” بازرگان” در منظر قدرت، در محضر ملت
على ملک پور
۳۰ دی ماه، بیست و چهارمین سالگرد درگذشت مهندس مهدی بازرگان ( ۱۳۷۳-۱۲۸۶ خورشیدی) است.
بازرگان نخست وزیر انقلاب ۵۷ بود. در دولت موقتی که او ریاستش را بر عهده داشت ماجراهای تلخ و شیرین بسیار بود که کم و بیش دیدیم و شنیدیم و خواندیم. تحلیل ها بسیارست ولی من به اختصار چند نکته از روش و منش مهندس بازرگان را که خود از زندگی و فکر و مرام او از کودکی ام تا کنون دریافته ام، با مخاطبان ارجمند به اشتراک می گذارم:
بازرگان همه زندگی خود را ” بخشید”.او بخشنده بزرگ مال و جاه و جان خود برای آرمانش بود.
( تا نبخشید انچه را که دوست دارید، هرگز به بزرگی و نیکی دست نخواهید یافت- قرآن)
بازرگان در ایمانش به خدا و حاکمیت مردم ثابت قدم بود.در دو نطام قبل و بعد از انقلاب قدمی و قلمی جز برای آزادی، دموکراسی و دین برنداشت.
او چنان به راهش ایمان و یقین داشت که از هژمونی رهبران سیاسی مافوق خود نمی هراسید و حقیقت را بر زبان و قلم می آورد اگرچه صاحبان قدرت را خوش نیاید.
استبداد فردی، طبقاتی، دینی ، حزبی و صنفی را مصداق شرک و بت پرستی می دانست و در بین همه مظاهر ستم و نابرابری و بت پرستی، استبداد را سد و دشمن اصلی حاکمیت مردم و رهزن دیانت آنان تلقی می کرد. روز ی که سفارت یک کشور خارجی و میهمان ایران در آبان سال ۱۳۵۸ اشغال شد، هیچکس را زَهره نبود که ندای مخالفت سر دهد و همه احزاب و نخبگان یا از سر شور و بی خبری، یا از سر ترس و بی هنری، تسلیم جوّ غالب و همنوای پروژه پرزیان مبارزه با استکبار جهانی! شدند.بازرگان اما، چنان کرد که دیدیم و دانستیم؛ استعفای دسته جمعی کابینه تا در ان تجربه ناکام و بی فرجام مداخله ای نداشته باشد.تجربه ای که تا امروز وخامت و غرامت ان دامنگیر همگان است، از اتباع وطن.
بازرگان تک مضراب ” صلح” بود ، آن گاهی که بر طبل جنگ نواخته می شد و آن زمان که جنگ نعمت پنداشته می شد. صلح همیشه بهترین ندا و صدای خداست. سه دهه بعد از صلح خواهی بازرگان، اکنون خلقی بی شمار از مردم و سردار و روحانی و سیاست ورز و کهنه سرباز ، جملگی اذعان می کنند که:
” بازرگان درست می گفت و حق با او بود …جنگ نباید بعد از فتح خرمشهر ادامه می یافت“.
بازرگان هم چنین یک متفکر اجتماعی و جامعه گرای تمام عیار بود.آن زمان که در ایران حتی در بین فرهیختگان، از مشارکت مردمی، جامعه مدنی، تحول از پایین، ضرورت تغییر نفوس و قلوب مردم به عنوان پیش ران و پیش شرط توسعه، نطر و نظریه ای مجدانه طرح نمی شد، او در این حوزه ها بسیار گفت و بسیار نوشت. مهندس روشن بین ما، نظریه تحول تدریجی و مبارزه مسالمت آمیز ، قانونی ، علنی و توسعه گام به گام را باور داشت. در شرایطی که تحول انقلابی و بنیانکن در دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی رسم رایج زمانه بود.ایشان در دین ورزی یک مومن ِ آگاه و حکمت مدار بود و قرآن پژوهی پیشگام. این رمز قوت و حلاوت اندیشه های اوست. اگر او مبانی نظریه دینی خود را خارج از قرآن اخذ و اقتباس می کرد، نهایت بُرد اندیشه او بیش از چند شعار مذهبی و رسم و آیین های رایج فعلی نبود. او اسلام را قبل از همه در تراز آکادمیک مطرح کرد.جهان بینی قابل دفاعی که به دین باوران ایمان و امید بخشید و برکات آن تا امروز کاستی نگرفت. اگر بازرگان نبود سخت تر می شد جوانان امروز و مبارزان و بی شمار منتقدان مذهب را قانع کرد که اساس اخلاق و آزادی خواهی و ادب و حکمت و راستگویی و زهد و دنیاگریزی و پاکدستی و ایثار مال و جان و ” هیچ انگاری قدرت” در برابر حقیقت، بیش از همه ی مکاتب و مشرب های بشری در قرآن موج می زند و در زندگی و زهد و زبان بازرگان جاری ست. بازرگان در منظر قدرت مندان طرد و منزوی شده بود، ولی همیشه در محضر مردم خویش بزرگ و مکرم بوده و هست ، همچون مقتدایش مصدق کبیر. گویی در ایران تا چنان نشود، چنین نخواهد شد! اکنون بدیهی ترین برآورد آن است که “بازرگان” در شمار بزرگان وطن جاودانه شد و دیری نخواهد پایید که قدر میراث او آن گونه که شایسته است، بازشناخته خواهد شد. کافی ست حالا بعد از ربع قرن از رحلت او، مجوز چند بزرگداشت و سمینار و کنفرانس و طرح پزوهش در این قلمرو مبارک داده شود.
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جریده عالم دوام ما
(حافظ)