تظاهرات عراق و پارادوکس اصلاحطلبان ایران
دکتر مهدی نوربخش
بعد از تظاهرات مردم در لبنان و عراق، مجددا بحث بر روی تظاهرات خیابانی بهشکلی توسط اصلاحطلبانی که با این شیوه از اعتراضات موافق نیستند، مطرح شده است.
بهطور مشخص، بحث این افراد و این گروهها این است که “تظاهرات در عراق به دموکراسی ختم نمیشود”. اما درست برعکس این فرضیه، باید گفت که اعتراضات خیابانی در عراق دارد راه را برای دموکراسی شفاف در آینده این دو کشور هموار میکند.
مردم عراق و لبنان به خیابانها آمدند تا بگویند که دموکراسی انتخاباتی و صندوق رای در این دو کشور، دولتهای فاسدی را بر سر کار آورده است.
وقتی مردم در این دو کشور از اصلاحات صحبت میکنند، نمیخواهند به یک دولت خودکامه استبدادی که در راس آن یک فرد و یا طبقه خاص اجتماعی جای گرفته و یا یک نظام پادشاهی بازگردند.
آنها میخواهند که پروسه دموکراتیک در کشورشان اصلاح شود تا نمایندگانی که در این پروسه انتخاب میشوند، نماینده واقعی مردم و حافظ منافعملی کشور خود باشند.
بهزبان دیگر، مردم میخواهند بگویند که فقط مشارکت در انتخابات نتوانسته دولتهایی پاسخگو و حافظ منافعملی در کشورشان بر سر کار بیاورد. آنها برای ایجاد دولتهایی پاسخگو و نمایندگان واقعی مردم به خیابانها آمدهاند.
معلوم نیست اصلاحطلبانی که به شیوه اعتراضات مسالمتآمیز خیابانی اعتقاد ندارند، چگونه در جایی و در پای صندوق رای برای مردم اعتبار قائل میشوند و به آنها اعتماد میکنند؛ اما وقتی کار به اعتراضات خیابانی میکشد، برای همین مردم اعتبار قائل نیستند و به آنها اعتماد نمیکنند؟ این، معمایی است که خود آنها باید به آن پاسخ دهند.
در جامعهای که کوشش میشود به نرمهای دموکراتیک احترام گذارده شود، نمیتوان مردم را در زمینهای برای احقاق حقوق خود، بعنوان مثال انتخابات و گزینش نماینده، تشویق کرد و در جای دیگری، آنها را از حق قانونی خود برای اعتراض منع کرد.
اعتراضات خیابانی یک نوع اعتراض با مشروعیت قانونی و دموکراتیک است. اعتراضات خیابانی را نمیتوان از انواع دیگر اعتراضات اجتماعی مثل تجمعات جدا کرد.
اگر حق اعتراض از شهروندانی گرفته شود، آنوقت باید منتظر آن بود تا دید که رژیم غالب تا کجا حاضر است تجمعات را در شکلهای مختلف و در یک جامعه تحمل کند. لذا بهجای اینکه شهروندان یک کشور بر اعتراض بعنوان یک حق قانونی تکیه کنند؛ باید منتتظر بمانند تا نظام غالب حد و حدود اعتراض را برای آنها مشخص کند.
کسانی که فقط بر روی انتخابات بعنوان یک شیوه برای تغییر و یا اعتراض تکیه میکنند، آیا میتوانند امروز بهمردم عراق هم بگویند که به اعتراضات خود پایان دهید و بهپای صندوق های رای بروید؟
وقتی در کشوری پروسه انتخابات محدود و یا بیاثر شد، و از دل آن دولتی فاسد و یا ناکارآمد بیرون آمد و یا اینکه انتخابات قادر به تغییر نظم سیاسی و یا کنترلهای غیرقانونی نهادهای غیرانتخابی شد؛ آیا باز هم باید برای انتخابات در سیاست تقدم قائل شد؟
در عراق، حق قانونی اعتراض برای شهروندان این کشور به رسمیت شناخته شده است. هم آیتالله سیستانی و هم دولت عراق اندکی در این حق شک به خود راه ندادهاند. آنها اعتراضات مسالمتآمیز شهروندان این کشور را قانونی و شرعی تلقی کردهاند.
کسانیکه شهروندان یک کشور را فقط برای رفتن بهپای صندوقهایرای تشویق میکنند؛ از این پدیده غافل ماندهاند که اگر انتخابات را هم یک نوع اعتراض بدانیم و بنامیم، اولا، بهمردم گفتهایم که از حق قانونی خود برای اعتراض هر چهارسال یکبار استفاده کنید و ثانیا، فقط بهطور مخفی از این حق دفاع کنید. در بهترین حالت، اگر انتخابات را یک اعتراض بدانیم؛ آیا مخفی بودن رای بهجای آشکار بودن اعتراض و عدممحدودیت زمانی اعتراض بهجای انتخابات محدود در زمان میتوانند اثرات یکسانی داشته باشند؟ اعتراضات خیابانی در عراق سیاستمداران این کشور را در یک شوک عظیم فرو برده است. اثر این اعتراضات کاملا دارد عیان میشود. سیاستمداران عراقی و لبنانی بهدنبال اعتراضات خیابانی در این دو کشور بهاین نتیجه رسیدهاند که یا نظامهای دموکراتیک پاسخگو ایجاد میکنند و یا اینکه از اکنون باید دائما با چالش بیثباتی در جوامع خود روبهرو شوند. اعتراضات در عراق و لبنان دارد به دموکراسی منتهی میشود که اگر نشد، این دو کشور در چالش التهاب بیثباتی خواهند ماند.