نمایش بی بصیرتی مطلق رهبری
۱۱ مرداد , ۱۳۹۳
مهدی نوربخش
در خطبه نماز عید فطر امسال، آقای خامنهای مسلمانان را دعوت به مسلح نمودن فلسطینیان در نوار غزه نمود. بفاصله یکی دو روز بعد از آن، قاسم سلیمانی ادعا نمود که دولت اسرائیل بزودی بهای کشتن مردم فلسطین را خواهد پرداخت. خارج از آنکه دعوت آقای خامنهای هیچگونه اثری برروی هیچ کشوری برای پشتیبانی ملت فلسطین برای ارسال سلاح نظامی نخواهد داشت، اما نفس اعلام آن از یک تریبون همگانی از بی بصیرتی مطلق رهبری خبر میدهد. اگرچه آقای خامنهای بارهها این بی بصیرتی را در طول جریانها و بحرانهای کشور به نمایش گذشته است اما اینبار و در این شرایط متحول خاور میانه این بی بصیرتی میتواند هزینه های بالایی را بر کشور تحمیل نماید. آقای خامنهای در ایجاد و حل بحران گرفتن سفارت آمریکا، جنگ با عراق، و انرژی هستهای بطور مستقیم و غیر مستقیم درگیر بوده است. آقای خامنهای در جریان تقلب انتخاباتی سالهای ۸۴ و ۸۸ بطور مستقیم دخیل بوده است. نتیجه تمامی این سیاستهای نادرست و جاهلانه هزینههای فراوانی بوده است که بر منافع ملی و سیاسی کشور وارد آمده است. سیاستهای آقای خامنهای نه تنها در زمینه سیاست خارجی برای کشور بسیار هزینه آور بوده است، که بغیر از ایجاد اختناق داخلی که بسیاری از نیروهای خردورز را از صحنه سیاست داخلی کشور به گوشه رانده است، در بسیاری از زمینههای دیگر نیز ناتوانی خودرا به وضوح نشان داده است. یک نمونه از این سیاست ها اصرار آقای خامنهای برای ازدیاد جمعیت کشور میباشد. این سیاست هرگز پایه و بنیان علمی نداشته و در کشوری که تا بحال نتوانسته است بین بازار کار و ایجاد رشد جمعیت توازنی منطقی برقرار نماید و با خشگ سالیهای پی در پی و کمبود آب مواجه بوده است، ازدیاد جمعیت کشور را با بحرانهای عدیده دیگری روبرو خواهد نمود.
ایران بعنوان یک کشور با یک ایدئولوژی ارزشی، که بتواند به انسانها برای انتخاب حکومت و حق تعیین سرنوشت سیاسی خود احترام گذارد، سالهاست که با شکست روبرو گردیده است. شاید بهترین ارزیابی این افول را بتوان در بهار عربی مشاهده نمود. آقای خامنهای در ابتدای این تحولات، بهار عربی را یک بیداری اسلامی نامید. با گذشت زمان و تحولات جدید در این کشورها، بیشتر مشخص گردید که نگرش باین رویدادها توسط آقای خامنهای نه با یک درک واقع گرایانه از این حرکتها بلکه کلا با جهل و عدم درک صحیح او توام بوده است . تونس، کشوریکه از بهار عربی با یک موفقیت کامل بیرون آمده بود، نشان داد که نه تنها به مدل حکومتی ایران اعتنایی نداشته است که به ایدئولوژی توسعه طلبانه، اختناق و خشونت طلب حکومت ایران با تعیین یک مدل حکومتی فراگیر مردمی که به ارزشهای دموکراتیک احترام گذاشته و برای مردم تونس حق تعیین سرنوشت سیاسی خود را به رسمیت میشناسد، نه گفته است. قانون اساسی این کشور نه تنها بین مردم برای مشارکت در سیاست این کشور فرقی نگذاشته است، که حتی هیچ مذهبی، مذهب رسمی این کشور اعلام نگردیده تا متولیان مذهب رسمی نتوانند بین مردم افتراق و اختلافی برای میزان مشارکت در سرنوشت خود بوجود آورند.
اما ایران شکست خورده در یک جنگ ایدئولوژیک که نتوانسته بود انقلاب خود را بعنوان یک مدل سیاسی عرضه نماید، مانند تمامی حکومتهای مستبد و توسعه طلب، به خشونت بین المللی و منطقهای روی آورد. بسط خشونت تنها راهی بود که ایران میتوانست نفوذ خود در در منطقه افزون نماید. مدلی که ایران در داخل کشور بکار گرفته بود تا مخالفین سیاسی خودرا منکوب نماید در مورد سوریه و عراق نیز بکار گرفته شد. حزبالله در لبنان یکی از پروژههای موفق ایران بوده، اما در عراق و سوریه با شکست کامل روبرو گردیده است. در سوریه همان بهار عربی با تمام خصوصیات بقیه کشورهای تجربه کننده بهار عربی خود را ظاهر نمود. اما حکومت ایران از همان ابتدا حتی زودتر از آنکه عربستان سعودی و آمریکا به حمایت مخالفین بشار اسد بپردازند، این جنبش را وابسته به عوامل خارجی دانسته و از دولت استبداد گر بشار اسد به خاطر مواضع ضد اسرائیلی او حمایت نمود. بهار عربی سوریه با حمایت ایران سرکوب گردیده و بهار عربی مصر با نفوذ و حمایت عربستان سعودی بدست سکولارها و ارتش مصر داده شد تا سرکوب گردد. دو جنبش مردمی که برای تشکیل دو دولت دموکراتیک تشکیل یافته بودند، بدست و نفوذ دو دولت خود کامه در منطقه نتوانستند به نهایت مطلوب دست یابند. کشور عراق که سالها از حمایت کامل ایران برای تصفیه نیروهای سنی از قدرت و اعمال مدل خشونتی ایران برخوردار بود در مرز ناتوانی مطلق سیاسی قرار گرفته است. دولت نوری المالکی از آمریکا طلب کمک مینماید تا کاری را که ایران برای او نمیتواند انجام دهد، شکست داعش، آنها انجام دهند. دو کشور سوریه و عراق هر دو در ضعف و در مرز تجزیه و ادامه خشونت قرار گرفته اند. هر دو نمونه اشکاری هستند از شکست ایران و مدل تجویزی رهبری در اعمال خشونت. هر دو کشور چالشهای منطقهای و امنیتی جدیدی را برای ایران به وجود آورده اند.
حمایت از جنبش به حق فلسطین برای پایان دادن به سلطه نظام نژاد پرست و اشغالگر اسرائیل برای هر انسان اخلاقی کاملا واجب و منطقی به نظر میرسد. اما در رابطه با ایران، نظامی مستبد و سلطه گر که به آزادی شهروندان خود احترام نمیگذارد نمیتواند از حقوق فلسطینیان به عنوان یک کشور و مردم آزاد دفاع نماید. در بین فلسطینیان بسیاری به جنبش عدم خشونت اعتقاد داشته که با منطق آقای خامنهای هیچ تناسخی ندارد. اسرائیل غاصب شروع کننده جنگ و حمله به غزّه بوده است. حمایت از دفاع مردم فلسطین در مقابل خشونت نظام نژاد پرست اسرائیل نیز کاریست کاملا اخلاقی و مطابق با قوانین بین الملل. اما دعوت آقای خامنهای برای ارسال سلاح نظامی به فلسطینیان در ملا عام نه به نفع مردم فلسطین و نه به نفع ایران خواهد بود. فلسطینیان سالهاست که مورد نکوهش کشورهای غربی برای همکاری با ایران در تهیه موشکهای دفاعی قرار گرفته اند. دعوت آقای خامنهای به وضوح نشان میدهد که ایران حتی از افشای آن در ملا عام ابایی ندارد.
ایران در حال حاضر با کشورهای اروپای و آمریکا مشغول پایان دادن به مناقشات هستهای خود میباشد. پیش از این دور مذاکرات، گروهی در سنای آمریکا خواستار فشار بیشتر بر روی ایران از طریق وضع تحریمهای بیشتری بوده اند. این گروه از سناتورها که بیشتر تحت تاثیر اسرائیل بوده اند، تمامی کوشش خودرا بکار گرفته تا بقیه سناتورها را قانع نموده که فشار بیشتر بر روی ایران، امتیازات بیشتری را برای غرب و آمریکا در مذاکرات به ارمغان خواهد آورد. دو سوم اعضای مجلس نمایندگان آمریکا، از دولت اوباما خواسته بودند که در طول مذاکرات بتوانند در تصمیمات دولت در این رابطه مشارکت نمایند. صحبتهای آقای خامنهای بدون شک به روند مذاکرت ایران و غرب لطمه خواهد زد. آقای خامنهای با جهالت و بی بصیرتی مطلق منافع ملی کشور را با چالشهای جدیدی روبرو مینماید. بسیاری بر این باورند که آنهائیکه منافع ایدئولوژیک، سیاسی و مالیشان به عدم حل مناقشه هستهای ایران و غرب گره خورده است، اجازه نخواهند داد که ایران با موفقیت این بحران را به پایان برد. آقای خامنهای با ایجاد مشکلات بر سر راه حل مناقشه هستهای کشور بدون شک و تردید راه را برای بحرانهای جدیدی هموار مینماید.