پیام آور آدم، بیان ویژگی های انسانی پیامبران در قرآن
مهدی معتمدی مهر
از «پیامبر» و «آدم» بسیار گفتهاند، هم قرآنپژوهان و مفسران و اهالی فقه و عرفان و هم تاریخنگارانِ ادیان و فیلسوفان انسانشناس. «پیامآورِ آدم» اما روایتی است قرآنی از بشری عادی که قراری نیست تا «فرشته» یا «اَبَرانسان» باشد. «پیامآور ِ قرآن» گرسنه میشود، میترسد، دلتنگ و نگران میشود، راه میرود و برای رفع نیازمندیهایش به تمهیدات عادی بشری نیازمند است. کارکردِ تبلیغی «پیامبر ِ قرآن» اقتضا دارد تا دردهای مردم را بشناسد. روحیات و نیازهایشان را درک کند و رنجها و حرفهایشان را هم بشنود و هم بفهمد. پس لازم میشود که پیامبر به میان مردم برود، با ایشان حرف بزند، به حرفهایشان گوش دهد و با ایشان زندگی کند و از همینرو، اصولاً طیالارض و راه رفتن بر آب و … به کارش نمیآید. سعهصدر و شکیبایی و خُلق نیکو کارش را پیش میبرد.
پیامآور ِ آدم ریشه در باور انسانشناختی قرآن دارد. زمانی که قرآن میگوید: پیامبر، انسانی همانند سایر مردم است، هرگز نمیخواهد بگوید که پیامبر کمتوان است و بلکه وقتی میفرماید که اگر این قرآن را بر کوهها نازل میکردیم، از مهابت خدا فروتن و متلاشی میشدند، در واقع از عظمت و شکوهی یگانه به نام «انسان» سخن میگوید. انسانی که فقط به واسطه انسان بودنش، از امکان تعالی و کمالجویی تا بینهایت برخوردار است. انسانی که صرفاً به واسطه انسان بودنش، الگوی مردم شده است و دیگر مردم عادی، جز در کارویژه او (دریافت وحی) در همه امور میتوانند پا به پای او پیش بیایند.
پیامآورِ آدم تنها یک حرف اساسی دارد و میخواهد بگوید که اگر عظیمترین رسالت تاریخ را انسانی عادی و عامی و بیسواد (اُمّی) با اتکا به امکانات محدود بشری به انجام رسانید و اگر آن پیامبرِ صادق، هرگز از تعاون و مشارکت و همکاری مردم زمانهاش اعلام بینیازی نکرد، دیگر بهانهای نمیماند که تفرد و جمعگریزی، خاموشی و بیتفاوتیِ ما مدعیان مسلمانی را توجیه کند. خودباوری، امید، اعتماد به نفس، تعهد، مسئولیتپذیری و پرهیز از فرافکنی، پیامِ بنیادین پیامآوری است که خود مگر «آدمی» نمینمود.
آزادی بشر، دستاورد بنیادین پذیرش پیامبری است که از موضع انسانی عادی، پاسخگو و نظارتپذیر است. جبار و مسلط بر امور مردم نیست. حق کنکاش و داوری در اندیشه و باور مردم را ندارد، به آسانی میگوید: «نمیدانم»، «میترسم»، «اندوهگینم»، «از گناهان و اشتباهاتم آمرزش میخواهم» و پیامبری برای او نه شغل است و نه امتیاز و نه حقوق ویژه و نه اسبات سلطه مطلقه و بلکه بیش از هر انسان دیگری، پاسخگوست. از چنین پیامبری هرگز دیکتاتور و سلطان و کاریزما درنمیآید. چنین است که وجه بشری ماهیت پیامبران، هم بر چیستی و چگونگی رسالت «پیامبر» و هم بر حیات فردی و اجتماعی «بشر» تأثیر میگذارد.