خستگی
علی حسین یوسف زاده
اگرچه برجام در آستانه احیاء قرار گرفته است اما نتیجه انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ موید آن است که طیف مخالف و منتقد برجام برای چهارسال پیش رو ریاست دولت را عهده دار خواهد بود. بدیهی است که بازگشت امریکا به توافق و رفع تحریم ها شرایط اقتصادی کشور را عمیقا بهبود خواهد بخشید. افزایش درآمدهای کشور، به حداقل رساندن کسری های بودجه، امکان ورود سرمایه گذاری خارجی، توانمند تر شدن دولت در مواجهه با بحران کرونا، نوسازی ناوگان فرسوده هوایی، خروج تدریجی از اقتصاد زیرزمینی و رانتی، کاهش چشمگیر هزینه ها در تجارت بین المللی و بسیاری مزایای دیگر که در نتیجه رفع تحریم ها حاصل خواهد شد. اما سوال کلیدی این است؛ آیا جریانی که برجام را از همان مقطع شروع مذاکرات در سال ۲۰۱۳ تا به امروز خسارت محض می داند، می تواند در حفظ آن توانا باشد؟ حفظ برجام و اجتناب از فروپاشی یا تعلیق دوباره آن که در گرو تنش زدایی گسترده با همسایگان عرب و دولت امریکا و حتی بازنگری در سیاست های منطقه ای است، در دستور کار آن دولت انقلابی خواهد بود؟ آیا دولتی که مشکلات فعلی کشور را ۸۰ درصد ناشی از سوء مدیریت داخلی می داند و به تناسب این درصد بندی عمده توان خود را بر امور فنی درونی خواهد گذاشت و وزن چندانی به وجود یا عدم وجود تحریم که فقط ۲۰ درصد دلیل مشکلات است نمی دهد، می تواند از سقوط دوباره به چاه ویل تحریم و انزوای اقتصادی جلوگیری کند؟
اگر نگاه دولت بعدی و مجلس انقلابی همان مواضع هشت سال گذشته این طیف باقی بماند، پاسخ این است که توافق احیا شده نیز چندان عمر نخواهد کرد و مجددا با موج جدیدی از تحریم های شکننده روبرو خواهیم شد. با چنین چشم اندازی، خطر و زیان احیای برجام از عدم وجود آن بیشتر است. چراکه امروز اجزاء مختلف اقتصاد ایران در حال به تعادل رسیدن با مناسبات تحریم است. تدریجا راه های فروش غیر رسمی نفت و انواع روش های تهاتر ولو با تحمیل هزینه های فراوان و تشدید فساد ساختاری و خداحافظی با رویای توسعه اقتصادی، کشور را به یک ثبات حدودی رسانده و از فروپاشی اقتصادی به هر طریق مانع شده است. لذا ادامه این روند را ضمن وجود همه مشکلات و عوارض تلخ یاد شده باید بهتر از احیای برجامی دانست که قرار نیست برای حفظ آن تلاش شود. رفع تحریم، رونق دوباره اقتصادی، عادی سازی روابط بین المللی و جهش درآمدی خانوار ها و پس از مدتی مواجه شدن با بازگشت تحریم ها، حتما سیستم اقتصادی کشور را به فروپاشی نزدیک و نزدیک تر می کند. یکی از مسائلی که در علوم مهندسی مواد و مکانیک بسیار مورد توجه اهل فن است، پدیده خستگی (Fatigue) است. تعریف ساده آن می شود شکست قطعات در اثر نیروهای متناوبی که در جهت مخالف هم به قطعه وارد می گردد و اصطلاحا قطعه را دچار خستگی و نهایتا گسیختگی می کند. این عبارت را باید برای توصیف شرایط کنونی کشور و مخاطرات ناشی از رفع و برقراری مجدد نظام تحریم وام گرفت. تحریم های سازمان ملل در سالهای ۱۳۸۹ تا ۱۳۹۴ ، رفع تحریم و رونق اقتصادی در فواصل ۱۳۹۴ تا ۱۳۹۷، تحریم های جدید امریکا از ۱۳۹۷ تا ۱۴۰۰ و طی ایام پیش رو یک دوره جدید رونق تا زمانی نامشخص و اما احتمالا مواجه شدن دوباره با تحریم ها، این ها همان نیروهای متناوب در جهت مخالف یکدیگر هستند که اقتصاد و جامعه ایرانی را دچار خستگی کرده و به مرز گسیختگی و فروپاشی می کشاند. نوسان و عدم ثبات آستانه تحمل هر اقتصادی را پایین می آورد و فرصت بازسازی را از نظام تولید و خدمات و بازار پول و سرمایه می گیرد. در چنین شرایطی به دولت آقای روحانی که واپسین هفته ها را می گذراند توصیه می شود که ادامه فرآیند احیای برجام را به دولت بعدی واگذار نماید. در آن صورت؛ ۱) هر دو طرف مذاکره یعنی امریکا و دولت انقلابی طرف هایی خواهند بود که برجام را ناکافی یا بد می دانند و می توانند برای کامل تر یا بهتر کردن آن تلاش کنند و یا به همان چارچوب قبلی قناعت نمایند. اگر به نتیجه رسیدند که این توافق مورد رضایت دولت آتی و حاکمیت یک دست ایران بوده و لذا خود را متعهد می دانند که بستر حفظ و ادامه یافتن آن را فراهم آورند و اگر به نتیجه نرسیدند که همین زیست در تحریم و بخور و نمیر فعلی را ادامه خواهیم داد با این خوشحالی که با فروپاشی اقتصادی مواجه نشده ایم و دچار شوک شکننده “رهایی از تحریم و اعمال دوباره تحریم” نمی شویم. ۲) فرآیند راستی آزمایی لغو تحریم ها که هم اکنون نیز مورد توجه و دعوی مجلس است، می تواند تماما توسط همان تیم منتقد و مخالف برجام در دولت آینده انجام شود تا دگربار دولت فعلی به اعمال رویه خائنانه در احیای این توافق متهم نگردد و زمینه تضعیف برجام توسط دولت بعد فراهم نشود. ۳) دولت جدید که ملزم به اداره کشور خواهد بود با مذاکره در شرایط تحریم از همان ابتدا به درکی واقع بینانه از مناسبات قدرت و نحوه مدیریت اقتصاد با خزانه خالی و همچنین تاثیر حل و فصل مناقشات بین المللی بر توان خود خواهد رسید.
به طور خلاصه باید گفت که “خستگی” خطری است جدی در کمین اقتصاد ایران که چه بسا با اطلاع و سرمایه گذاری جریان های برجام ستیز خارجی بر انزوا طلبی احتمالی دولت بعدی، استراتژی اصلی برای فروپاشی اقتصاد باشد.