بحران
تحليلي پيرامون وخامت اوضاع كشور
ربنا آتنا من لدنك رحمه و هيئي
لنا من امرنا رشــدا(1)
در واپسين روزهاي رمضان كه ماه هدايت و بركت بود و در روزگاري كه امواج خون و خرابي و فقر بر كشورمان هجوم آورده بود چه دعائي بهتر از آيه بالا ميتوانستيم به درگاه خدا بكنيم؟
اميدواريم به ما اجازه دهند و جرمي مزيد بر جرمهايمان نگيرند كه بگوييم:
بارالها از لطف خودت به همة ملت ايران و به دست اندركاران و متوليان، نه خشم و ضلالت، بلكه رحمت برسان.
خدايا رشد و رهائي را براي رسيدن به رستگاري خودمان و به رضاي خودت برايمان آسان فرما.
خدايا كمك فرما تا با نيت پاك و در سايه بركت و بصيرت، با دلي خالي از كينه و خصومت، موفق شويم براي نجات و پيروزي ايران و مظلومين جهان راهيابي و چاره انديشي كنيم!
٭ ٭ ٭
از آنجاكه لازمه اجابت دعا همآهنگي خواهنده با خدا است و تا حركت از اينطرف نباشد بركت از آن طرف ارزاني نخواهد گشت. سعي ميكنيم در حد دانايي و توانايي خود و با توكل به خدا، به دنبال روشني و راهگشايي برويم. به تجزيه و تحليل اوضاع بحراني كشورمان پرداخته با استمداد از واقعيات و اطلاعات موجود، حالات مختلف و محتمل نزديك و دور را بررسي كرده قضاوت نهايي را به عهده هموطنان عزيز و متصديان امور واگذار مينمائيم.
هدف ما در اين نشريه اين نيست كه كسي را متهم و به كسي بدگوئي نمائيم. نه از آنچه كردهاند و ميكنند انتقاد مينمائيم، نه تعيين تكليف خواهيم كرد كه جنگ را ادامه يا خاتمه دهند و نه به كسي خواهيم گفت كه به جبهه برود يا نرود.
ما نه مانند ماتمزدگان ملت و مخالفين دولت مأيوس و منصرف هستيم كه از اقدام و اعتراض، يا لااقل اظهارنظر و گفتار، خودداري نمائيم و نه مانند دستاندركاران و طرفداران دنبالهرو و سرسپردگان به ولايت خود را معاف از توجه و مسئوليت ميدانيم تا مبري از وظيفه نصيحت و دلالت، آنطور كه قرآن و سنت تعيين كردهاند، باشيم.
ما در عين حقشناسي و احترام و حتي علاقه و دلسوزي براي دنيا و آخرت رهبري انقلاب، نه ايشان را معصوم معادل رسول و امام ميگيريم كه تشخيص و تصميمهايشان خالي از بيخبري و خطا يا نعوذ بالله ناشي و مساوي امر خدا بوده احتياج به تصحيح و تذكر نباشد و نه به عنوان يك مسلمان و يك ايراني خود را در قبال دولت و دستگاه، مجاز به ناديده گرفتن نص قرآني ” ولاتقف ما ليس لك به علم(2)”و تأكيد نبوي ” لاطاعه لمخلوق في معصيهالخالق(3) ميشناسيم. ما نميتوانيم و حق نداريم وقتي ميبينيم مملكت و ملت يا انقلاب و نظام بر لبه پرتگاه وحشتناك آتش و فروپاشي قرار دارد دم فروبسته پناه به كنج عافيت ببريم.
٭ ٭ ٭
در آدمربائي 25 ارديبهشت ماه بهشتزهرا ما را تهديد كردند كه اگر از صلح حرف بزنيد زير ماشينتان خواهيم كرد و اگر بگوئيد شعار ” جنگ جنگ تا پيروزي ” شعار ماركسيستي است به شيوه ماركسيستي عمل نموده همه را به دريا خواهيم ريخت. البته حرف ما هيچگاه تقاضاي صلح از صدام نبوده بلكه به تصميمگيرندگان نصيحت ميكرديم كه خواهان پايان عادلانه و شرافتمندانه جنگ شوند و به پيشنهادهاي معقول صلح توجه نمايند.
با آنكه همه ميدانند نهضت آزادي ايران نه امكانات عملي و تجهيزات جنگي يا تشكيلات اداري دارد كه ممانعت و مشكلاتي در راه بسيج و جبههها فراهم سازد و نه. صاحب روزنامه و تبليغاتي در برابر دستگاه است كه تحميل و تسخير افكار نمايد و نه قدرت سحر و جادو دارد. معلوم نيست چرا اينقدر از منطق و اظهارنظرهاي ما ميترسند و با تهمت و تهديد به دفع و طرد ما ميپردازند؟
تنها توقع و تقاضايي كه ما از دولت و ملت داريم توجه و تمكين به مژده الهي است كه به بندگان گوشدهنده به سخنان و پذيرنده بهترين آنها داده است و چنين مردم را هدايتشدگان از جانب خود و دارندگان عقل و خرد دانسته است(4)
تحقق اين مژده خدائي درباره انقلاب و نظام و كشورمان و ميل ملت و دولت به هدايت و همكاري، آرزوي هميشگي نهضت آزادي ايران بوده است .
ضمناً اميدواريم وقتي به بررسي و باز كردن قضايا براي روشنبيني و راهيابي پرداخته ميشود تهمت هميشگي را تكرار ننمايند كه قصد ما حربه تبليغاتي دادن به دست صدام است يا خواستة آمريكا و امپرياليسم را بازگو مينمائيم. علاوه بر آنكه انتقاد و ابراز نظر در همة كشورهاي مترقي جهان در همه حال معمول و معقول بوده براي حسن اداره امور و جلوگيري از خطا و فساد مفيد و ضروري است، جمهوري اسلامي ايران نيز تا به حال نه اعتنا و هراس چندان نسبت به تبليغات و ترهات بيگانگان داشته از اين لحاظ سياست خود را عوض كرده است و نه در تصميمهاي خود اهميت به افكار و آراء ملت ميدهد. وقتي پاي سرنوشت يك ملت و انقلاب در ميان باشد آيا ميتوان به ملاحظه اينكه انتقاد از خطا و خيانتها حربه تبليغاتي عليه دولت ميشود از ارائه حق و حقيقت و جلوگيري از ظلم و هلاكت خودداري نمود؟
٭ ٭ ٭
اينك با اجازه خوانندگان محترم اول به بررسي جهات مهم بحران و جريانهاي موجود پرداخته ميپرسيم ”كجا هستيم و چگونهايم“. پس از آن به عقب برگشته مسئله ”چرا چنين شدهايم“ را مطرح ميسازيم. آنگاه نظر به آينده انداخته سعي ميكنيم جواب يا جوابهاي ”چه خواهيم شد“ را بدهيم.
جوابهاي ما به صورت يكطرفه و قاطع مغرورانه نخواهد بود بلكه در برابر برنامهها و راههائي كه پيش پاي ملت گذاردهاند حالتي را كه ممكن است رخ دهد و احتمالات مختلف نزديك و دور كشورمان را، بر مبناي مفروضات و معلومات و تجربيات، به خوانندگان عرضه خواهيم كرد تا هركس با درايت و قضاوت خود اتخاذ نظر نمايد.
ضمناً ما در اين نشريه وارد جنبههاي قرآني و شرعي جنگ، كه در نشريات گذشته به قدر كافي روي آنها بحث كرده و جواب درستي هم نشنيدهايم، نميشويم. كاري نداريم كه ادامه جنگ بعد از عقبنشيني نيروهاي عراق و فتح خرمشهر، از نظر اسلام كار مجاز و مثاب بوده يا نبوده و چه ميبايستي كرده باشيم. صرفاً از جنبه واقعبيني و چارهشناسي به بحث و بررسي ميپردازيم.
كجا هستيم و چگونهايم؟
الف) وضع اقتصادي كشور
نظر به اينكه بودجه دولت در هر كشور آئينه اوضاع اقتصادي و معياري براي قضاوت ميباشد تجزيه و تحليل خود را از وضع جمهوري اسلامي در سه سال اخير آغاز ميكنيم. ميدانيم كه هر بودجه يك طرف درآمد دارد كه دريافتيها و عايدات ساليانه دولت را معلوم ميكند و طرف ديگر هزينههاي تعهدي دولت براي اداره كشور و اقدامات عمراني و خدمات و بدهيها ميباشد.
1ـ بودجه
1/1ـ درآمدها
بر اساس جدول پيوست بودجه دولت در سالهاي 63و 64 كسر درآمدهائي نسبت به آنچه خواسته و پيش بيني شده بود نشان داده است كه به ترتيب معادل 21% و 24% شده است و قابل ملاحظه و خارج از قاعده ميباشد. پس كاهش عمدتاً ناشي از تقليل درآمدهاي نفتي در نتيجه تحولات تدريجي بازار جهاني نفت از سال 1981 بوده است.
اما بعد از تنزل ناگهاني قيمت نفت از 27 دلار به 12 دلار هر بشكه در اسفند 1364 ميزان كسري درآمدهاي دولت در سال 65 احتمالاً به بيش از 44% رقم بودجه مصوب خواهد رسيد، بنابراين ناچار بايد به ميزان قابل ملاحظهاي از هزينههاي ضروري و نيمه ضروري صرفنظر شود.
2/1ـ هزينهها
در سالهاي 63 و 64 دولت خود را ناگزير ديده است در ايفاي تعهدات و هزينهها معادل 13% و 14% نسبت به آنچه در بودجه تشخيص داده بوده تقليل قائل شود و اين تقليل و انصراف بيشتر دامنگير هزينههاي عمراني كشور گرديده است.
در سالي كه در پيش داريم كسر درآمدهاي دولت در صورت عدم تنزل بيشتر بهاي نفت و ميزان صدور آن، شايد بيش از 64% مبالغ پيشبيني شده و ارقامي كه ضروري ميدانسته وعده آن را دادهاند، گردد.
وقتي دولت با چنان كاهش درآمد روبرو ميشود، قبل از هر چيز اعتبارات عمراني را تعطيل كرده از سرمايهگذاري كه بايد صرف نوسازيها و تأسيسات و تعميرات مملكت گردد صرف نظر مينمايند. مانند راهسازيها، بنادر، خانهسازيها، كارخانجات، طرحهاي آبياري و كشاورزي، توسعه برق و گاز و نفت، مدارس و غيره. بديهي است كه نتيجه اين تصميمات خوابيدن كارها و توقف فعاليتهاي مثبت و مفيد ميشود كه نگاهدارنده مملكت است و رقم كوچكي نميباشد. حال اگر قرار باشد در هزينههاي جاري صرفهجوئي به عملي نيامده اقلامي مانند حقوق و دستمزد، بهداشت و درمان و بيمه و همچنين كمكهائي كه براي جلوگيري از گران شدن نان و مواد خواربار اوليه صورت ميگيرد، به جاي خود باقي بماند، نه تنها كليه كارهاي عمراني تعطيل خواهد گشت بلكه قسمت مهمي از هزينههاي جاري نيز، كه جمع آنها بيش از نصف بودجه است، اجباراً متوقف خواهد گشت. آثار سوء اقتصادي و اجتماعي اين امر، كه از هم اكنون ظاهر شده است بيكاري، ركود، بيپولي، بيدرماني، صدمه ديدن ظرفيتهاي توليدي و زيربنائي و مصائب و مشكلات زيادي خواهد بود كه ناشي از وخامت و بحران شديد اقتصادي كشور است.
در مورد بودجه جنگ كه مهمترين مسئله مملكت و انقلاب شده است، كاهش درآمدهاي ريالي و ارزي دولت قهراً محدوديتهاي فرايندهاي در آن به وجود آورده است كه اثر مستقيم و مؤثر روي برنامه جنگي خواهد گذاشت. بر اساس اظهارنظر مسئولان جمهوري اسلامي حدود 30 درصد كل بودجه ما مستقيماً به جنگ اختصاص دارد و با توجه به مشاركت ارگانهاي مختلف در جنگ تناسب فوق ممكن است به حدود 50 درصد بالغ گردد.
3/1ـ بودجه ارزي كشور
درآمدهاي ارزي كشور در سالهاي 63 و 64 نسبت به پيشبينيهاي اوليه به ترتيب تا 20% و 30% كمبود يا عدم تحقق پيدا كرده است. با توجه به شرايط جديد بازار جهاني نفت و به فرض آنكه ضربات و جريانهايي باعث توقف يا تنزل بيشتر ميزان صدور نفتمان نشود و بهاي نفت نيز ثابت بماند، اين درآمدها در سال 1365 حداكثر به 5/7 ميليارد دلار بالغ خواهد شد كه حدود 5/6 ميليارد آن از محل فروش نفت و بقيه از محل صادرات غير نفتي و اصل و بهره وامها (جمعاً 5/7 ميليارد دلار) قابل پيشبيني است كه نسبت به پيشبيني اوليه 5/62% كسري درآمد ارزي خواهيم داشت! و البته پيشبيني 20 ميليارد ارز را در بودجه مصوب به 15 ميليارد تقليل دادند.
بديهي است كه 5/7 ميليارد دلار حداقل كسري درآمد ارزي كشور در سال 65 عامل كم اهميتي نبوده چون باعث خودداري يا جلوگيري از سفارش دادن كالاهاي ضروري به خارج ميگردد، آثار وخامتباري روي فعاليتهاي اقتصادي و جنگي ما خواهد گذاشت.
از هم اكنون بسياري از كارخانجات خصوصي و دولتي شده و حتي دولتي كه ارز لازم جهت سفارش مواد اوليه و قطعات يدكي در اختيارشان گذارده نميشود ناچار به تعطيل گرديده يا در شرف تعطيل و مرخص كردن كارگران ميباشند. بخش كشاورزي مواجه با كمبود يا فقدان مواد ضروري عمده از قبيل سم، كود، بذر و غيره است كه بايد از خارج وارد گردد و نرسيدن آنها سبب ركودهاي خطرناك خواهد گشت. در زمينه خواربار، دارو و كثيري از نيازهاي زندگي، چون توليدات داخلي ما قادر به تأمين كامل، حتي در مواردي نيمي از آنها نيستند از مضيقه ارزي صدمات جبران ناپذيري خواهيم خورد. مهمتر از همه تسليحات نظامي و مهمات و نيازهاي جنگي است كه اقلام سنگين و حساس آن در داخله ساخته و فراهم نميشود و احتياج به ارز فراوان دارد.
٭ ٭ ٭
به طور كلي وقتي درآمدهاي دولت نتواند حتي جوابگوي هزينههاي جاري و جنگي بشود، منابع و ذخائر اعتباري لازم براي امور عمراني و توليد و توسعه نداشته باشيم و سرمايهگذاريها روز به روز كمتر گردد قهراً افزايش تورم، گراني، بيكاري و فقر جامعه را در بنبست عجيبي قرار خواهد داد.
بديهي است كه با خوابيدن يا تخفيف يافتن تحرك و توليد كشور مختصر منابع داخلي درآمد بودجه و حتيالامكان استخراج و صدور نفت نيز در معرض نقصان شديد قرار خواهد گرفت. به اين ترتيب پيشبيني وضع بعدي بودجه و آينده كشور بسيار دشوار است. كي ميداند كه راه خلاصي يا درآمد ديگر و پيآمدهاي وحشتناكي كه در انتظار است چه خواهد بود؟!
ب) جنگ و جبههها
1ـ وضع عمومي جنگ
مواضع نظامي خودمان و جريانهاي جنگ را فهرستوار ميتوانيم چنين خلاصه نمائيم:
ــ بعد از عمليات والفجر 8 شدت حملات و تلفات در مقايسه با سالهاي گذشته افزايش سرسامآوري يافته است و در مقابل قدرت دفاعي و تهاجمي ارتش عراق نيز در اثر كمكها و تجهيزات و تعليماتي كه دريافت ميدارد نسبت به گذشته بيشتر شده پيشروي ما را كه در فاو به حد اعلي رسيده بوده تا حدود زيادي متوقف ساخته حتي مبادرت به شكافتن و باز كردن جبهههاي تازه با پس گرفتن و پس دادن قسمتهاي حساس نموده است. علاوه بر آن، هم حملات قاطعي كه قرار بود از اين طرف صورت بگيرد دچار اشكال و تأخير گرديده است و هم ضربات وارده جسورانهتر و دقيقتر و متواتر صورت ميگيرد.
ـ بمباران شهرها اگرچه تقليل فاحش پيدا كرده تقريباً تعطيل شده است ولي جنگ خليج فارس و تخريب تأسيسات نفتي و صنعتي و ارتباطي شدت يافته است.
ـ امكان تدارك اسلحه و تجهيزات از ناحيه ايران به دليل تنزل عمده درآمد ارزي و تقليل توليدات صنعتي كمبود عمده پيدا كرده است.
ـ بسيج مردمي كه از ابتداي جنگ مورد نظر و نداي رهبري انقلاب بوده امر به تشكيل ارتش 20 ميليوني داده بودند و مرتباً داوطلباني به فرماندهي سپاه به جبهها رفته شهيد ميشدند يك باره در اواخر سال گذشته صورت قطعيتر و مصرانهتر به آن داده شده از زنها نيز خواستند كه براي دفاع از انقلاب و مملكت آماده شوند و تعليمات نظامي ببينند و به صنوف مختلف كشور تكليف مشاركت جنگي يا مالي و جنسي شد.
اخيراً پس از تشديد حملات و ضربات عراق و تضعيف توان ارزي كشور، براي تأمين احتياجات جنگي و اداري، از طرف رهبري انقلاب و در تبليغات انحصاري دولتي، چنين تشخيص داده و تصميم گرفته شد كه تا دير نشده است بايد مبادرت به يك حمله همه جانبه سراسري و وارد آوردن ضربه نهائي به منظور ساقط كردن صدام و حزب بعث نموده جنگ را امسال عليرغم خواسته ابرقدرتها پايان پيروزمندانه بدهيم.
به اين ترتيب دعوت، و بلكه امر، به شديدترين اقدام دوران جنگ به عمل آمده كليه سرمايههاي ملي را كه شامل نيروهاي انساني، اقتصادي، اداري، فني و فرهنگي ميشود بسيج عام اجباري كردهاند، ميخواهند تفوق تسليحاتي و نظامي و سياسي حريف را با شور و شهادت رزمندگان و با انبوه چشمگير آدميان جبران نمايند.
مقامات بالاي قواي سهگانه جمهوري اسلامي ايران، ائمه جماعت، نهادهاي انقلاب و همچنين اصناف و انجمنهاي اسلامي زير فرمان همه قدرت تبليغاتي و اجرائي خود را در خدمت اين برنامه عظيم قرار دادهاند و با راهپيمائي تركيبي 15 خرداد و قدس به صفآرائي چشمگير پرداختهاند. حتي فرمانده سپاه گفته است ما اگر تا به حال فقط 2% نيروي انساني و 12% سرمايههاي اقتصاديمان را در استخدام جنگ قرار دادهايم (كه البته به لحاظ رقم و كميت انطباق با واقعيت ندارد) حالا ميخواهيم 8 ميليون را روانه كارزار نمائيم، ماشين دولت را يكسره در راه جنگ به كار اندازيم و كليه كارخانجات دولتي و خصوصي را تبديل به صنايع نظامي كرده تأمينكننده نيازهاي تسليحاتي و صادركننده به كشورهاي دوست بشويم.(5)
2ـ سياست داخلي جنگ و صلح
مقامات تصميم گيرنده و گرداننده كماكان سرسختي خود را در برابر هرگونه ميانجگري يا پيشنهاد براي صلح و توقف يا تخفيف حملات ادامه داده اولويت اول را براي جنگ قائلند و شعار جنگ جنگ تا پيروزي را تغيير نميدهند. ولي در ماههاي اخير دو تغيير يا تحول محسوس رخ داده است. اولاً در مفهوم و منظور از پيروزي تعديل و تخفيف قائل شدهاند. اگر سابقاً ميگفتند هدف ما تصرف كربلا، سقوط بغداد، دريافت خسارت كامل و سرنگوني حزب متجاوز بعث، مرگ صدام، استقرار جمهوري اسلامي در عراق، انقلاب اسلامي در كشورهاي منطقه، آزاد كردن قدس، نابودي اسرائيل، برانداختن استكبار و امپرياليسم جهاني و بالاخره رفع فتنه از صحنه جهان است، اينك از زبان رياست جمهوري و امام جمعه موقت تهران در خطبه جمعه 16/12/64 اعلام شده است كه ما كاري به كشورهاي ديگر نداشته فقط طالب سرنگوني صدام و حزب بعث عراق هستيم. به بيان ايشان”بعد از عراق نوبت هيچكس ديگري نيست… بعد از عراق نوبت صلح و امنيت در منطقه است.“ ثانياً از زبان رياست مجلس و امام جمعه موقت تهران در خطبه هفته قبل از آن (و سپس رياست جمهوري) اقرار شده و گفتهاند ابرقدرتها هستند كه نميخواهند اين جنگ تمام شود… و آنها ميخواهند از اين درگيري استفاده بكنند و از ابتدا چنين ميخواستهاند.(6) سپس اضافه كردهاند كه آنها مايلند هيچ طرف پيروز نشود ولي ما خواهان پيروزي خودمان ميباشيم.(7)
3ـ سياستهاي خارجي
به نظر نهضت آزادي ايران ابرقدرتها و اسرائيل مسلماً در تجهيز، تشديد، اداره جنگ دخالت و نظر داشتهاند. دولت عراق و شخص صدام به طمع اينكه شكست قرارداد الجزائر سال 1975 را جبران نموده خواستههاي سوقالجيشي و اقتصادي خود را تحقق بخشند و به تصور اينكه كشور همسايه آنها در اثر انقلاب اسلامي دچار ضعف و از هم پاشيدگي گشته لقمه راحتي براي بلعيدن ميباشد و صدام ميتواند در منطقه عربي احراز رهبري و سيادت براي خود بنمايد، از سال 1358 مبادرت به مزاحمت و حملههاي ابتدائي كرده تبليغات و تحريكات انقلاب اسلامي در عراق را بهانه براي حركت تجاوزي خود قرار دادند.
در ابتدا نه عراق و نه دنيا انتظار نداشتند انقلاب اسلامي ايران، با رهبري و دولت آن، با ملت شهيدپرور آن و با ارتش از هم گسيخته و جوانان ايثارگر آن چنين مقاومت و ايمان و اراده نشان داده اثبات قدرت و اصالت نمايند چيزي نگذشت كه صدام خود را ناچار ديد به تقويت و تدارك نيرو پرداخته از حاميان خارجي قديم و جديد خود استمداد نمايد. به اين ترتيب براي ابرقدرتها بهترين موقعيت پيش آمد تا به طور جدي و غير مستقيم وارد صحنه گشته مهار جنگ عراق و ايران را به دست گرفته و از اهرمهاي سياسي به شرح ذيل استفاده كنند:
1) فروش اسلحه به طرفين دعوي و به همسايگان وحشتزده، كرده هم نفت ما را براي صنايع و نيازهاي خود ببرند و هم سودهاي سرشار عايد صنايع نظامي و توليدكنندگان خواربار و مواد اوليه و ماشينآلات كشورهايشان بنمايند. 2) آمريكا اعمال نفوذ سياسي به سود اسرائيل روي ممالك عربي كرده منطقه را متكي و مطيع خود سازد. 3) تفاهم و نزديكي سياسي مابين شرق و غرب اروپا با آمريكا در مسائل خاورميانه برقرار گردد. 4) نيروي انساني و نظامي و امكانات اقتصادي و جنگي مهمترين دشمنان اسرائيل يعني ايران و عراق را از بين برده امنيت و ميدان عمل آزاد براي اسرائيل ايجاد نمايند تا بتواند آن شرارتها را در لبنان انجام دهد. 5) انقلاب اسلامي ايران را به تلافي ضرباتي كه زده است و خطراتي كه براي آنها ايجاد كرده سرگرم جنگ و محروم از خودكفائي و استقلال نمايند. يعني مانع از آن شوند كه به خودمان بپردازيم و موفق شدند از رسيدن ما به اهداف اصلي انقلاب جلوگيري نموده و انقلاب اسلامي را ناتوان و نيازمند و در دنيا بدنام نمايند. بديهي است كه غفلت و غرور متوليان كمك شايان به نقشههاي ماهرانه آنها نمود.
سقوط غير مترقبه بهاي نفت كه مسلماً روي ضرورتهاي كوتاه مدت و حسابهاي بلند مدت اروپا و آمريكا تصميم گرفته شده بوده است و محتملاً ارتباط با سياست مشترك آنها درباره جنگ تحميلي و انقلاب اسلامي ايران داشته است عامل تازه اي را وارد صحنه بينالمللي كرده ضربهاي را در خاورميانه و بر روي مايه حياتي و محور جنگي ما وارد ساخت. برخي از مطلعين پيشبيني ميكردند كه چرخ جنگ بايد از حركت يا لااقل از سرعت بيفتد تا مشتريان شرق و غرب يعني عراق و ايران كه به قدر كافي كشته داده و از قدرت و خطرناك بودن افتادهاند به طور كلي از پا نيفتند. بلكه بتوانند نفس تازه كرده توليد و توان مجدد براي بازارهاي صنايع و توليدات و خدمات آنها پيدا نمايند. چنان كجدار و مريزشان نگاه دارند كه مشتري آنها، و طبعاً محتاج و مطيع آنها، باشند ولي نتوانند خودكفا و خودجوش و خودساز شوند.
به طور خلاصه خاورميانه و ايران انقلاب كرده را كه ميرفت مستقل و مزاحم و مدعي آنها بشود از طريق جنگي كه به دست خودشان راه افتاده و دانسته و ندانسته، به عشق قدرت دنيا يا خدمت به خدا، به اميد پيروزي سهلالحصول يا قريبالوصول، با منتهاي شدت و خصومت آغاز نموده سرسختانه ادامه ميدادند، به جان يكديگر انداختند تا حداكثر استفادههاي اقتصادي، نظامي و سياسي را ببرند و مهارشان نمايند. در هر حال اميدوار بودن ما به سقوط سهل و سريع صدام و وعدههاي پيروزي قطعي و فوري، عملاً در حكم سراب و وسيله مؤثري براي اجراي برنامه ابرقدرتها و اسرائيل بوده است.
اگر ما خيلي زرنگ و با عرضه بوده بخواهيم توطئه ابرقدرتها را كه مايلند ما زنده بمانيم ولي در اثر فرسودگي جنگ ناتوان و نيازمند آنها بوده مطيع و تابعشان باشيم، نقش بر آب نمائيم و به نجات كشورمان رسيده به پيروزي انقلاب و نظام اسلاميمان نائل شويم، راهش آيا اين نيست كه به استقلال واقعي يعني خودكفائي و به سازندگي و خود جوشي بينديشيم؟ به عوض خشونت و خصومتورزي در داخل و خارج و داعيه اصلاح جهاني داشتن و به همراه آن سرمايههاي ملي و منابع اقتصادي مملكت را تبديل به ويرانه يا تعطيل و از كار افتاده كردن، آيا بهتر نبود به ايران و به انقلاب برگشته قبل از هر كار ملت و مملكت را متحد و مستحكم و مولد ميساختيم؟
ما ميتوانيم روابط خارجي را بر مبناي استقلال و احترام متقابله گذارده مبادلات عادلانه انجام دهيم و روابط داخليمان را در خط خدائي آزادي و كرامت انساني و در جهت الفت و همكاري قرار دهيم.
آيا براي ايستادگي در برابر قدرتهاي شيطاني بيگانه كه در هر حال و به هر وسيله ميخواهند ما و هر ضعيف را بدوشند و ببلعند و براي مصون شدن از شر آنها (به جاي از بين بردنشان كه از محالات سياسي و خلقت است) و براي دفاع از حقوق و حيات خودمان، آيا منطقاً و شرعاً راهي جز هوشياري و نيرومندي خودمان وجود دارد؟ نيرومندي نيز جز از راه مجهز و مولد شدن و مجتمع و متحد گشتن آيا امكانپذير هست؟
ج) وضع اجتماعي كشور
اگر بخواهيم از وضع اجتماعي كشورمان و از افكار و روحيات عمومي تصويري ارائه دهيم شايد گوياترين تابلو همين اوضاع اقتصادي و جنگي مملكت، با دورنماي سراسر وخامت و التهاب آن، باشد! اوضاع نابسامان و ناهنجاري كه مورد انكار هيچ آدم عاقل آگاه نيست. نه در نوشتههاي سابق ما بلكه در گفتارهاي اخير بعضي از مقامات و مسئولين و نمايندگان و در آمار و مصاحبههاي رسمي اوضاع حاضر يا آينده نزديك كشور در سه جمله ”خون و خرابي و فقر“ خلاصه ميشود و بيپروا همانها را وعده ميدهند!
آيا توسعة بيكاري يا مفاسد مربوطه، فساد اداري يا كمكاري و رشوهگيريهاي كلان، يأس و نااميدي و بيتفاوتي مردم كه ناراحتيهاي رواني را به همراه آورده است، گراني شديد و قحطي نزديك با تنگناهاي زندگي كه بيش از همه روي طبقات كارمند و مستضعف فشار ميآورد و گريبانگير اكثريت ملت ميباشد واقعيات قابل انكارند؟
آيا افراد زيادي در همه طبقات ديده نميشوند كه از قديم مسلمان مؤمن و مقدس بوده يا در دوران مبارزات گرايش صادقانه نسبت به اسلام و انقلاب پيدا كرده بودند و حالا از انقلاب و نظام و از مسلماني و اسلام برگشته بسياري از آنها شديداً ابراز ندامت و انزجار دارند؟
آيا در ميان نهادها، در طبقات موسوم به مستضعف و مورد حمايت و در درون دستگاه حاكم ترديدها و بازگشت و تزلزلهاي فراوان حاصل نشده است؟
آيا با وجود تبليغات يك جانبه و صحنهسازيهاي ماهرانه توجه مردم به مساجد و محافل و تجمع آنها در راهپيمائيها و اجتماعات يا حرف شنوائيشان از اوامر امام و مشاركتشان در رأي دادنها و غيره سال به سال دچار نكث و نقضان آشكار نشده است؟
همه اينها دلالت بر چه چيز دارد؟
البته ارادت و اطاعت متوليان و گردانندگان و نهادها (يا تظاهر به آن) نسبت به امام هنوز قوي بوده تا حدودي جبران تضادهاي داخلي و نقطه ضعفها را مينمايد و عامل مؤثر در ادامه و انسجام سيستم ميباشد اما تا كي وتا چه حد؟ آيا غير از خدا هيچ موجودي هوالحي القيوم ميتواند باشد و غير از او كسي را داريم كه هميشه بيدار و هوشيار و داناي عليالاطلاق باشد؟ آيا بالاخره ملت و دولت ايران نبايد متكي به خدا و خودشان و اداره كننده امورشان باشند؟
آيا هفت سال تفرقه و تخريب و تخاصم كه تحت عنوان انقلاب و اسلام اجرا گرديده است و جمع كثيري از مردم ايران شاهد و نگران آثار آن شده و خود را بر لبة پرتگاه جنگ و جهنم ميبينند ما را حسرت زدة وحدت و وضعي كه در آستانة پيروزي انقلاب داشتيم نمينمايد و نبايد به اين آيات قرآن كه زبان حال آن زمان و دستورالعمل و رمز پيروزيمان بود برگرديم؟
واعتصموا بحبلالله جميعاً و لاتفرقوا واذكروا نعمه الله عليكم اذا كنتم اعداء فالف بين قلوبكم فاصبحتم بنعمته اخوانا و كنتم علي شفا حفرة منالنار فانفذكم منها و كذلك يبين الله لكم آياته لعلكم تهتدون(8)
چرا چنين شدهايم؟
آيا خارجيها باعث اين بحرانها و بيچارگيها شدند؟ آيا خود ما و گردانندگان امور سهمي و تقصيري يا لااقل تأثيري در ماجرا نداشتيم؟ آيا مسئوليتي نداريم؟
ما چون در اين نشريه در صدد انتقاد نيستيم كسي را محكوم نمائيم جواب پرسشهاي فوق را به صورت اثباتي و استدلالي نميدهيم. قضيه را از زاويه منفي نگاه كرده يك سلسله اگرهائي را نسبت به آنچه تحقق نيافته است مطرح ميسازيم:
1ـ اگر بعد از پيروزي انقلاب صادقانه و عادلانه بر طبق خواستههاي ملت و شعارهاي انقلاب با يك برنامه منظم عمل ميشد و انقلاب به سوي انتقام در داخل و انبساط به خارج انحراف نمييافت آيا اوضاع به صورت فعلي درمي آمد؟ و آيا انقلاب كرده بوديم كه چنين بشويم؟
2ـ اگر با وفاداري به خواستهها و وعدههاي پيش از پيروزي انقلاب، در كشورمان آزادي و حاكميت ملي شورائي برطبق قرآن و قانون اساسي برقرار ميگشت و اختناق و انحصار و حاكميت روحاني تحميل نميشد آيا به اين اندازه ضد انقلاب و مشكل و مدعي پيدا ميكرديم؟ آيا علاقهمندان و ارزشمندان و دانشمندان مملكت گريزان يا خانهنشين ميشدند؟ آيا نابسامانيها و آزار و گرفتاريها به حدي ميرسيد كه اكثريت مردم در غالب طبقات ناراحت و ناراضي و مستأصل گرديده از انقلاب و از عمل خود پشيمان باشند و بدبين نسبت به خدا و دين شوند؟
3ـ اگر گروگانگيري انجام نشده اكتفا به قطع رابطه با آمريكا و اخراج ديپلماتها ميكرديم آيا همسايگان و ابرقدرتها در قسمت عمدهاي از دنيا عليه ما متحد ميگشتند؟ آيا مصائب جنگ و اين همه مكافات را براي خود فراهم ميكرديم؟
4ـ در گروگانگيري آيا كلاه بزرگي به سرمان نرفت؟ چه ادعاها داشتيم و تن به چه موافقتنامهاي داديم! در آزاد كردن گروگانها كه بالاخره با دست خالي تن به آن داديم اگر تعلل نميشد و از فرصت مساعد و شرايط تعهدي كارتر استفاده به عمل ميآمد، آيا كار منجر به روي كار آمدن بدتر از كارتر و امضاي موافقتنامه الجزائر كه بيشباهت به معاهده تركمان چاي نيست و به از دست دادن ميلياردها دلار موجودي و مطالبات و دعاويمان و پرداخت غرامات اضافي ميگشت؟…
5ـ اگر در مملكت آزادي عقيده و قلم و اجتماعات و انتخابات آن طور كه در قانون اساسي آمده است وجود ميداشت و يك طبقه انحصارگر ميداندار سياست و تصميم گيرندگان صاحب اختيار نميشدند و مردم ميتوانستند در مسائل كشور از طريق احزاب و مطبوعات آزاد روشن شده نظر بدهند و از طريق نمايندگان واقعي مشاورت و دخالت نمايند و به جاي حاكميت يك طبقه حاكميت ملي تحقق مييافت آيا جنگ به صورت تهاجمي و ويراني در ميآمد تا هست و نيست ما را ببلعد و آخرت و دنيايمان را به هلاكت بكشاند؟…
6ـ اگر قانون اساسي كه تغيير يافته خودشان و تصويب شده اكثريت قاطع ملت است و آن را مقارن يا معادل اسلام اعلام كردهاند، صادقانه اجرا ميگرديد و به آن احترام گذاشته قواي سه گانه تقنيني، قضائي و اجرائي، با حفظ استقلال و آزادگي و تعهد، مجريان آن ميشدند آيا مجلس نقش مؤثر و مسئول خود و پشتيباني ملت را از دست ميداد؟ آيا قوة قضائيه كه ميبايستي نگهبان قانون باشد با بيعدالتيها و بخشنامههاي خلقالساعه از بين برنده حقوق و قانون ميشد؟ آيا قوه مجريه از حيثيت و قدرت ميافتاد؟
7ـ اگر بر مبناي آزادمنشي و رسم هموطني و همكيشي و بر طبق قانون اساسي با افراد و گروههاي وفادار به انقلاب و نظام عمل ميشد آيا جامعه تا اين حد دچار تفرقه و بدخواهي و گسيختگي ميگرديد؟
8ـ اگر از ابتدا بر طبق شعار اصلي انقلاب برنامهها در جهت استقلال و سازندگي و خودكفائي ميرفت و حكومت واقعاً اسلامي (نه اسلام حكومتي با حاكميت روحاني) ميداشتيم آيا اوضاع معنوي، اقتصادي و اجتماعي به صورتي كه اينك شاهد آن هستيم درآمده اين چنين مفلس و سرگردان و مأيوس ميشديم و ملت در لبه پرتگاه آتش قرار ميگرفت؟…
چه خواهيم شد؟
مقامات معتقدند و در تبليغات رسمي چنين وانمود ميشود كه عيب و اشكال عمده و وخامتي در كشور وجود ندارد و هيچ طور نخواهيم شد. جز آنكه انقلاب و نظام استقرار و استيلاي بيشتر يافته است و ملت شهيدپرور گوش به فرمان باك از شدت و وسعت بحرانها نداشته با سربلندي و نيرومندي تحمل هر محروميت و سختي را، براي پيروزي تا سر حد نابودي مينمايد. اسلام را در دنيا برقرار خواهيم كرد، مستضعفين جهان را نجات و حاكميت خواهيم داد و شعلههاي طغيان و انقلاب عليه مستكبرين هر دم فروزانتر و عالمگير خواهد شد.
ما نميخواهيم و نميتوانيم اين اظهارات و ادعاها را، كه خودشان هم ديگر با اطمينان و استحكام سابق به زبان نميآورند، با رقم و مدرك رد كنيم. چون اطلاعات و تبليغات انحصاري بوده نميخواهند غير از آنچه آنها ميخواهند چيزي گفته شود يا آمارگيري و آراءگيري به عمل آيد. بنابراين جواب پرسش فوق را به صورت حالات و احتمالات مختلف و متصور ارائه مينمائيم تا هموطنان محترم و خوانندگان عزيز و خود مقامات هر طور كه صحيح مييابند اتخاذ نظر كنند. ولي نميتوانيم از ابراز نگراني نيز خودداري كرده نگوئيم كه در صورت ادامه جريانها و عدم تغيير اوضاع و تصميمات مصيبت عامتر و لاعلاجتر خواهد گشت.
وجود امام همان طور كه در بررسي وضع اجتماعي اشاره كرديم، فعلاً نقش حافظ و ناظم را ايفا كرده جلوي آشفتگيها و سردرگميها را گرفته است ولي اين حالت و كيفيت تا كي و تا چه حد خواهد بود؟ بعلاوه حفاظت و ممانعت ايشان آيا ميتواند جلوي سنتهاي خلقت در شكست و هلاكت را بگيرد؟
بنابراين ميپردازيم به ارائه و بحث مختصر روي حالات و اجتماعات متصور در هر يك خطرات و امكانات.
الف) بحران اقتصادي
در بحث “كجا هستيم و چگونهايم” ديديم كه اقتصاد كشورمان در اثر جنگ بيپايان، سقوط فاحش قيمت نفت و نارسائيهاي شديد مديريت و توليد، به وخامت وحشتناك و بنبست غير قابل انكار رسيده است. همه چيز خبر از توقف وتعطيل و قحطي عمومي يا شورش و انفجار ميدهد و در هر حال سه احتمال وجود دارد:
الف ـ 1) با بسيج عامي كه فرمان دادهاند پيروزي ما در جنگ قطعي و نهايي و فوري صورت پذيرفته دوران ركود و سختي نيز بيش از آنكه آثارش محسوس و مؤثر شود، سپري گردد.
الف ـ 2) نظر به اينكه اولاً ملت شهيدپرور براي نان و رفاه يا آزادي و عدالت انقلاب نكرده است، ثانياً شعب عليابن ابيطالب الگوي او بوده تحمل بينهايت دارد مسائل و بحرانهاي اقتصادي براي او اهميت نداشته تا پيروزي كامل پايداري خواهد نمود و ثالثاً پس از پيروزي بر عراق توليدات و كارها به جاي خود برخواهند گشت.
الف ـ 3) با توليد داخلي و منابع صادراتي چاره جبران بحران به عمل آمده انقلاب و مردممان بارورتر و برومندتر از اول خواهند شد.
حالت الف ـ 1) كه خدا كند درست درآيد. بنا به تجربيات گذشته، با توجه به كمكهايي كه حريف دريافت ميدارد كه از آن جمله است نزديك شدن سوريه به عراق و راه افتادن نفت عراق از آن طريق و همچنين جريانهاي عمومي سياست جهاني بسيار مفيد به نظر ميآيد كه تحقق پيدا كند و كمتر ممكن است آدم عاقل همه هست و نيست خود را اين چنين به خطر بيندازد.
حالت الف ـ 2) علاوه بر آن كه فرض ابتدايي آن صحيح نبوده مقايسه انقلاب اسلامي ايران (كه هدف آن آزادي ـ استقلال و حكومت اسلامي با عدالت و بركت بوده است) با رسالت حضرت خاتمالانبياء (كه همچون ساير پيامبران براي دعوت و حركت انسانها به سوي خدا و آخرت بوده است) قياس معالفارق ميباشد. فرض دوم نيز يعني تحمل بينهايت قاطبه مردم با واقعيت تطبيق نكرده و خلاف آن ظاهر شده است. مضافاً به اينكه وقتي امكانات و ضروريات لازم براي حركت و حيات از دست يك ملت گرفته شد و همه چرخها از كار افتاد، عامل شور و تحمل چه ميتواند بكند؟ در دنياي صنعتي و متمدن امروزي، كه زندگي روزمره ما نيز خواه ناخواه به همان صورت درآمده است، جريانها و امور جهان پيوسته و وابسته به يكديگرند كه وقتي يك جزء يا عضو از كار بيفتد تمام ماشين ميخوابد. دويست سيصد سال پيش كه شهرها و روستاها و حتي خانوادهها با منابع زراعتي و فعاليتهاي دستي و مديريت انفرادي حالت تقريباً مستقل و خودكفا و مجزا داشتند و هر قسمتي ميتوانست تا مدتي روي پاي خود ايستاده مانند قلعههاي جنگي تحمل محاصره را بنمايد، آسيبپذيري و فروپاشي مانند امروزه نبود. زندگي اجتماعي و ماشيني انسان را به شدت اسير تمدن و توليدات خود كرده برخلاف جوامع انفرادي و بدوي با استقبال از قحطي و يا انتحار اقتصادي تا توقف و انجماد جريانهاي حياتي كشور (مانند خوراك، پوشاك، درمان و درآمد يا انرژي، ارتباطات، صنعت و مديريت) دوام بياوريم و از عهده اتمام جنگي برآئيم كه هفت سال است نتوانستهايم با همه ايمان و اراده و ايثار و به كار انداختن نيروها مهارش بنمائيم. به نظر ميآيد چيزي جز يك تصور باطل و خيال واهي نباشد! وضع بسيار وخيمتر از آن است كه تبليغ يا تصور مينمايند!
اين مطلب صحيح است و تاريخ نظائر زيادي نشان ميدهد كه شهري يا پايتختي به محاصره افتاده تحمل محروميتها و سختيهاي جانفرسا را بر خود هموار كردهاند. آنچه آذوقه و حيوانات زنده داشتهاند خورده به حال زار و نزار افتاده معذلك تسليم دشمن نشدهاند. ولي فرق مسئله در اين است كه آنها در معرض تجاوز بوده يگانه راهشان از نظر شرعي و ملي و انساني دفاع و فداكاري و شهادت بوده است. ولي ملت ايران پس از تخليه و پيروزي خرمشهر چنين وضعي را نداشته شرعاً و قانوناً و مصلحه ملزم به استقبال از بيچارگي و مرگ نبوده است. راهحلهائي عاقلانه و خداپسندانه و پيروزمندانهتر داشته است و دارد.
تازه پس از پيروزي و با فرض سوم يعني سرنگوني و سقوط صدام و حزب بعث مگر به راه انداختن مجدد ماشينهاي اقتصادي خوابيده و خراب دو كشور و جوابگوئي به نيازها و مسائل معاشي و اداري دو ملت غالب و مغلوب، كار آساني است؟ مسئله و مصيبت آيا به همين سهولت خاتمه يافته همسايگان و ابرقدرتها ما را به حال خود رها خواهند كرد، و جنگ و مقاومتي خيلي شديد و جانفرساتر در انتظارمان نخواهد بود؟
٭ ٭ ٭
حالت الف ـ3) كه در مصاحبهها و تبليغات روي آن تكيه ميشود، براي دلخوشي مردم و سرگرمي خودشان خوب است ولي وعده و برنامه تازهاي نيست. اگر در ظرف چند سال بعد از استعفاي دولت موقت كه ميگويند كارها و جريانها حالت عادي و فعال زنده داشته و راه براي تحرك و توليد باز بوده است، كاري از پيش نبردهايم و به طور متوسط و مستمر شاهد كاهش خودكفائي و سازندگي بودهايم، حال چگونه ممكن است در شرايط بحراني حاد فعلي يا بعد از اين و با بسيج عام و اختصاص يافتن همه سرمايهها و نيروها به جنگ، توليدات و صادرات سرشار احيا كنندهاي امكانپذير باشد؟ مگر آنكه معجزي رخ داده دنيا دگرگون شود و خدا چاره ساز امرمان گردد.
اما در منطق اسلام و قرآن، ما چه عدالت و تقوائي در اعمال و رفتارمان با دوست و دشمن به خرج دادهايم كه انتظار وعدة الهي و من يتق الله يجعل له مخرجا و يرزقه من حيث لا يحتسب(9) را داشته باشيم؟
ب) بحران جنگ
رهبري انقلاب و متوليان نظام، با وقوف به بحران حاد اقتصاد و جنگ و با احساس اينكه كفكگيرها به ته ديگ خورده است همانطور كه در بحث “ب) جنگ و جبهها” اشاره شد از يك طرف برنامه و بارها را سبك كردهاند و از طرف ديگر دست به خطيرترين اقدام بعد از آغاز جنگ زده متوسل به آخرين تير در تركش شدهاند و خدا ميداند براي چندمين بار وعده قطعي پيروزي نزديك و نهائي را دادهاند.
برنامهاي كه آن را سبك كرده به حداقل رسانده و حتي حرفي هم از غرامت گرفتن زدهاند قبلاً گفتيم كه از زبان آقاي رئيس جمهور اعلام گرديده اكتفا به سقوط صدام و حزب بعث كردهاند. براي تحقق قطعي و نهائي پيروزي نيز دست به خطيرترين اقدام زده فتوي و فرمان بسيج كلي عام صادر كردهاند.
در گذشته نيز نظير اين وعدهها و وظيفهها داده ميشد. اما چنين قاطعيت را نداشته تصميمگيري روي ناچاري و دست پاچگي يا عصبانيت نبوده آخرين برگ برنده و كل موجودي كشور را به ميدان نياورده بودند. بر لبة ”وحشتناك همه يا هيچ“ و انتخاب ”پيروزي يا نابودي“ نبوديم.
بعد از تخليه خرمشهر و فرار صداميان حمله به بصره را داشتيم ودعوت از عراقيها براي استقبال از قشون ظفرمند اسلام والفجرهاي يك و دو تا نهم را داشتيم كه هريك از آنها ميبايستي برطرف كننده شبهاي ظلمت و ظلم و برقرار كننده پرچمهاي پيروزي ما و سرنگوني صدام و ابرقدرتها باشد. مجنون را گرفتيم كه مژده انسداد راههاي حركت و رگهاي حيات حريف را ميداد. با يك دنيا شهامت و شهادت در فاو پياده شده گلوي صدام و حاميانش را در چنگال گرفته تن به تلفات فوقالعاده داديم، اخيراً فكه و مهران و حاجي عمران صحنة خونينترين برد و باختهاي مرگ و زندگي شده است… ولي باز هم نهضت ادامه دارد. انگار هنوز سر جاي اول هستيم و اين قافله سر دراز دارد.
اينك، بدون آنكه در صدد باشيم كارآيي برنامههاي فوقالذكر را رد يا اثبات نماييم، به ارائه احتمالات جنگي آينده ميپردازيم. احتمالاتي كه كما بيش منطبق با حالات اقتصادي بند قبلي ميباشد:
ب ـ 1) پايان جنگ از طريق نظامي و پيروزي نهايي.
ب ـ 2) ادامه جنگ در اثر پيروزي نسبي و پيشروي اضافي در خاك عراق.
ب ـ 3) ادامه جنگ در اثر پيروزي عراق و پيشروي در خاك ايران.
ب ـ 4) شكست ايران.
ب ـ 5) پايان عادلانه و شرافتمندانه جنگ از روي واقعبيني و دورانديشي.
حالت ب ـ 1) آرزوي ما و هر ايراني است اگر چه با حضور عوامل و جريانهاي داخل و خارج، با توجه به تجربيات گذشته و با تفاوتهاي مثبت و منفي اين بار احتمال آن ضعيف بوده محال به نظر ميآيد. ولي به فرض كه انشاءالله چنين شود، تازه به كجا رسيدهايم؟ حساب هفت ساله را كه بكنيم خواهيم گفت موفق شدهايم يك جاني متجاوز بدسرشتي را نابود كرده به كيفر برسانيم و دست ياران سياسي او را از حكومت عراق بركنار نمودهايم، ضمن آنكه حاميان خارجي صدام را سرشكسته و خوار كردهايم! اما در عوض چه دادهايم؟ صدها هزار نفر از ارزنده ترين مردم مسلمان مجاهد ايران را به كشتن دادهايم و به همين اندازه يا بيشتر از مردم مسلمان و غيرمسلمان بيگناه يا مجبور شده عراق كشته شدهاند. چقدر خرابي و خسارت به بار آمده است، كه به فرض جبرانپذير بودن، قرنها و نسلها بايد صرف وقت و قبول محروميت و تلاش شود… آيا كيفر و انتقام از يك يا چند نفر و اثبات اينكه هرچه خواستهاند و گفتهاند شده است و بايد بشود، عقلاً و شرعاً و عملاً ارزش اين همه خون و خرابي و فقر را داشته است؟ خدايي كه دفاع و دوام را واجب كرده و تعدي و تلافي را منع نموده است و ضمناً حساب و عذاب مجرمين را خود به عهده گرفته موكول به آن دنيا نموده است آيا رضا به چنين رفتار ميدهد؟ ملت معاصر و آينده ايران چه قضاوت خواهد كرد؟ تاريخ چه خواهد نوشت؟ تبعات و آثار و آينده مملكت و انقلاب و منطقه و مردم عراق چه خواهد بود؟… آن طور كه آقاي رئيس مجلس در خطبة نماز جمعه مورخ 13/2/65 گفتهاند آيا ملت و دولت مغلوب عراق دست و محبت به دولت غالب ايران داده همسايگان از ما استقبال و با ما اتحاد كرده دست جمعي منطقه را از شر ابرقدرتها و دنيا را از بلاي اسرائيل و امپرياليسم پاك خواهيم كرد!؟
آنچه محقق است و شايد بيشتر به خاطر آن اين بسيج و بساط راه انداخته شده و از هم اكنون به نتيجه رسيده است حضور و حاكميت سپاه به بهانه جنگ، در همة نهادها و ادارات ميباشد و قبضه كردن قشرهاي ملت و قدرت دولت براي فعال مايشاء شده جناحي از حاكميت، در حيات و حضور يا در غياب و بعد از مقام رهبري.
حالت ب ـ 2) كه پيشروي در خاك عراق و پيروزي نسبي با چند كيلومتر پس زدن نيروي عراق و گرفتن يكي دو شهر و سه چهار تا روستا و شهر، به بهاي ضايعات و تلفات سنگينتر از گذشته ميباشد به نظر ميآيد از ساير احتمالات واقعشدنيتر بوده مجدداً به جنگ فرسايشي برگرديم. در هر حال وعده قطعي يك سره شدن جنگ در سال جاري و حل شدن مسئله در جبههها بار ديگر نكول گردد و متوليان و دست اندركاران چند صباحي به حاكميت خود و وعده و وعيدها ادامه دهند.
اما آيا داستان به همين جا پايان پيدا خواهد كرد و جريانها به وضع گذشته برمي گردد؟ مسلماً خير.
جنگ وقتي همراه با تلفات عزيزان و انواع ضرر و زيان ادامه پيدا كند خستگي و تأثر و عصيان ممكن است چند برابر گشته مقدمة آشفتگيها و منشاء درگيريهاي فراوان بشود. عصبانيتها و خشونتهاي اجتماعي هميشه ديرتر از موارد انفرادي و خصوصي ابراز ميشود. خصوصاً اگر ترس از مزاحمت و خطرات سياسي و پليسي ايجاد عقده و اختناق نموده باشد. ولي همين كه از گوشهاي و بهانهاي سر و صدا راه بيفتد سيل خروشاني راه خواهد افتاد كه جلوگيري از آن دشوار بوده به كار بردن خشونت بر شدت آن خواهد افزود.
حالت ب ـ 3) چنانچه قدرت روحي و قدرت نظامي ما اجازه ندهند به پيروزي نسبي و پيشروي برسيم احتمال بعدي ادامه جنگ با برتري و پيروزي عراق خواهد بود. يا حداقل ناچار به قبول حالت نه جنگ نه صلح ممكن است بشويم. در هر دو صورت با توجه به شرايط بحراني اقتصادي و اجتماعي داخل كشور كه در جهت وخامت سير مينمايد و موضع نظامي و سياسي مناسبتري كه به سود عراق عمل مينمايد تحمل و تداوم اين حالات ميتواند فاجعهانگيز باشد و به صلح واقعاً تحميلي صد بار بدتر از پايان گروگانگيري بيانجامد.
در جامعه بعد از انقلاب ما البته اعتراض و اختلاف و ميل به انتقام زياد شده است، نه تنها در بين بسياري از مردم كه ناراحت و ناراضي هستند و پريشاني و پشيماني پيدا كردهاند بلكه در ميان جناحهاي حاكم يا روحانيت و حزب اللهيها كه علاوه بر تضاد و تخاصم سلاح و وسايل در اختيار دارند و از طرف ديگر ضدانقلابيها را بايد به حساب آورد كه در انتظار فرصت نشسته مواضعي را اتخاذ كردهاند و همچنين سياستهاي بيگانه كه براي خودشان حسابها دارند و در موقع مقتضي وارد ميدان خواهند شد. خدا كند كه در زمان حيات امام مشكلات كنوني به نحو عقلائي حل شود و پس از ايشان ايران عزيز ما تبديل به لبنان و بدتر از آن نگردد.
نبايد تصور كرد كليه رزمندگاني كه با لبيك اجابت به امام ايثارگري و دلاوري مينمايند پس از ايشان نيز اطاعت و شهادت را ادامه خواهند داد، بلكه بيم آن ميرود كه جبههها خالي و فاقد قدرت گشته امكان پيروزي يا مقاومت به مراتب ضعيفتر گردد و ملت ايران شاهد تفرقه و خونريزيهاي وحشتناك گردد.
حالت ب ـ 4) بزرگترين مصيبت است. خدا چنين روزي را نياورد انشاءالله كه عملكرد گذشته تصميم گيرندگان و غفلت و غرور آنان كار را به چنين جاهائي كه برگردان شعار ”جنگ جنگ تا پيروزي“ به شعار”جنگ جنگ تا نابودي“ است نكشاند.
فكر اينكه اگر جريان جنگ معكوس گشته صدام به استانهاي غرب و جنوب ما سرازير شود و شرايط و جرائم جانسوزي را بر ما تحميل نمايد پشت انسان را به لرزه درميآورد. يقيناً ملت غيرتمند و ايثارگران شهادت پيشه ما نخواهند گذاشت چنين روزهاي ذلت پيش آيد.
در وضع دفاع از حيات و حيثيت و ميهن و آئينمان قرار خواهيم گرفت. شهادت و جانبازي و وحدت عمومي بر همگان فرض خواهد شد. اما آيا بايد بگذارند و بخواهند كه كار به آنجا بكشد؟ يا رفتارها و كردارها خداي ناخواسته چنان است و انزجار ايجاد كرده باشد كه خلق زيادي به استقبال بيگانه تازه وارد يا دشمن اخراج شده بروند؟
ما در نشريات گذشته توضيح داده و توصيه كردهايم كه تا در موضع دفاع مشروع واجب و حقانيت ملي و بينالمللي قرار داريم و تا به لحاظ پيشروي و نيرومندي دست بالا را داريم، خواهان پايان عادلانه و شرافتمندانه جنگ باشند و پذيراي درخواست يا پيشنهادهاي مطمئن و معقول و قابل قبول براي صلح بشوند. در حقيقت ما تحميل كننده شرايطي گرديم كه هم تأمين غرامت و دريافت خسارتهاي وارده را بنمايد و هم ايجاد امنيت و اطمينان براي جلوگيري از نيرنگ و تجديد تجاوز بكند.
آيا هيچ فردي و هيچ امت يا ملت حق دارد مغرور به خود و به خدا بشود؟ آيا تاريخ موارد زيادي را نشان نميدهد كه پيروزمندان و پيشروندگان وقتي مغرور شده روحيه و امكاناتشان ضعيف گشته، خصم با تصميم و امداد به حملات تلافيجويانه برداشته چنان شيرازه كارها از دستشان در رفته است كه مجال به خود آمدن و نيفتادن در درة نابودي را نداشتهاند؟
ما از فرض چنين مورد و طرح اين احتمال اكراه داريم ولي آيا خوشآيند و بدآيند انسانها واقعيت جريانها، قانونمندي طبيعت و ناموس خلقت را تغيير ميدهد و نبايد پيشبيني هر پيشآمد را هر قدر ناگوار باشد كرد؟
سرچشمه شايد كه بستن به بيل چو پر شد نشايد گذشتن به پيل
ب ـ 5) وقتي است كه تصميم گيرندگان واقع بيني و خردمندي به خرج داده تا غرق نشدهايم چاره انديشند، دست از لجاجت و غفلت و از شعار و افتخار يا از انتحار بردارند.
اگر تصميمگيرندگان ما از اين به بعد واقعبيني و مصلحتانديشي را گزيده، دريافته باشند كه راه بينهايت دوري را جلوي پاي خود و ملت گذاردهاند، تا به حال به آنجا كه ميخواستند نرسيدهايم و معلوم نيست برسيم و پذيرفته باشند كه داعيههاي بلند و بالاي گذشته براي سرنگوني فوري كفر و استكبار در جهان و رفع فتنه از عالم برتر از وظيفه اسلامي و طاقت انساني بوده مخالف مشيت الهي است، در اين صورت اميد نجات و فلاح يا رستگاري و پيروزي به خواست خدا پيدا خواهد شد. با دريافت و اذعان به اين حقيقت از طرف متوليان و تصميم به چارهانديشي وخامت، نيمي از مسئله و مصيبت حل خواهد گشت. پس از آن اميد ميرود كه با حسن نيت با قبول مسئوليت و بذل همت و وحدت و فداكاري در خطي قرار بگيريم كه پايانش انشاءالله سلامت و سعادت باشد.
آيا چنين احتمال و امكان هست؟ ما نا اميد نيستيم نشانههائي در بيانات و اقدامات بعضي از آقايان ظاهر شده است هم اعلام واقعيات و اطلاعاتي سواي آنچه را كه قبلاً خواسته و گفته ميشد مينمايند، هم اعترافهاي ضمني به مشكلات و موانع نموده در رجزخوانيها تخفيف دادهاند و هم جسته و گريخته راه براي چاره انديشيها و ختم فاجعه باز مينمايند شايد از همديگر و از رهبري ملاحظه ميكنند…
اميدواريم همان طور كه امير مؤمنان، مولاي متقيان و اشجع شجاعان ميفرمود به زودي بگويند عرفت الله بفسخ العزائم.(10)
موضوع مهمي كه ميماند حوادث بعد از جنگ و اثرات آن روي تداوم قدرت و تسلط مديريت است. تا به حال جنگ تحميلي براي گردانندگان ما عامل حياتي و وسيله انحصار و اقتدار بوده است ولي با تحولي كه پيش ميآيد و ناچار بايد تن به آن داده شود لازم است براي انطباق با شرايط جديد و براي دوران انشاءالله سازندگي و حاكميت اللهي و ملي فكري شود.
جمعبندي تجزيه و تحليلها و هشداري كه نهضت آزادي ايران به مقام رهبري انقلاب، به مسئولين محترم جمهوري اسلامي ايران و به ملت عزيز ايران ميدهد به شرح ذيل خلاصه ميشود:
ـ وخامت اوضاع و بحران حاضر آنطور كه از بودجه دولت و از واقعيات و جريانهاي كشور برميآيد جدي بوده در اثر غفلت و غرور ممكن است به فجايع غير قابل تحمل و جبران ناپذير بيانجامد.
ـ عامل دست اول بحران، جنگ تحميلي است و خروج از بن بست بدون پايان صحيح و سريع جنگ امكانپذير نميباشد.
ـ ابرقدرتها به خاطر سلطه سياسي و منافع اقتصادي خودشان و تضعيف انقلاب و نظام جمهوري اسلامي ايران تداوم جنگ را همواره دامن زدهاند. اسرائيل نيز از اينكه دو نيروي مزاحم و مهم منطقه فرسوده و ناتوان شدهاند سود فراوان برده است.
ـ در اوضاعي كه دامنگيرمان شده است مسلماً خود ما بيتقصير نيستيم. در صوت وفاداري به اهداف و عهدهاي اصلي انقلاب چنين گرفتاريهايي را نميداشتيم و خلاصي از فاجعه بايد با توسل به خدا و به دست و انديشه و اتحاد خودمان صورت گيرد.
ـ براي آينده كشورمان پنج حالت قابل احتمال است:
حالت مطلوب و مورد نظر كه عرضه شده است پيروزي قطعي و فوري از طريق نظامي ولي بسيار مشكل و بعيد به نظر ميآيد. حد وسط ادامه جنگ است با پس و پيش رفتن مواضع طرفين كه در هر صورت بحران را شديدتر و مصيبت بارتر خواهد كرد.
بدترين احتمال پيروزي حريف و صلح ننگين تحميلي است كه خدا نخواهد و بايد از هم اكنون به رفع و جلوگيري آن قيام نمائيم.
بالاخره چارهجويي كامل جز با واقعبيني تصميم گيرندگان و بازگشت به خدا و ملت قابل تصور نيست.
فعلاً از خداوند رحمن نجات كشور و سعادت ملت ايران در راه خدمت به انسانيت و تقرب به خدا را مسئلت نموده اميدواريم سلامتي و فرصت براي بحث بيشتر در نشريات بعدي نصيبمان گردد.
ربنا آتنا من لدنك رحمه و هيئي لنا من امرنا رشدا
نهضت آزادي ايران
اول تيرماه 1365
عنوان | سال 1363 | سال 1364 | سال 1365 | ||||||
قانون بودجه | عملكرد | درصد عدم تحقق | قانون بودجه | ارزيابي عملكرد | درصد عدم تحقق | قانون بودجه | پيشبيني عملكرد | درصد عدم تحقق | |
1ـ درآمدها (به ميليون ريال) | 0/3355 | 2/2645 | 21% | 5/3520 | 8/2659 | 24% | 0/3399 | 0/1900 | 44% |
نفت | 0/1800 | 2/1282 | 29% | 0/1867 | 1/1157 | 38% | 0/1490 | 0/540 1 | 64% |
سايردرآمدها | 9/1555 | 0/1363 | 13% | 5/1652 | 7/1502 | 9% | 0/1909 | 0/1360 | 29% |
2ـ هزينهها | 6/3870 | 8/3377 | 13% | 9/3874 | 7/3350 | 14% | 0/3889 | 0/2900 | 25% |
جاري | 1/2684 | 8/2494 | 7% | 1/2739 | 9/2571 | 6% | 7/2659 | 0/2450 2 | 8% |
عمراني | 4/1186 | 0/887 | 26/0 | 8/1135 | 8/778 | 32% | 3/1229 | 0/450 3 | 64% |
كسري | 7/514 | 6/732 |
| 4/354 | 9/690 |
| 0/490 | 0/1000 |
|
1) بطور متوسط: 6/1 ميليون بشكه در روز و از قرار بشكهاي 12 دلار (فروش)
2) افزايش هزينههاي جنگ تحميلي پيشبيني نشده است.
3) اين حجم از اعتبار و عمليات عمراني به هيچ وجه برنامهريزي شده و قابل تأييد نيست و صرفاً بر اساس پيشبيني روندهاي موجود ميباشد.
+ پيشبيني
توضيح: ارقام قطعي جدول از نشريات مركز آمار ايران اخذ شده است.
پينوشتها:
(1) كهف 9ـ اي پروردگار ما از نزد خودت به ما رحمتي برسان و برايمان از كار خودمان راه رشد و هدايت را آسان فرما
(2) از آنچه بدان علم نداري دنبالهروي مكن.
(3) درصورتيكه اطاعت از مخلوق مستوجب معصيت خالق باشد اطاعت از مخلوق جائز نيست
(4) زمر 17- فبشر عبادالذين يستمعون القول فيتبعون احسنه اولئك الذين هديهم الله و اولئك هم اولوالالباب(پس به بندگاني مژده بده كه گوش به سخن ميدهند و سپس از بهترين آنها پيروي ميكنند. اينها كساني هستند كه خداوند هدايتشان كرده است و خردمندان همانها هستند.)
(5) بدون آنكه روي عملي بودن برنامه و تدارك مواد اوليه و قطعات يدكي كه در بخش خصوصي و دولتي مدتهاست دچار وقفه وحشتناك شده است توضيحي بدهد
(6) بنابر اين اگر جنگ تحميلي بوده است صلح نميتوانسته است تحميلي باشد.
(7) بنابراين فعلاً با هماهنگي ابرقدرتها جنگ را با نهايت شدت ادامه ميدهيم
(8) آل عمران/ 103ـ و مجتمعاً يعني با هم به ريسمان الهي چنگ زده متفرق نشويد و نعمت خدا بر خودتان را به ياد آوريد، آن زمان كه دشمنان يكديگر بوديد و ميانتان الفت و دوستي قرار داده در سايه نعمت او برادران يكديگر شديد و بر لبه پرتگاهي از آتش بوديد و شما را (خدا) از آنجا دور كرد و اين چنين خداوند نشانهها و رهنمودهاي خود را براي شما بيان ميكند. به اين اميد كه هدايت شده راه خويش را پيدا كنيد
(9) طلاق 2ـ و هركس تقواي خدا را پيشه كند براي او (خدا) راه خروج (و نجات) فراهم خواهد كرد و او را از جايي به گونهاي كه گمان نميبرد روزي و رمق خواهد داد.
(10) خداوند را با فسخ عزيمتها و برگشت از تصميمها شناختم