بایگانی اسناد, جلد11, دفتر يكم، سال ١٣٥٧, ضميمه
نشریه پیام، ارگان نهضت آزادی ایران، شماره ۳، آبان ۱۳۵۷
ایمان، مقاومت، تشکل، تقوا: پیروزی!
چهلمین روز شهدای ۱۷ شهریور با شکوه تمام در کوی شهیدان بهشتزهرا برگزار شد. مردمی که در بیرون از چاردیواری قبرستان کوچک بهشتزهرا، در تهران بزرگ، حق اعتراض و تجمع و نفس کشیدن ندارند، در آن محیط محصور بوسیله نیروهای رنجر و هوایی و زمینی و تانک و زرهپوش و مسلسل به یاد و سوگ عزیزان خود نشستند و ایستادند و راهی پیمودند و بالاخره نزدیک به غروب خورشید راهی خانههای خود شدند.
جا دارد یک جمعبندی و نتیجهگیری از این مدت به عمل آورده ببینیم روال کار مردم از یک سو و دولت از سوی دیگر، در این مدت چه بوده است شاید بتوانیم در پرتو آن جهت حرکت را در آینده نیز دریابیم.
با اینکه مردم هنوز هم از فاجعه سینمای آبادان، کشتار شهرستانها و کشتار بیرحمانه و عظیم هفده شهریور تهران، داغها بر دل دارند و لحظهای هم آنها را فراموش نمیکنند، با موج پیدرپی و شدیدی از اعتصابها، اعتراضها، تظاهرات، درگیریها و باز هم کشت و کشتارها در سراسر کشور روبهرو گردیدند و چون این وضع با شدت بیشتری ادامه دارد همه از یکدیگر میپرسند بالاخره چه خواهد شد و به کجا میرویم؟ آیا عقبنشینیهای مقامات در برابر مردم حقیقت دارد یا باز هم کاسهای زیر نیم کاسه است؟ بگیر و ببندها، لغو سانسور مطبوعات، وعدهها، قول و قرارها، با وجود حکومت نظامی و بیشتر شدن فاصله رژیم با مردم بر خلاف تبلیغات شدید دولت آشتی ملی(!) چه معنی دارد؟(۱) ازطرفی ادامه تظاهرات،اعتصابات، فداشدنها، پایداریها و پایمردیها اگر کاملاً در چارچوب یک سازمان و تشکل و دانش ایدئولوژیک نباشد به کجا میانجامد؟
اینها همه سؤالهایی است که ذهن مردم را به خود مشغول داشته گاه جوابهایی هم برای آنها دارند، لیکن ناپایداری و تحول شدید اوضاع و تلاشهای ناهماهنگ و ضد و نقیض دستگاههای گوناگون حکومتی همچون حوادث کرمانشاه و آمل و از نوع جدید آن در کرمان و راور و همدان و گرگان و رضائیه و شهرهای دیگری که هر روز یکی پس از دیگری بر آنها افزوده میشود، و حوادث گوناگون و پیدرپی روزمره باعث شدهاند که کسی حق تفسیر و تحلیل اوضاع را به خود ندهد.
آنچه در این جا میآید تحلیلگونه و یا یادآوری گونهای است از اوضاع و احوال مملکت:
آنچه در نخستین نگرش به چشم هر بیننده میآید آنست که جنبش کنونی ملت ایران نهضتی است اسلامی و بنیادی. اسلامی بودن آن تا آنجا ریشهدار و گسترده و آشکار است که هیچ شخص واقعبین نمیتواند آن را در فضای ایران نادیده بگیرد و رژیم نیز بهعنوان سوءاستفاده قیافه مذهبی به خود گرفته از دین اسلام و مردم مسلمان طرفداری میکند که البته مبارزان مسلمان و مومنان هشیار فریب این تظاهرات و خدعهها را نخواهند خورد. بنیادی بودن نهضت نیز از هدف اساسی و موضع عمیق آن برای برانداختن طاغوت آشکار است. که در پایان مقال ضعفها و کمبودهای آن نیز یادآوری میشود تا این حرکت ثمربخش و خجسته بالندهتر از همیشه به راه خود ادامه دهد.
این نهضت با دو ویژگی یادشدهاش نظر دنیا را به خود معطوف داشت و دستگاه حکومت و رژیم نتوانست باز هم بدان کم بها دهد، آن را موجی از عصیانهای جوانی بداند و یا نسبت بدان بیاعتنا باشد، لذا با تمام نیرو به مقابله برخاست از تمام تیرهای ترکش استفاده کرد و یکی بعد از دیگری به آزمایش گذاشت.
آزمایشهای گوناگون یک سال گذشته نظام طاغوتی را در قم و تبریز و یزد و تهران و دانشگاه و مدرسه و خیابان و خانه و دفتر کار و کوه و بازار را همه به یاد دارند در همین دو ماه اخیر نیز راههای متعددی را در پیش گرفته است.
پس از شکست برنامههای قبلیش به ارعاب و ترور وحشتناک سینما رکس آبادان دست زد و چون نتوانست نهضت مقدس و منزه مردم را آلوده کند و موج تنفر و انزجار و اعتراض از هر سوی جهان برخاست و پافشاری مردم در مبارزه پیگیر و نستوهشان گستردهتر و ریشهدارتر شد، حکومت نظامی اعلام کرد تا بدینوسیله از راهی ظاهراً موجه به شیوه خودکامگی و خفقان و دیکتاتوری ادامه دهد اما جریان عظیم و خروشان جنبش در حدی نبود که در برابر سد خاکی و پوشالی بایستد یا در زمین فرو رود بلکه هر روز از سویی نفوذ کرد و به راه خود ادامه داد و بلافاصله پس از اعلام حکومت نظامی و منع تجمع و تظاهرات خیابانی بود که مردم محروم بر اثر فشار زندگی غیرقابل تحمل و اختناق نظامی، اعتصابهای خود را شروع کردند.
و این بار گروه دیگری که فشار زندگی و زیان اقتصاد نابسامان را بیش از دیگران احساس میکردند و از آن بالاتر از اوضاع اجتماعی و سیاسی موجود مستقیماً رنج میبردند یعنی کارگران شرافتمند بسیاری از کارخانهها و مجتمعها به اعتصاب روی آوردند و از مشروعترین حق قانونی خود استفاده کردند و به دنبال آن موج اعتصاب بیشتر کارخانهها و ادارات و وزارتخانهها و سازمانها را در برگرفت. دستگاه که از این جریان مستاصل شده بود نخست به زور متوسل شد و چون دید کسی مرعوب نمیشود به فریب و انحراف و وعده و جنبه صنفی دادن و مسخ جریان اعتصاب پرداخت تا به دنیا اعلام کند که اولاً: جریان دموکراسی در مملکت به اندازهای پیش رفته است که همگان اعتصاب میکنند، ثانیاً علت اصلی نارضایتیها مسائل مادی صنفی و گرانی اجناس و کمی حقوق و تشتت اوضاع اقتصادی است و این دردیست که در تمام دنیا وجود دارد و ثالثاً: ما مساله را به شکل عادلانهای حل میکنیم و دیگر جایی برای ناراحتی و اعتراض باقی نمیماند، رابعاً: از همه مهمتر آنکه با ایجاد اعتصابهای تصنعی مردم را از جریان نهضت خسته کرده و حق و باطل را چنان به هم درآمیزد و شبههناک سازد که توده مردم مبارزه اصیل و سیاسی و بنیادی را با اینگونه صحنهسازیها و بازیگریهایی که نظیر آن را هم در فاصله ۲۵ تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به وجود آورد یکی بدانند و در نتیجه این احساس خستگی و یاس و ناراحتی به رژیم متوسل شوند که جلو آنها را بگیرد.
اما بر خلاف تصور حیلهگران وجهه خارجی اعتصابهای اصیل همچنان سیاسی ماند و خواستهای صنفی در بسیاری از سازمانها اصلاً مطرح نگردید و در برخی جاها نیز در درجه دوم اهمیت قرار گرفت و قرار دارد.
اعلام هفته همبستگی استادان و دانشجویان از جلوههای درخشان هشیاری و بیداری قشر روشنفکر و تحصیلکرده است و ما در ارتباط با این اقدام مهم که البته از چنین قشری امید میرفت ـ ضمن ابراز شادمانی امیدواریم با چنین همبستگی و پیوندی این دو گروه موثر و نقشدار در نهضت حقطلبانه مردم،بیش از پیش به مسئولیتهای خطیر خود متوجه گردند. تجربه استادان و شور و حرارت و پویایی جوانان دانشجو به هم درآمیخته به کلاس رفتنها یا نرفتنها تظاهرات و اعتصاب و برنامههای تشکیلاتی و تعلیماتی دانشجویان به شکلی که به مصلحت کلی نهضت باشد تنظیم شود و به اجرا درآید و توجه داشته باشند که توطئهگران پیوسته تضادهای ایدئولوژیک را که وجودش طبیعی است تشدید میکنند تا منجر به درگیریها و زدوخوردها گردد و آنان به هدف پلید خود دست یابند.
نقش تعیینکننده و هشیارانه وکلا و قضات شرافتمند دادگستری بیش از پیش به مردم در ادامه مبارزه حقطلبانهشان جرات بخشید و پیگیری مجاهدات و شهادتها و بندها و تظاهرات، به آزادی تعدادی از فرزندان شریف و مبارزان این کشور انجامید ولی هنوز عده زیادی از فرزندان مجاهد و فداکار اسیر هستند و این مبارزه تا آزادی آخرین فرد زندانی سیاسی و تعقیب عاملان شکنجه و بیدادگریها ادامه خواهد داشت.
معلمان عزیزی که تربیت فرزندان این آب و خاک را به عهده دارند و همیشه از محرومترین گروههای اجتماعی بودهاند حاضر نشدند خود را از دیگر افراد مبارز مملکت جدا دانسته خواستههای مادی را مطرح کنند بلکه همچون همیشه در سنگر مبارزات مردم ایستادند و نقش روشنگری و آموزش خود را ایفا کردند.
یکی دیگر از اقدامات مشعشع رژیم ـ که بیسابقه هم نیست ـ لباس بر تن برخی از نیروها پوشانیدن و به نام کولی و چاقوکش در کرمان و راور و بسیاری از شهرهای دیگر به جان مردم انداختن و آتش زدن مسجد و وسائط نقلیه مردم و مغازههای مردم مبارز است که چون تلاشهایی مذبوحانه و توطئهای شرمآور و ضدانسانی است باعث رسوایی بیشتر مدعیان آزادی و دینداری و فضای باز سیاسی گردید.
البته مبارزان باید همیشه در انتظار ضربههای دشمن بوده فکر نکنند که اژدهای افسرده از طوفان و سرمای فصلی برای همیشه از حرکت باز میماند یا در بن دندان زهری آماده برای ریختن ندارد بلکه با شناخت صحیح دشمن مجهز به نیروهای نظامی و مادی و موید به جهانخواران و استیلاگران، ولی دست خالی از نیروهای مردمی و بیبهره از ایمان و امداد الهی باید تاکتیکهایی انتخاب کنیم که هر چه صحیحتر لزومی ندارد گفته شود سریعتر ـ و با تلفاتی کمتر به طرف مقصد حرکت کنیم و به دست خویش راه تسلط و نفوذ دشمن را بر روی خود باز نگذاریم.
به هر حال هر روز حادثهای نو آفریده میشود. هنوز داغ آمل تازه است که داغ کرمان بر آن افزوده میشود و این یک فراموش نشده فاجعه همدان و از آن پس هم در تهران و شهرستانها و روستاها حوادث دیگری آفریده خواهد شد. دستگاه استبدادی بسیار مایل است که این جنبش را به کلی سرکوب کند و اگر نتوانست لکهدار و یا دچار تفرقه سازد، همچنانکه دیدیم در روز شنبه ۱۳ آبان چگونه دانشجویان را در دانشگاه تهران به مسلسل بستند و در حدود ۷۰ دانشجو را در اطراف و در درون دانشگاه به خاک و خون کشیدند و مردم خشمگین از این فاجعه و جنایت در روز یکشنبه چهاردهم بیاعتنا به تانک و توپهایشان به خیابانها ریختند و مظاهر ضدمردمی در خدمت رژیم را به آتش کشیدند و دستگاه توطئهگر هم از فرصت سوءاستفاده کرده جاهای دیگری را به آتش کشید و تراژدی را کامل کرد و بهانهای برای تکمیل و توسعه حکومت نظامی و به روی کار آوردن ارتشبدان و سپهبدان به دست آورد، و با قیافهای مظلومانه تمساحوار اشکها ریخت و پیام انقلاب را شنید و به دامان آیات عظام و رهبران فکری جوانان و مردم و جوانان و نوجوانان دست تمسک دراز کرد و برای نجات خود آخرین تیر را هم از ترکش بیرون کشید.
ملت مبارز و حقطلب ایران که به رهبری مرجع آگاه و بیدار آیتالله العظمی خمینی راه جهاد علیه طاغوتها را در پیش گرفته اجازه نخواهد داد که کوچکترین گرد اتهامی بر دامن مبارزه مقدس خود نشیند و به هیچ دشمن داخلی و خارجی اجازه هیچ نوع توطئه و دسیسهای نمیدهد و برای متشکلتر شدن و به پیروزی و فلاح رسیدن رهنمودهای الهی موجود در آیه یا ایها الذین آمنوا اصبروا و صابرو و رابطوا و اتقوا الله لعلکم «تفلحون» را پیوسته در نظر دارد و میداند که عمل کردن به اصول یاد شده این آیه اجتنابناپذیر است:
۱ـ ایمان ژرف و آگاهی گسترده به مکتب و مسائل روز: برهمه افراد مسلمان بخصوص قشر روشنفکر و بیش از همه دانشجویان، لازم است که برای مجهز شدن به دانشهای ایدئولوژیک و آگاهی از فن مبارزه به سرچشمههای اصیل مکتب روی آورند و هر چه بیشتر تلاش کنند و با تربیت شدن کادر لازم دیگران را هم در این زمینه تجهیز کنند تا با اندیشه روشن و داشتن قدرت درک و تحلیل مسائل به پیمودن این راه تکامل و تعالی ادامه دهند.
۲ و ۳ـ پایداری نفسانی و اجتماعی در برابر مشکلات آنی و آتی و ایستادگی در برابر توطئهها و کید و نیرنگهای دشمنان و منافقان از شرایط بعدی هر مومن مکتبدیدهایست که به قصد سهیم شدن در تلاش انسانی رهایی انسان از زنجیر اسارت طاغوتها پا به میدان مبارزه میگذارد. این مرحله بسیار حساس است. از بروز احساسات باید پرهیز کرد دستخوش کیدها نباید شد و هر توطئهای را لازم است با هشیاری انقلابی و ایمان مکتبی خنثی و هر نقشه خائنانهای را نقش بر آب کرد و در ارتباط با دیگران شایسته است همرزمان را هم به چنین امر مهمی توصیه میکنیم ـ صابروا ـ و نگذاشت که جناحهای مختلف صف واحد مؤمنان هر یک به شکلی عمل کند و یا از جا به در رود که نیروی به هم فشرده مبارزان سست گردد و برای تحقق یافتن و به اجرا درآمدن مراحل ایمان پیدا کردن پایداری پیشه ساختن و به پایداری فرا خواندن است که مرحله چهارم هماهنگ و همزمان با آنها پیش میآید.
۴ـ تشکل و همبستگی افراد و نیروهای مومن و پایدار در صف واحد مبارزه ـ رابطواـ دستوریست الهی برای همه دارندگان جهانبینی توحیدی و ایدئولوژی اسلامی و مومن به جهاد و شهادت که اگر بدان عمل نشود و به اجرا در نیاید پایداری و ثبات و پیکار موردی ندارد و ایمان و عقیده هم کاربردی نخواهد داشت.
۵ و ۶ـ رابطه افراد معتقد و نیرومند و پایدار در سازمان متشکل و دژ پولادین ایدئولوژیک و آگاه مقدمه و ضامن فلاح و پیروزی همهجانبه است: لعلکم تفلحون. اما پیش از این پیروزی لازم است به سلاح دیگری نیز مسلح شویم و یا در واقع به سلاح زرهدار و سپرواری مجهز گردیم که ما را از هر انحراف و شکست و آسیبی محفوظ دارد و پایدار نگه دارد و به فلاح برساند و آن تقوا و پرواپیشگی در برابر الله میباشد. در هر میدانی که پیکار میکنیم از آوردگاه دشمن نیرومند درونی یعنی نفس گرفته تا عرصه مبارزات اجتماعی با طاغوتها و دیو استبداد تا میدان جهانی جنگ با استیلا و طبیعت چنانچه به تقوا مجهز نباشیم هر چند که پیشرفتهایی ظاهری به دست آوریم اما به پیروزی نهایی نمیرسیم و برعکس با پرواپیشگی و نیت و گفتار و اقدام متقیانه است که اگر چه به ظاهر به عقب رانده شویم اما پیروزی واقعی را در مدت کوتاه و یا درازمدت به دست آوردهایم.
(۱) این نوشته مربوط به پیش از سقوط دولت آشتی ملی! است.
جهانبینی چیست؟(۳)
جهان آفرینش
در شماره گذشته، برای رسیدن به تعریف جهانبینی توحیدی، مقدمتاً اسلام، به معنای عام و کلی آن، تعریف شد. اخیراً از استاد مجاهد و بزرگ، علامه آیتالله طالقانی، تعریف کوتاه و جامع و رسایی از اسلام به دست آمد که برای تکمیل تعریف اسلام، در شماره دوم پیام، در اینجا آورده میشود.
در ذیل تفسیر آیه «قُل آمَنَّا بِاللهِ وَ ما اُنزِلَ عَلَینَا وَ مَا اُنزِلَ عَلی اِبراهیمَ… وَ نَحنُ لَهُ مُسلِمونَ» آلعمران/۸۴ چنین توضیح میدهند:
«نحن له مسلمون، حد کمال ایمان به خدا و ما انزل و ما اوتی را میرساند، چون ایمان: حرکت و تحول و گرایش است و اسلام به مفهوم حقیقی: رهایی کامل از هر جاذبه و تسلیم است و هماهنگی با رسل، پیمبران و جهان.»(۱)
پس از این تعریف از اسلام، حال ببینیم جهان چیست و در بینش توحیدی چه معنا و مفهومی دارد و یک موحد در برابر آن چه تلقی و برخوردی دارا است؟
تعریف جهان
جهان یا کیهان، به زبان فارسی، و عالم یا کون، به زبان عربی، عبارت است از تمام پدیدهها، قوانین و روابط میان آنها و هر چه هستی دارد.
میتوان در این تعریف به عبارت: «هر چه هستی دارد» نیز اکتفا کرد، ولی این عبارت تنها شامل پدیدهها میشود و «قوانین و روابط میان پدیدهها» را در بر نمیگیرد.
پس جهان از یک طرف، به پدیدهها و قوانین و روابط میان آنها تقسیم میشود، که هر یک از این الفاظ: پدیدهها یا آیات، قوانین و روابط میان پدیدهها یا سنن، خود فصلی از جهانبینی هستند که در جای خود گفته خواهند شد، و از طرف دیگر، هستی سه بخش دارد: طبیعت، جامعه و انسان.
طبیعت همان پدیدههای بیجان، جاندار و نیروها است.
جامعه که واقعیت خود را از بخش سوم یعنی افراد انسانی میگیرد، بدان جهت که پس از تشکل یافتن و به وجود آمدن، ویژگی و جهت دیگری پیدا میکند، قوانین خاصی بر آن حاکم میگردد و نتایج ویژهای از آن زاییده میشود، خود بخش مستقلی از جهان است.
فرد انسانی نیز که یکی از پدیدههای جاندار و مشمول سنتها و قوانین عمومی جهان است، از آنجا که نسبت به همه پدیدههای دیگر امتیاز یا امتیازاتی دارد، به صورت بخش مستقلی از جهان به شمار میرود.
البته در بینش توحیدی، این تقسیمبندی، در حقیقت، اعتبار و واقعیت خارجی ندارد و تنها به خاطر شناساندن یک حقیقت است که به اجزایی تقسیم میگردند تا فهم آن برای بشر تجریدگرا، و گاه متمایل به تعمیم، آسان گردد. وگرنه، همه هستی، در این بینش، یک کل تفکیکناپذیر است که یک قانون بر آن حاکم است و شخص موحد با همه جوانب این جهان برخوردی واحد دارد و میان هستی بیجان و باجان و محسوس و نامحسوس و شهادت و غیب آن تفاوتی قائل نیست:(۲)
وَللهِ یَسجُدُ مَن فِی السَّماواتِ وَالارضِ طَوعا وَ کَرها. الرعد/۱۵ (=هر کس در آسمانها و زمین است، خواه در مسیر تکامل قرار گرفته باشد و از روی میل، یا هنوز در آن مسیر قرار نگرفته است و ناچار، برای خدا سجده میکند و پیوسته در برابر قوانین هستی تسلیم است).(۳)
بر این اساس، هر یک از سه بخش هستی تعریف میشود:
شناخت طبیعت
منظور از طبیعت، آن بخش از جهان آفرینش است که تمام پدیدههای بیجان، حیوانات و گیاهان را دربرمیگیرد، ولی انسان به دلیل ویژگیهایش از این پدیدهها غالباً متمایز میشود، به همین جهت، انسان ـ و نه بشر که حیوانی مانند دیگر جانداران است ـ بهطور مستقل تعریف میگردد.
در منطق قرآن، همه این پدیدهها با هم، و هر یک به تنهایی تعهدی دارند و رسالتی که در برابر پروردگار به عهده گرفتهاند و باید به انجام برسانند، حرکت آنها در مسیر تعیین شده انجام وظیفه آنها است. چند مثال:
پروردگار به آسمان و زمین فرمان میدهد که داوطلبانه و پس از تکوین که در جهت تسبیح و حرکت تکاملی قرار گرفتهاند، یا پیش از قرار گرفتن در مسیر حرکت تکاملی، تنها به امر پروردگار و با نیروی موثر و فاعلی خارجی، بدان سوی حرکت کنند. و چون با این فرمان، هر دو موجود در مسیر قرار میگیرند، پاسخ میدهند که با فرمانبرداری میآییم. پاسخ بدین دعوت که جلوهای دیگر از فرمان: «کن فیکون» است، همان حرکت درونی و عامل موثر خارجی است که پیوسته در جریان است:
«ثُمَّ استَوی اِلیالسَّماءِ وَ هِیَ دُخان فَقَالَ لَهَا وَ لِلاَرضِ ائتِیَا طَوعا اَو کَرها، قالَتا اتَینَا طائِعینَ» فصلت/۱۱.
آنگاه در (دورهای دیگر)، اراده آفرینندگی و هماهنگی خود را به سوی آسمان متوجه ساخت، در حالی که آسمان در آن هنگام به صورت نوعی بخار و دود بود، بلافاصله پس از این توجه به آسمان و زمین گفت: داوطلبانه و از روی فرمانبرداری (از جهت خلقت ابتدایی و هستی اولیه داشن)، یا اجباراً (بدان جهت که صورت بعدی و کنونی آفرینش را هنوز به دست نیاوردهاند) بیایید. گفتند: با فرمانبرداری آمدیم. یعنی همین که اراده پروردگار بر خلقت و حرکت و شکل یافتن موجودی قرار گرفت، به اجرا درمیآید.
این فرمان در مورد سایر پدیدهها هم از کوه و دریا و گیاه و حشره گرفته تا قوانین و روابط و سنن اجرا شده است و حتی در مرحلهای برتر از گفتار یعنی به صورت وحی است:
«اِذا زُلزِلَتِ الارضُ زِلزالَها… یَومئِذ تُحَدِّثُ اَخبارَها، بِاَنَّ رَبَّکَ اَوحی لَهَا» زلزال/۱ تا ۵
در آن هنگام که زمین به لرزش درآمدن سخت و پی در پی خود را انجام داد… در آن روز زمین خود اخبار و اسرار را به زبان میآورد، و بدان ترتیب و بدان چیزهایی که پروردگارت (همان پروردگار که ربوبیتش شامل همه موجودات میشود) به زمین وحی کرده است سخن میگوید…
«وَ اَوحی رَبُّکَ اِلیَ النَّحلِ انِ اتَّخَذی مِنَ الجِبالَ بُیوتا وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِما یَعرِشونَ. ثُمَّ کُلی مِن کُلِّ الثَّمَراتِ فَاسلُکی سُبُلَ رَبِّکَ ذُلُلا» … النحل/۶۸ و ۶۹
و پروردگارت به زنبور فرمان فرستاد که از کوهها و از درخت و از آنچه با آنها سقف میسازند برای خود خانههایی بساز، خانهسازی را آغاز کن، آنگاه از دستاوردهای گیاهی بخور و آماده پیمودن راههای هموار پروردگارت شو (و در جهت مسیر پروردگاری به حرکت درآی).
به افرادی از بشر مانند مادر موسی و مادر عیسی که رسول هم نیستند، این فرمان میرسد، ولی این فرمان در همان جهات تکوینی و حرکت در مسیر تکاملی است، نه فرمانی که به رسل و انبیاء میرسد. از همان نوع اول از فرمانها است که خود امر در سطح بالاتری از فهم و درک بشر وحی میشود:
«فَقَضاهُنَّ سَبعَ سَماواتِ فی یَومَینِ وَ اَوحی فِی کُلِّ سَماء اَمرَها…» فصلت/۱۲
(بلافاصله پس از آمادگی آسمان و زمین) در دو دوره آنها را بهصورت هفت آسمان از مراحل آفرینش گذراند، و در هر آسمانیمر آن آسمان را وحی کرد.
نیروهای موجود در عالم هستی که ماموران ابلاغ و اجرای فرمانها هستند، نیز وحی را دریافت میکنند، گاه به خودشان وحی میشود و گاه برای رسانیدن آنها به موجود دیگری:
«اِذ یوُحی رَبُّکَ اِلی المَلائکَه اِنّی مَعَکُم فَثَبِتوا الَّذینَ آمَنوا…» انفال/۱۲
هنگامی که پروردگارت به فرشتگان وحی میکند که من با شما هستم پس کسانی را که ایمان آوردند پایدار نگه دارید…
در تمام این مراحل فرمانها برای آنست که پدیدهها در مسیر حرکت قرار گیرند و یا نیروها پدیدهای را در مسیر قرار دهند. همه در یک مسیر هستند و وظیفهای را که به عهده آنها گذاشته شده است انجام میدهند. از کلمه «ربک» که اغلب تکرار میشود چنین میفهمیم که ربوبیت و فرمانهای آفرینشی شامل تمام پدیدهها میشود و از این جهت تفاوتی با هم ندارند. فقط در طرز دریافت این فرمان به وسیله انبیاء و ابلاغ به جامعه بشری و حرکت هماهنگ انسانهای متشکل با سایر پدیدهها بحث جداگانهای پیش میآید که در مبحث «انسان» گفته خواهد شد. انشاءالله.
در مبحث بعد مسائلی مطرح میشود که بهطور کلی به جهان آفرینش مربوط است.
پیام حضرت آیهالله طالقانی
بسمهتعالی
از همه آیات عظام، حجج اسلام، برادران ارجمند و خواهران محترم، از قاطبه ملت مبارز و حقپرست و مسلمان ایران که با مخابره تلگرام، ارسال نامه، پیام تلفنی اظهار تفقد و ابراز همبستگی کردند و یا رنج راه دور و نزدیک را بر خود هموار ساخته به دیدن آمدند و با پیام و کلام و قدوم خود بیداری، یکپارچگی و وسعت مبارزه بر حق و ضدطاغوتی خویش را بشارت دادند کمال تشکر را دارم و از اینکه به علت بیماری و ضعف جسمانی و عدم امکانات فنی در سطح کشور، نتوانستم به فرد فرد کسانی که اظهار لطف کردند مستقیماً جواب دهم معذرت میطلبم و از درگاه پروردگار یکتا خواستارم که برای اعتلای کلمه توحید، همه مسلمین در صفوف استوار خویش هر چه بیشتر توحید کلمه خود را که در پرتو زعامت و ارشاد آیتالله العظمی خمینی به دست آمده است، حفظ کنید و با تشکل و آگاهی بیشتر به دفع طاغوتها همت گمارند که:
نصرمن الله و فتح قریب و بشرالمومنین
سیدمحمود طالقانی
رهبری و تشکیلات
امروزه جامعه ما با شدت و قاطعیت به حرکت انقلابی خود ادامه میدهد ولی نباید فراموش کنیم که دشمنان مردم بیدار و هوشیارند و از تمام وسائل تبلیغاتی و تسلیحاتی و نیرنگها و روشهای ممکن و آزمایش شده خود در اینجا و آنجا استفاده میکنند که نهضت اسلامی مردم ما را سرکوب نمایند یا اگر نتوانستند به انحراف و احیاناً به بنبست بکشانند.
به این دلیل است که مساله رهبری و سازماندهی و خودآگاهی جمعی و وحدت در نظر و عمل اهمیت اساسی پیدا میکند. وقتی که رهبری قاطعانه استراتژی را ایجاد حکومت واقعی اسلامی تعیین میکند و مردم چیزی جز سرنگونی هر نوع دیکتاتوری و استقرار دموکراسی اسلامی قبول ندارند، بر روشنفکران مسلمان و آگاهان جامعه اسلامی است که به صورت جدی و بهعنوان یک امر واجب وسیله استقرار چنین حکومتی را فراهم سازند. مساله این است که نه فقط ادامه راه طولانی مبارزه تا پیروزی قطعی نیاز به چنین سازماندهی همهجانبه و واحدی دارد، بلکه انجام هر گونه برنامه اصلاحی و مقاومت در برابر توطئههای دائمی چپ و راست و استفاده صحیح و مثبت از این موقعیت حساس مستلزم روشنبینی و شناخت واقعیات اجتماعی و تاریخی است.
تنها خطر این نیست که ما مجبور باشیم یک مبارزه وسیع و طولانی را علیه دشمنان شناخته شده و معاند و هواداران رژیم و سرمایهداری بینالمللی و منافع آنها به پیش ببریم و به انجام برسانیم، دشواری مهمتر اینکه دائماً با نامسلمانان مسلماننما، با ریاکاران مذهبی یا منافقان شناخته نشده سر و کار خواهیم داشت. این است که نه فقط مرحله نهایی و آخرین مبارزه و انتقال قدرت فوقالعاده حساس و دشوار است بلکه باید همه وسائل و امکانات دور از هر گونه ریاکاری شناخته شود تا به موقع دچار تفرق و خطای تاریخی و سردرگمی و خطای حواس نشویم.
مقدمتاً باید بدانیم که ما در ایران با عقیده موسمی به فراوانی سروکار داریم:
ما سیاستمدار موسمی داریم، روزنامهنگار موسمی داریم، مارکسیست موسمی داریم و حتی مسلمان موسمی داریم. گروههای از خدا بیخبر و ضداسلام به محض آنکه «بو» کنند که اوضاع در جهت خاصی سیر میکند و تعادل نیروها به نفع مسلمانان به هم میخورد، همچون ابوسفیانها و معاویهها بدون اعتقاد باطنی خود را به اسلام و مسلمانان پیوند میزنند و چند قدمی همراهی میکنند و سپس یا قدرت را در جهت منافع خاص خود هدایت میکنند یا از پشت خنجر میزنند و آب رفته را به جوی باز میآورند! و تاریخ بار دیگر تکرار میشود و در حالی که به هنگام مبارزه تمام فشارها و مضایق و از خودگذشتگیها و قتل و شکنجه و زندان… نصیب مسلمانان واقعی میشود، آنها که از هر موقعیتی به نفع خود بهرهبرداری میکنند، به آسانی از مزایای این جهانی فداکاریها به نفع خود یا گروه خود استفاده میکنند. اینجا است که مداومت در مبارزه و سوابق و حفظ سنن مبارزاتی اهمیت خاصی پیدا میکند:
«والسابقون السابقون اولئک المقربون»
نکته بسیار مهم این است که ارزشهای مقاومی که از درون جامعه سرچشمه گرفته و طی یکصد و پنجاه سال گذشته در برابر استعمار و استعمار نو به مقاومت برخواسته است ارزشهای اسلامی اصیل و نیروهای مذهبی بوده است، معهذا به هنگام اعمال قدرت نیروهای اسلامی همواره در اقلیت و در حاشیه سلطه سیاسی قرار داشتهاند و روشنفکران متجدد که با قدرتمندان زمانه سر آشتی داشته، به نحوی کنار آمدهاند، تسلط واقعی را بر مواضع سیاسی جامعه حفظ کردهاند و در عمل جهت عمومی حرکت اجتماعی تحت تسلط روشنفکران قرار داشته است و این خود موجب فاصله و شکاف عظیمی میان اقلیت آگاه و توده ناآگاه جامعه شده است. باید از عمقی که اکنون نهضت اصیل اسلامی پیدا کرده است برای جلوگیری و هوشیاری در برابر چنین فاجعهای مدد گرفت تا مجبور نباشیم راه طی شده را یک بار دیگر از نو شروع کنیم.
مساله دیگر آنکه در اسلام هیچ چیز به ادعا و حرف نیست. بلکه همه چیز در عمل اثبات و روشن میشود. پیشوایی دینی، اجتهاد و حتی امامت و رهبری در عمل تحقق پیدا میکند.
برای یک رهبری سالم اسلامی باید قبل از هر چیز یک اخلاق تازه اسلامی ایجاد کرد. باید دید اخلاق اسلامی خاصه اخلاق پیشوای عظیمالشان اسلام رسول خدا و یاران صدیق و ائمه ما بر چه چیز استوار شده است. تا چنین اخلاق اجتماعی حداقل در گروه مبارزین و آنها که خطاب: کنتم خیر امه اخرجت للناس…. را به خود نسبت میدهند، به وجود نیاوریم نمیتوانیم ادعا کنیم که بیشتر و بهتر از دیگران میتوانیم مصالح جامعه و اسلام را درک کنیم. باید سنتهای اسلامی در معنای خالص آن زنده شود و گسترش پیدا کند و هر آنچه از تحقق آرمان اسلامی تاکنون جلوگیری کرده است، شناخته شود.
مساله دیگر نوع و اشکال رهبری است، جامعه مانند اسب سرکش است به هر رهبری تن در نمیدهد، بهعلاوه در هر زمان و هر موقعیت شکل و نوع رهبری متفاوت است، بهعنوان مثال بسیار افراد یا گروههایی هستند که برای ادامه و انجام مرحله مبارزه بسیار مستعد و دارای ظرفیت مکفی هستند ولی پس از به ثمر رسیدن مبارزه دیگر ظرفیت و قدرت اداره جامعه را ندارند. نمونههای زیادی را در زمان ما از این نوع میتوان در نظر گرفت که از آن جمله: «بنبلا» در الجزایر و «شیخ مجیبالرحمان» در بنگلادش قابل ذکر است. بهعلاوه رهبری دینی و اجتماعی و سیاسی و نظامی را نباید با هم اشتباه کرد، یک رهبری اصیل باید بتواند همه اینها را تحت الشعاع قرار دهد و برای آن عمل و رهبری انقلابی اعمال کند. پایان
اسلام و استراتژیهای تغییر در جامعه
یکی از مشکلات عمدهای که مبارزین و مجاهدین ما با آن مواجهاند، اختلاف نظر گروهها و افراد مختلف در ارتباط با انتخاب استراتژی تلاش و مبارزهای است که به منظور تغییر وضعیت موجود باید به کار گرفته شود. این اختلافنظرها به تنهایی میتوانند موجبات اصطکاک، کندی، و حتی توقف نهضت آزادی بخش اسلام را فراهم آورده و ایجاد تغییرات مطلوب را غیرممکن سازد.
هر چند افراد و گروههای مختلف از این اختلافنظرها ناراضی و علاقمند به رفع و یا حل آنها هستند، لیکن اقدام منظم و مؤثر که باید با دید منطقی و علمی این اختلاف نظرها را مورد بررسی قرار داده باشد و یا یافتن راهی که بتواند تضادها و اختلافهای موجود را به نفع جنبش اسلامی حل کند، مورد توجه کافی قرار نگرفته است.(۴)
مقصود از این مقاله کمک به حصول تفاهم و توافق بیشتر بین افراد و گروههای مبارز مسلمان در ارتباط با نقش هر یک در جریان تغییر و تحول فرد و اجتماع است.
بدین منظور ابتدا استراتژیهای اصلی مورد استناد و استفاده گروههای مختلف که در صحنه اجتماع عدم رضایت خود را مطرح میسازند مورد توجه و بررسی اجمالی قرار خواهد گرفت. در این کار نقاط قدرت و ضعف هر یک را مطالعه میکنیم و پس از آن با توجه به موضع و موقع انسان در جهان از دیدگاه قرآن استراتژی چند بعدی اسلام و صفات و مشخصات افرادی که بتوانند اینگونه استراتژی را به کار گیرند بررسی خواهیم کرد.
استراتژیهای مختلف را به چهار نوع کلی تقسیم کردهایم:
۱ـ استراتژی تغییرات جبری
۲ـ استراتژی تغییرات عملی ـ منطقی
۳ـ استراتژی اخلاقی ـ تربیتی
۴ـ استراتژی سیاسی ـ نظامی
هر یک از این راهها دارای امتیازات و نقاط قدرت قابل توجهی است که آن را در شرایط اجتماعی خاصی مفید و مؤثر میسازد. بهعنوان مثال استراتژی سیاسی نظامی در جوامعی که برای آزادی تلاش میکنند از ارزش و اهمیت بیشتری برخوردار است در صورتی که استراتژی اخلاقی ـ تربیتی در ممالکی که از آزادیهای اولیه برخوردار بوده و از پیشرفتهای علمی و اقتصادی (تکنولوژیک) بهرهمندند دارای نقش و اهمیت بیشتری است. علیرغم ثمربخشی هر یک از استراتژیهای فوق در شرایط خاص اجتماعی، هیچ کدام به تنهایی شرایط لازم و کافی برای ایجاد تغییر همهجانبه در فرد و اجتماع را فراهم نمیآورند و از این جهت ناقصاند.
در این مقاله پس از معرفی استراتژیهای چهارگانه به بررسی روش تغییر در اسلام خواهیم پرداخت و نشان داده خواهد شد که اسلام دربرگیرنده امتیازات هر یک از آنها میباشد و دارای ابعادی است که دیگران فاقداند. امید است معرفی روشهای مختلف تغییر و مقایسه آنها با روش تغییر در اسلام، ما را به غنا و کمال آن آگاه و معتقدتر سازد و قدمی در راه وحدت نیز به شمار آید.
استراتژی تغییر جبری
گروه اول مهمترین و موثرترین استراتژی تغییر را سوار شدن بر جذر و مدهای بین المللی و تغییرات تصادفی داخلی میداند. سرنوشت ملک و ملت را تابعی از زدوبندها و توافقها و رقابتهای ابرقدرتها شمرده و عامل داخلی و سعی و کوشش مردم را تلاش خوشبینانه ولی مذبوحانه در چنگال قوی قدرتها تصور میکنند. این گروه اصولاً به تغییر آگاهانه و نقش سازنده آدمی اعتقاد نداشته تصور میکند که مسیر تاریخ جبراً تعیین گردیده و در لحظه شروع خلقت کلیه جزئیات تا پایان تاریخ، معین شده است. یعنی خلقت در لحظه آغاز پایان یافته است و آنچه مشاهده میشود، جزئیات مشخص شده در ابتدای خلقت جهان و انسان است. نتیجتاً این دسته حاضر به اتخاذ تصمیم و یا استقبال از خطری نیست شعارش «حرکت کردن در جهت باد» است. جبری مسلک بوده و سرنوشت را روی پیشانی هر کس مهر شده میداند و معتقد است هر تغییر زمانی دارد و چون زمانش فرا رسد بدون دخالت آگاهانه انسان رخ خواهد داد.
هر چند عوامل برونی هر نظام، مانند تحولات بینالمللی و روابط بین ابرقدرتها، و تاریخ و شرایط جغرافیایی، در روابط حرکت یک ملت موثر است، لیکن وجود تاثیر عوامل برونی نفیکننده تاثیرات عوامل درونی که شامل سعی و کوشش و انتخاب و اختیار است، نمیباشد. این دسته کلیه تقصیرات را به گردن محیط و شرایط تاریخی جغرافیایی و سیاست بینالمللی انداخته، به دخالت آگاهانه انسان در ساختن خود و جامعه اعتقادی ندارد. تسلیم و تکاهل و تسامح در امور نتیجه منطقی این برخورد و جهل، فقر، فساد و رکود از عواقب آن است.
استراتژی عملی ـ منطقی
دسته دوم گروهی هستند که جهل و خرافات را عوامل اصلی عقبافتادگی تصور کرده و تولید و تحصیل دانش را از طریق نظام آموزش جامعه برای ایجاد تغییر و توسعه و کمال جامعه کافی میدانند. پیشفرض اصلی این گروه اینست که انسان موجودی منطقی است و هنگامی که برای انسان و جامعه او از طریق علم و دانش روشن شود که تغییر معینی به نفع و صلاح است، خودبهخود داوطلبانه از آن تغییر استقبال میکند و آن را به مرحله عمل میرساند. متفکرین دوره رنسانس در اروپا و افرادی چون جفرسون در آمریکا بانیان این روش برای ایجاد تغییر بودند. تحقیق علمی و تولید دانش مفید و انتشار آن از طریق نظام آموزش جامعه که از دیدگاه این گروه باید همگانی باشد، روش اصلی اصلاح و ایجاد تغییر در جامعه است.
پیدایش دانش روانسنجی و گروهسنجی در اروپا و آمریکا توسط دانشمندانی مانند BINET)) و مورینو MORENO)) برای انتخاب بهترین و مناسبترین افراد جهت انجام فعالیتهای سازمانها و جوامع و بهبود روابط داخلی آنها یکی از نتایج مهم این روش تغییر است. از ثمرات دیگر این نحوه تفکر پیدایش رشته تحلیل نظامها SYSTEMS ANALYSIS میباشد. در این رشته توجه به نظام و یا سازمانی که افراد در آن فعالیت میکنند معطوف میگردد و با مطالعه روابط بین اجزاء آن نظام و طراحی مجدد آن به نحوی که بهطور مؤثرتر نیازهای اعضا و اجزا آن تامین گردد و در ضمن وظیفه کلی آن را به انجام برساند، بهعنوان روش تغییر پیشنهاد میگردد. همچنین پیدایش موسسات تحقیقاتی در امور کشاورزی و تاسیس دانشگاههایی که زمین آن از طرف مردم برای آموزش و تحقیق در امور صنعتی و مخصوصاً کشاورزی اهدا میگردید در ممالک متحده آمریکا قابل توجه است.
هر چند علم و دانش برای ایجاد تغییر لازم است، لیکن کافی نیست اکتشافات و اختراعات و نتایج تحقیقات همیشه به راحتی مورد قبول و کاربرد مردم قرار نگرفته است، هر چند که مردم به واقعیت آن و به منافع آن واقف گردیده باشند بهعنوان مثال: از طریق علمی و با ارائه آمار و ارقام دقیق تاثیر استعمال سیگار بر بدن انسان و تولید سرطان نشان داده شده است و کمتر پزشکی است که از اثرات عینی و مستقیم الکل بر اعضای بدن و اثرات غیرمستقیم آن بر روح و فکر انسان علم و اطلاع نداشته باشد، لیکن این نتایج که هر کدام از طرق علمی به اثبات رسیده فقط گروه اندکی را در ترک سیگار و الکل یاری کرده است. به این منظور در آزمایشی که در یکی از شهرهای آمریکا انجام گرفت در دو طرف یک بزرگراه به فواصل کافی تابلوهایی که خطر سیگار را در ایجاد سرطان تذکر میداد نصب کردند تا اثرات این آگاهی و یادآوری را در میزان مصرف سیگار رانندگان مطالعه کنند. اطلاعات جمعآوری شده قبل از آزمایش و بعد از آزمایش تغییر قابل توجهی به لحاظ علمی در مصرف سیگار نشان نداد. همچنین در بسیاری از موارد یافتههای علمی به دلیل عدم ارتباط با نیازهای واقعی مردم با اقبال مواجه نشده است. بهعنوان مثال هر چند با اختراع وسائل سمعی و بصری و کامپیوتر و تلویزیونهای آموزش میتوان بر اثربخشی نظام آموزشی افزود، لیکن این وسائل به دلیل وجود نیازهای ارضانشدهای که دارای اولویت بالاتراند و به خاطر دلایل فرهنگی و اجتماعی حتی در ممالک غربی، بهطور کامل مورد استقبال قرار نگرفتهاند. تجربه نشان میدهد که برای ایجاد تغییر به عواملی بیش از دانش صرف نیاز است.
استراتژی اخلاقی ـ تربیتی
دسته سوم معتقدند که برای ایجاد تغییر در یک نظام اجتماعی باید در افراد آن تغییرات اساسی و بنیانی به وجود آورد. این تغییرات فقط جنبه علمی نداشته و تنها از طریق بالا بردن دانش افراد نیست، بلکه علاوه بر آن به تغییر نظام ارزشی و اخلاقی، جهانبینی، برخوردها و نگرشها و نهایتاً ممارستهای اعضای جامعه توجه داشته و به تعریف مجدد و تغییر نقشها و روابط اجتماعی و نهادی اهمیت میدهد.
تاکید این گروه بر تغییر سنتها و اعتقادات و ارزشهایی است که با نیازهای کنونی هماهنگ نیست و برای جوابگویی به نیازهای زمان حاضر، افزایش توانایی انسان در حل مسائل و مشکلاتش را از طریق کاربرد روش علمی پیشنهاد میکنند. این گروه بر این نکته اصرار میورزد که نیازها و دانش انسان و جامعه او دارای چنان تحول سریعی است که آنچه امروز به مردم یاد میدهیم به زودی منسوخ میگردد. بنابراین باید به مردم یاد داد که چگونه بیاموزند و به جای اینکه اطلاعاتی را به نام دانشی که از صحت و اعتبار همیشگی برخوردار است انتقال دهیم، باید در مردم توانایی حل مسائل و مشکلاتی را که در راه تامین نیازهایشان ظاهر میشود به وجود آورد. برای این منظور مردم باید مجهز به وسیلهای و یا روشی گردند که آنها را قادر به حل مسائل کند. این راه همان روش علمی است که در حل مسائل و حصول نتایج صحیح از کارایی و اعتبار بیشتری برخوردار است و فرد یا جامعهای که زندگی و تصمیمات خود را حتیالامکان بر این روش استوار سازد و تصمیمات خود را آگاهانه اتخاذ کند و آنها را مورد ارزشیابی قرار دهد، از توانایی بیشتری برخوردار خواهد گردید.
جان دیوئی JOHN DEWEY)) کرت لوین KERT LEVIN)) و فروید FREUD)) و بسیاری از علمای روانشناسی و تربیتی معاصر از بانیان و پیروان این استراتژی تغییرند و معتقدند برای تغییر جامعه در قدرت تصمیمگیری افراد آن باید تحول و تغییر حاصل گردد بهطوری که نسبت به دلایل ناخودآگاه تصمیمات خود اشعار حاصل کند و بر عوامل و مفروضات و ارزشهای تعیینکننده تصمیمات و رفتارهای خود هشیاری داشته باشند تا بتوانند آنها را هدایت و کنترل کنند و نتیجتاً تواناتر گردند. برای کسب توانایی، مشارکت موثر و کوشش خود فرد در جامعه لازم است، بهعبارت دیگر ایجاد چنین تغییری نمیتواند از خارج فرد و یا دستور و فرمان صورت گیرد، بلکه جریانی است که با واقع شدن فرد در کار و فعالیت گروهی و درگیر شدن با مسائل واقعی و سعی آگاهانه و مستمر در تغییر و اصلاح خود و دیگران حاصل میگردد.
هر چند این استراتژی برای ایجاد تغییر دارای نقاط قوت بسیار است و مبنای تغییرات را نفسانیات و توانائیهای افراد قرار میدهد، لیکن دارای کمبودهای اساسی نیز میباشد. منجمله از آنجا که دامنه زندگی فرد را محدود به همین دنیا میداند، در عمل با اشکال مواجه میشود. زیرا این سئوال مطرح میشود که چناچه بهبود و پیشرفت گروه یا جامعهای نیازمند به فداکاری و ایثار باشد، چگونه انسانی که به بقاء خود پس از مرگ ایمان ندارد، حاضر به فداکاری و ایثار خواهد گردید. مخصوصاً در ارتباط با جامعهای که نیازمند توزیع مجدد قدرت و ثروت باشد و در آن افرادی قدرت و ثروت متمرکز را در اختیار گرفته و فزونطلبی و استکبار و استثمار را انتخاب کرده باشند.
روشها و تکنیکهایی که پیروان این استراتژی پیشنهاد میکنند به سختی میتواند تغییر موثری در آنان ایجاد کند.
استراتژی سیاسی ـ نظامی
دسته چهارم روش سیاسی را برای ایجاد تغییر تجویز و تاکید میکنند و ممکن است طریق مبارزه منفی و آرام را پیش گیرند و یا مبارزه مسلحانه و شدید را. در صورتیکه از طریق اول وارد گردند، سعی میکنند با برگزاری تظاهرات آرام و تبلیغات وسیع، جمعیت و تودههای ساکت را به خود جلب کنند و یا لااقل در آنها احساس همدردی ناراحتی وجدان و سرافکنی بوجود آورند. همچنین تحت شرایط خاصی ممکن است سعی کنند که در هیئت حاکمه ایجاد آگاهی و پشیمانی کرده آن را وادار به عقبنشینی و یا تغییر سیاستهای خود سازند. معمولاً خصوصیت اینگونه تظاهرات و فعالیتها نشان دادن تضادهای بین افراد و گروههای مختلف است و همچنین موضوع ظلم، فقدان آزادی، عدم مساوات و وجود تبعیض از اعتراضات این گروهها است. مبارزات دکتر مارتین لوترکینگ، گاندی و مبارزات سالهای ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰ ایران و اکثر تلاشهای فعلی از این نوع میباشد.
آنها که فقط مبارزه مسلحانه را بهعنوان استراتژی تغییر انتخاب میکنند بهطور ضمنی و یا صریح اعتقاد خود را نسبت به بیثمر بودن راههای دیگر اعلام میدارند. این گروه استراتژیهای دیگر تغییر را فقط هنگامی موثر میدانند که قدرت و ثروت بهطور عادلانه تقسیم گردیده باشد و جامعه از حداقل آزادی سیاسی و عدالت اقتصادی برخوردار باشد. در صورتی که جامعه از چنین حداقلی برخوردار نباشد، طبقه مظلوم و محروم آگاه و معتقد (مستضعفین) باید متشکل گردیده مبارزه را علیه طبقه حاکم ظالم ادامه دهد و آن را واژگون سازد. این مبارزه در مراحل شروع میتواند از تاکتیکهای جنگهای غیر کلاسیک یعنی جنگهای پارتیزانی و چریکی استفاده کند و به تدریج که دامنه مبارزه مسلحانه اوج میگیرد، بر تشکیل ارتش آزادیبخش اقدام کند. ارتش آزادیبخش در مرحله نهائی مبازره با سرنگون ساختن ارتش رسمی رژیم حاکم که اعتقادی به ماموریت خود ندارد و روحیه آن تضعیف گردیده است و احساس خیانت به منافع مردم میکند، و به دلیل ترس و جهل و سرانجام اجبار با طبقه حاکم ظالم همکاری میکند، مردم را آزاد کرده و شرایط را برای حکومت مردم بر مردم آماده میسازد.
گروه دیگری که به مبارزه سیاسی مسلحانه برای ایجاد تغییر اعتقاد دارند، تاکتیک کودتای ارتش را موثرترین راه برای نیل به قدرت و سپس توزیع قدرت و ثروت میدانند. این گروه نفوذ در ارتش و ایجاد تشکیلات مخفی در سطوح مختلف آن و اجرای یک برنامه ضربتی که کنترل ارتش را به دست آنها میسپارد و تحول یا قلع و قمع طبقه حاکمه را به مرحله عمل میگذارد، انتخاب میکنند.
روش سیاسی ـ نظامی گرچه برای آزاد ساختن جامعه و به دست آوردن قدرت لازم است، لیکن برای ایجاد تغییر کافی نیست. بلکه برعکس برای گروههائی که دارای اعتقاد، جهانبینی و یا ایدئولوژی اصیلی هستند ابتدای کار است. حکومت، از طریق تصویب و اجرای قوانین و رهبری صحیح جامعه میتواند یک سلسله تغییرات بنیانی را آغاز کرده و ادامه دهد، بهعنوان مثال توسعه کمی و کیفی آموزش و پرورش کشور، توزیع عادلانهتر ثروت و تامین حداقل شرایط زندگی مادی برای همه از طریق تصویب و اجرای قوانین امکانپذیر است. بدیهی است در این مرحله اجرای موثر قوانین نیاز به آموزش قبلی و کسب ممارستها و توانائیهای لازم و تغییرات عمیق در نظام ارزشی مردم دارد بهعبارت دیگر تصویب مقررات جدید لازم است، لیکن برای اجرای موثر آنها کافی نیست.
اینک با توجه به شرایط پیچیده اوضاع اجتماعی کنونی مملکت، بررسی استراتژی کلی تغییر در اسلام و مشخصات و جزئیات آن را به خواست خدا در شماره بعد آغاز میکنیم.
ایران تاچه میزان نفت کشورها را تامین میکند؟
نقل از مجله تایم مورخه ۲۰ ژانویه۱۹۷۸
ایران تاچه میزان نفت کشورها را تامین میکند؟ نقل از مجله تایم مورخه ۲۰ ژانویه۱۹۷۸ | ||
نام کشور | میزان صدور (بشکه در روز) | در صد مصرف |
افریقای جنوبی | ۳۱۵۰۰۰بشکه در روز | ۹۰% |
اسرائیل | ۶۰۰۰۰بشکه در روز | ۴۰% |
ژاپن | ۸۷۰۰۰۰ بشکه در روز | ۱۶% |
اروپای غربی | ۱۸۸۵۰۰۰ بشکه در روز | ۱۳% |
آمریکا | ۹۲۰۰۰۰ بشکه در روز | ۵% |
استقلال دانشگاهها
در اکثر نقاط دنیا که اصول دموکراسی، ولو بصورت ظاهر وبه مفاهیم غربی آن رعایت میشود، دانشگاهها از استقلال کامل برخوردارند. بدین معنی که تمام قوانین و مسائل آموزشی هر دانشگاه توسط اعضاء و هیئت آموزشی آن دانشگاه تدوین و اجرا میگردد. یکی از مظاهر استقلال دانشگاهها برکنار بودن این محیطهای علمی از دخالتهای سیاسی و آلت دست قرار گرفتن آنها جهت منویات و تبلیغات عمال دولت و رژیمهای حاکم است. در پانزده سال اخیر که نفوذ استبداد در تمام شئون و مبانی فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مردم ایران به اوج خود رسیده است، استقلال دانشگاهها هم به دنبال بسیاری از حقوق حقه ملت به بازی گرفته شد و سرانجام به نیستی گرائید. این تجاوز طبق برنامه قبلی مرحله به مرحله انجام گرفت. ابتدا بدون هیچگونه بررسی علمی و در نظر گرفتن ویژگیها و بنیادهای فرهنگی جوانان ما از یکسو و نیازهای مملکت در سطوح علمی، صنعتی، کشاورزی و علوم انسانی ساخت و آمادهسازی جوانان در جهت این نیازها از سوی دیگر، کل قالب محتوای برنامههای تعلیماتی عالی را به تقلید کورکورانه از سیستمهای آمریکائی تغییر دادهاند. تاثیر سوء این تغییر مغرضانه و عدم توفیق آن و مشکلاتی که در امر آموزش عالی ایران بوجود آورده است، خود موضوع بحث مستقل مفصلی است.
مسئله انتخاب رئیس دانشگاه از میان روسای دانشکدهها، به عبارت دیگر دانشگاهی بودن و انتخابی بودن رئیس دانشگاه یکی از لوازم و ضروریات استقلال اصیل دانشگاهی بوده است. این سنت دیرین در سیستم دیکتاتوری حاکم شدیداً مورد حمله قرار گرفت و روسای دانشگاهها خارج از کادر دانشگاه و برحسب میزان سرسپردگی و نتیجه آزمایشهای گوناگون دستگاه ساواک تعیین میگردد نه بر مبنای معیارهای اخلاقی، شخصیتی و علمی آنان. حربه گماردن عناصر تعیین شده بوسیله ساواک و ماموران تعلیم یافته حکومتهای خودکامه که از ارمغانهای فرهنگ استعماری القاء شده در این مملکت است، بعد از استعفای مرحوم دکتر فرهاد درسال ۱۳۴۰ در دانشگاه تهران شروع گردید و متعاقباً در بقیه دانشگاههای مملکت نیز به اجرا در آمد. گماردن روسای انتصابی که از صافیهای مختلف و متعدد سازمان امنیت گذشته باشند، نظر زعمای قوم را ارضا نمیکرد و لذا به طرح مسئله جدید دیگری دست یازیدند و آن حذف کلیه اختیارات قانونی و حیثیت و اعتبار شورای دانشگاه است که عالیترین مرجع تصمیمگیری در دانشگاهها باید باشد.
اعضای این شورا همه منتخبین شورای دانشکدهها و نتیجتاً همه اعضای کادر آموزشی هستند. این شورا، با مطرح شدن معجون جدیدی به نام «هیئت امنا» عملاً کنار گذاشته شد و هیئت امنا راساً در موضع اخذ تصمیم در مسائل دانشگاهی قرار گرفت. از جمله وظایف این هیئت برقراری و تشدید خفقان و محدودیتهای فراوان در آزادی و اختیارات کادر آموزشی، دخالت مستمر در تنزل دادن محتوای برنامههای تعلیماتی، استقرار نیروهای مسلح به نام «گارد دانشگاه» در داخل محوطهها جهت کنترل و ایجاد رعب و ترس در ذهن استادان و دانشجویان و بهطور کلی قرار دادن دانشگاهها در زیر یک پوشش پلیسی تحت نظر سازمان امنیت بوده است. موضوع هیئت امنا یکی دیگر از تقلیدهای کورکورانه از سیستمهای آمریکایی است که عوامل ارتجاع و گردانندگان رژیم حاکم، به دنبال نقشهها و برنامههایی که جهت استعمارزدگی فرهنگ ایران داشته و دارند به مبتذلترین شکل اجرا کردهاند.
اجرای این امر در آمریکا بدین ترتیب است که نمایندگانی از طبقات و بخشهای مختلف جامعه، به نام «هیئت مؤتمنین» برگزیده میشوند، تا از محل اعتبار اقتصادی و اجتماعی خود احتیاجات مالی دانشگاه مربوطه را تامین کنند و دانشگاه از این نظر مستقل و قائم به ذات باشد و دیگری نیازی به کمکهای مالی دولت نداشته باشد. در عین حال این هیئت حق کوچکترین دخالت در نحوه اداره و کم و کیف برنامههای آموزشی و سازمان اداری دانشگاه را ندارد و این امور صرفاً به دانشگاهیان واگذار میشود. ولی هیئت امنایی که دانشگاههای ایران را اداره میکنند همگی عمال شناختهشدهای هستند که وفاداری خود را به رژیم استبداد ثابت کردهاند و از افراد و وابستگان به استعمار کهن و «خاندان جلیل» بوده که فاقد کمترین صلاحیت علمی و بدون اطلاع از کوچکترین معیارهای دانشگاهی میباشند.
در چنین شرایطی قانون جدید استقلال دانشگاهها درست در زمانی به فکر متعالی یکی از وزرای دولت آشتی ملی رسید که صدای رگبار مسلسلهای حکومت نظامیاش در خیابانهای تهران و گوشه و کنار مملکت جوانان آزاده و مردم استقلالطلب ما را به خاک و خون میکشید. این نیز مکملی از تلاشهای نه ساله او بود که تار و پود و هستی دو دانشگاه از بزرگترین دانشگاههای کشور را به زیر یوغ کامل سازمان امنیت و برنامههای استعماری رژیم خودکامه ایران درآورد و چه بسیار دانشجویان و استادان دانشگاهها را که به شکنجهگاهها و زندانهای ساواک نفرستاد. آنچه که این مغز متفکر و حلال مشکلات و مسائل ایران و یکی از متفکرین سابق حزب توده در زمینه کیفیت برنامههای آموزشی انجام داده است به شهادت تمام نمونههای عینی موجود همه و همه کوششی در جهت از بین بردن ارزشهای علمی، انسانی و اخلاقی موسسات عالی مملکت و فشردهتر کردن بندهای اسارت این موسسات در دست فرهنگ استعماری بوده است که سالها در ایران ناظر بر برنامههای آموزشی و پرورشی است.
لذا دعوی استقلال دانشگاه که چندی قبل به دنبال دروغپردازیهای دولت آشتی ملی سر و صدایی به راه انداخت از نظر جنبش اسلامی ملت ایران مطرود شناخته میشود و دانشگاهیان این مملکت به طرحی در این زمینه رای مثبت خواهند داد که اصول واقعی استقلال دانشگاهها را زنده کند و ضامن احیای معیارهای اصیل ملی، اخلاقی، فکری و معنوی در جهت نیازهای اقتصادی و صنعتی مملکت باشد.
(۱) ص ۲۲۱، ج ۵، پرتوی از قرآن.
(۲) برای توضیح و درک بیشتر به «جهانبینی توحیدی» اثر مجاهد شهید دکتر شریعتی و نیز به «نقش سلامهای نماز در نفی تنهایی» از همان معلم بزرگ، مراجعه شود.
(۳) در بحث «قانونمندی جهان و وحدت قوانین حاکم برآن» مفصلتر در این باره گفته خواهد شد.
(۴) متاسفانه اختلافنظرهای غیراصولی نیز وجود دارد که مانع از وحدت و پیشرفت میگردد. اینگونه اختلافات و منشأ آنها در این مقاله مورد بررسی قرار نمیگیرد اکثراً این اختلافنظرها مربوط به سلیقه و احیاناً خودخواهی افراد و گروهها میشود با بیان علمی و روشن استراتژیهای اصلی، اختلافات و تفاوتهای غیراصولی به سادگی شناخته شده و راحتتر کنار گذاشته خواهد شد.
پیام آیتالله طالقانی به امامخمینی
بسمالله العزیز القهار
۱۷ آبانماه ۱۳۵۷
۷ ذیحجه ۱۳۹۸
حضرت آیتالله العظمی خمینی روحی فداه
سلام علیکم بما صبرتم و نعم عقبیالدار
از پیام گرمیبخش و تفقد آن مرجع عالیقدر کمال امتنان دارم. سربلندی و افتخار ما پیوسته تلاش در جهت نمایاندن اسلام حقیقی و سربازی و مجاهدت در راه تحقق و پیشبرد انقلاب آن است. تنها با اقدام و ایثار در راه اعتلاء حاکمیت کلمه توحید است که ثبات مییابیم. تحمل تبعید و محرومیت و غم امت خوردنها از جانب آن حضرت و تحمل شکنجهها و محکومیتهای کسانی که در داخل کشور هستند و سایر سربازان امام عصر (عجلالله تعالی فرجه) چون در راه معبودمان پروردگار بیهمتا و حذف و نفی موانع و طاغوتها در مسیر انسانها به سوی کمال مطلق و خالق ذوالجلال میباشد، چه باک! هزاران سر و جان و وقت و عمر فدای آن باد! چرا که ما دل در گرو حاکمیت قسط اسلامی نهاده استقرار نظام برادری و برابری آن را در سر میپروریم و به امید آن زندهایم.
اینجانب و همه زندانیان، آزادی خود را در درجه اول مدیون الطاف پروردگار عزیز و مقتدر هستیم که اراده قاهرش بر خذلان و ذلت ظالمین و برتری حاکمیت مظلومین و مستضعفین قرار دارد و در درجه بعد مرهون فداکاریها و خونهای این ملت رنجدیده و ستمکشیده مسلمان ایران هستیم که تحت قیادت و هدایت آن حضرت، با ایمان و قدم ثابت و شایستگی بیسابقهای در مقام مرجعیت و رهبری جهاد مقدس امت، با نثار خون خود در شکنجهگاهها و میادین تیر یا در کوچهها و خیابانها، عزت و افتخار برای ملت ایران فراهم کردند، نهال برومند توحید به شکوفایی نشست و خون پاک شهیدان و مجاهدان و اندیشه متفکران آن را آبیاری کرد تا مکر و حیلههای قدرت فرعونی را به خودشان برگرداند و امید است که این ایمان و مجاهدتهای پاک بر قدرت مالی و اسلحه بیش از اندازهاش نیز پیروز شود و گرفتار نکال دنیا و آخرت گردد: «فاخذهالله نکالالاخره والاولی» و مکروا و مکرالله والله خیرالماکرین.
امروز رژیم از اوج قدرت مغرورانه و جباریت خود به موضع زبونی و نکال رانده شده در برابر طوفان خشم ملت به پوزشخواهی و اعتراف به گناهان نشسته است: الذین کفروا اعمالهم کرماد اشتدت بهالریح فی یوم عاصف. همان فردی که تا چندی پیش وجود هر مخالفی را انکار میکرد و نعره «انا ربکم الاعلی»، سر میداد و زندانیان سیاسی را یکسره تروریست و خائن میخواند و از هیچ گونه تحقیر و حبس و شکنجه بیباکانه خودداری نمیکرد، امروز در برابر خروش انقلاب و عصیان تودههای مردم دست نیاز به سوی همان مخالفان دراز کرده است تا شاید خود و نظام منحط خود را از میان طوفان نجات دهد. معذالک این پایان کار نیست، اگر چه راه تا رهایی کامل طولانی است ولی طلائع آن پیدرپی میدرخشد.
اکنون که امت مسلمان و حقطلب و عدالتخواه پس از سالها تحمل رنجها و فداکاریها و مجاهدات پیشروان صادق خود از میان کورهراههای امید و نجات بالاخره راه و رهبر خود را یافته و در جاده حیاتبخش انقلاب و جنبش رهاییبخش اسلامی به پیش میتازد و میرود که ثمرات جهاد خود را بچیند، وظیفه و مسئولیت سنگینتر و حادتر مینماید. بر ما است که در بستن راه بر حیلهها و دسیسههای دشمنان خارجی و داخلی اسلام هشیار و بیدار و متحد و مددکار هم باشیم تا نظام طاغوتی استبداد و استعمار حیلهگر بار دیگر و از راه دیگر بر امت اسلامی هجوم نیاورد.
و قاتلوا هم حتی لا تکون فتنه و یکون الدین لله.
اینجانب مصمم هستم که تحت هدایت و یاری پروردگار، در کنار برادران مبارز و مسلمان خود و زیر پرچم واحد و نظم سازمان متشکل انقلاب توحیدی، با ارشاد و هدایت آن مرجع گرانقدر، و تا آنجا که در توان دارم، تا پایان راه که وصال به آستان پروردگار است ادامه دهم.
ربنا وفقنا تحب و ترضی، و از درگاهش مسئله دارم که وجود ذیقیمت آن حضرت را برای امت و نهضت اسلامی و ملی ایران حفاظت فرماید.
ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا علیالقوم الکافرین.
والسلام علیکم و رحمهالله
سیدمحمود طالقانی
ترجمه قسمتهایی از روزنامه تایم
۲۰ نوامبر ۷۸ تحت عنوان: «از نظر کارتر رفع خطر اولویت دارد»
نخستین پیشدرآمد سقوط شاه، نابسامانی و هرج و مرجی خواهد بود که منجر به افزایش نفوذ شوروی در یکی از مهمترین پایگاههای استراتژی آمریکا خواهد شد.
اگر چه تایید و پشتیبانی از شاه با اقدامات بشردوستانه مغایرت دارد، ولی این خود دلیل واقعبینی و عملی فکر کردن کارتر و مشاورینش میباشد.
برای تایید شاه و حمایت از او چارهای جز روی کار آوردن یک دولت نظامی نبود، بنابراین با فروش ۲۵۰ میلیون دلار (بمب) گاز اشکآور و وسائل سرکوب تظاهرات خیابانی به ایران موافقت شد.
مشاورین سیاسی رییسجمهوری آمریکا معتقدند که تنها نور امید در ابرهای سیاه آسمان ایران (البته برای آنها و به نظر آنها) آنست که روسیه شوروی هم با وجود داشتن ۱۲۰۰ مایل مرز مشترک (با جنبش مردم موافق نیست) و خواهان ثبات سیاسی در ایران است.(۱)
آمریکا روزانه ۹۲۰۰۰۰ بشکه نفت از ایران میخرد که این مقدار ۵% مصرف روزانهاش میباشد، علاوه براین آمریکا ۷۰۰ میلیون دلار در ایران سرمایهگذاری کرده است و در چند سال اخیر بیش از ۱۰ بیلیون دلار اسلحه به ایران فروخته است و نیز سالی ۲ بیلیون دلار مواد غذائی، لوازم ساختمانی و خدمات در اختیار ایران میگذارد.
نقل از مجله لوموند دیپلمات
خلاء جانشینی
سی و پنج میلیون ایرانی دیگر نخواهند گذاشت قربانی منافع قدرتهای بزرگ شوند
نهضت پرعمق و گسترده اسلامی در ایران موجب شده است که مطبوعات بسیاری از کشورها بر حسب برداشتهای خود و میزان اطلاعات و نحوه برخورد و همچنین منافعی که در ایران دارند، بحثها و تجزیه تحلیلهای متعددی از رخدادهای کشور به عمل آورند. اگر از مطبوعات انگلیس و آمریکا و ممالک وابسته به آنها که در اکثر موارد تفسیرهای قالبی و از مدافتاده قدیمی نظیر «مخالفت متعصبین مذهبی که مخالف برنامههای مدرنیزاسیون و آزادیبخشی شاه هستند» صرفنظر کنیم، در بعضی از این مطبوعات به تحلیلهای عمیقتری برخورد میکنیم. خاصه مطبوعات فرانسه در این روزها که پیشوای شیعیان آیتالله خمینی در پاریس به سر میبرند مقالات متعدد و تیترهای همهجانبهای منتشر میکنند متن زیر ترجمه خلاصهای از یک مقاله مفصل است که در «لوموند دیپلماتیک» به چاپ رسیده است و ما آن را برای اطلاع شما درج میکنیم.
«… حضرت آیتالله خمینی که هفتاد و هشتاد سال دارند، در مقام پیشوای مذهبی تشیع از پانزده سال گذشته همواره در تبعید به سر میبرند. ایشان در حقیقت روح طغیانی را که از ابتدای سال گذشته (مسیحی) ایران را یکسره فرا گرفته و تخت و تاج را به لرزه درآورده است در خود منعکس میکند. نبرد او جنگ داود نبی با جالوت است. حماسهای نامتوازن در قرن عقلگرای بیستم که اگر احتمالاً موفق گردد، عرق سردی هم بر جبین رییسجمهور آمریکا و هم بر چهره نخستوزیر شوروی خواهد نشاند. چرا که از یک طرف بر سر چهارراه نفت واقع شده و از طرف دیگر دو هزار کیلومتر با روسیه مرز مشترک دارد.
ایران بهعنوان بخشی اساسی از سیستم دفاعی غرب مورد توجه است و این در حالتی است که بهصورت یک «دژ مستحکم» و ژاندارم خلیج در آمده و ناظر بر صدور حدود مصرف انرژی جهان آزاد میباشد.
ایران با ارتش چهارصد هزار نفری، هواپیماهای جنگی آخرین مدل، ناوهای جنگی هاورکرافت (از مهمترین ناوهای دنیا) قادر است در کمتر از نیمساعت یک ارتش کامل در سواحل غربی خلیج پیاده کند و از این نظر موقعیت خاصی دارد.
بندرعباس، مهمترین پایگاه هوایی و دریایی منطقه به تنهایی ظرفیت تهاجمی بالاتر از ظرفیت تمامی کشورهای منطقه خلیجفارس را دارد. این وضع گرچه کمی عربستان سعودی را نگران کرده ولی به هر حال خطر کمونیسم ترجیح دارد. ظاهراً هنوز وقت آن نرسیده که برج و بارو و استحکامات ایران درهم بریزد بنابراین برای حفاظت آن یک اتحاد «نامقدس» ترتیب یافته است.
عربستان سعودی نخستین کشوری بود که در برابر موج اعتراضهای تودههای مذهبی علناً از شاه که ادعای رهبری آنها را دارد حمایت و پشتیبانی خود را ابراز داشت. پس از آن «هواکوفنگ» نخستوزیر چین در بحبوحه تظاهرات چهار روز را در تهران گذراند و کارتر نیز در برابر افزایش خطر، تعهدات بشردوستانه خود را از یاد برد و در فردای قتلعام تهران در روز ۱۷ شهریور شخصاً به منظور ابراز پشتیبانی از شاه به او تلفن کرد. همچنان که سادات و بگین با هم به توافق رسیدند و بالاخره ژاپن که کلاً به نفت خلیج متکی است نیز همدردی خود را به شاه ابراز داشت و در هفتههای اخیر شاهد آن بودیم که نخستوزیر ژاپن «تاکئوفوکووا» نیز با ظرافت خاص ژاپنی از شهرهای زیر سلطه حکومت نظامی بهعنوان توریست «بازدید» کرد.
در مقابل این وحدت نظر، روسیه خود را محتاط نشان میدهد. مطبوعاتش در مورد کشتار «جمعه سیاه» فوقالعاده رازداری نشان دادند و تنها به نقل اعلامیههای رژیم و دربار اکتفا کردند. زیرا اگرچه روسها از هر گونه ضعف رژیم ایران استقبال میکنند لیکن کرملین ترجیح میدهد که با حکومت موجود فعلاً حسن روابط خود را حفظ کند و این بیشتر به خاطر روابط تجارتی و صنعتی است که دو کشور با یکدیگر دارند. مسکو مقدار معتنابهی گاز و نفت از ایران وارد میکند و در مقابل کارخانههایی به ایران میفروشد و دیگر دلائل سیاسی است که وجود دارد. اغتشاش در مرزها ممکن است انعکاس وخیمی در جمهوریهای اسلامی شوروری باقی بگذارد و بالاخره مسکو میداند که کوچکترین دخالت او با عکسالعمل شدید آمریکا مواجه خواهد شد، مخصوصاً بعد از قضایای آذربایجان.
در واقع اگر روسها بخواهند دخالت کنند تنها از طریق عوامل داخلی میتوانند این کار را انجام دهند، لیکن در شرایط فعلی چنین امکاناتی ندارند.
حزب توده ۲۰ سال پیش به کلی از هم پاشید و از طرفی در معرض اتهام شدید ایرانیها است که میگویند با وجود امکاناتی که داشت برای جلوگیری از سقوط دکتر مصدق در ۱۹۵۳ هیچ اقدامی نکرد. بنابراین شوروی امروزه هیچ دستی در وقایع ایران ندارد ولی شک نیست که زمان به نفعش کار میکند چه با روی کار آمدن یک حکومت که کمتر زیر نفوذ آمریکا باشد و یا در یک دوره آشوب و اختلال که نیروهای افراطی فرصت مییابند از همسایه بزرگ شمالی خود کمک بخواهند بهرهبرداریهایی خواهد کرد.
عامل تشیع
این همان عاملی است که وزارت خارجه آمریکا خود را از آن وحشتزده نشان میدهد و نمیخواهد که ایران دچار هرج و مرج شود.
با تاسف باید گفت که برای سیاستمداران جغرافیدان (ژئوپلیتیسین) ایران تنها یک نقطه کوچک بر روی نقشه نیست، بلکه کشوری است با ۳۵ میلیون سکنه که بیش از پیش میخواهد خود را از قربانی شدن به خاطر منافع قدرتهای بزرگ خلاص کند.
از آغاز سال گذشته با فریادهای «خمینی، خمینی! …» تودههای وسیعی به رهبری روحانیون به رژیم ایران اعتراض کرده و برگشت به آزادیهای دموکراتیک را خواستار شدند. روزنامههای دولتی آن را «واکنش ارتجاع سیاه علیه انقلاب سفید» مینامیدند و غربیها که از فرهنگ غیردینی تغذیه میشوند سعی دارند این اتهامات را به حق جلوه دهند. اما روحانیون که درصدد برگشت به ارزشهای راستین اسلام میباشند و غرب را نفی میکنند چه کسانی هستند؟ آیا واقعاً اینها متعصبین مرتجعند؟ در این صورت چگونه مردم این چنین از آنها اطاعت میکنند و حتی روشنفکران و گروههای شهرنشین و کارمندان و کسبه و کارگران به دنبال آنها هستند و به استثنای دربار و دستاندرکاران وابسته به رژیم و ارتش همه نیروهای زنده و متحرک جامعه آنها را تایید میکنند.
ما نمیخواهیم در اینجا این بحث طولانی را مطرح کنیم که آیا مذهب الزاماً مساوی با ارتجاع است یا خیر و آیا اسلام از مسیحیت کمتر یا بیشتر جهلگرا است نخست ببینیم تشیع یعنی چه؟… تشیع یعنی جریان اسلامی که بر ایران مسلط است (در حالی که بر سایر کشورهای اسلامی سنت حاکم است) ……. شیعیان همیشه بهعنوان انقلابیون مسلمان مورد توجه بودهاند. آنها هیچ قدرت غیردینی (دنیایی) را به رسمیت نمیشناسند زیرا به نظر آنها قدرت مشروع به امام دوازدهم تعلق دارد که غایب است و باید در انتظار ظهورش بود. این جریان درست برعکس نظر اهل تسنن است که روسای دولت وقت را صاحب قدرت معنوی میشناسد (مانند عربستان، مراکش و غیره) بنابراین هر مسلمان شیعه مذهبی حق و حتی وظیفه دارد که به محض آنکه دولت بیعدالتی و ظلم کند از شمشیر و یا لااقل قلم خود علیه او استفاده کند. حتی روحانیون و اهل علم هم اگر دست از پا خطا کنند و بر خلاف عدل و انصاف رفتار کنند و به نفع مردم اقدام نکنند خیلی زود مطرود میشوند زیرا نزد شیعیان سلسله مراتب رسمی وجود ندارد و قدرت روحانیون بر اساس درجه اجتهاد و شهرت آنها و دانش و پاکی استوار است. بالاخره نکته اساسی دیگر این است که بر خلاف سایر کشورهای اسلامی روحانیون شیعی در برابر دولتهای وقت از استقلال همهجانبه و کامل فکری و مالی برخوردارند و هیچ وابستگی به دولت وقت ندارند.(۲) زیرا که هزینه آنها و هزینه طلابی که در حوزههای علمیه درس میخوانند مستقیماً از طرف مردم تامین میشود (به اضافه درآمدهای حاصله از محل خمس و زکات) و برای این پرداختها هیچ مشکلی وجود ندارد. البته مردم میتوانند بر نحوه هزینهها نظارت کنند و اگر در راه صحیحی خرج نشده باشد آن روحانی مریدان خود را از دست داده و دیگر درآمدی نخواهد داشت.
شاه چند سال پیش کوشید تا شاید روحانیون را به خود وابسته کند برای عدهای حقوقهایی (ازطرف اوقاف) برقرار کرد ولی زحماتش به هدر رفت زیرا همه کسانی که این حقوقبگیری را قبول کردند پیروان خود را به کلی از دست دادند.
مسجد: میزانالحراره ایران
استقلال روحانیت در برابر قدرت دولت و در برابر مردم موجب شده است که در تاریخ ایران علما با همان علل و عواملی توجیه شدهاند که مصلحین غیرمذهبی میشوند از همان پایان عصر صفویه و بعد در عصر قاجار آنها علیه قدرت متمرکز شاهان و امتیاز بیحد و حصری که به خارجیها میدادند قد علم کردند. آنها بودند که در سال ۱۸۹۱ نخستین نهضت گسترده خلقی را که در تاریخ ایران کمنظیر بود به راه انداختند. پیشوایان مذهب تشیع امتیاز تنباکو را در سطح ملی تحریم کردند و دولت مجبور به تسلیم شد. و نیز آنها بودند که رهبران آزادیخواه را به هنگام انقلاب مشروطیت در ۱۹۰۵ (۱۲۲۳ هجری) مورد تایید و پشتیبانی قرار دادند و توانستند تودههای مردم را برای این کار تجهیز کنند و قانون اساسی را در ۱۹۰۶ (۱۲۲۴) به امضاء برسانند که بر حسب آن کشور از طریق پارلمان منتخبی که شاه در آن هیچ قدرتی ندارد و تحت نظارت پنج نفر از علمای طراز اول بهعنوان (شورای مشروطیت) منطبق با مواضع اسلامی میباید اداره شود. و باز در ۱۹۵۱ تا ۱۹۵۳ (۱۳۲۹ تا ۱۳۳۲) علمای دینی در ملی شدن صنعت نفت نقش اساسی ایفا کردند و پشتیبانی همهجانبه و محکم خود را نسبت به نخستوزیر وقت دکتر مصدق ابراز داشتند. و بالاخره در ۱۹۶۳ به خاطر ابراز مخالفت علنی علیه دیکتاتوری شاه، طرد ساواک و لایحه کاپیتولاسیون یا تسلط آمریکاییها بر کشور بزرگترین رهبر شیعه، آیتالله خمینی به خارج تبعید شد و قبل از آن به درخواست آیتالله خمینی نهضت ۱۵ خرداد ۴۲ پیش آمد که در آن ۱۵ هزار نفر مردم تهران شهید شدند.
به این ترتیب جنبشهای آزادیخواهی و نهضت علمای شیعی غالباً در جهت استقلال ملی و بازگرداندن قدرت سیاسی به ملت قیام و اقدام کردند.
امروز هم بهعنوان درخواست قانون اساسی ۱۹۰۶ که از ۱۹۲۳ (۱۲۹۹) بهوسیله رضاشاه و شاه فعلی زیر پا گذاشته شده به یکدیگر پیوسته و به پا خواستهاند. نهضت کنونی نیز همانند همه نهضتها از مسجد که تنها محل تجمع مردم بوده است، برخواسته است و رژیم قادر به ممانعت از آن نبوده است. بر حسب سنت تشیع مسلمانان پس از نماز مسائل اجتماعی و دینی و سیاسی خود را مورد بحث قرار میدهند از ۲۵ سال پیش که دیکتاتوری در ایران از سر گرفته شد، دقیقترین حرارتسنج احساسات مردم مساجد بودهاند.
در مساجد بود که وابستگی کشور به ممالک غربی شدیداً مورد اعتراض واقع میشد و در مورد انعکاس شوم این وابستگی چه از لحاظ اقتصادی و چه از لحاظ اخلاقی تاکید میشد.
ممکن است که این سوال مطرح شود که چادری که اکثراً زنان جوان میپوشند نوعی برگشت به عقب و عملی ارتجاعی است. اما چنین نیست! یک دختر دانشجوی تهرانی این طور توضیح میدهد:
چادر نوعی اعتراض به رژیم است و به همین دلیل سال پیش دولت ورود کسانی را که با چادر وارد دانشگاهها میشدند یا با شکل جدید آن یعنی روسری به دانشگاه میآمدند ممانعت کرد و میخواست طبقات متوسط جامعه را که چادر به سر داشتند به دانشگاه راه ندهد. ما دانشجویان به اعتصابی دست زدیم که روزنامههای رژیم آن را ارتجاعی خواندند، در حالی که هدف ما ایجاد آزادی واقعی بود که هر کس بر حسب اعتقاد خود لباس بپوشد (نه آنطور که رژیم انتظار دارد) و در مورد تخریب سینماهائی که فیلمهای پرنوگرافیک (سکسی) نشان میدهند، به نظر میرسد که این یک نوع تحریک جهت بیاعتبار کردن نهضت اسلامی ما است که اعمال میشود حتی علما نیز حمله به سینماها را ممنوع کردهاند. علاوه بر آن حتی متجددترین زنهای ایرانی نیز با فیلمهائی از این نوع مخالفند. شما فکر میکنید که این در جهت آزادی زنان بکار میرود؟ اعتراض این دانشجو به این فیلمهای مستهجن که امور جنسی را به نمایش میگذارند، بدون آنکه خود بداند همان اعتراضی است که زنهای فرانسوی و آمریکائی میکنند. آیا واقعاً این تعصب و ارتجاع است؟
اما در زمینه اقتصادی، غربگرائی اجباری یعنی توسعه تقلیدی، شومترین نتایج را به بار آورده است. انقلاب سفید اگر املاک تعدادی بزرگ مالک را مصادره کرد، خرده مالکها رابه ورشکستگی کشاند و آنها را مجبور کرد که اراضی خود را به شرکتهای زراعی بفروشند یا در اختیار شرکتهای خارجی قرار دهند تا آنها بتوانند با ترکیب اراضی وسیع، کشاورزی مکانیزه را توسعه دهند. این گزینش توسعه از طریق سرمایههای متمرکز که به کشاورز کمی احتیاج دارد موجب مهاجرت روستائیان و موجب حاشیهنشینی در اطراف تهران و اصفهان و تبریز شده و بیکاری را توسعه داده است در حالیکه از لحاظ بهرهوری محصول نیز هیچ موفقیتی نداشته است و شکست کامل و قطعی است. ایران که ۱۰ سال قبل صادرکننده محصولات کشاورزی بود اکنون باید بیشتر از نصف مایحتاج غذائی خود را از خارج وارد کند.
در مورد صنعت نیز وضع مطلوبتر نیست، برنامهریزیهایی که هیچ ارتباط با امکانات و احتیاجات محلی ندارد، ساخت اجتماعی جامعه رابه کلی فلج کرده است و طرحهای عظیم راهسازی و سدسازی و غیره، ولخرجیهای فوقالعاده هم از لحاظ کارگر فنی و هم از لحاظ قطعات به خارج وابسته است و تنها منافع بیحد و حصر آن به جیب گروهی دلال داخلی وبینالمللی سرازیر شده است.
(۱) معلوم است که موافق نباشد، با کدام حکومتی این چنین منافعش تامین میشود. روسیه شوروی که مدعی حفظ حقوق طبقه کارگر است با جنبش استقلالطلبانه خلق مستضعف ایران نه تنها موافق نیست، بلکه به سهم خود و به خاطر منافع خود سرکوب هم میکند. هل من مدکر؟
(۲) در سایر کشورهای اسلامی مقامات مذهبی از سوی مقامات دولتی منصوب میشوند و از دولت حقوق میگیرند و این موجب تایید و وابستگی شدید آنها به دولتهای وقت میشود. در حالی که روحانیون شیعه کمترین وابستگی مالی به آنها ندارند و همیشه آزادانه در برابر عمال دولتی (که آنها را ظلمه مینامند) قرار گرفته از مردم دفاع کردهاند و روحانیون شیعه در حالی که همه نوع امکان استفاده از تمتع زندگی دارند به این طریق با مردم در تماس دائم هستند.
پیام آیهالله طالقانی به هفته همبستگی دانشگاهیان ایران
بسم الله الرحمن الرحیم
یا ایهاالذین آمنو اصبروا و صابروا و رابطوا و اتقواالله لعلکم تفلحون
فرزندان عزیزم دانشجویان گرامی و با استقامت در راه حق! مایه تاسف است که به علت بیماری و ضعف مزاج در حال حاضر نمیتوانم در میان شما باشم. در این جمع یاد جوانان فداکاری را گرامی میداریم که بر مبنای تفکر اسلامی و نجات مردم در میدان تیر و شکنجه و درخیابان با نثار خون خود نهضت اسلامی گسترش یابنده امروز ما را بارور کردند.
در هیمن جا لازم است از فرزند عزیز مهاجر و شهیدم دکتر علی شریعتی یاد کنم که در شکوفایی هر چه بیشتر مکتب اسلام و گسترش آن در میان جوانان سهم بسزایی دارد. بر شما است که با دقت و مراقبت کامل در برابر توطئههای تفرقهافکنانه دشمنان به تشکیل و محتوا بخشیدن به نهضت حقطلبانه و با برکت خود ادامه دهید و از درگیریهایی که باعث انحراف از وظایف اصلی و موجب بهرهگیری دشمن میشود، بپرهیزید.
همبستگی دانشگاهیان با مردم و روحانیت پیشرو و متعهد طلیعه پیروزی و مطلع فجر صادقی است برای همگامی و یکی شدن گروههای مختلف ملت در مبارزه به حقشان علیه نظامات طاغوتی، لذا بر شماست که هر چه بیشتر خود را به مردمی که هر لحظه در کوچه و بازار و شهر و روستا قربانی میدهند نزدیکتر کنید، بهطوری که هیچ یک از افراد مردم با شما احساس جدایی نکنند و بتوانید با تایید و خواست خدای متعال رسالت و همبستگی خود را که روشنگری و تشکل دادنست بهخوبی ایفا کنید. من و دیگر زندانیان به پایمردی و با فداکاریها و شهادتهای مردم مبارز ایران از جمله دانشگاهیان ارجمند از زندان بیرون آمدیم ولی بسیاری از خواهران و برادران شما هنوز در بند و اسیر هستند. کوشش ما باید آزادی بلاشرط همه زندانیان سیاسی و ادامه مبارزه تا برپا ساختن یک جامعه توحیدی برمبنای قسط اسلامی باشد که حقوق همه انسانهای عضو آن جامعه به خوبی تامین گردد.
در چهل سال مبارزه مستمری که در پشت سر گذاشتهام چنین حرکت باشکوه و گسترده و امیدبخشی از طرف تمام گروههای مردم ندیده بودم لذا امیدوارم این نهضت با هشیاری و تقوا هر روز شکوفاتر از روز پیش به جلو رود و به آرمان و هدف مقدس خویش نائل آید.
والسلام علیکم و علی مناتبعالهدی
شرح مختصری از مجاهدات مبارز نستوه آیتالله طالقانی به مناسبت رهایی از بند
فان معالعسر یسرا ان معالعسر یسرا
سال ۱۳۱۸ ـ مبارزه با دیکتاتوری رضاخان و گرفتاری و زندان به اتهام توهین به مقامات عالیه
شهریور ۱۳۲۰ به بعد ـ شروع به تفسیر قرآن و آموزش جوانان و شیفتگان حقیقت در داخل و خارج زندان
سال ۱۳۲۷ تا ۱۳۳۲ ـ شرکت در مبارزات ملت ایران علیه استعمار انگلیس در کنار دکتر محمد مصدق رهبر برگزیده ملت
سال ۱۳۳۲ ـ تاسیس «نهضت مقاومت ملی» همراه با سایر مبارزین راستین و دستگیری و زندان به خاطر ارتباط با فداییان اسلام
سال ۱۳۴۰ ـ تاسیس «نهضت آزادی ایران» به اتفاق برخی از یاران نهضت از جمله آقایان مهندس بازرگان و دکتر سحابی با ایدئولوژی اسلامی و هدف مبارزه مستقیم علیه استبداد و مظهر مزدور استمعار آن
سال ۱۳۴۱ ـ (اول بهمن قبل از رفراندوم کذایی) دستگیری و زندان همراه سایر سران نهضت آزادی و جبهه ملی و دانشجویان
سال ۱۳۴۲ تا ۱۳۴۳ ـ محکومیت ۱۰ ساله در بیدادگاه شاه
سال ۱۳۵۰ (در پایان جشنهای ۲۵۰۰ ساله دیکتاتوری) تبعید به مدت ۳ سال در زابل که بعداً به ۱۸ ماه در بافت کرمان تبدیل شد.
سال ۱۳۵۴ ـ به اتهام اقدام علیه امنیت کشور و حمایت از سازمان مجاهدین خلق دستگیر و پس از ۲ سال تحمل انواع ناراحتیها و شکنجهها به ۱۰ سال زندان محکوم شد.
سال ۱۳۵۷ ـ آزادی از زندان بر اثر مبارزات پیگیر ملت ایران و فشار افکار عمومی جهان.
تصویر تاریخی حرکتهای سیاسی در ایران ـ نمودار