انتخاب مهندس بازرگان، بسیار به نفع کشور بود
آیتالله محمدعلی گرامی
🔹سال ۱۳۴۱ مبارزات در مسألۀ مربوط به انجمنهای ایالتی و ولایتی شروع شد که امام نامهای هم به شاه نوشتند که در ابتدا مؤدبانه بود و زیر آن نوشته بودند: «الداعی روح الله الموسوی» اما وقتی شاه جواب داد که «توفیق شما را در ارشاد عوام خواستارم» و منظورش این بود که من خودم میفهمم، شما بروید عوام را ارشاد کنید؛ امام جواب تندی نوشتند.
🔹مسألۀ رفراندوم و لوایح ششگانه مطرح شد. بهبودی، رئیس تشریفات دربار آمد. یادم هست زمستان بود. امام زیر کرسی بودند، من و دو نفر از دوستان هم بودیم. بهبودی آمد و به محض اینکه نشست، گفت:« اعلیحضرت به شما سلام رساندند و تشکر کردند که به مصالح ملت توجه دارید. این کار ما طبق قانون است.» امام پاسخ سلام را که ندادند و گفتند: « شاه قرار بود دیگر کلمه ارتجاع سیاه را به کار نبرد ولی دوباره به کار برد.»
🔹شنیدم وقتی آقای فخرالدین حجازی در نجف خدمت امام و آقای خوئی رفته بود، مسئلهای را راجع به ریشتراشی خودش مطرح کرده و گفته بود در جاهایی سخنرانی میکنم که اگر ریش بگذارم، سخنانم مؤثر نیست! با این حال امام به او اجازه ریشتراشی نداده بود. شنیدیم که آقای خوئی گفته بود اگر میدانید چنین و چنان است، اشکال ندارد. باز این استحکام و جدیت آقای خمینی را در مبانی و احکام میرساند.
🔹بعد از فوت مرحوم آقای بروجردی، انجمن اسلامی دانشجویان در کوی دانشگاه جلسهای برگزار و آقای بازرگان در آن سخنرانی کرد. در آن جلسه باز مرجعیت را به خاطر بعضی چیزهایی که از دیدگاه او ارتجاعی به نظر میرسیدند، به مسخره گرفته بود. امام فرمود مهندس بازرگان باید کوبیده شود! این بود که یکی از رفقا ۷، ۸ صفحهای علیه آن سخنرانی مهندس بازرگان نوشت و منتشر هم کرد.
🔹معتقدم انتخاب بازرگان [به عنوان نخستوزیر] بسیار به نفع کشور بود. چون میتوانست با دنیا تعامل داشته باشد. هم مذهبی بود و هم در متد روز میشد او را در محافل درآورد. بنی صدر هم که غرور و استبداد داشت و غربیها هم خیلی قبولش نداشتند. کس دیگری را هم نداشتیم. [بازرگان] هم مدیریت خودش خوب بود، هم کسانی را که در حد خودش بودند انتخاب میکرد. سر آن ملاقات هم محکم ایستاد و گفت نخستوزیری که وزیرش حتی حق یک ملاقات دیپلماتیک را هم نداشته باشد، برای لای جرز دیوار خوب است.
من از شجاعت و صداقت و راستگویی افراد خیلی خوشم میآید. خیلیها این صداقت را ندارند و دروغ میگویند. من بعضیها را میشناسم که اصلاً به نظام اعتقاد ندارند، ولی وقتی با آنها حرف میزنید، میبینید به خاطر منافع شخصی از نظام تعریف میکنند. بر عکس، خیلیها اعتقاد دارند، اما انتقاد هم دارند و راست میگویند.
🔹بنیصدر هم از اولش آنی نبود که بعد شد؛ منتهی زیاد به آن ور میرفتند! در ایام قدیم، امام وقتی به همدان مسافرت میکرد، به منزل پدر او میرفت. در اروپا و آمریکا، امثال بنیصدر و قطبزاده و یزدی بودند که حرفهای امام را منتشر کردند…. من در باره بنیصدر همینجا در قم به امام گفتم: «عقاید اقتصادی او در کتابهایش، یک قدری سوسیالیستی است.» امام گفت: «من با همه افکارش موافق نیستم.» گفتم: «ولی او دارد به اتکای شما این طرف و آن طرف میرود و حرف میزند.» امام سکوت کرد…