فهرست مطالب
آلومینیومسازی اراک
اخبار
«گروه ابوذر»
خرید تانک
«صورتجلسه»
تجاوز ایران در عمان
اعلامیه روحانیون قم
اعتراض مسلّحانه انقلابیون در مخالفت با سفر توطئهآمیز سلطان قابوس به ایران
پیروزی در فیلیپین
دستگیری در بیروت
هر شهیدی که بر زمین میافتد با این آرزو میدان پیکار را ترک میکند که رزمندهای جای او را بگیرد. محال است خونهایی که ریخته شده است هدر رود. این خونها بدون شک نهال انقلاب را بارور کرده است. و دیگر این نهال نخواهد خشکید. بگذار سازشکاران و ترسوها و بزدلان از این همه شهادت هراسان شوند و بگویند نمیشود کار کرد.
مجاهد شهید رضا رضایی
آلومینیومسازی اراک
گزارشی از سازمان مجاهدین خلق ایران:
شرح مختصری از کارخانه آلومینیومسازی اراک (ایرالکو)
الف: شرح عمومی: کارخانه آلومینیومسازی اراک به منظور تولید شمش آلومینیوم ایجاد شده است که سهامداران این کارخانه عبارتند از:
آمریکا، ایران و پاکستان. سهام آن صددرصد دولتی است. راجع به درصد سهام نسبتهای مختلفی را اظهار میدارند. مثلا اینکه اکثر سهام مال آمریکاست (حدود ۷۰ درصد) و محصول به ژاپن و آمریکا ارسال میشود و بههیچوجه حق فروش در داخل را ندارند. (البته مورد مصرف چندانی هم در داخل ندارند) و قابل توجه است که آلومینیوم در صنعت هواپیماسازی نقش فوقالعادهای دارد. در این کارخانه از تجزیه الکتریکی بوکسیت (اکسید آلومینیوم) آلومینیوم تهیه میکنند. برق مصرفی کارخانه از سد دز تأمین میشود و ماده اولیه آن یعنی بوکسیت از استرالیا وارد میشود. پس از تجزیه آن در این کارخانه و تهیه شمش آلومینیوم، محصول راه خارج را در پیش میگیرد. کارخانه بوسیله ریل آهنی به راهآهن تهران ـ خرمشهر وصل میشود. کارخانه با ظرفیت تولید ۰۰۰/۴۵ تن در سال میباشد که قرار است به دو برابر افزایش یابد.
دستگاههای کارخانه مدرن و الکترونیکی (خودکار) هستند و چندان به وجود کارگر متخصص احتیاج ندارد. مصرف برق خیلی زیاد است چون تقریبا همه دستگاهها الکتریکی هستند.
حال با شرح بالا اساس ایجاد کارخانهای که نه مواد اولیهاش در این کشور موجود است و نه محصول آن مصرف داخلی دارد چیست؟ و چرا هزینه نقلوانتقال را کارخانه بعهده گرفته است؟ شاید با شرحی کوتاه در مورد وضع اسفبار کارگران این کارخانه مختصر جوابی بدست آوریم:
ب: وضع محیط کار ـ کارخانه دارای چهار کارگاه تهیه آلومینیوم و احیاء و کارگاه ساخت آند و خام (قطب مثبت) و کارگاه پخت آند میباشد. برای اینکه وضعیت کارگاهها را درک کنیم توضیح مختصری راجع به تهیه آلومینیوم لازم است.
بوکسیت را همراه با مواد لازم در دیگهائی که در آن دو قطب الکتریکی قرار داده شده میریزند. قطبهای الکتریکی ذغال میباشند. در اثر عبور الکتریسیته اکسید آلومینیوم تجزیه شده آلومینیوم به قطب منفی و اکسیژن به قطب مثبت (آند) میرود و در آنجا با آن ترکیب شده گاز ایندرید کربنیک و اکسید کربن که سخت سمی میباشد میدهد و حرارت زیادی هم ایجاد میشود و از آنجائی که هیچ سرپوش و تهویهای برای بیرون راندن این گاز وجود ندارد محیط کار مملو از گاز سمی اکسید کربن و گاز میباشد. جالبتوجه است که بدانیم بهازای تهیه هر کیلو آلومینیوم سه چهارم کیلوگرم ذغال مصرف میشود. اگر کسی وارد کارخانه تهیه آلومینیوم و احیاء شود هوای آنجا بقدری گرم است که آدم معمولی به سختی میتواند ربع ساعت آنرا تحمل کند (البته این هوای اطراف دیگهاست و کارگر که در اطراف دیگ کار میکند زمان کوچکی در حدود ۵ تا ۱۰ دقیقه میتواند آنجا باشد.(۱) و در این مدت عرق سرتاپای وی را گرفته و احساس خفگی میکند. با همه اینها مسألهای که کارگران را از محیط کار ناراحت میکند تنها زیادی درجه حرارت نیست بلکه کارگاه مملو از پودر و گاز اکسید کربن میباشد و این شرایط طوری است که کارگران این قسمت عموما پس از مدت ۶ تا ۷ ماه مسلول میشوند و ترک کار میکنند (۲) حداکثر مدتی که یک کارگر میتواند در اینجا دوام بیاورد ۲ سال است. و کارگری که این مطالب را میگفت، اظهار داشت که میدانم که بعد از دو سه ماه نوبت مسلولشدن من است اما چه کار میتوانم بکنم؟ باز تأکید میکنم، این کارخانه مدرن دارای تهویه نیست. چرا؟
ج ـ وضع کارگران:
تعداد کارگران حدود ۷۰۰-۶۰۰ نفر و حقوق دریافتی آنان روزانه ۲۰ ـ ۱۲ تومان است و تازگی از این مقدار هم سه چهار تومان نیز کم شده است(؟!) عموما کارگران از هر ۷-۶ ماه یکبار عوض میشوند و این برای کارخانه بدون اشکال عملی میشود چون کارخانه احتیاج به کارگر متخصص چندانی ندارد. کارگران در این کارخانه دولتی بیمه نیستند. و هیچ بیمارستانی یا دکتری نیز برای معرفی کارگران بدانجا وجود ندارد. البته در این کارخانه اعتراضاتی به وضع کار شده است که از نحوه آن اطلاع چندانی در دست نیست. ولی این اعتراضات کارگران با شدت تمام سرکوب شده است. کارگران را با کوچکترین اعتراضی یا درخواستی بیرون میکنند. تعدادی از این کارگران از دهات اطراف اراک آمدهاند.
اتفاقاتی نیز نظیر تخریبهای انتقامی در کارخانه اتفاق افتاده است. نظر به اهمیت آن اعتراضات و لزوم رفتار پلیسی سخت تیمسار جاوید را به سرپرستی (ایمنداری) این کارخانه برگزیدهاند که قبلاً رئیس سازمان امنیت اراک بوده است. هیچیک از قوانین کار ایران در این کارخانه رعایت نمیشود. ۶ ماه در کارگاه تهیه آلومینیوم کارکردن تا آخر عمر مریض بودن را به دنبال دارد و اگر به فرض محال دریافتی چند ماهه خود را خرج درمان خود کنند باز درمان نمیشوند. نکته جالبتوجه اینکه کارگران اکثرا میدانند که پس از چندی اخراج خواهند شد. سلامتی خود را در اینجا از دست خواهند داد. ولی شرایط زندگی و محیط این بیچارگان طوریست که ناچار به کار کردن در چنین جائی میشوند.
طبق اطلاعات موثق هزینه تمامشده تهیه یک کیلو آلومینیوم ۷۰ ریال است که به قیمت کیلوئی ۴۰ ریال به ژاپن و آمریکا صادر میشود.
حال با آشنائی کلی به سهولت میتوان به هدفها و انگیزهی استثمارگرانه تأسیس این کارخانه پی برد. ما این انگیزهها را به ترتیب اهمیت ذیلا بیان میکنیم:
الف ـ بهرهکشی از نیروی کارگر ایرانی: با توجه به نقش آلومینیوم در صنایع الکتریکی و هواپیماسازی و شرایط دشوار و مضر محیط کارخانه برای سلامتی کارگران، هزینه اداره این کارخانه در کشور ژاپن یا آمریکا بعلت دستمزد و هزینههای ایمنی و بهداشتی کلانی که بخاطر مضربودن کار باید به کارگران این کشورها پرداخت نمود فوقالعاده بالا خواهد رفت در حالی که کارگر ایرانی را با کمترین دستمزد و بدون پرداخت مخارج پزشکی و بیمه و بازنشستگی و… میتوان استخدام نمود.
ب ـ استفاده رایگان از انرژی الکتریکی سد دز و راهآهن ایران: چون تهیه آلومینیوم به کمک تجزیه الکتریکی صورت میگیرد در نتیجه به انرژی الکتریکی زیادی احتیاج دارد و چون انرژی الکتریکی در کشورهای مزبور گران و از طرفی برای انرژی الکتریکی (نیم میلیون کیلوواتی) سد دز که روی دست رژیم مانده مبلغی پرداخت نمیشود لذا از لحاظ اقتصادی نیز مقرون به صرفه خواهد بود مخصوصاً که هزینه حملونقل بعهده دولت ایران بوده و استفاده از راهآهن بطور رایگان صورت میگیرد.
ج ـ جلوگیری از آلودگی هوا در کشورهای آمریکا و ژاپن: چون تهیه آلومینیوم توأم با ایجاد گازهای سمی است شدیداً موجب آلودگی هوا خواهد گردید. لذا طبق مقررات کشورهای مزبور برای اجتناب از آلودگی بیشتر هوا مجبورند اینگونه کارخانجات را در کشورهای استعمارزدهای نظیر ایران تأسیس نمایند.
دـ استفادههای تبلیغاتی: در سالهای اخیر تأسیس اینگونه کارخانجات وابسته به صنایع غرب تحت عنوان صنعتی کردن کشور مهمترین مستمسک تبلیغاتی رژیم در جهت فریب افکار توده مردم ایران بوده است.
هـ ـ رقابتهای سیاسی آمریکا با شوروی: انتخاب شهر اراک بعنوان محل کارخانه آلومینیومسازی و تأسیس آن در مجاورت ماشینسازی اراک که توسط شورویها ایجاد شده بسیار معنیدار است و در حقیقت در حکم دکانی است که آمریکائیها در مقابل روسها و برای خنثیکردن اثرات تبلیغاتی ماشینسازی در اذهان مردم بازکردهاند.
اخبار
٭ فرستنده رادیوئی سروش:
اخیرا در ایران رادیوئی که خود را «رادیو سروش» معرفی میکند، هرشب از ساعت ۱۱ تا ۱۲ به وقت تهران و صبحها از ساعت ۶ تا ۷ برنامههای ملی و انقلابی پخش میکند.
این رادیو که محل خود را ذکر نمیکند، صرفا آموزش است و تجارب انقلابی را مورد بحث قرار میدهد.
تاکنون برخی از تجارب انقلابی مردم ویتنام، الجزایر، کوبا و آمریکای لاتین و همچنین برخی مسائل خاورمیانه را پخش کرده است.
اصفهان ـ شایع است که حکاک، معاون سازمان امنیت اصفهان را کشتهاند. همچنین در بهمنماه گذشته در چهارباغ اصفهان زدوخوردی میان نیروهای انقلابی و پلیس مزدور دولتی رخ میدهد که یک نفر از انقلابیون شهید و یک نفر دیگر موفق به فرار میشود. از نیروهای دولتی دو افسر و یک پاسبان کشته و چند مأمور امنیتی زخمی میشوند.
در یک حادثه دیگری، ماشین حامل انقلابیون مورد سوءظن پلیس قرار میگیرد. انقلابیون ماشین را در محل مناسبی پارک کرده و فرار میکنند. در اثر تیراندازی پلیس یک عابر بیگناه که از اهالی «همایونشهر» بوده است کشته میشود.
حمله به انجمن ایران ـ آمریکا: در شماره قبل تظاهرات دانشجویان اصفهان را، همگام با سایر دانشجویان اطلاع داریم. به موجب همین اخبار دانشجویان در دنبال تظاهرات خود به مرکز انجمن ایران ـ آمریکا که لانه جاسوسی دشمنان ایران است حمله برده و خساراتی وارد ساختهاند.
تهران: درگیری در «پارکوی» ـ در این درگیری گفته میشود که حداقل سه نفر از نیروهای مزدور دولتی کشته شده است. جسد یکی از مأمورین که با نارنجک انقلابیون متلاشی شده بود ساعتها بر زمین مانده بوده است. از شهادت یا زخمی شدن انقلابیون، در این درگیری اطلاعی در دست نیست.
تهران: درگیری در خیابان شهباز ـ عینالدوله ـ در این درگیریها تعداد زیادی نیروهای مسلح مزدور دولتی شرکت داشتهاند. از میزان تلفات طرفین خبر موثقی در دست نیست.
انفجار ستاد کل ژاندارمری کل کشور: بر اثر انفجار بمبی که توسط انقلابیون در مرکز ستاد کل ژاندارمری کشور کار گذاشته شده بود، قسمتی از ساختمان و تأسیسات آن ویران شده است.
قم: وجوه بانک اصناف قم توسط انقلابیون مصادره گردیده است.
بیرجند: نقدینهای را که برای بانک ملی، شعبه بیرجند حمل میشد، در بین راه توسط انقلابیون مصادره گردید.
تظاهرات در طبس: رژیم متزلزل شاه که با تمام قدرت جهنمیاش و اجرای کلیه نقشههای پلیدی که اربابان آمریکائیاش برای او طرح کردهاند هنوز نتوانسته است جبهه مقاومت خلق را بطور عام و جبهه روحانیون مبارز را بطور خاص درهم بشکند، بدنبال یک توطئه جمع کثیری از روحانیون اصیل را زندانی و تبعید نموده است. از آن جمله است آیتالله منتظری، که به طبس تبعید شده است. اما این رادمرد مبارز و مجاهد، از هرکجا که بوده است و هست، کار روشنگری خلق را ادامه داده است. بطوری که در طبس وجود او باعث ایجاد یک حرکت امیدوارکنندهای در میان کلیه طبقات گردیده است. بطوری که مأمورین رژیم شاه، برای جلوگیری از توسعه جنبش در طبس، ایشان را به زندان انفرادی در مشهد منتقل میسازند. و به بازجوئی و تهیه مقدمات برای محاکمه نظامی میپردازند. اما از این رهگذر سودی نمیبرند و مجدداً ایشان را به طبس ـ اما به زندان ـ منتقل میسازند تا بخیال خود، رابطهاش را با مردم قطع کنند. اما اینبار به محض خبردار شدن مردم، بیش از ۵ هزار نفر مردم زحمتکش طبس شهربانی و زندان را محاصره کرده و آزادی ایشان را مطالبه میکنند. زندانبانان که هوا را پس میبینند، و در خود جرأت مقابله با نیروی متحد و با احساسات برافروخته خلق را نمیبینند، بالاجبار تسلیم شده و ایشان را آزاد میسازند. اما دیگر اجازه برگزاری نماز جمعه را نمیدهند.
٭ دستگیری عزیزالله چرخانداز
چندی قبل ۱۳ نفر از مأمورین مسلح سازمان امنیت به خانه عزیزالله چرخانداز دانشجوی سال دوم حقوق قضائی ریخته و شبانه او را دستگیر میکنند. چرخانداز اهل جهرم است که در تهران درس میخوانده و در خانهای مستأجر بوده. تا چند روز بعد سه نفر مأمور مسلح در خانه او کمین میکنند و هر کس که به سراغش میآمده، گرفته و با خود میبردند.
٭ دستگیری در شیراز
عبدالرسول بنائیان دانشجوی هنرستان محمدرضاشاه شیراز، محمدصادق صبوری لیسانس فیزیک و علیرضا صبوری (برادر محمدصادق) دیپلمه و شاگرد کلاس کنکور، مصلّینژاد لیسانسیه را دستگیر و به شکنجهگاههای سازمان امنیت فرستادهاند. دستگیرشدگان همگی اهل جهرم هستند و جرمشان پخش کتابهای دکتر شریعتی در جهرم بوده است.
٭ دستگیری در دزفول
عدهای از افسران و درجهداران کادر ارتش را که عضویت انجمن اسلامی در پایگاه وحدتی دزفول بودهاند، دستگیر کردهاند که اسامی عدهای از آنها عبارتست از: ستوان پناهی، استوار پرویز احمدی، گروهبانیکم هوشنگ صمیمی، گروهبان اسحقی، گروهبان غلامعلی آستریکی.
در این انجمن کتابهای دکتر شریعتی خوانده و مورد بحث قرار میگرفت.
دستگیرشدگان همگی ازدواج کردهاند و بهمحض دستگیری خانوادههایشان را با وضع وحشیانهای از پایگاه وحدتی بیرون میکنند.
٭ حمله ساواک به کتابخانههای اسلامی دانشکدهها
در تعطیلات نوروزی اخیر، هنگام غیاب دانشجویان، ساواک با خیال راحت از اعتصاب و عکسالعمل مخالف یکی دیگر از برنامههای شیطانی خود را اجرا میکند و با شکستن قفل در و غارت کتابخانههای اسلامی دانشکدههای فنی، علوم حقوق، داروسازی و ادبیات بار دیگر ماهیت ضددینی و ضدمردمی خود را فاش میسازد. این برنامه محیلانه که قبلاً در مورد کتابخانههای مسجد دانشگاه ملی و دانشگاه آریامهر تجربه شده بود با این حمله بیشرمانه کامل میگردد.
اکنون رژیم به خیال خود راه نفوذ کتب اسلامی را به دانشگاه بسته و مطمئن شده است که راه دیگری بهجز فساد و فحشا برای جوانان باقی نگذارده است.
٭ انحلال شرکت انتشار:
شرکت انتشار که کار سازنده خود را در حدود ۲۰ سال پیش بطور بیسابقهای و برای اولینبار با سرمایه اجتماعی ۳۰۰ شریک آغاز کرده بود و در ظرف مدت کوتاهی توانسته بود نقش مؤثری را در جنبش اسلامی بازی کند. بالاخره شاه نتوانست وجود آنرا تحمل نماید و طبق دستور سازمان امنیت مانع کار شرکت و باعث توقیف کتابهایش شده بود. اما اینبار بهاصطلاح خواستند کار را یکسره کنند. بدنبال انحلال شرکت انتشار کتابخانههای پویا، معاصر، شبگیر، خوارزمی و …. را در تهران و شهرستانها غارت مینماید. ساواک سختگیری را تا به آنجا رسانده که حتی کتاب مصور کودکانه (حسنک کجائی) را توقیف و ناشر و نویسنده آنرا به زندان میکشاند و میکوشد کودکان معصوم را از حقایق انقلابی و حیاتبخش اسلام محروم کند. توجیه عمال کثیف امنیتی را برای این رفتار اینست که هر مبارز مجاهدی را که به بند کشیدهایم نزد او نسخهای از کتب اسلامی یافتهایم.
اکنون زندانهای ایران بیش از همیشه وعدهگاه نویسندگان، ناشرین، شعرا و مترجمین شده است و رژیم میکوشد هرگونه اندیشه آزادیخواهی را در نطفه خفه کند.
در همدان در روزهای اول محرم مقادیر زیادی اعلامیه که برای نشان دادن سیمای یزیدی حکومت شاه بود پخش و در این رابطه عده زیادی از جوانان با ایمان آن شهرستان دستگیر شدهاند.
در بهمنماه عده زیادی از روحانیون در قم به منزل گلپایگانی میروند و شدیداً از ایشان میخواهند که پسر مزدورش مهدی را از خود طرد کند والا به عمل شدیدتر دست خواهند زد.
آقای محمدجواد قدیری، فرزند حجتالاسلام قدیری که هفت ماه پیش از زندان آزاد شده است، دوباره در اصفهان دستگیر و زندانی گردید. اتهام ایشان این بود که انتشارات مجاهدین را نگهداری میکرده است.
حجتالاسلام علی حجتی کرمانی در یکی از مساجد تهران به منبر میروند و به افشای جنایات رژیم میپردازند. پس از منبر ایشان را دستگیر وشکنجه کردهاند. حجتالاسلام لاهوتی را نیز پس از ایراد خطابه دستگیر و شکنجه کردهاند.
٭ صفحه «شبانه»:
در ایران صفحهای به بازار آمده بنام «شبانه» که از دو جهت جلب توجه همگی را نموده و منجر به توقیف آن شد. اول آنکه در روی جلد آن در بالای شمارههای برنده جک پات عکس پنج سکه دهریالی را انداخته بودند که یکی از آنها سر شاه را خم شده نشان میداد (پیشانی متمایل به زمین) و درست روبروی آن پرچم آمریکا چاپ شده بود. منظور این بود که تعظیم شاه و اطاعت او از آمریکاست که باعث شده اعداد برنده را در جک پات بدست بیاورد.
نکته دوم اینکه در سری اول صفحه که به بازار آمد، ابتدا صدای طبل و بعد صدای شیپور میآمد و در بین این دو، شخصی نجواکنان میگفت «سیاهکل، سیاهکل». این صفحه دوباره به بازار آمد منتها با تغییر جلد و حذف صدای سیاهکل».
٭ تیراندازی در شب:
در تهران مردم از ترس پلیس که شبها بعلت ترس به هر مشکوکی تیراندازی میکنند، سعی میکنند که بعد از ساعات شلوغ شب از خانه خارج نشوند.
٭ خلع سلاح ژاندارمها:
حدود دو ماه پیش صبح یکی از روزهای تعطیل، بین ساعت ۵/۴ ـ ۵ بعدازظهر، به پایگاه ژاندارمری محل تلاقی جاده قزوین به جاده کرج تلفن میشود و گفته میشود که جسد پاسبانی پیدا شده است. از طرف پاسگاه دو مأمور فرستاده میشود. پس از رسیدن دو ژاندارم، کسانی که تلفن کرده بودند، آنها را خلعسلاح کرده و میکشند و تا مدتی اجسادشان در وسط خیابان در معرض تماشای عده زیادی قرار میگیرد.
«گروه ابوذر»
هشت ماه پیش رژیم شاه گروهی را در نهاوند کشف و دستگیر میکند. ولی از اعلام کشف این گروه که خود را «گروه ابوذر» نامیده بودند، وحشت کرد. زیرا که هرچه تعداد گروههای مخالفش بیشتر شود نماینده نفرت بیاندازه مردم از رژیم است. رژیم شاه به زور تبلیغاتش سعی میکند که گروههای انقلابی را «خرابکار» و وابسته به رژیم «عراق» قلمداد کند. ولی هرچه تعداد گروههای مخالف بیشتر میشود، اثرات این تبلیغات کمتر میشود زیرا هر فرد سادهای از خود میپرسد که چگونه ممکن است اینهمه گروه انقلابی وجود داشته باشد و همهشان هم وابسته به دولت عراق باشند؟!
به همین مناسبت شاه میخواست که واقعیت وجود «گروه ابوذر» را در اختفا نگهدارد. ولی اگر جلاد «ابوذر» توانست یاد او را در صحرای «رَبَذِه» از خاطرهها ببرد، شاه هم خواهد توانست گروه ابوذر را در حافظه تاریخ به فراموشی بسپارد.
بدنبال همین نیت بود که از دستگیری و محاکمه و حتی تاریخ اعدام آنان سخنی به میان نیاورد.
اما چگونه میتوان یک گروه را نابود کرد بیآنکه دلیلی باشد؟ برای همین دستگاه مشترک توطئهسازی ایران و اسرائیل و آمریکا به کار افتاد… قربانی این توطئه پاسبان محمدرضا مدنی بود. مدنی از مقلدین آیتالله خمینی و طرفدار مجاهدین و روحانیون مبارز قم بود و در بین مردم قم محبوبیت داشت.
صبح روز ۲۷/۴/۵۲ سه نفر از مامورین سازمان امنیت بعنوان «انقلابی» با چاقو به پاسبان مدنی حمله میکنند و پس از کشتن او و مصادره اسلحهاش همانجا میایستند و حتی از اسلحهای هم که داشتند استفادهای نمیبرند تا مأمورین برسند و آنها را دستگیر کنند. پس از دستگیری مأمورین در جیب آنها نشانی منزل آیتالله ربانی شیرازی را «پیدا» میکنند و به خانه ایشان حمله برده و ایشان را دستگیر میکنند. هدفهائی که رژیم با ایجاد این توطئه تعقیب میکرد عبارت بودند از:
۱ـ دستگیری آیتالله ربانی شیرازی که مرکزی شده بود برای روشنگری و مبارزه علیه رژیم.
۲ـ تبعید ۲۳ نفر از روحانیون مبارز قم که حوزههای علمیه را به سنگر مبارزهای شکستناپذیر علیه رژیم تبدیل کردهاند (به متن «صورتجلسه» مراجعه شود)
۳ـ از میانبرداشتن پاسبان مدنی که هم بقول خودشان از «شر» او راحت شوند و هم گرفتن زهرچشم از دیگر پاسبانان و افسران بود که نشان دهند سرنوشت دفاع از مبارزات مردم چیست.
۴ـ اعلام اینکه پاسبان مزبور را گروه ابوذر کشتهاند و پیداکردن انگیزهای برای اعدام آنها.
با تمام این تفاصیل و حفظ ظاهر معهذا رژیم جرأت نکرد نام آنها را فاش کند و تنها پس از اعدام آنها بود که آنهم بدون ذکر نام گروه، اعلام کرد که شش نفر به جرم کشتن پاسبانی در قم و خرابکاری اعدام شدهاند.
یاد گروه ابوذر جاوید باد و راه آنان پردوام. اینان بحق شایستگی لقب ابوذر را دارند.
اعدامشدگان عبارتند از: ابوذر عبدالله خدارحمی ـ ابوذر بهمن منشط ـ ابوذر ماشاالله سیف ـ ابوذر روحالله سیف ـ ابوذر ولیالله سیف ـ ابوذر حجتالله عبدلی.
خونشان جوشان باد
محکومشدگان به حبس عبارتند از: ابوذر ولیالله کشفی ـ ابوذر محمد طالبیان ـ ابوذر علیرضا کرمی ـ ابوذر حجتالله آورزمانی.
خرید تانک
معامله تانک لئوبارد:
«مجله اشپیگل شماره ۷ سال ۷۴»
بزرگترین معامله صادرات تجهیزات نظامی آلمان پس از جنگ بین آلمان و ایران آغاز میگردد. در یک برنامه طویلالمدت ایران خواستار تانکهای لئوبارد نیز میباشد.
سالیان دراز دولت آلمان غربی مجاز بود که کالای تجهیزاتیاش را فقط به همپیمانهای ناتو بفروشد ولی نه بههیچوجه به کشورهائی نظیر کشورهای خاور نزدیک که درگیر کشمکشهای نظامیاند.
پس از وقوع بحران نفت تصور اینکه آلمان غربی میتواند شرافتمندانهتر از سایر کشورهای صنعتی عمل نماید متزلزل شد. آلمان دیگر اشکالی در این نمیبیند همچون فرانسه و انگلیس که در شرق اسلحه را با نفت تعویض میکنند معاملات نفتی اخیرش را با تهران توسط قوانین موجودش بصورت مساعده (کمک) سخاوتمندانه از جانب خویش تسریع نماید. بدینترتیب بزرگترین معامله صادرات تجهیزات نظامی آلمان پس از جنگ بین آلمان و ایران شروع میگردد.
ایران خواستار کارخانجات اسلحهسازی، مشاوره آلمان در زمینه توسعه صنعت نظامی، آموزش متخصصین فنی تسلیحات ایرانی و بالاخره روزی تانکهای لئوبارد میباشد.
ژنرال حسن توفانیان مدیر صنایع نظامی و نماینده وزیر دفاع ایران در پائیز سال گذشته در حالی که توسط شخصیتهای برجسته وزارت دفاع آلمان همراهی میشد به مدت ۸ روز از کارخانجات اسلحهسازی آلمان دیدن نمود. چهارماه پس از این دیدار زیگفریدمن معاون وزیر تسلیحات آلمان برای مذاکره در زمینه اعزام یک گروه پنجنفری متخصص آلمانی به ریاست ژنرال بتر بنزین که میبایست ایران را در زمینه بنا و توسعه تسلیحات نظامیاش کمک نماید به ایران مسافرت کرد. علاوه بر این در این مذاکره بعنوان اولین قدم مسئله تحصیل ۱۵۰ نفر افسر ایرانی در رشته مکانیک دانشکده افسری دار مشتات مطرح گردید و به توافق رسید.
در مورد سایر قراردادهای بستهشده دولت آلمان تاکنون سکوت نموده است. وزارت امور خارجه که از نظر سیاسی مسئول تحویل اسلحه به خارج میباشد، در این مورد اظهار بیاطلاعی مینماید.
وزارت اقتصاد که متصدی صدور پروانه خروج کالاهای صادراتی میباشد، شخص سئوالکننده را برای کسب اطلاع به وزارت دفاع میفرستد و متصدیان مربوطه در وزارت دفاع نیز او را حواله وزارت امور خارجه میکنند.
بن میخواهد این مسئله را مخفی نگهدارد که زیگفریدمن و همراهانش در سفر ایران غیر از مسئله اعزام مشاور نظامی به ایران و آموزش افسران ایرانی مطلب دیگری را مورد گفتگو قرار دادهاند.
با وجود کوششی که بن در مورد تکذیب قضیه دارد و بترکومر، سخنگوی وزارت دفاع آلمان میگوید «در این سفر معامله صورت نمیگیرد»، در مذاکرات تهران مسئله معامله مطرح بود و قرار شده است که شرکتهای آلمانی سه کارخانه اسلحهسازی کامل برای سربازان شاه رضا پلهوی بسازند.
۱ـ ایران خواستار خرید یک کارخانه برای ساختن موتورهای تانک از شرکت موتور و توربینسازی مونیخ و همچنین شرکت مان که موتورهای تانکهای لئوبارد را میسازد میباشد.
۲ـ ایران خواستار خرید کارخانه برای ساختن زنجیرهای تانک از کارخانه اسلحهسازی دیل، واقع در نورنبرگ میباشد (در حال حاضر این شرکت زنجیرهای تانک لئوبارد را میسازد.
۳ـ شاه میخواهد به شرکت راین منال که در دوسلدرف میباشد یک کارخانه اسلحهسازی سفارش دهد که در مرحله نخستین توپهای ۱۲۰ میلیمتری برای تانک تولید نماید و بعدها قادر به تولید وسائل مختلف میباشد. این سلاح میتواند بعدها برای لئوبارد ۲ که جانشین تانکهای فعلی ارتش آلمان خواهد شد مورد استفاده قرار گیرد.
برنامه سفارشات صنایع تانکسازی آلمان حکایت از این میکند که احتمالاً ایران در سالهای آینده جهت خرید تانکهای لئوبارد یا اجازه ساختن این نوع تانکها تصمیم خواهد گرفت. ایران که تقاضایش مبنی بر خرید ۱۰۰۰ تانک لئوبارد از آلمان در سال ۱۹۶۹ با پاسخ منفی روبرو شد و نتیجتاً تانکهایش را از انگلستان و آمریکا خریداری نمود منتظر است که مدل جدید تانکهای آلمانی به بازار عرضه شود و پس از آن تقاضایش را مجدداً مطرح نماید.
در حال حاضر قرار است که شرکت موتور و توربینسازی مونیخ برای ۷۸۰ تانک ۵۴ تنی «شیفتن» انگلیسی که به ایران وارد شدهاند ولی سرعتشان کم میباشد هرچه زودتر موتورهای جدیدی تحویل دهد. و همچنین قرار است آلمان برای ۴۶۰ تانک ام ۶۰ وارد شده از آمریکا زنجیرهای جدید و توپ تولید نماید.
ارتش ایران همچنین خواستار زیردریائیهای ۴۵۰ تنی آلمان میباشد و ژنرال توفانیان نیز به همین منظور هنگام اقامتش در آلمان دیداری از کارخانه «راین اشتال» واقع در امدِن بعمل آورد. امید بسیار میرود که تقاضاهای ایران در مورد دریافت سلاحهای آلمانی خیلی زود جامه عمل بپوشند. سخنگوی وزارت امور خارجه آلمان «رودیگرفن پاخل بل» پس از ایجاد بحران نفتی پیوسته در پاسخ این سئوال که آیا ایران یکی از مناطق درگیر کشمکشهای نظامی میباشد، جواب منفی میدهد در صورتی که نماینده نظامی ایران در بن ژنرال حسین وحدت حق که نسبت به مشکلات مرزی ایران و عراق آشنائی دارد در این زمینه گفته است که: «ما (ایران) ازهزار سال پیش تا به امروز نتوانستهایم با اعراب کنار بیائیم و همچنین اعراب هم نتوانستهاند با ما کنار بیایند».
صاحبان صنایع نظامی آلمان از این تفسیر روشن بن خرسند هستند و کراس مافای، یکی از مقاطعهکاران معروف کارخانه تولیدکننده لئوبارد گفته است: «چرا باید معاملات بزرگ را همیشه دیگران انجام دهند؟».
«صورتجلسه»
به تاریخ دوشنبه ۲۲ مرداد ماه ۵۲ بنا به اعلام تلفنی فرماندار شهرستان قم به اطلاع جانشین ریاست سازمان اطلاعات و امنیت، کمیسیون امنیت شهرستان قم ساعت ۸ صبح روز مزبور در اطاق کار جناب آقای سالاری فرماندار و عضویت آقایان امضاءکننندگان زیر تشکیل گردید. ابتدا جانشین ریاست سازمان اطلاعات و امنیت شهرستان قم اظهار داشتند بطوری که آقایان اطلاع دارند در تاریخ ۲۷/۴/۵۲ سه نفر از ماجراجویان که در نهاوند تعلیم دیده بودند در بازار قم به پاسبان محمدرضا مدنی حمله کرده و با ضربات چاقو او را شهید و اسلحه او را بدست آوردند و سپس در زدوخورد با پلیس دو نفر دیگر از مأمورین را مجروح نمودهاند و با دستگیری این افراد در همان بازجوئیهای اولیه رابطه آنان با یکی از طلاب بنام عبدالرحیم ربانی شیرازی مسلم میگردد. شخص اخیر نیز در بازجوئیهای مقدماتی روابط خود را با نامبردگان اعتراف کرده و در بازجوئیهای بعدی معلوم شد که عدهای از طلاب که اسامی آنان ذیلاً درج خواهد شد در اینگونه ماجراها دست داشته و به تحریک مردم به خونریزی و برادرکشی و ایجاد ضدیت با یکدیگر اشتغال دارند به نحوی که ادامه حضور آنان در شهرستان قم موجب سلب آسایش اهالی و ایجاد مزاحمت برای یازده هزار نفر طلابیست که حقیقتا برای تحصیل علم و کسب معارف به قم آمدهاند. این عناصر که از پیش تحتنظر قرار داشتند ماجراجوئی و اخلالگری آنان محرز و مسلم گردیده بود، اخیرا با دستگیری سه نفر خرابکار مذکور شرکت آنان در اعمال ضدملی برخلاف مصالح عالیه مملکت در قیاس وسیعی آشکار گردیده. لذا تقاضا دارد حکم تبعید آنان را از قم به یکی دیگر از نقاط مملکت صادر فرمائید. ریاست شهربانی قم با توجه به پیشنهاد مقامات امنیتی اظهار داشتند که ضمن صدور حکم تبعید، دستور اجرای موقت حکم را صادر فرمایند تا از اتفاقات و اغتشاشاتی که ممکن است براثر ادامه حضور آنان در قم حادتر گردد، جلوگیری بعمل آید. کمیسیون پس از استماع اظهارات آقایان و جانشین ریاست سازمان اطلاعات و امنیت شهرستان قم که مبتنی به سوابق محرمانه موجود در سازمانهای امنیتی کشور میباشد بهاستناد بند اول از ماده قانون حفظ امنیت اجتماعی ماده ۲ آن افراد مفصله الاسامی ذیل را به سه سال اقامت اجباری در محلهائی که مقابل نامشان ذکر شده است، محکوم مینماید و با توجه به تقاضای مسئولین امنیتی و انتظامی قم، اجرای موقت حکم مزکور را با استناد ماده ۲ قانون مذکور صادر میشود تا پس از تائید مقام استانداری استان مرکز به مرحله اجرا درآید.
امضاءکنندگان ذیل:
۱ـ سالاری فرماندار شهرستان قم ۲ـ رئیس اداره دادگستری دکتر فاطمی پناهی شریعت ۳ـ شهرستانی، رئیس شهربانی قم ۴ـ رضائیان، جانشین ساواک ۵ـ میرفخرائی، جانشین دادستان ۶ـ سروان اشتری، جانشین فرمانده ژاندارمری.
اسامی محکومین: ۱ـ ربانی شیرازی ۲ـ حسینعلی منتظری ۳ـ صانعی ۴ـ مشکینی ۵ـ منتظری قمی ۶ـ جنتی ۷ـ گرامی ۸ ـ صالحی ۹ـ خلخالی ۱۰ـ کرباسچی ۱۱ـ آذری ۱۲ـ احمدی ۱۳ـ خزعلی ۱۴ـ انصاری شیرازی ۱۵ـ ربانی املشی ۱۶ـ جعفری گیلانی ۱۷ـ عندلیب ۱۸ـ معادیخواه ۱۹ـ یزدی ۲۰ـ عبائی ۲۱ـ مولانا ۲۲ـ موحدی گیلانی ۲۳ـ محمد مومن ۲۴ـ محفوظی.
تجاوز ایران در عمان
«جبهه تودهای آزادیبخش عمان و خلیج عربی» بیانیه سیاسی مهمی درباره اقدامات تجاوزکارانه نظامی ایران علیه سرزمینهای جنوب عمان در منطقه ظفار صادر کرده است.
در این بیانیه چنین آمده است:
منطقه میانه بخش جنوبی عمان (ظفار) با یک تجاوز وسیعی روبرو شده است. نیروهای ارتش ایران به درخواست رژیم مسقط و ارتش مزدور آن که به فرماندهی مأموران بریتانیا اداره میشود، از تاریخ ۲۰/۱۲/۷۳ به یک تجاوز نظامی بزرگ علیه انقلاب مسلحانه رزمندگان و مردم بااراده این سرزمین دست زدهاند.
این حمله ارتش ایران بدنبال درخواست قابوس از شاه ایران در مورد گسیل نیروی بسیاری از ارتش به منظور درهمکوبیدن انقلاب خلق عمان صورت گرفته است. بدینگونه لطمههائی که رژیم حاکم بر عمان بدین منطقه میزند، بهگونهای عمومی در برابر چشم جهانیان قرار میگیرد. کار این رژیم به جائی کشیده است که با بخشش قسمتی از خاک وطن و دعوت ارتش آزمند ایران به سرزمین ما، نفوذ و سیطره این دولت بیگانه را بر خلق قهرمان عمان میپذیرد. تا ایران ـ در مقابل و بخاطر این بخشش و این دعوت ـ پشتیبان رژیم مسقط در خوارکردن و بهزانودرآوردن و ترسانیدن خلق باشد و رژیم مسقط بتواند همچنان با سرنوشت ملت بازی کند.
بازگشت به دستنشاندگی
پس از چند سالی که بر عمر این رژیم میگذرد و پس از آنکه تمام نیروهای ملی و دموکرات عمان از همکاری با این رژیم دوری گزیدهاند و پس از آنکه تودههای مردم با استواری و قهرمانی خود، رودرروی سیاست این رژیم ایستادهاند و صدها تن شهید و زندانی و تبعیدی از خود دادهاند و پس از آنکه قبایل ملی، تن به ننگ کشیدن اسلحه بر روی یکدیگر و بروی فرزندان وطن خود در منطقه جنوب (ظفار) ندادهاند، پس از همه اینها، رژیم حاکم مسقط یاوری برای خود علیه خلق عمان، جز شاه ایران ـ این ژاندارم منافع استعمار ـ نیافت. رژیم به معاونت شاه ایران برای تقویت حکومت خود ــ حکومتی که در محاصره بیاعتنائی و متارکه عمومی توده مردم قرار گرفته است ــ به تلاش افتاده است. قابوس راضی شده است که عمان تحت مراحم ملوکانه شاه ایران که همواره چشم طمع به سرزمین ما و ثروت ملی ــ و موقعیت استراتژیکی منطقه ما دوخته است ــ قرار گیرد. شاه ایران که در هر مناسبتی از طمعهای توسعهطلبانه خود درعمان، بعد از تسخیر جزیرههای عمانی ابوموسی و طنب بزرگ و طنب کوچک سخن میگوید.
رژیم مسقط تن بدین کار داده است که عمان تحت اتحاد ایران و بریتانیا باشد، تا بتواند خلق عمان را در برابر خود به زانو درآورد و او را به تسلیم ناگزیر کند تا عمان همچنان در تحت سیطره استعمار و ارتجاع بماند.
علاوه بر این برای قابوس و برای مستشاران انگلیسیاش جای هیچگونه درنگی نمانده است که دست توسل به دامن ارتش ایران دراز کنند تا بتوانند بدینوسیله علیه خلق قهرمان عمان و انقلاب مسلحانه آن بجنگند. این اقدام پس از آن صورت میگیرد که باقیمانده سربازان مزدور و افسران انگلیسی و دستههای کماندوئی که در سال ۱۹۷۱ به عمان دعوت شده بودند، در سرکوبی انقلاب درماندند و نیز بعد از آن که نقشه ها و برنامههای توطئهآمیز و عوامفریبانهای به کار گرفته شده تا جبهه مجاهدان درهمشکند و با تفرقهافکنی در میان قبایل، خلق به جان یکدیگر افتند.
«جبهه تودهای نقش قابوس را بعد از تسلیم جزیره امالغنم به شاه ایران در سال ۱۹۷۲ و بعد از آنکه رووسالجبال به تحتالحمایگی نیروهای دریائی و هوائی ایران درآمد، به روشنی فاش کرد، این جبهه اعلام کرد که رژیم قابوس از ارتکاب هیچگونه اقدامی علیه مردم و مملکت عمان فروگذار نمیکند و بخوبی و روشنی ثابت شد که رژیم قابوس برای قراردادن عمان تحت مراحم ملوکانه شاه ایران، به شرط پاسداری او از منافع پست قابوس و ادامه سیطرهاش بر ملت، آماده است. و علاوه بر این، «جبهه تودهای» بعد از جنگ اکتبر (رمضان) به بیانی روشنگرانه نشان داد که چگونه امپریالیسم آمریکا از اقدام قهرمانانه و بزرگ ارتشهای عربی بیمناک شده است و به همین جهت اکنون درصدد آن برآمده است که برای عقیمکردن نام پیروزیهای نظامی و سیاسی، از طریق تحمیل راهحلهای مسالمتآمیز با اعراب و از طریق طرحهای پردسیسه به منظور سرکوبی نهائی جنبشهای آزادیبخش فلسطین و عربی، وارد کار شود. «جبهه تودهای» بازهم در برابر دستپختهای امپریالیستی و ارتجاعی که علیه نیروهای انقلابی در جنوب جزیره العرب و در رأسشان رژیم مترقی یمن دموکراتیک و انقلاب مسلحانه عمان چیده شده است، اعلام خطر میکند. حمله اخیر ایران برای تسخیر وطن ما عمان و سرکوبی انقلاب مسلحانه آن، به عنوان یک حلقه از زنجیر توطئه امپریالیسم علیه این منطقه شمرده میشود، که این توطئه، خود با بهرهبرداری از مجموعه شرایط نامساعدی است که هماکنون بر جامعه عرب حاکم است و هدف آن تصفیه کامل این منطقه از وجود هر جنبش است.
بر هر عمانی است که اسلحه بردارد
اگر بریتانیا همچنان درصدد توسعه تجاوز حمله علیه وطن ما است و اگر رژیم مسقط با درازکردن دست حاجت بسوی ارتش ایران برای سرکوبی انقلاب، خود را به منزله حیوان بارکش ولی سربزیر مقاصد شاه ایران درآورده است، ولی علیرغم همه اینها جبهه تودهای هرگز تن به آشتی و سازش با این رژیم نخواهد داد و رودرروی این تجاوز جنایتکارانه رژیم ایران خواهد ایستاد و به تاج و تخت ایران ثابت خواهد کرد که ملت، توان دفاع از وطن خود را دارد و سرزمین عمان گورستان متجاوزان ایرانی و همدستان مسقطی آنان خواهد شد.
جبهه تودهای از یکایک ملّیون عمان خواستار است که برای دفاع از وطن، اسلحه بدست گیرند و از تمام نیروهای مخلص و شرافتمند میخواهد که صفوف خود را بفشرند و در جبهه واحدی در برابر متجاوزان ایرانی بایستند.
نیروهای عمان امروز ــ بیش از هر وقت دیگر ــ خواستار دفاع از وطن و آزادی و شرافت خویش در برابر دشمن بیگانه و در برابر اقدامات بیشرمانهای که رژیم مسقط علیه ملت و وطن مرتکب میشوند، میباشد.
از تمام ملیون عمان میخواهیم که به مسئولیت تاریخی خود در این لحظات ــ هرچه بیشتر ــ آماده شوند و پرده از ستمهائی که رژیم مسقط در حق خلق و وطن ما روامیدارد بردارند.
رژیمی که از هیچگونه نیرنگی در وارونه کردن حقایق و از هیچگونه ریختوپاشی از اموال خلق برای تبلیغ حکومت خویش به این عملکرد ـ فروگذار نیست. بالاخره بر تمام ملیون است که به مسئولیت خود در قیام علیه این متجاوزان و سرکوبی آنان و اخراجشان از عمان برخیزند.
ای تودههای دلیر خلق عرب ما!
ملت عرب در عمان در حساسترین لحظات امتحان تاریخ معاصر خویش قرار گرفته است، و همچنین ملت عرب به امتحان حساس خود پس از قیام به کارزار بر حماسه بینظیر خود در اکتبر سرگرم است.
ما تمام حکومتهای ملی عرب و احزاب و سازمانهای صلحدوست را به محکومکردن این تجاوز و پشتیبانی خلقمان میخوانیم! دشمن (ما) امپریالیسم، از همدستان خود در تهران خواسته که به مأموریت جدید خود، در سرکوبی انقلاب قهرمانانه عمان و به زانودرآوردن خلق عمان عمل کند. خلقی که از ۱۹۶۵ سلاح خود را برای دفاع از آزادی و استقلال حقیقی خود بدست گرفته است.
و از طرف دیگر رژیم مسقط، عهدهدار هرگونه تسهیلی برای انجام این مأموریت توطئهآمیز شده است. بطوری که به استقبال متجاوزان میشتابد و بیدریغ تمام دروازههای خود را ــ به منظور تبدیل عمان به تحتالحمایگی ایران ــ به روی آنان میگشاید.
«جبهه تودهای آزادیبخش عمان و خلیج عربی» تمام سازمانها و حکومتهای ملی عربی را در مقابله با این تجاوز وحشیانه به خلق عمان، مورد خطاب قرار میدهد و از ایشان میخواهد که در این لحظات حساس تاریخ خلق، به همراه او باشند و از هیچگونه کمک و پشتیبانی خود در حق او دریغ نورزند تا او بتواند دشمن را از وطن خویش براند.
رژیم مسقط با گشودن راه بروی آزمندان رژیم ایران، در تجاوز به عمان، به خیانتی بزرگ علیه ملت عرب دست زده است. این تجاوز در زمانی صورت میگیرد که ملت ما گرفتار تجاوز خصمانه اسرائیل و در گرماگرم همهجانبه برای رهائی از آنست. ما از تمام حکومتهای سوسیالیستی و مترقی میخواهیم که برای محکوم کردن این تجاوزی که با تمام قراردادهای بینالمللی منافات دارد، فریاد اعتراض سردهند و در این مبارزه عادلانه در راه آزادی و استقلال حقیقی به همراه خلق ما باشند. و همچنین از تمام سازمانهای مترقی جهان میخواهیم که این تجاوز را محکوم کرده و برای ادامه مبارزه خلق ما در راه بیرون راندن متجاوزان از هیچگونه کمکی دریغ نورزند.
ما ایمان قاطع داریم که ملت، همانطور که تجاوز کماندوهای بریتانیائی را به گور فرستاد، همینطور هجوم متجاوزان ارتش ایران را هم به گور میفرستد و سرزمین ظفار گورستان آزمندان ارتش ایران خواهد بود.
اعلامیه روحانیون قم
در هفته آخر سال ۱۳۵۲ روحانیون مبارز قم اعلامیهای صادر کرده و بطور وسیعی در تهران پخش کردند. در این اعلامیه به افشای ماهیت واقعی رژیم شاه پرداخته و با پشتیبانی شدید از مجاهدین، راه انقلاب مسلحانه را یگانه راه رهائی مردم مسلمان ایران دانستهاند. در اعلامیه پس از اشاره به رستاخیز حسینی چنین آمده است: «… هر آنزمان که مخالفت مردم ستمدیده با دستگاه ظلم و جور، با کشتار و شکنجه و اسارت پاسخ داده شد، باید عاشورای دیگری به وجود آورد تا محیط زندگی مردم از جور ستمگران جنایتکار پاک گردد… بدرستی که تاریخ گذشته و حال بخوبی به ما نشان میدهد که چگونه بدون سرنگونی دربار پهلوی و در رأس آن شاه خائن هیچ نوع آزادی برای ملت مسلمان ایران وجود نخواهد داشت.
…. اکنون مجاهدین خلق، این فرزندان واقعی اسلام بعنوان پیشگامان ملت غیور ایران، قدم به میدان جهاد مسلحانه گذاردهاند و با عملیات قهرمانانه خود مردم را به شرکت در جنگ سرنوشت دعوت نمودهاند. آنان با نثار خون پاک شهدای قهرمان خویش چون حنیفنژاد، بدیعزادگان و رضائیها، صداقت و ایمان خود را در میدان عمل به اثبات رساندهاند و پیوند خود را با مردم مستحکم نمودهاند. آنها معتقد به ایمانی هستند که انسان را به عمل صالح دعوت میکند و معتقد به اسلامی هستند که انسانها را دعوت به شکستن زنجیرهای اسارت میکند. رژیم شاه سعی دارد که با توطئه سکوت و قلب حقایق، چهره واقعی این مجاهدین راه خدا و راه بهروزی خلق را از مردم پوشیده بدارد تا جائی که از بردن نام آنها درهراس است… ولی حمایت روزافزونی که ملت مسلمان از این فرزندان خلف خود بعمل آورده و میآورد، بوضوح نشان میدهد که مردم به صداقت و کاردانی فرزندان مسلمان خود ایمان دارند و با گذشت زمان این ایمان رو به گسترش و فزونی است و نظر مردم درستترین نظرهاست…»
روحانیون مبارز قم ـ محرمالحرام ۱۳۹۳
اعتراض مسلّحانه انقلابیون در مخالفت با سفر توطئهآمیز سلطان قابوس به ایران
اطلاعیه سیاسی ـ نظامی شماره ۱۷
همزمان با سفر توطئهآمیز سلطان جنایتکار عمان (قابوس) به ایران فدائیان و مجاهدین به یک رشته عملیات انفجاری به شرح زیر اقدام نمودند:
الف ـ عملیات فدائیان:
۱ـ انفجار در مقابل «سفارت عمان» در خیابان بخارست. این عمل برای نشان دادن اعتراض تودههای مردم ما به سفر توطئهآمیز سلطان قابوس صورت گرفت.
۲ـ انفجار در ساختمان «شرکت نفت (انگلیسیـ هلندی) «شل» واقع در عباسآباد» این شرکت منابع نفتی عمان را غارت میکند.
۳ـ انفجار در «شرکت هواپیمائی انگلیسی (بی.او.ا.سی): این عمل نیز بعنوان اعتراض به دخالت امپریالیسم انگلیس در ظفار انجام گرفت.
ب ـ عملیات مجاهدین:
۱ـ اولین بمب در ساعت سه و ده دقیقه بعدازظهر شنبه همزمان با ورود قابوس جنایتکار در «میدان شهیاد» محل برگزاری تشریفات رسمی دادن کلید طلائی شهر به قابوس منفجر شد. در آنجا عده زیادی از مردم که با زور آورده شده بودند ناظر انفجار و وحشت پلیس بودند. نیروهای دشمن طبق دستوراتی که به سرعت از طرف رؤسای پلیس صادر شده بود، با زور و کتک مردم را پسوپیش میکردند تا مگر بمبهای منفجرنشدهای را بیابند و مردم خوشحال از اینکه اگر شاه کلید شهر را به قابوس هدیه مینماید، فرزندان مبارز خلق نیز با اعتراض قهرآمیز دوستی و پشتیبانی مردم ایران را به خلق قهرمان ظفار تقدیم میکنند.
۲ـ ساعت سه و پانزده دقیقه همانروز بمب نیرومند دیگری در مسیر رسمی و در «شرکت انگلیسی گری مکنزی» در خیابان فردوسی منفجر شد. این انفجار به برهمزدن نظم نیروهای پلیس و اضطراب آنها منفجر شد، بطوری که پلیس بخاطر ترس از انفجارهای دیگر بیش از سی دقیقه با کشدادن تشریفات رسمی، قابوس و شاه جنایتکار را در فرودگاه مهرآباد نگهداشت. شعبههای شرکت فوقالذکر در تهران، بندر معشور و جزیره خارک علاوه بر بارگیری و حملونقل برای اسرائیل از لانههای جاسوسی انگلیس در ایران محسوب میشود و اکثر کارمندان آن اسرائیلی و یا جاسوسان انگلیسی هستند.
۳ـ ساعت نه بعدازظهر پنجشنبه ۱۶ اسفند و یک روز قبل از اتمام سفر جنایتبار قابوس بمبی ساختمان «شرکت نفت ایران ـ بان امریکن» واقع در خیابان شیراز را به لرزه درآورد. نفت استخراجی سهم ایران از این شرکت طبق اسناد معتبری که بدست آوردهایم بدون واسطه و با ارزانترین قیمت ممکن به پالایشگاه حیفا در اسرائیل حمل میشود تا سوخت لازم را برای ماشین جنگی اسرائیل تأمین کند و این کمک شاه خائن به اسرائیل است تا بهتر بتواند انقلابیون قهرمان عرب و فلسطین را هدف حملات نظامی خویش قرار دهد.
۴ـ ساعت ده و سی دقیقه بعد از ظهر همان شب انفجار نیرومندی که در «سفارت انگلیس» رخ داد، مرکز تهران را به لرزه درآورد. رژیم که از اعلام عملیات خودداری کرده بود به دلیل اعلام شدن خبر انفجار سفارت بوسیله خبرگزاریها و برای اینکه نشان دهد همه حقایق درون جامعه را به اطلاع افکار عمومی میرساند، فقط در روزنامههای صبح که معمولاً خوانندگان اندکی دارد، خبر انفجار سفارت را منعکس نمود این سکوت رژیم بیش از هر چیز به معنای ترس و وحشتی است که از پخش خبر عملیات انقلابیون و آگاهی توده دارد.
در عملیات هفتگانه فوق که بطور هماهنگ انجام شده بود به دلیل رعایتهای انقلابیون و محاسبات همهجانبهای که نموده بودند، به مردم آسیبی وارد نیامد و انقلابیون نیز سالم به پایگاههای خویش مراجعت نمودند.
اکنون همه از خود میپرسند: چرا قابوس این نوکر استعمار به ایران آمد؟
بیست سال پیش چند روز قبل از کودتای خائنانه ۲۸ مرداد علیه حکومت ملی دکتر مصدق شاه خائن از ترس خشم مردم به خارج از کشور فراری شد. آمریکا و انگلیس که هیچ نوکری را دستبهسینهتر از شاه و خاندان پهلوی نمیدیدند، تمام نیروی خود را به کار گرفته با سرنگون کردن دکتر مصدق شاه را به ایران بازگرداندند. هدف از این کار این بود که شاه مزدور به کمک اربابانش اولا هرچه بیشتر کوشش کند تا تمام ثروتهای ملی از جمله نفت ما را دودستی در اختیار امپریالیستها بگذارد. ثانیاً دست به سرکوب نیروهای ملی و انقلابی زده به خیال خودش جلوی هرگونه حرکت انقلابی را در ایران بگیرد. از اینرو پس از بازگشت شاه و استقرار حکومت کودتا کشتار جوانان وطن دوست آغاز شد. فرمانداری نظامی به تدریج به کمک آمریکائیان به سازمان امنیت بدل گشت نیروهای نظامی و پلیسی تجدید سازمان داده شدند و سیل سلاحهای آمریکائی و انگلیسی و کارشناسان و سرمایههای آنان برای سود بیشتر به ایران سرازیر شد و نفت این ماده حیاتی برای امپریالیسم بسوی غرب روان گردید.
سرمایهداری وابسته در ایران و نقش جدید شاه در منطقه خلیج: هجوم سرمایههای خارجی به ایران و بخصوص نیازهای درونی و منافع سرمایهداری آمریکا که منجر به تحولات سالهای ۴۰ ایران گردید، بتدریج رژیم سرمایهداری وابسته به آمریکا را به جای سیستم فئودالی وابسته به استعمار انگلیس قرار داد. این امر موقعیت بیش از پیش تجاوزکارانه رژیم ایران را که اینک بعنوان بازوی دیگر امپریالیسم آمریکا بعد از اسرائیل شناخته میشد، در منطقه تثبیت کرد و نقش او را تا حد ژاندارمی منطقه بالا برد. این نقش عبارت از پاسداری منافع کثیف استعماری و توسعه نفوذ و حاکمیت تجاوزکارانه امپریالیسم آمریکا در منطقه بود که شاه خائن اجرای بیچونوچرای آنرا عهدهدار گردید. بخصوص موقعیت روبهرشد سرمایهداری خونخوار و وابسته ایران نسبت به رژیمهای وابسته در سایر کشورهای منطقه و هم چنین ارتش چندصد هزار نفری ایران که تحتنظر هزاران مستشار و کارشناس آمریکائی و اسرائیلی به بهای گرسنگی و فقر میلیونها انسان زحمتکش ایرانی برای اجرای وظائف سنگین استعماری آماده شده بود، ازجمله عوامل بسیار مهمی بودند که رژیم دستنشانده شاه را برای اجرای بهتر این وظائف از دیگر نوکران امپریالیسم در منطقه ممتاز میکرد. بدینترتیب امپریالیسم میخواهد با ایجاد صف واحدی از وحشیترین سگان زنجیری خویش در منطقه و در رأس آنها شاه جنایتکار خود را از عواقب مرگبار دخالت مستقیم نظامی در منطقه برکنار دارد و به همین دلیل است که وقتی قابوس، این زائده کثیف استعمار، برای سرکوب خلق مبارز و قهرمان ظفار به کمک احتیاج پیدا میکند، بجای مراجعه به اربابان آمریکائی و انگلیسیاش نشانی شاه، این همزنجیر سابقهدارترش را به او میدهند.
تجاوزات رژیم ارتجاعی ایران در منطقه و پردهپوشیهای مزدورانه شاه: اینک شاه جنایتکار میخواهد با عنوان کردن جعلیاتی از قبیل «حفظ ثبات منطقه» و یا دفاع از «منافع و استقلال ملی» اعمال جنایتکارانه خود و اربابانش را در منطقه پردهپوشی نماید. او جوانان و مردم میهن ما را وادار به یک جنگ برادرکشی با برادران مسلمان و مبارز خود در ظفار و خلیج کرده است. در حالی که خلق ما به خوبی میداند «امنیت منطقه» یا «منافع و استقلال ملی» از طرف برادران و تودههای رنجدیده آنها در خلیج تهدید نمیشود بلکه این امپریالیسم خونخوار آمریکا و انگلیس و نوکران محلی آنان شاه، قابوس، ملکحسین و… در منطقه خاورمیانه است که وحشیانه به غارت نفت، منافع و ثروتهای دیگر مردم این منطقه پرداخته و آنها را در زیر شدیدترین ستم سیاسی ـ اقتصادی قرار دادهاند.
خلق ما از خود میپرسد: آیا این تودههای رنجدیده و انقلابیون ظفارند که مردم ایران را دچار گرسنگی، فقر و بیماری کردهاند یا رژیم سیاه پهلوی؟ آیا افزایش قیمتها، قحطی خواروبار، مالیاتهای کمرشکن و عوارض تحمیلی رژیم، ناشی از مبارزه برحق انقلابیون ظفار است، با تحمیل مخارج هنگفت نظامی، تحمیل حقوق دهها هزار مستشار آمریکائی و اسرائیلی و بازکردن حرص و طمع سرمایهداری بر دوش مردم زحمتکش ما علت اساسی آن به شمار میرود؟ خلق زحمتکش ما کارگران، دهقانان، اصناف و دیگر قشرهای پائین جامعه که هر روز بیش از پیش زیر بار استثمار وحشیانه طبقه حاکمه خرد میشوند، چه منافعی از این جنگ عایدشان میشود؟ مردم ما از خود میپرسند: سرباز گرسنه ایرانی به چه دلیل باید در یک جنگ استعماری به خاطر حفظ جنایتکارانی چون قابوس و شاه، بخاطر حفظ منافع استعماری آمریکا و انگلیس در خلیج به خاک و خون کشیده شوند؟ چرا علیرغم حراج میلیونها تن نفت ایران، علیرغم میلیاردها دلار درآمد سالیانه آن، میلیونها انسان زحمتکش ایرانی روزبروز در فقر و فاقه بیشتری فرو میروند و فشار مالیات و گرانی بر آنها مرتباً بیشتر میگردد؟… جواب این سئوالات را خلق ما با ۵۰ سال مبارزه خونین خود با رژیم سیاه و مزدور پهلوی داده است و اکنون نیز شاه ایران باید بداند که پردهپوشیهای مزورانه او در اعمال سیاستهای تجاوزکارانه در منطقه و سرکوب خونین خلقهای مبارز آن غیر ممکن است.
ما و مبارزه مشترک خلقهای منطقه: اینک ما با اعتقاد به اینکه خلقهای ایران و ظفار و کلا خلیج با یک دشمن مشترک روبرو بوده، همه با گلولهها و سرنیزههای آمریکائی ـ انگلیسی به خاک و خون کشیده میشوند اعلام میداریم که انقلاب مسلحانه خلقهای ایران و ظفار هدف مشترکی را دنبال مینمایند که نابودی رژیم شاه و قابوس و دیگر سگهای زنجیری امپریالیسم آمریکا و انگلیس در منطقه در صدر آن قرار گرفته است. بدینجهت ما با یک سلسله عملیات قهرآمیز همبستگی خود را با انقلاب مسلحانه خلق ظفار اعلام کرده و هرگونه حضور نظامی ارتجاع ایران را در ظفار شدیداً محکوم مینمائیم. و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون….
هرچه مستحکمتر باد وحدت انقلابی خلقهای منطقه و پیشتازان انقلابی آنها
نابود باد حکومت دودمان سیاه پهلوی و سگ همزنجیرش قابوس
مرگ بر غارتگران جهانی که کاری جز کشتار خلقها ندارند.
«مجاهدین خلق ایران» / اسفند ۵۲
پیروزی در فیلیپین
گاردین ۲۷ فوریه ۷۴
رژیم دیکتاتوری مارکوس در فیلیپین بطور روزافزون از همان مرض مزمن رنج میبرد که ژنرال وست مورلند در ویتنام دچارش بود. در سال گذشته سه مرتبه مارکوس اتمام جنگ مسلمانان را در جنوب اعلام نمود ولی بدنبال هر گزارشاش، نیروهای آزادیخواه عملیات خود را با عمق بیشتر تجدید نموده، مارکوس را وادار کردند که حرف خودش را پس بگیرد.
طبق گزارشهای رسیده سه ماه پیش دیکتاتور به شهر جولو پایتخت استان سولو که محل درگیریهای فعلی است سفر کرده بود تا باصطلاح در مراسم رسمی تسلیمشدن رهبران شورش در آن ناحیه شرکت کند. تا دو هفته پیش شهر جولو تنها شهری در استان سولو بود که در دست نیروهای دولت باقی مانده بود و به همین علت هدف حملات اخیر نیروهای شورشی بود. منابع مستقیم خبری از شهر جولو و شهر زامبانکا و همچنین مانیلا گزارش میدهند که جنگ در سولو اخیراً آنچنان از کنترل خارج شده است که مارکوس تابحال ۰۰۰/۲۰ نفر سرباز فرستاده است و بنا به گزارش دیگری مجبور شده است دههزار نفر سرباز بدنبال آنها بفرستد و این یعنی تقریبا نصف تمام نیروهای نظامی فیلیپین.
در حملات اخیر نیروهای ارتش به جولو، شهر انقلابیون حداقل ۳ جت دولتی را سرنگون کردهاند. و چندین صدنفر از نیروهای نظامی کشته یا زخمی شدهاند. منابع مستقیم خبری گزارش دولت را که «تنها ۲۶ نفر از نیروهای نظامی تلفشده» غیرواقع تلقی کردهاند.
عملیات تروریستی از قبیل سوزاندن ساختمانهای شهر جولو که روزنامهها گزارش دادهاند، کار انقلابیون نبوده بلکه نیروهای دولتی خود بدست خود خانههای مردم را به آتش کشیدهاند. بدینترتیب که یک خانه چوبی را درجلو شهرداری جولو شهر به خیال اینکه مخفیگاه انقلابیون است نظامیان آتش میزنند. شعله آن بسرعت زبانه میکشد و خانههای اطراف را دربر میگیرد و بطوری خارج از کنترل میشود که یک شهر ۳۳۰۰۰ نفری را میسوزاند و صدمات و خسارات زیادی ایجاد میکند و آن خانه مظنون گویا محل پناهگاه مردم عادی بوده که از ترس گلولههای طرفین جنگ به آن خانه پناه برده بودند.
منابع همچنین گزارش دادهاند که در چهار هفته گذشته شهرهای سیت، یونگ، بیلان، تولونان و میامیونگ در جزایر سولو بوسیله نیروهای نظامی که در مقابل نیروهای انقلابیون عقبنشینی میکردهاند به آتش کشیده شدهاند که مهماتشان بدست انقلابیون نیافتد.
بیمارستان دولتی سولو که محل بستری شدن بیماران دولتی و مردم غیرنظامی بوده بوسیله بمبافکنهای دولتی بمباران شده است. پزشکان و پرستاران که از طریق دریا از شهر جولو فرار کرده بودند، بوسیله نیروهای نظامی دستگیر شده و به جولو بازگردانده و تیرباران شدهاند.
تائید توده مردم از انقلابیون:
بسیاری از مردم ازجمله خیلی از مسیحیان، چینیها و سرخپوستان بومی از نیروهای آزادیخواه مسلمان حمایت میکنند. تعداد قابلتوجهی از جوانان شهر به انقلابیون پیوستهاند. در میان دستگیرشدگان از جمله پسر یکی از اعضای سابق انجمن شهر بوده است.
یکی از مشهورترین افراد جولو یعنی شهردار، امین قادر ابوبکر به همراه عده زیادی از خویشان و دوستان و همچنین قسمتی از نیروی پلیس شهر، دستهجمعی به نیروهای آزادیخواه پیوستهاند.
سولو برای مارکوس به سرعت به یک ویتنام تبدیل میشود. نیروهای دولتی بصورت یک ارتش کلاسیک اشغالگر رفتار میکند. اغلب سربازان از قسمتهای شمال فیلیپین هستند و فاصله فرهنگی و زبانی زیادی با مسلمین که به زبان تاسوقی صحبت میکنند، دارند.
آزار و تجاوز به زنان باعث درگیریهای بیشماری مابین سربازان و مردم غیرنظامی شده است. از طرف دیگر تورم اقتصادی که در اثر خرج بیحساب نیروهای نظامی بوجود آمده باعث تزلزل اقتصاد منطقه گردیده است.
بطوری که ملاحظه شده سربازان دولتی دارای روحیه بسیار ضعیفی هستند و درحالی که بندرت دوره تعلیماتی مدرسه نظام را تمام کردهاند به سختی میتوانند با مجاهدین ورزیده و پرشور مسلمان برابری کنند.
علیرغم کوشش مارکوس که میخواهد به این نبرد یک رنگ فرهنگی یا مذهبی بدهد، مسئله به سرعت واضح گردیده که نهضت مسلمانان یک قسمت جدانشدنی از مبارزات مردم فیلیپین علیه حکومت فاشیستی مارکوس و امپریالیسم آمریکا است.
آنها که اسلحههای خود را به زمین گذاشتهاند ظاهراً از عناصر افراطی مذهبی و تجزیهطلب فئودالها و جناحهای بورژوازی بودهاند.
رهبری نهضت در منطقه سولو به عهده انقلابیونی افتاده که در رأس آنها نورمیسواری قرار دارد که در میان دهقانان و سایر طبقات ملی نفوذ دارد.
طرح یک انقلاب اصیل اجتماعی توسط نیروهای میسواری باعث تهدید ناسیونالیستهای بومی شده که از ترس ازدستدادن امتیازات فئودالی خود در دهات، با مارکوس صلح کردهاند. ولی در هر حال این عقبنشینیها نمیتواند تحرک نهضت را تقلیل دهد.
میسواری یکی از دوستان و همکار دانشگاهی احمد وگورورو، سردبیر حزب کمونیست فیلیپین میباشد.
معرفی شورشیان سولو بعنوان «مائوئیست» باعث شده که مارکوس قبول کند که نهضت آزادیبخش خیلی عمیقتر از یک جنبش تجزیهطلبی است. دولت نورمیسواری را دست راست احمد گورورو اعلام کرده است.
علیرغم جبههگیری استثمارگران داخلی و سیاستهای امپریالیستی دیکتاتوری مارکوس، روابط انقلابیون مسلمان با کل جنبش آزادیبخش بسیار خوب است.
«در ماوراء انقلاب مسلمانان فیلیپین»
مجمع الجزایر سولو و جزایر میندانائو با سه میلیون مسلمان یکی از منابع غنی مواد خام و کارگر ارزان برای شرکتهای خارجی است.
ازجمله شرکتهای آمریکائی که از فشار مارکوس به مسلمین منطقه و همچنین به مسیحیان و ساکنان قبیلهای نفع میبرد عبارت است از شرکت یونایتد فروت با کشت وسیع موز در دعوو. شرکت دول با ده هزار هکتار آناناس و تهیه میوه در ماتوتوم و شرکت دلمونته تحت عنوان شرکت بستهبندی فیلیپین با کشت ۶۰۰۰ هکتار آناناس و سایر میوهجات در استان بوکیدون. کمپانیهای لاستیکسازی بیاف گودریچ، فایرستون، گودیر، هر کدام بیش از ده هزار هکتار کائوچو کاشتهاند و همچنین شرکت وبرهاوزر فیلیپین که بطور وسیع در تمام جزایر فعالیت دارد. این شرکتها و رقبای ژاپنی آنها با بستن کنترات با زمیندارهای فئودال و شبهفئودال و با رشوهدادن به مقامات دولتی توانستهاند حدود ۱۰۰۰ هکتار زمین قانوناً به تملک خود درآورند.
از میان مثالهای زیاد تنها ذکر یک مثال کوچک کافیست که وابستگی این شرکتها را با رژیم مارکوس نشان بدهد و آن اینکه وزیر دفاع فعلی که مسئول درهمکوبیدن نیروهای شورش است در عینحال گرداننده شرکت دول نیز میباشد.
بیش از ۸۰ درصد مسلمانان فاقد زمین هستند که بیرحمانه تحت فشار سیستم فئودالی موجود و همچنین بازرگانان مدرن وابسته به شرکتهای خارجی میباشند، در حالی که صمیمانه در ادارات دولتی و شرکتهای خارجی کار میکنند.
بقیه مسلمین اکثراً در مناطق روستائی و یا نواحی شهرهای کارگری با صنایع دستی و حرفههای ناچیز تحتفشار تورم اقتصادی شدید و در شرائط غیرانسانی کار و زندگی میکنند و در عینحال مورد تبعیض سیستماتیک از لحاظ پرداخت مالیات بوسیله عناصر متعصب مسیحی که وابسته به خانوادههای ثروتمند و ازجمله هواداران مارکوس هستند میباشند.
در مدت ۴۰۰ سال اشغال فیلیپین توسط اسپانیائیها مسلمانان هرگز آرام نبودهاند و علیرغم قتلعامهای مکرر، آنها هرگز وجود نیروهای آمریکائی را که بجای اسپانیائیها در سال ۱۸۹۸ وارد فیلیپین شده بودند تحمل نکردهاند و حکومت نظامی و دیکتاتوری علنی مارکوس از سپتامبر ۷۲ نهتنها خللی در صف مسلمانان وارد نیاورده بلکه به شورش آنها عمق بیشتر داده است.
از اکتبر سال ۱۹۷۲ تا آخر فوریه سال گذشته شورشگران مسلمان بیش از ۱۰۰۰ نفر از نیروهای دولتی را کشتهاند. مارکوس از آمریکا تقاضای کمک کرد. اولین دسته تازهنفس «کلاهسبزها» نیروی نظامی آمریکا از ویتنام وارد جزایر پانای شد. بیش از ۱۰۰۰ نفر از این نیرو ظاهراً برای خدمات شهری و غیرنظامی آمده بودند ولی حالا در جنوب فیلیپین مشغول عملیات جنگی هستند.
در ۱۵ آوریل شورشگران مسلمان درخواستهای خود را طی ۱۹ ماده اعلام نمودند و در همین اعلامیه ادعای دولت را مبنی بر اینکه جنگ آنها یک «جنگ مذهبی» است رد کردند و اعلام نمودند که مسلمان و مسیحی در کنار هم در یک جبهه میجنگد (خود مارکوس اخیراً به این مسئله اعتراف نموده است)
مارکوس همان وقت نیروهای انقلابی را ۱۶۰۰۰ نفر مرد مسلح اعلام نمود.
طبق گزارش ارگان رسمی جبهه دموکراتیک ملی فیلیپین جنگ برای مجمعالجزایر سولو و پایتخت آن جولو، از اکتبر گذشته شروع گردیده است. در آن زمان جزایر انتهائی جنوب آزاد شده بودند و از آنجا جنگ برای آزادی جولو آغاز گردید.
و بدینترتیب شورشگران پرچم «جبهه آزادیبخش ملی مسلمین» را برافراشتند.
دستگیری در بیروت
متعاقب جریان حمله به ماشین سفیر شاه در بیروت، و بدنبال فشار رژیم ایران، آقای احمد نفری که یکی از دانشجویان علوم اسلامی و از فعالین ضد رژیم در بیروت است، دستگیر میگردد. دفتر روابط بینالمللی نهضت آزادی ایران در خارج از کشور، در تاریخ ۹ آوریل ۱۹۷۴ مراتب را طی اطلاعیه مطبوعاتی خود برای محافل بینالمللی و مطبوعات جهانی منتشر میسازد.
(متن بیانیه مزبور جداگانه آمده است). بدنبال انتشار این خبر و فعالیتهای دفاعی، سازمانهای مدافع حقوق بشر و وابسته به سازمان ملل متحد نامههائی به دولت لبنان مینویسند. این سازمانها، منجمله سازمان بینالمللی حقوقدانان کاتولیک، سازمان بینالمللی حقوقدانان دموکرات، و سازمان بینالمللی عفو، در همین زمینه نامههائی به دولت لبنان نوشته و ضمن افشای برنامههای توطئهگرانه رژیم ایران و سیاستهای ضدانسانی رژیم در شکنجه و قتل مخالفین سیاسیشان، آمادگی خود را برای شرکت در محاکمه نفری و دفاع از او اعلام نمودهاند.
اطلاعیه نهضت آزادی ایران:
(پاریس ۹ آوریل ۱۹۷۴)
در حدود بیست روز قبل، احمد نفری، اهل علم و یکی از مخالفین رژیم ایران که در بیروت اقامت دارد به زندان افکنده شده. بهانه این امر انفجار بمبی است که در نزدیکی ماشین سفیر ایران در بیروت شده و مدعی شدهاند که این عمل بدست احمد نفری انجام یافته است.
این امر حاکی از یک نوع تحریک احمقانه از نوع تحریکهای رایج رژیم ایران میباشد. زیرا همگان به شرایط وحشتناکی که بر اساس آن رژیم ایران آن سرزمین را به زیر یوغ خود کشیده است، آگاهند.
زندانی نمودن مطلق و بیاساس، شکنجههای منظم، اعدامهای سریع، محاکمات مخفی و شکنجههای پلیسی و…. از اعمال روزمره در ایران است.
باید به یاد آوریم که اخیراً شش نفر از طلاب علوم دینیه قم که دستگیر شده بودند و در زیر شکنجه جان سپردند، به بهانه این بود که پلیسی را کشته بودند. پلیسی را که در حقیقت ساواک، بعلت تمایلش به مخالفین، خود به قتل رسانده بود. ساواک اعمال تروریستی احمقانهای را خود تدارک میبیند تا به بهانه آن آزادانه مخالفین رژیم را دستگیر نماید.
این بار رژیم ایران احمد نفری را هدف این توطئه ظالمانه خود در لبنان قرار داده است. ما امیدواریم که دولت لبنان به مسئولیت خطیری که در حفظ جان احمد نفری که از مخالفین رژیم ایران است، توجه و آگاهی داشته باشد و آزادی ایشان را هرچه زودتر تأمین نماید. در عینحال دولت لبنان میبایست پرده از چهره عاملین واقعی این خیمهشببازی تحریککننده بردارد.
بهرحال، اعلام میداریم که سازمانهای حقوقی بینالمللی تاکنون خود را متعهد برای آزادی احمد نفری نمودهاند.
نهضت آزادی ایران (خارج از کشور)