مهندس بازرگان و اصلاحات جامعه محور
فاطمه گوارایی
با سلام و با گرامی داشت بیست و ششمین سالروز یادمان مهندس مهدی بازرگان
اصلاحات جامعه محورکه به عنوان محور این بزرگداشت تعیین شده از جمله واژگان ترکیبی جدیدی در ادبیات سیاسی و اجتماعی ایران است که نیاز به بازتعریف دارد.
از واژه اصلاح شروع میکنم که در تاریخ روشنفکری دینی و مذهبی واژهای آشناست.
پیامبران برای اصلاح برانگیخته شده اند. همینطورما اصلاح طلبی دینی را داریم که از همان صدر اسلام به موازات قرائت رسمی غالب به شکل مغلوب به فعالیت خود جهت اصلاح انحرافات اقدام کرده است و در دوره معاصر از پیش از مشروطه تا به امروز نیز در جامعه در جریان بوده است
اما یک اصلاح طلبی اجتماعی و سیاسی به مثابه یک جریان تاریخی در ایران معاصر بوده است که در این بزرگداشت این سطح بحث از اصلاح طلبی تاریخی مد نظر هست .
مدل های اصلاح طلبی
در تاریخ معاصر دو مدل اصلاح طلبی دیده شده است :
۱- مدل حکومتی ۲- مدل غیرحکومتی
۱– مدل حکومتی که به اصلاحاتی گفته شده که که منشاء رویداد آن به دولتمردان و حکومت باز گشته و می گردد .
قبل از انقلاب : چهره های شاخص این رویکرد اصلاحی را به لحاظ روش و نوع اصلاح طلبی می توان در اصلاحات معروف عباس میرزا و قائم مقام فراهانی،اصلاحات دوران پهلوی ( رضاشاه و محمدرضا پهلوی ) و در بعد از انقلاب آقای خاتمی واصلاح طلبی ایی مرسوم که تا به امروز بیش از دو دهه از تاریخ سیاسی ایران بعد از انقلاب را از خودش متاثر کرده ، دانست.
این رویکرد در هر سه مقطع رویداد خود توانست رشد ، توسعه و تغییراتی را به همراه داشته باشد اما از تغییرات بنیادین در ساختارها و درحل مسائلی که جامعه با ان مواجه بود، ناتوان ماند و ناتوان مانده است.
۲– مدل غیرحکومتی : اندیشه اصلاحی سیدجمال ، مصدق و موازنه منفی و مشی پارلمانتاریستی مهندس بازرگان در قبل از انقلاب و اصلاحات گام به گام او در بعد از انقلاب در این گروه جای دارند.
گفته میشود اصلاح طلبی به شیوه مدرن با مصدق آغاز شده و اساسا توسط او بنیان نهاده شده است.
بازرگان و مدلهای ورود به سیاست
مهندس بازرگان در مقام رجل سیاسی دو مدل ورود به عرصه سیاست داشته یک ورود به عنوان منتقد قدرت سیاسی موجود که هم در قبل از انقلاب در برابر رژیم شاه و هم در بعد از استعفا از نخست وزیری در بعد از انقلاب در برابر ج.ا.ا نقش منتقد قدرت سیاسی را ایفا کرده است . ورود دوم به عنوان کارگزار قدرت دولت انقلابی در بعد از انقلاب در زمانی که پست نخست وزیری دولت انقلابی را پذیرفت.
اما در همان هنگام نیز که به قدرت ورود پیدا میکند ورود به قدرت برای او واجد ویژگی های زیر بوده است :
۱– احساس تکلیف در برابر مردم
۲– وسیله ای برای پیشبرد اهداف، قدرت وسیله نه هدف .
۳– عدم اعتقاد به در قدرت ماندن بهروسیله و تحت هر شرایط . قدرت برایش اصل نبود بنابراین وقتی دید امکان بهره گرفتن درست از ان وجود ندارد ان را وانهاد و استعفاء داد
۴– استفاده از قدرت برای هموارسازی روند دمکراتیک شدن جامعه
۵– اخلاق را در عرصه مبارزات، کار و فعالیت، و حتی دین مقدم بر هر چیزدانستن. غایت دین گرایی بازرگان اخلاق مداری او بود که عرصه ای بس مهم برای به آزمون نهادن و محک تمامی افراد ، نحله ها و جریانات در زمانی است که در قدرت سیاسی قرار میگیرند.
برای بازرگان هیچگاه قدرت اصل نبود. اگر هم بر روی استبداد و قدرت استبدادی متمرکز شده به دلیل ان بوده که معتقد بوده تا استبداد هست نمیتوان سایر وجوه جامعه و انسان را درست کرد ولی در دوره اخر حیاتش به این جمعبندی می رسد که منتقد قدرت باشد تا کارگزار قدرت .
به این مفهوم بازرگان رجل سیاسی ایی بود که هم در دوران پادشاهی و هم دوران جمهوری برای ایجاد دولت دمکراتیک تلاش کرده است .
اصلاحات دولت محور
اصلاح طلبی بازرگان در بعد از انقلاب متاثر از شرایط ابتدای انقلاب و مواجهه با حاکمیتی بود که از بستر یک انقلاب برخاسته و از مشروعیت توده ای برخوردار بود بنابراین در مواجهه با حکومت برامده از انقلاب رویکرد اصلاحات گام به گام منتقدانه می توانست بسیار کارآمد باشد. اما در مدل اصلاح طلبی ایی که بعد از ۱۳۷۶ با اقای خاتمی شکل گرفت( و تلاش شد تا آن را در راستای اصلاحات مهندس بازرگان صورت بندی نماید و البته مشابهت هایی داشت ولی به دلایل متعدد این همانی نبود) و با اصلاح طلبان کنونی ادامه یافته است برغم تغییر پارامترهای بسیار در طول این چهار دهه و اساسا انحراف کامل حاکمیت از آرمانهای انقلاب تا مرز استحاله ، بازگشت به قدرت مسئله اصلی است و اصلاح دولت مقدم بر اصلاح جامعه دانسته می شود. به تقویت جامعه مدنی در تئوری باورداشته ولی هسته اصلی استراتژی اش مبتنی بر آن نیست .
اساسا در چشمانداز حتی رادیکال ترین بخش اصلاح طلبان درون حکومتی ساخت سیاسی دارای آنچنان اهمیتی است که اساسا نمیتوان اصلاحات را به آن مرتبط ندانست.
آنان با توجه به قوی بودن ساخت سیاسی ، ناتوانی نهادهای مدنی، ضعیف بودن جامعه مدنی ، دشوار بودن گذار به دموکراسی بدون حضور در قدرت ، ضعیف داشتن نقش طبقات، تشکلها و نهادهای مدنی و فقدان جایگاه اجتماعی واقعی اقلیتهای مذهبی و قومی و همچنین وضعیت نابسامان جنبش های زنان، حقوق بشری، کارگران و غیره برای ایفای نقش فعال در جامعه مدنی و نیز فقیر و تهی دست بودن شدید جامعه یه منزله عدم برخورداری از تمکن مالی و اقتصادی ( ساده بگویم بی پول و امکانات بودن ) و … به این نتیجه رسیده که فعالیتِ تنها در عرصه جامعه مدنی و بدون راه یابی به سطوح قدرت که در ایران از طریق مکانیسمهای اتخاباتی روی می دهد ، نمی توان اصلاحات را محقق و سامان داد .
در نقد اصلاح طلبی دولت محورو دستاوردهای ان می توان به کارنامه ناموفق دو دهه تجربه اصلاح طلبی دولت محوردر جامعه ایران از سالهای ۷۶ تا ۹۶ اشاره کرد .
موتور متحرکه اصلاحات دولت محور از افراد دارای سابقه حضور در حکومت بوده که با مشاهده ناکارآمدی نظام سیاسی به ضرورت تغییر و تحول آن از درون سیستم دست یافته اند . اصلاحات از نظر انان پروژه ای مسالمت جویانه برای تغییر در بافت قدرت است
در این نگاه از آنجایی که دولت تنها دارنده پول و امکانات بوده نهادهایی را در جامعه ایجاد میکند که حوزه عمومی و تمامی فعالیتها چه موافق چه مخالف چه برای پشتیبانی و چه حتی برای مخالفت نیز پیرامون ان ها شکل میگیرد در این حالت حتی حوزه عمومی نیز معطوف به قدرت و دولت تعریف میشود و شکل میگیرد . بر همین اساس این مدل اصلاحات دارای تفاوت بسیار شدید با اصلاحات جامعه محور است.
اصلاحات جامعه محور
در اصلاحات جامعه محور ی اصلاحات ک روند است که در ان :
– مردم عامل هستند نه ابزار
– موضوع اصلاح نیز توانمندسازی گروه های اجتماعی مستقل از دولت و حاکمیت هستند که با ابتکار خود آنها پایهریزی میشوند
– مردم در گروههای اجتماعی با حضورشان ابتکارعمل را به دست میگیرند، همکاریها را بهبود میبخشند، مسئولیت میپذیرد، توانمند می شوند ، زمام امور را به دست میگیرد . انسجام و متشکل شدن آنها سنگبنای دموکراسی را پایدار میکند.
– یافتن آگاهی، آشنایی به نیازها و حقوق صنوف مختلف، یافتن راهکار مناسب و عملی برای رویداد تغییرات، فرایندی را برای تربیت جامعه در مسیر دستیابی به دموکراسی های پایدار فراهم می کند .
خطر عمده ای که این رویکرد را تهدید میکند گفتمان و راهکار تحول رادیکال هست که با وعده تغییرات فوری و همه جانبه این نوع اصلاح طلبی را به حاشیه می راند و باعث می شود که در جامعه مورد توجه قرار نگیرد یا کمتر مورد توجه قرار گیرد .
بازرگان و اصلاحات جامعه محور
در نگاه اول اصلاحات جامعه محور یک ترکیب نامتقارن به نظر می اید چرا چون:
۱– در ایران حوزه عمومی مفهوم جدیدی است و جامعه محوری به این مفهومی که امروزه از ان مراد میشود در زمان حیات مهندس بازرگان وجود نداشت. در نتیجه در آن زمان ترسیم و نمای مشخصی از اصلاحات جامعه محور هم وجود نداشت.
۲– درسالهای ابتدایی بعد از انقلاب هنوز ساختار به ان مفهومی که ما امروزه از ان مراد می کنیم وجود نداشت یعنی چیزی هنوز شکل نگرفته بود. بحث تازه روی چگونگی قانون اساسی صحبت میشد بنابراین اصلاحاتی که مهندس از ان یاد می کرد می توانست در ان جو انقلاب زده و ساختاری که تازه در حال شکل گیری است معنی پیدا کند. الان چهار دهه از انقلاب گذشته و ساختارهای که حکومت پایه های قدرت خود را بران نهاده انچنان محکم و متصلب و آمیخته با فساد هست که مشی اصلاح طلبی دهه ۶۰ و ۷۰ بازرگان نمی تواند پاسخگوی آن نیاز باشد . برای شرایط امروز نیاز به اصلاحات زیربنایی تری هست که امروزه از ان به عنوان اصلاحات ساختاری یاد می شود. دراصلاحات ساختاری، جامعه محوری، تکیه بر جامعه مدنی و جنبش های اجتماعی به عنوان قدرتی در برابر ساختار موجود نقش اساسی ایفاء میکند که البته این متفاوت از اصلاحاتی است که دولت محور است و ایده محوری اش مشارکت در انتخابات است .
۳– اصلاحات جامعه محور می تواند مفهوم و معنای منسجم داشته باشد اگر به معنای اصلاح ساختاری، اتکایش بر مردم و جامعه برای عقب راندن قدرت مستقر باشد.
با این تعابیر اگر به حرکت مهندس بازرگان با دید بازخوانی نقادانه میراث توجه شود در یک برداشت از بازرگان می توان مدل اصلاحات گام به گام را بسط داده و به اصلاحات جامعه محور توسعه داد.
دکتر سارا شریعتی در بیست و پنجمین یادمان مهندس بازرگان سه دوره زمانی از زندگانی بازرگان ارائه می دهد که من نیز ان را درست ترین روایت از زندگانی بازرگان می دانم .
بر اساس این تقسیم بندی وجوهی در دوره دوم زندگانی بازرگان هست که می تواند بن مایه لازم برای مرتبط دانستن بازرگان و اصلاحات جامعه محور را فراهم آورد .
یکی از وجوه اندیشه و زیست بازرگان، بعد اجتماعی ان بوده است تا جایی که بالای ۷۰ درصد مطالب و مکتوبات بازرگان مرتبط با مسائل اجتماعی است. بازرگان به کار و فعالیت اجتماعی برای خیررساندن عمومی اعتقاد فکری و عملی داشته است، به تعاون ، همکاری و مشارکت برای انجام کارهای حتی محال، اعتقاد وافر معتقد بوده و به آن عمل می کرده است . نهادسازی به گفته مهندس سحابی در اعتقاد و عمل انان جنبه استرانژیک داشته تا جایی که در این راستا به راه اندازی نهضت انجمن سازی می پردازد .
به این مفهوم مهندس مهدی بازرگان یک رجل اجتماعی است که در هنگام برجسته شدن تصویر سیاسی او، این بعد از شخصیت وی به محاق رفته ولی قابلیت بازخوانی را دارد .
نکته مهمی که باید به ان توجه داشت ان که
اگر این رویکرد مورد توجه قرار گیرد دیگر رفت و امد حکومتها برای این تصویر سازی اصل نیست به دولت توجه میشود ولی جامعه مدنی مقتدر عرصه تلاش و فعالیت و توجه است . تلاش میشود تا جامعه مقتدری ساخته شود که مرکز اقتدار و تصمیم گیری اصلی در انجا صورتبندی گردد .
بنابراین میخواهم این نتیجه را بگیرم که نمیشود از بازرگان و اصلاحات جامعه محور سخن گفت و اصلاحات دولت محور را مراد کرد و از اصلاحات جامعه محور سخن گفت ولی نقطه کانونی فعالیت را دولت قرار داد !
در پایان لازم میدانم با اشاره بر مهمترین وجه شخصیتی بازرگان یعنی بعد اخلاق و منش ایشان یحث امروز را تمام کنم. شریعتی می گوید ملاک ما برای درست بودن و یا نبودن یک تیپ، یک فکر، یک ادعا در جنبه عملی بودن ان است و این که ملاک صحت و سقم این همه اعتقاد و معرفت و دانایی که از ان دم زده می شود عمل بدان و رعایت اخلاق در عرصه تمام تلاشهایی است که توسط ان افراد یا جمع رقم زده می شود . میدان محکو آزمون دقیقا اینجاست و این همانجایی است که مهدی بازرگان از ان سربلند بیون آمده است . جو زده نبودن، نمایشی فعالیت نکردن، دنبال هوادارسازی نبودن، پذیرای حق بودن هرچند با امواج زمانه همخوانی نداشتن . این رمز ماندگاری بازرگان افزون بر ایدههای سیاسی و دینی و اجتماعی اش بوده و هست . بعد از انقلاب تنها دو نفر در این زمینه از همه برجسته تر هستند مهندس مهدی بازرگان و آیت الله منتظری و این دو از جهت حقطلب بودن، جوزده نبودن ، موافق دلخواه گذرای زمانه طی طریق نکردن، برجستهتر از بقیه بودند و همین مشی که با خُلق آزادگی و ایدههای آزادیخواهانه آنها درهم آمیخته بود سبب ماندگاری ، اهمیّت و بی بدیل بودن این دو نفر شده است . روانشان شاد !
دوم بهمن ماه ۱۳۹۹