دوگانههای تقلبی و حمله به الگوی دموکراسی درونزا
پویان فخرایی
اخیراً بعد از درگذشت دکتر ابراهیم یزدی و معرفی مهندس محمد توسلی بهعنوان دبیرکل جدید نهضت آزادی ایران، تحلیلهای مغرضانهای در فضای فارسیزبان خارج از کشور درباره این حزب دیرپا و همچنان فعال مطرح میشود که در آنها نهضت آزادی را به دو دوره قبل از فوت مهندس بازرگان و بعد از فوت ایشان تقسیم میکنند و دوگانه نهضت بازرگان، نهضت یزدی بر این اساس مطرح میکنند.
مطرح کنندگان این سخنان در این دوگانه سازی، نهضت آزادی ایران بعد از انقلاب را به دو دوره و سه بخش تقسیم میکنند:
دوره اول (بخش اول) در دوران دبیرکلی مهندس بازرگان که نهضت آزادی را یک اپوزیسیون اصولی قلمداد میکنند که با جنگ و اعدامهای ۶۷ مخالفت کرده است. دوره دوم در دوارن دبیرکلی دکتر یزدی، از سالهای ۷۳ تا ۸۸ را بخش اول مینامد؛ که نهضت آزادی علیرغم همراهی با اصلاحطلبان گرایشهای تحول خواهانه دارد و طرح نظارت بینالمللی را برای آن مثال میزند. در بخش دوم این دوره، یعنی سالهای بعد از ۸۸، وضعیت نهضت آزادی را هضم شده در فضای رایج اصلاحطلبی و حمایت بیقیدوشرط از آن توصیف میکند. نشانه آن را هم از نام بردن دکتر یزدی از حسن روحانی بهعنوان کاندیدای خوب (و نه حتی بد در مقابل بدتر) در انتخابات ۹۶ میداند.
اینگونه سخنان (که سخت بتوان آن را تحلیل نامید، چراکه هدفمند و بر اساس ذهنیت گوینده طراحی میشود و نه واقعیت عینی پدیدار) بر چند دوگانه سازی تقلبی بنا شده. در وهله نخست دوگانه بازرگان-یزدی که با تقسیم نهضت به دو دوران پیش از مرگ بازرگان و پس از مرگ او، ماهیت نهضت آزادی را به سمت اضمحلال قلمداد میکند. درحالیکه این دوگانه از اساس معیوب و حتی بیاساس است. اشکال اول این دوگانه سازی فروکاستن نهضت آزادی به اشخاص است. درحالیکه نهضت آزادی برخلاف بسیاری از جمعیتهای اپوزیسیون، یک حزب و نه یک محفل است.
این بدان معناست که جهتگیریهای نهضت آزادی نه حاصل نگاه یک یا چند رهبر از نهضت آزادی، که ماحصل تفکر و کنش جمعی در تمامی بدنه نهضت آزادی بوده و هست. در دورهای که نهضت آزادی علیه جنگ موضع گرفت، این موضعگیری اگر با باور دینی بازرگان همخوان بود (که اگر دشمنت پیشنهاد صلح داد، تو حتی با ظن فریبکاری او، پیشنهادش را بپذیر) با نگاه تحلیلی سیاسی یزدی همراهی میشد که ایران به دلایل مختلف توان پیشروی در عراق را ندارد و از چه راهکاری دیپلماتیکی برای پایان جنگ باید استفاده کند. اگر نهضت آزادی به روند دستگاه قضایی و ظلم به بزرگمردی مثل امیرانتظام معترض بود، این یزدی بود که بازرگان را در جلسه خصوصی با شیخ محمد یزدی همراهی میکرد تا برای آزادی امیرانتظام رایزنی کنند.
از سوی دیگر حضور یزدی در جایگاه دبیرکلی نهضت آزادی ایران نیز با حمایت و همراهی رهبران قدیمی و بنیانگذاران این جمعیت ازجمله مرحوم دکتر یدالله سحابی و مرحوم دکتر صدرحاج سیدجوادی رخ داد و برای مثال مرحوم دکترصدر تا آخرین روزهای عمر پربار خود با دکتر یزدی همکاری نزدیکی داشت.
اشکال دوم این دوگانه سازی منفک کردن موضعگیریهای نهضت در هر دورهای از واقعیت روز آن دوره و کاستن آن موضعگیری به نام دبیرکل در آن دوره است. چنانکه نگاه اصلاحطلبی، سیاستهای گامبهگام و تدریجی در عین تلاش برای حفظ ساختار، مرزبندی با اپوزیسیون برانداز (بعد از انقلاب) در عین اعتراض به نقض حقوق بشر، در نگاه بازرگان هم قبل از انقلاب مشهود است و هم بعد از دوران حیات پربار بازرگان در نهضت آزادی استمرار دارد و هر ناظر منصف و اهل تحلیلِ بیغرضی میتواند آن را رصد کند.
بر این مبنا تفاوت رویکرد نهضت آزادی در دورههای متفاوت سیاسی کشور براساس نیاز روز رخ داده است و نه تغییر دبیرکل آن. اگر در سال ۸۴ نهضت آزادی از فضای انتخابات برای بسط گفتمانی خود و طرح مطالبات بهره میبرد ولی بعد از سال ۸۸ دکتر یزدی و نهضت آزادی به حمایت بیقیدوشرط از جریان اعتدال میپردازد، بر اساس نیاز روز ایران و احساس خطر وجودی است که برای امنیت ملی و منافع ملی کرده است.
دوگانه معیوب دیگری که این شبه تحلیلها بر آن استوار است، دوگانه اصلاح طلبی-استمرارطلبی است که جریان اصلاحطلبی در ایران را متهم میکنند اصل را بهجای اصلاح حکومت بر ترجیح استمرار آن قرار داده است. این دوگانه هم بیاساس است. اصلاحطلبی بدون تداوم ساختار، دلیل وجودی خود را از دست میدهد. اگر ساختاری وجود نداشته باشد، اصلاح آن از اساس بیمعنا است. بر همین مبنا بازرگان تلاش کرد که ساختار را در فرایند جایگزینی جمهوری اسلامی به جای حکومت شاه، حفظ کند و به قول تقی رحمانی از اسقاط دولت جلوگیری کند؛ و اساساً به همین معنا بازرگان اصلاحطلب است. چرا که او بهدرستی فهمیده بود که با از هم پاشیدن ساختار، ایران (و هر کشوری) بسیار آسیبپذیر است. چنانکه این آسیبپذیری با حمله عراق به ایران خود را بهصورت عینی نشان داد.
این شبه تحلیلها با خارج کردن یکی از عناصر اصلی اصلاحطلبی یعنی تلاش برای حفظ ساختار، این دو را مقابل هم قرار میدهد و بعد نهضت آزادی را به خاطر نزدیکی بیشازاندازه به این جریانات مضمحل یافته در اصلاحطلبی قلمداد میکند. درحالیکه اولاً این احزاب اصلاحطلب هستند که بعد از ۸۸ بهعقب هل داده شدند و در نزدیکترین موقعیت به خندقی که به قول مهندس امیر خرم، نهضت آزادی در تمام طول حیات جمهوری اسلامی دور آن کشیده، قرار گرفتهاند. ثانیاً کلیت جریان اصلاحطلبی و اعتدال فرزندان گفتمان نهضت آزادی ایران هستند و هویت سیاسی-فکری امروز آنها از عناصری سرچشمه میگیرد که زمانی بازرگان و یزدی و دیگر سران نهضت در دولت موقت و مجلس اول آن را مطرح کردهاند.
اما مشکل واقعی کسانی که چنین سخنانی را مطرح میکنند با نهضت آزادی چیزی فرای این دوگانه سازیهای تقلبی است. خواستگاه مطرح کنندگان چنین دیدگاهی از جریانی است که در سال ۸۴ با طرح تحریم انتخابات شروع شد و مهمترین ظهور و بروز خود را با قهر عده زیادی از طبقه متوسط از صندوقهای آرا و ظهور احمدینژاد تجربه کرد. بعد از اتفاقات سال ۸۸ اکثریت قائلان به این ایده یا جذب جریانات انتخابات محور شدند، یا به اپوزیسیون برانداز پیوستند و در عمل این جریان دچار مرگ شد. اما افرادی نیز از این میان تلاش کردند با واقعیت عینی سیاست در ایران مواجه نشوند و هرازگاهی با تکرار تحلیلهای امتحان پس داده و شکستخوردهای از دهه ۸۰ شمسی، این جریان را همچنان مستمر و زنده نشان دهند، درحالیکه اگر به مدد رانت رسانههای فارسیزبان نبود، آنها هیچ علائم حیاتی از خود نمیتوانستند مخابره کنند.
این طیف از قائلان به تحریم انتخابات، در تعریف خود از دموکراسی، آن را بهمثابه یک سازه بتی قابل جابجایی و قابلنصب قلمداد میکند. مشابه این دیدگاه را در مشروطه با جمله معروف “ما باید از فرق سر تا نوک پا فرنگی بشویم” عنوان شد و تا به امروز به دنبال آن است که مفاهیم مختلف غربی را از داخل کتابهای نظری به شکلی وارداتی به جوامع غیرغربی بیاورد. دقیقاً این نقطه، بخش اصلی تقابل این نگاه با نهضت آزادی است. مرحوم مهندس بازرگان و نهضت آزادی دموکراسی را بهمثابه یک فرهنگ قلمداد میکنند و معتقد به درونزا بودن دموکراسی هستند. جمله معروف مهندس بازرگان، که «آزادی نه دادنی و نه گرفتنی است، بلکه یادگرفتنی است،» شاهد این نکته است. مشکل اصلی قائلان به تحریم انتخابات با نهضت آزادی نه آن دوگانههای تقلبی مورد بحث، که دقیقاً اختلاف دوگانه دموکراسی درونزا-دموکراسی وارداتی است.