نشریه پیام، ارگان نهضت آزادی ایران، شماره ۴ ، دیماه ۱۳۵۷
محرم خونین و حرکت هدفدار
راهپیماییهای باشکوه تاسوعا و عاشورا در سراسر ایران حلقهای استوار در سلسله حرکتهای زندگی آفرین و هدفدار نهضت اسلامی اخیر ایران و نمایش قدرت و نظم و رشد فکری خلق مبارز مسلمان ایران بود که در این دو روز و به خصوص در روز عاشورا به اوج خود رسید و نمایشگر و گویای حقایق بسیاری بود. اما تنها کسانی که این حقایق و واقعیتها را دیدند و شنیدند و پذیرفتند که خواستار درک شرایط و مقتضیات زمان هستند و میخواهند خود را با خواست مردم هماهنگ سازند.
از هنگامی که دولت محکوم به شکست آشتی ملی(!) رفت و پس از صحنهسازیهای مسخرهای، ماموریت آتشبازی به ارتشبدها سپرده شد، به یک سلسله تلاش دست زدند شاید نابودی خود را چند روزی به تاخیر اندازند و چرخ تاریخ را به نفع خود به حرکت درآورند یک جنگ روانی موهوم ایجاد کردند و به دنبال آن ارعاب و ترور و وحشت در بوقهای خود دمیدند. غافل از آنکه دوران عوامفریبی و تهدید و تطمیع و تشبث ریاکارانه به مذهب و تمسک عاجزانه به تفنگ و تکیه به خارجی و بالیدن به ارکان و ستونهای ارتجاعی سپری شده، چارهای جز پذیرفتن حرکت تاریخ و عمل کردن به «پیام انقلاب» مردم ـ نه فقط شنیدن ـ ندارند و همه این تلاشها و دست و پا زدنها بیهوده است و اگر چه لحظاتی بیشتر آنان را باقی نگه میدارد اما باقی ماندنی است که هر لحظه بر اوراق سیاه جنایتهایشان میافزاید و دلایل جرم را در پیشگاه ملت و عدالت خدشهناپذیر سنت الهی بیشتر میکند و به زیان آنان تمام میشود.
رژیم کوردل میپندارد که با افزودن بر فهرست نام شهدای ایمان و استقلال آزادی و با بیشتر کردن اختناق و فشار و به بند کشیدن جسم و تن آزادگان، از سقوط حتمی خود مانع میشود یا مردم به پا خواسته مصمم را آرام میسازد. ولی به گفته سرور آزادگان و شهیدان: «هیهات منا الذله»
(هرگز مباد آنکه ما تن به ذلت دهیم و دست تسلیم و سازش به طرف ناکسان دراز کنیم.)
ملت مسلمان ایران با الهام گرفتن از قرآن و آموزشهای انقلابی و ضدسلطنتی سیدالشهداء و به رهبری زعیم عالیقدر آیتالله العظمی «خمینی» راه خویش را برگزیده، با شدت و قدرت آن را تا به آخر میپیماید.
این راهپیمایی عظیم نشان داد که هیچ تهدید و یا تطمیعی عزم مردم را سست نمیکند و حرکت را از پیشرفت باز نمیدارد.
این راهپیمایی نشان داد که تخریب و آتشسوزی و هدف نداشتن و حرکت کور از کسانی سرچشمه میگیرد که جهت حرکت تاریخ و قوانین حاکم بر جهان آفرینش و سنت تغییرناپذیر خدا را نمیشناسد و بیهوده میکوشند که وجود ناساز و زائد خود را بر عالم وجود تحمیل کنند.
رژیم طاغوتی و گرفتار در ظلمات با نقشهها و دسیسهها و تبلیغات دروغین میکوشید تا مردم را از درگیری و کشتار در این راهپیمایی به وحشت اندازد. آن را به گروههای کمونیستی و گاه خرابکار نسبت میداد و با قیافهای دلسوزانه و خیرخواهانه و راسپوتینوار سر آن داشت که از انجام چنین نمایش عظیمی جلوگیری کند.
از سوی دیگر برنامه این راهپیمایی از طرف ترتیبدهندگان آن، جز آرامش و نظم چیز دیگری نبود.
پس از انجام این راهپمایی عظیم و رفراندوم طبیعی و بینظیر که در تهران با شرکت حداقل دو میلیون نفر به جریان افتاد و در شهرستانها و روستاهای ایران نیز میلیونها نفر به چنین کاری دست زدند، اولاً به رژیم بیبصیرت ثابت شد که این حرکت اسلامی به پیروی از اهداف مقدس سرور شهیدان و آزادگان حسینبنعلی(ع) نه تنها قصد تخریب و آتشسوزی نداشت، بلکه علیرغم کثرت و عظمت جمعیت که در هر کجای دیگر دنیا بود غیرقابل کنترل مینمود، چنان نظم و آرامشی ـ آن هم صرفاً از طرف خود مردم ـ بر حرکت حکمفرما بود که ناظران خارجی را از شگفتی به تحسین واداشت و دشمنان داخلی مردم یعنی رژیم را، به جای تفکر و انتخاب راه منطقی و صحیح، به دست و پا زدنهایی رسواگرانه و خالی از عقل و منطق سلیم، که البته از چنین دستگاهی جز این هم انتظاری نمیرود، بلافاصله در اصفهان و دیگر شهرها به تلافی و عقده خالی کردن و اقدامات ابلهانهای دست زد که جز ننگ و نفرت مردم میهن و جهان نتیجهای به بار نیاورد و به بخشنامههای غلاظ و شداد در مورد اعتصابکنندگان و به تهدید و گاه التماس متوسل گردید. ولی باید گفت: لیک سوراخ دعا گم کردهای!
در اینجا تذکر چند نکته ضروری به نظر میرسد:
۱ـ این راهپیمایی باشکوه و تاریخی نمایش قدرت و رفراندومی بود از سوی مردم به رژیم و حامیان و عاملان رژیم که، با تمام توانایی و امکانات، رشد خود را نشان دادیم و خواست به حق و قلبی خود را به بانگ بلند اعلام کردیم.
۲ـ راهپیمایی، در تمام سطوح داخلی و خارجی، به هدف خود دست یافت و این آخرین اتمام حجت به کسانی بود که گوششان به هیچ حرف حساب و گفتار حقی بدهکار نیست.
۳ـ سادهاندیشی را از خود دور کرده، هماهنگ با زمان و متناسب با رشدی که از خود نشان دادیم، بدانیم که دشمن از تمسک به هیچ وسیلهای کوتاهی نمیکند و به زودی از میدان به در نمیرود و لذا مبارزه ما درازمدت است و خود را برای هر نوع مشکل و محرومیتی آماده کنیم.
۴ـ بر همبستگی، تشکل و ایمان خویش هر چه بیشتر بیفزائیم و یقین داشته باشیم که اگر به راه خدا رویم خدا هم یار و مددکار ما خواهد بود و درهای پیروزی را به روی ما خواهد گشود. انشاءالله.
ان موعدهم الصبح. الیس الصبح بقریب؟
جهانبینی چیست؟ (۴)
خصوصیات جهان
جهان آفرینش بر طبق تعریفی که از آن شد، خصوصیاتی دارد که برخی از آنها در زیر شرح داده میشود، ولی پیش از شرح ویژگیهای جهان مقدمتاً تذکر چند نکته ضروری به نظر میرسد:
نخست آنکه پایه بحث ما قرآن است زیرا:
اولاً ما از جهانبینی توحیدی سخن میگوییم و تنها منبع کامل و جامع شناخت جهانبینی توحیدی، قرآن است و جویبارانی که از این منبع به جریان افتادهاند.
ثانیاً قرآن خود مجموعهای است مدون و خواندنی از حقایق جهان با همان پدیدهها (= آیات)، روابط (= قوانین تکوینی و تشریعی بیان شده در آن) و سنن که به اشکال گوناگون (= تاریخ، قوانین، امثال…) و در بخشهای مختلف (= سوره) بیان شده است(۱) و لذا تبیین و تشریح آیات قرآن همان تبیین و تشریح ویژگیهای جهان آفرینش است.
دو دیگر آنکه در این قسمت، بیان خصوصیات جهان به معنای بیان همه آن ویژگیها نیست، بلکه برجستهترین خصوصیت که بیشتر متبادر به ذهن میشود در اینجا آورده میشود و هر یک طرحی است در زمینه خود برای توسعه و تکمیل از سوی خوانندگان و علاقهمندان.
سوم آنکه بیان ما در این مبحث، فلسفی به معنای خاص کلمه نیست، بلکه سعی میشود به سبک قرآن، ساده و مفهوم برای همگان باشد، لذا نباید انتظار داشت که مسائل کلامی و فلسفی تخصصی در اینجا مطرح گردد.
اکنون برخی از خصوصیات جهان ذکر میشود:
خلقت
جهان آفرینش مخلوق آفریدگاری مدبر و با اراده است که مشیت او بر آفریدن همه چیز تعلق گرفته به امر و فرمان «کن» او میشوند وسپس دوران و مراحل خلقت را پی در پی و منظم و در مدتی معین و بر اساس یک قانون که همان حقیقت جهان باشد، و با هماهنگی در همه جوانب و با پیوستگی ایجاد میکند و به سوی هدف معین به حرکت در میآورد و پیوسته در حال گسترش است:
اَللهُ خالِقَ کُلِّ شَی وَهُوَ عَلی کُلِّ شَئٍ وَکیل (الزمر/ ۶۲)
الله آفریننده هر چیزی است و او بر هر چیزی سرپرست است.
الله آفریننده همه چیز (همه موجودات یکسره) است و نه تنها آفریننده که وجود همه آفریدهها به او وابسته است.
ذلِکُمُ اللهُ رُبُّکُم لا اِلهَ اِلّا هُوَ خالِقُ کُلِّ شَی فَاعبُدوهُ (انعام آیه ۱۰۲)
چنین است الله پرودگار شما هیچ خدائی جز او وجود ندارد، آفریننده هر چیزی است پس او را بپرستید.
دراینجا الله را با چند صفت ذاتی بیان میکند: ربوبیت او، وحدت خلقت شما که انسان هستید با سایر پدیدههای خلقت، نتیجه خلقت: پیمودن راه هموار کمال و حرکت به سوی او یا عبادت.
قُلِ اللهُ خالِقُ کُلِّ شَی وَ هُوَالواحِدُ القَهُّار (الرعد /۱۶)
بگو: الله آفریننده هر چیزی است و او یکتا و مسلط و غالب خواه ناخواه بر همه چیز است.
آفریدگار همه موجودات همان الله یکتا و بیهمتا است که اگر در خلقت شریکی داشت و عامل دیگری در آفرینش موثر بود، حقانیت و قانون و کمال و نظم و دیگر صفات لازم خلقت وجود نداشت، و به همین دلیل که او به تنهائی آفریدگار تمام موجودات است بر قوانین حاکم بر خلقت نیز مسلط است.
هُوَالَّذی خَلَقَ لَکُم ما فِیالارضِ جَمیعاً (بقره /۲۹)
او همان کسی است که همه آنچه را در زمین است برای شما آفرید.
هُوَالَّذی خَلَقَ الَّلیلَ وَالنَّهارَ وَالشَّمسَ وَالقَمَرَ (انبیاء /۳۳)
او کسیست که شب و روز و خورشید و ماه را آفرید.
خلقت زمان و وسایل تعیین یا تشخیص زمان منسوب به کسی شده که دیگر پدیدهها را نیز آفریده است و هیچ تفاوتی میان این آفرینش و آن نیست.
خلقت، انشاء، جعل
آفریدگار پس از آفرینش نخستین، آفرینش دیگری انشاء میکند. مرحله نخستین مطلق به وجود آوردن و مرحله دوم رشد و نمو موجود مخلوق است:
وَ لَقَد خَلَقنَاالِانسانَ مِن سُلالَه مِن طین … فَکََونَا العِظامَ لَحما، ثُمَّ اَنشَانَاهُ خَلقا آخَرَ فَتَبارکَاللهُ اَحسَنُ الخَالقینَ. (مومنون / ۱۲ تا ۱۴).
و انسان را از مجموعه انتخاب شدهای از نوعی گل آفریدهایم…
سپس بر استخوان گوشتی پوشانیدیم و در دوره بعد او را به صورت آفرینشی دیگر وجود و رشد دادیم، پس از همه سو گسترده و شکوفا ساخت الله که از همه آفریدگان بهتر خلق میکند.
در این مرحله پس از بیان منشاء خلقت انسان، وسپس بر شمردن مراحل آفرینش حیوانی و زیستی بشر که از نطفه و علقه و مضغه و استخواندار شدن و گوشت بر استخوان روئیدن میگذرد، به تکامل انسان که جنبه خاص انسانیت او است و به هیات ممتاز او از سایر حیوانات اشاره میکند که خود خلقتی دیگر با صفات رشد و نمو و کمال و حیوانی و بالاخره انسانی است که بهترین آفریدگان، خلقت را پیوسته به اشکال زیباتر و به سوی کمال گسترش میدهد.
مرحله دیگر خلقت، جعل به معنی قرار دادن و تعیین وضعیت است:
اَلحَمدُلله الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَالَارضِ وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وُ النّورَ (الانعام / ۱)
سپاس ویژه الله است که آسمانها و زمین را آفرید و تیرگیها و روشنی را قرار داد.
توجه به چند نکته در این آیه ضروری است.
الف ـ سماوات و ظلمات جمع آمدهاند ولی ارض و نور به طور مفرد، زیرا زمین، آنچنان که ما میشناسیم بیش از یکی نیست، و حال آنکه آسمانها، چه به معنای حقایق برتر از سطح فهم و درک ما بشرها باشد، و چه به معنای کرات و طبقات بالا متعدد است و نور هم یک حقیقت مطلق دارد که ما جنبهها و آثار نسبی آن را احساس میکنیم.
ب ـ تیرگی و روشنائی را به دنبال خلقت آسمانها و زمین آورده است، نه در ارتباط با خورشید و ماه و زمین.
ج ـ چون نور و ظلمت در اینجا، صرفاً همان روشنی و تیرگی فیزیکی است نه منظور نور حقیقت و ظلمات باطل و ظلم و جهل و غیره، آنها را به صورت نهادی پس از آفرینش آسمانها و زمین تعیین کرده است.
د ـ سپاس و حمد را بدین مناسبت همراه با این صفات خلقت و جعل آورده است که بشر از نعمت آسمانها و زمین و امکانات تیرگیها و روشنی به جای خود استفاده کند. کن فیکون
یکی دیگر از مراحل خلقت و تکامل، «شدن» است. «شدن» پس از خلقت نخستین و در هنگامی انجام میگیرد که «امر» او بر چیزی گذشته باشد یا ارادهاش به شدن چیزی تعلق گیرد. چون «شدن» به صورت فعل امر: «کن» صادر میشود و به صورت فعل مضارع: «یکون» تحقق مییابد، پیوسته در حرکت و به وجود آْمدن است و همچنان ادامه مییابد:
وَ اِذا قَضِیَ اَمرا فَاِنَّما یَقوُلُ لَهُ کُن فَیَکون (البقره / ۱۱۷)
و چون فرمانی (از جریان اراده پروردگار است) گذشت، بلافاصله به تنها وسیلهاش انجام میپذیرد، بدین ترتیب که بدان میگوید: «بشو» پس «میشود».
اِنَّما قَولُنا لِشَئ اِذا اَرَدنَاهُ اَن نَقوُلَ لَهُ کُن فَیَکوُنُ (النحل / ۴۰)
بی تردید تنها ترتیب گفتار ما به چیزی، هنگامی که آن را اراده کنیم چنین است که بدان گوئیم: «بشو»، پس «میشود».
خَلَقَهُ مِن تُراب ثُمَّ قالَ لَهُ کُن فَیَکوُنُ (آل عمران / ۵۹)
او را از خاک آفرید و در دورانی بعد بدو گفت: «بشو» پس «میشود».
در این آیه به آفرینش بشر اشاره میکند که پس از خلقت طبیعی و حیوانی او از خاک اراده و امرش بدان قرار میگیرد که آن او یا «گوهر انسانیتش» تحقق یابد و به او فرمان «شدن» میدهد. با اینکه خبر از گذشته است، نمیگوید: فکان، بلکه باز هم میفرماید فیکون که استمرار و ادامه «شدن» را میسازند.
خلقت خود مباحثی نیز به دنبال دارد از قبیل:
تدبیر و امر و اراده و مشیت و اذن خالق
حقانیت یا برپایه و بنیاد قانون و اندازه بودن آن و تسلیم قانون بودن خلقت.
دوران خلقت و خلقت زمان و دورهها
منشا و مراحل خلقت انسان
هماهنگی و عدل و وحدت منشاء همه پدیدههای آفرینش.
هدف خلفت
نشانههای خلقت
هریک ازاین مباحث نیاز به بررسی دقیق و مفصل دارد، ولی چون این مقالات اقتضا و گنجایش چنین کیفیتی را ندارد، کوتهوار به بیان مختصر آنها پرداخته میشود.
سپاسگزاری و تشکر
تاکنون چهار شماره پیام، با تمام مشکلات و موانع، به دست خوانندگان گرامی رسیده است. در برابر، آنچه دریافت داشتهایم اظهار لطف و قدردانی بیدریغ و تشویق بوده است. هیات تحریریه «پیام» از این قدردانیها به خود مغرور نمیشود و پیوسته میکوشد با درک رسالت قلمی خود در چنین لحظه حساسی که نهضت اسلامی گسترده و مردمی ما نیاز به تغذیه فکری هر چه بیشتر دارد، شایستگی بیشتر این اظهار محبتها و تشویقها را به دست آورد.
پیام شماره سوم، به علت تراکم مطلب، با ۱۲ صفحه و به ضمیمه تصویر تاریخی حرکت سیاسی ایران در چهل ساله اخیر، منتشر شد. اعتراض به جای خوانندگان این بود که نه این صفحات اضافی را میخواهیم و نه تاخیر انتشار را. و ما خود هم در عمل پی بردیم که علاوه بر تاخیر غیر منطقی، اشکال تولید و توزیع چنین حجمی از نشریه، بسی بیشتر است.
لذا ضمن عذر خواهی از خوانندگان ارجمند، در ضمن اینکه کوشش میشود تا مطالب «پیام» در هر شماره بهتر از پیش شود، تلاشی هم در جهت انتشار مرتب آن به کار خواهد رفت، اگر چه این تلاشها به کمتر شدن صفحات آن بیانجامید.
باز هم از خوانندگان درخواست میشود که هر پیشنهاد، انتقاد و یا مطلبی دارند به وسیله کسی که نشریه را دریافت داشتهاند برای ما بفرستند که موجب سپاسگزاری است.
هیات تحریریه پیام
واشنگتن در تنگنا
ترجمه از: لوموند ۱۲ دستامبر
مطبوعات خارج کماکان به درج مقالات مفصل و تفسیرهای گوناگون و بعضاً متناقض در مورد بحران ایران، ادامه میدهند، این مقالات در عین حال که مربوط به تظاهرات ضد رژیم از طرف مردم و کشتار و قتل عام مبارزین از جانب قوای نظامی است، در بسیاری از موارد منعکسکننده گرایشهایی است که در سطح جهانی نسبت به انقلاب ملت مسلمان ایران ابراز میشود. نکته در خور توجه اینکه از یکسال پیش تاکنون، همراه با تغییراتی که در روش و مشی دولتهای مختلف نسبت به رژیم ایران حاصل شده، بدبینی آنها نسبت به ابقاء رژیم افزایش قابل ملاحظهای یافته است و لحن مطبوعات نیز در محکوم ساختن رژیم هر روز شدت و قاطعیت بیشتری مییابد. معهذا هنوز هم در این کشورها برخی مطبوعات کاملاً وابسته به امپریالیسیم و محافل صهیونیست وجود دارد که سیاست «به نعل و به میخ» زدن را همچنان ادامه میدهند، یا مدافع شاه و رژیم او هستند. چنانکه «فیگاروی» معروف اخیراً بصورت یکجانبه نظر محافل و مسئولان دست راستی فرانسه را در مورد اقامت حضرت آیتالله «خمینی» منعکس نموده است.
در مطبوعات معروف انگلیسی و تا حدی آمریکا نیز در ماههای اخیر، واقعگرایی بیشتری مشاهده میشود، اگر چه هنوز نومیدانه از قبول حقیقت سرباز میزنند یا تا آنجا که میدانند مانند عمال رژیم میخواهند آن را وارونه جلوه دهند. از طرفی این نکته قابل ذکر است که در مطبوعات خارجی، در هفتههای اخیر، مقالات مفصل و روشنگر به بحث و تجزیه و تحلیل مبانی اسلام، اسلام و سیاست و مبانی اجتماعی و سیاسی تشیع… اختصاص یافته و در واقع عمق نهضت اسلامی و مبانی فکری مبارزات ملت مسلمان رو آمده و توجه آنها را به سرچشمه لایزال اعتقادی ما جلب کرده است. چنانکه «ماکزیم رودنسن» (اسلامشناس معروف فرانسوی) اخیراً سلسله مقالاتی تحت عنوان بیداری اسلام و اسلام و سیاست در روزنامه «لوموند» مینویسد و دینامیسم مبارزاتی و سیاسی اسلام را در بعضی از کشورها، خاصه در ایران، با دید ویژه خود بررسی میکند. همچنین مجله «لوپوان» روی جلد خود را به تصویر رهبر جنبش حضرت آیتالله خمینی، مزین کرده و نوشته است «اسلام در حال مد».
بالاخره روزنامه لوموند درشماره ۱۲دسامبر (روز تاسوعا)، علاوه بر بحث مفصل در مورد تظاهرات ضد رژیم روزهای نهم و دهم محرم، در صفحه اول خود مقالهای زیر عنوان «واشنگتن در تنگنا» از قول خبرنگار خود منتشر ساخته مینویسد:
هر چند مقامات رسمی آمریکائی به صورتهای مختلف تایید میکنند که سیاست آمریکا نسبت به ایران و حمایت آنها از شاه تغییری نکرده، لیکن لحن و بیان این مقامات، از یک هفته قبل تحول تازهای پیدا کرده است. همه چیز از آنجا شروع شد که پنجشنبه هفتم سپتامبر، «اشتباه لپی آقای کارتر» واقعیتی را برملا کرد. رئیسجمهور در پاسخ سئوال یک روزنامهنگار که پرسید آیا شاه ایران هیچگونه شانسی برای قدرت خود دارد گفت: «نمیدانم ولی امیدوارم» البته سعی شد فوراً به «تفسیرهای نادرست» خاتمه داده شود، لیکن این مساله به قوت خود باقی ماند زیرا که صحت نظر محافل مختلف را در مورد عدم شانس ادامه حیات رژیم به خوبی منعکس میکرد.
در میان عملیات محسوس، تصمیم تخلیه نسبی تبعه آمریکا از ایران، یک مضقیه دیگر برای آمریکا است. در این مورد نیز، آنطور که وزارت امور خارجه، یکشنبه گذشته اعلان کرد اطمینان داده میشود که «تخلیه» صورت نگرفته، بلکه کاخ سفید صرفاً تصمیم گرفته است که هزینههای بازگشت خانوادههای کارکنان نظامی و غیرنظامی خود را در ایران کار میکنند بپردازد بدون آنکه از آنها بخواهد که ایران را ترک کنند! ولی این کار به عنوان علامت حرکت و تشویق، به برگشت شرکتهای خصوصی ضرورتی نداشت. بخصوص که آتش زدن دفتر کمپانی «گرومن» در اصفهان قبلاً این حرکت را تشدید کرده بود.
از طرفی پنتاگون نیز خود با فرستادن پنج هواپیمای مسافری ث۱۴۱ به تهران، به منظور «کمک به تسریع» حرکت اتباع آمریکائی، از روز شنبه وارد صحنه شده بود. در اینجا حدس میزنند که یکهزار و دویست نفر از آنان ظرف شنبه و یکشنبه ایران را ترک کردند و این تعداد، بر حدود پنج هزار نفر دیگر که در طی دو ماه گذشته ایران را ترک کردند، افزوده شد. بر حسب نظر وزارت امور خارجه آمریکا، هنوز سی و پنچ تا چهل هزار آمریکائی دیگر در ایران زندگی میکنند، ولی اگر آهنگ خروج فعلی همچنان حفظ شود، این تعداد به سرعت کاهش خواهد یافت.
شورای ملی امنیت آمریکا که بصورت استثنائی در حضور «ژرژبال» صاحب منصب معروف دیپلماسی آمریکا که در موقعیت کنونی برای خدمت مجدد از او دعوت شده است تشکیل میشد. این وزیر امور خارجه اسبق، معاون کندی و جانسون و مشاور کاخ سفید در مورد «مسائل خلیج فارس»، خواستار تخلیه اتباع آمریکا شد، در حالیکه گویا سفیر کنونی آمریکا در تهران «ویلیام سولیوان» سختگیری بیشتری نشان داده بود. از لحاظ دیپلماسی، این رفتار تنها به تضعیف بیشتر شاه در این موقعیت حساس کمک کرد و جریان امور تا هنگام تظاهرات آرام اخیر در تهران نشان داد که حق با او بوده است. لیکن کابوس تخلیه سایگون درآوریل ۱۹۷۵ (که با تصمیمات سفیر آمریکا در ویتنام جنوبی، آقای مارتن به تاخیر افتاده بود و بر اثر آن شرایط مصیبت باری تخلیه صورت گرفت) عوامل دیگر را تحتالشعاع قرار داد. در این میان مطبوعات آمریکا پر از «نمایشنامههائی» است در مورد تحول آتی ایران، از واژگونی رژیم سلطنتی گرفته، تا یک دیکتاتوری به سبک بولیوی یا شورای سلطنتی را در برمیگیرد. خوشبینترین نظریات بر این تکیه دارند که در ارتش ایران دو دستگی وجود ندارد و در چنین شرایطی، بدون نظر ارتش، هیچ تصمیمی قابل اتخاذ نیست. معهذا همین گروه از امتیازات «عظیمی» که به نظر آنها شاه مرتباً به مخالفین خود میدهد کمی اظهار نگرانی میکنند. به این ترتیب شاه مجبور شده است که به عدم لیاقت خود اعتراف کند و این بیاعتمادی خود نیز سبب آبروریزی بیشتر او شده است.
به علاوه دولت آمریکا خود نیز در این نابسامانی شریک است زیرا کارتر از اینکه بالاخره توانسته است سیاست خود را در مورد ایران با تعهداتی که در مورد حقوق بشر دارد به هم نزدیک کند، خوشحال به نظر میرسد و از اینکه همپیمان خود را به اعمال دموکراسی وادار ساخته است خوشوقت است. «واقعبین»ها معتقدند که او به این ترتیب شاه را وادار میکند که در این راه جلوتر رود و بنابراین شاید هر چه سریعتر در دره سقوط فرو افتد…
در این هنگام که مبارزات به شکل تازه آغاز میشود، دست دولت کارتر بیش از هر زمان دیگر در خمیر تناقضاتی که ساخته است گیر کرده است، او مانند بقیه مجبور است به شانس ادامه حیات شاه «کمتر باور داشته باشد» لیکن از آنجا که برای مدتی بس طولانی با صراحت هر چه بیشتر رژیم شاه را تایید کرده است، فاصله گرفتن از آن به آسانی میسر نیست. پارهای محافل متوجه باختی شدهاند که برای سیاست آمریکا حاصل خواهد شد، خاصه روزی که آمریکا با رهبران دیگری که کمتر در اختیار سیاست واشنگتن هستند رو به رو شود. همچنین این محافل متذکر میشوند که مسکو با فاصله گرفتن از شاه، در مطبوعات خود یک چرخش به عمل آورده است. این فکر که روسیه به دلیل نگرانی زیادی که از جهت حفظ ثبات در جمهوریهای مسلمان خود دارد، و در راه تشویق مخالفان در ایران هیچ اقدامی نخواهد کرد، بین صاحبنضران کمتر از پیش مدافع دارد. اینها اکنون فکر میکنند که حوادث ممکن است رهبران کرملین را وادار سازد که بر «قطار در حال حرکت» سوار شوند به این امید که بتوانند از یک موقعیت برگشتناپذیر به نفع خود بهرهبرداری کنند. در نظر بعضیها اظهارات پرطمطراق برژنف علیه هر نوع دخالت خارجی در ایران، بایستی بر اساس یک سنت قدیمی بهعنوان سر آغاز «علاقه خاص» که اخیراً از طرف مسکو نسبت به موقعیت ایران احساس شده است، تلقی گردد. همین محافل امیدوارند که آمریکا خود را در یک بیتحرکی خطرناک محبوس نسازد. آوای اینها در ماههای اخیر به گوش میرسد و شاهد آن ترمیم نسبی گروه متخصصانی است که در مورد این بحران مستشار رئیس جمهوری هستند و همچنین توسل به استادان مستقلی که بمنظور تماس دائم با مخالفان ماموریت یافتهاند.
پرزیدنت کارتر از «سیا» اظهار نارضائی کرده است، زیرا گزارشات بسیار خوشبینانهای درباره وضع ایران تهیه کرده بود (حتی تا ماه اوت (شهریور) بنگاه اطلاعاتی آن تایید میکرد که هیچ خطری شاه را تهدید نمیکند). کارتر خواسته است که «اطلاعات صحیح انسانی» معمول، در کنار اقمار مصنوعی و گیرندههای الکترونیکی که در سالهای اخیر منابع منحصر بفرد مورد اعتماد بودهاند، اعتبار خود را باز یابد. ولی «سیا» با آنهمه تبلیغاتی که در اطراف عوامل زیرزمینی و روشهای کثیفش شده است، امکانات و «اعتبار» لازم را تا چندین سال دیگر برای انجام چنین کاری فاقد خواهد بود.
بعضیها صحبت از انتساب «وابستههای جامعهشناسی» در سرویس سفارتخانههای آمریکا در خارج میکنند که مأمورند افکار عمومی را بسنجند و نیروهای درگیر را ارزیابی کنند.
نمایندگان مسئول آمریکا در تهران چه تحت این عنوان و چه با اسم دیگر بایستی از مدتها پیش به چنین اقدامی دست میزدند مگر آنکه بگوئیم مناسبات ممتاز آنها با اخبار و اطلاعات را در مورد ایران بخود منتسب و وابسته کرده بود متکی باشند. اکنون بسیار مشکل به نظر میرسد که دیپلماسی آمریکا بتواند بر این مساله دشوار فائق آید.
پنجاه سال شوم
طوفان خشم ملت مظلوم بر کند
نخل ستم زجای و بسوزد بر و برش
ظالم که نقشهها کشد از بهر جان خلق
با دست خویش میکند او چه به معبرش
آه یتیم و ناله زندانی اسیر
آنسان کند اثر که به خرمن در آذرش
پنجاه سال شوم بر این بوم و بر گذشت
با حیله و دروغ و تباهی سراسرش
بس وعدهها پوچ و دروغین بداد و داشت
این گرگ در لباس شبان خدعه در سرش
روزی به نام غمخوری از برزگر، گرفت
آب و زمین و ز مالک و شد فتنه بر درش
در سود کارخانه به ظاهر شریک کرد
مزدور را و کرد تبه رنج و باورش
بنیاد علم و پایه فرهنگ شد خراب
ز آن دانشی سپاه ابوجهل پرورش
آزادی و عدالت و هم مردمی بکشت
دین خوار گشت و عالم دین شد به ششدرش
«منسوخ شد مروت ومعدوم شد وفا»(۲)
ز افعال خاندان فرومایه گوهرش
«هرعاقلی به زوایهای گشت ممتحن»(۳)
هر فاضلی به خاک سیه جای و بسترش
آزادگان به بند و به زندان اسیر و خوار
فرزانگان حقیر و زبون در برابرش
خائن به روزگار وی ارج و مقام یافت
فاسد عزیز گشت و گرامی و سرورش
سرمایه طبیعی کشور به باد داد
از نفت و گاز و آهن و پولاد و هم زرش
القصه او هرآنچه به دوران خویش کرد
از جهل و از جنایت و سفاکی و شرش
چشم زمانه هیچ ندیده است اینچنین
در زیر آبی فلک و سقف اخضرش
اینک به پایمردی نستوه مرد حق
فرزند مصطفای «خمینی» که از فرش
دشمن به اضطراب و دل دوست شادمان
رایات دین بلند و سر افراز هم سرش
مرم بسیج گشته و فریاد انقلاب
آید به گوش، صوت خوش روحپرورش
اینک به پاسداری آزادی و شرف
با اتکاء به قدرت خلاق داورش
چون کوه با صلابت و توفنده همچو باد
چون بتشکن نیای خود و هم پیمبرش
کاخ ستم به لرزه در آورد و داد خلق
بگرفت با عنایت حق از ستمگرش
د ـ ر
قسمتی از نطق دکتر مصدق در مجلش شورای اسلامی
چه زنده باشم و چه نباشم، امیدوارم و بلکه یقین دارم که این آتش خاموش نخواهد شد و مردان بیدار کشور این مبارزه ملی را آنقدر دنبال میکنند تا به نتیجه برسد. اگر قرار باشد در خانه خود آزادی عمل نداشته باشیم و بیگانگان بر ما مسلط باشند و رشتهای برگردن ما بگذارند و ما را به هر سوی که میخواهند بکشند، مرگ بر چنین زندگی ترجیح دارد و مسلم است که ملت ایران با آن سوابق درخشان تاریخی و خدماتی که به فرهنگ و تمدن جهان کرده است هرگز زیر بار این ننگ نمیرود.
امروز مبارزه بزرگی را ملت ما شروع کرده است که هیچکس از ابهت آن غافل نیست. البته در اینگونه جنبشهای اجتماعی باید در مقابل هر گونه محرومیت ایستادگی کرد و برابر آن آماده بود. هیچ مبارزهای هر قدر کوچک و ناچیز باشد به آسانی به نتیجه نمیرسد. تا رنج نبریم گنج میسر نمیشود. در این راه نیز سعی ناکرده به جائی نتوان رسید.
(نقل از نطق دکتر محمد مصدق در مجلس شورای ملی در تاریخ ۲۰/۴/۱۳۳۰)
اسلام و استراتژی تغییر در جامعه
برای ادامه مطلبی و به منظور یادآوری لازم است آنچه درباره استراتژی تغییر در شماره قبل گفته شد به اختصار تکرار گردد:
برای تفاهم بیشتر و انتخاب روش موثر در تغییر جامعه، شناخت تفاوتهای مهم بین استراتژیهای متفاوت که از طرف گروههای مختلف طرح میگردد، لازم است. پس از چنین شناختی است که میتوان استراتژی تغییر در اسلام را مورد ارزشیابی قرار داد. در شماره گذشته استراتژیهای مهمی که مورد بررسی قرار گرفت عبارت بود از: استراتژی تغییرات جبری جوامع، استراتژی منطقی ـ علمی، استراتژی تربیتی ـ اخلاقی و بالاخره استراتژی سیاسی ـ نظامی. در این قسمت از مقاله سعی میگردد قدمی در راه معرفی استراتژی تغییر در اسلام برداشته شود.
از آنجائی که در این هنگام نهضت آزادیبخش اسلام، مهمترین و بزرگترین بخش از فعالیتهای مربوط به تغییر جامعه ما را در بر میگیرد، و میرود تا بخواست خداوند شعاع امواج این انقلاب توحیدی در جهان اشاعه یابد، لازم است برای وحدت و هماهنگی گروههای متشکله این جنبش و برای حرکت سریع و موثر، راه و روش آن بهتر شناخته و تدوین گردد. چنین آگاهی و شناختی انحرافات و اختلافات و ضایعات را کاهش خواهد داد. هر چند در شناخت و بیان این استراتژی قصور و اشتباهات فراوان است، لیکن با این امید که قدمی در جهت صحیح باشد، به تهیه این قسمت از مقاله اقدام شده است.
برای اینکه این بحث بتواند در آینده به تکامل خود ادامه داده و روشن کننده راه تحول و تعالی باشد، باید مبتنی بر مفروضات صحیح درباره انسان بوده و از صراحت، سادگی و قاطعیت لازم برخوردار باشد. لذا ابتدا نظر اسلام درباره انسان و موضع او در جهان هستی مطرح میشود و بر این مبنا روش تغییر از دیدگاه اسلام عرضه خواهد گردید. هر چند فلاسفه و روشنفکران مسلمان با کلام و قلمی زیبا صفات و شگفتیهای این «موجود صغیر و عالم اکبر» را بیان داشتهاند، لیکن اغلب، حکمت خلقت انسان یا نقش و رسالت و سرنوشت او را در یک چارچوب منطقی و دقیق علمی مورد بررسی قرار ندادهاند. با مراجعه مستقیم به متن صریح قرآن، نقش و رسالت انسان در هستی، رابطه او با خدا و طبیعت و نتیجتاً اهمیت و قدر هر یک از استعدادها و خصوصیاتش در ارتباط با رسالت او در هستی را میتوان بیان کرد و سرانجام راهی عملی برای روش تغییر وضع موجود به وضع مطلوب یافت.
انسان از دیدگاه قرآن خلیفه و جانشین خداوند در زمین است و منظور از خلقت او عبادت است. در او خدا روح خود را دمیده، و در مقابل او فرشتگان سجده کردهاند. مقصد و غایت او بهشت و خدا است (بقره ۲۷، حجر ۳۱،۳۰،۲۹، رعد ۳۵ و نور ۴۲ …)
اگر از آخر شروع کنیم شاید بهتر به نتیجه برسیم. انسان بینهایت ضعیف و ناتوان، دارای هدف، غایت و استعداد بینهایت است، و در جریان حرکت تکاملی به سوی آرمان بزرگ خود به بهشت در میآید. لیکن بهشت حاصل عمل صالح است و خودبهخود حاصل نمیگردد. هر چند انسان برای رسیدن به بهشت استعدادهای لازم را دارد زیرا روح خدائی در او دمیده شده، و نیروهای منابع طبیعت در اختیارش قرار گرفته است لیکن تحقق این امر فقط از طریق عبادت است. و اما عبادت چیست. عبادت عمل صالح است، که نهایتاً انسان را به بهشت میرساند و موجب تقرب او به خدا میگردد بدین ترتیب «تغییر» مطلوب و مورد نظر در اسلام پیوسته نزدیکتر شدن به خداوند است.
ولی تقرب و یا این نزدیکتر شدن چیست؟ از آنجا که نزدیک شدن انسان به خدا مانند نزدیک شدن دو جسم فیزیکی به یکدیگر نیست، ابتدا باید ابعاد این نوع تقرب و نزدیکی را تعریف کنیم. مهمترین صفت خداوند قدرت و توانایی کامل اوست. مهمترین صفت انسان «خواستن» است.
روایات و احادیث متعددی نیز به این ویژگی انسان ـ یعنی امید داشتن، اراده کردن، و آرزو نمودن ـ توجه دارد. بهعنوان مثال علی(ع) در دعای کمیل میگوید «یا سریعالرضا اغفر لمن لایملک الاالدعاء و یا ارحم من راس مالهالرجاء». (ترجمه: ای که به سرعت راضی میشوی، ببخش کسی را که مالک چیزی جز خواستن نیست. و یا رحمکن بر کسی که سرمایهاش جز امید نیست.) بین صف اصلی خداوند «توانایی مطلق» و «خواستن» انسان رابطهای عمیق وجود دارد. فهم این ارتباط برای شناخت استراتژی تغییر در اسلام ضرورت دارد.
منشاء تمام مسائل و نتیجتاً پیشرفتهای انسان و جوامع در «خواستن» انسان نهفته است. این ویژگی انسان نه تنها تا آخرین لحظه زندگی او در این دنیا با او است، بلکه حتی پس از مرگ و در جهان دیگر از مشخصات اصلی او به شمار میرود. حتی انسانی که از ادامه حیات خود در این دنیا بیزار شده باشد، فاقد خواست و آرزو نیست، چون حداقل دارای یک خصوصیت اصلی است. این خصوصیت که در هر آرزوئی مستتر است، عبارتست از توانائی ارضاء آن آرزو، چه حتی آن کسی که آرزوی مرگ میکند، آرزوی توانائی پایان دادن به زندگی خود را نیز مینماید، و یا حتی اگر کسی آرزوی بیآرزوئی کند، لازم است آرزوی توانائی عملی کردن این آرزو را نیز داشته باشد. بنابراین توانائی برای ارضاء خواست یا آرزو توسط کلیه ابناء بشر آرزو میشود. این آرزوئی است برای توانائی مطلق. در صورتیکه این آرزو برآورده شود تمام آرزوها، هدفها و ایدهآلهای دیگر انسان قابل حصول خواهد بود. تنها آرزوئی که میتواند مورد توافق تمام انسانها در تمام اعصار باشد و آنها را به هم وحدت بخشد، توانائی مطلق است و همانطوری که در ابتدا اشاره گردید، این صفت اصلی خداوند است.
این تمایل فطری در درون هر انسانی وجود دارد و تقرب به خدا که نیت هر عبادت است، چیزی جز متصف شدن به صفات او نمیباشد. بنابراین تغییر مطلوب و مورد نظر در اسلام هر چه بیشتر متصف شدن به صفات الهی است. توانائی مطلق بطور کامل قابل حصول نیست. بلکه، (همانطور که آ. ادینگتن در کتاب دانش و جهان نادیده به آن توجه خاص داشته است) آرمانی است که در جهت آن میتوان حرکت کرد و دائماً بآن نزدیکتر گردید، لیکن نیل به آن ممکن نیست. به عبارت دیگر فقط پرستش خداوند و خدا را هدف قرار دادن است که میتواند حرکتی دائمی و همیشگی و تکامل بخش را به وجود آورد. برای اینکه بتوان در این راه دائماً به پیشروی ادامه داد شرایطی لازم است. در زیر شرایط لازم و کافی برای ایجاد چنین حرکتی مطرح میشود. با توجه به این عوامل است که راجع به استراتژی تغییر در اسلام میتوان اظهارنظر کرد.
۱ـ یافتن راههای هر چه موثرتر برای نیل به خواستهها و آرزوها.
۲ـ دسترسی به منابع و لوازم هر چه بیشتر برای انتخاب و اجرای راهحلها.
۳ـ رفع هر جه بیشتر تضادها و ایجاد همآهنگی بین خواستههای هر کس از یک طرف و بین خواستههای افراد و اجتماع از طرف دیگر.
وضعیتی را که در آن دانش کامل درباره موثرترین راهها برای نیل به آرزوها و خواستهها حاصل گردیده باشد را میتوان حقیقت مطلق نامید. هنگامیکه منابع و اسباب کافی برای تحقق بخشیدن به هر راهحلی فراهم گردیده باشد آرمان وفور و برکت کامل حاصل گردیده است. و زمانیکه همآهنگی کامل و حسن ارتباط بین خواستههای هرکس حاصل شده باشد و از طرفی نیز تضاد بین خواسته افراد مختلف جامعه از بین رفته باشد، آرمان خیر و رحمت بدست آمده است. نیل به این آرمانها برای نیل به توانائی کامل لازم است. جای تعجب نیست که بهشت با این صفات توصیف گردیده است. عبور از بهشت برای همجواری با خداوند لازم است.
بنابراین برای نیل به آرمان توانائی مطلق دست یافتن به سه آرمان حقیقت، برکت (وفور)، و رحمت (خیر) لازم است. هرچند دسترسی کامل به هر یک از این آرمانها در این جهان محسوس غیر ممکن میباشد، لیکن حرکت در جهت آنها امکانپذیر است. برای نزدیک شدن به آرمان حقیقت، پژوهش و علم (تحقیق) یکی از فعالیتهای اصیل انسان بوده است. بعبارت دیگر علم را میتوان فعالیتی در جهت نیل به حقیقت تعریف کرد و آن را برای ایجاد تغییر مطلوب از شرایط لازم شمرد.
برای نیل به برکت (وفور کامل)، قدرت تولید و توزیع فرد و جامعه باید دائماً افزایش یابد تا برای انتخاب و اجرای راههای موثر، منابع و لوازم کافی در اختیار باشد. فعالیت تولید و توزیع، وظیفه بخش اقتصادی و بازرگانی جامعه بوده است. تولید هر چه بیشتر کالاها و خدمات و توزیع هر چه عادلانهتر آنها رسالت اصلی نظام اقتصادی و بازرگانی است.
برای رسیدن به وضعیتی که در آن خیر و رحمت کامل حاکم باشد، باید هر چه بیشتر و بطور مستمر به رفع تضادهای موجود بین فرد، نفس او، و دیگران و بالاخره بین فرد و طبیعت پرداخت، و به جای آن انگیزه کمک به خود و دیگران را تقویت کرد و به پاکسازی و سالمسازی طبیعت همت گماشت. اکثراً این وظائف تحت عنوان اخلاق به زبان علم، رفع تضاد و ایجاد همآهنگی، وحدت و صلح و آرامش فرد با خویشتن، با دیگران، با طبیعت و بالاخره با خداوند است.
برای آنکه فعالیتهای علمی اقتصادی و اخلاقی بطور مستمر در جهت نیل به حقیقت، برکت و رحمت انجام گیرد و هیچیک ازآنها کند یا متوقف نگردد، لازم است هدفهای والاتر و ملموس دائماً مطرح گردد، و حرکت جامعه و اعضای آن در جهت نیل به این هدفها تهییج و تشویق گردد. در ضمن لازم است خستگی و فرسودگی حاصل از این تلاش مدام و پیوسته از تن جامعه و اعضایش رفع گردد و جامعه آماده حرکتی جدید بطرف آرمانهایش گردد. این نقش توسط هنر و هنرمندان (شعرا، ادباء، نویسندگان، فیلم سازان و متخصصین تفریحات سالم) ایفاء میگردد. بهعنوان مثال انبساط خاطری که در زمان فراغت از خواندن قطعه شعر از مثنوی حاصل میگردد و یا تهور و انگیزشی را که یک اثر ادبی ـ انتقادی از وضع موجود جامعه در جهت اصلاح آن در فرد ایجاد میکند، میتوان بهعنوان تاثیر هنر بر جامعه ذکر کرد. البته هر چند در اسلام حرکت ابدی در راه خدا اصل است و آن طوری که هنر در اینجا تعریف شد برای این حرکت لازم است، لیکن با توجه به معنی و استفاده مصطلح هنر در جوامع، مخصوصاً در غرب، به این نکته باید توجه کرد که نقش هنر، بخصوص نقاشی و موسیقی از دیدگاه اسلام هنوز کاملاً روشن نگردیده است. از اینرو به نظر میرسد فعلاً نباید آن را همسنگ سه ردیف دیگر گرفت. بخصوص که در فرهنگ اصیل اسلامی، برخلاف فرهنگ مغرب زمین، عوامل اخلاقی تا حدود زیادی جایگزین هنر شده و احساس انبساطی که از کار هنری به انسان دست میدهد بوسیله اینگونه معنویات بدست میآید.
براساس بحث فوق چنین میتوان نتیجه گرفت که برای تغییر و تحول و تکامل دائمی جامعه و اعضای آن سه فعالیت: علمی، اقتصادی و اخلاقی لازم بوده از هنر نیز باید استفاده بجا به عمل آید. بدین ترتیب استراتژی تغییر آگاهانه را در اسلام میتوان تلفیق هر سه استراتژی مورد بررسی در قسمت اول دانست که بر آن بعد هنری نیز افزوده شده است یعنی اسلام با ترکیب استراتژیهای علمی ـ منطقی، تربیتی ـ اخلاقی، سیاسی ـ نظامی و ادبی ـ هنری نکات قوت هر یک بکار گرفته و دارای نقاط ضعف و هیچیک از آنها نیست. نمودار زیر رابطه چهار بعد تغییر در جهت تکامل و تقرب به «الله» را نشان میدهد. (بقیه درشماره آینده)
نمودار نقش انسان بهعنوان عامل تغییر از طریق عمل صالح در راه خدا
(۱) برای درک وحدت پدیدهها و سنن آفرینش با آیات و قوانین قرآن به مقاله برادر شهید و مجاهد دکتر شریعتی تحت عنوان «قرآن و کامپیوتر» و کتاب برادر مجاهد مهندس بازرگان به نام «سیر تحول قرآن» مراجعه شود.
(۲) ششدر که از اصطلاحات بازی نرد است کنایه از بسته بودن راه خروج و نجات و سخت در تنگنا افتادن و گرفتار شدن است. (فرهنگ دکتر معین، ج۲)
(۳) دو مصراع از قصیده معروف عبدالواسع جبلی است:
«منسوخ شد مروت و معدوم شد وفا
زین هر دو نام مانده چو سیمرغ کیمیا»
تحلیل سیاست آمریکا در ایران
در دو سه هفته اخیر مجلات و روزنامههای آمریکائی بحثهایی از دیدگاههای مختلف درباره روابط آمریکا با ایران و شاه و سوء سیاستهای گذشته آمریکا در ایران و لزوم پشتیبانی آمریکا از شاه و حفظ او در این شرایط متزلزل داشتهاند که نگاهی به خلاصه بعضی از آنها مفید خواهد بود.
مجله تایم مورخ ۴دسامبر ۷۸، ضمن بحث مفصلی که درباره ایران داشت چنین نوشت: هفته گذشته بحثهای زیادی در محافل واشنگتن بر سر معرفی «عامل سقوط ایران» در جریان بود. عدهای معتقد بودند که ویلیام سولیوان (سفیر فعلی آمریکا)، تلگرامهای حاکی از اخبار مخالف و پیشبینیهای مأیوسکننده را شدیداً سانسور میکرده است. عدهای دیگر برژینسکی (مشاور امنیتی کارتر) را نکوهش میکردند که معتقد به پشتیبانی و تایید قدرتهای محلی مانند ایران بوده است. در واقع تمام این نظریات در محافل متفکرین و تصمیمگیرندههای سیاست آمریکا بر این اصل باطل مبتنی است که آرتش به اضافه پول نفت مساوی است با ثبات و امنیت.
همچنین در هفته گذشته به دنبال شکایتهائی که بین مشاورین کارتر نسبت به گزارشات غیرواقع و افراطی «سیا» راجع به اوضاع ایران رد و بدل میشد، کارتر یادداشتی برای مشاورین مهم امور خارجی خود فرستاد و در آن نسبت به کار کارشناسانی که مراقب اوضاع ایران هستند، اظهار نارضایتی کرد. کابینه آمریکا ضمن انتقاد و حمله شدید به سیا، عاملین این سازمان بزرگ جاسوسی را مسئول شکست سیاست این کشور در ایران دانسته است. چنانچه در این زمینه یکی از کارشناسان اطلاعاتی به نقل از همین مجله گفته است: «تصور میکنم که به احتمال زیاد درباره مسلمانان ناراضی شوروی، بیش از مسلمانان ایران اطلاع و آگاهی داشتهایم.»
در تایم ۱۸ دسامبر، در مقالهای تحت عنوان «بحرانهای ایران در آخر هفته»، ضمن تجلیل از انضباط مردم و انعکاس اتفاق و وحدت آنها در شعارها و خواستهها، در پیادهروی روز تاسوعا، چنین مینویسد: «زنها با چادر سیاه سنتی و بعضی از آنها با بچههای خود در بغل شعارهایی از قبیل ما خواستار حکومت جمهوری اسلامی هستیم داده و قاطعانه رهبری آیتالله خمینی را تأیید میکردند.»
به دنبال این تحلیل آمده است که ۸۰۰۰ نفر از خارجیان از جمله ۵۰۰۰ نفر از آمریکاییها ایران را ترک کردهاند. در همین شماره، مصاحبه خبرنگار تایم، با ریچارد هلمز آمده است که مفاد آن بیانگر کیفیت و سطح روابط ایران با آمریکا است ولی مطالب هلمز در واقع جوابی است به مطالب مندرج در تایم ۴دسامبر و احیاناً اشارات و انتقاداتی که از طرف کابینه آمریکا به سیا گردیده است. قبلاً باید متذکر شد که ریچارد هلمز رئیس سابق سیا، دوست ۲۰ساله شاه و در سالهای ۱۹۷۶ تا ۱۹۷۳سفیر آمریکا در ایران بوده و یکی از مبرزترین کارشناسان ایران در آمریکاست.
هلمز در این مصاحبه گفته است که «شاه ایران در هر لحظه به پشتیبانی اخلاقی و سیاسی ما نیازمند است» و مراتب نگرانی و تأثر خود را از آنچه که هفته گذشته در ایران گذشته ابراز داشته است. او معتقد است که آمریکا مدتی است فقط ساز زیر پا گذاشته شدن حقوق بشر در ایران را میشنود و حال آنکه مشکلاتی که در اداره کردن ایران وجود دارد هرگز در آمریکا شناخته نشده است. هلمز در زمینه اثبات وفاداری شاه به آمریکا مواردی را ذکر میکند که از این قبیل است:
در زمان بحران نفت در ۱۹۷۳، شاه هیئتهای مخصوصی برای خاتمه دادن به بحران، به عربستان سعودی و مصر فرستاد. او در تمام این مدت نفت مورد نیاز اسرائیل را تأمین کرد. زمانی یک نفتکش حامل سوخت جهت سوختگیری یک کشتی که محمولات جنگی آمریکا را حمل میکرد به اقیانوس هند فرستاد. در روزهای آخر جنگ ویتنام بنا به تقاضای آمریکا، بلافاصله یک اسکادران هواپیماهای «فانتوم» به سایگون فرستاد. هواپیماها و کشتیهای او مرتباً در خدمت حراست تنگه هرمز جهت تامین نفت غرب بوده است. هلمز معتقد است که آمریکا باید از تمام عوامل پشتپرده برای رفع بحران فعلی ایران استفاده کند و همچنین لازم است که دنیای غرب را از اهمیت ایران جهت حفظ منافع کشورهای غربی آگاه ساخت و به دنبال این اظهار نظر اضافه میکند که دولت آمریکا باید هر چه زودتر شاه را مطمئن سازد که آمریکا به فکر اوست و هنوز هم به حیلهها و نیرنگهای سیاسی متعددی آشناست.
آنچه که مسلم است، چه مشاورین کارتر که سیا و سیاستهای او را مسئول شکست آمریکا در ایران میدانند و چه آقای هلمز که با همه سابقه سیاسی و درایتش در امور جاسوسی، دولت آمریکا را مسئول کممهری به دوست ۲۰ساله خود میداند، مسائل ایران و عامل اصلی نارضایتی و قیام مردم مسلمان و مستضعف ایران را درک نکردهاند. در واقع آنچه که آنها را نگران کرده است حقوق پایمال شده بشری در این منطقه از دنیا و یا به هم خوردن توازن امنیتی منطقه به نفع مردم و حفظ حقوق انسانی آنها نیست، بلکه دوام و حفظ نفوذ استعماری خود در منطقه است. نفت ایران اگر چه بیش از ۵درصد احتیاجات نفتی آمریکا را تأمین نمیکند ولی برای این دولت ارزش اقتصادی پراهمیتی را دارد که صرف نظر کردن از آن برای کارتلها و تراستهای نفتی آمریکائی بسیار گران تمام خواهد شد. نفوذ سیاسی آمریکا در امور داخلی ایران و تحت کنترل داشتن تمام مهرههای سیاسی داخلی که در واقع نمایندگی برای پیاده کردن سیاست و نظریات استعماری آمریکا بودهاند. لذا نقش ایران از نظر تأمین منافع سیاسی آمریکا بسیار مهمتر از نقش اسرائیل در خاورمیانه عربی است که از دست دادن آن برای دولت آمریکا به سادگی امکانپذیر نیست. علاوه بر این حضور نظامی آمریکا در ایران با تمام نیروهای انسانی و تسلیحاتی که برخوردار از مدرنترین تکنولوژی جنگی است، برخلاف ادعاهای کارتر و یا سرسپردگان ایرانی، به منظور حفظ امنیت خلیج فارس و دماغه هرمز جهت برقراری مبادلات اقتصادی نیست. بلکه صرفاً به منظور داشتن پایگاهی مطمئن برای تداوم زنجیر دفاع نظامی پیمان ناتو است که در واقع به شرق مدیترانه ختم نشده بلکه تا جنوب شرق آسیا ادامه دارد. بنابراین حفظ چنین منافعی است که کارتر و مشاورین سیاسی و کابینه او و همچنین آقای هلمز را از متزلزل شدن وضع شاه و رژیم فاسد ایران که در واقع تضمین کننده منافع آمریکا در ایران در بیست سال اخیر بودهاند، نگران کرده است. این ندای احقاق حق و عدم تمکین از ظلم مردمی است که بیش از این قبول استعمار و استثمار ابرقدرتهایی نظیر آمریکا و ننگ تحمل فساد و تجاوز عناصر استبداد داخلی را بر خود جایز ندانسته و بصورت پیادهرویهای عید فطر، شانزدهم و هفدهم شهریور، تظاهرات دانشجویان دانشگاهها، اعتصاب کارگران نفت، برق و مخابرات و پیادهرویهای تاسوعا و عاشورا و کشتار فرماندهان و افراد رنجر هوانیروز اصفهان در پادگان لویزان بروز میکند و آقای هلمز هم بهتر است بدانند که این ابتدای کار است.