مردی از تبار اخلاق و انسانیت صدر
۲۰ اردیبهشت , ۱۳۹۲
علی اصغر غروی
رفتن مردان بزرگ همیشه بهانهیی بوده است تا در دلی گشوده گردد و از آن آهی بر تباهیها برآید. سخن گفتن یا راقم سطوری بودن برای شخصیتهایی چون مرحوم دکتر احمد صدر حاج سید جوادی سهل ممتنع است. در حالی که همه چیز از او میدانی و سالها با او زیست اجتماعی و سیاسی داشتهای. اما گویا حتی نمیتوانی کلماتی را در منش و کنش، در نشست و برخاست، در گفت و شنود و کلاً خُلق و خوی او ردیف نمایی. چه کسی را به چه کسانی میخواهی معرفی کنی؟! به آنان که خود اهل خبرهاند و همه چیز میدانند و احمد صدر حاج سید جوادی را هم به خوبی میشناسند؟! یا به آنان که هشتشان گرو نُه است و منتهای آمالشان فرا رسیدن روزهای آخر ماه است تا به پای پلکان شعب بانکها انبوه شوند و چند ریالی مجاناً بچنگ آورند و ولی نعمتان خود را دعاءگو شوند واز زحمت کسب معاش خود را آسوده سازند؟! اما میبینم هیچ یک از این دستههای مردم، نیازی به این وجیزه ندارند، آنان که میدانند، که میدانند، آنها هم که نمیدانند، نمیخواهند که بدانند، پس بهتر است برای دل خود بنویسم. اول از اندوه و حزنی بگویم که فقدان این انسانهای بزرگ بر تمامی فضای کشورمان محیط میسازد، و نفس کشیدن را سختتر از آنچه که بود مینماید. و سپس از کرامت و بزرگواری و سعۀ صدر و دوربینی و ثبات قدم و همراهی و همگامی و همفکری با سایر اصحاب و همگامان و همفکران. تأسف عمیق در پی این سؤال مخصوصاً مستولی میگردد که چرا چنین شخصیتهایی صادق و امین و درستکار و مؤمن به خدا و آخرت و حساب روز جزاء نباید و حق ندارند کوچکترین نقشی در تعیین سرنوشت حتی خودشان هم داشته باشند، تا چه رسد به ملک و ملتشان؟! از زمان نهضت مقاومت ملی و پیش از آن، از دوران نخست وزیری دکتر محمد مصدق یعنی از آغاز جوانی تا پایان عمر به یک اندیشه پای فشردن، و بر یک راه استوار ماندن، به گونهیی که بر آنچه بر زبان رانده و یا بعمل آورده هیچ احساس ندامتی نکند، نشانه درستی تفکر و صحت عمل است.
چه خوب است که پیر راه مبارزه در طریق سربلندی ملت و کسب آزادی و عدالت، جناب استاد شاه حسینی شمهیی از آن ایام را خود به نگارش درآورند. از حمایتها و رهنمودهای مرحوم صدر در پیشبرد اهداف نهضت مقاومت ملی و حضور پیگیر و چشمگیر وی در اجتماعات تشکیل شده در منزل مرحوم زنجانی. پس انصاف این است که در این خصوص ورود نکنم تا ایشان خود به نقل خاطراتشان از آن روزها اقدام نمایند، و با بیان ناگفتههایی از آن دوران بازهم رنج و مقاومت و سرکوب و خفقان را قلمی سازند.
آنچه را که من میتوانم در شأن بزرگ مردی چون مرحوم صدر بیان دارم برآیند نزدیک به بیست و اندی سال حضور در جلسات شورای مرکزی نهضت آزادی ایران است، مضافاً بر دیدارهایی که در حواشی صورت میگرفت. مرحوم صدر علیرغم سالخوردگی، تا زمانی که به عضویت افتخاری شورای مرکزی در نیامده بود، و از اعضاء اصلی بشمار میرفت، در همه جلسات حضور مییافت. حتی اگر کاری در وکالت و امور دیگری داشت، دو ساعت اول جلسه را حاضر می شد. بیشتر مستمع بود تا ناطق، و برای اظهار نظر با بالا بردن دست و اخذ نوبت، مثل بقیه اعضاء اقدام مینمود. سخنان او، همیشه راهگشا بود و کوتاه و سنجیده، و با عنایت به جمیع جهات مورد نظر. تا زمانی که بزرگان دیگری چون مرحومین آقایان مهندس بازرگان و دکتر سحابی در شورا حضور مییافتند، رعایت احترام آنان را بر خود فرض میدانست و با کمال ادب و حرمت ابداء رأی و ابراز کلام میکرد، همه اعضاء شورا مشتاق بودند در مسائل مطروحه ایشان حتماً اظهار نظر بنمایند، و اگر احیاناً اقدامی در این باره نمینمود، از ایشان درخواست میشد رأیشان را اعلام نمایند.
مرحوم دکتر صدر در همه جا و با همه کس با متانت و آرامی و نرمی و با استناد به آیات کتاب و روایات و اشعار و سخنان حکیمان و ادباء آغاز کلام میکرد و به همین شیوه هم سخن خود را بپایان میبرد. حتی نسبت به مخالفان و معاندان نیز به ادب و با ادبیات ادیبانه و حکیمانه زبان میگشود. همیشه تسبیح دانه درشت سبز رنگ خود را در بین انگشتانش چرخش میداد، و در اوقات سکوت یا تفکر به ذکر خدا نیز مشغول بود.
و اما از وقتی که به سبب کهولت سن، از اعضاء افتخاری شورا شد، گویا که بیشتر حریص بود حضور چشمگیر داشته باشد، به گونهیی که حتی اگر گاهی در برنامهها اشکالی پدیدار میگشت، مرحوم صدر با اتومبیل کرایه، در اول وقت و در بسیاری اوقات پیش از اعضاء دیگر بر جایگاه خود جلوس کرده بود. تا ماههای اخیر عمر از راهنمایی و ارشاد مسؤولان مملکت، از طریق نامهنگاری، اباء نکرد و این کار را در راستای وظایف دینی و ملی و انسانی و حزبی خود میدانست.
پیوسته دیدار کنندگان خود را به دو صفت انسانی – الهی سفارش مینمود، یکی صداقت و دیگری شرافت. و تأکید داشت که نهضت آزادی ایران را نهادینه شدن این دو صفت در اعضاءش پایدار و ماندگار ساخته است.
هرگز نگاههای نافذ، گامهای ثابت و کلام استوارش را که برآمده از ایمان راستینش به خدا و آخرت بود از یاد نمیبرم. پیوسته تمنای روزی را داشت که ملت ایران، در ساحت آزادی به گسترۀ عدالت دست یابد و بر همه حرکات و سکناتش قانون حاکم باشد. خدایش رحمت کند و توفیق الگو پذیری از این انسانهای بزرگ را به همۀ ما، خصوصاً نسل جوان کشورمان عطاء فرماید.
امید است نقش آفرینیهای او را در پیش و پس از انقلاب، در مسؤولیتهایی که بر عهده داشته است، یارانی که از نزدیک با او همکاری و حشر و نشر داشتهاند، به رشته تحریر درآورند.
شاید همۀ آنچه که در شأن او به نگارش در آید، قطرهیی گردد از دریای انسانیت و عبودیت او و نیز آزادی خواهی و ستم ستیزی او.