ایران و بحران عراق
۲۳ خرداد , ۱۳۹۳
مهدی نوربخش
گروه جهادی دولت اسلامی عراق و شام (داعش) در چند روز گذشته موفق گردیده است که دوّمین شهر بزرگ عراق را به محاصره خود درآورد. اگرچه تسخیر این شهر بسیاری را متعجب نموده است اما شناخت شیوه های سیاسی اتخاذ شده توسط دولت شیعی عراق و پشتبانی حکومت ایران از این شیوهها در ایجاد یک دولت کاملا شیعی در این کشور فهم این پدیده را بسیار آسان مینماید. این دوّمین شکست سیاست خارجی منطقهای ایران پس از حمایت رژیم ولیتمدار از دولت بشار اسد در سوریه میباشد. سیاست خارجی ایران که با دخالت مستقیم رهبری در بیش از هشت سال گذشته سامان جدیدی را بهخود گرفته است، منجر به ایجاد شکافهای عظیم منطقه ای، جنگ بین شیعه و سنی و عدم امنیت پایدار برای خاورمیانه گردیده است. در دو کشور عراق و سوریه، تلاش دولت ایران بر این بوده است که دولتهای این دو کشور به فکر تفاهم ملی با مردم خود نبوده، در سوریه یک اقلیت بر اکثریت حکومت نموده و در عراق، یک اکثریت بدون مشارکت اقلیت برای ایجاد یک اجماع سیاسی، دولت شیعی یک دست را بوجود آورد.
در سال ۲۰۰۲ میلادی، مصعب الزرقاوی، القأیده را در عراق پایه گذاری نمود. القأیده حتی زود تر از حمله نظامی آمریکا در سال ۲۰۰۳ به این کشور تاسیس گردیده بود. خبر احتمالی حمله نظامی آمریکا به عراق بعد از حمله تروریستی سپتامبر ۱۱، ۲۰۰۱، گروههای جهادی را برای رودررویی با این کشور در خاورمیانه آماده میساخت. او در سال ۲۰۰۶ میلادی کشته شده و طرح جدید آمریکاییان با ایجاد گروههای سنی سهوا، القأیده را در عراق بسیار ضعیف نمود. در سال ۲۰۱۱ میلادی، القأیده در عراق در ضعیفترین شکل سازمانی و تشکیلاتی خود قرار گرفته بود. در بین این سالها، جبهه آلنصره، در عراق توسط القأیده و رهبری محمد گولانی تاسیس گردید و با شروع مشارکت این گروه در جنگ داخلی سوریه، جبهه در این کشور متمرکز گردید. در ابتدای شروع جنگ داخلی سوریه، القأیده در سوریه از جبهه خواست که رهبری ابوبکر آلبغدادی را بجای ظواهری بپذیرد که مورد قبول جبهه قرار نگرفت و به انشعاب این دو گروه انجامید. بعلت عدم حمایت مردم عراق از القأیده بدنبال خشونت طلبی و خارجی بودن این گروه، القأیده در عراق ابتدا نام خود را به شورای مجاهدین و در آوریل ۲۰۱۳ به داعش تغییر داد. جنگ داخلی سوریه فرصت جدیدی برای این گروه مهیا نمود تا به بازسازی خود پرداخته و بیشترین کوشش خود را معطوف به سوریه نماید. دولت عربستان سعودی از شروع جنگ در سوریه به آنها کمک مالی مینمود و هم بشار اسد بیشترین حملات نظامی خودرا بر روی نیروهای مخالف و نه داعش متمرکز نموده بود با باور بر اینکه داعش میتواند در مقابله با نیروهای مخالف توان آنهارا کاهش دهد.
در ژوئیه امسال، داعش موفق گردید تا فلوجا و بخشی از رمادی در استان انبار را تسخیر نماید. از ابتدای این ماه کوشش برای تسخیر موصل در چند روز گذشته با موفقیت توام گردید. شهر تکریت و پالایشگاه نفتی بیجی در طول دوروز گذشته در محاصره کامل این نیرو قرار گرفته است. شهر تکریت در ۸۰ مایلی بغداد قرار گرفته است. استان الانبار در عراق و رقا در سوریه در کنترل کامل این گروه قرار دارند. شعار داعش در کشتار شیعیان و سقوط دولت مالکی و ایجاد یک خلافت اسلامی خلاصه میگردد. آنها اعلام نموده اند که بدون شک به ویران نمودن قبور و اماکن مقدس شیعیان پس از پیروزی همّت خواهند گمارد. آنها اصولا شیعیان را کافر و جایز برای کشتار میدانند. سابقه آنها در ایجاد خشونت و کشتار کاملا روشن میباشد.
اما چرا یک گروه چند هزار نفری توانسته است بخش عظیمی از کشور عراق را به تصاحب خود آورد. بهترین جواب برای این سوال را میتوان در عملکرد دولت نوری المالکی در چندین سال گذشته جستجو نمود. نیمی از خاک عراق یعنی استانهای انبار، نینوا، دیاله، صلاحدّین و سامرا سنی نشین میباشند. سنیها حدود چهل در صد مردم این کشور را تشکیل میدهند. بجز کردها، بقیه نفوذی در قدرت و دولت ندارند. دولت المالکی تمامی کوشش خودرا در این سالها برای سوا کردن این اقلیت از قدرت بکار گرفته است. ارتش عراق بطور نسبی از نفوذ سنیها پاکسازی شده است. در دسامبر ۲۰۱۱، معاون نخست وزیر این کشور، طارق هاشمی، با بر چسب کودتا از کشور رانده شده است. بسیاری از جوانان عرب که در سهوا در سالهای ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ شرکت نموده و توانستند القأیده را در این کشور بطور بیسابقهای ضعیف نمایند، از شرکت در ارتش توسط المالکی محروم گردیده اند. تحت فشار آمریکاییان در سال ۲۰۰۸، المالکی تعداد اندکی از این جوانان را به ارتش عراق راه داد. بسیاری از سنیها که در دولت صدام حسین در دولت کار میکرده اند امروز کاملا از عرصه دولت و سیاست به بیرون رانده شده اند. سنیهای عراق کاملا به دولت المالکی بی اعتماد بوده و بسیاری در این سالها به گروههای مسلحانه مخالف دولت پیوسته اند. داعش بطور موفقیت آمیزی از این نیرو بهره گرفته است و بخش قابل توجهی از مردم این کشور را برای سقوط دولت خود بکار گرفته است.
ایران همانند دخالت در سوریه وارد عرصهای میگردد که نمیتواند برای امنیت منطقه سودی داشته باشد و هزینه فراوانی را برای کشور بدنبال خواهد داشت . دولت ایران به فرماندهی حسن گوهری و مدیریت قاسم سلیمانی گروهی را برای حمایت از دولت المالکی از سپاه قدس به این کشور گسیل داده اند. اگرچه در شرایط فعلی میبایست با هزینه کردن فراوان از این نیروی مخرب و خشونت طلب جلوگیری بعمل آورد، اما راه حل بحران عراق و سوریه سیاستی نیست که تا بحال رهبری نظام ولایتمدار شکل داده و دنبال نموده است. راه حل هر دو این بحرانها آشتی ملی و راه حل سیاسی از طریق مشارکت آحاد مختلف مردم در اداره و سیاست کشور خود میباشد. در صورت عدم رهگشایی برای راه حل سیاسی این بحران ها، هر دو کشور در معرض تجزیه قرار خواهند گرفت. هر دو دولت از دولت ایران خواسته اند که برای حل بحران در کشورشان، دولتهایشان را در اعمال خشونت در مقابل شهروندان خود کمک نماید. متاسفانه رهبری نظام ولایتمدار در مورد سوریه با دولت استبدادی بشار اسد هم صدا و هماهنگ شده تا مخالفین مشروع این نظام را با خشونت سرکوب نمایند. در مورد عراق، اگرچه تمامی تلاش میبایست در جهت سرکوب این جنبش تروریستی قرار گیرد، اما دولت ایران نباید از گذاشتن شرط و شروط با دولت المالکی برای یک آشتی و تفاهم ملی صرف نظر نماید. سرکوب مخالفین درون عراق و سوریه به دولتهای منطقه خصوصاً عربستان سعودی اجازه میدهد که با شدت بیشتری از گروههای رادیکال و مخالف ایران حمایت نماید. تنش در منطقه در جهت منافع ملی کشور ما نبوده و بحرانهای شدیدتری را در خاور میانه به دنبال خواهد داشت. نگاه خشونت طلبانه و ایدئولوژیک آقای خامنهای به سیاست خارجی ایران در منطقه با شکست آشکاری روبرو گردیده است. زمان آن رسیده است که پرده از نفاقها افکنده شود و با رویکردی اخلاقی و با سیاستی که به منافع ملی کشور کمک مینماید به سیاست خارجی کشور نگاه نمود. نوری المالکی از دولت امریکا خواسته است که به دولت او در سرکوب داعش کمک نماید. چرا مردان قدرت ما میبایست پایه گذار سیاستی باشند که همواره برای ماندن آمریکا در خاورمیانه راه را هموار نماید. آیا مردان ما نمیدانند که با سیاستی غلط و پس از سالها کمک به دولتی غیر مشروع در سوریه، هنوز این کشور در آتش خشونت میسوزد؟