یلدا، شب قدرِ ایرانیان
۳ دی , ۱۳۹۲
مهدی معتمدی مهر
به نام خداوند جان و خرد
شب ظرفیتی است برای تغییر و طولانی ترین شب، گسترده ترین فرصت است برای بیشترین تغییرات به سوی حرکت، دگرگونی ، نوزایی و نوخواهی.
ارزش و قدر شب، در تاریکی بیشتر به چشم می آید. به وقت شب، روز معنای دیگری دارد. سردی و تاریکی عموما همسایه اند، و یلدا طو لانی ترین شب سال است که در آستانه سردترین فصل ها – زمستان – قرار دارد.
شب، فرصتی است برای برافروختن آتش، روشن کردن شمع و به هوا فرستادن بادبادک های فانوس دار تا کودکی ها و آرزوهایمان فراموش نشود.
تنها به هنگام شب است که سوسویی از آن سوی پنجره، از انتظاری عاشقانه خبر می دهد. شب بهترین وقت قصه دراز کردن و گشودن گره از زلف یار است :
معاشران گره از زلف یار باز کنید شب خوش است، بدین قصه اش دراز کنید
شب زمان نجات و رهایی و مهلتی است برای “آب حیات عشق” چونان که حافظ بزرگ باور دارد :
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند وندر آن ظلمت شب، آب حیاتم دادند
شب زادگاه زیباترین غزل هاست و امکانی برای میزبانی و میعاد؛ به شرط رازداری شمع.
شمع را باید از این خانه برون کردن و کشتن تا که همسایه نداند که تو در خانه مایی “سعدی”
و شب، پوششی است که دریافت وحی را مقدور می سازد. نهایت شب آستانه بامداد می شود. شاعران بسیار از شب گفته اند و سالکان، در دل شب طریقت آموخته و به سوی نور و حقیقت پیش تاخته اند؛ سفر سیمرغ همه در شب گذشت که بامدادان به قله رسیده بودند.
فردوسی در دیباچه داستان بیژن و منیژه، از شبِ آغازِ شاهنامه و حضور بزم آرای یاری وفادار می گوید، داستانی خواندنی. منوچهری از شبِ آسمان و نظامی از شبِ انتظارِ لیلی گفته است و نیما از شب تاریخ این سرزمین کهن و خسته :
(( هست شب یک شب دم کرده و خاک
رنگ رخ باخته است
باد – نوباوه ابر – از سر کوه
سوی من تاخته است.
هست شب، همچو ورم کرده تنی گرم در استاده هوا
هم از این روست نمی بیند اگر گمشده ای راهش را. ))
و مگر می شود از شب و شعر گفت و از فروغ نگفت که فریاد تلخش هنوز جاری است :
(( من از نهایت شب حرف می زنم
از نهایت تاریکی
من از نهایت شب حرف می زنم
تو هم اگر به دیدن من آمدی،
برای من ای مهربان چراغ بیاور
و یک دریچه که از آن،
به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم. ))
و شاملو که عاشقانه ترین ها را شبانه نامیده بود. شاید که می خواست یادآورعشق” زیباترین فرزندان آفتاب و باد” در طولانی ترین شب های این سرزمین باشد.
(( شب نیست
ماه نیست
در نیست
راه نیست
نه روز و نه آفتاب
ما بیرون زمان ایستاده ایم
با دشنه تلخی در گرده هایمان
هیچ کس با هیچ کس سخن نمی گوید
که خاموشی به هزار زبان در سخن است
بر مردگان خویش نظر می بندیم
با طرح خنده ایی
و نوبت خود را انتظار می کشیم
بی هیچ خنده ایی ))
کودکی های شاعر نیز، رودی است که از شب می گذرد :
یه شب مهتاب ماه میاد تو خواب
شگفتا که تاریخ ما و عشق ما، همه شب بوده است، شب. با این همه، هرگز نه سکوت و نه تسلیمی در برابر استبداد و بیدادگری در کار نبوده است. استبداد – این میراث ماندگار – که سرد و سیاه در رگ های حیات ما ایرانیان خزیده است.
اندیشه دو گرای ایرانی، از هشت هزار سال پیش و حتی پیش از آن که زرتشت سخن بگوید، هستی را عرصه رویارویی دو نیروی خیر و شر با نمادهای تاریکی و روشنایی می دانست. ایرانیان، نخستین مردمی بودند که به تقابل نور و تاریکی در مفهومی رازگونه و معناگرایانه قائل بودند. کیش مهر که در برگیرنده باورهای عام ایرانیان پیش از ظهور زرتشت به شمار می آید نیز چنین تقسیم بندی دو گانه ای را حفظ می کند و به رغم پاره ای تغییرات اساسی در دیانت زرتشت، این اصل همچنان معتبر باقی می ماند. نور و آتش، عامل هدایت، خیرخواهی ، پاکی، آبادانی، عدالت و درستی و تاریکی، مظهر گمراهی، پلیدی، تباهی، بیدادگری، بداندیشی و بدخواهی معرفی می شود. رستم در سفر هفت خوان، در پی رهایی و نجات دلاوران و نژادگانی بر می آید که در محبس های سرد و سیاه دیوی اسارت یافته اند که به رسم واژگونگی سنت دیوان نام “سپید” بر خود نهاده است. هنر نماد پهلوانی ایرانی، شناختن راه در اوج تاریکی و کولاک و برف و سرماست.
با وجود شدت عمل هایی که دستگاه موبدان زرتشتی به حمایت و همراهی پادشاهان ساسانی انجام می دهند، اما اساس اندیشه کیش مهر، همچنان به مثابه عاملی تعدیل کننده در حیات و اندیشه ایرانیان حضور دارد.
کوچ اجباری پیروان آیین مهر ایرانی به نواحی شرق اروپا، تاثیر آن بر شکل گیری میترائیسم، از دید هیچ یک از تاریخ نویسان به دور نمانده است. تقارن نسبی زمانی میان جشن چله زمستان که با زمان انتسابی به تولد حضرت مسیح تنها چهار شبانه روز فاصله دارد و هماهنگی ها و تشابهات ساختاری اساسی میان میترائیسم و آموزه های مسیحیت، بسیاری از تاریخ نویسان و اسطوره پژوهان را به تردیدهای جدی وا داشته است. مهرورزی های بی دریغ و بی حد و مرز مسیح که در اناجیل چهارگانه روایت می شود از آن جمله است :
در انجیل به روایت متا، می خوانیم که مسیح خطاب به حواریون می گوید :
دشمنان خود را دوست بدارید و هر کس شما را لعنت کند، برای او دعای برکت کنید. به آنانی که از شما نفرت دارند، نیکی کنید و برای آنان که به شما ناسزا می گویند و شما را آزار می دهند، دعای خیر کنید. اگر چنین کنید فرزندان راستین پدر آسمانی خود خواهید بود. زیرا او آفتاب خود را بر همه می تاباند، چه بر خوبان و چه بر بدان. باران خود را نیز بر نیکوکاران و ظالمان می باراند.
] محدودیت جدی مصادیق رفتاری منطبق با آموزه های فوق و این که دیانت مسیح (ع) فاقد شریعت و آیین هدایت عملی بوده و از این حیث، تابع عهد عتیق و آیین موسی بوده است، از جمله دلایلی هستند که به شائبات پیرامون این دیانت و برجسته ساختن نقش میترائیسم بر آن، دامن زده است.[
همان گونه که در این متن مقدس به چشم می خورد، عنصر آفتاب و بی دریغی آفتاب، اساس رفتار مهرآمیز مسیح را توضیح می دهد. عنوان و لقب مسیح نیز “آفتاب” است و گزینش نام روز آفتاب ( Sunday ) برای روز مقدس ولادت مسیح در همین چارچوب قابل ارزیابی است. در شب یلدا نیز، از پس طولانی ترین شب ها، نور زاده می شود.
در آیین مسیحیت، لباس و لباده کشیشان اعظم (اسقف ها و کاردینال ها)، لباس بابانوئل ها و شراب مقدس سرخ رنگ است. هندوانه، انار، نوشیدنی ها و تنقلات و آرایه های یلدانشینان نیز سرخ رنگ است که نشان از فلق و لحظه برآمدن خورشید و پوشش بی دریغ نور بر جهان دارد. نوری که به نیک بختی، پاکی و هدایت رهنمون می شود و حکایت های خواندنی شب های یلدا، سرشار از مبارزه در راه شرافت، عدالت و آزادی مردمان و تلاش برای نابودی سیاهی، تبهکاری و بیدادگری است.
محدودیت های دسترسی به منابع مطالعاتی مقدور نساخت که سندی پیرامون سابقه یلدا در غرب پیش از اسلام بیابم. اما در هم آمیختگی مفهوم شب قدر با عناصر نور و هدایت و عمومیت یافتن و غلبه واژه “یلدا” که معادل عربی شب چله است و برخی نشانه های دیگر، این شائبه را مترتب می سازد، که احتمالا باید چنین مفهومی در شبه جزیره عربستان، حتی پیش از ظهور اسلام نیز سابقه و رواج داشته باشد.
می دانیم که قرآن در شب قدر نازل شده است. قرآن، کتاب هدایت و معیار تمیز حق از باطل است. (القرآن هدی للناس و بینات من الهدی و الفرقان – بقره آیه ۱۸۵ ). قرآن مجید از خود به عنوان نور تعبیر می کند ( و انزلنا الیکم نور مبینا- نساء آیه ۱۷۴ ).
این معنا در آیات دیگری نیز دیده می شود : کسانی که به او ایمان داشته، حرمتش را نگاه داشتند و نوری را که همراه او نازل شده است، پیروی کردند، رستگارانند. ( الذین …… اتبعو النور انزل معه، اولئک هم المفلحون ، سوره اعراف، آیه ۱۵۷ )
قرآن، موسی را نیز به وقتِ شب رجوع می دهد : ( و واعدنا موسی ثلاثین لیله ، اعراف آیه ۱۴۲ ).
شاید این موارد، به قدر اثبات مدعا کفایت نکند، اما می تواند اشاراتی تلقی شود که در ترمینولوژی قرآنی نیز، نور به مثابه مظهر و نماد هدایت، نیک اندیشی و عمل صالح آمده است. بی تردید، ایرانیانی که در عهد باستان، سور چله زمستانی – یلدا – را سنت نهادند، هرگز گمان نمی بردند که این مفهوم بدین سان به عنوان نماد آرزوها، خواست ها، مبارزات و باورهای مردمانی در سراسر جهان دیرپا شود. ایرانیان با چنین ابتکاری، نه فقط بنیان گزار یلدا که پایه گزار و یادآور تلاش انسان ها در طی قرون برای دستیابی به حقیقت، صلح و آگاهی بوده اند و هم از این روست که دشمنان و نفی کنندگان ایران و ایرانیت در طول تاریخ، ضحاک ها، چنگیزها، محمود افغان ها، صدام ها و در یک کلام، دشمنان آزادی، عدالت و کرامت انسانی بوده اند. در این شب قدرِ ایرانیان و سور بزرگ تمامی ملت ها و اقوام متاثر از فرهنگ ایرانی، برای عموم مردم جهان و به ویژه ملت آزادی خواه و عدالت جوی ایران روزگار سرشار از شادی، آزادی و بهروزی آرزو می کنم.
مهدی معتمدی مهر
زندان رجایی شهر
یلدای ۱۳۹۲