دادند و از اين نامه جز امام و شخص آقاي مهندس بازرگان و حاج احمد آقا كسي با خبر نبود. آيا ارسال اين نامه همان استرداد شاه ولي بدست و پاي خودش نبود؟….“
آيا در ارسال نامه اي كه به منظور حفظ منافع انقلاب و با اطلاع و تاييد امام ارسال شده است جرم و جنايتي به وقوع پيوسته است؟
3ـ ”در تمام دوره در جنگ تا آن لحظهاي كه احتمال ميدادند كه ايران پيروز شود عراق در اين نزديكيها بود خيلي حرف نميزدند. از آن لحظهاي كه عمليات فتحالمبين، بيتالمقدس و اينها تمام شد و آخرش اين كه خرمشهر، را فتح كرديم… شروع كردند اخلالگري كه اين جنگ آدم كشي است مسلمان با مسلمان… “
نهضت آزادي ايران مستمراً جنگ تدافعي را مشروع و مورد رضايت باريتعالي و جنگ تهاجمي را ناروا و بر خلاف تعليمات اسلامي دانسته به كرات اعلام داشته است بر اين پايه پيروزيهائي از قبيل فتحالمبين و فتح خرمشهر، عملياتي مشروع تلقي نموده و در اين زمينه به سپاه، ارتش، فرماندهي و ملت تبريك گفته است. پس از فتح خرمشهر نمايندگان نهضت در مجلس با رئيس محلس ملاقات كردند و پس از ابراز مسرت از پيروزيهاي فرزندان برومند كشور جوياي سياست جنگي شدند و هنگامي كه رئيس مجلس اظهار داشتند كه امام و خود ايشان معتقد به خودداري از تعقيب دشمن و تجاوز به خاك عراق ميباشند اين نظر را تاييد نمودند. دلائلي آوردند كه ورود ما به خاك عراق كليه شرايط نظامي، سياسي، رواني و ديني را دگرگون خواهد ساخت. در صورتي كه اگر جنگ با فتح خرمشهر پايان يابد شكست صدام در خرمشهر موجب بيآبرويي وي در عراق و منطقه شده ناچار خواهد شد استعفا و احتمالاً انتحار كند و اگر هم چنين نكرد مردم عراق به حسابش خواهند رسيد.
در قطعنامه چهارمين كنگره نهضت (كنگره شهيد چمران، آبان 1360) آمده است:
”نهضت آزادي ايران جنگ تجاوزكارانه عراق عليه ايران را محكوم كرده…. و دفاع كامل از استقلال و تماميت ارضي كشور و تجهيز و تمركز تلاشها و نيروهاي ملي را براي پيروزي در جنگ تا اخراج متجاوزين واجب و ضروري ميداند“(9)
نهضت آزادي ايران نه تنها در بيانيهها، اطلاعيهها و مقالات زيادي كه در روزنامه ميزان منتشر شده است حمايت و تشويق خود را در دفاع از ايران و اسلام و رزمندگان ابراز داشته بلكه با بازديدهايي از جبهه و مجروحين و كمكهاي مالي تاييدكننده و تحصينكننده مدافعين جان بر كف اسلام و ايران بوده است.
ما مكرراً در نشريات و سخنرانيهايمان نوشته و گفته و حتي در پيام نهضت آزادي به رهبر انقلاب اسلامي ايران تكرار نمودهايم كه “اگر ما براي دفاع از آيين و آب و خاك و استقلال خود و براي بيرون راندن دشمن متجاوز تا آخرين نفر و نفس بجنگيم و هرچه داريم قرباني دهيم عملمان مطابق شرع و قانون و انسانيت و منطبق با حقوق بينالمللي است و پيش خدا و خلق و وجدان خودمان نيز مأجور سربلند خواهيم بود.”
ولي پس از پيروزي قاطع در خرمشهر و مبادرت حمله به عراق به نظر ما جنگ از صورت تدافعي خارج شده و شكل تهاجمي گرفت و اختلاف ما با گردانندگان جنگ از همين نقطه آغاز شد.
ما به پيروي از مكتب تشيع جنگ ابتدائي در زمان غيبت امام معصوم را عملي ناروا و خلاف رضاي خدا ميدانيم. بويژه كه اين غائله جنگ مستضعف با مستكبر نيست بلكه جنگ ميان دو ملت مستضعف است كه به اعتراف رئيس مجلس و رئيس جمهور به دست استكبار جهاني آغاز شده است و به خواست مستكبرين ادامه مييابد. سؤالي كه براي ما و بسياري از مردم مطرح است اين است كه آيا سرسختي ما استكبار جهاني را به لرزه درآورده است يا شيطنت و توطئه آنان از خاموش شدن طبل جنگ جلوگيري نموده و دو ملت مسلمان را به ادامه خونريزي تشويق نموده است؟
ما مكرراً ديدهايم كه با بروز آثار يأس و ضعف در يكي از دو طرف استكبار جهاني با مقالاتشان و با راديوهاي فارسي و عربيشان به تحسين و تشويق روحي يا به تحكيم و تقويت قدرت نظامي ايران يا عراق ميپردازند تا اين آتش خانمانسوز شعلهور بماند.
براي آنكه تنور جنگ مستمراً داغ باشد و با تمام شدت و وحشت (براي ما) و خير و بركت (براي آنها) اين بلاي خانمانسوز ادامه پيدا كند چه هدف و بهانه و وسيلهاي بهتر از ابداع و اعتقاد شعار جنگ، جنگ تا پيروزي ميتوانست منظور آنان را تأمين كند.
براي ما روشن نيست كه دستاندركاران جنگ كه آن را از ابتدا تحميلي اعلام نموده و خبر از نقشههاي شيطاني استكبار جهاني و نفع آن در اين غائله داشتهاند و خود را موظف و مصمم براي رفع فتنه و شر امپرياليسم ميدانستهاند چرا با تمام قوي در صدد خاتمه دادن به اين جنگ لعنتي برنيامدهاند و از قبول اصولي صلح و حتي از بحث و طرح و تصحيح پيشنهادات در اين جنگ خودداري ورزيدهاند و پيشنهاد ما را كه به منظور اقدام براي پايان عادلانه و شرافتمندانه جنگ آن هم در زماني كه ايران موضعي قوي و دست بالا دارد، داده شده بود خواسته و ساخته دشمنان قلمداد نمودهاند؟
4ـ “شما چه ميگوييد ديگر چه كاري ميتوانيم بكنيم پيشنهاد چيست؟ پيشنهاد اين است كه الان جنگ را ول كنيم؟”
باور كردني نيست كه آقاي رفسنجاني كه مسئوليت عضويت و سخنگويي شورايعالي دفاع را بر عهده دارند از پيشنهادات ما كه در نشريه ”پايان عادلانه جنگ بيپايان“ در تاريخ اول دي ماه 1364 عرضه داشتهايم بياطلاع باشند.
در اينجا براي آنكه اتمام حجت شود و سؤال ايشان در اين نشريه بيجواب نماند پيشنهادات خود در زمينه پايان دادن به جنگ را عيناً از آن نشريه نقل ميكنيم:
”1ـ پايان جنگ هدف اصلي قرار گيرد.
2ـ در سياست خارجي و تبليغات جنگي تجديدنظر به عمل آيد و روي صلحطلبي و عدم مداخله ايران در امور داخلي ساير كشورها تأكيد شود.
3ـ شرايط عادلانه ايران براي پايان جنگ و خصومتها به ترتيب زير اعلام شود:
3ـ1ـ عراق به عنوان آغازگر جنگ در سازمان ملل متحد محكوم گردد.
3ـ2ـ يك هيأت كارشناس بينالمللي مورد قبول طرفين خسارات و ضايعات را تعيين نمايد.
3ـ3ـ عراق ملزم به پرداخت خسارات و ضايعات جنگ عليه ايران باشد.
3ـ4ـ كليه اسراي جنگي دو طرف آزاد گردند.
3ـ5ـ يك حاشيه استحفاظي براي مدتي معين در داخل خاك عراق زير نظارت نيروهاي حافظ صلح سازمان ملل قرار گيرد.
3ـ6ـ نيروهاي ايران به پشت مرزهاي بينالمللي قبل از آغاز جنگ و نيروهاي عراق به پشت حاشيه استحفاظي فوق عقبنشيني كنند.
4ـ ديپلماسي ايران در جهت شرايط فوق فعال گردد.
5ـ نيروهاي رزمنده ايران تا هنگام دستيابي به صلح عادلانه و پايداري در طول جبههها ابقاء و تقويت گردند و به طور كلي براي پيشگيري هرگونه تجاوزات بعدي و دور نگاهداشتن دشمنان نيروي نظامي و خودكفائي ما در حداكثر توانمان مجهز و مسلط شود.“
پيشنهادات ما بر پايه موازين قرآني و اسلام و حقوق بينالمللي بنا شده و به استثناء روح انتقامجويي با پيشنهاد آقاي رفسنجاني در خطبه اخير كه”اگر در عراق حكومتي بود كه ما قبولش نداشتيم لااقل ديگر با او جنگ نداريم و او هم با ما جنگ ندارد آنها براي خودشان و ما هم براي خودمان“ كاملاً تطابق دارد. ما از اول بعد از شكست عراق و صدام و خارج شدن از مرزهاي ايران و پيش ازآنكه “حرث و نسل” كشور عزيزمان ايران به هلاكت افتد و جوانان شهيد و شهرها ويران گردد همين را ميگفتيم ولي هدف تهمتهايي از قبيل دلسوزان دروغين انقلاب، دشمن حزب اللهيها اشك تمساح ريزان و… قرار ميگرفتيم.
٭٭٭
نكتهاي را كه لازم ميدانيم در اين مقام اضافه كنيم اين است كه كسي كه حرف حسابي داشته و در مسائلي به عظمت و پيچيدگي جنگ حق تفكر و تذكر براي مردم ايران بويژه صاحبنظران قائل باشد و خود را پايبند حدود اخلاقي و قانوني بداند نيازي ندارد كه در خطبه مقدس نماز جمعه جوسازي و تهمتپراكني و دروغپردازي كند و با به كارگيري جملات و كلمات مبهم ناجوانمردانه بكوشد تا مخالفان سياسي خود را سركوب نمايد. اعمال اين روشهاي نامشروع و به كار بردن نسبتهايي از قبيل ”ظاهر الصلاحها“ ”خناسها“، ”منافق واقعي“ صرفنظر از قصد و هدف آقاي هاشمي دامن ما را نميگيرد و ضرري به ما نميرساند. زيرا مردم ايران و بسياري از آزادانديشان جهان نهضت را خوب ميشناسند. زيان اين كارها متوجه آقاي هاشمي و روحانيت ايران است و نتيجه آن پايين آوردن منزلت و مقام اسلام، مراسم عبادي سياسي نماز جمعه، نظام جمهوري اسلامي و انقلاب اسلامي ماست. استفاده از جوسازي و هوچيگري، به جاي جدال احسن و ارائه برهان، از سوي كسي كه همه امكانات دولتي را در اختيار دارد، معنايي جز سلب آزادي و اعمال استبداد دولتي نميتواند داشته باشد.
اگر آقاي هاشمي رفسنجاني از خر شيطان قدرت و توسن سركش غرور و خصومت پياده شوند به جاي جوسازي و تهمتپراكني و فحاشي، واقعيت اوضاع كشور را به اطلاع مردم برسانند و براي انديشه و تشخيص و خواست و نظر آنان ارزش و اهميت قائل باشند از تشبث به اين گونه روشها بينياز خواهند گشت و آبروي روحانيت و نمازجمعه و اسلام را به ثمن بخس نخواهند فروخت.
اللهم اجعل عواقب امورنا خيرا
نهضت آزادي ايران
20 مهر ماه 1365
(1) . و اگر مورد آزار و عقاب قرار گرفتيد به همان اندازه معاقبه يا مقابله به مثل كنيد و اگر پايداري و تحمل نمائيد اين كار حتماً به سود صبركنندگان است.
(2) نبايد دشمني با گروهي شمارا به بيعدالتي وادار كند. عدالت پيشه كنيد كه آن به تقوي نزديكتر است.
(3) فبشر عباد الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه (سوره زمر آيه 18)
(4) مدافعات مهندس بازرگان در دادگاه نظامي ـ بخش دوم محاكمه استبداد صفحات 249-214
(5) صفحاتي از تاريخ معاصر جلد 11 صفحه 322 چاپ اول، 1362.
(6) صحيفه نور، جلد دوم، صفحه 94- انتشارات وزارت ارشاد اسلامي
(7) . صفحاتي از تاريخ معاصر ايران، جلد 11 صفحه 16، چاپ اول، تابستان 1362
(8) روزنامه جمهوري اسلامي مورخ 12/7/65
(9) جزوه مواضع نهضت صفحه 23ـ انتشارات نهضت آزادي ايران