نشریه پیام، ارگان نهضت آزادی ایران، شماره ۱، مرداد ۱۳۵۷
پیام ما
خواهر و برادر مسلمان!
در شرایطی که وسائل ارتباط جمعی و بخصوص مطبوعات، در جهان بزرگترین نقش را در جهتگیری و جهتسازی توده مردم بازی میکنند و در شرایطی که جو بسته و خفقانآور حاکم بر ما از رسانیدن حقایق و واقعیات جلوگیری میکنند و جز اکاذیب و جعلیات چیزی به خورد مردم نمیدهند و از آنجا که سکوت آن کس که پیامی برای رسانیدن و حرفی برای گفتن دارد، موجب پخش شایعاتی میگردد که نه تنها حقیقت ندارد بلکه قلب ماهیت هم میشود و دانسته یا ندانسته اذهان از مسائلی که باعث انحراف و سرگرمی و تفرقه و خصومت است پر میشود.
ما وظیفه خود میدانیم تا آنجا که امکانپذیر است حرفها و پیام خود را مستقیماً با شما در میان گذاریم و در این راه به همگامی و همراهی شما سخت نیازمندیم و امیدواریم که از هر اظهارنظر و انتقاد سازنده و راهنمایی ما و تغذیه و تأمین مطالب برای نشریه کوتاهی نکنید و آن را متعلق به خود بدانید و نسبت به مشی و راه نشریه علاقمند باشید و در صورت انحراف آن ـ خدای ناخواسته ـ حساسیت نشان دهید و نگذارید ما تنها بمانیم که بار مسئولیت بس سنگین است و تنها ماندن ما و سکوت شما موجب خودبینی و انحراف. من اللهالتوفیق و علیهالتکلان
رمضان ۱۳۹۸
مرداد ۱۳۵۷
سلام بر ماه رمضان
شهرالطهور، شهرالمتمحیص (تصفیه)، شهرالقیام
السلام علیک یا شهرالله الااکبر، و یا عید اولیائه.
درود بر تو ای بزرگترین ماه خدا، و ای عید دوستدارانش
السلام علیک یا اکرم مصحوب منالاوقات و یا خیر شهر فیالایام والساعات.
سلام بر تو ای گرامیترین وقتهای مصاحبت و ای بهترین ماه در روزها و ساعتها.
السلام علیک ما اکثر عتقاء الله فیک، و ما اسعد من رعی حرمتک بک
درود بر تو، چه بسیار است آزادشدگان خدا در تو، و چه نیکبخت است کسی که به سبب تو احترام و گرامی داشتنت را حفظ نماید.
السلام علیک من مطلوب قبل وقته، و محزون قبل فوته.
درود بر تو که قبل از رسیدنت در طلب و انتظارت هستند و قبل از رفتنت حزن و اندوه دارند.
السلام علیک و علی لیلهالقدر التی هی خیر من الف شهر.
درود بر تو و بر شب قدر که بهتر از هزار ماه است.
یا ایها الذین آمنوا لم تقولون مالاتفعلون. کبر مقتا عندالله ان تقولوا ما لاتفعلون. ان الله یحب الذین
یقاتلون فی سبیله صفا کانهم بنیان مرصوص.
ای کسانی که (بدین مکتب) گرویدهاید. چرا سخنی را به زبان میآورید که بدان عمل نمیکنید؟ در پیشگاه خدا خشمی گران به شمار میرود که چیزی را به زبان ادعا کنید و با دست بدان تحقق نبخشید. بیگمان خدا کسانی را دوست دارد که صف اندر صف و منظم و متشکل همچون شالودهای ریخته شده از سرب و یکپارچه در راه او پیکار میکنند.
مرحلهای که اکنون بر مردم ما میگذرد، یکی از حساسترین مراحل تاریخ مبارزاتشان و مرحله تعیین تکلیف قاطعانه است. مراحلی را که پیش از این در پشت سر گذاشته، شکستهای موضعی و پیروزیهای موقتی در برخی از جبههها، فراز و نشیبهایی که دیده و تلاشهای پیگیری که در مبارزه با بیگانگان و عوامل خیانتپیشه آنان سپری کرده است همه درسهای آموزنده و منظرهای مجسم در پیش چشم آنان است تا با تصحیح خطاها و تایید صوابها با بینش و تعمق و مسلح به دانش درست و نوین مبارزه راه جهاد خود را علیه استبداد داخلی و استیلای خارجی در پیش گیرد و به سپیدهدم پیروزی برسد.
اما اگر تصور کنیم که راه نزدیک است و هموار و پیروزی در دسترس ما و چون میوه رسیدهای بر شاخسار، دچار سادهاندیشی و سطحینگری و آسان گرفتن بیش از حد امر مبارزه شدهایم.
توده مبارز و بخصوص پیشتازان مبارزه باید نخست دشمن را بشناسند، سپس امکانات و تجربیات خود را دریابند و آنگاه به عنوان نتیجه، وسائل و تشکیلات و آگاهی مناسب با مبارزه را انتخاب کنند. بدیهی است که ابزار و تشکیلات باید با هدف مبارزه، استراتژی و برنامه مبارزه و شیوه آن هماهنگ باشد. اگر ما دشمن خود و قدرت و میزان وابستگیها و امکانات او را شناختیم ولی ابزار و وسائل و تشکیلات نامتناسب و نابرابر ـ از جهت مادی و معنوی ـ برای رویارویی با این دشمن در پیش گرفتیم به یک خودکشی سیاسی دست زدهایم و توده بالقوه مبارز و در جستجوی یک سازمان و رهبری آگاه را هم ناامید و سرخورده کردهایم.
اگر در مسائل عادی زندگی بتوان خطا و اشتباه را نادیده گرفت و کوچک شمرد ولی در مسائل اجتماعی و سیاسی ـ از آنجا که سروکار با تعداد بیشماری از مردم و یا نسلهای آینده و کنونی است ـ نابخشودنی و گاه تا مرز خیانت و حتی در صورت تکرار آگاهانه نفس خیانت است.
نشناختن موقعیت جهانی و انتخاب تاکتیکهای سنتی و ارائه افکار دگماتیک و قالبی برای مردمی که سابقه تاریخی و فرهنگ و هدف دیگری با سایر ملتها و خلقها که احیاناً به گونههای دیگری به پیروزی رسیدهاند دارند، خیانت محسوب میشود.
در موقعیت حساس کنونی ملت مسلمان ایران انتخاب خود را کرده است و با شهادتها، قربانیها، زندانیها، زجرها و محرومیتها عملاً راهی را در پیش گرفته که پیشوایان راستین و رهبران فداکار مکتب او، در طول تاریخ مبارزات علیه بیدادگریها پیوسته در پیش داشتهاند، و در نظر دارند که هدف اصلی نفی هر گونه استبداد و استعباد و استیلا است و جایگزین کردن مجتمعی آزاد و توحیدی و مستقل میباشد و برای رسیدن بدین هدف چارهای جز آن نیست که در سازمانی سیاسی با ایده توحیدی اسلامی متشکل شده بهترین و مناسبترین شیوههای مبارزه را که متناسب با شرایط روز است در پیش گیرد و پس از گرفتن عزمی قاطع با توکل بر اراده و قدرت حکیمانه پروردگار این راه را تا به آخر بپیماید و به پیروزی نهایی دست یابد که «الا ان نصرالله قریب»
مصاحبه مهندس بازرگان با مخبر تلویزیون بلژیک در تاریخ ۲۲ می ۷۸(۱)
۱ـ مطابق سنت ایرانیان بستن بازار به عنوان اعتصاب عمومی تلقی میشود و همیشه معنای سیاسی بسیار مهمی را دربر دارد.
۲ـ شرکت عمومی در اظهار تنفر و بستن تمام بازارها در تهران و بیش از ۴۰ شهر ایران یک امر بسیار عظیم و برای نخستین بار در تاریخ ایران یک حادثه عظیم و بیسابقه بوده است.
در واقع این امر به صورت یک رفراندوم ملی بود که البته از جانب مردم بطور خودجوش و طبیعی انجام یافت. رفراندومی که میتوان آن را به عنوان حکم محکومیت اکثریت عظیمی از مردم کشور علیه رژیم شاه و اداره مملکت دانست.
سئوال: روحیه کنونی نسل جوان در چه وضعی است؟
جواب ـ نسل جوان و بخصوص دانشجویان ایرانی در داخل و خارجی کشور از اظهار تنفر علیه رژیم ترور و وحشت و خیانت و دروغگویی شاه بازنایستادهاند و همین نسل جوان است که در معرض شدیدترین آزارها و شکنجهها و انتقامجوییهای پلیس قرار دارد. گشتیهای پلیس با کلاهخود غالباً دانشگاههای ما را بازرسی میکنند و بطور دائم در مقرهای کماندویی خود آمادهاند. درس و بحث نیز غالباً در اثر اعتصابهایی که به دنبال حمله کماندوهای پلیس و یا در اثر تظاهرات و امور دیگر پیش میآید تعطیل میگردد.
در حال حاضر استادان دانشگاهها که غالباً جوان هستند از غربال ساواک و وزارت علوم و آموزش و پرورش رد شده و بدین ترتیب انتخاب شدهاند. اینان در زیر کنترل دائمی قرار دارند تا نتوانند در کار خود از حدود تعیین شده تجاوز کنند. همه استادان قدیمی که متعلق به رژیم کم و بیش لیبرال بودند چون مستقل بوده و مورد احترام دانشجویان بودند نه تنها از دانشگاه بلکه از عرصه هر گونه فعالیتهای تعلیماتی طرد شدهاند. در واقع در حال حاضر میان هیئت آموزشی و اداری دانشگاه از یک سو و دانشجویان دانشگاه از سوی دیگر هیچگونه تفاهم و روابط دوستانه وجود ندارد در نتیجه نسل جوان که از یک طرف زیر سلطه قهر و خشونت و رفتارهای وحشیانه حکومت قرار گرفتهاند و از طرف دیگر از هرگونه پشتیبانی و اگر جرأت کنم که بگویم از هرگونه جهتیابی اخلاقی و سیاسی محروماند ناگزیرند یکی از دو راه را انتخاب کنند ـ به طرف غفلتکاری غیراخلاقی بگرایند یا به خشونت و مبارزه مسلحانه رو نمایند یعنی نوعی عکسالعملهای شدید.
شاه (!) در یکی از مصاحبههای اخیر خود با روزنامهنگاران آلمانی گفته است که هم اوست که هر زمانی که به نظرش مناسب میآید به ملت خود آزادی میدهد و هر گاه هم که لازم ببیند آن را پس میگیرد. شاه اصرار دارد که همه چیز از او ناشی میشود و همه چیز به وی تعلق دارد و هم اوست که مبدا و منشا هر چیز است. هر گونه قدرت و فکر و اعتقاد و هر گونه مذهبی باید زیر فرمان او باشد. چند سال پیش استاندار اصفهان که اهل اصفهان بود در یکی از جلسات حزب واحد رستاخیز در مقام تجلیل و صحبت از شاه وی را شخص اول مملکت خوانده بود. آقای هویدا که در آن زمان نخستوزیر بود بلافاصله وی را سرزنش کرده و میگوید: مواظب باشید شخص اول نگویید. در مملکت یک شخص بیشتر وجود ندارد و همه ما نوکران و چاکران وی هستیم. ملاحظه میفرمایید که آقای هویدا آنچه را که شاه میخواسته خوب فهمیده است و از روی اتفاق و تصادف نبود که هویدا ۱۳ سال نخستوزیر و سپس دبیرکل حزب رستاخیز بود که البته خود شاه وی را به مقام دبیرکلی منصوب کرده بود.
همه میدانند که مخالفین کنونی مرکباند از ملیون و آزادیخواهان و مذهبیون مسلمان. این مخالفین همیشه از اتحاد با احزاب کمونیستی و مارکسیستی سر باز زده و باز هم سر باز میزنند علاوه بر این شما میدانید که جنبش مردمی در مرحله جدید خود خصوصاً توسط روحانیون شیعه رهبری میشود که بطور سنتی و عمیقاً مخالف حکومت هستند آنچه را باید من اضافه کنم این است که توده مسلمان از رؤسای مذهبی خود با کمال میل پیروی میکنند خصوصاً اگر این رؤسا علیه رژیم که مورد تنفر مردم است موضع بسیار سخت و محکم داشته باشند. مسلماً میدانید که در اسلام میان دین و سیاست و یا میان ایمان و اجتماع جدایی وجود ندارد. شیعه خصوصاً ضد خلفا است و از آغاز کار در معرض بسیاری از خشونتهای اجتماعی قرار گرفته و مدافع پرشور حق و عدالت بوده و حاوی عناصر لازم برای شورش و عصیان و مقاومت در برابر رژیمهای استبدادی نظیر رژیم کنونی ما میباشد. بنابراین تعجبآور نیست که جنبش ملی شدن نفت به رهبری دکتر مصدق دارای جنبه قوی اسلامی بود و قبل از آن نیز در هفتاد سال پیش انقلاب مشروطیت ایران را رؤسای مذهبی آغاز و هدایت کردند.
سئوال: مایلید درباره جنبه سیاسی جنبش خود سخن بگویید؟
جواب ـ با توجه به شرایط بسیار محدود و مضیقتی که از لحاظ آزادی وجود دارد مخالفین وقت کافی و لازم اولاً برای متشکل شدن و ثانیاً برای تدوین و بیان مسائل خود نداشتهاند. با این همه برخی نکات مسلم و مشترک برای همه وجود دارد.
الف ـ چیزی که همه خواستار آن هستند آزادیهای ابتدایی دموکراتیک است از قبیل آزادی بیان ـ آزادی مطبوعات و اجتماعات و البته با تمرین لازم.
ب ـ احترام و اجرای کامل و صادقانه (درباره این دو نکته کامل و صادقانه پافشاری میکنند) قوانین اساسی کشور. علاوه بر اینها نکتهای که مسلم هست این است که مخالفین و افکار عمومی تقریباً بطور عام رژیم و شاه را که رئیس آن است محکوم میکنند. این رژیم واقعاً برای کشور غیرقابل تحمل شده است و این خود شاه است که با استبداد و کشت و کشتار و نیز با سیاست نامطلوب خود در اداره امور کلیه طبقات مختلف از نسل جوان گرفته تا روحانیون علیه سیاست خود لیدر مخالفین است (اشاره به یکی از مصاحبات شاه با مخبرین خارجی که خود را رهبر مخالفین خوانده بود).
سئوال ـ بنابراین به نظر شما بین رژیم فعلی و آزادی سازگاری وجود ندارد؟
جواب ـ کاملاً همین طور است بایستی یکی از این دو فدای دیگری شود. یکی از این دو باید خود را فدای دیگری کند تا هنگامی که اعلیحضرت در این مملکت هست ایران روی آزادی را نخواهد دید.
انقلاب و ایدئولوژی
آیا بدون اعتقاد به جهانبینی و بدون مسلح بودن به طرز تفکر مشخص و معینی میتوان مبارزه کرد؟ چرا میشود. اما چنین مبارزهای برای آنکه بتواند به یک مبارزه تعیینکننده در جهت تغییر بنیادی و اساسی منجر گردد لاجرم باید به سلاح عقیده مجهز گردد.
مبارزه بدون برخورداری از جهانبینی و ایدئولوژی، بیشتر از موضع «احساس سیاسی» صورت میگیرد. «احساس سیاسی» انگیزه حرکت میباشد. اما بدون «بینش سیاسی» حرکت نمیتواند جهت داشته باشد. مجهز بودن به جهانبینی و برخورداری از پایگاه عقیدتی ایجاد «بصیرت» یا بینش مینماید.
داشتن احساس سیاسی و مبارزه کردن با «وضع موجود» از موضع «کینه و نفرت» از دشمن خلق میباشد و امری است لازم و ضروری، اما کافی نیست. وضع موجود امری است قابل لمس. اما همه مردم فشار استبداد و استثمار را به خوبی حس میکنند و نفرت آنان هم امری است طبیعی. اما کافی نیست. بدون برخورداری از بصیرت و بینش سیاسی که حاصل آگاهی و اعتقاد ایدئولوژیک میباشد مبارزه به نتیجه نهایی نخواهد رسید.
علامه مجاهد اسیر دربند دشمن حضرت آیتالله طالقانی در مقدمه کتاب بسیار جالب و مفید «تنبیهالامه و تنزیه المله» یا «حکومت از نظر اسلام» مینویسد:
«در آغاز مشروطیت قیام علماء و مردم مسلمان تنها برای تحدید استیلاء استبداد بود و به این جهت اثبات برای عموم مبهم بود» سپس آقای طالقانی این مسئله را شرح بیشتری میدهد.
«آن روزی که مردم در زیر پای شاهزادگان و درباریان در اطراف کشور پایمال بودند و مالک هیچ چیز نبودند و عینالدوله شاه ناتوان و بیاراده را آلت خودخواهی و هوسبازی خود کرده بود علمای بزرگ دینی نالههای مردم را از دور و نزدیک شنیدند و در تهران، تبریز و دیگر جاها یکباره به ناله مردم جواب گفتند ولی اگر از عموم میپرسیدند چه میخواهید جواب روشن و یکسانی نمیدادند. گاهی میگفتند باید قوانین وضع شود و حدود را تعیین نماید گاهی (عدالتخانه) یعنی محل مراجعت و دادرسی عمومی میطلبیدند ولی یک چیز مورد اتفاق و اتحاد بود و آن را وظیفه دینی و خدایی میدانستند، آن جلوگیری از خودسری و استبداد بود.»
سپس آیتالله طالقانی جمعبندی کرده مینویسد:
«جنبشهای آغاز کار با صمیمیت و دلسوختگی و از مبدأ ایمان شروع شد ولی پایان کار را نسنجیدند تا دستهایی وارد گردید…»
بنابراین درک استبداد و آگاهی استثمار بر ضرورت و نیاز به آزادی و استقلال و مبارزه و مخالفت با استثمار لازم است اما کافی نیست. هدف تنها مخالفت و مبارزه با وضع موجود نیست. هدف تغییر وضع موجود و تبدیل آن به وضع مطلوب است. اما وضع مطلوب را فقط بر اساس جهانبینی و ایدئولوژی است که میتوان مشخص کرد. و باز تکرار و تاکید میکنیم که بدون برخورداری از ایدئولوژی یا بدون تکیه زدن به جهانبینی ماهیت و مشخصات وضع مطلوب، یا به قول طالقانی «پایان کار» به هیچ وجه امکانپذیر نیست. بدون فهم روشن و کافی از مشخصات وضع مطلوب، هر گونه تغییری در وضع موجود، بالضروره حرکت انقلابی محسوب نخواهد شد. چه بسا در اثر حرکت مردم و مبارزات و فداکاریهای آنان تغییراتی در وضع موجود رخ بدهد اما نه در جهت تأمین نیازها و خواستههای مردم. بلکه حتی ممکن است تغییر در جهت بدتر شدن وضع موجود باشد. با این توضیحات مشخص میگردد که:
چرا رژیم شاه با تمامی قوا و نیرو میکوشد تا با استفاده از تمامی امکاناتش و مغزهای متفکرش… از داخل و خارج، ماهیت و هویت اسلامی جنبش نوین انقلابی خلق ما را نفی کند یا مخدوش جلوهگر سازد. وقتی شاه و بلندگویانش رهبران حرکت اسلامی را به ارتجاعی بودن و مخالف بودن یا به اصطلاح اصلاحات ارضی و آزادی زنان متهم میسازد، به زبان دیگری میخواهد و میکوشد تا هویت اسلامی جنبش را نفی کند! وقتی او مسلمانان انقلابی را مارکسیست اسلامی مینامد، میکوشد تا هویت اسلامی جنبش را مخدوش جلوه دهد. تودهها را ـ مردم را ـ ناس را ـ به خیال خود سردرگم و اغفال نماید. وقتی او همه مخالفین خود را «مارکسیست» مینامد میکوشد تا هویت و ماهیت جهانبینی توحیدی مبارزین انقلابی خلق را وارونه جلوه دهد. وقتی انقلابیون را خرابکار مینامد در واقع ادعا میکند که اینها جهانبینی و ایدئولوژی ندارند و لذا خرابکارند. همه این تلاشها برای چیست؟ برای خلع سلاح کردن جنبش از مهمترین و اساسیترین سلاحهایش.
اگر منافقین در دورن سازمان پرافتخار مجاهدین خلق ایران دست به خیانت و انحراف بزرگ و نابخشودنی زدند، آن را از کجا شروع کردند؟ و به خیال خود از کجا ضربه را وارد ساختند؟ جنگ را بر سر چه مسائلی آغاز کردند؟ مگر جز مسائل ایدئولوژیک بوده است؟ مگر تمامی کسانی که اکنون زیر پوششهای مختلف علیه حرکت اسلامی و مسلمانان انقلابی صفآرایی کرده و میکنند، جز این است که دائم سخن از «مبارزه ایدئولوژیک» میرانند؟ مگر همه این تلاشها طرحریزیها، کیدها، مکرها، نیرنگها، خدعهها و صفآرائیها زیر پوشش «مبارزه ایدئولوژیک» انجام نمیگیرد؟
بنابراین بزرگترین و گرامیترین سلاح یک انقلاب جهانبینی و ایدئولوژی آن است.
۱۸ بیلیون دلار در ۲۰ سال
صادرات آمریکا: امنیت شاه
نوشته ـ نیکلا گیج Nicholas Gage
نقل از ـ نشریه بینالمللی هرالد تریبیون (جمعه ۱۴ ژوئیه ۱۹۷۸) INTNL HERALD TRIBLINE
تهران (NYT) ـ در بیست سال اخیر ایالات متحده آمریکا با فروش معادل ارزش بیش از ۱۸ بیلیون دلار اسلحه به ایران و کمک به تجهیز و سازمان دادن یک سیستم وسیع امنیتی کنترل دقیق مملکت را برای محمدرضا شاه پهلوی میسر کرده است.
در ازاء این حمایت شاه ایران دفاع و محافظت از گذرگاههای خلیج را که بیش از نصف نفت مصرفی کشورهای غربی را تأمین میکند به عهده گرفته است. علاوه بر این خرید اسلحه و تکنولوژی ایالات متحده به وسیله ایران موجب میشود که از هر یک دلاری که امریکا برای نفت میپردازد درآمدی تقریباً معادل ۲ دلار نصیبش گردد.
این منافع قابل ملاحظه، روابطی را بین ایران و آمریکا بوجود آورده که از رابطه آمریکا با هر کشور در حال توسعه دیگری مستحکمتر است. این روابط و وابستگیها هم به وسیله مخالفین شاه در داخل و هم به وسیله آمریکاییها که عدهای از آنها عضو کنگره هستند انتقاد شده است. سیاستمداران آمریکایی امیدوارند که بعضی از این انتقادات با مانورهای دموکراتیک که گفته میشود شامل خاتمه دادن به شکنجه زندانیان، رسیدگی به وضع زندانیان سیاسی و متوقف کردن دادگاههای نظامی و اصلاح و بهبود وضع زندانیان میشود تقلیل یابد.
تظاهرات عظیم
اخیراً شاه ژنرال نعمتالله نصیری را که مدت ۱۲ سال ریاست ساواک را به عهده داشت تغییر داد. او سازمان پلیس مخفی ایران را به بزرگترین نوع خود در کشورهای غیرکمونیستی رساند. این تغییر مخالفین شاه را قانع نکرده و بیش از صدها تن جان خود را در تظاهرات عظیمی که از ابتدای سال تا به حال در شهرهای تبریز، قم، … انجام گرفته است، از دست دادهاند. مهدی بازرگان یکی از رهبران مخالفین در توضیح و توجیه این تظاهرات گفته است «وقتی سوسوزدن چراغی پیدا شد توقف در تاریکی دیگر جایز نیست.» مخالفین قبول دارند که اقدامات حقوق بشر کارتر در ایجاد این «سوسوی چراغ» موثر بوده است ولی آنها واشنگتن و شاه را در ایجاد «تاریکی» به یک اندازه قابل انتقاد میدانند. لاهیجی وکیل دادگستری و یکی دیگر از مخالفین معتقد است که شاه بدون کمک و تایید آمریکا قادر به ادامه دیکتاتوریش نخواهد بود.
مقامات آمریکایی سعی دارند که برنامههای «دفاع از دموکراسی و آزادیخواهی» را تا جایی گسترش دهند که مغایرت و یا برخوردی با شاه ایجاد نشود. یکی از دیپلماتهای آمریکایی ابراز داشت که اهمیت ایران برای ما بیش از آن است که بتوان درباره آن ریسکی کرد.
آخرین تجهیزات
در حالیکه این نقطهنظر که امریکاییها به عنوان مشاور در امور امنیت داخلی کشور دخالت مستقیم ندارند حتی مورد تایید سران مخالفین نیز هست ولی بر همه کس روشن است که: کارشناسان آمریکایی بودهاند که اساس سازماندهی نیروهای امنیتی کشور بخصوص ساواک را از جمله آموزش افراد و آشنا کردن آنها به جدیدترین وسائل پلیسی را به عهده داشتهاند. از میان وسائل و تجهیزات آمریکایی که برای کمک به سرکوبی تظاهرات در اختیار نیروهای امنیتی گذاشته شده: ۵۰۰۰۰ نارنجک دستی محتوی گاز اشکآور ـ ۳۶۵۰۰۰ ماسک ضدگاز ـ ۴۳۰۰ مسلسل دستی بوده است.
بنا به گزارش ساواک ۴۰۰۰ عضو رسمی و بیش از ۵۰۰۰۰ مامور اطلاعاتی حقوقبگیر در اختیار دارد که بنا به گفته منابع دولتی، نه تنها در داخل گروههای مخالفین بلکه در وزارتخانهها و اغلب هیئتهای خارجی از جمله سفارت آمریکا پراکندهاند. بنا به اظهارنظر یکی از وزرای ایران «در هر کجا سایهای وجود دارد».
ساواک ابتدا در سال ۱۹۵۷ به وسیله “CIA” و بعد به کمک “MOSSAD” سازمان جاسوسی اسرائیل تشکیل گردید. ابتدا با ۲۰ نفر از افسران بازنشسته رکن دو ارتش ایران که در پایگاههای نظامی و مرکز سیا امریکا در LANGLEY, VA, QUANTICO, VA کارآموزی و تعلیمات لازم را دیده بودند، شروع به کار کرد. از آن به بعد افراد بیشتری از ساواک در آمریکا تحت نظر آژانس “AGENCY FOR INTERNATIONAL DEVL” که بیش از ۲ میلیون دلار صرف امور امنیتی کرده است دورههای امنیتی را گذراندند.
شکنجههای ساواک
در اواخر دهه ۱۹۶۰ شدت انتقادات از روشهای ساواک از جمله شکنجه زندانیان سیاسی موجب شد که مقامات آمریکایی کمکهایشان را به پلیس ایران خاتمه داده و همچنین آموزش افسران امنیتی ایران را قطع کنند. از سال ۱۹۷۳ تا به حال افسرانی که آموزش دیدهاند فقط مامورین مواد مخدر بودهاند. معهذا سالانه بیش از ۲۵۰ افسر ارتش در امریکا تعلیمات میبینند که تصور میرود بعضی از آنها بخصوص آنها که در دوره ضدجاسوسی شرکت میکنند، وابسته به ساواک باشند. رئیس جدید سازمان ژنرال ناصر مقدم است که از فرماندهی رکن دوم نیروهای مسلح به ساواک منتقل شده است. علاوه بر این، اگرچه ظاهراً افسران آمریکایی مستقیماً در برنامههای تعلیماتی و کارآموزی نیروهای امنیتی شرکت ندارند ولی در هر حال اطلاعات لازم با آنها مبادله میشود. آمریکاییها فقط به کسب اطلاعات درباره حمل مواد مخدر و تروریستهایی که هدفشان احتمالاً خود آنها هستند ابراز علاقه میکنند و اصرار میورزند. منابع موثق ایرانی میگویند، با وجود این، اطلاعات مبادله شده شامل کم و کیف نیروهای مخالف و رهبرانشان نیز میشود. سیا، ارتباط خود را با ساواک همچنان حفظ کرده است، و این دو با یکدیگر درباره کشورهایی از قبیل شوروی ـ عراق ـ افغانستان برنامههای مشترک دارند.
متخصصین بازنشسته
۵۰ عضو سیا در ایران ساکن هستند. حداقل ۱۰۰ متخصص امور جاسوسی توسط مقامات ایرانی برای کار در کمپانیهای آمریکایی جهت برقرار کردن یک شبکه دقیق استحفاظی و مراقبتی استخدام شدهاند. در این مورد حتی برای سیاستمداران غربی و مقامات اروپایی این سئوال مطرح است که افراد بازنشسته چگونه یکسال در ایستگاههای مراقبت در فاصله ۷ میلی مرز شوروی بطور مجرد به سر خواهند برد.
هدف اصلی سیا در ایران (داخل) تضمین حفاظت و حراست از نیروهای مسلح است که تمامی نیروهای شاه به آن متکی است. این مراقبت بیشتر روی افراد از درجه سرگرد به بالا متمرکز است.
تقریباً ۱۱۰۰ نفر از افراد ارتش آمریکا در ایران مشغول آموزش، استفاده و کاربرد اسلحههای دقیق و مدرن خریداری شاه هستند. عده زیادی از افسران بازنشسته آمریکایی در کمپانیهای خصوصیای کار میکنند که وسائل و لوازم ارتشی به ایران میفروشند و تعداد آنها ۸۰۰۰ نفر است که تعداد یک پنجم آمریکاییها در ایران را تشکیل میدهند.
جهانبینی چیست
هر مکتب و مذهبی نگرش خاصی به جهان دارد.
این نگرش در ارتباط با مکاتب فکری جهانی و غیرالهی ـ به زیربنای فکری، وابستگیهای عقیدتی، منبع طرز تفکر، شرایط اجتماعی به وجود آمدن آن مکتب، سوابق تاریخی و فرهنگی بنیانگذاران مکتب و بالاخره شرایط اقتصادی حاکم بر محیط مربوط میشود.
کسانی که در برابر ستم حاکم بر اجتماع، یا به عنوان واکنشی در مقابله با اوضاع اقتصادی استثماری، یا به عنوان نیاز روز ـ هر نوع نیازی باشد ـ مکتبی را پایهگذاری میکنند، از جهان و مجموعه خلقت هم تلقی خاصی دارند. این طرز تفکر و نگرش کاملاً محدود و محیطی و مربوط به زمان مخصوصی است. برای مثال در برههای از زمان حرص نسبت به مادیات و تکاثر در زندگی و درندهخویی، و به قول متفکر بزرگ و مجاهد شهید دکتر شریعتی، سگیت و خوکیت بر جامعهای غلبه پیدا میکند و از روابط همنوعی و گوهر انسانی هیچ اثری نمیماند. در اینجا، مصلحی از میان مردم، برای نجات آن مردم منبعث میگردد و رسالتش تنها تغییر وضع موجود است و پس از رسیدن نسبی به هدف موقت خویش، این رسالت هم به پایان میرسد و روزگار رسالتهای دیگر آغاز میشود. ولی در این میان کسان بسیاری از گردن گذاشتگان بدین دستگاه فکری هستند که بدون توجه به تحول و تکامل اجتماعی، و بدون اندیشیدن درباره شرایط تاریخی روزگار تولد آن مکتب، در برابر هر تجدیدنظری یا انتقادی یا اجتهادی، بطور دگماتیک بر روی کلیت فکر نخست پافشاری میکنند و حاضر به هیچگونه انعطاف و تجدیدنظری یا توجه به شرایط خود نمیکنند، در نتیجه طرف مقابل را تجدیدنظرطلب، خائن، سازشکار، مرتد و غیره مینامند و آن طرف هم بیکار ننشسته سیل اتهامات را به سوی مخالف خود سرازیر میکند و در این میان آنچه به حساب نمیآید مردمی و جامعهای است که باید این فکر در خدمت آنان درآید، و چیزی که مورد توجه قرار نمیگیرد شرایط متحول و متکامل و متغیری است که وجود دارد.
ناگفته نماند که حقایق علمی فراوانی تاکنون کشف شده که لایتغیر و ثابت است. سخن بر سر آنها نیست، گفتگو درباره آن شرایط متغیر اجتماعی است که باید با آن قوانین ثابت علمی تطبیق کند.
و اما مکتبهای الهی، که به وسیله بشرهای محدود در زمان و مکان پایهگذاری نشده است و دیدی بس وسیع و همهجانبه دارد و خطاب به عالمیان است و در جریان محدوده نامحدود زمان و مکان میگنجد، از تاثیر و تاثرها برکنار است. حقایق علمی را با همان دیدی مینگرد که واقعیات عینی را، و قوانین حاکم بر زمان و مکان و همه پدیدههای آفرینش را یک تسلسل منطقی و یک تداوم غیرمنقطع و غیرمقطع به شمار میآورد.
و از آن میان اسلام دین و مکتب و دستگاه فکری انتخاب شده از سوی پروردگار برای کسانی که خود را در این مسیر حرکت قرار دادهاند و تسلیم قوانین خلقت گردیدهاند، دیدی روشن نسبت به جهان دارد که از شماره آینده انشاءالله مورد بحث قرار میگیرد.