بازنده بازى: اسرائیل یا حزبالله؟
مقاله دکترابراهیم یزدى درسرمقاله شرق
۱/۵/۱۳۸۵
۱- پس از تهاجم گسترده نیروهاى نظامى اسرائیل، از هوا و زمین و دریا به نوار غزه، به بهانه اسارت یک سرباز اسرائیلى توسط یک گروه شبه نظامى فلسطینى و کشتار بى رحمانه مردم غیرنظامى، از زن و مرد، پیر و جوان، قطع خدمات شهرى، نظیر آب و برق، تخریب راه هاى ارتباطى و مراکز شهرى، بازداشت نمایندگان مجلس و وزراى کابینه دولت فلسطین، بحران خاورمیانه وارد فاز و مرحله تازه اى شده است. دولت اسرائیل به هیچ وجه حاضر به اجراى قطعنامه ۲۴۲ شوراى امنیت ملى سازمان ملل متحد و عقب نشینى از تمامى سرزمین هاى اشغالى در جنگ ۱۹۶۷ نیست. از طرف دیگر اسرائیل تحت فشار افکار عمومى مردم جهان و اتفاق نظرى که در مورد اجراى این قطعنامه و تشکیل دولت مستقل فلسطین، به عنوان آخرین و تنها راه حل آن براى بحران خاورمیانه، قرار داد. بنابراین اسرائیل به دنبال بهانه اى است که بازى را برهم بزند. بر این اساس اسارت سرباز اسرائیلى توسط فلسطینى ها را بهانه اى براى یک حمله گسترده بى تناسب با آن قرار دارد. این که آیا اقدام نظامى یک گروه فلسطینى و اسارت یک سرباز اسرائیلى تا چه اندازه در راستاى منافع کلان مردم و دولت فلسطین است، بحث دیگرى است، اما همه شواهد حاکى از آن است که اسرائیل از مدت ها قبل تدارک چنین حمله اى را مى دیده است و منتظر فرصت و بهانه بوده است.
۲ – در حالى که ارتش سر تا پا مجهز اسرائیل از هوا و زمین و دریا، خون و خرابى در نوار غزه به راه انداخته بود و جهان هم کم و بیش با بى تفاوتى این نسل کشى در غزه را نظاره مى کرد، حمله گروهى از رزمندگان حزب الله لبنان به یک پایگاه نظامى اسرائیل در مزرعه شبعا، میان لبنان و سوریه، جبهه جدیدى را گشود. در این حمله دو سرباز اسرائیلى به اسارت نیروهاى حزب الله در آمدند و این شد بهانه اى دیگر براى حمله گسترده نظامى اسرائیل به لبنان و تشدید بحران خاورمیانه. البته حزب الله این حرکت خود را چنین استدلال مى کند که بعد از جنگى که در جنوب لبنان میان نیروهاى حزب الله و اسرائیل صورت گرفت و منجر به خروج ارتش اسرائیل از اراضى جنوب لبنان شد، قرار بر این بوده است که اسرائیل اسیران لبنانى را آزاد سازد. اما اسرائیل به بهانه هاى گوناگون از انجام این تعهد سرباز زده است. از طرف دیگر، آمریکا و همدستانش در شوراى امنیت سازمان ملل طى قطعنامه ۱۵۵۹ اولاً از دولت سوریه خواستند تا نیروهاى نظامى خود را از لبنان خارج سازد و ثانیاً از دولت لبنان خواستند که حزب الله را خلع سلاح سازد. دولت سوریه تحت فشارهایى نیروهاى خود را بعد از دو دهه از لبنان خارج ساخت. اما دولت لبنان حاضر نشد حزب الله را خلع سلاح سازد (شاید هم قادر به انجام آن نبود.) اکثریت مردم و دولت لبنان، حضور حزب الله مسلح در جنوب لبنان را براى حفظ تمامیت ارضى لبنان ضرورى مى دانند.
۳ – دولت اسرائیل در حمله گسترده خود به لبنان دو خواسته را مطرح ساخته است:
۱ – آزادى دو سرباز اسرائیلى و ۲-خلع سلاح حزب الله. آیا اسرائیل با حمله نظامى خود موفق به تامین این دو خواسته خواهد شد؟ چگونه؟ و اگر نشود چه پیامدهاى احتمالى وجود دارد؟
اسرائیل غیر از دو خواسته بالا چندین هدف دیگر را نیز دنبال مى کند. اول آن که دایره بحران و تشنج را از محدوده فلسطین خارج سازد و با افزایش سطح و عمق تشنج، افکار عمومى مردم جهان را از آنچه در غزه و کرانه غربى رود اردن مى گذرد منحرف سازد. دوم این که با بمباران هاى فراوان و ایجاد تلفات مادى و معنوى به مردم لبنان، دولت و مردم لبنان را علیه حزب الله بشوراند و حمایت هاى مردمى از حزب الله را کاهش داده و یا قطع کند. اما مشاهدات و گزارش هاى ناظرین بى طرف همه حاکى از آن است که چنین چیزى اتفاق نیفتاده است و مردم و دولت لبنان همچنان از حزب الله حمایت مى کنند.در شرایط کنونى، به رغم حملات گسترده و سنگین، هیچ علایم و شواهدى وجود ندارد که حزب الله دو سرباز اسرائیلى را آزاد سازد. چه بسا این دو سرباز در جریان حملات هوایى اسرائیل به مراکز مسکونى و غیره آن کشته شوند. اگر چنین اتفاقى صورت بگیرد دامنه جنگ میان اسرائیل و حزب الله گسترش پیدا خواهد کرد. اما اسرائیل چگونه مى خواهد به هدف دیگر خود، یعنى خلع سلاح حزب الله برسد؟
شوراى امنیت سازمان ملل و دولت هاى غربى، به خصوص آمریکا نمى توانند، اجراى قطعنامه ۱۵۵۹ و خلع سلاح حزب الله را از دولت لبنان بخواهند و یا انتظار داشته باشند دولت لبنان آن را، حتى اگر بتواند، اجرا کند.
زیرا دولت اسرائیل هیچ یک از قطعنامه هاى سازمان ملل در مورد فلسطین را نپذیرفته و اجرا نکرده است. نه تنها قطعنامه ۲۴۲ و تخلیه سرزمین هاى اشغالى در جنگ ۱۹۶۷ بلکه آخرین آنها را در مورد دیوار حائل در کرانه غربى رود اردن است نادیده گرفته است. علاوه بر این پیمان هاى بین المللى (ژنو) با صراحت ادغام سرزمین هاى اشغال شده در جنگ به سرزمین اصلى توسط ارتش و دولت اشغالگر را به کلى منع مى کند.
اما اسرائیل با تخلف آشکار از پیمان هاى بین المللى بخش هایى از بیت المقدس و غرب رودخانه اردن را به سرزمین اسرائیلى تبدیل کرده است. وقتى اسرائیل زیر بار قطعنامه هاى سازمان ملل نمى رود، چگونه انتظار دارند که دولت لبنان قطعنامه مربوط به خلع سلاح حزب الله را اجرا کند. براى دولت لبنان آن هم در شرایط کنونى چنین امکانى وجود ندارد.
یک راه حل غیرممکن دیگر این است که حزب الله داوطلبانه سلاح ها را بر زمین بگذارد اما هیچ دلیلى وجود ندارد که حزب الله این کار را بکند! البته رهبرى حزب الله بارها اعلام کرده است که در صورت عادى شدن شرایط در خاورمیانه حاضر است به یک حزب سیاسى تبدیل شود اما چنان شرایطى هنوز در خاورمیانه و لبنان به وجود نیامده است.
راه حل محتمل دیگر این است که ارتش اسرائیل با ورود به خاک لبنان بخواهد حزب الله را خلع سلاح سا زد. با بمباران هاى هوایى و دریایى نمى توانند حزب الله را خلع سلاح سازند. بنابراین به نظر مى رسد تنها راه در برابر اسرائیل ورود به خاک لبنان است. اما احتمال پیروزى اسرائیل در یک نبرد زمینى با حزب الله بسیار ضعیف است. رهبران اسرائیل با توجه به تجربه جنگ گذشته و خروج اجبارى از لبنان چندین بار اشاره کرده اند که از تجارب گذشته درس ها آموخته اند و نمى خواهند وارد خاک لبنان و درگیر جنگ زمینى با حزب الله شوند. ورود ارتش اسرائیل به لبنان ماهیت جنگ را تغییر مى دهد. نیروى نظامى اسرائیل اگرچه مجهز است اما در هر حال یک ارتش کلاسیک است. نیروى نظامى حزب الله در مقایسه با ارتش اسرائیل على الاصول یک ارتش نامنظم است. ارتش کلاسیک به سرعت مى تواند در یک منطقه مثلاً جنوب لبنان وارد شود و پیشروى کند. اما ارتش نامنظم با استفاده از شیوه هاى جنگ پارتیزانى یا شورشگرى، ارتش کلاسیک را زمین گیر مى سازد. علاوه بر این جنگ در سرزمین لبنان صورت مى گیرد، مردم عادى از حزب الله حمایت مى کنند، حزب الله به وضعیت جغرافیایى منطقه به مراتب بیش از ارتش مهاجم آشنایى دارد . جنگ چریکى براى ارتش کلاسیک بسیار گران و پرهزینه است درحالى که هزینه اش براى ارتش نامنظم به مراتب کمتر است. تحرک ارتش نامنظم به مراتب بیش از ارتش کلاسیک است. اینها و برخى دیگر از عوامل موجب آن خواهد شد که ارتش اسرائیل در داخل خاک لبنان به گل بنشیند.
۴- اما به نظر مى رسد ورود به خاک لبنان تنها گزینه براى دولت اسرائیل است. دولت اسرائیل نمى خواهد آنچه را که شروع کرده است در وسط کار متوقف سازد. هزینه این توقف براى دولت اسرائیل بسیار سنگین خواهد بود. زیرا در درگیرى هاى اخیر، حزب الله توانسته است با استفاده از انواع موشک هایى که در دست دارد شهرهاى دور و نزدیک اسرائیل را مورد حمله قرار دهد. این حملات علاوه بر تخریب ساختمان ها و پیامدهاى اقتصادى سنگین، موجب تزلزل روحیه اسرائیلى ها مى شود. ساختار ذهنى و روانى مردم اسرائیل به گونه اى است که یک جنگ فرسایشى را برنمى تابند. در تمام جنگ هاى گذشته میان اسرائیل و اعراب، اسرائیل با حملات برق آسا توانسته است ارتش هاى عربى را متلاشى سازد و به اهداف نظامى- سیاسى خود دست پیدا کند. اما این وقتى است که جنگ به داخل شهرها و مناطق مسکونى اسرائیل سر ایت نکند و خواب و خوراک و زندگى روزانه مردم را مختل نسازد. اما اگر قرار باشد جنگ فرسایشى و طولانى بشود و نظم و آرامش شهرهاى اسرائیل بر هم بخورد در آن صورت میزان توان مقاومت مردم اسرائیل براى طولانى مدت مورد تردید جدى است. این امر مى تواند بر افکار عمومى مردم اسرائیل در حمایت از دولت اثرگذار باشد و درایت و فرزانگى سیاست ها و برنامه هاى دولت و رهبرانشان را مورد سئوال جدى قرار دهند. هنگامى که در یک انتخابات آزاد و با نظارت بین المللى، حماس اکثریت نمایندگان مجلس را به خود اختصاص داد و دولت را تشکیل داد، برخى از صاحب نظران و تحلیلگران اسرائیل، دولت شارون را به خاطر امتناع از دادن امتیاز بیشتر به محمود عباس ملامت کردند. اکنون هم برخى از صاحب نظران و فعالان سیاسى اسرائیل دولت را به خاطر عدم شناسایى دولت حماس و تماس و مذاکره با آن، مورد ملامت قرار داده اند و معتقدند اسرائیل مى بایستى دولت حماس را که منتخب مردم است به رسمیت مى شناخت.
به این ترتیب ادامه جنگ میان حزب الله و اسرائیل، به خصوص اگر حملات موشکى ادامه پیدا کند، در جبهه داخلى اسرائیل اثرات منفى بر جاى خواهد گذاشت.
اینکه حزب الله تا چه مدت مى تواند حملات موشکى را ادامه دهد روشن نیست. به تعداد موشک هاى در دسترس بستگى دارد.
۵- ادامه حملات گسترده و سنگین اسرائیل به لبنان، نه تنها نتوانسته است ساختارهاى اساسى حزب الله را بر هم بزند و یا افکار عمومى مردم و دولت لبنان را علیه حزب الله بشوراند، بلکه سبب اعتراضات وسیع جهانى علیه اسرائیل شده است. جامعه جهانى، به شدت واکنش نشان داده است. آنچه در افغانستان و به خصوص عراق مى گذرد، موقعیت آمریکا را در نزد افکار عمومى مردم جهان به شدت متزلزل ساخته است. تظاهرات ضدآمریکایى- انگلیسى سرتاسر جهان را گرفته است. اگرچه این تظاهرات به بهانه حمایت بى قیدوشرط این دو دولت از اسرائیل و توجیه جنایات این دولت صورت مى گیرد، اما بخش اعظم آن از عمق کینه مردم جهان به عملکرد این دولت سرچشمه مى گیرد.
۶- در کشورهاى عربى- اسلامى، وضعیت به گونه دیگرى است. دولت هاى این کشورها سیاست ها و مواضع دوگانه اى اتخاذ کرده اند. بخشى از این مواضع دوگانه متاثر از رقابت ها و یا دشمنى هاى سابقه دار میان شیعه و سنى است. شیعیان جهان بعد از قرن ها سرکوب و انزوا، در آستانه ورود به سومین فاز از تاریخ خود مى باشند. مرحله اى که همراه با کسب قدرت هاى سیاسى، اقتصادى و اجتماعى است. در عراق دیر یا زود، جنگ داخلى به سرانجام خواهد رسید. پیروزى دموکراسى در عراق در میان مدت، به تشکیل دولتى با اکثریت شیعه منجر خواهد شد. در لبنان شیعیان در تحولات سیاسى و اقتصادى تعیین کننده شده اند، در سایر کشورهاى عربى، نظیر کویت، بحرین، امارات، افغانستان، پاکستان و… شیعیان در حال بازسازى نیروهاى خود و ورود به عصر جدید هستند. نقش کلیدى حزب الله شیعه در لبنان و خاورمیانه، براى دولت عربى- سنى چندان دلچسب نیست.
اما وضعیت در میان مردم مسلمان، به خصوص اعراب فرق مى کند. عرب ها عموماً از شکست هاى شرم آور ارتش هاى عربى از اسرائیل به شدت ناراحت و دچار عقده حقارت شده اند. ایستادگى حزب الله در برابر اسرائیل و بیرون راندن ارتش اسرائیل از لبنان و امروز مقاومت در برابر دولت اسرائیل و بالاتر از آن، موشک باران شهرهاى اسرائیل، با استقبال مسلمانان و عرب ها روبه رو شده است. به دو نکته مهم در این رابطه باید توجه کرد: نکته اول اینکه، در حالى که اسرائیل با تمام نیرو فلسطینیان اکثراً سنى مذهب را قتل عام مى کند، شبه نظامیان سنى مذهب در عراق، به جاى اعلام آتش بس در عراق و به کارگیرى امکاناتشان به نفع مردم فلسطین، همچنان به جنگ و آدم کشى خود علیه عراقى ها، به خصوص شیعیان ادامه مى دهند. این امر شائبه دست داشتن قدرت خارجى، به خصوص اسرائیل را در کشتارهاى عراق تائید مى نماید.
نکته دوم این که حزب الله شیعه لبنان از حماس و فلسطینیان سنى مذهب، به رغم آنچه در عراق مى گذرد، حمایت مى کند.
۷- فشار بر اسرائیل براى قبول آتش بس بى قید و شرط رو به افزایش است. اسرائیل در بازى شطرنج سیاسى- نظامى، در وضعیت آچمز قرار گرفته است.
چه راهکارهایى در برابر اسرائیل قرار دارد: یک- پذیرفتن بى قید و شرط آتش بس، دو- ادامه جنگ تا وقتى که اولاً ذخیره موشک هاى حزب الله به اتمام برسد. در این مورد مقامات اسرائیلى برآورد کرده اند که این ممکن است هفته ها یا حتى ماه ها طول بکشد. آیا اسرائیل مى تواند تا آن زمان بمباران هاى هوایى لبنانى را ادامه بدهد؟ تردید هاى جدى وجود دارد. ثانیاً، ورود اسرائیل به دهات مرزى لبنان و آغاز جنگ زمینى، در فرآیند جنگ، احتمالاً به نفع حزب الله، اثرگذار خواهد بود. سه- اسرائیل براى شکستن این بن بست، قلمرو جنگ را توسعه دهد.
هم اکنون اسرائیل و آمریکا، سوریه و ایران را مسئول حمایت از حزب الله لبنان اعلام کرده اند. تحلیلگران وابسته به گروه فشار (لابى) اسرائیل در آمریکا مرتب ضرورت حمله به سوریه و ایران را مطرح مى سازند. توسعه قلمرو بحران خاورمیانه یکى از اهداف استراتژیک اسرائیل محسوب مى شود. همان طور که بحران غزه امروز به بحران اسرائیل و لبنان تبدیل شده است، این احتمال- اگرچه ضعیف- وجود دارد که اسرائیل مراکز معینى را در سوریه و کشورهاى دیگر هدف قرار بدهد.
حمله اسرائیل به سوریه ( یک کشور عربى- سنى، عضو اتحادیه عرب) شکاف میان کشورهاى عربى با آمریکا و غرب را عمیق تر مى سازد. دولت هاى عربى، اگر در مورد حمایت از حزب الله لبنان و دولت لبنان ملاحظاتى دارند، در مورد سوریه چنین ملاحظاتى وجود ندارد. روابط برخى از دولت هاى عربى با آمریکا، بر سر فشار هایى که براى تحولات سیاسى بر آنها وارد مى شود، چندان نزدیک و حسنه نیست. بنابراین حمله اسرائیل به سوریه، ولو محدود، معادلات سیاسى را به نفع سوریه و لبنان (و در نتیجه حزب الله) تغییر خواهد داد. سئوال اساسى این خواهد بود که اگر اسرائیل دامنه جنگ و بحران را در سوریه و حتى کشورهاى دیگر توسعه بدهد چه دستاوردى براى اسرائیل خواهد داشت؟ آیا سربازان اسیر اسرائیلى آزاد خواهند شد؟ آیا حزب الله خلع سلاح خواهد شد؟ آیا مشکل اسرائیل با فلسطین حل خواهد شد؟ به نظر مى رسد تنها دستاورد اسرائیل از توسعه قلمرو بحران، به دست آوردن زمان و به تاخیر انداختن راه حل نهایى بحران خاورمیانه است: پذیرش و تن دردادن به تخلیه تمام سرزمین هاى اشغالى در جنگ ۱۹۶۷ و به رسمیت شناختن یک کشور و دولت مستقل فلسطینى در این مناطق.