سخنی با منتقدان دکتر یزدی
سید امیر خرم، عضو شورای مرکزی نهضت آزادی ایران
ظرف چند روز اخیر که خبر شدت یافتن بیماری دکتر یزدی، دبیر کل نهضت آزادی ایران منتشر شده است، واکنش های متعدد و متفاوتی را در فضای مجازی و در رابطه با این خبر مشاهده کردم. نوع واکنش مخاطبان خبر را عموماً میتوان بر سه دسته تقسیم بندی نمود. اول کسانی که از سر لطف برای کسب سلامتی ایشان و رفع بیماری دعا کرده بودند و قلم به ذکر خیر از ایشان گردانده بودند. بخش دیگری از مخاطبان نیز از موضع دخالت و سهم دکتر یزدی در بروز انقلاب و تغییر رژیم شاهنشاهی به نقد ایشان – گاه نیز با زبان پرخاش و اهانت – پرداخته بودند. سومین گروه نیز کسانی بودند که از موضع زاویه گرفتن دکتر یزدی با اصول انقلاب اسلامی و جدا شدن از حاکمان اول انقلاب به او خرده گرفته و گذشته او را قابل نقد دانسته بودند. در رابطه با دو گروه منتقد دکتر یزدی، ذکر چند نکته کوتاه را ضروری میدانم.
نکته اول: در تحلیل گفتمان اصلی است مبنی بر آنکه ایده، نظر یا تحلیل هر کس در شش سطح قابل بررسی است. اگر از لایه های بالا به سمت لایه های زیرین و عمیق تر حرکت کنیم، این شش سطح عبارت خواهند بود از: سطح تکنیک، سطح تاکتیک، سطح استراتژی، سطح جهان بینی، سطح شناخت و سطح نظام پردازش ذهنی. نکته ای که در تحلیل گفتمان بیان می شود آن است که اگر مشاهده کردید که با مخاطب خود در موضوعی اختلاف نظر دارید و با وجود گفتگوهای متوالی، هیچکدام از دو طرف متقاعد نمی شوند و همچنان در موضع خود پافشاری میکنند، یک احتمال آن است که اختلاف فی مابین در سطح زیرین تری باشد و لذا تا ریشه اختلاف در سطح مربوطه مرتفع نگردد، در لایه های بالایی نیز اختلاف برطرف نخواهد شد. به عنوان مثال اگر در مورد یک تاکتیک سیاسی خاص میان شما و فرد دیگری اختلاف نظر بود و این اختلاف از طریق گفتگو قابل حل نبود، ریشه اختلاف را باید در یک سطح عمیق تر یعنی سطح استراتژی جستجو کرد. به همین ترتیب میتوان از سطح تکنیک به سطح تاکتیک حرکت کرد یا از سطح استراتژی به سطح جهان بینی و . . . . . . .
قدم بعدی آن است که پس از شناسایی سطح اختلاف، گفتگو را در آن سطح باید ادامه داد تا جایی که به مواضع و دیدگاه های مشترک دست یافت. به عبارت دیگر اختلاف برطرف شود. آنگاه باید بر اساس مواضع جدید مجدداً به سمت لایه های بالایی حرکت کرده و آنها را از نو بازسازی نمود. به عنوان مثال بر اساس نگاه استراتژیک جدید، باید به تدوین تاکتیک های جدید و تکنیک های تازه پرداخت.
نکته دوم: بر اساس همین متد و به عقیده نگارنده، با کسانی که از موضع دخالت در بروز انقلاب و ظهور نظام جدید سیاسی، گذشته دکتر یزدی را مورد نقد قرار می دهند، باید این سوال را مطرح کرد که آیا در یک سطح عمیق تر، اصولاً این دسته از هم میهنان با اصل انقلاب موافق هستند و یا معتقدند که اگر انقلاب نمی شد و نظام شاهنشاهی همچنان بر سر کار بود، شرایط کشور مناسب تر بود. لذا ابتدا باید به این سوال پاسخ داد چرا که اگر عزیزانی با اصل انقلاب موافق نباشند، طبیعی است که گفتگو بر سر این موضوع بر نقد عملکرد دکتر یزدی یا هر کس دیگر در برپایی انقلاب، اولویت خواهد داشت. قطعاً کسانی میتوانند و حق دارند با اصل انقلاب مخالف باشند و همچنان از نظام پیشین حمایت کنند، اما باید بپذیریم که تا وقتی بر روی این اصل به یک توافق ذهنی نرسیده باشیم که آیا بروز انقلاب امری اجتناب پذیر بود یا خیر و آیا امکان آن بود که از راه دیگری غیر از انقلاب، با نظام پیشین به یک همسویی و اشتراک نظر رسید یا خیر. گفتگو بر سر عملکرد بانیان انقلاب، امر بیهوده ای خواهد بود.
از سوی دیگر، در پاسخ به کسانی که اعتقاد دارند جناب دکتر یزدی و در سطح وسیع تر نهضت آزادی ایران، مسیر خود را در میانه راه از مسیر اصلی انقلاب جدا کردند و در مقابل آن ایستادند نیز بر اساس همین متد میتوانم این پرسش پیشینی را مطرح نمایم که هدف از انقلاب چه بود و آیا آنچه امروز در کشور ما میگذرد، در انطباق کامل با اهداف انقلاب سال پنجاه و هفت است. آیا تمامی آنچه اکنون در کشور ما میگذرد، زیبنده نظام جمهوری اسلامی است. پس از پاسخ به این پرسش است که میتوان عملکرد جناب دکتر یزدی و نهضت آزادی را – به عنوان نیروهای مبارز در رژیم گذشته و از جمله بانیان انقلاب – از زاویه جدایی از مسیر اصلی انقلاب مورد نقد قرار داد.
بگذارید برای روشن نمودن این دیدگاه به سخنی در این خصوص که اخیراً از سوی آیت الله سعیدی، نماینده محترم ولی فقیه در سپاه بیان شده است، اشاره کنم که فرموده اند: “در داخل کشور دو جریان اسلام ناب بر مبنای فقه جعفری و متکی به گفتمان علوی و نبوی و جریان لیبرال سکولاردر برابر یکدیگر قرار گرفته اند که از ابتدای شروع انقلاب با ایجاد زاویه کوتاهی بین نگرش امام خمینی(ره) با دولت موقت، این تقابل آغاز شد. در زمان دولت های کارگزاران و اصلاحات جریان لیبرال فعالیت هایی انجام دادند و اندیشه بازرگان زیر عبای برخی آقایان توسعه پیدا کرد و این جریان سعی کرد انقلاب اسلامی را به سوی لیبرالیسم سوق دهد تا جایی که فتنه ۸۸ را رقم زدند“.
نکته سوم: در مقاله اخیر خود تحت عنوان” ضرورت نقد قدرت” علاوه بر استدلال در چرایی نقد ساختار قدرت در جامعه، در بیان آداب نقد آورده ام که نقد صحیح می بایست دارای سه مولفه باشد، آگاهانه بودن، منصفانه بودن و محترمانه بودن.
متاسفانه بعضی از هم وطنان در بیان نقد خود از جناب دکتر یزدی یا به تهمت روی آورده بودند و یا به توهین. به عبارت دیگر حداقل یکی از سه شرط پیش گفته در مقام نقد را رعایت نکرده بودند. به این دوستان باید عرض کنم که اولاً مقام نقد با مقام عقده گشایی متفاوت است. لازمه نقد استدلال است و برهان. اگر نقدی مبتنی بر دلیل نباشد و از آگاهی، انصاف و احترام تهی باشد، جز عقده گشایی نیست. نقد نشان از خرد دارد و عقده گشایی عین بی خردی است و اینگونه سخن گفتن به دانش مخاطب چیزی نمی افزاید و از ارزش آدمی خواهد کاست. ثانیاً مخالفت کسانی چون نگارنده و بسیاری دیگر از آشنایان با عرصه سیاست با افرادی مانند آقای حسین شریعتمداری در روزنامه کیهان مگر غیر از این است که او خود را مقید به رعایت اخلاق سیاسی نمی بیند و هرگاه که ضرورت ببیند از ابراز مطالب کذب، تهمت های ناروا و سخنان هتاکانه در قبال مخالفین خود دریغ نمی ورزد. اگر چنین است باید بپذیریم هر کسی که در نقد خود به حربه اتهام زنی یا دروغ گویی و یا هتک حرمت توسل جوید، با امثال ایشان تفاوتی ندارد و به همان میزان در عقب ماندگی فرهنگی جامعه سهیم خواهد بود. جامعه ما باید آداب نقد را همچون آداب قدرت، آداب کار جمعی، آداب اندیشیدن و سایر آداب توسعه یافتگی فرا گیرد تا بتواند آینده امیدبخشی داشته باشد.
نکته آخر: برای آنکه موضع نهضت آزادی و جناب دکتر یزدی را در قبال دو گروه منتقد پیش گفته روشن کرده باشم، باید بگویم که نهضت آزادی ایران از انقلاب سال پنجاه و هفت دفاع میکند و خود را در ایجاد آن سهیم میداند. از نگاه نهضت آزادی، بروز انقلاب امری موجه و ناگزیر بود که با عملکرد شاه – به خصوص در سالهای پایانی حکومت او- راهی غیر از آن باقی نمانده بود.
در عین حال نهضت آزادی، منتقد بسیاری از رفتارهای پیش آمده از سوی حکومت در سالهای بعد از انقلاب است. لیکن چاره کار را نه در انقلاب، نه در شورش یا انقلاب های رنگی و نه در یاری جستن از دیگر کشورها برای ایجاد تغییر در کشور میداند. از نگاه نهضت آزادی، تغییرات مبتنی بر اندیشه اصلاح طلبی، تنها راه بهبود وضعیت موجود در کشور است. تغییراتی در چارچوب قوانین، با پرهیز از خشونت، گام به گام و بدون تعجیل در رسیدن به مقصد، در راستای توسعه همه جانبه کشور، جامعه محور، مبتنی بر گفتگو و اقناع و مهمتر از همه رعایت اخلاق در هر شرایط و در قبال هرکس.