پیوست جلد دوم خاطرات دکتر ابراهیم یزدی
مهدی معتمدی مهر
شماره ۴۰ هفته نامه صدا، مهر ۱۳۹۹
دکتر ابراهیم یزدی طی سالها ارتباطات وسیع انسانی، سیاستورزی و روشنگری در عرصههای توامان مبارزه با استبداد سیاسی و خرافات مذهبی، نشان داد که اهل کمفروشی نیست. او نه تنها در عرصه سیاست و رفاقت کم نگذاشت، بلکه در مراقبت، ثبت و بیان حقایق تاریخی و دانستههایش از روند شکلگیری و پیروزی انقلاب اسلامی و فرآیند رهبری آن نیز، تمام تلاشش را به کار برد تا سایه مجهولات را با آفتاب «آگاهی» و «ایمان» کنار بزند.
شاید معلومات دکتر یزدی در مورد انقلاب اسلامی خیلی بیش از دیگران نبود، اما بیتردید، شخصیت کمنظیر، منظم، حقگرا و ثابت قدم او، فراتر از آن بود که رسالت روشنفکرانه و اصلاحگرایانه «آگاهیبخشی» را فدای مصلحتسنجی و گروهگرایی کند. از این رو، از تمامی آنچه میدانست و از تمامی ظرفیتش مدد گرفت و در سالیان واپسین عمر و در شرایط رنجوری جسمانی که پس از تحمل حبسی غیرمنصفانه و کینهجویانه در آستانه هشتاد سالگی بر او روا شد، دریافت که فرصت چندانی پیش رو ندارد و بر همین اساس، خاطراتش را که مبتنی بر الگویی از پیشاندیشیده و منضم به اسناد قوی و متقاعدکنندهای بودند، منتشر یا آماده انتشار کرد؛ به گونهای که پس از درگذشت ایشان، کار زیادی باقی نمانده بود و تنها ویرایش، شامل فصلبندی برخی مجلدات و مرتفع ساختن برخی اغلاط تایپی میشد.
دکتر ابراهیم یزدی از معدود سیاستمداران ایرانی است که افقهای دور تاریخ را میشناخت و بر همین اساس، امید و ایمانش را حفط میکرد. به آینده ایران و بازگشتناپذیری فرآیند گذار به دمکراسی باور داشت و این خصایص، به حکم خاطرات انتشار یافتهاش، از جوانی با او همراه بوده است. خاطرات دکتر یزدی از سیاقی متفاوت با سایر خاطرهنویسیها برخوردار است. از جنس «حکایتنویسی» و «خودگویی» نیست.
صندوقچه اسرار انقلاب، لقبی که برخی مخالفان به دکتر یزدی داده بودند، بخش عمدهای از خاطرات خویش را مستند به منابعی مسلم و محکم ارایه میدهد که با نگاهی دوراندیشانه، از دهها سال پیش جمعآوری کرده بود. انتشار خاطرات دکتر یزدی نشان داد که از ظرفیتی برخوردار است که میتواند خواننده را قانع به صداقت و همهجانبهنگری راوی کند. مبالغه نیست اگر بگوییم، خاطرات دکتر ابراهیم یزدی، نه خاطرهگویی، بلکه «تاریخ شفاهی» است که در ده جلد، تنظیم شده و تا کنون، چهار جلد آن به زیور طبع، آراسته است.
جلد دوم این خاطرات که با عنوان عبرتآموز «شصت سال صبوری و شکوری» منتشر میشوند، مشتمل بر دو بخش است. بخش نخست، «هجده سال غربت» و اقامتی ناخواسته و تحمیلی را در دیار ناآشنایان (امریکا) روایت میکند و در بر گیرنده فعالیتهای مستقل او در حوزههای علمی و دانشگاهی، جریان انجمن اسلامی فارسیزبانان و نهضت آزادی خارج از کشور است. اما این جلد، پیوست مفصلی دارد که بی هیچ متن توضیحی یا افزوده از سوی دکتر یزدی، صرفاً شامل ۲۷۱۲ نامه مرتبط با ۳۴۰ نفر از طیفهای گسترده شخصیتهای برجسته و فعالان سیاسی و اسلامی در آمریکا، اروپا، خاورمیانه و ایران است.
بازه زمانی این نامهها به سالیان ۱۳۳۹ تا ۱۳۵۷ باز میگردد. بر اساس حروف الفبا، اسامی شخصیتها و فعالان سیاسی و اجتماعی مانند ناصر آلادپوش، حامد الگار، عباس امیرانتظام، مهدی بازرگان، رضا براهنی، ابوالحسن بنیصدر، محمد بهشتی، محمد توسلی، مصطفی چمران، مهدی حائری یزدی، فخرالدین حجازی، سید مرتضی خاموشی، کمال خرازی، هادی خسروشاهی، روح الله خمینی، سید محمود دعایی، حاج سید رضا زنجانی، یدالله سحابی، علی شریعتی، محمد تقی شریعتی، عباس شیبانی، موسی صدر، احمد صدر حاج سید جوادی، جلیل ضرابی، اعظم طالقانی، صادق طباطبایی، حمید عطار، رحیم عطایی، صادق قطبزاده، علیاکبر محتشمیپور، محمد مصدق، مرتضی مطهری، محمد نخشب و محمد هاشمی رفسنجانی در زمره نویسندگان یا دریافتکنندگان این نامهها به چشم میخورند.
ویرایش اول «نامهها» که شامل هفت دفتر و بالغ بر ۴۵۰۰ صفحه میشود، در دوران حیات دکتر یزدی و با نظارت دقیق ایشان به اتمام رسیده است. دکتر یزدی در مقدمه این پیوست تفصیلی، تصریح میکند که این نامهها تمام مکاتبات این دوران نیست و بخشی از این اسناد در آتشسوزی ۲۶ دی ماه ۱۳۵۷ دفتر کارش در هوستون از بین رفتهاند و بخشی نیز پس از انقلاب و در جریان تجسسهای ماموران امنیتی، از دست خارج شده و بازگردانده نشدهاند. همچنین، دکتر یزدی بیان میکند که هنوز بخشی از این نامهها، در دسترس او قرار ندارند و ابراز امیدواری میکند که در ویرایش دوم، بر تعداد نامههای منتشره افزوده شود.
دکتر یزدی از این پیوست، با عنوان «دفتر دوم» از جلد دوم خاطرات نام میبرد، اما در انتشار جلد دوم خاطرات که در زمان حیات ایشان توسط انتشارات کویر انجام شد، بخشبندیای با عنوان «دفتر اول» قید نشده است. بنیاد فرهنگی مهندس بازرگان که از طرف خانواده مرحوم دکتر یزدی به عنوان متولی و ماذون در انتشار باقی این خاطرات و مجموعه آثار دکتر یزدی تعیین شده است، در بررسی «نامهها» به این جمعبندی رسید که این بخش، نه به عنوان «دفتر دوم» و بلکه به مثابه «پیوست جلد دوم» ارزیابی شده و مشتمل بر هفت دفتر است که به مناسبت هشتاد و نهمین سالروز تولد دکتر یزدی در سوم مهر سال جاری در کانال تلگرامی بنیاد فرهنگی مهندس مهدی بازرگان به نشانی @bonyadbazargan و نیز در سایت بنیاد به نشانی www.bonyadbazargan.com منتشر شد.
نگاهی بر اسامی نویسندگان یا دریافتکنندگان این نامهها نشان میدهد که لزوماً دکتر یزدی مخاطب یا نویسنده تمامی نامهها نبوده است و بلکه این نامهها، گاهی رونوشتهایی بودهاند که به جهت گستره مجموعه ارتباطات و فعالیتهای سیاسی و اسلامی دکتر یزدی در این دوران، در اختیار ایشان قرار گرفتهاند. با آن زندگی متلاطم، پرآشوب و سرشار از حادثه، شگفتآور است که دکتر یزدی توانسته است این اسناد ارزشمند تاریخی را از گزند روزگار محافظت کند.
دکتر یزدی در مقام انتشار این نامههای تاریخی، بر اساس رفتاری حرفهای و اخلاقی، از هرگونه دخل و تصرف در متون، حذر کرده و حتی بر ویرایشهای املایی نیز سعی نمیکند و به همان صورت و با اصالتی دقیق، این نامهها را تدوین و آماده انتشار کرد. طبیعی بود که حجم گسترده و محتوای برخی از این نامهها، امکان نشر رسمی را منتفی میسازد، از این رو، دکتر یزدی در زمان حیات، لوح فشرده «نامهها» را در اختیار چند نفر از معتمدان قرار داد تا در فرصت مقتضی و همزمان با انتشار عمومی باقی مجلدات، منتشر شوند.
مروری خلاصه بر محتوای چند نمونه از این نامهها، ضمن آن که میتواند مشوق و محرکی برای خوانندگان باشد تا به مطالعه کامل متن اهتمام کنند، به جهت آگاهسازی و تبیین برخی زوایای تاریخ انقلاب که در سایه قرار گرفتهاند، میتواند مفید ارزیابی شود. این نامهها از یک سو، گستره فعالیتهای دکتر یزدی و نقشی را که دیگر مبارزان و شخصیتها در روند مبارزات سیاسی پیش از انقلاب و مدیریت سیاسی انقلاب به عهده داشتهاند، روشن میسازند و از سوی دیگر، حاوی روایتهای ناگفتهای هستند که از تاثیر صمیمیتها و میزان همکاریهای روشنفکران سیاسی و روحانیت مبارز در فرآیند پیروزی انقلاب سخن میگویند و پیچیدگیهای شخصیتی، دشواریهای کار جمعی در ایران و تاثیر خصلتها و منشها و خودخواهیها و دوروییها و فرصتطلبیها را در روند فعالیتهای سیاسی و جنبش اجتماعی فراگیر موسوم به انقلاب اسلامی آشکار میسازند.
کلیت این نامهها نشان میدهد که دکتر یزدی در این دوران ویژه تاریخی، هماندازه با فعالیتهای سیاسی و چه بسا بیش از آن، بر آموزش فرهنگی و خودسازی اعتقادی و علمی فعالان سیاسی مقیم خارج، تمرکز و اصرار داشته است. تقریر یادداشتها، سخنرانیها، مصاحبهها و انتشار آنها در حد وسیع، تهیه و ارسال کتاب به سراسر جهان و ایجاد ارگانیسم ارتباطی میان فعالان سیاسی و اجتماعی با مراکز علمی و شخصیتهای فرهنگی مانند حامد الگار که با هدف شناساندن نهضتهای سیاسی و اسلامی ایران و خاورمیانه انجام شده است، بخش مهمی از فعالیتهای گسترده دکتر یزدی را در این دوره شامل میشوند.
مکاتباتی با ناصر آلادپوش در این نامهها به چشم میخورند. ناصر، از همراهان محمد منتظری در لبنان و برادر «حسن» است که زیر شکنجههای ساواک به قتل رسید و دکتر شریعتی، قصه او و همسر فداکارش را با نام «حسن و محبوبه» نوشت تا تمثیل زمانه از پیوند عشق، تعهد و ایمان را متجلی سازد و یادآور نمادهای عاشقانه و کهن ایرانی مانند «لیلی و مجنون» در روزگار ما شود. ناصر آلادپوش در یکی از این نامهها، ابهاماتی جدی در مورد خلافکاریهای سید مهدی هاشمی و نیز، سوءعملکردهای محمد منتظری در لبنان و هزینههای سیاسی این مشکلات را برملا میسازد و نسبت به اثرگذاری چند طلبه غیرسیاسی و ناوارد به مسائل اجتماعی در بیت آیتالله خمینی در نجف هشدار داده و از دکتر یزدی میخواهد که در این خصوص، واکنشی درخور و اقدامی موثر انجام دهد.
مکاتبات فیمابین دکتر یزدی و مهندس عباس امیرانتظام، ضمن حکایت از کنه رفاقتی دیرینه میان آنان و نیز صمیمیتی که میان آن دو با دکتر چمران برقرار است و گزارشی جامع از روند اهتمام امیرانتظام به تحصیل علم و تجربه فنی و مهندسی در آمریکا، بازگوکننده مناسبات سیاسی جبهه ملی خارج از کشور و مواضع انقلابی مهندس امیرانتظام در آن برهه تاریخی و تاکیدی است بر باور عمیق این یاران قدیمی به مبارزه در «راه مصدق». در یکی از این نامهها، مهندس امیرانتظام به صراحت از تصمیم دکتر یزدی و دکتر چمران مبنی بر اقامت در مصر و پیگیری مبارزات انقلابی و مسلحانه ابراز خوشنودی میکند. در نامهای دیگر، امیرانتظام توصیه و تشویق میکند که نهضت آزادی خارج از کشور در «کنفرانس سه قاره» در کوبا شرکت کند و در نامه دیگری به همکاری موثر و صمیمانه امیرانتظام در ترجمه، انتشار و ارسال پیامها و اعلامیههای آیتالله خمینی به نشانیهای زیادی در آمریکا و اروپا اشاره میشود.
مجموعه مکاتبات دکتر یزدی با مهندس مهدی بازرگان که ۹ نامه را شامل میشود، بخش مهم دیگری از مجموعه نامههای منتشره است که به رغم محدودیتهای ارتباطی و امنیتی آن دوران، نشان از تعاملات پیگیر و تاثیرات جدی دوسویهای میان آن دو دارد. مهندس بازرگان در مواردی تصریح میکند که فعالیت سیاسی در داخل کشور با چه فشارها و محدودیتهایی رو به رو شده و تقریباً غیرممکن است.
این نامهها نشان میدهند که کلیت برنامههای نهضت خارج از کشور و مشی انقلابی آن، مورد تایید بازرگان قرار دارد. در این نامههای هرازگاهی مفصل، گفتگوهایی پیرامون برنامهها، اهداف و ماهیت پیچیده و زمانبر مبارزه سیاسی در ایران مشاهده میشوند. به عنوان مثال، در نامهای به تاریخ آبان ۱۳۴۱ مهندس بازرگان خطاب به دکتر یزدی چنین مینویسد: «ملت ما برای درک و تمنا و طلب آزادی و دمکراسی، احتیاج عظیم و طویلی به رشد و آگاهی دارد. حتی آن خیلی روشنفکرها و آزادیخواهها در عقاید و رفتار، تفاوت فاحش با روح آزادی و دمکراسی دارند.» در این نامه تاریخی، مهندس بازرگان با صراحت، مشی و فلسفه تاسیس نهضت آزادی خارج از کشور را تایید میکند؛ تاییدی که به رغم دلسوزیها و حمایتهای فراوان بازرگان از بنیانگذاران و اعضای اولیه سازمان مجاهدین خلق، هرگز نسبت به آنان صورت نپذیرفت.
فرازی از یکی دیگر از نامههای مهندس بازرگان به دکتر یزدی به دلایل تشکیل نهضت آزادی ایران به عنوان تشکیلاتی مستقل از جبهه ملی اشاره دارد و ابراز میکند که این استقلال یا انشعاب تشکیلاتی، فقط به جهت تفاوت نگرشهای دینی و لزوم وارد کردن دین در عرصه مبارزات سیاسی نبوده و بلکه، مبتنی است بر اختلاف دیدگاه راهبردی در دو زمینه «تاکید بر استمرار رهبری دکتر مصدق» و نیز اعلام این نکته مهم که «شاه عامل تمام بدبختیهای کشور» است و باید بر استبداد شاه تمرکز داشت. به نظر میرسد که در آن زمان و در میان کادر رهبری جبهه ملی، اتفاق نظری حول این دو محور وجود نداشته است.
یادآوری همکاریهای متقابل حقوق بشری میان نهضت آزادی خارج از کشور با مهندس بازرگان و نیروهای ملی در ایران، بخش مهم دیگری از محتویات مکاتباتی را بازگو میکند که میان بازرگان و احمد صدر حاج سید جوادی با ابراهیم یزدی تبادل شده است. این سنخ همکاریها، به ویژه در خلال محاکمه بنیانگذاران شریف سازمان مجاهدین خلق و همچنین پس از تشکیل «جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر» به مثابه نخستین سازمان مردمنهاد در عرصه فعالیتهای حقوق بشری، گسترش بیشتری پیدا میکند.
۱۱۴ نامه از مهندس توسلی در این مجموعه تاریخی عرضه شدهاند که افزون بر توضیح چگونگی و دلایل اقامت در آمریکا و طرح مسایل و مشکلات فیمابین دانشجویان مسلمان و ملی با گرایشات متنوع کنفدراسیون و گزارشاتی پیرامون کنگرههای جبهه ملی در اروپا و آمریکا، حاوی ارتباطات گسترده سازمانی، برنامهریزیهای سیاسی و فرهنگی و فعالیتها و همکاریهای موثر اعضای نهضت خارج از کشور با طیف گستردهای از شخصیتهای سیاسی، مراجع و شخصیتهای روحانی است.
در یکی از این نامهها به تاریخ ۱/۵/۱۳۴۴ که دیدار مهندس توسلی با آیتالله بهشتی در هامبورگ را گزارش میکند، علاوه بر توضیحاتی در خصوص مرکز اسلامی هامبورگ، نقش دکتر بهشتی در این مرکز و تعاملات سیاسی و فرهنگی با نشریه ارگان نهضت و نیز، طرح اهداف و امکانات مبارزه سیاسی در خارج از کشور، داوریهایی به نقل از دکتر بهشتی راجع به دیدگاهها و پایگاه سیاسی برخی مراجع سنتگرا و حتی تردید در امکان همکاری با برخی روحانیون برجستهای بیان میشود که طی سالیان بعد، در کسوت عالیترین سطوح کادر رهبری انقلاب اسلامی ایران قرار میگیرند. همچنین، گرایش شدید شهید بهشتی به «ساختارهای شورایی» و حتی «شورای مرجعیت»، از نکات دیگر این نامههاست که موافقت سریع آن مرحوم با «ساختار رهبری فردی» و تلاش برای استقرار «حکومت روحانیون» را که مراتب و اهمیتی سنگینتر از مرجعیت فردی دارد، با پرسشهای اساسی مواجه میسازد.
در دفتر پنجم از این پیوست مفصل، ۲۴ نامه با آیتالله خمینی و ۱۴ نامه با حجهالاسلام والمسلمین سید محمود دعایی به چشم میخورند که مطالعه آنها در تبیین سطح مناسبات و کیفیت همکاریهای سیاسی و همچنین، ترسیم فضای توام با صمیمیت و اعتماد میان روحانیت مبارز و روشنفکران دینی بسیار مفید و آگاهیبخش هستند.
مکاتبات دکتر یزدی و آیتالله خمینی نشانگر ارتباطی وثیق و توام با صمیمیت و اعتماد است که اهداف بلند و گستره وسیعی را شامل میشود. دکتر یزدی تنها فرد غیرروحانی است که از سوی آیتالله خمینی، جایز به اخذ وجوهات و مصرف آن اعلام میشود. این نامهها حکایت از اثرگذاری دو سویه میان این دو شخصیت سیاسی در آن برهه دارد که در مواردی مانند اعلام تسلیت به مناسبت درگذشت دکتر شریعتی یا پیشنهاد احوالپرسی از ابوالاعلی مودودی، ارتباط با علمای جامعه الازهر، امور راجع به مدیریت سیاسی انقلاب و وحدت حوزویان و دانشگاهیان در راستای مبارزات ضداستبدادی و ضداستعماری، اثرات و ثمرات خود را نشان میدهند.
نامهای مفصل از آقای دعایی در این مجموعه وجود دارد که پیرامون جریانی از روحانیت مشکوک، مرتجع و وابسته به ساواک در نجف و لبنان هشدار میدهد و از افرادی نام میبرد که خواهان و مروج «مرجعیت منهای آیتالله خمینی» هستند و همچنین از تلاشهای دکتر یزدی و روشنفکران مسلمان مقیم آمریکا و اروپا در راستای خنثی کردن این توطئه ارتجاعی سپاسگزاری میشود. بنا بر مندرجات جلد سوم و چهارم خاطرات دکتر یزدی، برخی از این اسامی در ماههای آخر انقلاب، در جمع مستقر در نوفللوشاتو حضور پیدا میکنند.
نکته مهم دیگری که در نامههای فیمابین آقای دعایی و دکتر یزدی میتوان مشاهده کرد، بروز کسالت جسمانی و برخی نشانههای افسردگی و خستگی روحی آیتالله خمینی در سالیان حوالی ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۵ است. طی چند نامه بعد، آقای دعایی از اقدامات دکتر یزدی تقدیر به عمل میآورد و تصریح میکند که پیگیریهای دکتر یزدی در راستای برانگیختن فعالان سیاسی و دانشجویی و تشویق به ارسال پیامها و تلگرافهای روحیهبخش، موثر بوده است. آقای دعایی در این نامه که تاریخ ۱/۳/۱۹۷۷ میلادی را دارد، گزارشی از دیدار آیتالله خمینی با آیتالله مطهری را ارایه و ابراز نگرانی میکند که مبادا قضاوت منفی استاد مطهری در خصوص دکتر شریعتی، روی آیتالله خمینی موثر واقع شود.
نامهنگاریهای دکتر یزدی و دیگر شخصیتهای ملی و مسلمان با امام موسی صدر و دکتر جلیل ضرابی حائز اهمیت فراوانی هستند. دکتر جلیل ضرابی، پزشک متعهد و مسلمان و از اعضای اولیه نهضت آزادی بود که جهت اخذ بورد تخصصی طب اطفال در آمریکا زندگی میکرد و سپس، به منظور یاری جنبش اجتماعی و سیاسی که امام موسی صدر برپا ساخته بود، به لبنان رفت، بیمارستانی تاسیس کرد و منشاء خدماتی انسانی زیادی شد. این مکاتبات، دلالت بر جهات گسترده مبارزات لبنان و به ویژه، ابعاد کلان «جنبش امل» و «حرکت المحرومین» دارند که دو بازوی نظامی و سیاسی ـ اجتماعی سازمانی مردمنهاد بودند که علاوه بر اهداف ناظر بر نبرد نظامی با اسراییل، رویکردی توسعهگرا، آگاهیبخش و متعهد به پیشرفت علمی و رشد اجتماعی شیعیان جنوب لبنان را نیز دنبال میکردند.
مکاتبات دکتر یزدی با آقایان موسی صدر و جلیل ضرابی، حاوی نکات عبرتآموز و ناگفتههایی از فضای پرتنش لبنان و تخاصمات درونی جبهه ضداسراییلی اعم از مسلمانان و چپهاست. این نامهها با طرح جزییات دقیق بیان میدارند که تفرقه، سنگاندازی، کارشکنی و حتی ترور شخصیت، از مختصات اجتنابناپذیر نیروهایی است که در یک جامعه توسعهنایافته، از فرصت لازم برای تربیت سیاسی مطلوب، موثر و پیشبرنده، محروم بودهاند و در قبال هدف مشترکی که دنبال میکنند، به جهت ابتلا به فرهنگ مهلک استبدادزدگی و گرفتاریهای روانی و بینشی ناشی از خودخواهی و خودمحوری، از کارایی لازم، از خودگذشتگی و صفاتی که لازمه رسیدن به آن اهداف بزرگ است، برخوردار نیستند.
فرازهایی از این نامهها، به روایت جفاکاریها و افتراهایی میپردازند که از سوی جریانات واپسگرا و رادیکال اسلامی و همچنین گروههای چپ مارکسیستی بر امام موسی صدر، دکتر چمران و یاران ایشان روا میشد و تحمل روزگار را بر ایشان دشوار میکرد. یکی از نامههای دکتر ضرابی، گزارشی است از گفتگوی ایشان با جلالالدین فارسی. بر اساس این نامه، جلال فارسی و یارانش مانند محمد غرضی از طرح هیچگونه اهانت، افترا، مطالب خلاف واقع و حتی تهدید امام موسی صدر و شهید دکتر چمران ابا نداشتند. فارسی بعدها کاندیدای حزب جمهوری اسلامی در نخستین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران شد و غرضی، همچنان در دوران استانداری خوزستان و در شرایط بحرانی ماههای نخستین جنگ تحمیلی، از ایذاء دکتر چمران و کارشکنی در روند مدیریت جنگهای نامنظم دست بر نداشت. آنچه در این یادداشت نه چندان کوتاه آمد، صرفاً متکی به کمتر از ۲۰ نامه از مجموعه عظیمی است که حامل حدود ۳۰۰۰ نامه تاریخی است. امید است که این نوشتار، انگیزهای برای محققان و علاقمندان به تاریخ معاصر ایران باشد و موجبات تالیفها، نقدها، ارزیابیها و حتی تقریر رسالههای دانشگاهی را بر خاطرات زندهیاد دکتر ابراهیم یزدی فراهم کند.