میثمی، الگویی برای اصلاحات و پایداری
متن سخنرانی مهدی معتمدی مهر در مراسم بزرگداشت مهندس لطف الله میثمی در نشریه چشمانداز ایران
مورخ ۲۸ مرداد ۱۳۹۷
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ ﴿۱﴾ وَوَضَعْنَا عَنْکَ وِزْرَکَ ﴿۲﴾ الَّذِی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ ﴿۳﴾ وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ ﴿۴﴾ فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿۵﴾ إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿۶﴾ فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ ﴿۷﴾ وَإِلَى رَبِّکَ فَارْغَبْ ﴿۸﴾ ( سوره شریفه الشرح )
ضمن سلام به حضار محترم و همچنین آقای مهندس میثمی
خوشحالم و مفتخر که میتوانم دقایقی کوتاه به این مناسبت صحبتی کنم. این صحبت به درخواست خود من بود. دلیلش هم این است که اگرچه این دیدار و گفتگو به مناسبت سالروز جانبازی آقای مهندس میثمی برگزار شده اما پیامی که این جلسه و این مناسبت برای جامعه ما دارد، پیامی است ضروری و راهبردی و حیاتی. یادم میآید که مرحوم مهندس سحابی در یکی از جلساتی که در حسینیه ارشاد برگزار شده بود، میگفت که اینها مناسبتهایی است تا ما از مسایل بنیادین ملی صحبت کنیم.
ما در جنبش صد و دوازده ساله از مشروطیت به این سو، کم شهید و جانباز ندادهایم اما آنچه که این اتفاق را متمایز میکند، شخصیت و پایداری مهندس میثمی در طول بیش از نیم قرن است. این پایداری یعنی تداوم «باور» و «جهاد» بر «صراط مستقیم». استقامتی که توام با تلاش و آگاهیبخشی و فداکاری و اخلاق و آرمانگرایی بوده است. یعنی تمامی آن چیزی که مردم و جنبش اجتماعی از آن تغذیه میکنند تا بتوانند این راه را ادامه دهند و از مطالبات تاریخی خویش محافظت و مراقبت کنند. امروز این اخلاق و این آرمانگرایی و استقامت یکی از نیازهای جامعه ماست. جامعهای که به انفعال و تنبلی و رخوت و روزمرگی و فرصتطلبی مبتلا شده، جامعهای که نه پیام میدهد و نه پیام میگیرد. بسته شده است. بنابراین حضور و مشارکت در این مراسم، فقط تقدیر از یک فرد نیست. ارایه یک راه حل و یک الگوست برای جامعه آسیب دیده ما.
مهندس میثمی و دوستان شهیدشان در دهه چهل، حرکت را از نهضت آزادی ایران آغاز کردند. حزبی که در مرامنامهاش گفته بود: «ما مسلمان، ایرانی، مصدقی و تابع قانون اساسی هستیم.» تحولات بعدی جامعه ایران موجب شد که مهندس میثمی به جنبش و گفتمان انقلابی پیوست و پس از آن دیگر ارتباط تشکیلاتی با نهضت آزادی نداشت. اگرچه من این جدایی را انشعاب نمیدانم و بلکه یک تحول راستین و طبیعی ارزیابی میکنم که در شرایطی که مهندس بازرگان و دکتر سحابی و آیت الله طالقانی در زندان بودند، این تصمیم مبتنی بر تاسیس سازمان، اقدامی بود لازم جهت احتراز از انفعال و تداوم مبارزات اسلامی در راستای گفتمان روز؛ اما به هر حال از آن تاریخ به بعد، ارتباط تشکیلاتی مهندس میثمی با نهضت ادامه پیدا نمیکند اما عملکرد ایشان نشان داد که پس از پنجاه و اندی سال از آن تاریخ، هنوز هم بر همان عهد و پیمان و به همان اصول پایبند است.
همانطور که در مرامنامه نهضت آمده: میثمی مسلمان است اما مسلمان بودن را به خواندن نماز و روزه گرفتن خلاصه نکرده است. مسلمان بودن میثمی به فهم توحیدی او از زندگی بشر باز میگردد. میثمی هنوز هم دنبال این حقیقت است که بداند باور به خدا و آخرت، چه اثری در روند مبارزه و حیات فردی و اجتماعی انسان دارد؟ فهمی که تنها تقدیردهنده انسان را خداوند میداند و به هیچ «اله» و معبودی جز او اعتقاد ندارد. اینجاست که آیه ۳۰ سوره فصلت معنا پیدا میکند: « انَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا». گفتن این حقیقت که جز خداوند هیچ تقدیرسازندهای نیست و هیچ کسی حق ندارد که سرنوشت و زمام امور مردم را جز با رای و اراده مردم به دست گیرد، در یک کشور توسعهنیافته که به استبداد مبتلاست، هزینههای سنگین در بر دارد؛ پس نیاز به استقامت دارد. کار کمی نیست. این عبارت فقط در کلام باقی نمیماند، در فرآِیند عمل جاری میشود. مهندس میثمی کسی است که سنگینترین هزینهها را داد اما خسته نشد و تلاشهایش را متوقف نکرد.
تعمد داشتم که آیات سوره الشرح را در ابتدا بخوانم: «فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ. » این آیات حتی اگر کلام خدا و آیات قرآن هم نبودند، کلام حق بودند. تمام کسانی که در جهان منشاء تحولی بودهاند، در هر عرصهای از هنر گرفته تا سیاست و علم و فرهنگ، کسانی بودهاند که هیچگاه از تلاش باز نایستادهاند. اگر کاری را تمام کردهاند به کار دیگری پرداختهاند. حجم انبوه تولیدات فکری و فرهنگی که از شخصتهایی مانند مولانا، حافظ، باخ، گوته و ….. باقی مانده است، انسان را به شگفتی وا میدارد که چطور ممکن است انسانی در محدوده کوتاه عمر خویش این همه کار را یک تنه انجام داده باشد؟ اما این یک واقعیت بوده است. دلیلش هم این بوده که وقفهای میان فعالیتهایشان نیافتاده است. این استمرار، مفهوم و دلیل ثمردهی تلاشهای هر کسی است که میخواهد تحولآفرین باشد اما جامعه تنبل ما مدام دچار رفتار دیگری است. پروژهای را شروع میکنیم که از ابتدا هم ضرورتی ندارد، چون برگرفته از خرد جمعی و آگاهی اجتماعی نیست و سالها سر خودمان را با آن گرم میکنیم. سالها به کار عبثی میپردازیم. زندگی مهندس میثمی اما از این دست نبوده است. به رغم مجموعه محدودیتهایی که ایشان به واسطه فشارهای اجتماعی و سیاسی و نیز محدودیتهای فیزیکی ناشی از آن حادثه با آن روبرو بوده است، ما هر کجا که بودیم و هر کجا که میرویم، میبینیم مهندس میثمی پیش از همه ما حضور دارد. در میان خانوادههای زندانی سیاسی، نهادهای خیریه، فعالیت سیاسی، کار مطبوعاتی و …..
اما حضور مهندس میثمی در عرصه تحولات اجتماعی، حضوری متمایز است. حضوری توام با تامل است. اگرچه بخش عمدهای از حضور ایشان در عرصه مطبوعات و ژورنالیسم است اما رفتار و عملکرد مهندس میثمی نشان میدهد که هیجانساز نیست. دلیلش هم این است که نگاه راهبردی و دراز مدت به پدیدهها دارد. کسی که نگاه راهبردی دارد، چندان اسیر تحولات و مسایل سطحی روزمره نمیشود، نگاه به ژرفا و افقهای دور دارد. «آخرتبینی» یعنی همین. به همین دلیل است که هم رفتار آقای میثمی در طول این ادوار و هم عملکرد «چشمانداز ایران» مبتنی بر راهبرد است؛ حتی در مسایلی که میتوانست مناقشهآفرین و توام با درگیری و تقابل باشد هم مهندس میثمی این نگاه را حفظ کرده است. در چشمانداز ایران ما بزرگترین آرشیو را در نقد جریان برانداز و مجاهدین خلق ِ رجوی داریم اما با ادبیاتی که اهل تقابل نیست. ادبیات «چشمانداز» در ادامه بینش قرآنی و سیاسی مهندس میثمی است. آگاهیبخش است. نمیخواهد دعوا راه بیاندازد.
در واقع همین نشان میدهد که میثمی متکی بر اصول ثابت خویش بوده است. شجره طیبه است و به همین دلیل است که میوه میدهد. «اصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ». (ابراهیم، آیه ۲۴) اگر فردی، جریانی یا حزبی نتواند اصول ثابت خویش را حفظ کند، به تذبذب و از این شاخه به آن شاخه پریدن گرفتار میشود. «صراط مستقیم» را از دست میدهد. یک روز به چپ میزند و یک روز راستروی میکند و در نهایت نمیتواند در جامعه اثرگذار بوده و به مدت طولانی بر آرمانهایش بایستد. دیگر نمیتواند وقتی «قالوا ربنا الله» را گفت، «ثم استقاموا» را تحقق بخشد و مصداق عمل خویش قرار دهد. چون هر روز اسیر موجی میشود. به همین دلیل من نه تنها به عنوان عضوی از نهضت آزادی، بلکه به عنوان شهروندی از جامعه ایران سپاسگزار آقای مهندس میثمی هستم که در طول این پنجاه و چند سال، همچنان یک مسلمان، یک ایرانی و یک مصدقی باقی ماند. ارزش اصلی مهندس میثمی در این است که بر صراط مستقیم ایستاد و به پیمان و اصولش وفادار ماند. میثمی مسلمان است اما فقط این نیست که وظیفه مسلمانی خود را در نماز خواندن خلاصه کند. به جهاد باور دارد اما نه جهاد مسلحانه بلکه تلاش مستمر آگاهیبخش و مبتنی بر اخلاق و اصول. میثمی ایرانی است اما نه این که بگوید «هنر نزد ایرانیان است و بس» و حرفهای تفرقهانگیز شوونیستی بزند. میثمی در زمره کسانی است که تحولات ایران را در راستای منافع ملی ایران میبیند. مصدقی است اما از مصدق کیش شخصیت نمیسازد. از مصدق یک روش و یک الگو برای مبارزه با استبداد و استعمار به دست میآورد.
این همان چیزی است که ما در فرهنگ خودمان میگوییم: زمین هیچگاه از حجت خدا خالی نمیماند. شاخصهای فکری و رفتاری مهندس میثمی و میثمیها آن حجتی را پدید میآورند که موجب میشود راه را گم نکنیم. مهندس میثمی نه تنها اعتباری برای جریان سیاسی ایران که اعتباری برای انسان بودن ماست تا افتخار کنیم که یک انسان به رغم از دست دادن دو چشم و یک دست، از چه ظرفیت عظیمی برای اندیشیدن و تلاش کردن و تولید برخوردار است.
تفاوتهای مهندس میثمی خیلی بارز است. بعد از انقلاب، طبیعتاً ایشان به جنبش اصلاحات ایران پیوست که اهداف تدریجی، مسالتآمیز و غیر خشونتآمیز را دنبال میکرد اما ایشان حتی قبل از انقلاب هم که انقلابی بود، «سرنگونیطلب» نبود. ارزیابی رفتار مهندس میثمی به ویژه در دوران زندان دهه پنجاه و پس از حادثه منجر به جانبازی ایشان نشان میدهد که حتی در آن دوره هم برای او، مساله اصلی سرنگونی نبوده است. اهداف ایجابی را دنبال میکرده است. پنجاه و چند سال زندگی ایشان در یک راستا و یک صراط، برای نسل بعد و به ویژه جوانان، حجت خدا بر زمین است. الگوی نسل جوانتر است تا ناامید نشویم، خسته و درمانده نشویم. احساس بیچارگی نکنیم. زمانی که آقای میثمی با این همه محدودیتها و فشارها استقامت کرد و پاک و استوار زیست، من هیچ حجتی ندارم که کوتاه بیایم و سازشکاری کنم.
موضوع اصلی این جلسه، نسبت میان آرمانگرایی و اصلاحطلبی است. امروزه به ویژه پس از اعتراضات و تحولات دی ماه ۱۳۹۶ ما اصلاحطلبان به شدت مورد انتقاد و اعتراض و هجوم و حتی تخریب قرار گرفتهایم، تحت این مبانی که اصلاحطلبی یعنی استمرارطلبی. یعنی رضایت به وضع موجود. در واقع، اصل این مساله و اعتراض در این است که میگویند شما مردم، اصول و آرمانهایتان را فراموش و مصالحه و ساخت و پاخت کردهاید. من ضمن آن که همچنان تاکید دارم، اصلاحطلبی تنها گزینه واقعبینانه و در چارچوب منافع ملی و تمامیت ارضی ایران است و هر راهحل غیراصلاحطلبانه، نه تنها نظام جمهوری اسلامی، بلکه موجودیت ایران و امنیت عمومی را به مخاطره میافکند اما میخواهم بگویم که مگر میشود که اصلاحطلب بود و آرمانگرا و حقطلب نبود؟ در جامعهای که مساله اصلی، استبداد است و ما میدانیم که عامل فساد و ناکارآمدی و ریشه مشکلات حلنشده و تلانبار شده ما، انباشت و تجمع قدرت فردی است و مبارزه برای حل این معضل، لاجرم هزینههای سنگین میطلبد، مگر میشود که آرمانگرا نبود؟ مگر ممکن است در عرصه مبارزه و اصلاحات قرار داشت اما خود را در معرض شهادت و فداکاری قرار نداد و مدعی اصلاحطلبی بود؟ آن که محافظهکاری میکند و نان به نرخ روز میخورد و از اصلاحات کاسبی میکند، اصولاً اصلاحطلب نیست.
مهندس میثمی در همین راستاست که یک الگو به ویژه برای نسل جوان است. زندگی میثمی به ما آموزش میدهد که اگر میخواهید پنجاه سال، شصت سال بتوانید بر مسیر حق و حقوق و حاکمیت ملت در برابر تمامی تهدیدها پایداری کنید، باید آرمان و اصول ثابت داشته باشید، باید تلاش بیوقفه داشته باشید، وگرنه خواهید شکست. هیچ کسی نمیتواند بهانه بیاورد که در این شرایط معاف هستم، حق دارم کوتاه بیایم و سرم را به زیر بگیرم. معنای «قاعدین» و «مجاهدین» همین است و فقط به مبارزه مسلحانه و جهاد به سیف خلاصه نمیشود: و لا یَسْتَوِی الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ غَیْرُ أُولِی الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِینَ دَرَجَهً وَکُلا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَى الْقَاعِدِینَ أَجْرًا عَظِیمًا (نساء، آیه ۹۵).
مهندس میثمی برای جریان فکری و سیاسی ملی مذهبی هم یک شاخص و الگوست. برخی افرادی که روزگاری زیر این بیرق بودهاند، حالا گویی خیلی دقیق نمیدانند که تکلیفشان با این عنصر «مذهبی» چیست؟ و گاهی نسبت به هر نوع بروز هویت مذهبی در عرصه عمومی و مبارزه، واکنش نشان میدهند و از «مذهب» در «عرصه خصوصی» دفاع میکنند. البته این بزرگواران از این پرسش طفره میروند که اگر چنین است، چرا هنوز اصرار دارید که خودتان را زیر تابلوی ملی مذهبی به مردم معرفی کنید؟ اما مهندس میثمی هنوز آگاهانه تعمد دارد که بگوید میخواهم ببینم باور به خدا و آخرت چه اثری بر روند مبارزه و فرآیند زیست فردی و اجتماعی ما دارد؟ مهندس میثمی و میثمیها به رغم چهل سال ظلمی که به نام جمهوری اسلامی بر مردم و ایمانشان رفت، اما شرمسار نیست که خود را یک مسلمان و روشنفکر ِ متعهد معرفی کند. این رفتار مهندس میثمی به ما میآموزد و یادآور میشود که تا بنیانهای اجتماعی جامعه ایران که «دین» یکی از این بنیانهاست، در مسیر ارزشهای عصر جدید قرار نگیرد و تا نتوانیم میان آموزههای قرآنی و مبانی اسلامی و مفاهیمی مانند آزادی، دمکراسی، حقوق بشر و انتخابات آزاد سازگاری و پیوند برقرار کنیم، نمیتوانیم انتظار داشته باشیم تحولات ساختاری رخ دهد و به دمکراسی و نوسازی اجتماعی دست یابیم. ما نمیتوانیم ادعا کنیم ملی مذهبی هستیم اما تکلیف خودمان را با حضور دین در عرصه عمومی ندانیم و متوجه نشویم که ضرورت عدم دخالت نهاد دین (روحانیت) در عرصه رسمی (حکومت)، هرگز به معنای منع دین از عرصه عمومی و سوق دادن و محدود کردن دین به زندگی فردی و عرصه خصوصی نیست و از این رسالت غافل شویم. اگر ان الذین قالوا ربنا الله و این که هیچ فرد یا گروهی سازنده سرنوشت فردی و اجتماعی ما نیستند در باور ما قرار نگیرد، نمیتوانیم در این راستا مقاومت طولانی و راهبردی نشان دهیم.
آنچه در این جمع گفتم، شاید پراکنده بود و یا تکراری؛ اما بیشتر دعایی بود و خواستی برای خودم و هم نسلانم و جوانانی که در عرصه فعالیت اجتماعی قرار گرفتهاند. اینها را گفتم تا به یاد آورم و یادآور شوم که با داشتن این الگوها راه را پیدا کنیم و دچار انفعال و خستگی و احساس بیچارگی و ناامیدی نشویم.