از نافرمانی مدنی تا بیعملی سیاسی
عماد بهاور / ویژهنامه پرسش روزنامه اصفهان زیبا
ویژهنامه پرسش روزنامه اصفهان زیبا با موضوع انفعال و سرگشتگی
انفعال (Passivity) در معنای اصلیاش به وضعیتی اشاره دارد که افراد دچار بیارادگی میشوند و این بیارادگی، نوعی کنشپذیری و اثرپذیری از دیگران را به دنبال دارد. افراد از روی ترس، یاس، ناامیدی، بیانگیزگی، منفعل میشوند و در اعمال اراده خود احساس ناتوانی میکنند.
وقوع بحرانهای متعدد، ناامیدی از تغییر و احساس قرارگرفتن در بنبست، مردم عادی را دچار انفعال یا بیعملی سیاسی (Political Apathy) میکند. برای نیروهای سیاسی اما، ممکن است نوعی دیگر از این بیعملی سیاسی رخ دهد که اتفاقاً «ارادی» باشد. زمانی ممکن است نیروهای سیاسی به این تحلیل برسند که به دلیل بسته بودن فضای سیاسی، هرگونه سیاستورزی قانونی ممتنع است و باید سیاست «صبر و انتظار» در پیش گرفت و منتظر گشایش فضای سیاسی بر اثر تحولی داخلی یا خارجی نشست. اما آنچه مد نظر نگارنده در این یادداشت است، این نوع از بیعملی نیروهای سیاسی هم نیست. آنچه در ادامه به آن پرداخته میشود به مجموعهای از سیاستهای فعالین سیاسی اشاره دارد که در پی جایگزینی سیاستورزی علنی و قانونی، به انفعال و بیعملی سیاسی دامن میزند. درواقع با تشویق مردم به تحریم مشارکت سیاسی و ناتوانی در جایگزینی یک راهحل مناسب، عملا نوعی انفعال و سکون بر جامعه حاکم میشود.
برخی از فعالین سیاسی و مدنی در شرایط وجود موانع متعدد دربرابر اصلاحطلبی و مقاومت نظام سیاسی در برابر دموکراتیزاسیون، توصیه میکنند که ضمن ترک سیاستورزی رسمی و قانونی، «نافرمانی مدنی» (Civil Disobedience) در دستور کار فعالین سیاسی دموکراسیخواه قرار گیرد. نافرمانی مدنی علناً به عدم رعایت قوانین و سرپیچی از آنها توصیه میکند و هدف آن تغییر قوانین یا سیاستها و رفتارهای حکومت است؛ مثلاً توصیه میشود مردم مالیات نپردازند یا اعتصاب کنند و بر سرکار حاضر نشوند یا کالایی را نخرند. در تمام این اقدامات «تحریم و منزوی کردن حاکمیت» مد نظر است و معنای تحریم در اینجا همان «بایکوت» (Boycott) است. در واقع، تحریم یا بایکوت کردن حاکمیت از اقدامات اصلی نافرمانی مدنی است. این بایکوت، ممکن است موارد بسیاری را در بر بگیرد؛ به عنوان مثال در جنبش استقلالطلبی هند، تحریم انتخابات مجلس نیز در کنار سایر اقدامات نافرمانی مدنی در دستور کار گاندی قرار داشت.
تا اینجا، مشخص شد که برخی فعالین دموکراسیخواه به جای فعالیتهای قانونی و علنی اصلاحطلبانه که به پیشبرد پروژه دموکراتیزاسیون کمک میکند، نافرمانی مدنی (تحریم و بایکوت) و مقاومت مدنی (Civil Resistance) را برای خروج از بن بست توصیه میکنند. جنبشهای نافرمانی و مقاومت مدنی اما مختصات و ویژگیهایی دارند که بدون آنها فلسفه وجودی خود را از دست میدهند؛ اول آنکه اعتراضات این جنبشها عمدی، علنی و آشکارند و شامل نمایشهای اعتراضی علنی در برابر خبرنگاران و دوربینها میشوند. مثال معروفاش هم نافرمانی از رفتن به جنگ در جنبش ضد جنگ مردم آمریکا علیه جنگ ویتنام است که اگر سربازی در برابر دوربینها برگه معرفینامه خود را آتش میزد و بیانیه اعتراضی میخواند، اقدام او نافرمانی مدنی به حساب میآمد وگرنه فرار مخفیانه از جنگ نافرمانی مدنی محسوب نمیشد. در پستوی خانه نهان شدن، نافرمانی مدنی نیست!
دومین ویژگی نافرمانی مدنی، فراگیر بودن و جنبشی بودن آن است و به ثمر نشستن آن منوط به همراهی هزاران نفر است. نافرمانیهای پراکنده چند فرد محدود، نافرمانی مدنی نیستند بلکه ذیل عنوان «قانونشکنی» قرار میگیرند. این اقدامات ممکن است دستاورد خاصی نداشته باشند یا حتی نتیجه عکس بدهند. سومین ویژگی، خشونتپرهیز بودن جنبشهای نافرمانی مدنی است. اگر نهادها و سازمانهایی برای هدایت و کنترل اعتراضات به شکل مسالمتجویانه وجود نداشته باشند یا حاکمیت از درجهای از تحمل و رواداری برای پذیرش اعتراضات برخوردار نباشد، جنبشها به راحتی به خشونت میانجامند و در آن صورت به ضد اهداف خود تبدیل میشوند. اکثر جنبشهای نافرمانی مدنی موفق در کشورهای دموکراتیک رخ دادهاند یا در کشورهایی که درجهای از حاکمیت قانون در آنها برقرار بوده است. بنابراین، جامعه مدنی و نهادمند و حاکمیت قانون، شرایطی را بهوجود میآورد که جلوی خشونتگرایی را گرفته و جنبشهای اجتماعی را از مسیرخود منحرف نمیکند. ویژگی چهارم اینکه، همانطور که گفته شد، هدف نافرمانی مدنی در نهایت تغییر قوانین یا سیاستها یا رفتار حکومت است نه براندازی کامل حاکمیت قانون یا تغییر کل ساختار حقوقی نظام سیاسی؛ لذا هرگونه تحریم یا بایکوت مشارکت در فعالیتهای رسمی باید معطوف به اهداف مذکور باشد وگرنه اعتراضات تبدیل به جنبشهای انقلابی خواهند شد که دیگر در چارچوبهای مقاومت و نافرمانی مدنی تعریف نمیشوند. هدف از طرح بحث نافرمانی مدنی در این یادداشت، بیان نوع دیگر از بیعملی سیاسی است که به صورت ارادی و توسط نیروهای اپوزیسیون بر جامعه تحمیل میشود که ناشی از خطای شناختی و تحلیلی آنها است. بخشی از فعالین سیاسی و مدنی به خیال ایجاد جنبشهای اجتماعی و نافرمانی مدنی، مردم را به تحریم یا بایکوت هرگونه مشارکت سیاسی در فرآیندهای رسمی و قانونی دعوت میکنند، اما به دلایل فوقالذکر، شرایط شکلگیری آن جنبشها فراهم نشده و در عمل نوعی انفعال و بیعملی سیاسی در سطح جامعه پدید میآید. جالب آنکه تمام خروجی راهکار نافرمانی مدنی ایشان، تنها به تحریم یا بایکوت انتخابات ختم میشود درحالی که نهتنها این نوع تحریم فشاری بر حاکمیت برای تغییر رفتار و سیاستها ایجاد نمیکند بلکه حتی از آن استقبال هم میشود. تحریم منفعلانه انتخابات، نه اعتراضی علنی و نمایشی بلکه مخفیانه و از نوع خانهنشینی است؛ هیچ اقدام دیگری با ویژگیهای نافرمانی و مقاومت مدنی در کنار آن شکل نگرفته و تنها به بیعملی دامن میزند. هدف تحریمکنندگان کاستن از مشروعیت نظام حاکم و درنتیجه تغییر ساختار حقوقی نظام است نه اصلاح رفتار و سیاستهای انتخاباتی حاکم. در خلاء وجود راهحلهای جایگزین و در خلاء شکلگیری جنبشهای واقعی نافرمانی مدنی، شورشهای کور به وجود میآیند که برخلاف جنبشهای خشونتپرهیز، اتفاقاً به خشونت میانجامند و به ضد آن جنبشها تبدیل میشوند. بنابراین، هیچکدام از ویژگیهای نافرمانی مدنی در راهکار تحریم انتخابات وجود ندارد و درحقیقت میتوان گفت که تحریم منفعلانه انتخابات را نمیتوان به عنوان اقدامی در راستای نافرمانی مدنی و مثلا منزویساختن حاکمیت ارزیابی کرد.
اگر معادل انفعال را در میان مفاهیم انگلیسی جستجو کنیم، به واژگان دیگری بر میخوریم که ریشه در همان مفاهیم اثرپذیری و کنشپذیری فرد منفعل دارد؛ واژگانی مانند Commotion، Agitation و Excitement که به نوعی بیانگر اغتشاش، آشوب، تحریک عمومی و تهییج هستند. اینجا با واقعیتی دشوار روبرو میشویم: با تشویق مردم به تحریم مشارکت سیاسی در فرآیندهای قانونی، و ناتوانی در ایجاد جنبشهای اجتماعی خشونتپرهیز و نهادمند به عنوان راهکار جایگزین، بیعملی و انفعال به معنای واقعی آن بر جامعه حاکم میشود، یعنی بیارادگی از روی یاس و درمانگی و این همان است که حکومتهای اقتدارگرا نیاز دارند. سرنوشت این مردم در نهایت یا فرار و مهاجرت است یا افتادن در دام جنبشهای فاشیستی؛ میدانیم که تودههای منفعل و سرخورده بهترین طعمه برای فاشیستها هستند؛ پس وقتی در خیال مقاومت و نافرمانی مدنی، به بیعملی و انفعال دامن میزنیم، نباید در انتظار خیزش جنبشهای اجتماعی دموکراسیخواه باشیم، بلکه باید خود را برای مواجهه با جنبشهای تودهای فاشیستی آماده کنیم.