جدال با اینرسی تحریم
علی حسین یوسف زاده
بیش از ۶۰ سال از انقلاب کوبا می گذرد و طی شش دهه، تحریم های مختلف چهره کشور را پیر کرده است. ماشین ها، خانه ها، شعارنویسی های روی دیوار و بکری سواحلی که دورتادور کوبا را فرا گرفته است تماما تصویرگر سرزمینی است که هنوز از دهه ۵۰ عبور نکرده است. پس از سالها شاید صنعت گردشگری این کشور در آستانه تحولی جدی باشد اما هنوز تا بازگشت به دوران رونق صنعت کازینو و توریسم پیش از انقلاب فاصله دارد. پس از تحولات ژانویه ۱۹۵۹، بسیاری از سرمایه داران کوبایی به امریکا مهاجرت کردند و کسب و کار خود را در جنوب فلوریدا و عمدتا در شهر میامی یا همان هاوانای کوچک به راه انداختند و رفته رفته این شهر کانون تمرکز مهاجران کوبایی یا به عبارتی امریکاییان کوبایی تبار گردید. هفدهم ژوئیه ۲۰۱۴ قرار بود آغازی بر پایان تحریم هایی باشد که بیش از ۵۰ سال اقتصاد کوبا را در منگنه انقباض گذاشته بود. توافقنامه بهبود روابط امریکا و کوبا به امضاء سران دو کشور رسید و یک سال بعد سفارت امریکا در کوبا بازگشایی شد. سه کهنه سرباز امریکایی که ۵۲ سال پیش پرچم امریکا را در سفارت پایین آورده بودند، با ظاهری فرتوت که یادآور سالهای سال تنش بین دو کشور بود مامور شدند که اینبار پرچم امریکا را در هاوانا بیفرازند. منظره هیجان انگیزی بود. بسیاری از کوبایی ها با تماشای این رویداد تاریخی گریستند. مخصوصا در اثنای شنیدن سخنرانی وزیر خارجه وقت امریکا{ جان کری: اطمینان داریم که این زمان، زمان نزدیک تر شدن به یکدیگر است. ملت های ما از این به بعد دیگر با هم دشمن یا رقیب نیستند، بلکه همسایه اند. زمان آن رسیده است که پرچم هایمان را باز کنیم و آنها را به اهتزاز در آوریم تا دنیا بداند که ما خیر یکدیگر را می خواهیم}. اما هم زمان با این خوشحالی در هاوانا، کمی آنطرف تر و در هاوانای کوچک، جماعتی آشفته و خشمگین به این رویداد تاریخی می نگریستند.
حدود سه سال بعد و در ژوئیه سال ۲۰۱۷، توافقنامه بهبود رابط توسط ترامپ لغو شد. چرا؟
آیا بهبود وضعیت اقتصادی کوبا امنیت ملی و اقتصادی امریکا را به مخاطره می انداخت؟ یا موجب می شد تا این کشور از گروه های ضد امریکایی فعال درامریکای لاتین حمایت کند و به آنها تسلیحات نظامی بدهد؟ خیر. سالها از دوران مبارزات ضد امپریالیستی امریکای لاتین می گذرد. در دهه حاضر، حاکمیت کوبا فقط به سیر کردن شکم ملت فقیر خود می اندیشد. یک بازار دوازده میلیون نفری نزدیک به امریکا که تشنه اتصال به جهان آزاد است و ورود کالای امریکایی.
پس چه عاملی دولت جدید امریکا را وادار به اتخاذ تصمیمی ۱۸۰ درجه مغایر با توافقنامه ژوئیه ۲۰۱۴ می کند؟
یک دلیل و یک عامل موثر؛{ نتیجه آراء الکترال ایالت فلوریدا که کوباییان مهاجر در آن نقشی بسیار تعیین کننده دارند}. جناح جمهوری خواه که به شکل سنتی حمایت لابی بنیاد ملی آمریکاییان کوبایی تبار را با خود داشته است این بار در مقابل پیروزی در ایالت فلوریدا، لغو توافقنامه ژوئیه ۲۰۱۴ را پیش فروش کرد. بنیاد ملی آمریکاییان کوبایی تبار که در ۴۰ سال از دوره پنجاه ساله تحریم ها نقش مستقیم و تاثیرگذار در سیاست خارجی دولت امریکا علیه کوبا دارد، از توافق بهبود روابط خوشنود نبود. لابی ثروتمندی که به نوعی دولت در تبعید ساخته است و بسیاری از کوباییان مهاجر گذران معیشت خود را مدیون این ساختار دولت گونه می دانند و تحرک سیاسی شان را در خدمت این جریان قرار می دهند. حول هسته اولیه ثروتمند و قدرتمند مهاجران مقیم فلوریدا، شبکه ای سیاسی و اقتصادی شکل گرفت که رفته رفته نفوذش را تا کنگره و کاخ سفید افزایش داد. این جریان یا همان بنیاد ملی آمریکاییان کوبایی تبار ، امروز در شرایطی قرار دارد که فقط تغییر رژیم در کوبا و سهیم شدن در حکومت بعدی را گزینه مورد قبول و منطبق بر منافع خود می داند. چه آنکه، تحت تاثیر عادی سازی مناسبات اقتصادی-سیاسی بین هاوانا و واشنگتن موضوعیت شبکه سازی ۴۰ ساله اش متلاشی می شود و موتور مالی آن از کار می افتد. از آن پس، مدیریت جامعه مهاجران برای هدایت رای به سمت برگزیده شدن سناتور و رئیس جمهور مدافع تحریم فاقد معنی شده و قدرت اجتماعی و نفوذ سیاسی لابی از بین خواهد رفت. اینگونه می شود که بقاء یک جریان سیاسی که تدریجا تبدیل به یک بنگاه اقتصادی و لابی بزرگ شده است علیه آرمان های اولیه خودش یعنی توسعه سیاسی و اقتصادی کشور کوبا قرار می گیرد و با آن تضاد منافع پیدا می کند و در حالی که کماکان شعارهای ۴۰ سال گذشته را تکرار می کند موجب افزایش فقر ملت خود می شود. این سرنوشت بسیاری از لابی هاست که فلسفه وجودیشان در برابر موجودیتشان قرار می گیرد. و این باز واقعیت سیاست در امریکاست که قدرت لابی ها بر منافع ملی چیرگی دارد.
ایران، امریکا و طرف های دیگر مذاکرات هسته ای، حدود یکسال پس از موفقیت مذاکرات واشنگتن- هاوانا به توافقی بزرگ دریافتند که می توانست ایران را پس از مدتها بر روی ریل توسعه قرار دهد و البته منافع بسیاری نیز برای امریکا داشته باشد. فروش ده ها فروند هواپیما، مشارکت در پروژه های زیرساختی ایران، فروش محصولات مختلف الکترونیکی و کشاورزی و بسیاری فرصت های دیگر که با حضور ترامپ و خروج از برجام از اقتصاد ایران و اقتصاد امریکا دریغ شد. اتحاد ناراضیان برجام یعنی لابی یهودی آیپک و لابی سعودی در مقام موتور محرک فروپاشی برجام و نیز اپوزیسیون معتقد به براندازی در مقام مترجم هم زمان بین سازمان مدیریت تحریم ها و ملت ایران، به خروج یکجانبه امریکا از توافق انجامید و تحریم ها سخت تر از پیش اقتصاد ایران را در بر گرفت.
عمر مجموع تحریم های خرد کننده امریکا علیه ایران به ۸ سال نمی رسد. کوبا ۴۰ سال است که تحریم های مشابهی را تجربه می کند و زندگی در تحریم برای کوباییان یک عادت و برای لابی کوبا یک شرط بقا شده است. نکته نگران کننده در مورد ایران فرسایشی شدن تحریم ها و تکرار مدل کوبا است. چندسال دیگر که بگذرد، هم ما به یک رشد اقتصادی نیم تا دو درصدی سالیانه عادت میکنیم، هم جریان های ویژه خوار داخلی نسبت به تغییر و بهبود شرایط مقاومت خواهند کرد و هم لابی ها تدریجا ادامه بقاء خود را در گرو تمدید تحریم ها می بینند. امروز هنوز علت وجودی لابی های علیه ایران تماما با منافعشان گره نخورده است و امکان شکست اتحاد آنها وجود دارد. دولت کوبا با اخراج فله ای اپوزیسیون به امریکا تصور می کرد که امنیت خود را افزایش می دهد حال آنکه بیش از ۶۰ سال مهاجرت مستمر چیزی جز تقویت پیاده نظام لابی کوبا در دل امریکا نبود. ما هنوز تا رسیدن به شرایط کوبا فاصله داریم. ایرانی های مقیم امریکا هیچ گاه نتوانستند مانند امریکاییان کوبایی تبار قدرت تاثیر گذاری سیاسی جدی به نفع یا به زیان بهبود روابط ایران و امریکا پیدا کنند و شبکه اقتصادی گسترده ایجاد نمایند. مهم ترین دلیل تمرکز جمعیتی ایرانی تبار ها در کالیفرنیا است که در رای الکترال آن در بهترین حالت و موثر ترین شکل تاثیر چندانی نمی توانند داشته باشند. علاوه بر این، عمده تحرکات جدی و سازمان یافته اپوزیسیون ایرانی که شاید بتوان آن را اندکی مشابه فعالیت های بنیاد ملی کوبایی تباران دانست، در دوره ریاست جمهوری ترامپ شکل گرفته است که عمر چندانی از آن نمی گذرد اما در صورت فرسایشی و طولانی تر شدن تحریم ها می تواند تدریجا ماهیت تاثیر گذاری مانند لابی کوبا پیدا کند. عملکرد نظام در برخورد با انواع اپوزیسیون به میزان قابل توجهی در تقویت یا تضعیف این جریان موثر است. دیگر آنکه، لابی سعودی که در نتیجه سرمایه گذاری های چند ده ساله خاندان سعودی در امریکا شکل گرفته است به سرعت قابل مدیریت و خروج از بازی فشار علیه ایران است. این جریان متاثر از مناسبات ایران و عربستان انعطاف پذیر خواهد بود. در این میان، لابی اصلی، قدرتمند و بزرگ آیپک باقی می ماند که مدیریت آن واجد پیچیدگی های بیشتری است. در نهایت باید گفت که هر گونه تعامل آتی به منظور رفع تحریم های امریکا بدون در نظر گرفتن نقش لابی ها و اجرای سناریوهای مهار این جریانات حتی چنانچه به توافقاتی منجر شود، شکننده و ناپایدار خواهد بود.