ضرورت تغییر نگرش “درون حوزوی” از ملا احمد نراقی به شیخ مرتضی انصاری
خلاصه سخنان مهندس محمد توسلی، دبیر کل نهضت آزادی ایران در دیدار نوروزی سال ۱۳۹۷
امروز بحرانهای کشور در عرصههای داخلی و خارجی و چالشهای پیش روی جنبش اصلاحطلبی، جمعی از نیروهای انقلاب و با سابقه کشور را هم اجباراً به ارائه راهکارهایی برای نجات کشور کشانده است که عملاً مصداق ریختن آب به آسیاب جریاناتی است که پیامدهای آن در معرض مخاطره قرار گرفتن تمامیت ارضی و منافع ملی و فروپاشی اجتماعی خواهد بود.
در بیانیه ۲۲ بهمن نهضت آزادی، در چارچوب راهبرد اصلاحات و بازگشت به قانون اساسی وآرمانهای انقلاب ۵۷، راهکارهایی برای خروج از بحرانهای جاری کشور ارائه شد. یکی از راهکارها اصلاح روش نظارت استصوابی کنونی شورای نگهبان است که با بسیاری از اصول قانون اساسی از جمله اصل ۵۶ قانون اساسی و حاکمیت ملت در تضاد آشکار است. زیرا چنین مجلسی بجای نمایندگی از همه ملت ایران بخش محدودی از جامعه را نمایندگی میکند و کارآمدی لازم را برای پاسخگویی به مطالبات ملت را ندارد.
چرا راهکارهای اصلاحی ارائه شده مورد عمل قرار نمیگیرد؟ زیرا مسئولان نظام با تبعیت از نگاه ملا احمد نراقی که واضع نظریه ولایت فقیه در ۱۵۰ سال قبل است و در دو اصل چهارم و پنجم و اصول فصل هشتم قانون اساسی در نظرشان برجسته شده و عملا سایر اصول قانون اساسی که متضمن حقوق اساسی ملت است کمرنگ دیده میشود.
عملکرد چهار دهه جمهوری اسلامی با نگاه و نظریه ولایت فقیه به رغم اقدامات مثبتی که صورت گرفته اما با تمام شاخصهای جهانی درعرصههای فرهنگی، اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی کارنامه مثبتی را نشان نمیدهد و پیامدهای آن ابر بحرانهایی است که جامعه امروز ما با آنها روبروست. به لحاظ تاریخی میدانیم که بسیاری از مراجع و عالمان بزرگ تشیع با نگاه ملا احمد نراقی موافق نبوده و نیستند. شیخ مرتضی انصاری شاگرد ملا احمد نراقی که از فحول عالمان حوزوی است و اثر «مکاسب» او در حوزهها تدریس میشود نظریه استادش را در مکاسب به نقد کشیده و آن را به تعبیر ادبی «ناهنجار» خوانده است. مراجع بزرگ و تاثیر گذار تاریخی چون آخوند خراسانی، میرزای نائینی و در دوره معاصر خوئی، سیستانی و …. با نظریه ولایت فقیه بصورتی که در جمهوری اسلامی در چهار دهه گذشته مورد عمل قرار گرفته موافق نبوده و نیستند.
آیا اگر کارنامه نظریهای در عملکرد چهار دهه گذشته جمهوری اسلامی قابل قبول نباشد و پیامدهایش ابربحرانهایی است که عموما به آن اعتراف دارند عقلانیت حکم نمیکند که برای خروج از بحرانها و حفظ دستاوردها حداقل برای دو دهه دیگر نظریه سایر مراجع مورد عمل قرار گیرد؟ آیا با حفظ نظام نمیتوان نگاه ملا احمد نراقی را به نگاه شیخ مرتضی انصاری، سیستانی و … برگرداند و با کمرنگ دیدن دو اصل چهارم و پنجم قانون اساسی و رعایت حقوق اساسی ملت و جلب اعتماد و همکاری مردم زمینههای لازم را برای گفت و گوی ملی و خروج از بحرانهای جاری کشور فراهم ساخت؟
نگاه پیشگامان نهضت آزادی ایران از همان شهریور بیست، دهه چهل و سالهای بعد از انقلاب همواره تعامل تعالیبخش با روحانیت بوده است که در آثار و سوابق تاریخی کاملا منعکس است. عملکرد مهندس بازرگان و یاران ایشان در سالهای بعد از انقلاب به رغم اضافه شدن اصل ولایت فقیه به پیشنویس قانون اساسی و فضای بسته سیاسی بعد از خرداد ۶۰ همواره با نگاه راهبردی به رسالت آگاهیبخشی خود عمل کردهاند. دهها اثر کلیدی آن زنده یاد چون «انقلاب ایران در دو حرکت»، «گمراهان»، «ناگفتههای بعثت»، « آخرت و خدا هدف رسالت انبیا» و …در این راستا قابل ارزیابی است. آموزههای قرآنی از جمله آیه ۲۵ سوره حدید به وضوح نشان میدهد که رسالت همه انبیاء آگاهیبخشی است تا «مردم» قسط و ارزشها را در جامعه برپا کنند: «و لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط» (حدید ۲۵). بنابراین پیامبران و اولیاء آنان فقط رسالت آگاهی بخش در عرصه عمومی دارند، و ما علی الرسول الا البلاغ المبین، تا مردم ( بخوانید شهروندان) سازوکار حاکمیت ارزشها را مشخص سازند. بر پایه این راهبردها جایگاه طبیعی روحانیت و عالمان دینی که پیامبران را الگوی خود میدانند، در عرصه عمومی است. آنچه مطرح شد صرفا پیشنهادی است مشفقانه، براساس راهکار “اصلاح درون حوزوی”، برای عبور از بحرانهای جاری کشور و حفظ تمامیت ارضی و در راستای منافع ملی.