رازگشایی از قرآن به کمک دانشهای جدید
گرامی داشت نوزدهمین سال روز درگذشت دکتر یدالله سحابی
علی اشرف فتحی
سال ۱۳۴۶ دکتر یدالله سحابی بهتازگی از زندان و تبعید چهار ساله رها شده بود. او که از پیشگامان دانش زمینشناسی در ایران بود، دغدغه سازگاری دین و دانش روز را داشت. در نخستین ماههای آزادی کتاب اثرگذار «خلقت انسان» را منتشر کرد و نقل محافل دینی و فکری شد. وی در مقدمه «خلقت انسان» نوشت:
«منظور ما در این کتاب، مطالعه در آیات قرآن از نظر خلقت انسان و موجودات زنده با استفاده از نتایج علمی تکاملی روز میباشد و همانطور که در مقدمه نشریه قرآن و تکامل متذکر شدهایم، اگر در بررسی و تفسیر آیات الهی اطلاعات و نتایج مسلمه علمی را نیز به عنوان مفتاح [:کلید] به کار ببریم، حقایق تازهای از منبع پر فیض قرآن برای ما جلوه میکند که هم بینش ما را به گوشهای از دستگاه بیانتهای کائنات زیادتر میکند و هم خضوع و ایمان ما را نسبت به آفریدگار دانا و توانای آن بیشتر و محکمتر میسازد» (ص۷ از چاپ سوم کتاب).
نیمه اول این کتاب ۲۱۴ صفحهای به ارائه شواهد علمی در دفاع از نظریه تکامل میپردازد و نیمه دوم آن نیز نگاه قرآن به خلقت انسان را بررسی کرده است. به باور دکتر سحابی نه تنها باور مرسوم ما درباره خلقت انسان متأثر از کتب غیر اسلامی است و ریشه در قرآن ندارد، بلکه «قرآن درباره سلسله موجودات ذیحیات، تصریحات متعددی دارد که علم امروز پس از تلاشها و تجربهها به همان نتیجه رسیده است»(ص۱۰).
تلاش سحابی برای تفکیک اسرائیلیات از قرآن (ص۱۰۲) در کنار اینکه نسبت دادن نظریات غیر علمی از جمله جدا بودن کامل تبار انسان از سایر مخلوقات را «خلاف شأن قرآن» میدانست، نشان از باور عمیق او به دقت یافتههای دانش روز داشت. او حتی تولد عیسی مسیح(ع) از مریم(س) را با علم روز تبیین میکرد و آن را حاصل نرمادگی یا بکرزایی برخی موجودات (Hermaphroditism) دانست (ص۱۵۹). این نگاه و رویکرد او بیشباهت به شیوه همفکر و همبندش مرحوم آیتالله طالقانی نبود که در این کتابش از آرای او نیز یاد کرده است (ص۱۳۷).
اما نگاه او به اعتبار و اهمیت قرآن فراتر بود و میگفت: «قرآن تنها کتاب آسمانی دستنخوردهای است که در دست بشر باقی مانده و مندرجاتش جز بر علم و حقیقت و مصلحت مبتنی نیست»(ص۱۰۲). او با «رازگشایی از قرآن به کمک دانش روز» به این نتیجه رسیده بود که «ناموس کلی آفرینش؛ آمادگی و تکامل تدریجی» است (ص۱۵۶) و حضرت آدم نیز نه اولین انسان، بلکه نخستین انسان اندیشمند و «مبدأ بصیرت بشری است و برگزیدگی او بزرگترین واقعه در آفرینش کائنات و تاریخ تکامل سلسله موجودات است»(ص۱۷۲).
انتشار این کتاب؛ همانگونه که پیشبینی میشد جنجالی در محافل دینی برانگیخت و اگر همزمان با گسترش استبداد سیاسی و شروع مبارزات مسلحانه نمیشد، ابعاد این جنجال بسیار گسترش مییافت و ثمربخشتر میشد. اگرچه مرحوم آیتالله علی مشکینی کتابچهای در تأیید کتاب سحابی نگاشت، ولی علامه طباطبایی که رفاقت نزدیکی با دکتر سحابی داشت، در اواخر جلد ۱۶ المیزان گفتاری با عنوان «کلام فی کینونه الانسان الاولی» یعنی «سخنی درباره آفرینش نخستین انسان» آورد و به نقد سحابی و دفاع از نظریه سنتی پرداخت. سحابی نیز در چاپ سوم کتابش در سال ۱۳۴۶ صفحات پایانی کتاب را به پاسخهای خود به نقد علامه اختصاص داد.
کتاب مهم سحابی به دلیل بیتوجهی به بخش وسیعی از میراث اسلامی (یعنی روایات پیامبر و اهل بیت) ذیل آثار قرآنگرایان تعریف میشود و رد پای تاثیرپذیری از نگاه شریعت سنگلجی در آن مشهود است؛ هماو که سحابی و بازرگان در جوانی به شرکت در جلسات قرآنی او علاقه داشتند. اما نمیتوان منکر جایگاه مهم این کتاب در تقویت جریان نواندیشی دینی شد که آرمان سازگاری میان دین و علوم مدرن را پیگیری میکردند. همچنین در زمانه تحقیر دین از سوی مارکسیستها تألیف کتابی در دفاع عقلانی از دین با زبان و روش مطلوب علم مدرن، امتیاز بزرگی برای جوانان مذهبی نیم قرن پیش محسوب میشد. در دنیای امروز که تکامل یا فرگشت، سیطره خود را بر علوم مختلف گسترش داده و مقتدرانه به حیات خود ادامه میدهد، فرگشت الهی (Theistic evolution) نیز به عنوان راهحل آشتی دین و این نظریه مطرح شده و هوادارانی دارد. این همان راهی است که نیم قرن پیش سحابی در ایران آغاز کرد تا مانع از کمسو شدن چراغ اسلام در عصر علم شود. با این حال؛ جای خالی یک پژوهش جدید حس میشود که هم دستاوردهای تازه علمی را در نظر بگیرد و هم میراث اسلامی را به صورت جدیتر و کاملتری به کمک دانشهای زبانی مورد استناد قرار دهد. این پژوهش میتواند راه دشواری را که سحابی و دوستانش آغاز کردند با قوت و دقت به پیش ببرد.