در ایران مرز اپوزیسیون و برانداز، چندان شفاف نیست
گفت و گو با مهدی معتمدیمهر، عضو دفتر سیاسی نهضت آزادی
اعتمادآنلاین
مورخ دوشنبه ۱۱ شهریور ماه ۱۳۹۸
در ایران مرز اپوزیسیون و برانداز، چندان شفاف نیست/ اپوزیسیون وضع خوبی ندارد/ مجاهدین خلق و سلطنتطلبان نه کارآمدند نه توانمند/ براندازان به دفعات با کشورهای متخاصم زدوبند و معامله داشتهاند/ اپوزیسیون حتی قادر به حفاظت از تمامیت ارضی ایران نیست، چه برسد به اداره کشور
با سلام و سپاس از فرصتی که در اختیار من قرار دادید. امیدوارم که این گفتگو واجد جنبههای آگاهیبخش بوده و مفید ارزیابی شود. برای پاسخ به سوالات زیر، ابتدا باید تعریفی از معنای اپوزیسیون ارایه داد و این کار مشکلی است. نخست از آن جهت که مفاهیم علوم انسانی بر خلاف علوم تجربی و ریاضیات و پزشکی، واجد معنای واحدی نیستند و دوم از این نظر که در ایران و کشورهایی که هنوز برای حقوق بشر و دمکراسی مبارزه میشود و به عبارتی، حق حیات سیاسی و حداقل حقوق اساسی هنوز تحقق نیافته است، اصطلاحات و تعبیرات سیاسی را باید با زیرنویسها و تبصرهها به کار برد؛ وگرنه ممکن است که به مخاطب آدرس غلط داده شود و به نوعی ایهام پدید آید.
«اپوزیسیون» تعبیری در برابر «پوزیسیون» است و به معنای کلی مخالف با ساختار قدرت سیاسی، منتقد عملکرد حاکمان و معترض به حوزه سیاستگذاریها و تصمیمسازیهای کلان سیاسی است. البته در کشورهای توسعهیافته و دمکراتیک، نه نقد، نه اعتراض و نه عقیده و بیان مخالف، هیچکدام نه تنها جرم نیستند، بلکه معترضان و منتقدان و دگراندیشان، از حقوق سیاسی کامل و حق مشارکت سیاسی برخوردارند. از این رو، در کشوری مانند فرانسه، «اپوزیسیون» به فرد یا حزبی اطلاق میشود که برانداز است و سایر گونههای اپوزیسیون، از حقوق کامل سیاسی و حتی امکان تلاش برای ورود در عرصه قدرت برخوردارند.
اما در کشورهای توسعهنایافته و دارای نظامهای سیاسی شبهاقتدارگرا، طبیعتاً چنین حقوقی رعایت نمیشود و هر فرد یا جریان و حزب سیاسی، به صرف مخالفت یا انتقاد و اعتراض، از سوی نهادهای حاکمیتی «اپوزیسیون» نامیده میشود. تعبیر «برانداز نرم» یا «برانداز قانونی» که در طول سنوات پیشین برای برخی گروهها و فعالان سیاسی ملتزم به قانون اساسی از سوی نهادهای امنیتی به کار گرفته شد، در همین چارچوب قابل ارزیابی است.
در هر حال، وجوه گوناگون «اپوزیسیون» در ایران میتواند شامل انواع «اپوزیسیون برانداز یا ساختارشکن» و «اپوزیسیون قانونی یا اصلاحطلب» باشد. در گذشته، گروههایی مانند نهضت آزادی ایران اپوزیسیون تلقی میشدند، اما در حال حاضر و به جهت گسترش فضای امنیتی پس از اعتراضات سال ۸۸ این تعبیر به طور موسع به کار گرفته شده و بسیاری از کارگزاران نظام، نمایندگان مجلس و حتی سران قوای پیشین را در بر گرفت. این ویژگی «اپوزسیونسازی» حکایت از خصلت واگرایی نیروهای سیاسی و تقلیل سرمایههای اجتماعی نظام دارد و به نحوی، نشانهای از بحران امنیت ملی در ساختار نظام جمهوری اسلامی محسوب میشود.
اپوزوسیون بودن چه آدابی دارد؟
با مقدمه طولانی که عرض شد، باید بگویم که آداب اپوزیسیون به طور کلی تابعی است از مجموعه کلان آداب و اصولی که هر کنشگر سیاسی باید از آن برخوردار باشد، اما از سوی دیگر بستگی به آن دارد که به کدام تقسیمبندی تعلق دارد.
اپوزیسیون برانداز هم البته باید به اصولی معتقد و ملتزم باشد. ممکن است فردی یا حزبی مخالف اصل نظام و خواهان براندازی باشد، اما قاعدتاً حفظ تمامیت ارضی، امنیت شهروندان، منافع ملی، حفظ حاکمیت ملی، رعایت حقوق ملت و پاکدستی و نظایر آن از جمله اصول و آدابی هستند که حتی باید توسط اپوزیسیون برانداز هم رعایت شود، اما متاسفانه میدانیم که چنین نیست و بسیاری از گروههای متعلق به اپوزیسیون برانداز ایران، به دفعات بر سر حاکمیت ملی ایران با کشورهای مخاصم زد و بند و معامله داشتهاند. همکاری مجاهدین خلق با صدام و اینک با دولت راستگرای عربستان و حکومت نژادپرست اسراییل در همین راستا قرار دارد.
مهمترین آداب اپوزیسیون قانونی، التزام به قانون اساسی از یک سو و پایبندی به منافع ملی و اعتقاد به حقوق و حاکمیت ملت از سوی دیگر است. به عبارت دیگر، اصول اپوزیسیون قانونی به اصول اصلاحطلبی بسیار مشابهت دارد.
به هر قیمتی مخالف بودن، شیوهای است که برخی مخالفان دنبال میکنند. متد و شیوه صحیح مخالف بودن چیست؟
مخالف بودن به هر قیمت درست مانند موافق بودن به هر قیمت است و دلالت بر فقدان اصول و عدم پایبندی به قواعد اخلاق سیاسی دارد. منافع ملی و حاکمیت ملت از جمله اصول سیاسی است که مانع بروز هرگونه مواضع، منصرف از هزینه و فایده آن میشود.
آیا تفاوتی بین اپوزوسیون داخلی و خارجی وجود دارد؟ تفاوت احتمالی ریشه در جغرافیا دارد یا روش؟
تفاوت جغرافیایی البته عملاً در بسیاری از موارد بر ماهیت مواضع و عملکرد اپوزیسیون موثر بوده است، اما لزوماً چنین نیست. اصولاً کنشگرانی که به خارج از کشور مهاجرت میکنند، رادیکال شده و به اهداف سرنگونیطلبانه نزدیکتر میشوند، اما این قاعده، مطلق نیست. در حال حاضر نیروهایی در خارج از کشور فعالاند که دغدغه «کشور ایران» و «ملت ایران» را دارند و همسو با جهتگیری کلان جنبش اجتماعی ایران فعالاند، اما این کنشگران، عموماً منفردند و یک جریان سیاسی واحد را نمیسازند.
مرز اپوزوسیون و برانداز چیست و کجاست؟
در ایران، مرز این مرزبندی چندان شفاف نیست و به همین جهت است که امروز، رییس جمهور سابق و رییس مجلس سابق و نخستوزیر سابق از سوی حاکمیت، اپوزیسیون قلمداد میشوند. متاسفانه به نظر میرسد که مرز بین این دو مفهوم در ایران امروز، کیفیت ذوبشدگی در ساختار قدرت حقیقی است.
وضعیت فعلی هر یک از اپوزوسیونها را چطور میتوان تحلیل کرد؟
در کل، اپوزیسیون ایران وضع خوبی ندارد و به نظر میرسد که هیچ یک از دو بخش اپوزیسیون ایران، از پایگاه اجتماعی خوبی برخوردار نیست. از سوی دیگر، حاکمیت هم با بحران ناکارآمدی و مشروعیت روبروست. مجموعه این وضعیت دلالت بر آن دارد که نه اپوزیسیون و نه پوزیسیون قادر به ارایه راهحلهای مورد اعتماد مردم نیستند. این وضعیت، دلایل ناامیدی فزاینده اجتماعی را میتواند توضیح دهد.
آیا میتوان بین پوزوسیون و اپوزوسیون ارتباطی متصور شد؟
ارتباط میان اپوزیسیون و پوزیسیون یکی از شاخصهای تعادل اجتماعی و توسعهیافتگی هر جامعهای است. اصولاً دمکراسی، حاصل وضعیتی است که نیروهای متضاد اجتماعی، نه تنها یکدیگر را تحمل کرده و به مدارا و تکثر باور دارند، بلکه با وجود تمام تضادها و رقابتها میدانند که نباید به دنبال حذف و نادیده گرفتن همدیگر باشند؛ حتی اگر فرصت و امکان حذف هم را داشته باشند، چنین نمیکنند، چرا که میدانند حیات هرکدام به دیگری وابسته است و علاوه بر این دو مورد، در چنین جامعهای که زیرساختهای دمکراتیک نهادینه شده است، نیروهای متضاد در چارچوب قانون با هم همکاری هم میکنند. به همین دلیل است که سرمایه اجتماعی جوامع توسعهیافته بالاست؛ چرا که از تمام ظرفیتها بهرهگیری میشود و حتی رقابتها و تضادها در یک بستر همافزایی اثرآفرینی دارند.
اما در جوامع نامتعادل و توسعهنایافته چنین روابطی برقرار نیست و نه تنها پوزیسیون و اپوزیسیون، بلکه در داخل یک جناح و جریان سیاسی هم تنگنظری و انحصارطلبیهای مخرب دیده میشود. این ویژگی ناشی از رسوبات فرهنگ استبدادزده است که تاثیرات واگرایانه دارد. آیات فراوانی در قرآن کریم موید این نگاه واقعبینانه است که در جوامع نامتعادل، تمایل به حذف و عیبجویی و عیبگویی و خصلت نابردباری و عدم مدارا، حتی در میان مومنان هم رواج دارد. در واقع، ایمان بشر، بستری است برای گذار به همزیستی و امنیت. قرآن این رابطه را با مفهوم «حقگرایی» و «وحدت» در برابر «تفرقه» و «گروهگرایی» مطرح میکند. آیه چهارم سوره قصص، این ویژگیهای مذموم را برآمده بر از جامعه فرعونی میداند:
ان فرعون علا فی الارض و جعل اهلها شیعا
فرعون در آن سرزمین برتریخواه بود و مردم را به گروههای متفرق دچار کرده بود.
لزوما اپوزیسیون باید پرخاشگر و نفی کننده مطلق باشد؟
پرخاشگری، خشم، کینه، مطلقبینی، مطلقگویی و مطلقخواهی از جمله ویژگیهای بشری در جوامع بدوی و توسعهنیافته است که اثبات هویت خود را در سلطه بر طرف متقابل میبینند. زمانی که رابطه میان حاکمیت و اپوزیسیون قطع میشود، پرخاشگری و نفی مطلق پدید میآید. در یک جامعه مدنی، رقابت و نقد و اعتراض وجود دارد و طبیعی هم هست، اما «نفی» بیمعناست.
آیا اپوزیسیون حتما باید انقلابی باشد تا طرفداران و مخالفانش او را به رسمیت بشناسند یا این که میتواند مودب باشد و اهدافش را دنبال کند؟
البته دو مفهوم «انقلابی» و «مودب» در برابر یکدیگر قرار ندارند. ادب و متانت، ویژگیهای اصیل اخلاقیاند و یک انقلابی هم میتواند به این صفت، آراسته باشد. اما اگر منظور از «انقلابی» باور به ساختارشکنی و سرنگونیطلبی باشد، انقلابی بودن، به ویژه در جوامع غیردمکراتیک مانع به رسمیت شناخته شدن است اما میتواند از سوی طرفداران، موجب مشروعیت شود.
آیا رقابت بین اپوزیسیون و پوزیسیون فقط برای کسب قدرت است؟
خیر. این رقابت میتواند برای اثرگذاری بر ساختار قدرت باشد که صرفاً از طریق کسب قدرت به دست نمیآید. نهضت آزادی ایران از اوایل دهه شصت طی راهبردی با عنوان «جنگ ما جنگ حجت است و نه جنگ قدرت» بارها اعلام کرده است که به دنبال ورود به عرصه قدرت به هر قیمتی نیست. این راهبرد، افزون بر آن که سرمایه اجتماعی نهضت را ارتقا داد، موجب فرآیندی شد که مطالبات و آرمانهای اساسی نهضت آزادی مانند آزادی و حاکمیت ملت، از یک گفتمان مغلوب در دهه شصت به یک گفتمان غالب در دهه هفتاد ارتقا پیدا کند و بر همین اساس بود که طرح اولویت «توسعه سیاسی» موجب افزایش پایگاه رای آقای خاتمی در دوم خرداد ۱۳۷۶ شد.
در آمریکا هم احزاب زیادی مانند حزب کمونیست یا احزاب سبز حامی محیط زیست یا جنبشهای اجتماعی زنان و کارگران حضور دارند که سهمی در عرصه قدرت ندارند، اما اثرگذاری زیادی بر ساختار قدرت دارند و بر پیشبرد قوانین راجع به تامین اجتماعی و نظایر آن موثرند.
تفاوت اپوزیسیون قانونی و اپوزیسیون برانداز در کجا است؟
این تفاوت در مشی است و نه لزوماً در اهداف. برانداز هم ممکن است دمکراسیخواه باشد، اما در چارچوب ظرفیتهای قانونی قرار ندارد.
اپوزیسیون چطور تقویت و تضعیف میشوند؟
اپوزیسیون اگر بتواند با زبان مردم صحبت کند، یعنی بتواند بازگوکننده مسایل اصلی مردم باشد و به شیوهای و به زبانی با مردم حرف بزند که افکار عمومی را متقاعد کند که نیازهای اصلی ایشان را میداند و قادر است که با تودههای مردم رابطه برقرار کند، موقعیتی بالاتر پیدا میکند. میزان التزام به اصول اخلاق سیاسی هم در تثبیت موقعیت اپوزیسیون بسیار موثر است.
آیا مقبولیت و محبوبیت اجتماعی برای جا به جایی قدرت بین اپوزیسیون و پوزیسیون اهمیت دارد؟
در یک ساختار قدرت دمکراتیک، طبیعتاً اقبال و محبوبیت اپوزیسیون برای کسب قدرت نقش اساسی دارد اما در یک ساختار حاکمیت اقتدارگرا، لزوماً اینگونه نیست، اگرچه در همین ساختارهای غیردمکراتیک هم پایگاه اجتماعی اپوزیسیون در قدرت چانهزنی او با حاکمیت اثرگذار است. از همین روست که حاکمان مستبد، بیاعتنا به هزینههای اجتماعی و پیامدهای سیاسی، با کارشکنی و ایجاد فضای سرکوب، سعی در تقلیل سرمایه اجتماعی و حضور سیاسی اپوزیسیون دارند.
اگر اپوزیسیون به قدرت برسد و در جایگاه پوزیسیون قرار بگیرد، باید از سابقه اپوزیسیون خود دفاع کند؟ اصولا اپوزیسیون ها بعد از کسب قدرت و پوزیسیون شدن چه رفتاری را از خود نشان می دهند؟
متاسفانه تجربه نشان داده است که اپوزیسیونها عمدتاً در این مواقع به محافظهکاری روی میآورند.
اپوزیسیون خشن با اپوزیسیون نرم چه تفاوت هایی دارد؟
این تعبیرات برساخته ادبیات نهادهای امنیتی است. اپوزیسیون خشن و نرم وجود ندارد. اپوزیسیون یا در چارچوب قانون مطالباتش را پیگیری میکند و یا خارج از آن.
اپوزیسیونهای جمهوری اسلامی از جمله مجاهدین خلق، سلطنتطلبان توانمند و کارآمد هستند و مقبولیت اجتماعی دارند؟
مجاهدین خلق و سلطنتطلبها تنها اپوزیسیون جمهوری اسلامی نیستند، اما موثرترین جریان اپوزیسیون در خارج از کشور هستند. هر دوی این جریانات، به دلایلی که باید به طور مفصل و مستقل مورد بحث قرار گیرند، در حل بحرانهای جاری کشور، نه توانمندند و نه کارآمد، اما بنا بر حمایتهای مالی، تبلیغاتی و سیاسی خارجی و ارتباطاتی که با راستگرایان آمریکا و اسراییل و عربستان دارند و نیز سازماندهی تشکیلاتی مجاهدین و برخورداری از نوستالژی دهه پنجاه، از شانس بیشتری برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران برخوردارند.
آیا اپوزیسیونهای جمهوری اسلامی توانایی اداره کشور را دارند؟
اگر دستیابی اپوزیسیون به قدرت در چارچوب یک جنبش اصلاحطلبانه باشد، پاسخ این سوال مثبت است، چرا که نافی ظرفیت اجتماعی سایر طیفهای سیاسی نیست و از ظرفیتی درونزا و ملی برخوردار است، اما اگر جابجایی قدرت جز از طریق اصلاحطلبانه صورت پذیرد، اپوزیسیون حتی قادر به تشکیل دولت مرکزی و حفاظت از تمامیت ارضی ایران نخواهد بود؛ چه برسد به اداره کشور.