پیام فوقالعاده ـ ویژه ۱۵ خرداد ۱۳۵۸
تحلیلی بر قیام ۱۵ خرداد
َواعْتَصِمُوا بِحَبْلِاللهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقوا وَ اذْکَرُوا نِعْمَتَ اللهِ عَلَیْکُمْ اِذْ کُنْتُم اَعْداءً فألّفَ بَیْنَ قُلوبِکُم فَأصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ اِخْواناً وَ کُنْتُم عَلَی شَفا حُفْرَهٍ مِنَ النّارِفَأَنْقَذَکُمْ مِنْها… (آل عمران / ۱۰۳)
همگی به ریسمان همبستگی خدا چنگ بزنید و پراکنده نشوید، و نعمت خدا را بر خویش پیوسته به یاد آرید که با یکدیگر دشمن بودید و دلهای شما را به هم مأنوس کرد و در نتیجه این نعمت برادر شدید، و بر پرتگاهی از آتش قرار داشتید و شما را از آن نجات بخشید …
شانزده سال از قیام تاریخی ۱۵ خرداد ۱۳۴۳ میگذرد و از آن تاریخ تا به حال، جنبش ملی و اسلامی ما راهی پرپیچ و خم را پیموده است از قیام ابتدائی تا جنبش مسلحانه پیشتاز، تحول و انقلاب فرهنگی، تا گسترش مبارزه قهرآمیز به سطح تودههای شهر و روستا و بالاخره تا سرحد قیام و انقلاب عمومی بهمن ماه گذشته تکامل یافت و اینک انقلاب اسلامی و دولت موقت انقلاب بر جامعه حاکم است. پیروزی عظیم و اعجابانگیز ۲۲بهمن نهایت یک مرحله از راهی بود که از پانزده خرداد ۴۲ آغاز شد. و انقلاب اسلامی ایران، در حال حاضر در موقعیتی خطیر و تاریخی، بر سر دو راهی هست و نیست، اصالت و انحرافات قرار دارد. رهبر گرانمایه انقلاب و نیروها و عناصر وفادار به ایشان، چون وجدان بیدار توده مسلمان، در برابر هجوم چند جانبه ضدانقلاب از یک طرف و عوامل و عناصر گروههای، اگر نه ضدانقلابی، لااقل غیرانقلابی اسلامی، مسئولیت حفظ اصالت انقلاب را بر دوش و وظیفه پاکسازی جامعه را از آثار شوم قرنها استبداد و استعمار و ساختمان جامعه نوین اسلامی و رهگشائی برای تولد انسان طراز نوین اسلامی، در پیش دارند.
هر روز صبح در راه انقلاب اسلامی، مسائلی مطرح می شود که باید در برابر آنها موضع صحیح و اسلامی و قابل پذیرش و منطق را کشف کرد و در پیش گرفت.
پانزده خرداد روز قیام مظلومان و حقطلبانی بود که سالها صدای دردهاشان در سینه حبس شده بود، فریاد اکثریت خاموشی بود که رژیم وابسته حاکم آن روز هم آن را میدوشید و هم منابع و مصالحش را به باد غارت بیگانه میداد و هم بر فرهنگ و مذهبش هجوم آورده بود، مردمی که مصالح مادی و معنوی و فرهنگ و اعتقادات خود و در یک کلام هستی وموجودیت خود را در معرض تهدید و نابودی میدید به روحانیت و بالاخص به شخص امام خمینی روی آوردند ملجا و بازتاب دردهای خود را در آنجا یافتند. این مردم، اکثریت رهبران سیاسی قدیمی را سرگرم مسائل و کشاکش در بین خود، و اندیشیدن به مسائلی که درد مردم نبود یافتند بدین سبب بنا بر تجربه و سنت تاریخی ایران، اسلام، اسلام انقلابی را راهنمای قاطع عمل خود و امام خمینی را آشناتر با این مسائل و دردهای خود یافتند و به دنبال ایشان و به فرمان ایشان برای هرگونه حرکت و جانبازی آماده شدند.
از اینگونه قیامها در تاریخ کشور ما کم نیست: نهضت تنباکو مشروطیت و سالهای نخست کودتای ۱۲۹۹، اینها همه منابع تجربه ملت مسلمان و نقش روحانیون آگاه و مبارز بود. ولی قیام پانزده خرداد ویژگیهائی داشت که یک ارزش بینظیر تاریخی و دورانساز به آن میبخشد. این سر آغازی بود بر یک تحول و چرخش جهت در جنبش ملی ـ مذهبی ایران.
۱ـ گردش نیروهای وارد در مبارزه و مورد اتکا مبارزین از روشنفکران و طبقه متوسط شهرهای بزرگ به سطح توده مردم و قشرهای پائین جامعه در سطح کشور.
۲ـ غلبه وجه اسلامی جنبش و شکوفا شدن اندیشه و آرمانهای اسلامی در درون جنبش.
۳ـ گردش مبارزه مسالمتآمیز مردم علیه رژیم حاکم به سوی مبارزه قهرآمیز و مسلحانه.
ملیت ایرانی و مذهب
غلبه وجه اسلامی در درون جنبش ملی ایران، که پانزده خرداد ۴۲، آغاز تحقق آن بود، ناگهانی و بدون سابقه نبوده بلکه از ریشههای تاریخی استواری برخوردار است. اولاً از آغاز نهضت تحریم تنباکو تا سال ۴۱ جنبش ملی ایران که همواره با خصلت ضد استبداد و ضداستعماری مشخص میشد، از انگیزههای مذهبی سرچشمه میگرفت و اگر تنی چند از رهبران و پیشتازان جنبش مستقل از مذهب میاندیشیدند یا عمل میکردند، عامل پذیرش رهبری آنها و گسترش جنبش در میان مردم، همان انگیزه مذهبی و سنتهای ضدظلمی و ضداستعبادی اسلام و توحید بود که بیش از هر فکر و فرهنگی در قلوب توده مردم ایران نفوذ دارد. بنابراین وقتی جدای از رهبران، گسترش جنبش در میان خود مردم را مد نظر قرار می دهیم، حرکت ملی با انگیزه مذهبی شروع میشده و انگیزه مذهبی هم در قالب شعارها و خواستهای مبتلابه ملی در شرایط خاص تجلی و تحقق نمییافت و اصولاً بنا بر آموزشهائی که از زمان مرحوم سید جمالالدین اسدآبادی و مرحوم آیتالله نائینی به مسلمانان داده شده است، حرکت ضد ظلم، ضد استعمار و ضد استبداد و استثمار، عین مبارزه با شرک و باز کردن راه جهت پرستش انحصاری الله است. به سبب همین واقعیت بوده است که در اغلب موارد تاریخ جنبش ملی ایران، روحانیون آزاده یا مؤمنین و افراد مسلمان در راس جنبش قرار میگرفتند، یا اگر رهبری و پیشتازی از دیگران بود روحانیون و مسلمین حامی اصلی و عامل گسترش و نفوذ جنبش در توده مردم میشدند. این واقعیت از یک طرف افتخاری برای روحانیون آزاده و مردمگرا است که بیش از همه قشرها و اصناف خلق ایران خدمتگزار، ملجا، پناه و بازتاب دردهای اصیل ملت ایران بودهاند و از طرف دیگر و با اهمیت بیشتر، اینکه وظیفه دینی که یک روحانی یا یک فرد مسلمان متعهد را به جنبش و حرکت در میآورد و به خدمت خلق خدا و راه خدا میکشاند، وظیفه و انگیزه ملی را در درون خود دارد و از آن جدا نیست و در شرایط معین، که هدفهای ملی تحت شعارهای معین متبلور میشود، عین آن میگردد.
درباره ملیت و عوامل سازنده آن از صرف نظریهپردازان فلسفه سیاسی سخن بسیار رفته است، ولی آنچه که لااقل درباره کشورمان و ملت ایران صادق و غیر قابل انکار است اینکه عامل ربط و پیوند بین اقوام و نژادها و زبانهای گوناگونی که در سرزمین ایران زیست میکنند، همان مذهب است و این نکته پیش از اسلام در مذهب زردشت و بعد از آن در دین اسلام تجلی کرد. مذهب در ایران یعنی وحدت ملی، یعنی حفظ وطن، یعنی خودآگاهی و شعور ملی، و از این جهت است که هر وطنخواه صادق و هر ناسیونالیست متعهد، و حتی هر طرفدار اندیشه طبقاتی هم، اگر براستی در دعاوی خود صادق و امین باشد و غم ملت و وطن را بخورد نمیتواند از تاثیر اسلام و بویژه تشیع روی گرداند و نقش ضد ظلم، ضداستعماری و ضد استبداد و استثماری آن را نادیده بگیرد و یا در برابر آن بایستد.
توجه به حقیقت فوق، که بر هیچ فرد آگاه از تاریخ ایران پوشیده نیست، ما را به این حقیقت رهنمون میشود که جدا کردن نهضت ملی یا اهداف ملی از اهداف مذهبی در ایران به هیچ وجه با واقعیت تاریخی تطبیق نمیکند. این صحیح است که دین اسلام، برای هر فرد مؤمن و متعهد وظائف و آرمانهائی طرح میکند که از حدود و مرزهای ملیت و سرزمین خاص و زمان خاص فراتر رفته و به بینهایت و ابدیت و ذات لایزال و بیمنتهای پرورگار گرایش مییابد، ولی مساله بر سر تغایر و تضاد است، انگیزه مذهبی اگر از انگیزه ملی جدا باشد، عمل اجتماعی ـ سیاسی ـ مذهبی، با عمل اجتماعی ـ سیاسی ـ ملی منطبق است یا در راه آن است و انگیزه هم به خود فرد مربوط میگردد.
ملی شدن نفت و انگیزههای اسلامی
ملی شدن نفت یک حرکت ضداستعماری و ضداستبدادی بود، صرف نظر از آنکه این نهضت در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا چه تاثیراتی گذاشت و چگونه مبدأ و منشأ حرکتهای ضداستعماری ملل دیگر گردید. ملی شدن کانال سوئز، انقلاب الجزائر،… به اقرار رهبران آنها، از نهضت ملی شدن نفت ایران تاثیر پذیرفتند و تسریع یافتند، اصولاً حرکتی بود که نیروهای مذهبی، پیشتاز و جلودار و مبلغ آن شدند. اگر اصل ملی شدن ابتکار فرد دیگری باشد، پذیرش و ترویج و تودهای شدن و شعار ملی شدن آن مختص رهبران مذهبی بود. نقش مرحوم کاشانی و نواب صفوی و خلیل طهماسبی در به راه افتادن این حرکت و حراست از آن، نقش مراجع آگاه آن روز و فتاوای آنان (مرحوم آیتالله سید محمدتقی خوانساری، مرحوم آیتالله فیض مرحوم آیتالله حجت، مرحوم آیتالله صدر) آن نهضت را تودهای کرد. خون نوابها، امامیها و طهماسبیها در راه و به خاطر همین نهضت ریخت. آیا آنان مردمانی غیرمذهبی بودند یا انگیزهای غیراسلامی داشتند یا هدفی جز اعتلای اسلام و ملت اسلام در سر داشتند؟
دکتر مصدق که به حق پیشوای این حرکت قرار گرفت و نمونهای از یک رهبر ملی در تاریخ ایران گردید، روز نطق قبل از دستور خود، در جلسه ۱۸ خرداد ۱۳۰۶ مجلس شورای ملی راجع به عدلیه میگوید:
«… اگر ما در جامعه خودمان یک اصل (یعنی اسلام) را داریم، آن اصل را متزلزل نکنیم و نگوئیم که تجدد این طور حکم میکند، این نمیتواند مملکت را حفظ کند. پس باید مملکت را همیشه اصل اسلامیت حفظ کند فقط. خصوصاً حالا که تجدد ما بیاصل است و ما نباید با این اصولی که در جامعه است و به عنوان تجددهای دروغی مملکت را خراب کنیم …»(۱)
این جملات از کسی است که غیرروحانی بود وبه عنوان یک رهبر ملی و غیرمذهبی شناخته شده است. در دوران نخستوزیری او بود که شناسائی دولت پوشالی اسرائیل پس گرفته شد. تشریفات غیراسلامی و مصرف مشروبات الکلی در وزارت خارجه و سفارتخانههای ایران لغو گردید.
کاش این جملات برای وکلای دادگستری و حقوقدانان امروز کشورمان نیز رهنمون و سرمشقی میشد.
با این ترتیب و سوابق آیا این به حق است که نهضت ملی شدن نفت و رهبری آن را از اسلام و نهضت فعلی جدا بدانیم؟
وانگهی اندیشه اسلامی به ما حکم میکند که هیچ حادثه و واقعهای را بدون مقدمات آن ارزیابی نکنیم، اگر نهضت ملی شدن نفت نبود، و آرمان ضداستعماری در مردم مسلمان رشد نیافته بود، و اگر ضربه و کودتای ۲۸مرداد و نقش استعمار نوپای آمریکا و نوکری رژیم پهلوی پیش نیامده بود و اگر مبارزات ملی و ضداستعماری سال ۳۲ تا ۴۱نبود، آیا قیام روحانیت و پذیرش دعوت روحانیت از طرف تودههای مردم صورتپذیر بود؟ نهضت مقاومت ملی و نهضت آزادی ایران قبل از نهضت روحانیت، با انگیزه خالصاً اسلامی و با آرمان اسلامی شروع به فعالیت کردند و همین افراد بودند که مایه و پایه جنبش انقلابی اسلامی بعد از ۱۵خرداد شدند. مجاهدین، دکتر شریعتی و نهضت فرهنگی او، اقدامات و مبارزات نهضت آزادی در خارج از کشور، آیا در تکوین و تکامل انقلاب اسلامی ایران هیچ نقش و تاثیری نداشت؟
باید اذعان کرد که نقش و حوزه عمل نهضت آزادی که جمعیتی سیاسی ولی با مرام و هدف دینی بود، از میان روشنفکران مذهبی در شهرهای بزرگ فراتر نمیتوانست برود. و به حق این جنبش روحانیت به رهبری امام خمینی بود که وجه اسلامی جنبش را به اعماق تودهها گسترش داد و این واقعیت با قیام ۱۵خرداد رسمیت و استحکام یافت. نهضت آزادی با درک این حقیقت، از همان نخستین روزهای نهضت روحانیت در سال ۴۱مشتاقانه و با تمام وجود فعالیت خود را در راه و منطبق با نهضت روحانیت مترقی به رهبری آیتالله خمینی هماهنگ کرد و در جریان ۱۵خرداد و پس از آن تنها جمعیت سیاسی سابقهدار بود که به نحوی تشکیلاتی، چه در زندان و چه در خارج از زندان از اهداف جنبش روحانیت و ۱۵خرداد دفاع کرده و میکند.
بنابراین اگر انقلاب اسلامی ایران، امروز پیروز شده است. زمینههای آن از سالهای ۳۲ فراهم شده و در سالهای ۴۱ و ۴۲ اوج و کمال تازهای یافته است و این داعیه که انقلاب اسلامی ایران از پانزده خرداد ۴۳ شروع شده حقیقت ندارد.
انقلاب اسلامی ایران و روشنفکران و حقوقدانان
ولی مساله اصلی امروز ایران و انقلاب ما چیست و چه کسانی در حل این مساله نقش اصلی را دارند؟ آیا مساله بر سر اینست که چه کسانی در جنبش حق سبقت دارند یا چه کسانی پیشتازند یا چه گروهی حق تقدم دارد یا نهضت ملی شدن نفت جزء انقلاب اسلامی هست یا نه؟ به راستی اگر کسانی یا گروههایی در تکوین و تکامل این انقلاب اسلامی نقشی داشتهاند و این نقش را از روی تعهد و احساس وظیفه در برابر خدا و خلق ایفا کردهاند، جز از آن ناحیه انتظار چه پاداشی می توانند داشته باشند، اصولاّ مگر در این لحظات خطیر و حساس تاریخی که انقلاب ایران در مبارزه بود و نبود سیر میکند، موقع تقسیم پاداشها است؟ ـ هرگز! امروز روز احساس بستگی به سرنوشت انقلاب اسلامی و خدمت و ایثار با تمام وجود نسبت به آنست، هرکس در این راه پیشتازتر بود، طبعاً و به موجب قانون و سنت الهی جای خود را در انقلاب و دولت انقلاب و در نزد توده مردم باز خواهد یافت.
اگر مردم به روحانیون مبارز و مترقی بیشتر اعتماد میکنند و کارهای جاری انقلاب بیشتر در اختیار ایشان است، آیا این ناشی از زور و فشار و اعمال نفوذ است؟ یا دلیل دیگری هم وجود دارد. حقیقت اینست که روحانیت مترقی و مبارز که از آغاز نهضت روحانیت نسبت به آیتالله خمینی وفادار بوده و در طی پانزده سال گذشته مبارزه را رها نکرده و در پنهان و آشکار به فعالیتهای خود ادامه دادهاند، امروز از احساس مسئولیت بالائی نسبت به حفظ انقلاب اسلامی ایران برخوردارند و بار عمده مسئولیتها را به دوش میکشند و طبیعی است هرکس یا دسته از اشخاص که بیشتر در مسائل و مشکلات مردم حضور داشته و تماس نزدیک با مردم داشته باشند بیشتر مورد توجه و اعتماد و تثبیت مردم قرار میگیرند شاید علت عمده جمع شدن کارها و مسئوولیتهای انقلابی در نزد روحانیون همین واقعیت است.
بنابراین گروههای دیگر اجتماعی، به ویژه روشنفکران، که طیف وسیعی از اصناف و قشرها را میپوشانند، اگر از نفوذ در رهبری یا مقامات مسئول سیاسی و اجتماعی و انقلابی بر کنار ماندهاند، گناه عمدی کسی نیست. روشنفکران هر کجا، خارج از صحنه بحث و جدل حرفی یا تبلیغاتی حضور فعال داشته و با اهداف انقلاب اسلامی تفاهم و اخلاصی نشان داده باشند به همان میزان در رهبری امور نفوذ کردهاند.
وکلای دادگستری و حقوقدانان، که در ایام اخیر، نسبت به موضوع «دموکراسی، آزادی و قانون اساسی» این همه ابراز نگرانی کرده و پیراهن چاک دادهاند تا چه اندازه نسبت به اسلام و انقلاب اسلامی، نسبت به توده مردم و مسائل و مشکلات توده مردم دلسوزی و اخلاص و احساس مسئولیت نشان دادهاند. اگر درد آنها آزادی بیان و عقیده و مرام است، از روی حق و انصاف از ایشان میپرسیم در کدام انقلاب سازمان یافته یا سازمان نیافته، در طول تاریخ این مقدار آزادی بیان و قلم که امروز در ایران حاکم است، وجود داشته است؟ امروز بیش از پنجاه روزنامه یومیه و هفتگی در سطح کشور چاپ و منتشر میشود و بیشتر از چهل نشریه در اختیار همان روشنفکران مخالف اسلامی یا مخالف اسلامی بودن انقلاب است. وزن عمده تبلیغات قلمی و اجتماعات روشنفکری در دست اینگونه افراد، اعم از نیروهای مارکسیستی یا غیر آن میباشد. در حالیکه تعداد اینگونه روشنفکران مخالف اسلام در جامعه ایران از یک درصد جمعیت فعال تجاوز نمیکند، یعنی هشتاد درصد امکانات و مواضع تبلیغاتی سیاسی در اختیار و بلندگوی یک در صد جمعیت فعال کشور است و رهبری و مسئولین انقلاب و دولت نسبت به این توزیع غیرعادلانه امکانات تبلیغاتی ساکت هستند و حتی بارها بقای آزادی قلم و بیان را تصریح و تاکید کردهاند. این آزادی و امکانات تبلیغاتی تا جایی پیش رفته است که بسیاری از عناصر ضدانقلاب و نیروهای دشمن انقلاب ایران که تا یکی دوماه پیش در برابر قدرت و صلابت انقلاب جرأت اظهار وجود نداشتند، از همین امکانات استفاده میکنند و در پشتسر همین روشنفکران معترض موضع میگیرند. وکلای دادگستری و حقوقدانان در همه جوامع دیگر به مدافعان و نگهبانان حقوق اساسی مردم و تأمین حقوق بشر و پشتیبانی از آزادیهای قانونی مشغول و معروف هستند و ما امیدواریم وکلا و حقوقدانان ایرانی هم همیشه چنین باشند. برخی از همین وکلا در جریان یکسال و نیم اخیر اقدامات مؤثر و مفیدی در جهت دفاع از حقوق زندانیان کردند که البته مورد قدردانی ملت بوده و هست. ولی سوال اینجاست که آنان در برابر آن اقدام محدود و کوتاه مدت که از جانب معدودی از ایشان صورت گرفت چه پاداشی انتظار دارند. آیا منتظرند که مردم، مردمی که برای به کرسی نشاندن اهداف اسلامی خون و جان نثار کردند. آنان را در صدر رهبری خود قرار دهند بدون آنکه از وفاداری و صداقت ایشان نسبت به آرمانهای اسلامی اطمینان کافی کسب کرده باشند؟ وانگهی مردم میپرسند که این وکلای دادگستری و حقوقدانان که امروز به خاطر محدودیت تصوری و ادعائی آزادی این همه یقه چاک میدهند، در سالهای گذشته، در بیست و پنجسال گذشته که تجاوزات آشکار و بیحد و حصری نسبت به قانون اساسی موجود، نسبت به حقوق اساسی مردم و بشر و نسبت به آزادیهای فردی و اجتماعی صورت میگرفت، کجا بودند و چه میکردند. بسیاری از این وکلا و حقوقدانان در همه دادگاهها یا واحدهای بخش دولتی و خصوصی به صورت وکیل و کارشناس حقوقی و مشاور و غیره خدمت کردهاند و از حقوقها و پاداشهای کلان متمتع شدند و معذالک علیه آن همه تجاوز بر آزادی کوچکترین دمی برنیاوردند. ولی اکنون که بیش از هر زمان و موقعیتی دیگر، کشور ما و مردم ما در برابر توطئههای ضدانقلابی از داخل و خارج، نیازمند به اتحاد و وحدت کلمه هستند، در شرایطی که بالاترین درجه آزادی بیان و قلم وجود دارد و حتی سخنان و مدافعات همان وکلا و حقوقدانان را از رادیو و تلویزیون جمهوری اسلامی پخش میکنند، در چنین شرایط حاد و خطیری است که وکلای دادگستری و حقوقدانان فریاد وا آزادی سر میدهند و بذر تفرقه و یأس در میان مردم میکارند. این عمل مورد رضایت کیست؟ چه مقاماتی از آن بهره میبرند؟ آیا این آب به آسیاب دشمن انقلاب و دشمنان خلق ایران ریختن نیست؟
آزادی بیان و قلم در کنار احساس تعهد مسؤولیت نسبت به مردم و سرنوشت انقلاب مردمی است که ارزش واقعی را مییابد والا بیان و قلم نامتعهد در برابر ۹۰ درصد جمعیت کشور و وابستگیهای عقیدتی آنها و انقلاب آنها مرادف است با هرجومرج، مرادف است با ایجاد تفرقه در صفوف انقلابیون، و مرادف است با دلسردی و مأیوس ساختن مردم نسبت به رهبری انقلاب اسلامی و باز گرداندن آنها از انقلاب، و همه اینها در نهایت برای کمک به تجدید حیات و تجدید سازمان ضدانقلاب. ما تأکید میکنیم که آزادی بیان و قلم و مرام و اجتماعات همه امور اساسی در انقلاب ایران هستند و رهبری انقلاب اسلامی و دولت موقت انقلابی نیز صمیمانه نسبت به این امر معتقد و وفادارند ولی آزادی بیان و مرام تا آنجا مجاز و پسندیده است که موجبات بازگشت ضدانقلاب را فراهم نکند و بر اساس مسئولیت و متعهد نسبت به کلیاتی از انقلاب اسلامی ایران باشد. این آزادی محترم است و غیر آن موجب خشم مردم ستمدیده و مسلمان ایران خواهد بود.
و اما درباره تدوین قانون اساسی که این همه موجب هیاهو و اظهار سخنرانی از جانب وکلای دادگستری و حقوقدانان و همه گروههای سیاسی مخالف با انقلاب اسلامی ایران قرار گرفته است.
اولاً: فراموش نشود که در ایران انقلابی صورت نگرفته، و یک انتقال قدرت بر مبنای حفظ رژیم موجود نبوده است. انقلاب یعنی نفی ارزشهای رژیم موجود، یعنی نفی مؤسسات و بنیادهای آن. انقلاب خود فرهنگی دارد، که مؤمنان و وفاداران صادق انقلاب آن را درک کرده و میکنند. طبیعی است و در تمام انقلابهای جهان سابقه و سنت است که به قوانین را رهبران و مسئولین عمومی انقلاب، انشاء و تدوین میکنند. پس اگر در شرایط حاضر، انشاء و تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را کسانی انشاء و تدوین میکنند که فلسفه و ایدئولوژی انقلاب اسلامی را درک کرده باشند. شکل حقوقی دادن به این فلسفه و در قالب مواد و اصول در آوردن آن هم کاریست که از هر محصل حقوق یا هر فرد سابقهدار در مسائل و مبارزات سیاسی و اجتماعی ساخته است.
ثانیاً: پس از انشاء و تدوین قانون اساسی مجموعه آن به اطلاع افکار عمومی میرسد و حدود دوماه هم وقت برای اظهار نظر تمام ملت، از جمله صاحبنظران و حقوقدانان، با ایدئولوژیهای مختلف وجود دارد که بطور آزاد یا در مجلس مؤسسان ابراز و نسبت به تغییر و تکمیل آن اعمال میشود.
ثالثاً: وقتی همین قانون اساسی تدوین شده به اطلاع عموم رسید معلوم خواهد شد که همین قانون بر مبنای معیارهای اسلامی، حقوق و آزادیهای سیاسی و اجتماعی افراد و گروهها را تا چه میزان تامین و تضمین کرده است، و آیا قوانین اساسی به اصطلاح دموکراتیک چیزی بر این قانون اضافه دارند یا نه و آیا این قانون، با معیارهای دنیای امروز، تطبیق میکند یا خیر؟
رابعاً: با وجود اینکه حق انقلابیون صاحب درک و درد اسلامی است که بر انشاء و تدوین و تصویب قانون اساسی بپردازند، معذلک بطوری که به ما اطلاع داده شده از طرف شورای طرحهای انقلاب در نخستوزیری، به سران گروههای معروف سیاسی پیشنهاد مشارکت در کمیسیونهای تدوین طرحها و قوانین، شده است. این پیشنهاد، به سازمان مجاهدین خلق، چریکهای فدائی خلق و جنبش شده است ولی هیچگونه استقبالی از این دعوت به عمل نیامده است.
این است همه آنچه که در مورد قانون اساسی صورت گرفته و این ماهیت تبلیغات، هیاهو و اظهار نگرانیهایی است که نسبت بدان بعمل میآید.
خامساً: آنچه که موجب بقای یک نظام انقلابی و دموکراتیک میشود و آزادیها و حقوق اساسی و متقابل مردم و هیات حاکمه را تضمین میکند، این متن تصویب شده قانون اساسی نیست. بلکه این روح دمکراسی و تساهل متقابل و احساس مسئولیت و تعهد افراد و گروهها بویژه راهبران فکر و اندیشه مردم یعنی ارباب بیان قلم و مطبوعات و روشنفکران و سایر قشرهای صاحب مسئولیت است. قانون اساسی سال ۱۹۰۶ ایران حاوی بسیاری از حقوق دمکراتیک صحیح بوده و هست ولی عملکرد دولتها و رژیم حاکم هرگز بر آن منطبق نبوده بلکه بسیاری از حقوق اولیه و اساسی مورد تهدید و تجاوز قرار گرفته است. منشاء و بهانه این تجاوزات بیحد و حصر در طول شصت سال از مشروطیت ایران، همان هرجومرج و تلاشی قدرت مرکزی مسئول و فقدان اخلاق و روحیه دموکراتیک در میان گروهها و شخصیتهای سیاسی بود. آیا تجربه هفتاد ساله گذشته باعث نمیشود که ما و همه گروهها و شخصیتهای سیاسی و همه اقشار ملت، نسبت به رعایت رفتار دموکراتیک با یکدیگر و اجتناب از هرجومرج حساس و معتقد باشیم؟ امروز هرج و مرجی که بر جامعه انقلابی ما حاکم است بزرگترین دشمن درونی انقلاب است که میرود تا راه را بر پیش آمدن و تجدید سازمان ضدانقلاب باز کند.
آیا گروههای مخالف کنونی که زیر لوای «آزادیخواهی» دست به اینهمه آشوبها و هرجومرجها میزنند و از پاشیدن بذر تفرقه در میان صفوف ملت ابائی ندارند، این را در نظر دارند که نهایت هرجومرج یک دیکتاتوری خشن مجدد است، خواه دیکتاتور فاشیستی و یا استالینیستی؟
گروههای مارکسیستی یا روشنفکری و بعضی از گروههای اسلامی مثل سازمان مجاهدین خلق که علیه حاکمیت آخوند و استبداد روحانی عمل و تبلیغ میکنند، آیا این را میدانند که دشمن اصلی انقلاب ایران این هرجومرج و آزادی بیقید و مسئولیت است نه حاکمیت آخوند؟
انقلاب و فرصتطلبی
یکی از عمدهترین مسائلی که هر انقلاب و نهضت پس از پیروزی با آن روبهرو است، مساله فرصتطلبی و نفاق است. کسانی که تا یک شب قبل از به ثمر رسیدن مبارزات و فداکاریها و قربانی دادنهای یک ملت در کنار دشمن یا در صف بیطرفان تخطئهگران جنبش و انقلاب بوده و از مزایای نظام قبل بهرهور بودهاند، یکشبه رنگ عوض میکنند و در لباس دوست در میآیند و به طرح مطالب و شعارهائی تند و حادتر از خود رهبران اصیل انقلابی، خود را در صدر سخنگویان و (غمخواران) نهضت و انقلاب و مردم و طبقات محروم جامعه قرار میدهند و ای بسا کسانی را هم به خود جذب کنند. سخنان و شعارهای ایشان فریبنده است ولی دقت در زندگی گذشته و حال ایشان میزان صمیمیت و دلبستگیشان را به انقلاب نشان میدهد. اینها در لباس انقلاب راه را برای بازگشت ضدانقلاب و ارتجاع به نظام ساقط شده باز میکنند.
عدهای دیگر که به خاطر ضعف فکری و ناتوانی در تحلیل، در روزهای تاریک مبارزه نتوانستهاند پیشتاز مبارزه خلق قرار گیرند و یا به سبب نارسائیهای خصلتی و وابستگیهائی که داشتند، قدرت قیام قاطعانه در برابر رژیم جبار و فاسد و خائن گذشته را نداشتند، و حتی در آخرین روزهای مبارزه قهرآمیز ملت علیه رژیم پهلوی، جرأت نفی یکباره سلطنت و طرح انتقال قاطع قدرت به ملت را نداشتند، پس از پیروزی چشمگیر و اعجابآور انقلاب، برای عقب نماندن از صف رهبری و ریاست، سنگ آزادی و دمکراسی را به سینه میزنند و خود را میوهچین جنبش و فداکاریهای مردم قرار میدهند و وارث رهبران و پیشوایان گذشته ملت معرفی میکنند تا مگر در پرتو نام و محبوبیت آن رهبران، برای خود اعتباری کسب کنند و اعتبار مبارزه ملی را به خود انحصار دهند. جبهه دموکراتیک تشکیل میدهند، در حالی که معلوم نیست این جبهه از کدام دسته از نیروهای ملی و مبارز و انقلابی متشکل است. بدون ذرهای کوشش و تلاش در جهت حل مسائل انقلاب یا خدمت به مردم محروم و زحمتکش این سرزمین، با شعار و تبلیغ و با ایجاد شایعه خود را غمخوار آزادی معرفی میکنند و تخم تفرقه و نفاق را در میان مردم انقلابی میکارند و آشوب و هرجومرج را دامن میزنند تا انقلاب و رهبری انقلاب در انجام رسالتهای خود ناکام و دچار شکست شود.
در حالیکه جوانان و مردان و زنان مسلمان با شور و اخلاصی بینظیر در گوشه و کنار بیابانها و روستاهای کشور به خدمت و ایثار به خلقهای مستضعف، بدون کوچکترین ریا و تظاهر مشغولند. اینان در محافل لوکس روشنفکری و غربزده خود فریاد دلسوزی برای آزادی را سر میدهند و به ایدئولوی انقلاب اسلامی ایران توهین و انقلاب را غیراسلامی قلمداد میکنند تا مگر دشمنان اصلی اسلام یعنی امپریالیستهای غرب و شرق را خوشحال و به حمایت از خود جلب کنند.
یکی از مهمترین علل نگرانی امام خمینی در ایام اخیر، همان تلاشهای فرصتطلبانه و بهرهبرداری انحصاری از نام دکتر مصدق و میراثخواری نهضت ملی شدن نفت و سعی در نفی اسلام بودن انقلاب است که از جانب این گروه صورت گرفته و میگیرد، در حالیکه دکتر مصدق پیشوا و بنیانگذار نهضت ملی ضداستعماری ایران بوده و این نهضت برای اینکه در پروسه تکامل خود به حقیقت واقعی و اصیل ضداستعماری خودش منجر گردد، ناچار بود که به انقلاب اسلامی بینجامد. انقلابی که نه تنها منافع سیاسی و اقتصادی غرب را نفی کند، بلکه فرهنگ نوین و حیاتبخش اسلامی را جانشین آن سازد. انقلاب اسلامی ادامه منطقی نهضت ضداستعماری ملی شدن نفت است و ملت ایران به استقلال و آزادی کامل نمیرسد مگر با فرهنگی مستقل از غرب و شرق، فرهنگی که از اعماق تاریخ پانزده قرنه این ملت با خون و گوشت آن عجین شده است. رهبری دکتر مصدق تا زمان چرخش و تحول نهضت ملی ایران به سوی مبارزه قهرآمیز یعنی تا پانزده خرداد ۴۲محل تردید نبوده و نیست، ولی در شرایط انقلابی امروز سخن از پیشوایی بزرگمردی که حضور ندارد، ناشی از عدم درک مفاهیم و ایدئولوژی انقلاب ایران و مشکوک به قصد تفرقه و تشتت در صفوف ملت است. از طرف دیگر، ارج و احترام دکتر مصدق در تاریخ ایران و جهان همیشه والا و پابرجاست ولی مصدق متعلق به همه ملت ایران بوده است نه یک خانواده یا یک فرد از یک خانواده.
ما به این گروه توصیه میکنیم که اگر می خواهد در پیشبرد انقلاب اسلامی ایران نقشی و سهمی فعال داشته باشد و از اعتماد تودههای مردم برخوردار گردد، بهتر است که اهداف انقلاب اسلامی ایران را بیشتر درک و از طرح مسائل افتراآمیز و تهمت ضدآزادی به آن بپرهیزد.
چه باید کرد؟
در برابر هجوم ضدانقلاب که امروز در پشت «دلسوزان برای آزادیهای دموکراتیک» چهره پنهان کرده است، چه باید کرد؟ آیا درگیری رو در رو با این گروهها، و به خشونت و ارعاب کشاندن مبارزه درون مردمی، خدمت به وحدت انقلاب میکند یا بذرهای تفرقه را که دیگران میکارند به آبیاری مینشیند؟
به نظر ما هر نوع برخورد و مواجهه خشونتآمیز نسبت به اینگونه معترضان که هنوز، علقه و وابستگیشان به ایران و ایرانی نفی نشده است، صفوف ملت را مشتتتر کرده خشونت را تا سرحد جنگ خانگی پیش خواهد برد. انقلاب اسلامی ما به قدر کافی منطق و حجت دارد که پاسخ منطقی و دور از خشونت اینگونه شیفتگان آزادی را بدهد و نیازی به سرکوب و قهر ندارد. برخورد قهرآمیز و ارعابی با مخالفین حتی مخالفین فرصت طلب و متظاهر، خود انقلابیون اسلامی را از تکامل کیفی باز میدارد و به سوی افراطیگری و قشریت سوق میدهد.
اعتقاد راسخ ما اینست که برای حفظ انقلاب اسلامی و بخاطر نشان دادن چهره اصلی اسلام که واقعیترین و بشردوستانهترین دمکراسی عالم است باید به مبارزه سیاسی خود رنگ منطق و تساهل بدهیم و به جای واکنشهای احساسی در برابر مخالفان و رقیبان سعی در جمع کردن و وحدت گروههای مؤمن به اسلام و انقلاب اسلامی کنیم.
تلاش در جهت پیریزی و تشکیل جبهه اسلامی انقلابی و مترقی، امروز، از اعظم وظائف و بنیادیترین تکالیف مذهبی و سیاسی ما است که در عین حال مساله انقلاب اسلامی و بقای آن را نیز تضمین میکند.
این جبهه باید از تمام گروههای وفادار به مکتب اسلام، ولو با برداشتهای گوناگون، که اسلام را در ذات خود نفیکننده استعمار و استبداد و استثمار میشناسند و رسالت خود را در خدمت به تودههای محروم و مستضعف میدانند، تشکیل شود.
چنین جبههایست که میتواند پایگاه اجتماعی یک مرکزیت قوی و قدرتمند که ما در بیانیه اردیبهشت ماه طرح کردیم، قرار گیرد و اجرا کننده تحقق بخش اهداف انقلاب اسلامی در سطح جامعه و مقابلهکننده مردمی در برابر گروههای ضدانقلاب اسلامی باشد.
در این یادبود و گرامیداشت شهدای پانزده خرداد ۴۲، شهدائی که قهرمانان گردش نهضت ملی ایران به سوی انقلاب اسلامی بودند، به مصداق: «… فاستبشروا ببیعکم الذی بایعتم به …» به روح پر فتوح ایشان درود میفرسیم و این یادبود را به منزله آغازی بر وحدت نیروهای انقلابی اسلامی به شمار میآوریم و بنا به مسئولیت اسلامی، خود را در این راه آماده خدمتگزاری تمام این نیروها اعلام میداریم.
نهضت آزادی ایران
۱۳ خرداد ماه ۱۳۵۸
(۱) «نطقها و مکتوبات دکتر مصدق» انتشارات مصدق، جلد ۷، ص ۱۰۴
نهضت آزادی ایران از بدو تاسیس در سال ۱۳۴۰ بر مبنای ایدئولوژی اسلامی، و با استراتژی مبارزه با استعمار و استبداد و رسالت داشتن نقش شاهد و واسط در جهت ایجاد پل در میان روشنفکر متعهد و روحانیت مبارز و مترقی، به حرکت خود تا کنون ادامه داده است.
پانزده خرداد همچنان که نقطه عطفی در تاریخ مبارزات ملت ایران و انعطاف آن به طرف مبارزه مذهبی و ایدئولوژیک بود. زنگ خطری برای همه مبارزان برای تجدیدنظر در خطمشی و شیوه مبارزاتی آنان نیز به شمار میرود. نهضت آزادی ایران افتخار دارد که در این راه نقشی تعیین کننده داشته است، برای یادآوری این مطلب برخی از اعلامیههای مربوط به بعد از پانزده خرداد ۱۳۴۲در اینجا آورده میشود فاعتبروا یا اولی الابصار.
کارگران و زحمتکشان:
یازدهم اردیبهشت ماه امسال مصادف با روز اول ماه مه و جشن بینالمللی کارگران است. اول ماه مه مظهر مبارزه برای زندگی بهتر و همبستگی جهانی کارگران است.
در چنین روزی در سال ۱۸۸۶ میلادی کارگران شهر شیکاگو با شرایط غیرانسانی و نامناسب کار و بخاطر کسب حقوق خویش دست به تظاهرات عظیمی زدند اما بر اثر دسیسههای کارفرمایان صفوف کارگران از هم پاشیده شد و گروهی فراوان کشته و عدهای زندانی و رهبران کارگران پس از محاکمه اعدام گردیدند. سال بعد خیانت کارفرمایان افشا چهرههای آنان نمایان و معرفی گردید و موجی از خشم و تنفر و ناراحتی در جهان برانگیخت. سه سال بعد از آن واقعه کنگره بینالمللی کارگران در شهر پاریس در روز اول ماه مه ۱۸۸۹ تشکیل شد. در این روزی که مصادف با برگزاری یکصدمین سال انقلاب کبیر فرانسه و افشا خیانت کارفرمایان شهر شیکاگو بود تصمیم گرفته شد آن را همه ساله جشن بگیرند و برای اعلام خواستهای صنفی و دیگر مطالبات اجتماعی تظاهر کنند و نیروهای خود را بسیج نمایند. از آن تاریخ به بعد کارگران هر کشور بسته به موقعیت و امکانات خود این روز را جشن میگیرند. در بعضی ممالک این روز رسماً عید عمومی تلقی میگردد و در برخی فقط مختص کارگران است.
و اما ایران … گر چه ایران طبق مقاولهنامههای کنفرانس کار ژنو نمیتواند این روز را نایده بگیرد ولی عملاً کارگر ایرانی نمیتواند چنین جشنی را برگزار کند. زیرا آنجا که استبداد و محرومیت و اختناق هست جای شادمانی نیست. کارگر ایرانی باید مبارزه کند و هنوز فداکاری زیاد لازم است تا این وضع آشفته و اسفبار سامان بگیرد. در مملکتی که هیات حاکمهاش با دروغ میخواهد همه مردم و بویژه دو قشر مولد (کارگر و دهقان) را افسون کند چه جای نشاط است؟ در آنجا که مزد متوسط روزانه کارگران معدن ۶۰ ریال است و وزارت صنایع و معادن با آن همه زرق و برقش جرات اعلام مزد متوسط ۲۲۰۰۰ کارگر کورهپزخانه را از فرط ناچیزی ندارد ـ در آنجا که دولتش از وجود هزاران زن کارگر که در انبارهای تاریک و نمناک خراسان و آذربایجان جان میدهند و کرک پاک میکنند خبر ندارد ـ بالاخره در مملکتی که در یکی از شهرهای بزرگ و پرجمعیتش فقط یک زن کارگر بیمه وجود دارد و در منطقه نفتخیزش کارشناسان بیگانه زندگی افسانهای دارند و کارگران ایرانی در حصیرآباد آبادان خون دل میخورند ـ آیا هیچ ایرانی میتواند شاد باشد و آرام بگیرد؟
کارگر ایرانی نمیتواند ساکت بنشیند و به گفتههای بیاساس وزیر کار که در پشت تریبون مجلس میگوید: «اعتصاب در هیچ جای دنیای برای کارگران قانونی نیست» گوش کند. اصولاً کارگر ایرانی فاقد پناهگاه است و از هر گونه حق تجمع و داشتن سندیکاهای سالم و اصیل برای تامین و بهبود و ادامه زندگی محروم است و حتی سندیکاهای ساختگی را نیز لانه سازمان امنیت کردهاند. وزارت کار که میتواند و باید بهترین حافظ حقوق کارگران باشد در ایران عامل اجرای مقاصد استعمارگران داخلی و خارجی است. همین وزارت کار، کارگران شریف و مسلمان ما را به جرم اعتراض به غصب حقوق خود با اتهامات ناروا به زندان میفرستد و آینده آنها و خانوادهشان را تار میسازد. به قول حضرت آیتالله خمینی «در این مملکت هزاران نفر (از همین طبقه) در همدان و سایر شهرستانها از سرما میمیرند. آیا چه اقدامی برای جلوگیری از اینهمه تلفات شده است.»
تبلیغات و مقالهخوانی در رادیو که برای کارگر نان نمیشود، فرهنگ و بهداشت نمیشود. اکنون بیش از یکسال از تاریخ تصویبنامه سهیم شدن کارگر در سود ویژه کارخانه میگذرد چه قدم مؤثری در راه بهبود وضع زندگی کارگر ایرانی برداشته شده است؟ و چه تحولی صورت گرفته است؟ مگر با حقایق عالم و واقعیات زندگی یک اجتماع میشود بازی کرد؟
در این کشور یک سرمایهدار وابسته به خارج سالی تنها ۱۵میلیون سود از یک امتیازش میبرد و ارز کشور را خارج میکند و با داشتن چندین امتیاز دیگر از این قبیل چه برای کارگران میماند؟ کارگر با کارفرمائی که برای حفظ نفع خود و مصون ماندن از هر نوع تعرضی تعدادی از سهام کارخانه را افتخاراً به دربار وامیگذارد چه میتواند بکند؟
با اینحال مسئله کارگر یکی از مسائل جامعه کنونی ما است. آنچه مهم است اصولاً وضع مزدوری در ایران است. مزدور به معنای اعم. در ایران همه جا سخن از بدبختی است، در اداره و بازار و کارخانه و… تعداد سرسامآور بیکاران و شیوع روز افزون بیکاری مخفی حتی از مسئله کارگر و بدبختیهای او هم مهمتر است. رواج دلال بازی برای مبارزه با اینهمه نابسامانی و نجات اقتصاد ورشکسته ایران کاری از پیش نمیرود.
آنجا که وارداتش ازنظر حجم و قیمت ۶برابر صادراتش هست حاصلی جز فقر و بیکاری ندارد.
برای از بین بردن عوامل بدبختی ایران باید جنبشی بشود، جنبشی عظیم و قاطع و خوشحالیم که جنین تحرکی در جامعه ما در زمینههای مختلف بوجود آمده است. هشیاری و فداکاری مراجع عالیقدر روحانی و مردم مسلمان ایران به پیروی از تعلیمات حیاتبخش اسلامی ضامن پیروزی این جنبش است. کارگران مسلمان ایران در پیشبرد این نهضت مقدس سهمی بسزا دارند. پیروزی کارگران ایران را در همگانی با ملت قهرمان ایران در مبارزه علیه ظلم و استبداد خواستاریم و امیدواریم که با تشکل همه جانبه و هشیاری بیشتر و مجهز شدن به سلاح تشکیلات روز به روز به هدف نزدیکتر شویم.
درود فراوان به مراجع عالیقدر و مجاهد حضرات آیتالله خمینی و میلانی و شریعتمداری.
درود فراوان به مظهر مبارزات ضداستعماری شرق جناب آقای دکتر محمد مصدق.
سلام گرم به سران دلیر و فداکار نهضت آزادی ایران حضرت آیتالله طالقانی و آقایان مهندس بازرگان و دکتر سحابی استادان دانشگاه و دیگر رزمندگان که اکنون در دادگاه تجدید نظر محاکمه میشوند.
سازمان کارگری نهضت آزادی ایران
اول ماه مه۱۹۶۴
۱۱ اردیبهشت ۴۳
۱۹/۳/۴۲
بخوانید و به دیگری بدهید
دیکتاتور خون میریزد
مردم مسلمان ایران
در طول تاریخ ایران نخستینبار است که به مقام منیع نیابت عظمی امام علی علیهالسلام جسارت میشود و مراجع تقلید حضرت آیتالله خمینی دزدیده و زندانی میشود. حضرت آیتالله شریعتمداری در خانه خود و در میان صدها سرباز گارد شاهی زندانی است و حضرت آیتالله میلانی را که برای شرکت در انقلاب خونین مردم تهران از مشهد حرکت نموده بودند از نیمه راه بازگردانیده و علماء تهران، شیراز، قم، مشهد، تبریز و شهرهای دیگر را دستهجمعی زندانی میکنند.
مردم باغیرت
رقم کشتهها و زخمیها در کشور از دههزار نفر متجاوز است مردم عریان و به جان رسیده این مملکت سینههای لخت خود را به رگبارهای مسلسلهای شاه دیکتاتور سپردند، مردند و تسلیم حکومت جبار نشدند.
دانشجویان دانشگاه تهران با شعار دیکتاتور خون میخواهد، مرگ بر دیکتاتور خونآشام به یاری مردم مسلمان به خیابانها ریختند و امروز ششمین روز قیام و انقلاب سراسری مردم کشور علیه دیکتاتوری است و هنوز علیرغم تصور باطل عمال دیکتاتوری مقاومت مردم ادامه دارد.
مردم تصمیم گرفتهاند به خاطر رضای خداوند و تحمیل حق و آزادی به مقاومت ادامه دهند.
ایرانی مسلمان:
به حکم حضرت آیتالله میلانی (در اعلامیهای که در تکذیب اعلامیه جعلی از قول ایشان صادر فرمودهاند) هرکس در این شرایط دست از مقاومت بردارد به اسلام، به قرآن، به آزادی خیانت کرده است.
هیهات: که تو مسلمان باشرف خیانت کنی، هیهات که تو، تو که با فریاد اللهاکبر (اسلام و خمینی پیروز است) جان میدهی اندیشه تسلیم و خیانت به دماغ راه دهی.
مسلمانان
اکنون با همه نیرنگهای دستگاه جبار با آنکه مامورین سازمان امنیت. مغازهها، کتابخانه پارک شهر را با پودر حریق آتش زدند و به زنان تجاوز کردند تا قیام مردم شرافتمند ایران را در دنیا شرارت اشرار معرفی نمایند، قیام شما چنان بزرگ و چنان درخشان و چنان پرشکوه، چنان قهرمانی شد که پردههای پندار درید. دنیا با این تحسین و اعجاب و از ورای پردهها دریده شده دروغ دستگاه تبلیغاتی به نظاره این قیام قهرمانی آمدند.
شما ملت مسلمان ایران میدانید که قیام مراجع عالیقدر و روحانیون بزرگوار علیه مظالم دستگاه حاکمه و دیکتاتوری است و به هیچ وجه این مبارزه مقدس با موضوعات ظاهری اصلاحات ارتباطی ندارد و در هیچیک از اعلامیههای صادره از مقامات مذکور کوچکترین اشارهای به این مسائل کوچک نشده و شما به خوبی از تبلیغات این دستگاه به جائی رسیده است که آیتالله قمی را نخست دستگیر میکنند و بعد از قول او فتوا جعل میکنند. افراد نهضت آزادی ایران، یاران وفادار قرآن و شاگردان مکتب آزادیبخش حسینبنعلی علیهالسلام با ایمان راسخ و قاطعیت و بدون تزلزل با قیام عمومی مردم ایران همگامی نموده و به یاری خدا ملت ستمدیده ایران را تا پیروزی معاونت خواهند کرد.
با استعانت از خداوند قادر قهار
نهضت آزادی ایران
پیوند مقدسی که ناگسستنی است
نهضت آزادی ایران، ستون فقرات نهضت مقاومت ملی و نیروی اجتماعی اصیل و مقاوم نهضت ملی ایران است. خصلت اساسی این نیروی عظیم و جاودانی در اینست که از قدرت خلاقه ایمان مذهبی مردم سرچشمه گرفته و از درون قلوبشان فوران کرده است. ما همان زمان که در نهضت ضداستعماری به پیشوائی قهرمان بزرگ میهنمان دکتر محمد مصدق برای رهائی ملت و استقرار حاکمیت و استقلال ملی مبارزه میکردیم. منتهای سعیمان این بود که مبارزه بهعنوان جهادی مقدس تلقی شود و تودههای مسلمان با شور و اخلاصی ثمربخش در سازمانش متشکل گردند و ضامن ادامه پیروزیش باشند.
پس ازآن در نهضت مقاومت ملی و نافرمانی ضداستعماری کوشش بسیار کردیم تا مبارزه ملی جنبه نیروی اعتقادی پیدا کند وموجب بسیج همگانی مسلمانان بر ضد هیئت حاکمه دست نشانده اجنبی گردد. دادستانی ارتش در ادعانامهاش جلوهای از این مساعی خستگیناپذیر را منعکس نموده است. آنجا که میگوید «آنان در سالهای ۳۳-۳۴ فعالیتهای سیاسی حادی در نهضت مقاومت ملی داشتند و انجمنهای اسلامی را برای جلوگیری از تشتت خود تأسیس کردند.» آری ما همواره بنابر وظیفه مذهبی به میدان مبارزه آزادیبخش ملی گام نهاده و تامین استقلال و حاکمیت و سعادت مردم را یکی از بزرگترین مسئولیتهای خویش در برابر پرودگار متعال دانستهایم و در طریقش به جان کوشیدهایم.
در نطقهای افتتاحیه نهضت آزادی ایران نیز در صدر گفتار به همگان اعلام داشتهایم که «ما مسلمانیم» و مبارزه در راه خوشتختی تودههای رنجبر مظلوم و استعمارزده میهنمان را جهادی مقدس تلقی میکینم و آن را فریضهای از فرایض اسلامی میدانیم و در اقامهاش کوشا خواهیم بود.
در مبارزه ضدامپریالیستی و ضددیکتاتوری ایمان اسلامی را به مثابه کوبندهترین سلاح ایدئولوژیک تودههای کارگر و دهقان و به مثابه آرمان امیدبخش تهیدستان جامعه به کار بردهایم. عملاً نیز شیوه مبارزه ما معطوف به بسیج مردان مجاهد و پاکدلی بوده است که ایمان و اراده پولادینشان را وقف تودهها کردند، از این رهگذر طبقاتی را که برای بهبود شرایط زندگانی در تلاشند با اهل فداکاری و ایثار و مردانگی همدوش و همگام ساختهایم و جنبش ملی را به پیش راندهایم.
در نیمه دوم سال ۴۱ الهامات مراجع عظام تقلید و علمای مبارز و آزادیخواه به میان تودههای روشنفکر و ستمدیده جامعه راه یافت و مجاهدات جمیله آن بزرگواران هر چه مؤثرتر و نافذتر گشت.
اسلام عزیز روح حزب ماست و مسلمانان طبیعیترین همرزمان ما هستند، ما بنیانی مرصوص و قطعه پولادی تجزیهناپذیر هستیم که در مسیر مبارزه پیوستهتر و محکمتر میشویم و هیچ عاملی جز در جهت استحکام هر بیشتر ما مؤثر نخواهد بود. همه به یاد دارند که در جنبش خونین ضددیکتاتوری نیمه خرداد ۴۲ ما چون سربازانی پاکباز در راه روحانیت شیعه که مظهر دین و آزادی ملی ماست سرنهادیم و خونمان را با خونهای پاک شهدا بیامیختیم. پیکار تاریخی و هیجانانگیز نیمه خرداد ۴۲ تجسم درخشان آرمانی بود که طی سالها مبارزه زیر پرچم مقدس نهضت ملی ایران در دل میپروراندیم و در راه تحققش تلاشی سخت میکردیم. اینک که از لحاظ زمان به پشت سر مینگریم از اینکه دیریست وحدت مبارزه در سایه اسلامی شدن نهضت ملی ایران تحقق پذیرفته است غرق شادی و امید میشویم و پیروزی قطعی ملت را بر نیروهای تبهکار استعمارـ دیکتاتوری به رأیالعین میبینیم. مدتی است که به یاری قادر متعال بازوان پرقدرت مسلمانان از کرانههای ارس تا خلیج فارس و از خراسان مردخیز تا آذربایجان قهرمان در نهضت آزادیبخش و ضداستعماری ایران گره خورده و به هم پیچیده است. نیروی هنگفت و پیروزمندی که امروز به میدان مبارزه رهائیبخش ملی متمرکز گردیده است با پیوند مقدس ایمان اسلامی وحدت و یکپارچگی یافته است و ما بر آن سر هستیم که در مسیر این پیکار سهمگین و امیدبخش نظم اسلامی را که عادلانهترین نظم اجتماعی سراسر تاریخ است بر ویرانه نظام دستنشاندگی پی ریزیم و کاخ آمال مسلمانان را در سرانجام خوششگون نهضت ضداستعماری در میهن گرامی خودمان، ایران، برافرازیم. وحدت کامل و پایدار نهضت آزادی ایران بهعنوان پیش قراول نیروهای انقلابی جبهه ملی ایران با روحانیت عالیقدر شیعه و مبارزه مشترک تمامی ملت به رهبری پیشوایان مذهبی ارکان دستگاه حاکمه جابر را به لرزه در آورده است.
نهضت آزادی ایران که همواره مورد تایید حضرات آیاتالله العظام بوده است و همیشه به رهبران زندانیش به عنوان وفادارترین و با اخلاصترین سربازان دین نگریستهاند بار دیگر از الطاف مبارکشان سپاسگزاری مینماید و همبستگی کامل و وحدت خللناپذیر خود را با آن پیشوایان بزرگ موکداً اعلام میدارد. همچنین به عموم مسلمانان ایران یادآور میشود که هر گونه نشریه یا اعلامیه یا مضمونی مخالف این رویه و مقصد عالی منتشر گردد مسلماً از طرف دستگاههای جاسوسی استعمار است و جز بهترین دلیل برای ترس باطنی استعمارگران و ایادی حاکمه آنها از وحدت صفوف ما نیست.