اشغال سفارت، استعفای بازرگان (قسمت دوم)
گفتگو با محمد حسین بنیاسدی
منتشرشده در شماره ۴۳ ایران فردا
صبح ۱۵ آبان به دفتر نخستوزیری رفتم هنوز خبر استعفا پخش نشده و منتظر بودیم پاسخ آیت الله خمینی را دریافت کنیم. حدود ساعت ۱۱ صبح بود که خبردادند رادیو و تلویزیون خبر استعفای نخستوزیر را اعلامکرده، یعنی قبل از اینکه آقای خمینی با استعفا موافقت کنند از تلویزیون اعلام شدهاست.
داستان براساس شواهد به این ترتیب بنظر میرسد که آقای خمینی استعفای مهندس بازرگان را قبول نمی کنند و آقایان را از تهران احضار میکنند تا با آنها صحبت کنند. به آقایان (بهشتی، باهنر، رفسنجانی) میگویند برگردید تهران و مهندس بازرگان را راضی کنید که به کار ادامه دهند و استعفای ایشان به صلاح انقلاب نیست. آقایان میروند که به سمت تهران برگردند ولی خبر استعفا از رادیو پخش میشود. لذا دوباره برمیگردند نزد آقای خمینی و میگویند حالا که خبر استعفا درزکرده و اعلام شدهاست با استعفا موافقت کنید. نهایتاً آقای خمینی قانع میشوند با استعفای مهندس بازرگان موافقت کنند. بعداز ظهر یا شب بود که نامه موافقت آقای خمینی در اخبار اعلام شد. آن شب مهندس بازرگان منزل ما بودند و از شرایط پیش آمده خسته و ناراحت بودند، مخصوصاً اینکه ماموریتی را قبول کردهبودند ولی هنوز به اتمام نرسیده بود. این ماموریت چهار فصل داشت باید انتخابات مجلس و ریاست جمهوری انجام میشد و پس از آن کنار میرفتند.
در مورد عضویت قظب زاده در حزب جمهوری اسلامی دقیق نمیدانم، اما به او گفتهبودند که در انتخابات رئیس جمهوری حمایت خواهدشد و مرحوم دکتر بهشتی آن زمان از قطبزاده حمایت میکردند. قطب زاده چنان غره شده بود که یکبار در نخستوزیری با لگد، درب اتاق مرحوم رستگار (از مدیران نخستوزیری) را باز کردهبود. خلاصه اگر قطب زاده خبر استعفای دولت موقت را قبل از پاسخ آقای خمینی منتشر نمیکرد، دولت موقت کنار نمیرفت. وقتی که خبر از تلویزیون پخش شد باعث شد که آقای خمینی در مقابل عمل انجامشده قراربگیرند. این را من براساس شواهد و حضورم در نخستوزیری و تحلیلام از وقایع آن روز میگویم.
این حادثه از موج بیشتر بود و تبدیل به جریانی با آثار گسترده گردید. حالا در اسناد و مدارک نگاه کنید که آقای خوئینیها با آن سوابق چه ارتباطی با این جریان دارند. صبح روز ۱۳ آبان آقای موسوی خوئینیها در سازمان رادیو و تلویزیون در خیابان جامجم با دوست تاریخنگار (آقای محمد ترکمان) قرار ملاقات داشتند پس از ملاقات، به اتفاق از آنجا سوار میشوند و می آیند جلوی سفارت، ایشان پیاده میشوند و مقارن با حمله دانشجویان به داخل سفارت میرسند. رابطه رادیو و تلویزیون با اشغال سفارت و… نیاز به توضیح ندارد. آیتالله خمینی از این برنامه خبر نداشتند و تا یک الی دو روز بعد از این اتفاق اعلام موضع نکردند. بعداً گفتند که دانشجویان پیرو خطامام کار درستی کردند و آقای سیداحمد به سفارت رفتند. بنظر میرسد که این کار با برنامهریزیهای آقای خوئینیها و هماهنگ با مرحوم سیداحمد و با اطلاع مرحوم بهشتی و در فضای پرالتهابی که رادیو و تلویزیون ایجاد کردهبود، بوسیله دانشجویان انجام شدهباشد. بنظر من درپشت این اتفاقات یک استراتژی بلندمدت بود. عواقب این کار را وقتی نگاه میکنیم اول از همه کارتر را ساقط کرد که از معدود رئیسجمهورهای اخلاقگرای امریکا بود و بجای آن ریگان سرکار آمد که اولین تحریمها را علیه ایران وضع کرد، بعد هم حمله صدام و جنگ هشت ساله و فجایع آن، ضربات سختی به ما وارد آورد.
موضوع مهم مربوط به اطلاعیهای است که صبح روز ۱۳ آبان بنام سپاه پاسداران به امضای مرحوم لاهوتی فرمانده سپاه از رادیو و تلویزیون پخش شد این متن با اتهامات سنگین، بشدت دولت موقت را مورد حمله قرار داد و بنظر من عامل بسیار موثری در استعفای دولت بود. بعداً که مهندس بازرگان در یک مراسم افطاری آقای لاهوتی را دیدهبود میپرسند این چه اعلامیهای بود شما دادید، آقای لاهوتی میگویند یک حرفی به شما میگویم ولی تا وقتی زندهام این را جایی نقل نکنید و میگویند که آن بیانیه به دستور سیداحمد خمینی صادر شدهبود.