حاشیه نگاری آیین بدرقه «ابراهیم یزدی» در حسینیه ارشاد
“در حلقه امید”
کانال روزنامه ایران
سهامالدین بورقانی / یک نکته اگر در آیین تشییع زندهیاد «ابراهیم یزدی»، بیش از همه آمد و شدها و شعارها و اشکها اهمیت داشته باشد، تصویر «امید» است. تصویر تداوم بیوقفه امیدواری و کوششهایی است که در این مسیر انجام شدهاند. یاران ابراهیم اگرچه جملگی طایران پرشکستهاند، به هنگام بدرقه او اما یک نکته را برجسته کردند و آن، اینکه اگرچه همه رهها و گذرها بسته باشند و آنچه در افق رخ نشان میدهد هم دشوار بنماید، اما مشتهایشان هیچگاه به سوی آسمان نمیرود، زبان ملامت را به کار نمیگیرند و شیوه مرافقت در پیش میگیرند. همان که در همه سالهای پیش به کار بستهاند و همانی که در روز پنجشنبه هم به وضوح نشان دادند. شیوه آنها همین دستان گره خورده در هم و صف به هم فشرده است که در کنار هم استوارشان کرده است. باری، آنها بیش از هر کس دیگر ثابت کردهاند که نهضت ادامه دارد.
جهانِ داستانیِ ابراهیم و یارانش یک درونمایه بیشتر ندارد: امید! پیرنگش به زیور خرد و اندیشه آراسته شده و شخصیتهایش نه قهرمانند نه ضدقهرمان؛ اهل گفتوگویند و صبر. سبکشان هم مختص خودشان است: مدارا و رواداری، بیآنکه ذرهای به هیجان آیند و از دایره انصاف خارج یا ناامید و پشیمان و مجبور به چشیدن طعم تحسّر شوند. به همین دلیل در آیین بدرقه ابراهیم یزدی که صبح پنجشنبه برگزار شد، با وجود اینکه دیدهها اشکآلود بود، اما در بساط کسی شیون و ناله یافت نمیشد. هوای صحبت یار رفته را، همه یاران در سر داشتند اما به هر سوی که سر میچرخاندی، گذار قافلههای صدای امید بود.
قرار بود مراسم ساعت ۹ صبح آغاز شود، اما اندکی پیش از ۸ هم بسیاری از دوستداران ابراهیم یزدی خودشان را به حسینیه ارشاد رسانده بودند. محمد توسلی از نزدیکترین دوستان یزدی و نخستین شهردار پس از انقلابِ تهران به رتق و فتق امور مشغول بود و به استقبال میهمانان میرفت که اندک اندک میرسیدند. عکاسان و خبرنگاران را هم در هر گوشهای میشد پیدا کرد که مشغول فعالیت بودند. پوسترهای ابراهیم یزدی بهتدریج در اختیار همه قرار گرفت. هنوز ساعت ۹ نشده بود که حسین شاه حسینی عضو شورای مرکزی جبهه ملی ایران که حالا ۹۰ سال دارد -و عمرش دراز باد- وارد حیاط حسینیه شد. به سختی و با کمری خمیده راه میرفت و به همین علت صندلیای برایش آوردند و او را بسرعت به ردیف اول بردند. عبدالله نوری، محمدتقی فاضل میبدی، رضا تهرانی، حمیدرضا جلاییپور، مصطفی تاجزاده، کامبیز نوروزی، محمدجواد غلامرضا کاشی، محسن آرمین، حبیبالله پیمان و… هم از راه رسیدند. برخی زیر لب مشغول خواندن فاتحه میشدند و برخی دیگر هم درباره زندهیاد یزدی و کارهایش صحبت میکردند.
مراسم با نظم خوبی به پیش میرفت و پریشانی آیینهای مشابه را نداشت؛ اما سخنرانی هم در کار نبود. حدس و گمانهای زیادی هم در این باره مطرح میشد.
سیدمحمود دعایی رأس ساعت ۹ خواندن نماز میت را آغاز کرد و همه جا سکوت حاکم شد؛ پشت سر او و در صف اول، خلیل فرزند ابراهیم یزدی، محمد ملکی، محمد توسلی و عبدالله نوری ایستاده بودند. دعایی نماز را با بغض و صدای رسا خواند. عماد بهاور از فعالان سیاسی بلافاصله از حاضران خواست تا به اتفاق، حمد و سوره را با صدای بلند بخوانند. جمعیت هم یکصدا فاتحهای غرّا خواندند و مراسم تشییع را آغاز کردند. «عزا عزاست امروز، روز عزاست امروز، محمد مصدق صاحب عزاست امروز»، «یزدی، بازرگان نهضت ادامه دارد» و… از جمله شعارهایی بود که حاضران با در دست داستن تصاویر یزدی و مصدق سر میدادند.
آیین بدرقه سیاستمدار نیکنام و کهنه کار ایرانی از روبهروی حسینیه ارشاد آغاز شد و در تقاطع خیابان شریعتی- همت به پایان رسید و برای تدفین به قطعه دو بهشت زهرای تهران منتقل شد. محمدرضا خاتمی، محسن میردامادی، هاشم صباغیان، علیرضا علوی تبار، ولیالله شجاع پوریان، عبدالله رمضانزاده، مرتضی الویری، احمد زیدآبادی، محمد سلامتیان، محسن امینزاده، فریده غیرت، نسرین ستوده، نعمت احمدی، عبدالله مؤمنی، غلامعباس توسلی، آذر منصوری، علی شکوری راد و صادق زیباکلام دیگر چهرههایی بودند که در این مراسم حضور داشتند.